eitaa logo
گاهی وقت‌ها
4.1هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
گاه‌نوشت‌های «نظیفه سادات مؤذّن» سطح چهار (دکترا) حکمت متعالیه از جامعةالزهرا، مدرّس فلسفه، نویسنده و پژوهشگر.
مشاهده در ایتا
دانلود
زنان کوچک لباس سفید توری را با دامنی پف‌دار که در قسمت شانه، دو بند یک سانتی داشت، پوشیده بود. لایه‌ای از تافت، ناشیانه بر سرش پاشیده شده بود و موهایش برق می‌زد. لب‌های کوچکش را روی هم جفت کرده بود تا رژ لب صورتی‌اش پاک نشود. پنج یا شش سال بیشتر نداشت،  روی صندلی آتلیه عکاسی نشسته بود و مادرش عکس دختر بچه‌های روی دیوار عکاسی را با دقت نگاه می‌کرد و از دخترش می‌خواست تا مانند یکی از آنها بنشیند و مثل دیگری لبخند بزند. چهره‌ای آشنا داشت، مانند بسیاری دیگر از دختر بچه‌هایی که چند سالی است تصاویرشان با لباس و آرایش زنانه در ویترین عکاسی‌ها و پشت شیشه مینی‌بوس‌ها و کامیون‌ها دیده می‌شود. کودکانی که کمتر از نه سال دارند و چون به سن تکلیف شرعی نرسیده‌اند، برخی باور دارند که آزادند هر طور که می‌خواهند لباس بپوشند. مادران با اشتیاق، لباس‌های زنانه را در سایز کودکانه می‌خرند تا بتوانند از دخترکشان که لب‌ها و گونه‌هایش را صورتی یا قرمز رنگ کرده‌اند، آدم بزرگی در اندازه‌‌ای کوچک بسازند و با رفتن به آتلیه عکاسی، این زیبایی را ثبت کنند. هر مادری دوست دارد توانایی‌های کودکش را ببیند، جار بزند و به آن افتخار کند. اما سؤال این است که آیا شبیه شدن یک دختر پنج ساله به یک مدلینگ، توانمندی است؟ و اگر جواب این پرسش بله است، چه چیزهایی را در کنار این شبیه سازی، به دختران کوچکمان یاد می دهیم؟ فرض کنید مادری در مهمانی‌ها لباس سربازی بر تن دختر کوچکش بپوشاند و در حالی که یک اسلحه اسباب بازی به دست دارد، در عکاسی از او بخواهد مانند یک سرباز با نگاه خشن به دوربین نگاه کند و عکس بگیرد و بعد هم این تصویر را پوستر دیوار اتاق دخترک کند. از این دختر که این چنین قالب سازی شده چه رفتارهایی انتظار می رود؟ اگر هر کدام از ما این کودک را در حال کتک زدن بچه های دیگر و داد و فریاد زدن ببینیم، تعجب نمی کنیم و اگر این کودک چند  باری هم از طرف فامیل و دوستان تشویق شود، کم کم دنیای صورتی این دختر به طرح های سبز و قهوه‌ای سربازی تبدیل می شود و لطافت کودکی‌اش، بیشتر رنگ می بازد. همین اتفاق برای کودکی که لباس زنانه می پوشد و زنانه آرایش و طنازی می‌کند، به تدریج و زیر پوستی پیش می‌آید. پس از مدتی، درون دختر بچه‌ای که به فکر خاله بازی بود، دغدغه‌هایی جوانه می زند که کودکانه نیست: این لباس گشاد است، آن یکی بلند است، موهایم قشنگ نیست، من هم میخواهم بیایم آرایشگاه، مدل موی دخترخاله قشنگ‌ است و ... . کودکی کردن و دغدغه‌های کودکانه داشتن از حقوق اولیه هر کودکی است و این اطرافیان کودک هستند که حق کودکی را از او می‌گیرند. لباس کودک تنها به اندازه و رنگ آن شناحته نمی‌شود. کودکان ما برای آنکه با نشاط باشند، باید لباسی بپوشند که بتوانند بازی کنند، بدوند، راحت بنشینند و در یک کلام کودکی کنند و به دیگران بفهمانند من یک کودک هستم. پوشاندن پیراهن‌های تنگ، کوتاه و بدن نما و شلوارهای چسبان، شاید به ظاهر کودک آزاری نباشد، اما قطعا از مصادیق کودکی آزاری است. کودکی آزاری، فراتر از کودک آزاری است؛ کودک جسمش سالم است، کتک نخورده، سرش داد نکشیده‌اند، توهین و ناسزا نشنیده اما کودکی‌اش از او سلب شده است. دختر بچه‌ی پنج ساله‌ای که  به بهانه‌ی ست ( set ) مادر و کودک، مجبور است مانند مادر سی ساله‌اش بپوشد و آرایش شود، کودکی‌اش آزار می‌بیند و در پنج سالگی ناخواسته به دنیای بزرگترها پرتاب می‌شود. 🔗 http://eitaa.com/joinchat/1637810190C4e7588d495
🍃🔹🍃 بی‌تفاوتی را از خود دور کنید. در مقابل حرف‌های منحرف بی‌تفاوت نباشید. فرزندانتان را آگاه کنید و به فعالیت در راه الله تشویق کنید. .. شهید احمد کشوری .. 🍃🔹🍃 @mangenechi
┄┅◈🌿✨🌿◈┅┄ باید خانواده با رحمت رهبری شود؛ یعنی انسان هفت سال رئوفانه از شیر مادر و با نوازش او تغذیه کند و مهربانانه در آغوش مادر و در کنار بستر او بیارامد و پدر و مادر با زبان کودکانه و با رأفت با او بازی کنند و مهربانانه با او سخن گویند و با رافت دستش را بگیرند و به مهمانی ببرند و... . چنین کودکی در بزرگسالی‌اش، رهبری زندگی خود را به نمی‌سپارد. 📚 زن در آیینه جلال و جمال، آیت‌الله جوادی آملی، ص۱۷۴ ┄┅◈🌿✨🌿◈┅┄ 🔗 ╔═🌿✨◈═════╗ @mangenechi ╚═════🌿✨◈═╝
┅⊰༻▪️⚫️▪️༺⊱┅ «نقش خاطره» در خیابان، درخت اقاقیا به استقبالم می‌آید و من در تونل زمان، به خاطرات روزهای بیمارستان می‌اندیشم و اینکه چه خوب شد که بخیر گذشت و ذهنم تا گل‌های بزرگ روی درخت که از پنجره‌ی بلند اتاق پیدا بود، پرواز می‌کند. باخود فکر می‌کنم خاطره‌ای که برای من بخیر شد، برای دیگران که عزیزانشان در همان بیمارستان و کنار همان درخت زیبا با گل‌های درشت سفید رنگ، از دنیا رفته‌اند، فرق می‌کند. همین خاطره برای آن دیگری، تلخ رقم می‌خورد و همین گل معطر اقاقیا، او را تا قعر مصائبش پیش می‌برد. این خاصیت خاطره است. خیلی مهم است از که با که یا چه، چه خاطره‌ای داشته باشیم. برای من و توی مذهبی، اگر نگران تربیت فرزندمان هستیم، خاطره‌سازی‌های زیبا با مناسک و شعائر مهم مذهبی، حرف اول را می‌زند. مهم است که از سجاده و منبر و محراب و مسجد و هیأت، خاطره‌ی خوب برای کودکان بسازیم و به‌خاطر آن‌ها یا در حین سلوک با هریک از آن‌ها، تندی، بداخلاقی و تضییع حق نکنیم. آن وقت می‌شود امیدوار بود در کشاکش خطرات آینده، عشق به این خاطرات شیرین، کودکانمان را در آغوش گرم دین نگاه دارد. شاید به همین خاطر است که «محرّم و صفر» اسلام را زنده نگهداشته است. این فرصت ناب تربیتی را دریابیم. ┅⊰༻▪️⚫️▪️༺⊱┅ 🔗 ╔═.▪️⚫️༺.══╗ @mangenechi ╚══.⚫️▪️༺.═╝
. کودکی که زندگی‌اش پر است از سرزنش... 💠🍃 @mangenechi
باسمه تعالی 💠🔹 مُغول نباشیم! 🔹💠 1⃣ دانش‌آموز بودیم؛ اواخر دوره‎ی راهنمایی. با چندتا از دخترهای هم‌سن و سال فامیل، برای مسابقه‌ای داشتیم سوره‌ی «نور» را حفظ می‌کردیم. یکی از همان روزها رفتیم منزل عمو. یکی از دخترهای فامیل، خلاف تمام آموزه‌های تربیتی کودکی‌مان، رفت سر یخچال! به همه جا و همه چیز سرک کشید و ناخنک زد! با تعجب پرسیدم: چی کار می‌کنی؟ چرا یخچال رو باز کردی؟ چرا به خوراکی‌ها ناخنک می‌زنی؟ سینه جلو داد و صدایش را صاف کرد و شروع کرد با ترتیل و تجوید و لحن عربی غلیظ، آیه‌ی ۶۱ را خواندن . با چشم‌های گردشده از تعجب نگاهش می‌کردم. مادرم همیشه به شدت ما را نهی کرده بود از چنین کاری. حتی اگر منزل یکی از فامیل‌ها بودیم و سفره می‌انداختند، بدون اجازه‌ی مادر به خود حق نمی‌دادیم سر سفره بنشینیم. در همان حال و هوای نوجوانی‎ام به این فکر افتادم که ما تا قبل از اینکه این سوره را حفظ کنیم، بچه‎های مؤدب‎تری بودیم! یعنی حفظ قرآن و آشناشدنمان با این سوره و مضامین این آیه، باعث شده ما بی‎ادب‎تر از قبل شویم؟! هرچه تلاش می‎کردم خودم را دلداری بدهم که: «این دیگر بی‎ادبی نیست وقتی خدا اجازه داده» دلم راضی نمی‎شد. گرچه تعارف‎های فامیل محترم بالاخره کار دستم داد و در این شبیخون کوچک همراهش شدم، ولی عذاب وجدان رهایم نکرد. آیا ما واقعاً کار بدی نکرده بودیم؟ 💠🔹 ادامه دارد 💠🔹 @mangenechi
باسمه تعالی 💠🔹 مُغول نباشیم! 🔹💠 2⃣ آمده بودند منزل ما مهمانی. سالن پذیرایی را آماده کرده بودیم و برای جای خوابشان و بازی بچه‎هایشان هم هماهنگی‎های لازم انجام شده بود. به دخترهام اطمینان داده بودم که اگر در اتاقتان بسته باشد، بچه‎ها توی اتاقتان نمی‎روند و لازم نیست نگران وسایلتان باشید. دخترها هم به اعتماد من، وسایلشان را از دکوری‎ها و قفسه‎ها جمع نکردند و فقط در اتاق را بستند. بچه‎های مهمان‎ها به محض ورود، حجم انبوه انرژی‎های انبارشده‎شان را به رخمان کشیدند! بالای مبل و زیر میز و داخل کابینت‎ها، در اولین یورش‎ها فتح شدند. دقایقی بعد، کشوهای زیر آینه و ظرف‎های داخل کنسول هم بیرون ریخته شد. من در حالی که سعی می‎کردم نگرانی در نگاهم جلوه نکند، به طور نامحسوس جابه‎جا شدن جبهه‎ی جنگ این مغول‎های کوچک را رصد می‎کردم! مهمان محترم بدون هیچ توجهی به رفتارهای بچه‎هایش، پرحرارت گرم صحبت بود و من همچنان داشتم تلاش می‎کردم در مؤدبانه‌ترین حالت ممکن باقی بمانم و نگاه و رفتارم، فرکانس ناخوشایندی ارسال نکند. ناگهان دختر کوچکم با حالت بی‎سابقه‎ای آستینم را کشید و با چشم و ابرو به اتاقشان اشاره کرد و خواهر بزرگ‌ترش را نشانم داد که در تلاشی نافرجام سعی داشت از سقوط سنگرشان به دست این سوپرمهمان‎های کوچک جلوگیری کند! سکوت را جایز ندانستم و با صدای بلندی که توجه مادرشان را جلب کند گفتم: «بچه‎‌ها اونجا اتاق دخترهاست. لطفاً اونجا نرید. همین جا بازی کنید. دخترهای من دیگه بزرگن، اسباب‎بازی ندارن. اتاقشون به درد شما نمی‎خوره که!» از جا برخاستن مادر محترم، امیدوارم کرد که اقدامی مناسب در راستای تأمین امنیت فیزیکی و روانی خانه و خانواده‎ی ما انجام خواهد شد! ولی ... در اتاق دخترها را باز کرد و به بچه‎هایش گفت: «بیاید با هم اتاقشونو نگا کنیم. شما به چیزی دست نزنید. فقط کنار من وایستید و نگاه کنید. آفرین بچه‎ها!» فاتحان بزرگ وارد اتاق شدند و تمام قفسه‎ها و کشوها و کمد لباس‎ها و حتی کتاب‎های درسی و غیر درسی دخترها را به طور کامل واکاوی و تجزیه و تحلیل نمودند! در تمام این مدت، نگاه دخترها مخلوط معلّقی از تعجب و غم و دلهره و خجالت و چندین احساس ریز و درشت دیگر بود و سایه‎ای از سرزنش و پشیمانی هم داشت که به حرف من اعتماد کرده بودند! موقع بیرون آمدن از اتاق، مهمان محترم رو کرد به من و گفت: «چقد خوبه که انقد با هم راحتیم! ببین بچه‎هام توی خونه‎ی شما احساس غریبی نمی‎کنن!» جوابش را با لبخندی تلخ و حرکت سروگردن دادم و برای آوردن دور بعدی پذیرایی به آشپزخانه رفتم. 💠🔹 ادامه دارد 💠🔹 @mangenechi
باسمه تعالی 💠🔹 مغول نباشیم! 🔹💠 3⃣ معمولاً در زندگی مسلمانان، «فقه» حرف اول را می‎زند و قاعدتاً هر مسلمانی خود را ملزم به رعایت احکام عملی شرع می‎داند و اگر بخواهد در موردی چگونگی رفتار و باید و نباید اعمال خود را بداند، از وظیفه‎ی شرعی خود در علم فقه می‎پرسد. ولی روابط انسانی، مراتب و درجاتی دارند. «خوب بودن» و «آداب دانستن» هم کم و زیاد دارد و اسلام هم در بخش «آموزه‎های اخلاقی» به این مراتب اشاره می‎کند و پیروان خود را برای رسیدن به این درجات والاتر، ترغیب می‎فرماید. مسلمان خوب «اجازه‎ی فقهی» را در قالب «سفارش اخلاقی» می‎ریزد و بعد در عمل جلوه‎گر می‎کند. حتی قبل از آن، جزئیات و شرایط حکم فقهی را به دست می‎آورد. آیا مجوّزی که قرآن کریم در آیه‎ی 61 سوره‎ی مبارکه‎ی نور داده است، عام و فراگیر است و هیچ محدوده و شروطی ندارد؟ علاوه بر این دو اصل، یک قانون مهم دیگر از مجموع سفارشات اخلاقی و اجتماعی اسلام به دست می‎آید که در هر مصداقی می‎تواند راهنما و راهگشا باشد: «هر عامل و هر رفتاری که باعث سرد شدن روابط میان دو مسلمان شود، از منظر خدای مهربان، رفتار نامطلوب به شمار می‎آید». شاید هرکدام از ما یک لشکر مغول کوچک در درون خود داشته باشیم که گهگاهی میل کشورگشایی‎شان بیدار می‎شود! باید مواظب این مغول‎های سرکش بود! 💠🔹 پایان 💠🔹 @mangenechi
💠🌺 گاهی وقت‌ها به دستای کوچولوش و قامت کوتاهش که نگاه می‌کنی، باورت نمیشه بتونه، دلت نمیاد بهش کاری بگی یا ازش بخوای. اما باید باور کنی اگر می‌خوای احساس توانایی داشته باشه، قدرتمند باشه و اعتماد به نفس داشته باشه، باید از همون کودکی، بهش بیاموزی و ازش کار بخوای. 💠🌺 💠@mangenechi
🌸🌿 چند روزی‌ست دخترم کتاب‌های کتابخانه‌ام را یکی یکی قِل می‌دهد و پایین می‌اندازد؛ انگار فتح الفتوح کرده باشد! نشانه‌اش هم اینکه هربار پشت سرش را نگاه می‌کند و می‌خندد! امروز صبح، دیگر عزمِ کتاب‌های درست و حسابی‌ام را کرده بود! صدایم را بلند کردم و گفتم: وای فاطمه! دیگه گالینگورها رو نهههه 😱 لب برچید! انگار که کاخ آرزوهایش خراب شده باشد! دیگر وقت سکوت نبود. باید وارد معامله می‌شدم: یک طبقه می‌دادم و یک بغل کتاب صاف و سالم تحویل می‌گرفتم! همان لحظه، طبقه‌ی اول کتاب‌ها را برچیدم و هرچه سررسید باطله و کتاب‌های قدیمی بلااستفاده داشتم، به جایشان چیدم! کتابخانه‌ی دخترم آماده‌ی بهره‌برداری بود 😁 🌸🌿 کم کم می‌ریزد؛ کم کم خط خطی می‌کند؛ پاره می‌کند و آرام آرام وارد دنیای زیبای کتاب می‌شود. یک آشنایی قشنگ و البته قدیمی. این جور دوستی‌ها ، تمامی ندارند! 🌸🌿 @mangenechi
گاهی وقت‌ها
📹 صبح امروز؛ صحبتهای خانم پهلوانی‌زاده همسر یکی از کارکنان ناوگروه ۸۶ ارتش در دیدار با رهبر انقلاب ا
. چقدر زیبا و حماسی و پراحساس بود. واقعاً لذت بردم. شکر خدا که چنین شیرزنانی توی داریم و با چنین افکاری نسل آینده رو می‌کنن. 👌 .
17.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. چقدر زیبا آموزش داد 😃😃👌👌 یعنی همین ☺️ @mangenechi