✳️ جایگاه #مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد) در افق ملی
🟢مسئلۀ مرکزی امروز جامعۀ ایرانی چیست و چه ویرایشی از این مسئله میتوان در چارچوب تجربۀ پنجدههای نظام جمهوری اسلامی در رهسپاری به #پیشرفت فراگیر ملی داشت؟ #اندیشه، #نظریه، #الگو، #گفتمان تا #فرهنگ و تجربۀ عینی #پیشرفت ـ #توسعۀ ملی بهتناسب وضعیت معاصری همچنان تجربهکردۀ دو سدۀ ناهمواری جامعۀ ایرانی ـ پیش و پس از انقلاب اسلامی ـ در رویکرد به امکان تجربۀ درونزای #تجدد خویش کدام است؟ در این راستا و با نظر به حضور داعیهداری امکان #دین در جهان جدید، این سامان اندیشهای تا تجربۀ عینی در افق الگوی زیست دیندارانه چگونه امکان عینی در تجدد معاصری مییابد تا بتوان از توسعهیافتگی این جامعۀ همواره ناهموار در این افق سخن گفت؟
🟩اینک این سه مسئله در افق #نظام اندیشگانی و دانشی معاصری این کشور به این سؤال تبدیل شده است که «کدام جنس از #اندیشۀ مبنا و دانش در کدام ترسیم روشمند و اصیل از #دین میتواند افزونبر یک پژوهش و تفسیر نظامواره از دین انبیایی و البته قرآنی و اوصیایی، رهسپار آیندهنگار تدبیر عینیت مسائل راهبردی توسعهای جامعۀ امروز ایرانی در حرکت بهسوی یک #تجدد درونزا با پشتوانۀ فاعلیت خِرد اجتماعی در متن معادلۀ ملت ـ دولت با لحاظ نقش زیستمان انسانی ملت باشد؟»
در این جهان مسائل تازه، یک اتفاق اندیشهای تازه با «#مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد)» در حال رخنمود است.
🟢#مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد) بهمثابۀ نهاد آرماندار عزت تشیع قرآنی، مصطفایی، فاطمی، علوی تا مهدوی، با عزم آیندهنگاری تجدد درونزای دینشناخت در این فرصت معاصری جهان ایرانی و در تاریخیت بلند تمدنی آن قرار گرفته است.
➺@markaz_strategic_roshd
3⃣ بلی، پیشاز عرصههای جامعهشناسی و روانشناسی و فلسفۀ مرسوم، ریشههای حکمتبنیانی و دانشبنیانی #سبک_زندگی معین میشود و در فلسفهها و کلام و بلکه علم پارادایمی از فلسفه تا اخلاق تا فقه و تا تدبیر و تا هنر پارادایمی جایگیر است. غرب این #متافیزیک را تا گام فرهنگ و گفتمان فراوری کرده است، اما ما هنوز حتی در تجربۀ پساز انقلاب اسلامی از سوی حوزههای فکر دینی و فکر ایرانی چنین همتی نداشتهایم تا از #فلسفۀ_پارادایمی خویش رهسپار ارتکاز تدبیری معاصری شویم. افزونبر آنْ جهان عصر قدیم خویش را در فکر ارسطویی ـ افلاطونی و نه قرآنی اوصیایی پیشرفتشناخت دیدهایم؛
4⃣ و بلی، غرب بهظاهر در جهانهای پیرامونی خویش، چون جهان ایرانی از #متافیزیک گذشته است، اما در واقع غرب #متافیزیک خود را دارد و شرق و جهان تشیع و شرق و جهان اسلام و جهان ایرانی تشیعی نیز #متافیزیک خود را دارند و میتوانند داشته باشند و البته که منطق گذار از #پارادایم به #نظریه به #مدل_مفهومی به #مدل_عملیاتی و به #گفتمان و #فرهنگ بهنوبۀخود یک #منطق_فرادینی است که غرب درضمن آن #فرهنگ خویش را آفریده و فلسفه و کلام آن نیز تبدیل به ارتکاز شده است. ما نیز میتوانیم در چارچوب پارادایمی خویشْ، #فرهنگ و ارتکاز خویش را بیافرینیم؛ بدین معنی که ارتکاز درونزا برای طریقت و راه خویشْ در تبدیل شدن به یک #سبک_زندگی تازهشده است؛
5⃣ غرب و شرق و جهان اسلام و جهان تشیع، همواره نیاز شدید به گفتوگوی #فلسفۀ_پارادایمی خویش با یکدیگر دارند. غرب چون انفعال و بیاهتمامی ما ـ حتی مدعیان دینپژوهی معاصر ـ را میبیند، خود را ناگزیر از انجام بحث فلسفی و اساساً علمی پارادایمی با ما نمیبیند و صادراتِ ماخواستۀ امروز او، #سبک_زندگی و بلکه تکنولوژی غربی با آن پشتیبان روشمند پارادایمی است؛
6⃣ چرا دور میرویم و از دانشگاه میگوییم؟ دانشگاه را مقصر نگیریم که ارزش و اخلاق و #سبک_زندگی غربی میآفریند، بلکه بر ما، من و شما اندیشمندان حوزوی دینشناخت مدعی حضور در جهان جدید است که تجدد درونزای معاصری خویش را نیافریدهایم تا ما را بر حذر از آن جایگزینی و آن واردات نماید. کوتاهی از آن ما مدعیان است. در دینِ حوزهای امروز ما، چه میزان از جمهوری اسلامی پارادایمی ـ گفتمانیِ زیستمانی و مدیریتی معاصر درونزا سخن رفته است؟ مدنیتی که گمان میزد میانداری #ولایت_فقیه حکم ـ در جایگزینی #ولایت_فقه در نظام دین ـ میتواند پاسخگوی انتظار برای پارادایم تا سبک زندگی باشد؛
عمومیت نهاد دینپژوهی در معادلات معاصری اقلیم خویشْ منفعل و ابزار صندلی قدرت شده است. حوزۀ فکر دینی معاصری با همۀ تکاپوهایش هنوز نتوانسته است پیشنهاد #پارادایم ـ #سبک_زندگی پیشرفت پیشروی نهادهای دانشی، آموزشی، پژوهشی، تربیتی، مدیریتی و مدنیتی جهان معاصری و الگوی درونزای تجدد و معاصریت دینشناخت ـ ایرانشناختی بگذارد؛
7⃣ بلی! دین معیار، روانشناسی و جامعهشناسی و تمدنآفرینی بنیادهای پارادایمی خویش را دارد و در راستای آن احکام نظری ـ اقدامی درباب انسان، جامعه و تاریخ و سبک زندگی جای دارد. خود ما باید کاوشگر درونزای آن باشیم و به برسازی الگوی راهبردی آن برای آیندهنگاری جهان خویش بپردازیم تا #درونزایی_زندگی_قرآنی ـ اوصیایی در جهان امروز ایرانی برای ما نیز رخ دهد. تجربۀ این دانشها در قالبی از مبانی خودساختۀ پارادایمی امکان جریان دارد. قدردان فرصت انقلاب خویش باشیم و کوتاهی خویش را در پشت انفعال و انفعال را در پشت زیست مرسوم تجربۀ غرب پنهان نکنیم؛
8⃣ شایسته است جناب سبحانی عزیز معادلۀ عینی درونزایی #تغییر (در امر اجتماعی) به #تحول (در امر تاریخی) به #پیشرفت (تغییر و تحول ضرب در هدفداری) به #تجدد (ضرب در معاصریت) به #توسعه (ضرب در برنامهریزی) را عنایت کنند. مقصود مباحثۀ واژگانی نیست. بکوشیم الگوی تازهشدگی و معاصریت دینشناخت پارادایمی ـ تدبیری در دنیای جدید ایرانی بر مدار اخلاق شایسته در سبک زندگی در داعیهپردازان را به میان آوریم و با جهانهای دیگر مانند غرب و شرق در برگزینی الگوی معیار به گفتوگو نشینیم. #تجدد ناگزیر هر بوماقلیمی اینک در معادلۀ «انسان، زندگی، دین در قرائت تشیع قرآنی ـ اوصیایی، معاصریت، خرد نوین و ایران معاصری» و تازهبودگیِ این معادله، اندیشمندان و نهادهای پیشاهنگ دانشی را به خویش میخواند، بهویژه آنکه جغرافیای زیستمان هرکدام از ما نیز در این معادله رقم میخورد.
➺@markaz_strategic_roshd
🏴 الگوی راهبردی #امام_رضا (ع)
⚫️ تشیع آلالبیت (ع) در آستانۀ یک دورۀ تمدنی تازه است، دورهای که با انقلاب تازۀ پارادایمی رقمزنندۀ جنس تازهای از #تجدد است. چهارده معصوم (ع) یک بازیگری آیندهنگار واحد در چهارده رویکرد استراتژیک به قصد پیشنهاد نظری تا عملیاتی امکان انسان رشد، جامعۀ توسعهای و تمدن آیندهنگار دارد. اینک یک زمان ـ مکان خاص در دورۀ عباسی با نمایندگی کانون عمیق منعقد قدرتی هارون، امین تا مأمون عباسی و میدان عمل راهبردی علیبن موسی الرضا (ع) در ایفای امامت خویش در عمری ۵۵ ساله (۱۴۸ تا ۲۰۳ ه. ق.) در ترسیم الگوی معیار حاکمیتی و اجتماعی عصر سلطۀ سیاه است، عصری پیچیده در سیاست خلافت عباسی. گویا تکرار پیچیدگی عصر معاویه با «رویکرد راهبردی دین و مدنیتی دیگرگون از ولایت علوی» در میدان یک آموزگاری آیندهنگار تازه است:
۱. مأمون در خراسان است و امام هشتم در مدینه و با شهادت امام کاظم (ع) در سال ۱۸۳ ه. ق. و آغاز امامت امام رضا (ع)، ده سال همدورۀ امام رضا تا سال ۱۹۳ ه. ق. است. مدینه میدان ظهور الگوی در پنهانْ مهیاشدۀ امام کاظم (ع) است. نوبت به مأمون میرسد؛ او در خراسان و در مرو است و نگران جریان بهتدریج در حال شکلگیری مدنیت تشیع آلالبیت (ع) است؛
۲. سال ۲۰۰ ه. ق. است و مأمون نگران حضور امام در مدینه. پس او را به مرو میخواند با وعدۀ تفویض ولایتعهدی به قصد نشانگانی یک پوستۀ بهظاهر مهربان از سیاست عباسی با ولایت علوی.
#تدبیر_استراتژیک #امام_حسین در نمونۀ #امام_رضا تکرار میشود. هر دو امام اجبار دو حاکم سیاه را در میدان انتخاب خویش درآوردند و آنان را در بازی خویش آوردند.
۳. امام بهظاهر ولایتعهدی مأمون را قبول اجباری میکند و باز راهبردی دیگر اتفاق میافتد: رسمیت #ولایت_دین درضمن معادلۀ دانش ـ قدرت آلالبیت (ع) در ایجاد یک نظام مدیریتی با میانداری نقش نظام دانش ـ دانایی و سازماندهی تدریجی معادلۀ مدنیت تشیع در ایرانْ اتفاق قبول #ولایتعهدی الگویی با نفوذ در دولت جور.
۴. #هجرت_خودآگاه با یک برنامهریزی دقیق آیندهنگار با انتخاب خویش برای جابهجایی مرز جغرافیایی شیعه و ایجاد یک کانون جغرافیایی تازه برای تشیع آلالبیت (ع) رخ نموده است. رخداد امت با ده معصوم بهتدریج شکل گرفته است و اینک این امت در یک نقطۀ جغرافیایی بهتدریج تمرکزی بالادستی میگیرد؛
۵. بر مدار یک #فرهنگ و نظام آموزگاری مدون با یک کانون جغرافیایی متمرکز و مقتدر شیعیْ تمرکز شیعیان در ایران همزمان با فروپاشی تدریجی عباسیان بهتدریج اتفاق میافتد؛
۶. پس فرصت حرکت اجتماعی با بنیانگذاری دولت دینی و شکلگیری حاکمیت در تحقق ولایت دین رخ میدهد.
امام عصر ـ امام رضا (ع) ـ پساز هجرت خویش امامزادگان را به ایران دعوت میکند تا نقطههای فرهنگی لازم برای ملت ـ دولت معیار (امت ـ امامت) مهیا باشد. به اینگونه جنس دیگری از #استراتژی در آن الگوی جامع استراتژیک، خویش را با امام هماهنگ میکند؛
۷. مخاطب دین علوی بهتدریج به سامان جامع الگوی ممکن زیستمان رشد توسعۀ مدنی، اجتماعی و آیندهنگاری تمدنی رسیده است. اینک در عصر غیبت مهدی (عج)، میدان انواع هماهنگ بازیگری استراتژیک اولیا و معصومین (ع) در اختیار شیعیان آلالبیت (ع) برای تجددی همواره درونزا است. این گوی و این میدان! و این یعنی #فلسفۀ_غیبت امام عصر (ع)، تا با حضور روشمند امام موعود (ع) در برآیند «الگوهای اقدام راهبردی سیزده معصوم پیشین» آیندهنگاری تمدنی معیار ممکن شود و فلسفۀ ولایت دین روشنایی نهایی گیرد و نیز رخداد معیار حضور انسان معیار در امت و امامت معیار ترسیم عینی گیرد.
🖋 به قلم #احمد_آکوچکیان
➺@markaz_strategic_roshd