eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم..: خواهم امشب تا سحر محو تماشایت شوم کاش در این خانه زهرا ماه شب‌هایت شوم با شگفتی‌های دنیای تو زهرا آشنام کاش زهرا آشنابا درد دنیایت شوم ازچه روبا اشک خود زخم علی را بسته ای کاش ای بانو طبیبی بر مداوایت شوم چشم حیدر روشن از ماه جمال روی توست خواهم امشب روشن از روی دلارایت شوم روز وانفساهمین جا بین دیوار ودر است کاش مرهم لحظه ای بر روی غمهایت شوم میروی جان علی بسته بود بر ماندنت خواهم ای بانو دمی محو دل آرایت شوم 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی)_ __________________________
بسم الله الرحمن الرحیم شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها‌ رفتنت فاطمه جان پشتِ مرا می‌شکند گریه ی زینب تو، قلبِ خدا می‌شکند چقدر آب شدی ، گریه ی توکشت مرا بغضِ چشمان تواین،حال و هوا می‌شکند گل بشکسته‌ از این،غصه کمی راه برو که قد و قامتِ تو زیرِ بلا می‌شکند ترسم ای بانو،مرا تنها کنی دربین شهر حیف یک روز کسی دستِ تو را می‌شکند من سیه پوشِ توو شهر به همدردی من حرمتِ شیر خدا را همه جا می‌شکند کودکانت همه در خانه چرا می‌لرزند که درِ خانه به یک ضربه‌ی پا می‌شکند می‌دوی پشتِ علی تانرود سمت کسی ضربه‌ای می‌رسد و آینه را می‌شکند پی حیدر وسط کوچهِ زمین افتادی بین در سینه جدا ، دست جدا می‌شکند 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم شهادت حضرت زهرا علیها‌السلام ازهمان ضربت پابود که زهرا افتاد باره شیشه عاقبت به زیره پاها افتاد دامنِ چشمِ تواز گریه شده چون دریا چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد خون بین دهنت، می‌چكد از كُنجِ لبت رفتی و قرعه به نامِ منِ تنها اُفتاد رفتی وخاطره هایم همگی زنده شدند راهِ حیدر به سره كوچه‌ی غم‌ها اُفتاد حسنم گفت که با مادر خود می‌رفتم به سَرَش سایه‌ای از غربتِ بابا اُفتاد کوچه بن بست شد و فاطمه ام خورد زمین ضرب سیلی به رخ همسرمن جا افتاد همگی آمده بودند پی بردن من چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد مردکی زد که رَهِ خانه‌ی خود گُم كردی ضربه ای زد که به رخساره‌ی گُل جا اُفتاد می خورد گه سره دیوار و گَهی رویِ زمین چشمِ زهرای من از کار تماشا اُفتاد فاطمه دست مکش روی زمین فهمیدم گوشوارت که شکسته است دراینجا اُفتاد شانه های تودرآن کوچه زکارافتاده قامت خم شده ات به زیره پاها اُفتاد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم شهادت حضرت زهراعلیها السلام میان آتشم و آتشی به جان اُفتاد به روی مغنه آتش چه،بی امان اُفتاد تمام چادرزهرامیان آتش بود نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد علی به سینه‌ی خود چنگ می زنم از آه که شعله بر پر و بالِم چه بی امان اُفتاد کشیده‌ام به سرِ م آتش و درآن سوزم بیا که فاطمه ازتاب واز توان اُفتاد بیا که فاطمه از زخمِ شعله می‌پیچد بیاکه فاطمه از پا نفس زنان اُفتاد بیاده دخترکی که پس از پدر کارش به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد مرامیانه ی درمیزند کسی، با پا که باره شیشه ی زهرا،به ناگهان اُفتاد گرفت پهلویِ خود را میانِ در زهرا نگاه دخترکی برقد کمان اُفتاد دوید بر سرِ دامان نشست گفت مادر مغیره آمدوزینب به نیمه‌جان اُفتاد میان کوچه به رویم نشسته جای مشت به هر دو گونه‌ی زهرا ببین نشان اُفتاد میان کوچه پِیِ خود دوان دوانش بُرد که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد   میان کوچه ی تنگی،نفس نفس می زد به دست وپای شکسته کشان کشان اُفتاد   رسیده ناله ی زهرا، بیابیا حیدر به گوشه ای وسط کوچه قدکمان اُفتاد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
یلدای حیدری من حیدری هستم،به کسی ربط ندارد الله پرستم ،به کسی ربط ندارد روکرده دلم سوی نجف،همچو کبوتر حالاڪه شڪستم به ڪسی ربط ندارد در راه علی پای پیاده شده طی عمر از پاے نشستم به ڪسی ربط ندارد نوشیدن می، حـال مـرا سخت ڪَرفته من باده پرستم به ڪسی ربط ندارد هشیارےد یروزه من ازجام علی بود امروزڪه مستم به ڪسی ربط ندارد شادم ڪه به دنیاے کسی غیرتوحیدر امیــد نبــستم به ڪسی ربط ندارد دیــوانه و شـــوریــد ه و( مجنون)غدیرم من هرچه‌ڪه هستم به ڪسی ربط ندارد غلامی(مجنون کرمانشاهی)
🔶 السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا(س) مینشیند هرکبوتر روی بام فاطمه باغ جنات خدا در زیر گام فاطمه گفت خالق روز اول باتمام مردمان کل ملک عالمین باشدبه نام فاطمه گر علیِ مرتضی ساقی حوض کوثراست ساقی کوثرعلی سرمست جام فاطمه زاهدان گر چه بنازند به فردوس برین جنت خالق خودش پابست نام فاطمه صدهزاری همچو حاتم شد گدای درگهش مریم و سارا کنیزوهم غلام فاطمه # نطق حیدر در نظرها گرچه باقی مانده است جلوه خون شهیدان از قیام فاطمه وای زهرا درمیان کوچه ها افتاده است شدفدایی علی ومرام فاطمه در میان آن همه مردانه اوکرده قیام خواری آن دومی شدانتقام فاطمه غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
بسم ‌الله الرحمن الرحیم غلامی_مجنون کرمانشاهی ▶️ برای مادر خود، صاحب الزمان گرید دراین عزای غم آلود،چه بی امان گرید عزانموده برایش، کسی که منتظر است... به فاطمیه دلم، سوی آسمان گرید هم آبرو و هم ایمان و هم ولازهراست که اشگ دیده براین بیت و آستان گرید نبسته دل به کسی غیر تو دلم بانو که دل سپردنِ در این جهان عیان گرید ببین که نوکری خانه ی تو سلطانی است دراین عزا ی، توخیرالنسا جهان گرید تمام صحبت دیروز من، بنام توست حکایتی شده ای بر تو، داستان گرید برای مادرپهلوشکسته ، می نالم دلم برای توبانو زعمق جان گرید از آتشی که فراگیر شدبرآن دیوار اگرکسی که شنید بی امان گرید میان آن درو دیوار مادری سوزد دودیده ی علی برقامتی کمان گرید علی ببین که چرا چهره اش کبود و شده؟! ز دود و شعله به چادر، دراین میان گرید میان کوچه زند قنفذومغیره به او رسیده و همه ی روضه زان میان گرید نگفته ام مگر ازآن حسین و دندانش برلبان حسین چوب خیزران گرید ⏹ -شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم -سبک_دشتی زخانه سروباغ آ رزو،رفت شکوه زندگی وآبرو، رفت بهارعمرزهرا، شدخزانی به عمرم عقده ای، اندرگلو، رفت به دستم کرده ام جسم تودر خاک ،، خدایا از برم آن ماه رو رفت پس ازتو زندگی را من نخواهم ،، ازاین خانه تمام آبرورفت خدا داند که درقلب منی تو ز ذهنم خاطراتت موبه مو رفت 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
(س) میخ در مادر مرایادتو می اندازد درداین پیکر مرایادتو می اندازد باغمان پرپر شدو گل ها همه پژمرده اند یاس ونیلوفر مرایادتو می اندازد دیدم آیات ، عزادار غم قرآنند سوره ی کوثر مرایادتو می اندازد دیدم این خانه که جبریل به وحی آمد و رفت جان پیغمبر مرایادتو می اندازد لطف ومهری که خدا داشت به تو بود عیان مهربان این در مرایادتو می اندازد ماه شب های علی رفته ای در لیله ی تار نور چشم تر مرایادتو می اندازد طاقتی نیست بنالیم و بگوییم سخن نوحه خوان مادر مرایادتو می اندازد تاقیامت بخدا ازغم زهرا نالم تا ابد داغ به دل گشته دل واحوالم غلامی (مجنون)_
امشب تن زهرای خودرا غسل دادم ازخانه ی من تکیه گاه و یاورم رفت شستم کنار نیمه های پیکر خود بااشگ دیده نیمه های دیگرم رفت شستم من آهسته مبادا خون بیاید آن یادگاریهای دیوار و درم رفت این چشم من شدباخبرازغصه هایت بی گوشواره بود وآن نیلوفرم رفت مخفی مکن زهرا زمن آن بغض سینه در آستینم بغضهای حنجرم رفت پهلوی زهرایم ورم کرده به خانه حق دارد او ناله کند چون دلبرم رفت زینب رسدباگریه های کودکانه بوسد تورا گوید که بابا مادرم رفت آن نیمه شب بر شانه های خود گرفتم مهتاب هجده ساله ییغمبرم رفت درگوشه ای از این زمین دفنت نمودم ازاین زمین تا آسمانها همسرم رفت غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
هوای خانه ندارم دگر قرارم رفت زخانه بانوی خانه! ازاین کنارم رفت تمام بال وپرمن توبوده ای زهرا زخانه ام بخداوندگلعزارم رفت مراهوای توزهرا بود به دل امشب زخانه ام همه هستم همه قرارم رفت به پیش دیده تورا وای، پرپرت کردند اسیرباد خزان گشتی و، بهارم رفت سپید گشته پس از تو دگر سر مویم پس از تو دلخوشی من ز روزگارم رفت تمام پخت وپز مابدست زینب توست تمام دلخوشی خانه از کنارم رفت هنوز این در خانه ببین که می سوزد زخانه مستمع روضه های یارم رفت پس از تو ماندم و لبخند و طعنه ی یک شهر گلم زخانه ی من نزد کردگارم رفت بدیده ام به روی شانه ات سر مشتی تو رفتی وهمه هستی من زبارم رفت غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
دود وصدای آتش ازآن در رسیده است بابابیاکه ناله‌ ی مادر رسیده است صبر علی ببین ، که چه آمدبه خانه اش مامورصبر بود وستمگر رسیده است درکوچه هاارازل و اوباش آمدند دشمن برای کشتن مادر رسیده است در را شکست مردک ولشگر به خانه رفت ازخانه وای وای پیمبر رسیده است طوری زدند فاطمه شدنقش بر زمین ملعون نزن که ناله‌ ی حیدر رسیده است حیدربه کوچه رفت وهمه غرق درفرار آوای یاعلی مدد از در رسیده است دامن کشان بسوی علی رفته فاطمه از بس غلاف تیغ مکرر رسیده است آمدبه گوش، گریه‌ ی در آهه میخ در زینب به گریه گوشه آن در رسیده است دربین کوچه فاطمه سر بر ولی دهد این ارث مادرانه به نوکررسیده است غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ _________
ازچه بین در و دیوار زمین گیر شدی بالگدبود به اصرار زمین گیرشدی حبس گشته نَفَس و خون ز سره سینه دمید از فرورفتن مسمار زمین گیرشدی حادثه بودکه رخ داده در آن کوچه تنگ از نهان کردن رخسار زمین گیرشدی نتوانی که زنی شانه به موی زینب از قنوتت به شب تار زمین گیرشدی همه گویند دگر رفتنی هستی بانو پی این وعده دیدار زمین گیرشدی می زنی خنده به تابوت پس از دیدن آن درپی وعده ی گفتار زمین گیرشدی غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
پیش از غروب عمرتوبانو خزان شد مابین بستری وتنت نیمه جان شده از روز حادثه توچرا بی تکلمی نا محرمم مگر لب توبی زبان شده اذن دخول توملک الموت میکند بانوبگومگر اجلت ناگهان شده من گرد بسترت همه شب دور می زنم حرفی بزن بگوکه غم توعیان شده گویابه خواب امشب تو محسن آمده خنده به لب شدی ز لب مهربان شده تسبیح وهم ستاره و سجاده شاهداست بر ناله ی شبانه و درد نهان شده دستی که زانوی غم زهرا به برگرفت غمخوار آه وناله ی این کودکان شده زهراببین که قلب حسن تیر می کشید غمدیده از کبودی قد کمان شده زهراشکسته قلب علی درهوای تو درماتم وعزای تو اومیزبان شده بانو به زیرپای توچادر فتاده بود از بس که خم شدی کمرت ناتوان شده زینب کناربسترتوسفره کرده پهن خوشمزه تر برای تو این پخت نان شده گویاردیف دنده ی تان نامنظم است ای وای من شکسته سراستخوان شده این درد پهلویت پس از آن ضربه ی دَرَست احوال مرگ بررخ ماهت عیان شده از چشم پر ستاره ی تو خون چکیده است گریم برای قطره ی اشک روان شده مهمان شدم شبی که بپرسم حال تورا دیدم بهارعمرتوبانو خزان شده غلامی- (مجنون کرمانشاهی)_
بسم الله الرحمن الرحیم..: خواهم امشب تا سحر محو تماشایت شوم کاش در این خانه زهرا ماه شب‌هایت شوم با شگفتی‌های دنیای تو زهرا آشنام کاش زهرا آشنابا درد دنیایت شوم ازچه روبا اشک خود زخم علی را بسته ای کاش ای بانو طبیبی بر مداوایت شوم چشم حیدر روشن از ماه جمال روی توست خواهم امشب روشن از روی دلارایت شوم روز وانفساهمین جا بین دیوار ودر است کاش مرهم لحظه ای بر روی غمهایت شوم میروی جان علی بسته بود بر ماندنت خواهم ای بانو دمی محو دل آرایت شوم 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی)_ __________________________
راه بندان است کوچه, شانه داری مهربان؟ کفتری بشکسته بالم, لانه داری مهربان؟ هی قدم برداشتی تو از غم و دلواپسی غصه ات بردوش من ,ویرانه داری مهربان؟ عاقبت ای باوفا این غصه جانم را گرفت کرده ام گم خانه را,کاشانه داری مهربان؟ فاطمه بین درو دیوار افتاده بیا بهرمن یک مرحم شاهانه داری مهربان ثلث سادات جهان بایک لگد نابود شد بهر زهرا سینه ای جانانه داری مهربان گرچه گستاخیست مردک دستهایت بسته است پشت این در عاشقی فرزانه داری مهربان گوشوارفاطمه درکوچه ها مفقود شد گریه ای بی وقفه دارم , شانه داری مهربان؟ غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ _____ برگرفته از کتاب شاعر(یاس کبود)
بس کن مغیره بر سراوتازیان مزن باضرب پابه همسر قامت کمان مزن بس کن مغیره پیش دوچشمان مجتبی باضرب کعبه نی به تن آن جوان مزن -------------- -------------- ------------ باتازیانه ای بدنم رامغیره زد دربین کوچه ای حسنم رامغیره زد افتاده گوشواره ام ازگوش یاعلی باضرب تازیانه تنم رامغیره زد غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
یک دست زمختی به سرت بنشسته شلاق عدو روی پرت بنشسته از من چقدر وقت گرفت آن کوچه يعنی لگدی به پيكرت بنشسته درکوچه ی باریک تنت افتاده در زیر لگدها بدنت افتاده برگشته ای ازکوچه ولیکن خاکی ای فاطمه دیدم حسنت افتاده آن پهلوی چون بهاره‌ات خونی بود آن چشم پر از ستاره‌ات خونی بود فهمیده از چادر خاک آلودت در كوچه دو گوشواره‌ات خونی بود غلامی_(مجنون کرمانشاهی)_
▄▅▆▇█▓▒░فاطمیه░▒▓█▇▆▅▄▃▂ فغان و ناله ی بسیار،کردم... برایت گریه ی خونبار کردم... ببین افتاده غم بر دردِ هجران غمت زهرا به دل آوار کردم.. هوایت کرده ام بانوی خانه ... در این کار اندکی اجبار کردم... چه میدانی غم هجران چه تلخ است! هوای دیدن،غم خوار کردم... ز هجرانت ببین زخمی شد این دل... به یادت زخمِ دل،تیمار کردم... کنم چون عاشقان ابراز احساس... بجزعشقت همه انکار کردم... میان آن درودیوار افتاد درآن دم لعنت اغیار کردم... گره افتاده در کارم کجایی... خودم را درغمت بیمار کردم... غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
فاطمیه دیدم که مغیره زده بر پيكرت از عمد بشکست میان کوچه بال وپرت از عمد دیدی وسط کوچه مرا زجرکشم کرد بردن میان کوچه ها حیدرت از عمد لشگر همگي منتظر كشتن مابود زد ناله ازاین غائله ها دخترت از عمد بانووسط آن درو دیوار تنت سوخت هي نام تو را بردم ومُردَم برت از عمد انگار نه انگار که ما آل رسولیم بانوشدم آيینه ي چشم ترت از عمد ديدم که حسین است ميان همه بي تاب خندید كسي پاي غم شوهرت از عمد دلگرمی این خانه تویی فاطمه جانم مهمان شده بر دامنم امشب سرت از عمد ممنون توام فاطمه ترکم تونکردی بشکست به کوچه همه بال وپرت از عمد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
درکوچه هابه دورتومادر شلوغ شد ازبهربردن تن و پیکر شلوغ شد اینجامیان کوچه کسی فکر مانبود دیدم به کوچه دور توحیدر شلوغ شد مادر برای قتل شمانقشه داشتند دربین درچرا دوبرابر شلوغ شد مادرهمینکه پیکرت افتاد پشت در ازبهر تازیانه به پیکر شلوغ شد مادر برای کشتن تو ضربه ها زدنُ دیدم برای بردن حیدرشلوغ شد بابا برس به داد یتیمان بی پناه درکوچه بهر غارت معجر شلوغ شد چشم تمام لشگرکوچه به سوی توست دستت چوبسته شد پدر این ور شلوغ شد مادرغریب بین مدینه شدی چرا درکوچه ها به دور تومادر شلوغ شد باغ فدک به چوب حراج خورد وای من دیدم به کوچه ها دم آخر شلوغ شد دیدم که برمیانه ی در رد خون بجاست مادر چنین کناره ی آن در شلوغ شد دیدم همینکه حرف علی شد توآمدی دور علی وفاطمه دیگر شلوغ شد! غلامی_مجنون کرمانشاهی
فاطمییه۲.mp3
1.56M
بسم الله الرحمن الرحیم کردی حضرت_زهرا ..حاج آرمین غلامی التماست کردمه زهراچاویلت واز که فاطمه پشت و پناگم بَهر خود اعجاز که وه نَفَس توکفتیه، گیان علی لب وابکه م وه پایان هاتمه ، توزندگی آغاز که له حسن هربار پرسیمه جواوه اشک بی بوشه تو له کویچه و ،ای راز ه تو اِبراز که کیشیده ن صورت وگیره له کَف پاگد حسین لااقل تو هزگره زهراحسینت ناز که چن روزی هاتیه نا مَحرمم ،له نزده تو فاطمه، گیان م ،الان صورت خود واز که سینه گدمجروحِ مِسمار و  پــَــر ه گد پرپره له چنین بال و پری آرامتر پــرواز  که 🔸شاعر : -غلامی (مجنون کرمانشاهی) ___________________ ╭┅──────——————─
فاطمییه۱.mp3
1.71M
بسم الله الرحمن الرحیم کردی حضرت_زهرا ..حاج آرمین غلامی زینبت بیه پریشان نچو، ای دایه جگرت بی یسه سوزان نچو، ای دایه ترک ای باخه، تو ای لا له صد برگ نکه گیان زینب وه خداتو طلب مرگ نکه ای امید دل طفلان ، نچو ای دایه وه چه خاموش تو وه شورو نوایی دایه تو جوانی وه چه محتاج عصایی دایه نیه وه جسم پدرگیان، نچو ای دایه گله نیرم وه تو،گر دایه نگردی وه برم چی که له،سینه مجروح تو، م باخبرم وه برم کوثر قرآن نچو، ای دایه باره تر تو و برم،خنده گیانانه بیه تو، له او دست شکسته، وه سرم شانه بیه له برم شمع فروزان نچو ای دایه م نماز شب و سیر ملکوتت دیمه خوش وه او،لحظه که وه حال قنوتت دیمه له برت بیمسه میوان، نچو ای دایه جوره شمع سحره، داغ خود آوم تونکی له خم وداخ غمت، خانه خراوم تونکی ای امید ه دل طفلان نچو ای دایه 😭😭😭😭😭😭😭😭 شاعر: 🎤 غلامی_(مجنون کرمانشاهی( : 🥀 مراسم عزاداری فاطمیه حضرت زهرا جمعه۲_ آذرماه۱۴۰۳ / العلما_حسینیه بیگلربیگی .حاج آرمین غلامی
نوحه کردی فاطمیه.mp3
2.1M
❣﷽❣ ⚫️ ،زمزمه_حضرت_زهرا_س 🏴 ⚫️ دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد زبان حال حضرت علی ع غلامی(مجنون کرمانشاهی) له داخ مرگ زهرا ،اشکم بیه روانه بی قسمتم بشورم ،زهراتنت شوانه ⚫️زهرای مهروانم ،ای دالگ جوانم امشو دستم رسیه، له دس و بازوگی بنیشم و بگــیرم ،له زخم پهلوگی ⚫️زهرای مهروانم ،ای دالگ جوانم له موسم جوانی، چیدن له بره زینب له ضـرب تازیانـه ،گیانت رسیه،ولب ⚫️زهرای مهروانم ،ای دالگ جوانم له پیکرتو برشه، له اشک م ستاره غسل تو بیه،له م ،شهادت دواره ⚫️زهرای مهروانم ،ای دالگ جوانم له چاوه بستـه ی خـوم، له م نظاره دیری ارا له هر دو گوشت ،یه گوشواره دیری ⚫️زهرای مهروانم ،ای دالگ جوانم جوره م کسی نـیره، مراسم شبانه هم غسل مخفیانه هم دفن مخفیانه ⚫️زهرای مهروانم ،ای دالگ جوانم له یار مهروانم ،خوین گیره که مدینه هم له مدال بازو ،هم له مدال سینه ⚫️زهرای مهروانم ،ای دالگ جوانم ..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) سه شنبه۲۴مهر۱۴۰۳ اجدادی،کرمانشاه ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
نوحه کردی فاطمیه۵.mp3
1.89M
❃﷽💔💔┅┄┄ کردی حضرت‌زهراسلام‌الله‌علیها کردی۱۴۰۳ فلک،زهرای م،بردی له دسم فلک،لی داخه،تو دایده شکسم فلک    زهرا    گل   یاس    نبی   بی تمام   گیان  و هستی علی   بی فلک محبوگی،  شیر   خدا  ،چی فلک،  دویته، تمام     انبیا     چی فلک   اگر نیه    کاشانه گی،م فلک،هاله کوره،پروانه گی م فلک    له   کودکانم   ظلم    کردی فلک زهرای م،له کوره    بردی بیه   زینب  ارا   ،  تنیای     تنیا اسیر   غصه   و    اندوه     دنیا حسن  له سوگ دایه،دره افغان فلک بیه حسینم، دیده   گریان‌  فلک   وه   دس   تو ،   فریاد   فریاد شکانی    شاخه گی   طوبی  ،له   بیداد فلک حیدربیه،زارو  پریشان له مرگ فاطمه  بی مسه گریان 🏴 /حسینیه شاملو غلامی(مجنون کرمانشاهی)✍️ شاعرومداح 𖣐᭄␥꯭✿❰‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌💔𖣐᭄✿❰ ‍ الٰلّهُمَ؏َجِّلِ‌لوَلیِّڪَ‌اَلْفَـرَجْ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌