بسم الله الرحمن الرحیم🤞🤞
#متن روضه حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
#کانال_متن_روضه
#مداح.حاج آرمین غلامی
گُلِ پژمرده پژمردن ندارد
ز پا افتاده پا خوردن ندارد
مرا بگذار عمو برگرد خیمه
تن پاشیده كه بردن ندارد
بیا شوق مرا ضرب المثل كن
تمام ظرفهایم را عسل كن
برای آنكه از دستت نریزم
مرا آهسته آهسته بغل كن
لبم بوی پدر دارد عمو جان
سرم شوق سفر دارد عمو جان
تمام سنگ ها بر صورتم خورد
یتیمی دردسر دارد عمو جان
امشب بریم در خانه ابن الکریم...
میوه دل امام حسن...
🔸همچو عمو ماه بنی هاشمی
🔸چشم و چراغ شهدا، قاسمی
امشب صاحب عزا...
خود امام حسنه...
آقای کریم ماست...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم... مریض دارم...
امشب شفای مریضت رو از امام حسن بگیر...
امشب آقا رو به پاره تنش قسم بده...
مگه ميشه...
برا میوه دلش اشک بریزی...
برا قاسمش اشک بریزی...
آقا دست خالی برت گردونه...
آماده ای بریم کربلا بسم الله...
شاید 13 سال بیشتر نداره...
اومد کنار ابی عبدالله...
صدا زد:
🔸من هوای جبهه دارم ای عمو
🔸غصه های خیمه دارم ای عمو
شب عاشورا اومد کنار عموجانش حسین...
عرضه داشت آقا...
یه سوال دارم...
آیا منم فردا شهید میشم یا نه...
آیا منم میتونم جانم رو فداتون کنم یا نه...
🔸این دلم احساس غمگینی کند
🔸غربتت درسینه سنگینی کند
عزیز دل برادرم...قاسمم...
مرگ رو چطور میبینی...
صدا زد:
احلی من العسل...
آقا مرگ برای من از عسل شیرین تره...
فرمود عزیز دلم...
فردا تو رو به بلای عظیم میکشند...
الله اکبر...
امان از بلای عظیم...
روز عاشورا اومد کنار ابی عبدالله...
صدا زد عموجانم حسینم...
الان ديگه وقتشه اجازه میدان بدید آقا...
دیگه طاقت ندارم...
ابی عبدالله چکار کنه...
صدا زد قاسمم...
عزیز برادرم...
چطوری اجازه بدم...
آخه تو یادگار حسنمی...
تو امانت برادرمی...
اصرار کرد...
هر طوری بود...
اجازه گرفت...
رفت به سمت میدان...
راوی میگه:
وَخَرَجَ غُلَامٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةُ قَمَر
یه نوجوانی وارد میدان شد دیدم صورتش مثل ماه پاره میدرخشه...
تا وارد میدان شد...
شروع کرد به رجز خوندن...
چنان با شجاعت رجز میخونه...
همه لشکر دشمن متحیر موندن...
این آقازاده کیه...
آی نانجیبها...
اگه منو نمیشناسید بدانید...
أَنَا ابْنُ الْحَسَنِ سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى
من فرزند قهرمان جنگ جملم...
من فرزند حسن بن علیم...
🔸آیینه ی مرد جمل آمد به میدان
🔸یک شیردل مانند یل آمد به میدان
جنگ نمایانی کرد...
خیلی ها رو به درک واصل کرد...
کسی حریف این آقازاده نميشه...
چه کار کردند...
دور تا دورش رو گرفتند...
اول سنگبارانش کردند...
یه ظالمی صدا زد...
بخدا بهش حمله میکنم...
داغش رو به دل مادرش میگزارم...
یا صاحب الزمان...
تا این نانجیب رسید...
ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيف
ِ
آنچنان با شمشیر به سر مبارک زد...
فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ
قاسم با صورت به زمین افتاد...
همینجا بود صدای ناله اش بلند شد...
يا عَمّاه
عموجان حسین به دادم برس...
🔸افتادم از پشت فرس
🔸عمو به فریادم برس
ابی عبدالله مثل باز شکاری خودش رو رسوند...
بگم یا نه...
نگاه کرد...
دید یه قاسمش زیر سم اسبها...
هی صدا میزنه عموجان حسین...
ابی عبدالله این نانجیبها رو کنار زد...
نشست کنار یتیم برادر...
دید شمشیر به سرش زدند...
بدنش رو قطعه قطعه کردند...
سنگبارانش کردند...
داره نفسهای آخرش رو میکشه...
هی پاهاش رو زمین میکشه...
چه کار کنه حسین...
همه دیدند...
وقَد وَضَعَ حُسَينٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ،
قاسم رو به سینه چسباند...
وای عزیز برادرم قاسم...
یادگار حسنم قاسم...
🔸اي يادگار ِ رويِ قشنگِ برادرم
🔸جان كَندَنت روي زمين نيست باورم
🔸وقتي كه استغاثه ي جانسوز تو رسيد
🔸هفت آسمان، شكست و فرو ريخت برابرم
🔸پُر شد فضا ز عطر گلابِ تنت عمو
🔸عطر تن تو زنده كُند يادِ اكبرم
(صلی الله عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ)
#متن مقتل حضرت_قاسم_علیه_السلام
#مداح.حاج آرمین غلامی۱۴۰۳
#مسجدمعتمدالدوله /محرم/
#شب ششم محرم
👇
روضه۵.mp3
1.61M
#مقتل خوانی حضرت_قاسم_علیه_السلام
#مداح.حاج آرمین غلامی_محرم۱۴۰۳
🩸مادر قاسم علیهالسلام از فراق او به حالت احتضار در آمده بود...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که قاسم علیهالسلام از میانه میدان به خیمهها برگشت تا نفسی تازه کند، سیدالشهداء علیهالسلام به او فرمودند:
📋 أدرِک اُمَّكَ بِنَظرَةِِ و لِقاءِِ فَإنَّها کَالمُحتَضَرَةِ فی فِراقِك
▪️برو و مادرت را دریاب؛ ولو به مختصر دیداری؛ چرا که از فراق تو به حال احتضار در آمده است!
🥀 قاسم علیهالسلام رو به خیمه مادر آورد؛ دید مادر با تازهعروسش مقابل یکدیگر نشسته و گریه میکنند. مادر تا قاسم علیهالسلام را دید، فریاد برآورد:
📋 أينَ أنتَ يا قُرَّةَ عَيني؟ أينَ أنتَ يا ثَمَرَةَ فُؤادي؟
▪️ای نور دیدهام! ای میوه دلم! کجایی؟!
📋 فَاحتَضَنَتهُ اُمُّهُ و زَفَرَت زَفرَةً و بَکَت حَسرَةً.
▪️مادر خونجگر از جایش سریع برخاست و قاسم علیهالسلام در آغوش گرفت و ناله سر میداد و آه حسرت از دل میکشید.
📚ریاض القدس ج۳ ص ۵۹۸
✍ نجمه در خیمه پریشان شدنت را چهکند
یک حرم چاک گریبان شدنت را چهکند
گفت دنبالِ تو عمه چقدر ماه شدی
حسرتِ مثلِ حسن جان شدنت را چهکند
سعی کردم که نفهمند چه شد با تو ، عمو
قدِ عباس نمایان شدنت را چه کند
بی زره رفتی و عباس به قربانت رفت
حال ای حنجره قربان شدنت را چهکند
اینقدر چگ مزن روی زمین پیشِ حسن
پدرت دست به دامان شدنت را چهکند
روضه۴.mp3
1.8M
#مقتل خوانی حضرت_قاسم_علیه_السلام
#مداح.حاج آرمین غلامی_محرم۱۴۰۳
🩸قاسم علیهالسلام را سنگباران کردند تا که او را از پای انداختند…
در نقلها آمده است:
🥀 وقتیکه عمر بن سعد ملعون و لشکریانش حریف جنگ تن به تن با قاسم علیهالسلام نشدند، آن نانجیب فریادش را بلند کرد و گفت:
📋أرضَخوهُ بالحِجارة
▪️او را سنگ باران کنید!
🥀 و دائماً با صدای نحسش فریاد میزد و میگفت:
📋 اُقتلوا ابنَ الخارجيّ.
▪️پسر آنکه را که خروج کرده بر امیر یزید بن معاویه، بکشید!
📋 فأحاطوهُ بالنَّبل.
▪️عدهای دیگر نیز دور تا دورش گرفتند و او را تیر باران کردند.
📚المنتخب؛ ج۲ ص۳۳۶
📚مهیج الاحزان ص۳۵۸
📚روضة الشهداء،ص۳۲۳
📚ریاض القدس ج۳ ص۵۸۳
🔖 در نقلی دیگر آمده است:
🥀 نانجیبی به نام «ظفر بن ملجم» را به نزد مختار آوردند. مختار رو به او کرد و گفت:ای لعین! در کربلا چه می کردی؟! چرا زره پوشیدی و سنگ بر بدن قاسم بن الحسن علیهماالسلام به چه عداوت زدی؟!
📚سرور المومنین، نائینی، ص۱۱۵ (نسخه خطی)
✍ سنگها بر سرِ تو مرثیه خوانی کردند
نیزهها زار زدند اشک فشانی کردند
فصلِ خندیدنِ تو بود نه گُل چیدنِ باد
چهرهات را چقدر زود خزانی کردند
نجمه در خیمه رویِ دامن زینب اُفتاد
عمه را اینهمه زخمِ تو کمانی کردند
پا مکش روی زمین ، جان به لبم آورده
آنچه با روی تو نامردمِ جانی کردند
تا که دیدند یتیم حسنی خندیدند
دوره کردند و چه بد سنگ پرانی کردند
هرچه کردند حریفت نشدند و آخر
تشنگی و نظر و نیزه تبانی کردند
روضه۶.mp3
1.92M
#مقتل خوانی حضرت_قاسم_علیه_السلام
#مداح.حاج آرمین غلامی_محرم۱۴۰۳
🩸وقتیکه قاسم علیهالسلام چشمان بیرمقش را باز میکند و سیدالشهداء علیهالسلام با صدای بلند بر بالین او گریه میکنند.
🥀 سیدالشهداء علیهالسلام بدن قاسم علیهالسلام را به خیمه آورد و در خیمه شهداء گذاشت.
▪️هنوز رمقی در جان قاسم علیهالسلام بود؛ چشمانش را باز کرد؛ سیدالشهداء علیهالسلام تا نگاهش به چشمان قاسم علیهالسلام افتاد، او را در آغوش گرفت و گریه میکرد.
▪️و میفرمود: ای پسرم، خدا قاتل تو را لعنت کند، به خدا سوگند برای عمویت سخت است که تو او را در این حال، صدا بزنی؛ ای پسرم، کفار تو را کشتند؛ انگار که پدر و پدربزرگت را نمیشناختند.
📋 ثُمَّ إنَّ الْحسینَ عَلَیْهِالسَّلامُ بَکیٰ بُکاءً شَدیداً و جَعَلَتْ اِبنَةُ عَمِّهِ تَبکی ....
▪️در اینجا بود که سیدالشهداء علیهالسلام شدیداً گریه کردند و دختر عموی قاسم علیهالسلام نیز گریه میکرد؛
همه آن کسانی که آنجا بودند، بر گونههای خود سیلی زدند و گریبان خود را چاک زدند و صدای واویلا سر دادند.
📚المنتخب، ص ۳۷۴
📚مخزن البکاء، ص ۵۵۳
✍ چشمی که بستهای به رُخَم وا نمیشود
یعنی عمو برای تو بابا نمیشود؟!
ای مهربان خیمه، حرم را نگاه کن
عمه حریف گریهی زنها نمیشود
تا جان نداده مادرت از جا بلند شو
زخم جگر به گریه مداوا نمی شود
باید مرا به سمت حرم با خودت بری
من خواستم که پا شوم اما نمیشود
باور نمیکنم چه به روزت رسیده است
اینقدر تکه سنگ که یکجا نمیشود
تقصیر استخوان سر راه مانده است
راه نفس گمان نکنم، وا نمیشود
روضه۸.mp3
2M
#مقتل خوانی حضرت_اصغر_علیه_السلام
#مداح.حاج آرمین غلامی_محرم۱۴۰۳
حمیدبن مسلم گوید:
🥀 من در لشکر ابن زیاد بودم و نظر مینمودم به سوی آن طفل صغیر که بر روی دست حسین علیهالسلام شهید شد.
🥀 ناگاه دیدم که از خیمهها زنی نورانی بیرون آمد که نور جمالش نور آفتاب را مینشاند. گاهی چادرش به زیر پایش میرفت و می افتاد و باز بلند میشد و ناله سر میداد:
📜 وا وَلَدَاهُ! وا قَتیلاهُ! وا مُهجَةَ قَلباهُ!
🥀 آن زن آمد و خود را به روی آن طفل انداخت و سپس او را به سینه چسپاند.
▪️سپس فریاد برآورد: وا محمداه! وا علیاه! ما بعد از شما، از دست دشمنان چها که نکشیدهایم؟!
▪️وای از آن شیرخواره ای که با تیر دشمنان از شیر مادر گرفته شده...
📋 وا حَسرَتاهُ عَلَیٰ قَریحَةِ الجَفنِ والْاَحشاءِ
▪️هزار اندوه و حسرت بر آن طفلی که پلک هایش(از گریه) و بدنش(از تیر) زخمی شده...
📚مهیج الاحزان ص۵٠٠
📚مخزن البکاء ص۵٨٩
📚اسرار الشهاده ج٢ص١٣١
✍ همین که دو تایی به میدان رسیدند
رویِ دست خورشید، شش ماه دیدند
به واللهِ کارش علی اکبری بود
اگر چه علی اصغرش آفریدند
سرش را روی شانه بالا گرفته ست
کسی را به این سر بلندی ندیدند
از این سمت، علی که جلوتر میآمد
از آن سمت، لشگر، عقب میکشیدند
همین که گلوی خودش را نشان داد
تمامی دل ها برایش طپیدند
پدر گردنش کج، پسر گردنش کج
چقدر این دو از هم خجالت کشیدند
لب کوچکش خشک و حلقوم او خشک
چه راحت گلوی علی را بریدند
عزاداریشب ششم محرم
#روضه علی اصغر_روضه قاسم
_شام پنج شنبه۲۱تیرماه۱۴۰۳
#مسجدمعتمدالدوله کرمانشاه
#تکیه خاکسارکرمانشاه
🎙بامدّاحی: #حاج آرمین غلامی👇
روضه۹.mp3
2.35M
#مقتل خوانی حضرت_اصغر_علیه_السلام
#مداح.حاج آرمین غلامی_محرم۱۴۰۳
🥀 وقتی که سیدالشهدا علیهالسلام در برابر لشکر عمر بن سعد ملعون، برای شش ماههاش طلب آب نمود، همهمهای میان لشکر درگرفت.
🥀 یکی میگفت: جرعهای آب به او بدهید. اگر بزرگ ها گناه دارند، گناه کودکان چیست؟! دیگری می گفت: عطش حسین علیهالسلام به نهایت رسیده و نزدیک است که کوتاه بیاید. کمی صبر کنید تسلیم میشود. بعد از او کسی میگفت: خیر؛ او را بکشید و کسی از این خاندان باقی نگذارید!
🥀 عمر سعد ملعون که اختلاف لشکر را دید، ترسید که فتنهای حساس به پا شود. برای همین حرمله را صدا زد و گفت: ای حرمله! اختلاف لشکر را تمام کن و ما را از سر و صدایشان راحت کن!
🥀 حرمله گوید: من تیری را در کمان گذاشتم و فکر میکردم به کجا بزنم؟! در همین حین، دیدم که باد وزیدن گرفت و پارچهای که روی گلوی آن طفل بود، کنار رفت و سفیدی گلویش نمایان شد همانند نقره براق.
🥀 پس تیر را پرتاب کردم و درست روی گلوی آن طفل نشست و گوش تا گوشش را برید.
🥀 وقتی که طفل، حرارت تیر را احساس کرد، دستش را از قنداقه بیرون آورد و چشمانش را به صورت پدرش باز کرد و مثل مرغ ذبح شدهای، بال بال میزد.
📚بحرالمصائب، ج۴ ص٣۴۵
📚يوم الحسین علیهالسلام، ص١٨۴
✍ گرچه از دور از آن فاصلهها زد بد زد
آتش انگار که بر کرببلا زد بد زد
اصلا اینبار کماندار چه با زور کشید
به سهشعبه همهیِ حَنجره را زد بد زد
دست و پا داشت که میزد پدر انداخت عبا
آخرین بار نَفَس زیرِ عبا زد بد زد
اولین بار که چشمش به ربابش اُفتاد
اندکی حرف نزد بعد صدا زد بد زد
روضه۱۱.mp3
5.81M
#مقتل خوانی حضرت_قاسم_علیه_السلام
#مداح.حاج آرمین غلامی_محرم۱۴۰۳
🩸با نداهای غربت سیدالشهداء صلواتاللهعلیه، علی اصغر علیهالسلام در خیمهها بند قنداقه را پاره کرد ...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که سیدالشهدا علیه السلام بر مرکب سوار شد و به نزد آن سپاه گمراه آمد و فریاد زد:
📋 هَل مِنْ مُعینٍ یُعینُنی؟ هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی؟
🥀 در این حال، آن کودک شیرخوار از شدت تشنگی در گهواره از هوش رفته بود؛ اما همین که صدای روح افزای پدرش به گوش این طفل معصوم رسید، مضطرب و متزلزل شد.
📋 فَقَطَعَ الْقُماطَ و اَلقَیٰ نَفسَه عَلَیٰ الْأرضِ و بَکیٰ و ضَجَّ
▪️و بند قنداقه خود را پاره کرد و خود را از روی گهواره به زمین انداخت و شروع کرد بلند بلند فریاد کشیدن و گریه کردن.
🥀 زنان اهل حرم از گریه آن طفل معصوم بلند بلند گریه کردند .
📚بحرالمصائب ج۴ص٣۴٣
📚اسرار الشهاده ج٢ص١٣٠۵
📚امواج البکاء ص٢۶٧
✍ من علی اصغرم و تیغ اگر بردارم
در وجودم سکنات علی اکبر دارم
نسبِ هاشمی ام کار خودش را کرده
جگر حمزه ، دلِ فاتح خیبر دارم
سِنِّ کم از نظرِ نسل علی مطرح نیست
کوچک اما اثرِ مالک اشتر دارم
همه کردند سر و جان به فدای پدرم
کسر شأن است ببینند که من سر ، دارم
در سپاهی که عمویم شده فرماندهء آن
حکم جانبازی و سربازیِ لشگر دارم
من ز نسل علیام که زرهش پشت نداشت
حرمله کمتر از آنست زره بردارم
از سرِ نی به سرِ عمه شوم سایۀ سر
ارثِ غیرت ز ابالفضل دلاور دارم
کوفه و شام بترسید که من در رگ خود
خونِ قتّالِ عرب حضرت حیدر دارم
هاشمیّون همگی مادری اند ومن هم
هر چه دارم همه از دامنِ مادر دارم
نوحه دو.mp3
3.86M
(زنجیرزنی
حضرت علی اصغر )
مداح..حاج آرمین غلامی۱۴۰۳
ای طفل صغیر من(ای نوگل من اصغر)۲
شرر زده داغ تو(بر حاصل من اصغر)۲
غنچه ی پرپرم یا علی اصغر
سوزاندی جگرم یا علی اصغر
واویلا واویلا آه و واویلا۲
ای کودک عطشانم(عالم ز تو شد حیران)۲
در راه خدا گشتی(ای نور دلم قربان)۲
تو گل سرسبد آل اللهی
سرباز آخرین ثار اللهی
واویلا واویلا آه و واویلا۲
گردیده علی جانم(رنج عطشت چاره)۲
با تیر عدوی دین(شد حنجر تو پاره)۲
حرمله با تیرش زد بر گلویت
خون گلوی تو شد آبرویت
واویلا واویلا آه و واویلا۲
ای کودک خاموشم(شد سنگر تو دوشم)۲
با تیر ستم بابا(خفتی تو در آغوشم)۲
دشمنان دین را شرمنده کردی
هم دست و پا زدی هم خنده کردی
واویلا واویلا آه و واویلا۲
ای کودک دلبندم(شش ماهه گلم اصغر)۲
قنداقه ی خونینت(سوزانده دلم اصغر)۲
دل من از داغ تو خون گردیده
قنداقه از خونت گلگون گردیده
واویلا واویلا آه و واویلا۲
ای نور دل بابا(ای کودک بی شیرم)۲
کرده گل بستانم(سوز غم تو پیرم)۲
چه گویم من جواب مادر تو
اگر که بیند پاره حنجر تو
واویلا واویلا آه و واویلا۲
#سبک_زینب_زینب_زینب
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
نوحه سه،،،.mp3
4.45M
متن نوحه کردی علی اصغر(ع)🤞🤞
مداح وشاعر..حاج آرمین غلامی
#زنجیرزنی
زنجیرزنی ابالفضل۲.mp3
5.24M
(زنجیرزنی حضرت ابوالفضل ع)
#مداح.حاج آرمین غلامی
#محرم۱۴۰۳/کرمانشاه
هستم گلی از نسل(گلزار علی عباس)۲
بر دست من از رحمت(بوسه زده خیر الناس)۲
عباسم فرزند ام البنینم
جان مولی امیرالمؤمنینم
یا قمر العشیره یا اباالفضل۲
از مادر خود درس(ایثار و وفا دارم)۲
سقای حرم هستم(هم میر و علمدارم)۲
من نور دیدگان زینبینم
من غلام خانه زاد حسینم
یا قمر العشیره یا اباالفضل۲
با اذن خدا دارم(بر عالمیان احسان)۲
هر کس که سویم آید(دردش بشود درمان)۲
بین هاشمیان ماه تمامم
باب حاجات عالم گشته نامم
یا قمر العشیره یا اباالفضل۲
بر اهل ولا تا حشر(من کعبه ی دل هایم)۲
در کرب و بلا یار و(همسنگر مولایم)۲
از تبار علی ولی اللهم
سردار و علمدار ثار اللهم
یا قمر العشیره یا اباالفضل۲
پنجم گل آل الله(باشد همه ی هستم)۲
در راه حسین افتاد(از پیکر من دستم)۲
نور دیدگان آل عبایم
جان نثار حسین خون خدایم
یا قمر العشیره یا اباالفضل۲
با تیر ستم یاران(شد دیده ی من بسته)۲
از ظلم عدوی دین(فرقم شد بشکسته)۲
دستم افتاد از یسار و یمینم
با پیکر در خون نقش زمینم
یا قمر العشیره یا اباالفضل۲
بنموده عدو بر من(ظلم و ستم و بیداد)۲
در راه امام خود(دست از بدنم افتاد)۲
آمده کنارم یوسف زهرا
ذکر حسین گشته آه و واویلا
یا قمر العشیره یا اباالفضل۲
من عبد حسین هستم(ریزه خور زهرایم)۲
با پیکر بی دستم(در علقمه تنهایم)۲
قتلگاه من گردیده علقمه
دیده گریان من گشته فاطمه
یا قمر العشیره یا اباالفضل۲
#سبک_زینب_زینب_زینب
#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
زنجیرزنی ابالفضل،ع.mp3
3.16M
(زنجیرزنی حضرت ابوالفضل ع)
#مداح..حاج آرمین غلامی
دردانه ی ام البنینم عباس
برادر حسین جان
جان امیرالمؤمنینم عباس
برادر حسین جان
گلی ز گلزار ولایتم من
برادر حسین جان
سر تا به پا لطف و عنایتم من
برادر حسین جان
خورشید عالمتاب و من چو ماهم
برادر حسین جان
میر علمدار تو در سپاهم
برادر حسین جان
بر درگهت مولای من غلامم
برادر حسین جان
سقایی حرم بود مقامم
برادر حسین جان
آب آور طفلان بی قرارم
برادر حسین جان
سقایی حرم شد افتخارم
برادر حسین جان
رسد به گوش جان من نوایت
برادر حسین جان
من آمدم تا جان کنم فدایت
برادر حسین جان
جانم شود فدای غربت تو
برادر حسین جان
دشمن شکسته از چه حرمت تو
برادر حسین جان
غربت تو آتش زده به جانم
برادر حسین جان
بنگر تو بر این اشک دیدگانم
برادر حسین جان
بهر غریبی ات به شور و شینم
برادر حسین جان
فخرم بود فدایی حسینم
برادر حسین جان
ادرک اخایم را تو تا شنیدی
برادر حسین جان
با گریه تا کنار من رسیدی
برادر حسین جان
ای که تویی پشت و پناه عباس
برادر حسین جان
علقمه گشته قتلگاه عباس
برادر حسین جان
برادرم رنگت چرا پریده
برادر حسین جان
کنار من قامت تو خمیده
برادر حسین جان
عباس تو در راه تو فدا شد
برادر حسین جان
دستان من از پیکرم جدا شد
برادر حسین جان
کشم خجالت از روی سکینه
برادر حسین جان
دستان آب آور روی زمینه
برادر حسین جان
دستان عباست روی زمین است
برادر حسین جان
خواهر دلخسته ی من غمین است
برادر حسین جان
عباس تو در موج خون فتاده
برادر حسین جان
زهرا کنار پیکرم ستاده
برادر حسین جان
#سبک_طفل_یتیمی_زحسین_گمشده
#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
@y