May 11
در بُن هر مو یزید خفتهای داری و باز
آه حسرت میکشی در آرزوی کربلا ...
- کلیم کاشانی
معیار زیبایی و آراسته بودن در عصر حاضر مصداق بارز استعمار به شیوهی نوین است! سرزمین فکر و دل، عرصهی زندگی، سبد خرید، اکسپلور اینستاگرام، گالری تلفنهمراه، گپوگفتها و منظرهی چشمها را اشغال میکند به اسمِ آبادانی و بهروز شدن و به کمال رسیدن! و درحقیقت همهچیزِ انسانها را از آنها میگیرد. دستهای پشتپردهای -که البته مدت زیادی ست دستشان رو شده اما بعضی نمیخواهند ببینند- یک شاخص به عنوان غایتِ نهایی و زیبایی دکوراسیون منزل و چهره و استایل و تمام زندگی افراد معرفی میکنند. آنوقت است که اینفلوئنسرها و مدلینگها به تقلای ارائهی تعرفههای جدید تبلیغاتی میافتند؛ استودیوهای عکاسی و فیلمبرداری میکوبند و از نو به میل کارفرما میسازند؛ و نهایتاً زمین و زمان را به یکدیگر دوخت رفتوبرگشت میزنند تا شما احساس کنید که اگر به رنگِ مُد نیستید نگونبختِ دوعالمید! آقای فوتبالیست از مدل مو تا ساعتمچی، از خط ریش تا دکمهی کت مارک، از سگک کمربند تا نام برند جورابی که تنظیم شده در کادر باشد؛ و از برق دندان هنگام لبخند زدن تا یک کلمهای که بابتش دستمزد گرفتهاست؛ چشم و گوش و دهان شما را اجارهی سالانه کرده تا نتیجتاً محصولات، صاحبخانه شوند.
انسان دستساختهی عصر مدرنیته، حقیقتا و صرفا همان حیوان ناطقیست که جناب ارسطو گفت. چهبسا که از "حَیَوان" بودن هم پایینتر کشیده میشود تا تنها یک "محصولِ سخنگو" باشد. انسان عصر مدرنیته از نوک سر تا ناخن پا محصول است و میان مارک و برندها دست و پا میزند تا یکروز، با پایان تاریخ انقضا، یک گوشه مچاله شود و تمام. محصولی که آگاهانه تقلید میکند و با ارادهای تسخیرشده برای کف و سوت حضار، حرکات نمایشی میزند؛ بیآنکه صدایی از دورافتادهترین سرزمینهای هویت و انسانیت و رشد و تعالی، صدایی به گوشش برسد.
در شرح احوال چنین انسانهایی به قول آقای حافظ باید گفت:
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید..
- ریحانه شناوری
- میگُم حالا به مُرادت رسیدی دختر [عَرَبو]؟ میگُم حالا که به ای نخلا شبیهتر میشی دلت آروم میگیره حبیبتی؟
+ نمیدونُم صفیه نمیدونُم.. همش با خودُم میگُم چرا ایهمه مدت هرکاری کِردُم خودُمه به یه جایی برسونُم نِشد که نِشد.. ولی تا دلت بخواد اَ در و دیوار داره رو سِرُم عربی و لهجهعراقی و نخل و خرما میریزه..
نمیدونُم.. شاید یه روزی قسمتُم شد پای ای نخلا بشینُم، تو چشاش کارونه ببینُم و ای روزا رِه برا دل تنگش حکایت کُنُم.. میخوام بهش بگُم که من همه ای سختیارِه بهخاطر خندهی قشنگش به جون خریدُم.. او خودش اَ دل بیقرارُم، اَ حیرونی که توش ایهمه مدت اسیر بودُم خبر داره.. مُو میدونُم یه روزی وسط ای گریهها خودش میاد و با ما میخنده..
به حافظ که گفتُم همیجور که اشکاشه پاک میکِرد خندید و گفت:
غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار
- ریحانه شناوری
*١٦ صفر ١٤٤٦
[عکس از حیّانخانم]
چادر کاملترین حجاب است.
از کاملترین، فاصله گرفتن پسرفت است.
= از چادر فاصله گرفتن پسرفت است!
برای بساط جدیدی که ماه محرم و صفر شدت میگیره، هرچقدر درموردش تبیین بشه کافی نیست تا زمانی که چادریهای ما متوجه بشن که دارن به آفت «عادت» دچار میشن.
چادر > عبا > مانتو
با عبا و امثالِ عبا هم حجاب رعایت میشه. اما خیلی فرقه بین کسی که حجابش از مانتو به عبا [البته که منظورم عبای ساده و درست و درمونه و نه تابلوی نقاشی با طرح و ایدههای پیکاسو!] تغییر پیدا میکنه با کسی که از چادر به عبا و کمکم عبا به مانتو و کمکم مانتو به شومیز و الی آخر!
با دوتا علامت بزرگتر و کوچکتر ریاضی دبستان، و یا سادهترین صورت استدلال منطق هم میشه این رو متوجه شد خواهر عزیز من :)
مسئله اینجاست که باوجود اینکه ما نمونههای تدریجاً از چادر به کمحجابی و بیحجابی رسیده رو کم ندیدیم اطرافمون؛ شدت جذابیت و تبلیغات و شگردها جوری وسوسهمون میکنن که یا خودمون رو از تغییر مصون میدونیم و یا توجیه برای خودمون میاریم.
تا چندسال پیش هم نه پاچهی شلوار بالازدن عادی بود، نه شومیز کوتاه به عنوان مانتو پوشیدن. نه چادر نگیندار پوشیدن و نه عبا به جای چادر پوشیدن. ولی ذره ذره عادی شد؛ نشد؟!
بعضیها هم ناراحت میشن که: شما خشک مذهبی هستین! هم از صورتیها باید بکشیم هم از شما.. مهم رعایت حدوده!
بله عزیز من؛ تجاوز از حدوده که گناهه، که حرامه. اما این نگاه یه نگاه حداقلیه! یه نگاه مقطعی بدون درنظر گرفتن اتفاقات سلسلهواری که پشتِ هم رخ میدن. بدونِ درنظر گرفتن برنامه بلندمدت شیطان. شیطان دشمن صبوریه؛ کل عمرتو میگیره که ذرهذره زهرشو بریزه.
در دوران آخرالزمان نمیشه با نگاه حداقلی دیندار موند! وقتی خودت کف رو گرفتی، وقتی دست پایین گرفتی، دیگه فاصلهای با زمین خوردن نداری. خیلی راحتتر پشتت به خاک میرسه..
بهش فکر کنید و به هرکس که میدونید نیاز داره بهش فکر کنه این حرفها رو منتقل کنید.
آن روزها همهچیز ارزشمند بود. حتی کلمات، حتی شعر، حتی خط و خطوط نقاشی، حتی کتاب.. آن روزها برای چیزهایی ارزش قائل بودند که امروز آنها را یا اصلا به حساب نمیآورند، یا عدهای که به حساب میآورند فقط با آنها فیگور میگیرند، و فقط قلیلعدهای گوهرشناس باقیاند.. آنروزها همهچیز ارزشمند بود؛ نه شش ریال و چار قران و دوزار! ارزش و حقیقتِ متعالی، روحی بود حاکم بر بسیاری از اجسام و اجزاء عالم ماده.. امشب بعد از نفسکشیدن میان ورقههای کتابچههای قدیمی، به ریهکشیدن خاک روی قابها و قدمزدن میان چادریهای روگرفته و جوانهای پیرشده و پیرهای ازدنیا رفته؛ فهمیدم حتی ارزشها هم کیلو کیلو لای کفنها زیرخاک رفتهاند. پدربزرگِ ما گمان کنم تا همان پنجم-ششم قدیم سواد داشت. اما به اندازهی تمام ساعاتی که من پای آموختن و هم پای بطالت گذراندهام؛ و به اندازهی هیکل تمامی فرزندان و نوههایش حکایت و شعر و پند و اندرز داشت. آری؛ آن روزها همهچیز ارزش داشت و من حالا میفهمم چرا شاطرناصر مرحوم ما روزهایی که هنوز حالش وخیم نبود هم حرف دلش را با شعر میگفت که :
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو..
- ریحانه شناوری
هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
«شکاف شناختی» و «تعارض دیدگاه» بین رهبر انقلاب و بخشی از بدنه انقلابی و حزباللّهی جامعه در مسائل ماههای اخیر جامعه و بهخصوص مسئله انتخاب وزرا واقعا جای نگرانی داره. درحالی که بخشی از انقلابیها رای اعتماد مجلس به کابینه رو نشانه ضعف و استحاله مجلس میدونستن و آیه استرجاع میخوندن و تمام مجلس رو_ از صدر تا ذیل_ زیر سوال میبردن، ناگهان امروز رهبر انقلاب این انتخاب رو«نعمت خیلی بزرگ» و ناشی از «همت رئیسجمهور» و «کمک ارزنده مجلس» توصیف کردن و بارها خداروشکر کردن و فرمودن تمام افرادی که نقشی در طیشدن این فرایند داشتن «همهشان پیش خدای متعال مأجورند.» فارغ از دعواهای سیاسی گاها کودکانهای که هنوز بعضیها از زمان انتخابات رهاش نکردن و همچنان مشغول هواخواهی از نامزد محبوب خودشون و تخریب نامزد مقابل هستن، خوبه که همه ما چند لحظه دعواها رو متوقف کنیم و یه بازنگری جدی در دستگاه محاسباتی خودمون انجام بدیم و ببینیم چطور امواج رسانهای و گرد و غبارهای مجازی باعث شد تحلیل ما اینقدر متفاوت از تحلیل رهبر انقلاب بشه. بعد دوباره کلی فرصت داریم برای ادامه دعواهامون.
مَرقومه
«شکاف شناختی» و «تعارض دیدگاه» بین رهبر انقلاب و بخشی از بدنه انقلابی و حزباللّهی جامعه در مسائل م
"
امروز ما همه برای یک جبهه میجنگیم
جبههی انقلاب!
گفتیم حاصل و نتیجه هرچه که شد باید بایستیم و دفاع کنیم. دولتی که بر سر کار میآید، جلوهی بیرونی و بینالمللی جمهوریاسلامی در دنیا میشود. ما انتقاداتمان به وقت مناسب سرجایش هست؛ اما مقابل مجامع جهانی پشتِ هم باید بایستیم! حتی اگر مسئلهای درونی پیش بیاید، یک مسئلهی خانوادگیست که نباید از خانه به بیرون درز کند و به غریبهها اجازهی اظهارنظر بدهد!
ما برای اشخاص کار نمیکنیم. برای آرمانهایمان میجنگیم و محورمان "ولی فقیه" است.