زنان کوچک
لباس سفید توری را با دامنی پفدار که در قسمت شانه، دو بند یک سانتی داشت، پوشیده بود. لایهای از تافت، ناشیانه بر سرش پاشیده شده بود و موهایش برق میزد. لبهای کوچکش را روی هم جفت کرده بود تا رژ لب صورتیاش پاک نشود. پنج یا شش سال بیشتر نداشت، روی صندلی آتلیه عکاسی نشسته بود و مادرش عکس دختر بچههای روی دیوار عکاسی را با دقت نگاه میکرد و از دخترش میخواست تا مانند یکی از آنها بنشیند و مثل دیگری لبخند بزند. چهرهای آشنا داشت، مانند بسیاری دیگر از دختر بچههایی که چند سالی است تصاویرشان با لباس و آرایش زنانه در ویترین عکاسیها و پشت شیشه مینیبوسها و کامیونها دیده میشود. کودکانی که کمتر از نه سال دارند و چون به سن تکلیف شرعی نرسیدهاند، برخی باور دارند که آزادند هر طور که میخواهند لباس بپوشند. مادران با اشتیاق، لباسهای زنانه را در سایز کودکانه میخرند تا بتوانند از دخترکشان که لبها و گونههایش را صورتی یا قرمز رنگ کردهاند، آدم بزرگی در اندازهای کوچک بسازند و با رفتن به آتلیه عکاسی، این زیبایی را ثبت کنند. هر مادری دوست دارد تواناییهای کودکش را ببیند، جار بزند و به آن افتخار کند. اما سؤال این است که آیا شبیه شدن یک دختر پنج ساله به یک مدلینگ، توانمندی است؟ و اگر جواب این پرسش بله است، چه چیزهایی را در کنار این شبیه سازی، به دختران کوچکمان یاد می دهیم؟
فرض کنید مادری در مهمانیها لباس سربازی بر تن دختر کوچکش بپوشاند و در حالی که یک اسلحه اسباب بازی به دست دارد، در عکاسی از او بخواهد مانند یک سرباز با نگاه خشن به دوربین نگاه کند و عکس بگیرد و بعد هم این تصویر را پوستر دیوار اتاق دخترک کند. از این دختر که این چنین قالب سازی شده چه رفتارهایی انتظار می رود؟ اگر هر کدام از ما این کودک را در حال کتک زدن بچه های دیگر و داد و فریاد زدن ببینیم، تعجب نمی کنیم و اگر این کودک چند باری هم از طرف فامیل و دوستان تشویق شود، کم کم دنیای صورتی این دختر به طرح های سبز و قهوهای سربازی تبدیل می شود و لطافت کودکیاش، بیشتر رنگ می بازد. همین اتفاق برای کودکی که لباس زنانه می پوشد و زنانه آرایش و طنازی میکند، به تدریج و زیر پوستی پیش میآید.
پس از مدتی، درون دختر بچهای که به فکر خاله بازی بود، دغدغههایی جوانه می زند که کودکانه نیست: این لباس گشاد است، آن یکی بلند است، موهایم قشنگ نیست، من هم میخواهم بیایم آرایشگاه، مدل موی دخترخاله قشنگ است و ... .
کودکی کردن و دغدغههای کودکانه داشتن از حقوق اولیه هر کودکی است و این اطرافیان کودک هستند که حق کودکی را از او میگیرند.
لباس کودک تنها به اندازه و رنگ آن شناحته نمیشود. کودکان ما برای آنکه با نشاط باشند، باید لباسی بپوشند که بتوانند بازی کنند، بدوند، راحت بنشینند و در یک کلام کودکی کنند و به دیگران بفهمانند من یک کودک هستم. پوشاندن پیراهنهای تنگ، کوتاه و بدن نما و شلوارهای چسبان، شاید به ظاهر کودک آزاری نباشد، اما قطعا از مصادیق کودکی آزاری است. کودکی آزاری، فراتر از کودک آزاری است؛ کودک جسمش سالم است، کتک نخورده، سرش داد نکشیدهاند، توهین و ناسزا نشنیده اما کودکیاش از او سلب شده است. دختر بچهی پنج سالهای که به بهانهی ست ( set ) مادر و کودک، مجبور است مانند مادر سی سالهاش بپوشد و آرایش شود، کودکیاش آزار میبیند و در پنج سالگی ناخواسته به دنیای بزرگترها پرتاب میشود.
#سبک_زندگی
#تربیت
#کودکی
🔗 #منگنهچی
http://eitaa.com/joinchat/1637810190C4e7588d495
🍃🔹🍃
بیتفاوتی را از خود دور کنید. در مقابل حرفهای منحرف بیتفاوت نباشید. فرزندانتان را آگاه کنید و به فعالیت در راه الله تشویق کنید.
.. شهید احمد کشوری ..
#در_محضر_شهادت #تربیت
🍃🔹🍃 @mangenechi
┄┅◈🌿✨🌿◈┅┄
باید خانواده با رحمت رهبری شود؛ یعنی انسان هفت سال رئوفانه از شیر مادر و با نوازش او تغذیه کند و مهربانانه در آغوش مادر و در کنار بستر او بیارامد و پدر و مادر با زبان کودکانه و با رأفت با او بازی کنند و مهربانانه با او سخن گویند و با رافت دستش را بگیرند و به مهمانی ببرند و... .
چنین کودکی در بزرگسالیاش، رهبری زندگی خود را به #خشم نمیسپارد.
📚 زن در آیینه جلال و جمال، آیتالله جوادی آملی، ص۱۷۴
┄┅◈🌿✨🌿◈┅┄
#گزیده_کتاب #تربیت #زندگی
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═🌿✨◈═════╗
@mangenechi
╚═════🌿✨◈═╝
┅⊰༻▪️⚫️▪️༺⊱┅
«نقش خاطره»
در خیابان، درخت اقاقیا به استقبالم میآید و من در تونل زمان، به خاطرات روزهای بیمارستان میاندیشم و اینکه چه خوب شد که بخیر گذشت و ذهنم تا گلهای بزرگ روی درخت که از پنجرهی بلند اتاق پیدا بود، پرواز میکند.
باخود فکر میکنم خاطرهای که برای من بخیر شد، برای دیگران که عزیزانشان در همان بیمارستان و کنار همان درخت زیبا با گلهای درشت سفید رنگ، از دنیا رفتهاند، فرق میکند.
همین خاطره برای آن دیگری، تلخ رقم میخورد و همین گل معطر اقاقیا، او را تا قعر مصائبش پیش میبرد.
این خاصیت خاطره است.
خیلی مهم است از که با که یا چه، چه خاطرهای داشته باشیم.
برای من و توی مذهبی، اگر نگران تربیت فرزندمان هستیم، خاطرهسازیهای زیبا با مناسک و شعائر مهم مذهبی، حرف اول را میزند.
مهم است که از سجاده و منبر و محراب و مسجد و هیأت، خاطرهی خوب برای کودکان بسازیم و بهخاطر آنها یا در حین سلوک با هریک از آنها، تندی، بداخلاقی و تضییع حق نکنیم.
آن وقت میشود امیدوار بود در کشاکش خطرات آینده، عشق به این خاطرات شیرین، کودکانمان را در آغوش گرم دین نگاه دارد.
شاید به همین خاطر است که «محرّم و صفر» اسلام را زنده نگهداشته است.
این فرصت ناب تربیتی را دریابیم.
┅⊰༻▪️⚫️▪️༺⊱┅
#عشق_حسینی
#تربیت
#محرم
#خانواده
#گروه_فرهنگی_تبار
✍ #زهرا_نجاتی
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️⚫️༺.══╗
@mangenechi
╚══.⚫️▪️༺.═╝
باسمه تعالی
#داستانک
💠🔹 مُغول نباشیم! 🔹💠
1⃣
دانشآموز بودیم؛ اواخر دورهی راهنمایی. با چندتا از دخترهای همسن و سال فامیل، برای مسابقهای داشتیم سورهی «نور» را حفظ میکردیم.
یکی از همان روزها رفتیم منزل عمو. یکی از دخترهای فامیل، خلاف تمام آموزههای تربیتی کودکیمان، رفت سر یخچال! به همه جا و همه چیز سرک کشید و ناخنک زد!
با تعجب پرسیدم: چی کار میکنی؟ چرا یخچال رو باز کردی؟ چرا به خوراکیها ناخنک میزنی؟
سینه جلو داد و صدایش را صاف کرد و شروع کرد با ترتیل و تجوید و لحن عربی غلیظ، آیهی ۶۱ را خواندن .
با چشمهای گردشده از تعجب نگاهش میکردم. مادرم همیشه به شدت ما را نهی کرده بود از چنین کاری. حتی اگر منزل یکی از فامیلها بودیم و سفره میانداختند، بدون اجازهی مادر به خود حق نمیدادیم سر سفره بنشینیم.
در همان حال و هوای نوجوانیام به این فکر افتادم که ما تا قبل از اینکه این سوره را حفظ کنیم، بچههای مؤدبتری بودیم! یعنی حفظ قرآن و آشناشدنمان با این سوره و مضامین این آیه، باعث شده ما بیادبتر از قبل شویم؟!
هرچه تلاش میکردم خودم را دلداری بدهم که: «این دیگر بیادبی نیست وقتی خدا اجازه داده» دلم راضی نمیشد. گرچه تعارفهای فامیل محترم بالاخره کار دستم داد و در این شبیخون کوچک همراهش شدم، ولی عذاب وجدان رهایم نکرد. آیا ما واقعاً کار بدی نکرده بودیم؟
💠🔹
ادامه دارد
#زندگی #خاطره #تربیت
✍ #نظیفه_سادات_مؤذّن
#منگنهچی
💠🔹 @mangenechi
باسمه تعالی
#داستانک
💠🔹 مُغول نباشیم! 🔹💠
2⃣
آمده بودند منزل ما مهمانی. سالن پذیرایی را آماده کرده بودیم و برای جای خوابشان و بازی بچههایشان هم هماهنگیهای لازم انجام شده بود. به دخترهام اطمینان داده بودم که اگر در اتاقتان بسته باشد، بچهها توی اتاقتان نمیروند و لازم نیست نگران وسایلتان باشید. دخترها هم به اعتماد من، وسایلشان را از دکوریها و قفسهها جمع نکردند و فقط در اتاق را بستند.
بچههای مهمانها به محض ورود، حجم انبوه انرژیهای انبارشدهشان را به رخمان کشیدند! بالای مبل و زیر میز و داخل کابینتها، در اولین یورشها فتح شدند. دقایقی بعد، کشوهای زیر آینه و ظرفهای داخل کنسول هم بیرون ریخته شد. من در حالی که سعی میکردم نگرانی در نگاهم جلوه نکند، به طور نامحسوس جابهجا شدن جبههی جنگ این مغولهای کوچک را رصد میکردم!
مهمان محترم بدون هیچ توجهی به رفتارهای بچههایش، پرحرارت گرم صحبت بود و من همچنان داشتم تلاش میکردم در مؤدبانهترین حالت ممکن باقی بمانم و نگاه و رفتارم، فرکانس ناخوشایندی ارسال نکند.
ناگهان دختر کوچکم با حالت بیسابقهای آستینم را کشید و با چشم و ابرو به اتاقشان اشاره کرد و خواهر بزرگترش را نشانم داد که در تلاشی نافرجام سعی داشت از سقوط سنگرشان به دست این سوپرمهمانهای کوچک جلوگیری کند!
سکوت را جایز ندانستم و با صدای بلندی که توجه مادرشان را جلب کند گفتم: «بچهها اونجا اتاق دخترهاست. لطفاً اونجا نرید. همین جا بازی کنید. دخترهای من دیگه بزرگن، اسباببازی ندارن. اتاقشون به درد شما نمیخوره که!»
از جا برخاستن مادر محترم، امیدوارم کرد که اقدامی مناسب در راستای تأمین امنیت فیزیکی و روانی خانه و خانوادهی ما انجام خواهد شد! ولی ...
در اتاق دخترها را باز کرد و به بچههایش گفت: «بیاید با هم اتاقشونو نگا کنیم. شما به چیزی دست نزنید. فقط کنار من وایستید و نگاه کنید. آفرین بچهها!»
فاتحان بزرگ وارد اتاق شدند و تمام قفسهها و کشوها و کمد لباسها و حتی کتابهای درسی و غیر درسی دخترها را به طور کامل واکاوی و تجزیه و تحلیل نمودند! در تمام این مدت، نگاه دخترها مخلوط معلّقی از تعجب و غم و دلهره و خجالت و چندین احساس ریز و درشت دیگر بود و سایهای از سرزنش و پشیمانی هم داشت که به حرف من اعتماد کرده بودند!
موقع بیرون آمدن از اتاق، مهمان محترم رو کرد به من و گفت: «چقد خوبه که انقد با هم راحتیم! ببین بچههام توی خونهی شما احساس غریبی نمیکنن!»
جوابش را با لبخندی تلخ و حرکت سروگردن دادم و برای آوردن دور بعدی پذیرایی به آشپزخانه رفتم.
💠🔹
ادامه دارد
#زندگی #خاطره #تربیت
✍ #نظیفه_سادات_مؤذّن
#منگنهچی
💠🔹 @mangenechi
باسمه تعالی
#داستانک
💠🔹 مغول نباشیم! 🔹💠
3⃣
معمولاً در زندگی مسلمانان، «فقه» حرف اول را میزند و قاعدتاً هر مسلمانی خود را ملزم به رعایت احکام عملی شرع میداند و اگر بخواهد در موردی چگونگی رفتار و باید و نباید اعمال خود را بداند، از وظیفهی شرعی خود در علم فقه میپرسد. ولی روابط انسانی، مراتب و درجاتی دارند. «خوب بودن» و «آداب دانستن» هم کم و زیاد دارد و اسلام هم در بخش «آموزههای اخلاقی» به این مراتب اشاره میکند و پیروان خود را برای رسیدن به این درجات والاتر، ترغیب میفرماید.
مسلمان خوب «اجازهی فقهی» را در قالب «سفارش اخلاقی» میریزد و بعد در عمل جلوهگر میکند. حتی قبل از آن، جزئیات و شرایط حکم فقهی را به دست میآورد. آیا مجوّزی که قرآن کریم در آیهی 61 سورهی مبارکهی نور داده است، عام و فراگیر است و هیچ محدوده و شروطی ندارد؟
علاوه بر این دو اصل، یک قانون مهم دیگر از مجموع سفارشات اخلاقی و اجتماعی اسلام به دست میآید که در هر مصداقی میتواند راهنما و راهگشا باشد: «هر عامل و هر رفتاری که باعث سرد شدن روابط میان دو مسلمان شود، از منظر خدای مهربان، رفتار نامطلوب به شمار میآید».
شاید هرکدام از ما یک لشکر مغول کوچک در درون خود داشته باشیم که گهگاهی میل کشورگشاییشان بیدار میشود! باید مواظب این مغولهای سرکش بود!
💠🔹
پایان
#زندگی #خاطره #تربیت
✍ #نظیفه_سادات_مؤذّن
#منگنهچی
💠🔹 @mangenechi
💠🌺
گاهی وقتها به دستای کوچولوش و قامت کوتاهش که نگاه میکنی، باورت نمیشه بتونه،
دلت نمیاد بهش کاری بگی یا ازش بخوای.
اما باید باور کنی اگر میخوای احساس توانایی داشته باشه،
قدرتمند باشه
و اعتماد به نفس داشته باشه،
باید از همون کودکی، بهش بیاموزی و ازش کار بخوای.
💠🌺
#در_محضر_روایت #تربیت
#گروه_فرهنگی_تبار
✍#زهرا_نجاتی
💠@mangenechi
🌸🌿
#داستانک
چند روزیست دخترم کتابهای کتابخانهام را یکی یکی قِل میدهد و پایین میاندازد؛ انگار فتح الفتوح کرده باشد!
نشانهاش هم اینکه هربار پشت سرش را نگاه میکند و میخندد!
امروز صبح، دیگر عزمِ کتابهای درست و حسابیام را کرده بود! صدایم را بلند کردم و گفتم: وای فاطمه! دیگه گالینگورها رو نهههه 😱
لب برچید! انگار که کاخ آرزوهایش خراب شده باشد!
دیگر وقت سکوت نبود. باید وارد معامله میشدم: یک طبقه میدادم و یک بغل کتاب صاف و سالم تحویل میگرفتم!
همان لحظه، طبقهی اول کتابها را برچیدم و هرچه سررسید باطله و کتابهای قدیمی بلااستفاده داشتم، به جایشان چیدم!
کتابخانهی دخترم آمادهی بهرهبرداری بود 😁
🌸🌿
کم کم میریزد؛ کم کم خط خطی میکند؛ پاره میکند و آرام آرام وارد دنیای زیبای کتاب میشود.
یک آشنایی قشنگ و البته قدیمی.
این جور دوستیها ، تمامی ندارند!
#کتاب #مادرانه #تربیت
✍ #قدوسیزاده
#گروه_فرهنگی_تبار
🌸🌿 @mangenechi
گاهی وقتها
📹 صبح امروز؛ صحبتهای خانم پهلوانیزاده همسر یکی از کارکنان ناوگروه ۸۶ ارتش در دیدار با رهبر انقلاب ا