eitaa logo
مامان مشاور
10.5هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
464 ویدیو
4 فایل
زهرا زینی وند🤚🏻مامان سه تا💖💙💖 روانشناس 🎖️ش‌.پروانه نظام روانشناسی:۱۳۶۹۴ ارشدروانشناسی سطح3مشاوره خانواده ازحوزه کارشناس رادیو معارف راه ارتباطی و رزو وقت مشاوره تلفنی: @zeynivand24 شرعا راضی به کپی مطالب،بدون ذکر لینک کانال نیستم🚫 تبلیغ نداریم🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
پسر یکسال و هشت ماهه ام، بعد از صبحونه چاقو رو میخواست،👶🔪 هر ترفندی زدم خودش نداد و چون وقتی توی دستش بود توی هوا تکونش میداد از دستش قاپوندم و شروع به گریه😫 کرد،همزمان داشتم سوال یکی از مامان ها رو جواب میدادم،ادای فرار کردن در آوردم،🏃 خوشش اومد،😃 گوشی رو کنار گذاشتم و شروع کردم به دویدن و صداهای عجیب و غریب،صدای خنده اش بلند شد، دخترم با شنیدن صدای ما از اتاق بیرون اومد و شروع کردن به دویدن، همینقدر یهویی بی هدف و بدون نیت و بدون هیچ آموزه خاصی، داشتیم از بودن باهم کیف میکردیم، مسخره بازی در می آوردیم زمانش؟شاید کمتر از ده دقیقه اما سه تایی مون به نفس نفس افتادیم🥵 و دقیقا این خود خود بازی،🤩 اگر در روایات می فرمایند که هفت سال اول کودک بازی کنه از لفظ لعب استفاده شده، لعب یعنی کار بی هدف و بی قصد و فقط برای سرگرمی،🥰 حالا ما رو چی شده که به قصد آموزش ،لحظات بودن با فرزندمون رو از حالت طبیعی خودش خارج میکنیم؟ و کودک هم میدونه که ما قصد مون چیه و اون بازی براش بقول فلاسفه، بما هو بازی دیگه نیست، یه فعالیت مشترکه،همین روایاتی که از بازی پیامبر و امام علی با بچه ها اومده رو تو ذهنتون بیارید،گردو بازی،سواری دادن به بچه ها و...😍 پ.ن:الان روانشناسی زرد اینجا نیست که بیاد بگه:سه راهکار برای اینکه چگونه وسیله ای رو از کودک بگیریم؟🤪 چگونه کودک را بعد ازگریه و بهانه آرام کنیم؟🥴😁 واقعا چگونه؟مگر اینام دستورالعمل میخواد،مگر یه مادر خودش اون لحظه با توجه به امکانات و روحیه و شرایطش و شناختی که از فرزندش داره،نمیدونه و نمیتونه راهی رو پیدا کنه برای جابه جا کردن مرکز توجه کودک؟ چرا اینقدر دست و پای مامان ها رو میبندیم؟و اون ها رو وابسته به دستورالعمل و راهکار میکنیم؟😐🤔🙄 📌✍️(مشاور کودک و خانواده) 🍃🍃🍃🍃 ═🍃🌸🍃════════╗    @zahrazeynivand ╚════════🍃🌸🍃═╝ 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
پ.ن:دعوام نکنید🏃 دیگه رفتم 🙈🏇 ✍️ (مشاورکودک و خانواده) به جمع ما بپیوندید 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
مامان مشاور
#زندگی_واقعی #تعامل_باهمسر معصومه رفت سر کلاس، با باباش نشستیم تا امیر حسن خوابه در مورد چند تا مسئ
راستش بعد ازجلسه ☝️چند وقت قبل، همسرم یه احساس عذاب وجدان زیادی در قبال معصومه احساس کرده بود و حس می کرد باید بیشتر از قبل براش وقت بذاره و بازی کنه چون بنظرش کمی دخترمون تو حاشیه رفته بود، منم بعد از تذکرش انصافا بیشتر مراقب واکنش هام بودم اما طبیعتا چالش و کنتاک های مادر و دختری مون صفر نشده بود و این صفر نشدن به چشم همسرم زیاد میومد به محض بالا رفتن صدای ما، به بهونه ای ورود می کرد تا مبادا معصومه آسیب ببینه و طرد بشه و دخترم دقیقا متوجه این ورود امدادی باباش میشد و جالب این بود که به محض رفتار محبت آمیز یا صلح طلب بابا برای فیصله دادن بحث، یا میزد زیر گریه یا پرخاش می کرد و این نتیجه دقیقا برعکس چیزی بود که انتظارشو داشتیم مثلا با من بحثش میشد، یهو بابا می اومد و با لحن فوق العاده مهربونی بهش میگفت: سلام علیکم،دختر من چطوره؟ و اونم یا پرخاش می کرد یا گله و شکایت میکرد از اینکه چرا در دیزی بازه یا چرا گوش خر درازه و؟؟؟؟؟ و یهو دیدیم که بعله اضطراب دخترم داره بالا میره، و روحیه اش خیلی حساس و شکننده شده بود و با کوچکترین بهانه ای گریه می کرد و غر میزد و به معنای واقعی حس بدبختی داشت😅 و مثل همیشه اینجور وقتایی می شینم و دو دوتا چار تا میکنم ببینم چی تغییر کرده که نتیجه اش این شده و تنها عامل، تغییر محسوس رفتار بابا و توجه زیادی با نیت خوب اما گاهی در وقت نا بجا، باعث شده بود معصومه احساس ضعف و مظلوم بودن بهش دست بده. که الحمدالله بعد ازگفت و گو‌ با هم به نتیجه مشترک رسیدیم و قرار شد حواس مون به پیش فرض هامون باشه، و خداروشکر اوضاع عادی شد پس اگر توجه یا بازی یا تشویقی برای فرزندمون داریم ببینیم با نیت عذاب وجدان و آسیب پذیر بودن و ترس از گذشته یا آینده است یا نه از ته دل مون می جوشه چون بچه ها کاملا تصنعی بودن مارو درک می کنند و جالب اینکه امروز هم همسرم در جریان فعل و انفعالاتی،بالاخره قبول کرد که بله رابطه خودش با معصومه فقط از طریق بازی نیست که خوب شکل میگیره که توجه اندازه و مورد نیاز +احترام، دقیقا کار بازی رو برای کودک میکنه و ظرف نیاز به ارتباطش رو پر میکنه تا تجربه ای دیگر بدرود🤚😁 ✍️(مشاورکودک و خانواده) با ما جور دیگه ای مادری کنید😍 🆔@maman_moshaver 🙏ممنون که مطالب رو با ذکر منبع منتشر میکنید🌷
هشتگ های پر تکرار کانال
دیروز رفتیم جمکران و تا رسیدیم گفت: گشنمه،لقمه میدی؟ میخواستم نماز بخونم و همینجور اتوماتیک وار گفتم:نه، و قیافش تو هم رفت، قامت بستم و بعد تو نماز همش ذهنم مشغول بود که چرا گفتم نه؟مثلا چون تازه ازخونه بیرون اومدیم و نمیخوام همین اول کاری تغذیه شونو بخورن؟یا اینکه فکر میکنم تازه صبحونه خورده و الکی میگه گشنشه؟ و خلاصه تک تک فکرامو دیدم و به خودم اومدم دیدم چقدر بیخود و بی منطق اند و بعد از نماز تحیت مسجد،بهش لقمه دادم،(عجب نماز با حضور قلبی هم خوندم🥴🙄😒) 🌷🌷🌷 و با خودم فکر کردم چقدر نه هایی که به بچه هامون میگیم دقیقا پشتش منطق و دلیل نیست 🤔 و میگیم که گفته باشیم و بچه میفهمه به درخواستش احترام نذاشتیم و نه غیر معقولی دریافت کرده و حسش منفی میشه و شروع به بدقلقی میکنه و یه لحظه معمولی تبدیل به چالش و قشقرق میشه... ✍️(مشاورکودک و خانواده) 🆔@maman_moshaver
امشب گفت دوست ندارم کسی دفتر مشقمو ببینه، چون اولا خیلی بد خط نوشتم😓 گفتم ولی من کیف میکنم وقتی میبینمش وقتی تغییر در خط و دقتت رو میبینم این یعنی تلاش ،یعنی رو به جلویی و مطمئنم یه روزی خودتم از دیدن دفتر مشقت کیف میکنی، و اینو با همه قلبم بهش گفتم اعتراف میکنم یه بخشی از بدخطی یا مشکلات املاش توی اوایل سال به خاطر اهمالکاری خودم بود، شاید بخاطر امیر حسن و موشک بودن و مشغله هام اونقدری که میشد باهاش همراه نبودم و از بعد صحبت با معلم و تذکرش به خودش و تلاش بیشترش، واقعا ورق برگشت اما چند روز پیش که املای چندین درسش بیست شد و چشماش برق زد و مزد زحماتشو گرفت خودش با همه وجود دید که در دائم روی یه پاشنه نمیچرخه و بقول جمله همیشگیش: با تمرین و تلاش همه چی ممکنه😁💪 الهی شکر الهی شکر پ.ن:بماند یادگاری ازشبایی که گلودرد ،یه قلپ آب خوش رو ازم گرفته🥵😩 ✍️(مشاورکودک و خانواده) عضو شوید👇 🆔@maman_moshaver
امروز بعد از مرکز مشاوره رفتم مدرسه دنبالش، برعکس همیشه تا منو دید خوشحال نشد، یهو دوستاش دویدن جلوم که معصومه،زکیه(دوست و همسایه و هم نیمکتیش) رو زده و زکیه داره گریه میکنه برگشتم سمت زکیه و دیدم ریز ریز داره اشک میریزه و مشغول ناز کردن و حرف زدن با زکیه بودم تا چشمش روببینم، یهو دیدم اون ور تر معصومه زد زیر گریه و هی تند تند میگفت من نزدمش و فرفره بهش خورد و گفتم:دورت بگردم من نگفتم تو زدی،میدونم نمیخواستی اینجور بشه(گویا داشته با فرفره میچرخیده و زکیه جلوش بوده و فرفره به چشم زکیه خورده) و خلاصه هر دو رو آروم کردم و آوردم خونه و زکیه رو هم تحویل مامانش دادم و گذشت تا الان قبل از خواب معصومه گفت: امروز تند تند بچه ها اومدن بهم گفتند باهات قهریم چون زکیه رو زدی‌. بعد بغض جگر سوزی کرد{ که جا داره به لری بگم:داش بمیره(مامانش بمیره🥺)} وگفت، فقط زهرا حرف راست منو باور کرد و بهم گفت: میدونم تو نزدیش و حرفتو باور میکنم🤗 و چشماش برق زد ازفکر حمایت دوستش😍🤩 خواستم بگم تو اینجور مواقعی که بچه منکر اتفاق میشه،(اونم وقتی پرخاش و ناسازگاری عادتش نیست) وقتی میگه عمدی نبوده قاضی و کاراگاه نشیم و دروغ رو به بچه تحمیل نکنیم و هی نگیم دروغ نگو و.... حتی اگر بر فرضی عمدی زده، خودش اونقدر عاطفه داره که وقتی اشک دوستشو ببینه، بفهمه کارش چه اثری داشته، تو همچین مواقع بی پناهی، کودک بیشتر از همیشه مامان لازم داره نه قاضی و واعظ و ...✋ همین شبتون بخیر ✍️(مشاورکودک و خانواده) عضو شوید👇 🆔@maman_moshaver
دخترم که تو این سن بود باهاش خیلی بازی می کردم اما تحت فشار احساسات و باور های مختلف، احساس عذاب وجدان و کم نذاشتن احساس تلاش برای مادر خوبی بودن و ارتباط خوب ساختن باور به اینکه اون نمیتونه تنهایی بازی کنه باور به اینکه باید براش کاری کنم و نتیجه شد اینکه توی جمع ،دخترم به جای همبازی شدن با بقیه،بیشتر سراغ من می اومد و تا چهار پنج سالگیش منو مسئول بازی سازی و همبازی شدن و همبازی گیر آوردن برا خودش میدونست و بماند این نگاهش چقدر کار منو سخت کرد و خداروشکر که گذشت اون روزا و الان کاملا توی بازی و سرگرم کردن خودش مستقل شده اما حالا با پسرم بدون هدف و برنامه بازی میکنم بدون فشار و اجبار از درون بدون باور به نتونستنش بدون عذاب وجدان بابت بازی نکردن همینقدر طبیعی و فطری رابطه رو جلو میبرم و اثراتش توی رابطه و آرامش هردومون محسوسه الحمدالله و اینه تفاوت مادری در فضای دستورالعمل و راهکارها و با مادری در فضای رهایی ✍️(مشاورکودک و خانواده) عضو شوید👇 🆔@maman_moshaver
وقتایی مثل دیروز که خواستش برآورده نمیشه و میافته رو دور گریه، سریع و دستپاچه وارد عمل نمیشم برای ساکت کردنش، چون میدونم با اون حجم عجله و دستپاچگی نمیتونم خوب عمل کنم و اونم متوجه اضطرابم میشه و کار بیشتر گره میخوره، شاید کمتر از یه دقیقه در فضای بیخیالی و آرامش مکث میکنم (چون پیش فرضم اینه که الان اوضاع کاملا طبیعی و نه اون بچه اذیت کنی هست و نه من مامان بدی هستم چون فرزندم داره برای خواستش میجنگه و این طبیعت بشره و منم بعنوان یه مراقب گاهی صلاح نمیدونم خواسته هاشو برآورده کنم) ،پس به اطرافم نگاه میکنم ببینم الان چه امکاناتی دارم برای اینکه موضوع جدید جذابی براش تعریف کنم و بعد یواش یواش میرم سمتش که بغلش کنم و معمولا تو اوج قشقرقش اجازه نمیده اما بهش میگم تا بدونه گریه اش برام مهمه، و مثل دیروزی جلو چشمش شروع به بازی بادکنک پر از آب شده که اطرافم بود، کردم و چشمم به این بطری ها افتاد و اومدم باهاشون مانع درست کردم و شبیه سازی بولینگ و حالا دیگه گریه اش بند اومده بود ووقت خوبی بود پیشنهاد بدم که بیاد بازی و اومد و ماجرا ختم بخیر شد ، امااااا این نسخه توصیه شده نیست چرا؟ چون بچه من ممکنه وقت قشقرق شدید به واکنش آنی جواب نده، و بچه شما برعکس باشه و اینو هیچ کس بهتر از مادر خود کودک نمیدونه، و مادری در فضای رهایی به دور از دستورالعمل ها دقیقا اینجوریه... اینکه هر مادری دنبال نسخه خودش باشه ✍️(مشاورکودک و خانواده) https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
من نمیگم عمدا بچه هامون روتوی سختی بندازیم اما میگم قطعا نباید دغدغه مدام و همیشگی مون راحتی و رفاه شون در هر شرایطی باشه و آب تو دلشون تکون نخوره، چون زندگی در دنیا سخته و دینداری سخت تره و ذات دینداری هم مبارزه با نفس و دلم میخواد هست و این مبارزه توی اصلی ترین احکام دین هم حاکمه مثل نماز،روزه،خمس و زکات و حجاب و عفت و ولایت و... .... وقتی بچه ها از تجربه شرایط سخت دور نگهداشته میشن،نتیجه اش فرزندانی راحت طلب و بهانه گیر میشن که همیشه دنبال این اند که شرایط با اون ها موافق بشه نه اون ها خودشون رو با شرایط وفق بدن و قطعا ،شدنی ترین نمونه آزمایشی تجربه و آمادگی برای پیشامدهای غیر قابل پیش بینی و سختی ها، در سفر اتفاق می افته و سفر اربعین بهترین و کامل ترین نسخه برای تجربه درهم شیرینی و سختی یک مسیره و من به عینه این تغییر و تاب آوری رو توی معصومه که از یکسال و نیمگی تو این مسیر بوده دارم میبینم عکس نوشته:وقتی قاطی بازی میشی که اصلا به سن ات نمیخوره،و همون حکایت ما سه تا روکجا میبرید؟😁 ✍️ (مشاورکودک و خانواده) 🆔 @maman_moshaver
هدایت شده از مامان مشاور
بسم الله ... این روزا بیشتر از قبل دارم حواسمو جمع میکنم که توی رابطه خودم با بچه ها(بالخص معصوم ) مصادیق طرد از طرف خودم رو پیدا کنم اینکه کجاها در پوشش اینکه خسته ام یا حوصله ندارم یا چون میخوام واقعی باشم نه تصنعی، خواسته ‌ یا ناخواسته پسش میزنم و ناکامش میکنم یا کجا به خاطر اینکه امیر حسن کوچیکتر و شدت شیرین کاریاش زیاد شده، توی نحوه عکس العمل و برخوردهام تفاوت قائل میشم و متعاقبا به معصوم حس و طرد رو میچشونم... کجا با یه الان حس و وقت گذروندن ندارم چون من مسئول بازی و همبازیش نیستم، خودمو راحت میکنم ‌وبهش جواب رد میدم و دقت نمیکنم شاید این اکراهم بخاطر راحت طلبی و بی حوصلگی ام هست و لازمه حالا که دفعات نه گفتن و پس زدنم زیاد شده، گاهی یه کم به خودم تحمیل کنم و وارد بازیش بشم و بعد اون موقع ببینم بازم بی میلم به پیشنهادش یا با دیدن ذوقش منم سر ذوق اومدم؟ دارم دقت میکنم وسط انجام کارای خونه و کارای خودم،کجا به چشم مزاحم بهش نگاه میکنم و بخاطر این نیت، اون تر میشه و بیشتر بهم میچسبه و منم کلافه تر میشم؟ خلاصه خیلی مخفی تر ویواشکی تر از و ... خوبه که بیشتر حواسمون باشه بهش😉 .... ✍️ (مشاورکودک و خانواده) 🆔 @maman_moshaver