، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
بسم الله الرحمن الرحیم #بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد ماند
اشعار بعدازشهادت حضرت زهرا(س)
⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫
بسم الله الرحمن الرحیم
🍂🍁 # روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ وفاتِ حضرتِ ام البنین سلام الله علیه _ حاج آرمین غلامی🍁🍂
┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄
@majnon1396
*اما زهرا بین در و دیوار قرار گرفت،فاطمه رو توی کوچه ها زدن،مادر مارو تنهایی،نه یک نفر،نه دو نفر..بی بی جان!کسی به شما جسارت نکرد،ولی مادر مارو جلو چشم علی زدن...سیلی زدن...تازیانه زدن...وای....
چند تا صحنه تو تاریخ بوجود اومد،باورش سخت بود،توی همه ی تاریخ اگه ورق بزنی خصوصاً تو حادثه ی کربلا،همه با تحیُّر و تعجب از این صحنه ها نقل می کنند...دیدی وقتی خبری بهت میرسه،با تعجب برخورد می کنی،میگی:دروغِ،این حرفا نیست...اما خبر حقیقتِ، من سه چهارتاش رو بگم:
یکی از اون صحنه هایی که ابی عبدالله نتونست باور کنه،نوشتن:" فنظر الیه نظراً مُتحیرا " اونجایی بود که رسید بالا سر علی اکبرش،دید یه بدن تیکه تیکه داره دست و پا میزنه،دید این بچه پاهاش رو داره رو زمین میکشه،هر کاری کرد باور کنه این جوون خودشِ،اگه علی اکبر منی،پاشو بابا!...پاشو یه بار دیگه برام اذون بگو بابا...حسین....
یه جای دیگه رو برات بگم،برا سکینه اتفاق افتاد،نتونست باور کنه،اومد تو گودال،دید عمه اش یه بدن رو بغل کردِ،عمه این بدن کیه داره می بوسی؟ تا گفت:این بدن بابات حسینِ،این بچه یه خوردرفت عقب،اگه بابامِ،چرا لباس تنش نیست؟چرا سر نداره؟کی رگاش رو پاره کرده؟بگو:حسین....
دو تا از کربلا گفتم یکی تا از شام بگم،دوتا کربلا رو میتونی تحمل کنی،اما شام رو نمیدونم،یه صحنه ای که زینب دید و نتونست باور کنه،اونجایی که دید دارن با چوب خیزران میزنن به لب و دندان برادر...، کی دلش میاد؟باور نمیکنم جلو چشم زینب،با چوب خیزران بزنن،حسین....
صحنه ی آخر مالِ امشبِ،وقتی بشیر اومد مدینه، یکی یکی روضه خوند،همه حرفاش رو که زد،همه روضه هارو خوند،برا اُم البنین روضه خوند،چی گفت؟گفت: اُم البنین شیرت حلالِ پسرت..یه حرفی زد بشیر که این مادر باورش نشد،کشیدش کنار،گفت: لابه لای حرفات یه جمله ای گفتی،دوباره بگو، چی گفتم؟ گفتی به سر بچه ام عمود زدن،آیا این حرف درستِ؟ گفت:آره درستِ..گفت:باور نمیکنم،کسی که جرأت نمی کرد به سر عباس من عمود بزنه..گفت باور کن،میخوای بگم چرا؟ قبل از اینکه عمود بزنن،اول دستاش رو جدا کردن،بعد تیر به چشمش زدن،سرش رو خم کرد، با دوتا زانوهاش تیررو در بیاره، کلاه خود از سرش افتاد.. نانجیب اومد با دو تا دستش عمود....بگو:حسین...
@majnon1396
#مطاعن_هارون_الرشید 01
#ماه_جمادی_الثانی 45
#مطاعن_دشمنان 73
#تقویم_شیعه 12
🔴🔴 هلاکت هارون الرشيد ملعون در شب سوم یا چهارم جمادی الاُخری
👈🏼👈🏼 نقل است که هارون الرّشید، جهت سرکوبی شورش رافع بن لیث به سوی خراسان حرکت کرد، امّا در بین راه بیمار شد و هنگامی که به طوس رسید بیماریش شدت پیدا کرد به گونه ای که بستری شد. یکی از روزها که از شدت بیماری در حال اغماء بود، ناگهان خبر دستگیری رافع بن لیث به وی رسید. رافع را به نزد هارون آوردند و بدنش را مانند قصابان که گوسفند را قطعه قطعه میکنند در مقابل هارون، پاره پاره کردند، و در همین لحظات بود که هارون نیز به درک واصل شد.
▫️مرحوم شیخ بهایی در «توضیح المقاصد»، شب چهارم جمادی الاخری را شب هلاکت هارون الرشید دانسته است.
📚 توضیح المقاصد، ص13
اما مرحوم محدّث قمّی در «وقایع الایام» و «تتمّةالمنتهی»، شب سوم جمادی الاخری را شب مرگ آن ملعون گزارش میکند.
📚 وقایع الایام، ص258/تتمةالمنتهی،ص227
▫️آن ملعون در شب چهارم جمادی الاخری سال 193 هجری، بعد از 23 سال حکومت، در سن 45 سالگى به درك واصل شد.
▫️حضرت صادق علیه السلام از پدر گرامیش، حضرت باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود: جابر بن عبدالله انصاری به من گفت: در لوحی که روز میلاد حسین بن علی علیه السلام از جانب خداوند متعال بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرود آمده بود، چنین نوشته شده است:
يُدْفَنُ فِي الْمَدِينَةِ الَّتِي بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ ذُو الْقَرْنَيْنِ خَيْرُ خَلْقِي يُدْفَنُ إِلَى جَنْبِ شَرِّ خَلْقِي.
📚 غیبت نعمانی، ص65
📝 بهترین آفریده من (یعنی علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام) در شهری که بنده صالح، ذوالقرنین، بنا نموده است، در کنار بدترین خلقم (یعنی هارون) مدفون می گردد.
▫️ به نقل مرحوم شیخ مفید، قبر هارون ملعون، هم اکنون در حرم حضرت رضا علیه السلام، و در پشت آن حضرت واقع شده است.
📚 الإرشاد، ج 2، ص 271
▫️در صلوات مخصوصه ماه مبارک رمضان که مرحوم سیّد بن طاووس در اقبال الاعمال نقل میکند، هارون الرشید، قاتل حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام معرفی شده است:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، إِمَامِ الْمُسْلِمِينَ، وَ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ ضَاعِفِ الْعَذَابَ عَلَى مَنْ شَرِكَ فِي دَمِهِ وَ هُوَ الرَّشِيدُ.
📚 بحارالأنوار، ج 98، ص109 به نقل از اقبال الاعمال
▫️حضرت صادق علیه السلام در روایتی شریف، متذکر مقامات دنیوی همه حکّام جور، از جمله حکّام اموی و عباسی(نظیر هارون الرشید)، میشوند که حقوق و مقامات ائمه علیهم السلام را غصب کردند و می فرمایند:
إنَّ لَنَا حَقّاً، ابتَزَّهُ مِنَّا مَعَادِنُ الاُبَنِ.
📚 رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج3، ص204
📝 ما حقّی داریم که معدن های اُبنه آن را به فریب از ما گرفتهاند.
▫️ مرحوم سیّد نعمةالله جزائری در کتاب «رياض الأبرار» در ذیل این روایت مینویسد:
«این روایت در مورد همه حکّام جور عباسی، اموی و غیر ایشان از مخالفین عمومیّت دارد. شیخ ما، صاحب تفسیر نورالثّقلین، کتابی در اثبات این حالت در همه خلفا واولاد ایشان با دلائل و اسناد تاریخی نگاشته است که در واقع تفصیلِ آن چیزی است که به صورت خلاصه در این حدیث بیان شده است.»
📚 رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج3، ص204
▫️در دعای قنوت حضرت عسکری علیهالسلام نیز همین مقامات دنیوی برای همه حکّام جور و غاصب حقوق و مقامات ائمه اطهار علیهمالسلام تبیین شده است:
وَ ابْتَزَّ أُمُورَنَا مَعَادِنُ الْأُبَن.
📚 مهج الدعوات، ص64
معدن های اُبنه، به نیرنگ امر امامت ما را تصاحب کردند.
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت
بانوی من ، مَردُم ، دگر ، رفتی سه روزه
زهراي من ای همسفر ، رفتی سه روزه
رفتی زکاشانه ، بیابرگرد زهرا
مهمان شده نزد پدر ، رفتی سه روزه
زانوبغل کرده علی درماتم تو
شد پير خيبر بي سپر ، رفتی سه روزه
بانو نمي آيد صداي آه آهت
از درد پهلو تا سحر ، رفتی سه روزه
بيمار بدحال علی درخاک خفتی
جان داد ه ای تو بي خبر ، رفتی سه روزه
بانوبه یاد سينة مجروح وزارت
من ماندم و اين ميخِ در ، رفتی سه روزه
سيلي به رخسارت میان کوچه هاخورد
كشتند یارم در گذر ، رفتی سه روزه
دیدم که هستيِ مرا آتش كشيدند
شد دامن تو شعله ور ، رفتی سه روزه
دل تنگم و آیم کناره قبر ت ای یار
هر نيمه شب با چشم تر ، رفتی سه روزه
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#متن روضه_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
#بامداحی حاج آرمین غلامی
#بعد_از_شهادت
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
✿ درفراق تو همه جان علی می لرزد
زیرااین قبرتورا، ای گل طاها دیدم
✿ پهلوان تو زمین خورد ، کجایی زهرا
نیمه شب ، خودبه سر قبر تو زهرا دیدم
✿ بشکند دست عمرکه... اثرش معلوم است
✿ جای دستش به روی صورت حورا دیدم
✿ شده جبریل هم آوای من وطفلانت
✿ درغمت ولوله در عرش معلّی دیدم
✿ پدرت بود تنت را وسط قبر گرفت
✿ من از این شرم، چه گویم ، چه خدایا دیدم
✿ به پدرجان تو زهرا، به چه رویی گویم
✿ "نقش بر روی زمین، ام ابیها دیدم
عمّار میگوید: به خانه آقا و مولایم امیرالمومنین رفتم و از ایشان اجازه ورود گرفتم. به من اجازه فرمودند و داخل شدم. ایشان را در حالی که محزون و اندوهگین نشسته بودند، یافتم و حسن در سمت راست و حسین در سمت چپ ایشان نشسته بودند. گاهی به حسین علیهالسلام نگاه میکرد و میگریست و گاهی به حسن علیهالسلام.
هنگامیکه به حال او و فرزندانش نظاره کردم از خود بیخود شده، اشکهایم جاری شد و به شدت گریستم. هنگامیکه آرام شدم عرضه داشتم: اجازه سخن به من می دهید فرمود: بگو ای ابا الیقظان!
عرضه داشتم: شما امر بر صبر کردن در مصیبت می نمایید. پس این اندوه طولانی (در این مصیبت) چیست؟ در حالی که شیعیان شما به خاطر خانهنشینی و غیبت شما آرام ندارند و این امر بر آنها سخت است. میگوید حضرت به من نگاه کرده و فرمود:
ای عمّار! همانا مصیبت کسی که من از دست داده ام بسیار سخت است.
من رسول خدا را با از دست دادن فاطمه از دست دادم.
او برای من موجب آرامش و تسلیت بود. هنگامیکه سخن میگفت در گوش من صدای رسول خدا می پیچید و هنگامیکه راه می رفت مثل رسول خدا راه میرفت و من درد فراق را جز با دوری او احساس نکردم و چه بزرگ است مصیبتی که به من رسیده است.
هنگامیکه او را در جایگاه غسل قرار دادم، فهمیدم که استخوانی از پهلوی او شکسته است و پهلویش از ضربه تازیانه ها سیاه شده و او آن را از من مخفی می نمود که می ترسید مبادا اندوه من بیشتر شود و به حسن و حسین نمی نگرم مگر اینکه اشک راه گلویم می گیرد و به زینب گریان نگاه نمیکنم مگر اینکه دلم به حال او به رقّت در می آید. سپس حضرت با عمار از منزل خارج شدند و شیعیان به یکدیگر بشارت آن را دادند.
📚منابع:
انوار العلومة، ص ۲۱۴
👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۰
#بامداحی حاج آرمین غلامی
#بعد_از_شهادت
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
#کانال_متن_روضه_
━━━━━⊰✾✿✾⊱━━━━━
بسم الله الرحمن الرحیم
#متن روضه بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد
ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد
رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان!
بعدتو این لحن صدایم سخت باشد
رفتی و چشمان علی باران گرفته
امشب چرا حال و هوایم سخت باشد
من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا
تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد
در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی
گمنامیت زهرابرایم سخت باشد
( اصبغ ابن نباته میگه نیمه شب بود همسرم منو از خواب بیدار کرد گفت ببین خانه علی چه خبره - چرا این بچه ها امشب اینقدر گریه میکنن - گفتم زن شب از نیمه گذشته این بچه ها مادر از دست دادن - یه ساعتی میگذره آرام میشن - گفت نه - تو مادر نیستی نمیدونی بی مادری چقدر سخته - بچه ها امشب اینقدر گریشون طولانی شده - به آستانه ی در نشست - فرمود یه شب من گریه میکنم حسنین دورم میگردن - یه شب زینبین گریه میکنن منو حسنین دلداریشون میدیم - یه شب حسن گریه میکنه منو زینبین و حسین غمخواریش میکنیم - اما هروقت حسین بهانه مادر میگیره همه ما بیقرار میشیم)
-----
همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم
این جامۀ من است که باید به بر کنم
مادر بیا دوباره مرا دراُحد ببر
تا حمزه را زغربت بابا خبر کنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیه
مادر پهلو شکسته را خدمت تمامی عزیزان کانال عرض میکنم 🖤🚩
#واحد_رسانه ای_حاج_آرمین_غلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیه
عزای روزدوم مادر پهلو شکسته🖤🚩
#واحد_رسانه ای_حاج_آرمین_غلامی
31.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیه
عزای روزدوم مادر پهلو شکسته🖤🚩
#واحد_رسانه ای_حاج_آرمین_غلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
#روضه/
#حضرت زهرا(س)
#شب سوم شهادت حضرت زهرا(س)
#حسینیه منتظران امام زمان(عج)
#کرمانشاه
#حتما_گوش_کنید_و_نشر_دهید
#شام دو شنبه۲۷/آذرماه
مداح،،
#حاج_آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید👇👇
🤞🤞🦋🔥بسم الله الرحمن الرحیم
#متن روضه بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
#قصیدهٔ #لعنتنامه🔥🥀
#بامداحی..حاج آرمین غلامی🥀🔥
«تَبَتْ یَدا»آنکس که زد سیلی به مادر
کوبید بر پهلوی کوثر میخ آن در
لعنت برآنانی که درب خانه وحی
آتش زدند وحملهورگشتند یکسر
آن منزلی که جبرئیل بیاذن نگشود
آن خانهای که کرد دربانیش قنبر
آتش گرفت آن آشیان مرغ عنقا
با حیله اوباش مشتی پست گوهر
لعنت برآن نامرد کاین فرمان بفرمود
نفرین برآنانی که اجرا کرده ایدر
آنان که محسن را بناحق سقط کردند
برسینهٔ مادر زدند مسمار آن در
لعنت برآنانی که آن صدّیقه کشتند
بین در ودیوار شد آن یاس پرپر
باآنکه پیامبر چنین دستور داده؛
سیلی نزن حتی به روی اسب واستر
زیرا کند تسبیح حق، اما به قرآن
یک سبحه زهرا ز هستی هست برتر
با اینهمه زد دست سنگین سیهروی
برآن رخ گلکونه زاهری اطهر
خشم خدا را تا ابد بر خود خریدند
آزرده شد از کارشان روح پیمبر
لعنت برآنانکه علی را دست بستند
بردند تا بیعت کند با زور ویا زر
هرچند او بیعت نکرد و روی برتافت
از بانیان ظلم وجور آل اطهر
هرچند بهر حفظ دین واصل اسلام
شد ذوالفقارش در غلاف ودست برسر
یاللعجب! ازآن همه حلم و مروّت
ازاین همه صبر وشکیبایی صفدر
بااینکه از تیغش شدی منکوب جبّار
مغلوب شد آن فاتح احزاب وخیبر
اما بشد اسلام ومسلم پاره پاره
حق منزوی گردید وباطل شد مدوّر
با کودتای شوم اصحاب سقیفه
اسلام شد وارونه وسنّت مغیّر
با بدعت و تغییر در امر خلافت
تحریف شد اسلام چون ادیان دیگر
قرآن نشد تحریف، اما با تأسف
مردم همه گمراه گشتند و ز حق در
اسلام شد منفور ومسلم گشت مغضوب
منکر بشد معروف وشد معروف منکر
هفتاد وسه فرقه شدی اسلام کمکم
زآنها یکی حق ماند وباقی گشت کافر
زین فرقهها تنها یکیشان هست ناجی
باقی همه طاغی و یاغی هست یکسر
لعنت برآنانی که بیعت را شکستند
غاصب شدند تخت خلافت را مکرر
لعنت برآنانی که بدعت پیشه کردند
غصب از غضب کردند میراث پیمبر
آن غاصبان امرعظمای ولایت
آن ناکثان عهد اندر عالم ذَر
آنانکه در روز غدیرخم گرفتند
سبقت به بیعت با علی،ساقی کوثر
امّا شکستند از ره حقد وحسادت
عهد عتیق و هم جدیدش را مکرر
شد از خلافت منزوی مولای برحق
بنشست برجای علی، میمون وعنتر
بنشست جای حق، چنین ابلیس وطاغوت
اسلام شد تحریف ومسلم شد مسخّر
اوصاف حقّ مرتضی هم غصب گردید
صدیق شد بوبکر وفاروق گشت عمَّر
آواره شدهرکس که نام مرتضی برد
بر نخل میثم ها وشدمصلوب قنبر
عمّار شدمطرود وسلمان گشت محروم
مولاعلی شد بیکس وبییار ویاور
مغضوب شد هرکس که بر غاصب برآشفت
مقداد شد منکوب وشد تبعید بوذر
آل علی شد منزوی درخانهٔ خویش
کافر عزیز وگشت مسلم خاک برسر
ابلیس حاکم گشت وآدم گشت محکوم
بر سفرهٔ اسلام شد ظالم مخیرّ
خوردند میراث علی وحق زهرا
انداختند در ساحل اسلام لنگر
شد دیو منصوب وسلیمان گشت مجرور
بد شد به خوبان غالب ودون گشت برتر
دیوان به دیوان قضا ناحق نشستند
برکرسی تعلیم شد جاهل مقرّر
فاسق امام وفاجر آمد مصدر کار
بر امّت اسلام شد طاغوت رهبر
جولانگه رجالههای بی صفت شد
بیت خدا ومسجد ومحراب وسنگر
بوزینگان زانیه بالا پریدند
از شانههای خسته آل مطهر
خوردند از کید وحسد حق علی را
کشتند یک یک پاک اولاد پیمبر
مقتول یا مسموم یا زندان نمودند
مرد و زن ،پیر وجوان، اصغر واکبر
خوردند حق آلاحمد را بناحق
کردند برآنها ستمهای مکرر
با اسم اسلام وبناحق سر بریدند
مرغان بستان خدا را تشنه لب، سر
در پیش چشم زینب وآل محمد
اکبر بشد صدپاره، پرپرگشت اصغر
آه از دمی که واحسینا سربرآورد
عالم شد از فریاد زهرا مثل محشر
وقتی حسین افتاد از مرکب بهرخسار
در گودی میدان به تیر آن ستمگر
آه از دمی که شعلهورشد خیمهگاهش
تشنه بریدند از قفا رأسش به خنجر
آتش گرفت آن خیمه وخرگاه خورشید
افتاد بر سجّادهٔ وسجّاد،اخگر
زینب پریشان شد برون از خیمهگاهش
افتاد از رخساره مهتاب معجر
اهل حرم هرسو هراسان وگریزان
بردامن آن نو گلان افتاد آذر
شدگوشوار وگوش دخترها به یغما
اصغر ز تیر وتشنگی گردیدپرپر
«امن یجیب»ازخاک تا افلاک برخاست
وقتیکه دید آن حال آل الله مضطر
سرهای سردارانشان بر نیزه گل کرد
محرابشان میدان شد وسرنیزه منبر
اجسادشان شدتکهتکه در صحاری
شد مشرق ومغرب زخونهاشان معطّر
هرروز عاشورا وهرجا کربلا
برشیعیان وخاندان آل اطهر
نفرینشان باد از زبان جن والانس
لعنت برآنان از لسان هرپیمبر
یارب بحق اولین مظلومه زهرا
تعجیلکن در نهضت مظلوم آخر
آن آخرین منجی عالم حجّتالحق
آن غوث مظلومان،امام حیّ داور
آن طالب خون شهیدان خدایی
آن قرةالعین رسول آن دادگستر
آنکس که میگیرد تقاص خون مادر
بر جبت وبر طاغوت خواهدداد کیفر
آنکس که از بادخزانی سخت گیرد
حق تمام لالههای سرخ پرپر
کی میشود آید برون از مغرب آن مهر
آن وارث خون خدا با فرّ ولشکر
آنروز نزدیکست میبینم بتحقیق
صبح طلوع آن بلند نیک اختر
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
عمّار میگوید: به خانه آقا و مولایم امیرالمومنین رفتم و از ایشان اجازه ورود گرفتم. به من اجازه فرمودند و داخل شدم. ایشان را در حالی که محزون و اندوهگین نشسته بودند، یافتم و حسن در سمت راست و حسین در سمت چپ ایشان نشسته بودند. گاهی به حسین علیهالسلام نگاه میکرد و میگریست و گاهی به حسن علیهالسلام.
هنگامیکه به حال او و فرزندانش نظاره کردم از خود بیخود شده، اشکهایم جاری شد و به شدت گریستم. هنگامیکه آرام شدم عرضه داشتم: اجازه سخن به من می دهید فرمود: بگو ای ابا الیقظان!
عرضه داشتم: شما امر بر صبر کردن در مصیبت می نمایید. پس این اندوه طولانی (در این مصیبت) چیست؟ در حالی که شیعیان شما به خاطر خانهنشینی و غیبت شما آرام ندارند و این امر بر آنها سخت است. میگوید حضرت به من نگاه کرده و فرمود:
ای عمّار! همانا مصیبت کسی که من از دست داده ام بسیار سخت است.
من رسول خدا را با از دست دادن فاطمه از دست دادم.
او برای من موجب آرامش و تسلیت بود. هنگامیکه سخن میگفت در گوش من صدای رسول خدا می پیچید و هنگامیکه راه می رفت مثل رسول خدا راه میرفت و من درد فراق را جز با دوری او احساس نکردم و چه بزرگ است مصیبتی که به من رسیده است.
هنگامیکه او را در جایگاه غسل قرار دادم، فهمیدم که استخوانی از پهلوی او شکسته است و پهلویش از ضربه تازیانه ها سیاه شده و او آن را از من مخفی می نمود که می ترسید مبادا اندوه من بیشتر شود و به حسن و حسین نمی نگرم مگر اینکه اشک راه گلویم می گیرد و به زینب گریان نگاه نمیکنم مگر اینکه دلم به حال او به رقّت در می آید. سپس حضرت با عمار از منزل خارج شدند و شیعیان به یکدیگر بشارت آن را دادند.
📚منابع:
انوار العلومة، ص ۲۱۴
👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۰
#بامداحی حاج آرمین غلامی
#بعد_از_شهادت
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
#کانال_متن_روضه_
━━━━━⊰✾✿✾⊱━━━━━
نوحه.؟......mp3
2.63M
❣﷽❣
⚫️ #اشعارکردی ،زمزمه_حضرت_زهرا_س
🏴 #سینه_زنی_حضرت_زهرا_س #ساده_خوانی
⚫️ #سبک دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد
زبان حال حضرت علی ع
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
له داخ مرگ زهرا ،اشکم بیه روانه
بی قسمتم بشورم ،زهراتنت شوانه
⚫️زهرای مهروانم ،ای دالگ جوانم
امشو دستم رسیه، له دس و بازوگی
بنیشم و بگــیرم ،له زخم پهلوگی
⚫️زهرای مهروانم ،ای دالگ جوانم
له موسم جوانی، چیدن له بره زینب
له ضـرب تازیانـه ،گیانت رسیه،ولب
⚫️زهرای مهروانم ،ای دالگ جوانم
له پیکرتو برشه، له اشک م ستاره
غسل تو بیه،له م ،شهادت دواره
⚫️زهرای مهروانم ،ای دالگ جوانم
له چاوه بستـه ی خـوم، له م نظاره دیری
ارا له هر دو گوشت ،یه گوشواره دیری
⚫️زهرای مهروانم ،ای دالگ جوانم
جوره م کسی نـیره، مراسم شبانه
هم غسل مخفیانه هم دفن مخفیانه
⚫️زهرای مهروانم ،ای دالگ جوانم
له یار مهروانم ،خوین گیره که مدینه
هم له مدال بازو ،هم له مدال سینه
⚫️زهرای مهروانم ،ای دالگ جوانم
#شاعرومداح ..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
نوحه،،،،،،،،،،،،،.mp3
1.72M