فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عصر شهادت امیرالمومنین(ع)
#_شهادت_مسلم_ع
#دورهء_محرم
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
✅
چون گل دٙرهم شده اینجا گلابت کرده اند
قوره ی افتاده ازشاخه شرابت کرده اند
بوده ای نقشی تو بر انگشتر دست حسین
ای نگین شهرکوفه بی رکابت کرده اند
ای سفیر علم در بحث صبوری در اصول
مطلب پرجلد کوفه بی کتابت کرده اند
نامه های کوفیان دعوت گر این مدعاست
عهدوپیمان راشکسته، بی جوابت کرده اند
تا بفهمی ماجرای کوفیان را اینچنین
کوفیان بی وفا در اضطرابت کرده اند
اهل کوفه اینچنین پستند وبی عهدو وفا
پیش مولامردم کوفه خرابت کرده اند
هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت دلت
ای غم سرمازده بی آفتابت کرده اند
ابن مرجانه تنت برخاک کوچه میکشید
اینچنین درشهر کوفه درطنابت کرده اند
بر سره دروازه آویزان شده ازچه سرت
بعدکشتن اینچنین بی سر عذابت کرده اند
اینچنین گشته کباب از حرف، قلب ما ولی
مسلمی واینچنین درغم کبابت کرده اند
🔸 اشعار مجنون کرمانشاهی(آرمین غلامی):
#_شهادت_مسلم_ع
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#_شهادت_مسلم_ع
درکوفه غم اشـاره هـا می بینی
مرگ همه ی ستـاره هـا می بینی
ازکوفه مخواه عهدو وفایی ، زیرا
وا کـردن گـوشواره ها می بینی
اشعار مجنون کرمانشاهی(آرمین غلامی):
#_شهادت_مسلم_ع
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#_شهادت_مسلم_ع
میان کوفه مسلم بي قراری
به آغوش کسی جایی نداری
شدی آواره در هرکوی وبرزن
زبی عهدی کوفه ناله داري
اشعار مجنون کرمانشاهی(آرمین غلامی):
#_شهادت_مسلم_ع
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#_شهادت_مسلم_ع
#دورهء_محرم
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
✅
آمدم کوفه ولی، بی توگرفتارِ شدم
بی تومن ساکن این دیارِ خونبارِ شدم
کوفه من، خسته و سَرگشته و بیمارِ شدم
من گرفتار دراین کوچه اغیارِ شدم
لَعنتُ اللّه به این مردم بی عهد و وفا
برعبیدالله وبرمردم، آن دوران ها
دگر آرام گرفته خنجرکوفه حسین
رنگِ اِحرام گرفته خنجرکوفه حسین
زِ سرم کام گرفته خنجرکوفه حسین
ختمِ انعام گرفته خنجرکوفه حسین
خنجراز راه رسید و به سَرَم تیغ نشست..
استخوان بدنم ازاثر ضربه شکست
باز هم رو به توام ، گریه کنان... بی تابم
کوفه ، ای یارمیا ، برتو حسین بیتابم
مردم کوفه حسین عهد و وفابشکستند
منتظرمانده ی مرگم، در شب مهتابم
آه دارم روی لب ،ذِکرِ ”حسین جان” گویم
خجلم ازتوحسین، سیه اگرشد رویم
دل چو ، مشغولِ توسل به محمد» شد و بعد...
اشک ، بینِ دیده و چَشمِ تَرَم سَد شد و بعد...
ابن مرجانه سرم کردجدا ،ردشد وبعد
سرم افتاد زتن وای حسین بد شد و بعد...
السّلام حضرتِ سلطان ، به فدایت پدرت
میکند مردم این شهرتورا دَر به دَرتَ
اشک میریخت ، کمی دردِ دلش وا میشد
بین هرگریه ی چنین ، طرحِ معمّا میشد
زیرِ لب بودمیا "کوفه " چه نجوا میشد...
سرمن به نیزه ها خوب تماشا میشد
چکنم وای که نام توحسین روی لب است
دل من مضطرب از آمدورفت زینب است
دم آخرشده و ، لحظه ی دیدار رسید
وقتِ دل دادنِ بَر حضرتِ دلدار رسید
راه را باز کن ای گُل ، به دَرَت خار رسید
یاحسین کوفه میا، آخر دیدار رسید
ابن مرجانه مراکشت وچو گل پژمردم
آخرین لحظه به لب نام قشنگت بردمِ
زیرتیغ ونیزه ها ، مرثیه خوانی میکرد
دیده اش از دلِ او خانه تکانی میکرد
ِاینچنین بودکمی یادِ جوانی میکرد
همه را بودکه با ناله روانی میکرد
یاحسین گفت به لب ، خواست که آرام شود
مثلِ یک مرغِ نشسته به سَرِ بام شود...
شده پرتاب تنش تا جگرش تیر کشید
صورتِش خورد زمین ، ناله ی تصویر کشید...
رفتنش دستِ قضا بود ، به تقدیر کشید
اوشهادت نامه همه بار به تعبیر کشید
زیرِ لب گفت: «حسین کوفه پرازنامردیست
غیرمن کسی حسین ،بفکر اولادتونیست
🔸 اشعار مجنون کرمانشاهی(آرمین غلامی):
#_شهادت_مسلم_ع
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم
اشعار محرم/کردی
زینوم رنج فراوان دیمه م
کربلا سوگ عزیزان دیمه م
داخ عباس علمدار حسین
م مصیبتتیل وه عدوان دیمه م
داخ اکبر داغ اصغر سختمه
داغ قاسم اوه جوانان دیمه م
کودکی بیمه، وه بین قافله
یا بسی محنت وه،دوران دیمه م
م که،خوم، دیمه سرخورشید وه،نی
اربن اربای شهیدان دیمه م
تازیانه هاتیه،وه ،پیکرم
وه دو چاوم، شام ویران دیمه م
وه خرابه گر رقیه همنشین
گریه گان،وه درد هجران دیمه م
مجلس بزم یزید بی حیا
تشت زرخورشیدرخشان دیمه م
عمه گانم همچو کوهی استوار
خطبه خوان وه،بین عدوان دیمه م
بعد ه،هراشک ندامت بی امان
وه میان قوم نادان دیمه م
شیت و(مجنون) م،وه بین قافله
زینوم رنج فراوان دیمه م
شاعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
تابستان ۱۴۰۱شمسی
بسم الله الرحمن الرحیم
مرثیه حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام
اشعارکردی🌷🌷🌿🌿🌷🌷
اولین قربانیت بیمه حسین
م ذبیح کوفه تم،نور دوعین
مسلمم پور عقیله با وفام
م برار زاگی علی، شیر خدام
بی یسه دارالعماره جای م
وه شهادت بیه،پر ،مینای م
رویه مکه کردمه، وه بانه بام
رویه، تو دیرم حسین گیان السلام
هرخودی، مولای م نور جلی
ای عزیز فاطمه پور علی
له، تو دیرم ،م سلام آخرین
نایبه تو،بیه وه محنت قرین
تاوه ،له کوفه، ای حسین ابن علی
تا که،بو،وه نور حق دل منجلی
ای صبا پیغام م بوشه وه،میل
تا خور دار،بو ،،وه جور کوفیل
ای حسین ای،کوفیله بی وفا
عهد وپیمان، هیچ نیرن،ای شها
جوره، بلبل مسلم آو، مرد خدا
وه نوا بیه ،وه سر عهد و وفا
له جفا سر وه تنه،م خستنه
پیکره،م بین کوفه بستنه
باز،مجنونا، بسوز، وه،اشک وآه
کشته بی مسلم سفیر بیگناه
شاعر..آرمین غلامی
🌿🌷🌷🌿🌿🌷🌷🌿🌿🌷🌷🌿
بسم الله الرحمن الرحیم
|⇦• مسلم ابن عقیل •✾•اشعارکردی
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
مسلمت جوره،علی بی کس و بی یار بیه
تک و تنیا وسط شهر گرفتار بیه
گیان زهرا ،ای کوره،فاطمه ،له کوفه،تو ناو
تکیه گاهم، جو مدینه در و دیوار بیه
گل ای کوفه ی،بی عهدو وفا، خار بیه
سره هرکوی وگذر، نیزه تلمبار بیه
بی وفایی له مرام ،اهل کوفه ،پیداس
بانه این نقشهی کوفه ،وخدا کار بیه
اهلیان،نیره وفا ،ویره وفا نیه حسین
مسجد جامعه ویره،مال اشرار بیه
سره عمامهی م، پر بیه،له خاک و،له سنگ
حاصلم دود بیه چاوه ترم، تار بیه
لب م، پاره بیه، تا که نوی پاره لبت
آوت ،ای گیانا ،وه،ای مهلکه دشوار بیه
کاش شیش ماه ترک،باز عقب بایدن حسین
وه خدا تازه ربابِ تو منال دار بیه ..
ـــــــــــــــــ
#شاعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#شب_اول_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#_شهادت_مسلم_ع
ابن العقیل بودودلیری سواره بود
مردی که در سپهر شجاعت ستاره بود
درکوفه او اجازه جنگ آوری نداشت
آماده باش، منتظر یک اشاره بود
آمدبه کوفه تاکه بگیردوفا وعهد
از این که مانده بود دلش پرشراره بود
هجده هزارنامه زمردم روانه کرد
در جستجوی یافتن راه چاره بود
آمدحسین تاکه به عهدش وفا کند
در حلقه محاصره صدها سواره بود
مسلم اسیرمردم وقومی که بیوفاست
دیدی که زخم هاش فزون از شماره بود
کوفه میا که شد سرمسلم جدازتن
برخاک کوچه پیکر مسلم ستاره بود
کوفیه میا که دست به دستان تیغ بود
آقا سه شعبه در پی ذبحی دوباره بود
شرمنده ام که نوشتم حسین بیا
آقامیاکه پیکر من پاره پاره بود
.
کوفه میا که غارت خیمه کند عدو
دعوا سر کشیدن یک گوشواره بود
اشعار مجنون کرمانشاهی(آرمین غلامی):
#_شهادت_مسلم_ع
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#شب_سوم_ماه_مبارک_محرم
#اباعبدالحسین_علیهم_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
درسینه ی ماتابه ابدجای حسین است
جای فرح انگیز و فرح زای حسین است
جز ذات خداوند و رسولش که فهیمند
فهمیده کسی نیست که معنای حسین است
دل نیست دلی که نبود عاشق رویش
در خود ندهد جای تولای حسین است
انگار که برصفر به یکباره کنی ضرب
آن مذهب و آن مکتب منهای حسین است
آنروز به کرات در آنجا همه دیدند
قدرت به دو دستان توانای حسین است
تاحال ندیده است بخود چشم زمانه
این ضربت و آن خطبه غرای حسین است
قاضی نتوان گفت برآنکو به قضاوت
نادیده بینگارد اگر رای حسین است
تا حال کسی از سر تحقیق در این دهر
نشناخته جز فاطمه، دنیای حسین است
هیهات که آرد به جها ن کسی مثالش
(مجنون )چه کسی تالی و همتای حسین است
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#_روضه طفلان مسلم بن عقیل علیهم السلام-مرحوم كافی
اقایان عزیز! خدا قسمتتان کند به عراق بروید. وقتی می خواهید از بغداد به سمت کربلا بروید اگر نگاه کنید ، بین درخت های خرما دوتا گنبد کوچک پیداست. به راننده می گویید: اینجا کجاست؟ میگوید :قبر دوتا بچه های مسلم بن عقیل است. وقتی داخل حرمشان می شوی خدا شاهد است نه واعظ میخواهی نه زیارتنامه خوان ونه روضه خوان همین که پایت را داخل حرم این دوبچه می گذاری و دوتا قبر کوچک را پهلوی هم می بینی اتش میگیری. بعد از شهادت مسلم درکوفه وشهادت امام حسین(ع) اهل بیت را به کوفه اوردند. دوتا بچه های مسلم نزد شریح قاضی بودند. شریح با اینکه علیه حسین (ع) فتوای جهاد داده بود اما دوتا بچه های مسلم را لو نداد و انها را در خانه نگه داشت. اهل بیت(ع)وقتی به کوفه امدند، شریح با یک طرح دستی دوتا بچه ها را به زین العابدین(ع) رساند. نمی دانم این حرف را امشب بگویم یا نه؟ ای زن ومرد! نمی دانم خبر دارید یا نه؟ زینب(ع) را درکوفه دوازده روز به زندان بردند. بچه های فاطمه(ع) را دوازده روز به زندان بردند. نمی دانم مفتشین انها چطور فهمیدند که دوتا بچه بر اهل بیت(ع) اضافه شده است؟ انها فهمیدند که دوتا بچه در خانه شریح بوده اند وبه اقا زین العابدین (ع) تحویل داده شده اند. عبیدالله یک حساسیت عجیبی نسبت به مسلم بن عقیل و بچه هایش داشت. وقتی خواستند ال محمد(ص) را از زندان بیرون اورند، یک مأمور از طرف عبیدالله دم در زندان ایستاد و گفت: بچه و بزرگ باید خودشان را معرفی کنند تا من اسامی آنها را بنویسم. می خواست بچه های مسلم را پیدا کند. تمام زن ومرد اسامی اشان یادداشت شد. به این دو تا بچه که رسید، گفت: امیر، عبیدالله دستور داده که ما این دو تا بچه را نگه بداریم و باید همین جا بمانند. آقایان عزیز! یک دفعه صدای این دو بچه بلند شد که ای خدا! ما گوشه زندان چه کنیم؟ امام چهارم(ع) هر چه اصرار کرد تا این دو بچه هم همراه آنها بیاید فایده ای نداشت. برای این دو بچه یک زندان بان تعیین کردند. هر روز نزدیک غروب آفتاب فقط دو تا قرص نان جو برایشان می آوردند. برادر بزرگتر اسمش محمد است. یک روز صدا زد: داداش! اینها هر روز غذا را نزدیک غروب آفتاب می آورند خوب است روزها را روزه بگیریم. این بچه ها روزها را روزه می گرفتند. زندانی آنها یک سال به طول کشید. اواخر، یک پیرمرد که اسمش مشکور بود زندان بان آنها شد. یک روز بچه ها به این پیرمرد گفتند: پیرمرد! بگو بدانیم آیا تو پیغمبر اسلام (ص) را می شناسی؟ گفت: من مسلمانم او پیغمبر است، چطور نشناسمش؟ گفتند: بگو بدانیم آیا تو علی (ع) را می شناسی؟ گفت: او امام من است من چطور نشناسمش؟ گفتند : پیرمرد! بگو بدانیم آیا تو حسن را می شناسی؟ گفت: امام دوم من است. گفتند پیرمرد! بگو بدانیم تو حسین را می شناسی؟ گفت: آری امام سوم من است. خدا لعنت کند آنهایی را که پارسال حسین(ع) را کشتند. من مدتی است برای حسین(ع) دارم گریه می کنم. گفتند: پیرمرد! بگو بدانیم آیا مسلم بن عقیل را می شناسی؟ گفت: آری ، نماینده امام حسین(ع) بود. به کوفه آمد او را هم کشتند. پیرمرد گفت: اینها چه سوالی است که می کنی؟ برای چه اینها را از من می پرسید؟ یک وقت گفتند: آی پیرمرد! ما بچه های مسلم بن عقیل هستیم. آی غریب مسلم!...
پیرمرد گفت: آقا زاده ها! چرا زودتر خودتان را به من معرفی نکردید؟ در زندان باز است اگر می خواهید بروید آزادید. اگر هم می خواهید بمانید من غلام شما هستم. هر کار بگویید می کنم. گفتند: پیرمرد! اجاز بدهی ما برویم به خدا دلمان برای مادرمان تنگ شده است. صدا زد: آقا زاده ها! چشم من آزادتان می گذارم بروید. این کار برای من مسئولیت دارد، شاید کشته هم شوم اما این کار را می کنم. فقط یک لطفی بکنید الان می ترسم آزادتان کنم. می ترسم بروید و شما را دستگیر کنند. بگذارید شب شود آن وقت برودید. شب شد. زندان بان در زندان را باز کرد، گفت: دو سه ساعتی بچه ها در کوچه سرگردان بودند. تا بالاخره سر از فرات، کنار نخلها در آوردند. خسته شده بودند. نشستند سر به درخت خرما گذاشتند و خوابیدند. ای کاش آن شب آنجا نخوابیده بودند. صبح شد. زنهای عرب می آمدند از آنجا آب می بردند. کنیز حارث آمد کنار شریعه مشکش را آب کند دید دو تا بچه زیر درخت نشسته اند و دارند گریه می کنند. گفت: شما که هستید؟ گفتند: ما یتیمان مسلم هستیم. آنها را به خانه آورد. به زن حارث گفت: خانم! دو تا مهمان برایت آورده ام اما این مهمان ها خیلی قیمتی هستند. این مهمانها خیلی با ارزش هستند. گفت: از کجا پیدایشان کردی؟ کنیز جریان را گفت. این زن بچه ها را شست و شو داد. لباسهایشان را عوض کرد. گفت: آقازاده ها! من جای مادر شما هستم. مبادا غصه بخورید.
آی آقازاده های مسلم! امشب لطفی کنید از خدا بخواهید تا خدا حوائج این مردم را که این جور دارند عاشقانه برای شما گریه می کنند برآورد. آی قرض دارها! امشب
اشعارناب محرمی
بین خوبان درّنابم کرده ای
ذرهّ بودم،آفتابم کرده ای
درمیان بزم عشاقت حسین
آمدی وانتخابم کرده ای
گرچه خارم بین گلها مانده ام
بد بُوام،اماگلابم کرده ای
گربَدَم بردرگه لطفت حسین
کی زدرگاهت جوابم کرده ای
هرشب ازباران اشکم ترشدم
یاحسین باگریه خوابم کرده ای
بی شماره صدگنه کردم ولی
با نگه غرق ثوابم کرده ای
تامنِ مجنون هوایت می کنم
درشرارعشق آبم کرده ای
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
******
این اشک من نشانۀ عرض ارادت است
درمجلس عزای توبودن سعادت است
هرروزوشب به مادرخودمی کنم دعا
زیراکه هرچه داده به من ازولادت است
ازکودکی برای حسین اشک ریختم
این منصبی است بهردوچشمانم عادت است
یک قطره اشک خودبه دوعالم نداده ام
زیراکه اشک روضۀ توسعادت است
هرجاکه روضه بوده بپا،آمدم حسین
کارت به وقت مردن من یک عیادت است
عفوم نما،اگرچه گنهکار و بد شدم
اماهمیشه حاجت من یک شهادت است
مجنون به غیرکوی توراهی نرفته است
قبل ازولادتم به توعرض ارادت است
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
******
بیا زِدرگه خود،حسین جوابم مکن
مرانم ازدرِخود،خانه خرابم مکن
گریه کن توهستم اگرچه آلوده ام
میان نوکرانت،به بدحسابم مکن
به روزمحشرحسین،میان عاشقانت
مرابه روسیاهی آنجاخطابم مکن
توصاحب بهشتی،مرابه درب دوزخ
بابستن پلک خودمولاعذابم مکن
آنجابحق زهرا،به اشک روضه هایت
به آتش جهنم،توانتخابم مکن
فردای محشرآنجادرپیش حوض کوثر
باهُرم یک نگاهت آقاتوآبم مکن
مجنون وادی تو،دارد هوای لیلی
لیلای من کجایی،امشب جوابم مکن
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
******
آن کس که سینه چاک مُحَّرم نشدحسین
هرگزبه پیشگاه تومَحرم نشد حسین
باشدتمام روضة توجنت خدا
آدم بدون گریه ات آدم نشدحسین
بردیدگان ماقدمی کن تومَرحَمت
این برگ خشک قابل شبنم نشدحسین
آن اشک روضه های توباشددوای درد
امابه زخمهای تومَرهم نشدحسین
گرسینه می زنم همگی ازلطف شماست
آن داغ لعل تشنه مجسم نشدحسین
مجنون به گریه،روی سرش دست فاطمه است
این اشکِ تونصیب دوعالم نشدحسین
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
******
چون پرچمی به روی سرم سایه گُستری
هرچه بگویمت،توزخوبان برتری
من پرزنان به سوی حرمخانه می روم
تاگنبدقشنگ توباشد،کبوترم
هرگزمرازقبروقیامت هراس نیست
ذکرتویاحسین،شده است شورمحشرم
امشب مرادوباره ابالفضل خوانده است
شکرخداکه برتوحسین جان نوکرم
ماراخدابرای عزای توآفریده است
نوکراگرشدم،بُودازنذرمادرم
مجنون تمام هستیِ خودکرده نذرتو
امشب سری بزن به نفس های آخرم
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
.. #امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#اشعار_محرم
#غزل
سلطان کربلا ﺣﺮﻣت چیز ه دیگریست
آقاﻋﻨﺎﯾﺖ ﻭﮐﺮﻣت چیز ه دیگریست
.......................................
ذکرحسین حسین همه جا ﯾﮏ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ
آقاهمیشه ﺫﮐﺮ ﻭﺩﻣت چیزه دیگریست
.......................................
اینجاشبی قدم به سره دیده ام بنه
ﺩﺭ ﻫﺮ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﻗﺪﻣت چیزه دیگریست
.......................................
خود وعده کرده ای که بگیری دست مرا
ای شافع جنان ﻗﺴﻤت چیزه دیگریست
.......................................
سلطان عشق شافع فردای محشری
شاهاﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﺍ ﻋلمت چیزه دیگریست
.....................................
..(مجنون ) به جزشمابه کسی رونمیزند
ارباب نزدحق ﻗﻠﻤت چیزه دیگریست.
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
30.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ روضه شهادت حضرت مسلم (ع)
37.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ روضه شهادت حضرت مسلم (ع)
امام_حسین_علیه_السلام
م هر چه دیرم وه تولای حسینه
روح دعا رمزه تمنای حسینه
عهد الستی بستمه، م تا قیامت
چاوه دلم مسته تماشای حسینه
هر سر وه پای توکفیدن،جاودانه
هر سر که بوده ن، گرم سودای حسینه
به به نمازی که، له بین قتلگاهه
ای فخره تنها سهم والای حسینه
مرده دلیله، عشق تو باور نکردن
تنیا دلِ زنده پذیرای حسینه
وه نَحنُ وَجهُ الله یه بیه مسلّم
وجه خدا واللهِ سیمای حسینه
وه روژه محشر که گره ،وه کار دیریم
چاوه فلک وه قد و بالای حسینه
تو کعبه بیده ، قاطیه حُجاج بیمه
م لحظه لحظه وه حسین محتاج بیمه
#آرمین_غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعار ختم خوانی/اشعارکردی
🌴🖤🍃🌴🖤🍃
رباعی در مجلس ختم در فراق جوان
گل نازم،چه وقت چیدنت بی
جوان م،چه وقت مردنت بی
گل م، شاخه سارانم ،تو،بیدن
چه وقت ژیر خاک خوابیدنت بی
🍃
جوان نازنین وه خاک چیده
وه،ای دنیای غم، غمناک چیده
دیه آگر ،وه گیان دوست داریل
چو گل پاک هاتی وتو پاک چیده
🌴
م وه،داخ خم تو،بیمسه پژمرده گلم
تیغ طوفان بلا ،له گل بی خار چه کرد
شعله شمع وه آرامی و مظلومی چی
داغ تو، وه دل پروانه بی یار چه کرد
چیده وه دیده و ،دل غرق تمناس گلم
هر کوره،م نگرم روی تو پیداس گلم
کردیه مهر و وفا،تو وه رفیق وآشنا
ناوه نیکت هرکوره، ورد زبان هاس گلم
🏴
نگاره،خفته وه،خاکم، گل باخ دلم بیده،ن
درخشان گوهر پاکم چراغ محفلم بیده ن
وه کو،یابم ،م،جوره تو، اگر گرد جهان گردم
همیشه نازنین دویتم ،تو یار وهمدمم بیده ن
🖤
دلا دیده که آو فرزانه دویته
چه دیه، وه خم این طاق رنگین
وه جای لوح سیمین وه کناره
فلک وه سر نیایه، لوح سنگین
🌴
مدنیه بیه،که رنج گل خوم کیشامه
باد پاییز وه ناگه، هات وگل پرپر بی
گل پرپر شده گم، وه چه توچیده،وه برم
که وه،هجران تو هر دم دل م مضطر بی
جوان نازنین وه خاک کفتی
وه ای، دنیای خم غمناک کفتی
دیه آگر وه گیان دوست داریل
چو گل پاک هاتی وتو پاک کفتی
🍃
بعد پرپر ،بییت ای گل زیبا چه بکم
م ،وه داخ تو جوان مرگ،وه دنیا چه بکم
بهر هر درد دوائیگه به جز داخ جوان
م ،وه دردی که له،وه،نیه مداوا چه بکم
🖤
اویشم که ارا چیده و تدبیر تو ،ای بی
اوشه،چه توان کرد که تقدیر همی بی
اوشم که نه وقت سفرت بیه چنی زود
اوشه که دلا مصلحت دوست در ،ای، بی
🌴
قصه مرگ جوان ،خود شنیدن زود بی
له،عزاگی جامه وه سینه دریدن زود بی
آخر ای یار ،توبیده ن،ه جلوه،مهروفا
وه،سرای برزخی،منزل گزیدن زود بی
🍃
نمنیه،دی ،وه دنیاکامرانی
نبردم بهره ای ،وه زندگانی
همی پر حسرت وناکام،چی یه
وه زیر خاکه،یه نازار جوانی
🌴
جوان چیمه ،وه،دنیا ،وه هزاران ارزو وه،دل
وه،زیر خاک کردم ،وه دو صد اندوه غم منزل
گذر هاتی، اگه وه،خاک م ،له،ریه، غم خواری وه الحمدی ،بکین یاده ،م،همواره،له بین، دل
◼️
بعد پرپر بیینت، ای گل زیبا چه بکم
من وه داغ تو جوان مرده وه دنیا چه بکم
بهر هر دردی دوایی اگه، مگه داغ جوان
من وه ،دردی که نیه،هیچ مدوا چه بکم
🏴
نو گلی پرورده کردم، خاک وه،دست،م برد
عاقبت کوس خمه،مال وسراگی،م چ کرد
زحمت کشیامه،عمری، تا گلم پرورده بی
ناگهان پیک اجل ،غنچه له،باغه گی،م برد
⚫
نوگلم چیه وداغه، وه دل زارم نیچو
حسرت دیداره گی،وقلب بیمارم نیچو
تو که تنیا ،رونق باغ،م بیده ن روله
له چه ری، بار خمت ،له چاوه پرتارم نیچو
🖤
گلی بیمه وه ایام جوانی
جوان بیمه نکردم زندگانی
گلی بیمه که وقت چیدنم هات
جوان بیمه که وقت مردنم هات
🍃
ای شاهد غمدیده ،وه،چاویله،تره ،م
وه،گردش ایام چه،هاته،له،سر ه،م
م تازه جوان بیمه و،هر،وه،چمن حسن
نشکفته بیه، ویره،ارا، بال وپره، م
🌴
افسوس که زیبا کوره گم تاج سرم چی
امیدوچراغ دل ونور بصرم چی
دا آگره،سوزان اجل ،،وه گل عمرم
ناگاه وه،ای باخ گله نوثمرم چی
🍃
روژی که، قضا نیه، نیتوای، مردن
ور هس قضا ،و کو،توان گیان بردن
مرگ تهیت ،نساز پهلو که وه ،وه
سر منزل خود توان وه ،دست هاوردن
🌴
ای جوانمردیل، جوانمردی تان،وه،خاک چی
گوهری پاک وه زمین ،له،جانب افلاک چی
بار ه،خوی بستیه، وه، ای خاک تیره ،دل بری
هرکسی که جوره(مجنون)وسینه صدچاک چی
#شاعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
کربلا، اکبـره،م فدا بیه
شبه پیغمبره،م جیابیه
شبه پیغمبر،چودنه،میدان
ثانی حیدر چودنه،میدان
لاله،گی پرپر ای علیاکبر شبه پیغمبر ای علیاکبر
****
گیره پیـوسته وه، قتلگـاه کـردم
قدوقامت تو، م نگاه کردم
شیر میدانم ،وه دستم چیه
قوّت گیانم ،وه دستم چیه
لاله گی پرپر ای علیاکبر شبه پیغمبر ای علیاکبر
****
ای خــدا اکبـرم اِرباً اِربا بی
گیانفدا چه بره،چاوه بابا بی
زاده ی لیلا یا علی اکبر
بی یسه،له خونه،جور گل احمر
لاله گی،پرپر، ای علیاکبر ،شبه پیغمبر ای علیاکبر
****
اکبرم کشته وه بره چشمم بی
غنچه ی بابا ،وه چه، در هم بی
جسم خونینت منیه،وه صحرا
وه تو م،یینم، یه اثر هر جا
لاله گی،پرپر ای علیاکبر، شبه پیغمبر ای علیاکبر
****
تو بیده کشته وه، بین ای اعدا
م بیمه، بعد تو، بیکس و تنها
ای وه خوین غلطان، یوسف لیلا
هانیه دیدنت، جونجگر بابا
لاله گی، پرپر ای علیاکبر ،شبه پیغمبر ای علیاکبر
****
هانیه زینب، وه حــرم بیـرون
تا بشوره وه اشک ،له عُذارت خوین
ابرو داری بهر بابا که
یه علمداری ، بهر بابا که
لاله گی پرپر ای علیاکبر، شبه پیغمبر ای علیاکبر
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
هدیه به امام جواد صلوات
واحد سنگین سینه زنی واحد امام جواد ع
سبک...هوای حرم.هوای حسین،هوای شب جمعه زدبه سرم..
درآن هجره.مزن ناله،مزن ناله با دل سوزان
مکش ازدل،توآه غم ،زدی آقاپشت درافغان
شراره زهر،زده آتش،به جان وجانت به لب آمد
مزن ناله،مکن افغان،که جسمت درتاب وتب آمد
تقی جانم۴//ای تقی جانم
ز زهر کینه ،ام فضل،ببین زهراخونجگر آید
صدای دف،صدای کف،ازکنیزان دربه درآید
در آن هجره،زدی پرپر،کسی آنجایاو ره تونشد
کسی هرگز ،درآن خانه،جواده من دلبره تونشد
/تقی جانم(۲)ای تقی جانم(۲)
به جزخوبی،محبت ها،توازمن چه دیده ای،ای زن
ترحم کن ،مسوزانم،مده زهرکینه ات برمن
جوادم من،غریبم من،میان این هجره میسوزم
دوچشمانم ،دلم رامن،براین درب خانه میدوزم
/تقی جانم(۲/ای تقی جانم)
تقی جانم(۲)/ای تقی جانم۲/___
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
« یا ابوالفضل »/اشعارکردی
م،دل تنگم، غم بسیار،دیرم
م امشب ،گر ابوالفضل کاردیرم
م امشب وه ابوالفضل توشه گیرم زیارت کردن شش گوشه گیرم
وه ایره عطر بوی یاس گیرم
م، امشب دامن عباس گیرم
غریق منتم کردیده عباس
و،ایره،دعوتم کردیده عباس
خدایا،وه دلی محزون و خسته
درم،م یاده،پهلوی شکسته
چه دسم شاخه گانه، یاس دیرم
وه لب ،م، ذکر یا عباس دیرم
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
❤️التماس دعا ❤️
🏴🏴🏴🏴
بسم الله الرحمن الرحیم
اشعار شب هفت امام حسین(ع)
اشعارکردی/محرم
هفتمین روز جیایی،بیه،وی دشته برا
داخ یاسیله خدائی بیه،وی دشته برا
وه شب هفتم یاسیله، وه خوین خفته دمی
فاطمه کرببلائی ،بیه وی دشته برا
کس چه زانه، که وه،ای دشته،چه رخ دایه خدا
چه، وه زینب ،بیه،وه،داغ شهیدان بلا
وه یتیمیل حسین وی،خم هجران چه بکم
نوبت عقده گشائی بیه،وی دشت بلا
مگه امشو شب هفت گل زهرا س،خدا
یاکه وه،کوفه چنین رسم اسیری برپاس
ریه تسکین یتیمیله، سر نازه،باباس
عجبا یه، چه عزائی بیه،وی دشت بلا
وه،سنان رأس شهیدان بیه فانوس عزاء
کف کتان خنده کنان وه بر چاوه،اسرا
خاندان شهدا وه سر بازار،خدا
که وه، پا شور و نوائی بیه،وی دشت بلا
کوفه بوش، کشتن مهمان روش زندگیه؟
وه یتیمیل،وی،آزار برازَندگیه
تسلیت،کعب نی وسیلی و آوارگیه
گیره وه،درد، دوائی بیه وی دشت بلا
کوفییل وه بر ما ن،ای همه غوغا عجوه
بهر همدردی مان،هلهله بر پا،عجوه
بانویله حرمین،بهر تماشا عجوه
که عجب حال و هوائی بیه وی دشت بلا
هفتمین شام جدائی بیه،وی دشت بلا
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)