eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
434 دنبال‌کننده
252 عکس
19 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺 نذر ولادتِ پناهِ یازدهم 🌺🍃 ای نگاهت روشنی بخش ِ تمام نورها ذکرِ خیرت مایهٔ آرامش رنجورها جذبهٔ چشمت به قدری هست پُر تأثیر که می برَد خشم و غضب از سینهٔ مغرورها مجتبی(ع) شد با جزامی همنشین و میشود- -دست هایِ مهربانِ تو عصایِ کورها پا به پایم؛ تا که میگویم امام ِ عسکری(ع) دانه دانه مستِ نامت میشوند انگورها ماهِ زندان بودی و هر شب اسیرت می شدند اکثراً زندانیان و غالباً مأمورها دل برایت بیقرار است و گمانم باز هم سامرایت دلبری ها کرده از آن دورها عاشقت باشم إلهي...کاش تأییدم کنی عاشقم باشی! نباشم کاش از منفورها امر فرمودی شوَم زینت برای اهل بیت(ع) ای به روی چَشم! تا باشد از این دستورها! * ‌* قال العسکری(ع): «إتقوا الله وَ کُونُوا لَنَا زَیناً ولا تَکُونوا لَنَا شَیناً» امام حسن عسکری(ع) فرمودند: «پارسایی و تقوای الهی پیشه کنید و مایه افتخار و زینت ما باشید، نه مایه سرشکستگی ما» (بحارالانوار، ج٧٨، ص٣٧٢) ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 در گرامیداشتِ روز دانش آموز و آرزوی نابودی استکبار جهانی 🌺🍃 تا قلم را میزنم در جوهرِ خون جگر میشود ابياتِ شعرم واژه واژه شعله ور گرچه از داغی تناور بر دلم دارم نشان میزنم اما به جانِ کفر؛ بی وقفه تبر هست مستحکم تر از دیروز ایرانِ قوی از اَبَرقدرت ترین ها مانده نامی مختصر نوترین نیرنگ ها را با بصیرت پس زدیم کوه با خورده نسیمی سست میلرزد مگر؟! این وطن هرگز ندارد غم به دل چون سالهاست پروَرانده در خودش فهمیده هایِ بیشتر هست تا نابودی ظلمت به عشقِ فتحِ قدس سنگرِ دانش کنارِ نورِ ایمان مستقر حک شود بر نیمکت هایِ کلاسِ معرفت ای مُحَصل با شرافت باش چون دارد اثر دانش آموزی اگر آموخت درس اقتدار میشود عِلمش به تنهایی سلاحی معتبر از همان عِلمی که خاری میشود بر چشم ظلم تا شود عالَم از این دشمن ستیزی با خبر آخرِ آزادگی پروازِ آزادانه است بیقرارِ آسمان؛ می گیرد آخر بال و پر با شهادت سرنوشتِ کشورم خورده گره خوشبحال آنکه می‌ بندد چنین بارِ سفر! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 زبانحال امام رضا(ع) نذر شهادتِ 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- ای خواهرِ درد آشنا، معصومه(س)جانم غمخوارِ من! ای با وفا، معصومه(س)جانم دلتنگم و دارم برایت می نویسم یک نامه با حالِ بکا، معصومه(س)جانم مشتاقِ دیدارم! به دیدارم بیا ای- -عشقِ علي-موسی الرضا(ع)، معصومه(س)جانم این سرزمین شوقِ معارف دارد و تو با علم هستی آشنا، معصومه(س)جانم توحید و عرفان از عباداتِ تو جاریست مأنوس هستی با دعا، معصومه(س)جانم محجوبهٔ مستوره...ای جانِ برادر مظلومۂ زینب(س)نما، معصومه(س)جانم اینجا غریبم! نیستی و مونس ِ من شد روضه های کربلا، معصومه (س)جانم داغِ غروب و غارت و بغض و اسارت هرگز نرفت از یادِ ما، معصومه(س)جانم بستند هر دو دستِ عمه جانمان را بیتابم از این ماجرا، معصومه(س)جانم از غصهٔ شام ِ بلا در سینه ام شد هر روز و شب آتش به پا، معصومه(س)جانم شد قاتلم آن ازدحام و سنگ ها و... آن ضربه های بیهوا، معصومه(س)جانم بزم ِ حرامی کشت عمه جانمان را ای وای از تشت طلا، معصومه(س)جانم * این روضه را با یاد تو خواندم عزیزم جاریست اشکم بر عبا، معصومه(س)جانم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi    ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 به یاد شهدای حرم شاهچراغ 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- اشک میریزد به همراهِ من و دور و برم این بلا هرگز نخواهد رفت از یادِ حرم یک حرامی آمد و یک عده را ناکام کرد آمد و انسانیت را سخت قتل عام کرد ساحتِ امنِ إلهی لحظه ای آشوب شد حال یک مادر کنارِ طفل، نامطلوب شد جان سپردند و چه زیبا زنده میشد نامشان با شهادت شد بدونِ وقفه شیرین کامشان بار اول نیست اینگونه جسارت میشود با هجومی هر چه در راه است غارت میشود بار اول نیست ظالم می کُشد مظلوم را زن به چشم خویش می بیند هجومی شوم را شعله ور از آهم و میسوزم از دردِ فراق میرود سمتِ مدینه روضه از شاهِ چراغ یک نفر نامرد، اینجا قاتلِ بی درد بود پشت درب خانهٔ حیدر چهل نامرد بود داغ، حمله ور شد و آب و گِلم آتش گرفت چادری را غرق خون دیدم دلم آتش گرفت سوختم از روضهٔ مادر که حالش زار شد آه یا فضه خذیني گفت و چشمش تار شد حملهٔ مسمار با دردی عجینَش کرده بود ضربه های بیهوا بستر نشینَش کرده بود وای از بغض و مدارا و سکوتِ ذوالفقار وای از وقتِ مرورِ اتفاقی ناگوار درد دارد همسری از دستِ خود خسته شود آه از مردی که دست و بالِ او بسته شود از غضب پُر شد ولی از سینه فریادش نرفت ازدحام ِ پشتِ «در» یک لحظه از یادش نرفت آه از پهلوی زخمی! آه از روی کبود زنده میشد در مَشامش لحظه لحظه بوی دود پیش چشمش همسرش را بر زمین انداختند آیه های کوثرش را بر زمین انداختند حالِ خوبِ سابقش اینروزها تغییر کرد خاک و خونِ چادر زهرا(س)علی(ع) را پیر کرد! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 در محکومیت جنایات اینروزها 🌺🍃 شعله ور شد! آتشی افتاد بر بنیانِ ما بشکند دستی که توهین کرد بر قرانِ ما سخت بیزارم از آنکه در نقاب و با نفاق میفروشد دوست را بر دشمنِ ارزانِ ما همنوا شد با شیاطین بر علیه هموطن خواست تا آتش بگیرد ذره ذره جانِ ما حتم دارم دشمنِ بی ریشه! این هرزه علف هست در جریانِ خشم و هیبتِ طوفانِ ما کور خوانده! ضربه را هر قدر مهلک تر کُند- -میشود از قبل بهتر وحدت و ایمانِ ما کوریِ چشم تمام فتنه و تحریم ها لحظه ای آجر نخواهد شد به قرآن نانِ ما میرسد در چشم هامان اشکِ حیران؛ سرزده میشود هر لحظه داغِ تازه ای مهمانِ ما ‌می نشیند در عزا نصفِ جهان در اصفهان سوگواری ميکند در ایذه خوزستانِ ما خنجر از جنس ِ ترور در دستِ نحس شمرهاست کلُ أرضٍ کربلا يعنی همین ایرانِ ما ثبت شد آغازمان با «أشهدُ أنّ علی(ع)»... با شهادت بسته پیمان لحظهٔ پایانِ ما! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
اینترنشنال و بی‌بی سی میّت شد سرسلسلهٔ منافقین ساکت شد پیروزی و اقتدارِ در جام جهانی به جهان ثابت شد! ✌️ 🇮🇷 @marziyehatefi
با همت و با غیرتِ فوق العاده در سنگر علم تا که شد آماده تنها پدرِِ هسته ای ایران شد با دانش خود محسن فخری زاده! 🌷 @marziyehatefi
🍃🌺 نذر ولادت اسطورهٔ صبر و حیا 🌺🍃 جهان با اشتیاقی لم یزل میگفت یازینب(س) خدا در خلقتِ صبحِ ازل میگفت یازینب(س) پیمبر(ص) با خبر بود از قیامش، پس به هنگام ِ زمین افتادنِ لات و هبل میگفت یازینب(س) علی(ع) طاقت نمی آورد یک ثانیه بی زهرا(س) نیفتد تا که در عشقش خلل میگفت یازینب(س) نوازشهای گرم و مادرانه کارِ زهرا(س) بود فقط با نیّتِ خیرالعمل میگفت یازینب(س) برای حسّ آرامش وَ رفع خستگی هایش در آغوشَش گرفت و بی مثل میگفت یازینب(س) زمین زد مرکبِ مکاره را با برقِ شمشیرش حسن(ع)ازبسکه درجنگ جمل میگفت یازینب(س) تمام عمر زینب(س) عاشقش بود و حسینش(ع)هم حلاوت بخش؛ با طعم عسل میگفت یازینب(س) نشست آرام هر شب در پناهِ چادرش خورشید همینکه ماه در گوش زُحل میگفت یازینب(س) یقین دارم که جان بر استخوانِ مرده برمیگشت اگر یکبار مأمورِ اجل میگفت یازینب(س)! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
گیرایی و تأثیرِ خطابش شد حفظ مستورگی و گوهر نابش شد حفظ با چادر خود قیام کرد و زینب(س) در اوج بلا نیز حجابش شد حفظ! @marziyehatefi
🍃🌺 به هوای حرم، به عشق کربلا 🌺🍃 قرار بود مرا یارِ بیقرار کنی بنا نبود به هجران مرا دچار کنی قرار بود اگر پرشکسته؛ خسته شدم نگاه بر نگرانیِ حالِ زار کنی بنا نبود چنین بیخیال من بشوی فراق را برسانی و بیشمار کنی بنا نبود نیایم؛ خجالتم بدهی مرا حرم نبری! بی محلّ و خار کنی چه میشود که بیایم کنارِ خوبانت به این غریبهٔ عاصی هم افتخار کنی خدا کند برسد از تو باز برگ برات دوباره آتش غم را خودت مهار کنی دلم گرفته عزیزم حسین(ع)! میخواهی- -برای کرب و بلایم بگو چکار کنی؟! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   @marziyehatefi    ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر کرامت بیکرانِ مادرسادات 🌺🍃 دل را به دستانش گرفت و جنس زر کرد سائل پذیرفت و گدا را معتبر کرد خیلی ضرر کرد آنکه وقت عرض حاجت این پا و آن پا کرد... امّا و اگر کرد مادر شد و مِهرش به قلب عالم افتاد در جانمان حبّ علی(ع) را بیشتر کرد خود عاشقش بود و به دست خود در این دل عشق أمیرالمؤمنین(ع) را مستقر کرد هر کس به بغض فاطمه(س) رغبت نشان داد با دست خود پرونده اش را شعله ور کرد وارد نشد آتش به رستاخیزِ دوزخ تا گوشه ای از چادر خود را سپر کرد رحمت بر آنکه تا گره بر کارش افتاد پیش از تمام خلق، مادر را خبر کرد این نکته شد ثابت به من که در دو عالم؛ هر کس به غیر از فاطمه(س) رو زد ضرر کرد! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 به عشق ایران و روز دانشجو 🌺🍃 تا هست ظلم و حق-کُشی و کفر، مستدام مائیم و خشم های نفسگیرِ ناتمام عمری ضرر زدند فقط! خسته ایم از نیرنگ و ناسپاسیِ یک عده بی مرام جهل عوام و زهرِ نفاقِ خواص را باید نوشت قاتلِ هر نوع از قیام گفتیم با عواملِ ابلیس، بی درنگ مردانه در میانهٔ آشوب و ازدحام- -یارِ ولایتیم... بیا مثل * ما را شهید کن! اگر این است اتهام هر قدر شرِ غائله را بیشتر کُنند میگیرد این نظام ِ قوی بیشتر قوام بت های دست-ساز به دستانِ اتحاد نابود میشوند در آغوش ِ انهدام دشمن شود ذلیل تر از پیش در عمل با علم ِ خود اگر که بگیریم انتقام ذلت برای دشمن و عزت برای ماست ما ملت امام حسینیم(ع) والسلام! * شهید آرمان علی وردی ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
هدایت شده از اشعار مرضیه عاطفی
🍃🌺 به عشق ایران و روز دانشجو 🌺🍃 تا هست ظلم و حق-کُشی و کفر، مستدام مائیم و خشم های نفسگیرِ ناتمام عمری ضرر زدند فقط! خسته ایم از نیرنگ و ناسپاسیِ یک عده بی مرام جهل عوام و زهرِ نفاقِ خواص را باید نوشت قاتلِ هر نوع از قیام گفتیم با عواملِ ابلیس، بی درنگ مردانه در میانهٔ آشوب و ازدحام- -یارِ ولایتیم... بیا مثل * ما را شهید کن! اگر این است اتهام هر قدر شرِ قائله را بیشتر کُنند میگیرد این نظام ِ قوی بیشتر قوام بت های دست-ساز به دستانِ اتحاد نابود میشوند در آغوش ِ انهدام دشمن شود ذلیل تر از پیش در عمل با علم ِ خود اگر که بگیریم انتقام ذلت برای دشمن و عزت برای ماست ما ملت امام حسینیم(ع) والسلام! * شهید آرمان علی وردی ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر شهادت مادر هجده ساله مان 🍃🏴 بوسه بر نامش زد و با جان و دل تعظیم کرد ماتمش رخت عزا را بر تنِ تقویم کرد زنده شد عیسی کنارِ ذکرِ یازهرایِ(س) ما حضرت مریم به اسم اعظمش تعظیم کرد دست تاریخ آمد و در کوچه ای غربت کشید شهر را با مردمانِ بی وفا ترسیم کرد مهربانی های بی حدّ و حسابش عاقبت جملهٔ «ألجار ثمّ الدار» را تنظیم کرد اولین نان تنور خانه اش را فاطمه(س) پخت و بین تک تکِ همسایه ها تقسیم کرد وای از قوم نمک نشناس! آنکه جای حق یاورِ باطل شد و دل را به او تسلیم کرد مکرِ شورای سقیفه کار دستِ شیعه داد مرتضی(ع) را از خلافت سالها تحریم کرد گفت بر آتش بسوزان «چادر» و «در» را سریع بی حیا مزد رسالت را چنین تفهیم کرد در حمایت از علی(ع)زهرا(س)گذشت از هرچه داشت محسنِ(ع)شش ماهه اش را پشت «در» تقدیم کرد! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
حمایت میکند پیوسته ما را نمیخواهد ببیند خسته ما را میان فتنه از پا در می آییم اگر زهرا(س) نگیرد دست ما را @marziyehatefi
🍃🏴 به شوق نگاهی به عشق شهادت 🏴🍃 من برای روضه ات چشمان «تر» می آورم از نفس می افتم و خون جگر می آورم در میان گریه قلبم را به آتش میکشم آه را با اشک هایِ شعله ور می آورم هست جُرمَم معصیت! مُجرم زیاده خواه نیست شرمسارم! حاجتم را مختصر می آورم حضرتِ سنگِ صبورِ من حلالم کن اگر غصه هایم را برایت بیشتر می آورم بی خبر از حالِ دنیایم...به هر کس میرسم- -از «تو» و لطف مدام ِ «تو» خبر می آورم من به جز «تو» هیچکس را که ندارم یاحسین(ع) بی پناهم رو به درگاهت اگر می آورم از زمینگیری خلاصم کن! شهادت لازمم حسرتِ پرواز دارم... بال و پر می آورم من به کارِ دیگران کاری ندارم در جنون من برایت عاقبت یکروز «سر» می آورم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 زبانحال امام زمان(عج) در شهادتِ 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- لبخند را بر چهره ام تا به ابد کشت داغش مرا هر لحظه بی حدّ و عدد کشت در کوچه با سیلی فدک را غصب کردند این روضهٔ سنگین مرا تا به ابد کشت بر سورهٔ مظلوم ِ کوثر، راه را بست با ذکر نابِ قُل هُوَ اللهُ أحد کشت آتش هجوم آورد و با کینه خودش را- -با قصد اینکه مادرم کشته شوَد، کشت... مسمار شد خنجر برای قلبِ محسن(ع) با تیزی اش شش ماههٔ ما را، چه بد کشت باید زمین میخورد و بر بازو نمیخورد آرامشم را یک غلافِ نابلد کشت مادر نمازش را به زحمت خواند و هر روز ابلیس را در ذکرِ أللهُ الصّمد کشت فریاد خواهم زد کنار کعبه روزی ای اهلِ عالم مادرم را یک لگد کشت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در آستانهٔ شب یلدای فاطمی 🏴🍃 فرق دارد با همه، دنیایِ بچه شیعه ها صرفِ هیئت میشود شبهایِ بچه شیعه ها داغ مادر دیده؛ حق دارند بیتابی کنند هق هقِ پیوسته شد آوایِ بچه شیعه ها گریه بر زهرا(س) حلاوت دارد آری آنچنان میشود با اشک، شیرین چایِ بچه شیعه ها وای مادر گفته و ذکر مصیبت میکنند هست روضه؛ بهترین نجوایِ بچه شیعه ها میشود احساس حتی در میانِ خنده ها یک غم ِ دیرینه در سیمایِ بچه شیعه ها میخورَد حسرت میان آه؛ این شبها مدام میرود تا پشتِ «در» رؤیایِ بچه شیعه ها تا کفن پیچید بر پهلویِ زخمی و کبود ذره ذره پیر شد بابایِ بچه شیعه ها مادر سادات شد تشییع مظلومانه و سخت خالی بود آنجا، جایِ بچه شیعه ها چون علی(ع)از داغ زهرا(س) آهِ طولانی کشید فاطمیه شد شبِ یلدایِ بچه شیعه ها! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴هجده بیت نذر شهادتِ مادر هجده ساله مان 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- خورده سوگند که با عشق و محبت برود سر به زیر آمده تا غرقِ اجابت برود میرسد پشتِ درِ خانهٔ زهرا(س) آخر هر که با دست تهی در پیِ حاجت برود سائلی نیست به لطفش که به زیرِ بارِ نگرانی و بدهکاری و منّت برود مادری کرد برای همهٔ خلق و چرا باید اینگونه دلش جانبِ غربت برود؟! زجرها دید از آن عده که بعد از پدرش سعی کردند به بیراهه خلافت برود در سقیفه به گمانم که به هم میگفتند ارث زهرا(س)باید زود به غارت برود کینه دارم به همانی که میانِ کوچه راه را بست و روا داشت مصیبت برود غصب ميکرد فدک را فلک زد فریاد این أباالفتنه محال است به جنت برود هدف این بود علی(ع) سلبِ خلافت بشود بشود خانه نشین تا که به عزلت برود پشتِ «در» گفت گمانم به مغیره(لع) قنفذ(لع) بزن آنطور که پهلو به جراحت برود بزند تکیه به دیوار و نفس تازه کُند آه از دل بکشد...راه به زحمت برود زد به شدت لگدی بر در و بارِ شیشه- -به زمین خورد! بگو فضه به سرعت برود زنِ همسایه دعا کرد الهی زهرا(س)- -شب به شب حالِ دلش رو به کسالت برود قصد کردند که از کار بیفتد دستش تا که از کارِ جهان رحمت و برکت برود چه کسی دیده؟! کسی را که خودش پهلو را بزند بشکنَد و... پس به عیادت برود... چشم را بسته و رو برگرداند از دو نفر پیش، از، آنکه کلامش به شکایت برود از خدا جایِ شفا فاطمه(س)مرگش را خواست تا غریبانه در آغوش ِ شهادت برود! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذرغربت و شهادت مادرمظلومهٔ دوعالم 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- شِکوه از آنکه بلایا بر سرش آورد داشت یک نفر نه! شِکوه از جهلِ چهل نامرد داشت بر سرش می بست بعدِ هر وضو یک دستمال بعد پیغمبر(ص) پیاپی فاطمه(س) سردرد داشت جسم ضربه خورده اش میشد نحیف و ناحله در جوانی پیر شد؛ بر چهره رنگِ زرد داشت دم به دم، ساعت به ساعت، بیهوا از حال رفت بسکه غم از آنکه دائم فتنه می آورد داشت بیطرف ها کاش مقداری بصیرت داشتند کاش آن شهرِ منافق لااقل یک مرد داشت خیره شد سمتِ درِ شعله ور و آتش گرفت باز در دستش علی(ع)یک دستِ خیلی سرد داشت پا به پایِ گریه هایش گریه کرد و پیر شد عشقِ زهرا(س)بود حیدر؛ بهترین همدرد داشت نیمه شب تشییع شد زهرا(س) و گریان زیر لب باز هم زینب(س)نوایِ «مادرم برگرد» داشت! * مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَةَ الرُّكنِ بَاكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ... فاطمه(س) پس از رحلت پدرش پيوسته سر خود را بسته بود و روز به روز بدنش نحيف تر و شكسته تر ميشد، چشمش گريان و دلش سوزان، و ساعت به ساعت از حال ميرفت😭 بحارالأنوار مجلسی، ج‏۷۸، ص۲۸۲ مناقب إبن‏ شهرآشوب، ج٣، ص٣۶٢ ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🏴 در عزای سومین روز شهادت مادرمان 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- چشم سر را بستم و با پایِ دل وارد شدم سر به زیر انداختم، گریان، خجل؛ وارد شدم پای من لرزان و آشوب است قلبِ مضطرم میروم گریان به سمتِ قتلگاهِ مادرم داغ سنگینی به مغزِ استخوانم میرود دم به دم، با هر قدم انگار جانم میرود میشوم نزدیک و میسوزم از آهی سینه سوز از تمام کوچه بویِ دود می آید هنوز لعنتِ دائم بر آنکه آتشی افروخته یک درِ چوبی که قلبش مثل قلبم سوخته می نشینم رویِ خاک و بوسه بر در میزنم بوسه ها با چشم گریان تا به محشر میزنم در کنارم آسمان؛ بد بیقراری میکند عرش ِ حق انگار دارد سوگواری میکند نیست زهرا(س) و عزادار است آخر بیتِ وحی با به إذن الله وارد میشوم در بیتِ وحی دیدنِ این صحنه حالم را کشانده در جنون میخورَد چشمَم به دیواری که دارد ردّ خون این طرف در اشکهایم آهِ فوق‌العاده است آن طرف یک میخِ کج روی زمین افتاده است سوت و کور است و همین غربت، غم ِ حیدر شده یک نفر با خود نگفت این خانه بی مادر شده یک نفر حتی نیامد! ای امان از ذاتِ بد یک زنِ همسایه حتی بوسه بر زینب(س) نزد یاد مادر اشک میریزد حسینِ(ع) بی کفن میگذارد هر زمان سر را به زانویِ حسن(ع) نیست زهرا(س) پایِ سفره! غم نشسته روبرو میخورَد نان را علی(ع) هر وعده با بغضِ گلو فضه فهمید و شبی با گریه و با احتیاط آمد و دستاس را برداشت از کنج حیاط یادش آمد پشتِ در زهرایِ أطهر(س) داشت درد چادرِ خاکیِ زهرا(س) فضه را بیچاره کرد اشکهایم را بر آن آهسته نم نم میکشم ذره ذره خاکِ چادر را به چشمَم میکشم می نشینم گوشه ای تا نیمه شب عابر شوَم با علی(ع) و کودکانِ خسته اش زائر شوَم سر به زانو دارم و گسترده شد تا نورِ ماه آمدند و با نگاهی خیس افتادند راه پیر شد! افتاد حیدر یادِ بازوی کبود رد شدن از خاطراتِ دربِ خانه سخت بود چهرهٔ نحس ِ فلانی یادش آمد با محن ضجه زد در آستینش در خم ِ کوچه حسن(ع) یادش آمد بسته شد با خشم، راهِ چاره ها شد فدک غصب و زمین میریخت کاغذ-پاره ها میرود انگار دارد از سرم هوش و حواس بر مشامم میرسد هر لحظه عطرِ نابِ یاس کهکشان افتاده بر این خاک و می بندد دخیل رویِ قبرِ مادرم پهن است بالِ جبرئیل آه از دستانِ لرزانِ أمیرِ عالمین پاک میکرد اشکهایِ سردِ زینب(س) را حسین(ع) میزند بر سینه و سر عالم ِ دور و برم مجتبی(ع) با گریه میگوید سلام ای مادرم گفت مادر رفتی و صبر از دلِ من برده ای کاش می مُردم! نمی دیدم که سیلی خورده ای آنچنان زد مردکِ لقمه حرام ِ ناخلف راهِ خانه این طرف بود و تو رفتی آن طرف قبر مادر را به اشکِ چشم خود مرطوب کرد درد دل های حسن(ع) حال مرا آشوب کرد من هم از این روضهٔ مکشوفه هق هق میکنم دارم از این غربتِ و مظلومیت دق میکنم میگذارم صورتم را بر مزارش با سلام قلبم از جا کنده خواهد شد از این داغِ مدام داغ کوچه، داغ آتش، داغ بستر، کم نبود؟! داغِ قبرِ بی نشان هم کرد در قلبم ورود این جهانِ بی مروت داد خیلی زحمتش میکشم شالِ عزایم را به روی تربتش خوب میداند که یک حاجت به دل دارم فقط تا که فرزندش بیاید؛ اشک می بارم فقط کاش زنده باشم و در صبحِ روزِ انتقام یاعلی(ع)گویان بیایم پابه پایِ آن امام میرسد با ذوالفقارش میزند فوراً علَم حضرتِ مادر بزودی میشود صاحب حرم مینشینم یک شب جمعه به صحنِ فاطمه(س) میکشد آتش به جانم سوزِ لحنِ فاطمه(س) باز هم ذکرِ «بنیّ» میرسد بر گوش دل میگذارد این نوا هر لحظه غم بر دوش دل میرود با اشکِ چشمانش کنارِ قتلگاه چکمهٔ خولی(لع) سیاه و میرود چشمش سیاه سیدالمظلوم بود و ناسزا و حرفِ بد میخورَد بر صورت و بازو و پهلویش لگد پیکرش دیگر برای تیرِ تازه جا نداشت تشنه بود و زخم ها خورد و حسینش(ع) نا نداشت ضجه میزد مادرانه، عمقِ جانش سوخته پاره شد پیراهنی که خود برایش دوخته نیست محض بوسه اش یک جای سالم در بدن با تنی عریان حسینش(ع) ماند آخر بی کفن کربلا ای کربلا ای کربلا ای کربلا با غم ِ فرزندِ زهرا(س) میکشی آخر مرا! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 در بزرگداشت حماسهٔ ٩دی ماه 🌺🍃 پشتِ پا بر مکرِ آن مستکبرِ شاخص زدیم ضربه ها بر فتنه هایِ کامل و ناقص زدیم دشمن از هر راه وارد شد برایش چاه شد چون ضرر بر نقشه هایِ باطل و نارس زدیم کوری چشم طمعکاران، بر این خاکِ عزیز لحظه لحظه معدنی غرقِ طلا و مس زدیم بارها گفتیم اسلامی ست راهِ انقلاب حرفِ خود را با منافق هایِ ناخالص زدیم دین فروشان از امیرانِ سعودی دم زدند ما دم از حر و زهیر و شوذب و عابس زدیم با بصیرت آمدیم و از بیشتر پرچم عشقِ حسینی را به هر مجلس زدیم ما به شوقِ حضرتِ موعود، در اوجِ امید در کنار پرچم ایران گلِ نرگس زدیم! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   @marziyehatefi    ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 در آستانهٔ سومین سالگرد شهادت 🌺🍃 به نامش میرسند و دشمنان هر بار میترسند زمین خوردند با دستش! که از پیکار میترسند خسارت دیده اند از جرأتش، ویرانِ ویرانند نمانده هیچ راهِ چاره و ناچار میترسند نمیخواهند این مکتب شود مکتوب در تاریخ از اینکه حاج قاسم ها شود تکرار...میترسند نفوذی های بی غیرت، شریک خونِ سردارند نفوذی هایِ پستی که از این اقرار میترسند یقین دارند که سردارِ دلها فتحِ دل کرده از این که از محبت هست برخوردار میترسند شهادت؛ دست و بالِ عاشقان را باز خواهد کرد به شدت کدخدایان از همین معیار میترسند هراس افتاده در دل هایشان با دیدنِ عکسش هنوز از چشم های نافذِ سردار میترسند خبر دارند که شب های جمعه حالمان خوش نیست یتیمانِ شهیدان بیشتر انگار میترسند از آن ساعت که در بغداد، دستانش به خاک افتاد یتیمانی که از آن ساعتِ تبدار میترسند شنیدم دوست دارد روضهٔ بی بی رقیه(س) را شنیده چونکه دختربچه ها بسیار میترسند- -از آن نیمه شبی که دور از آغوش پدر باشند از آوازِ غریبه هایِ نیزه دار میترسند سه ساله هایِ دردانه هم از تاریکی و هم از دویدن در بیابانی که دارد خار میترسند پریشان در خرابه؛ با رقیه(س) کودکان گریان چقدر از سایهٔ افتاده بر دیوار میترسند لگد خوردند با آن بیهوا، هر نیمه شب در خواب اگر از چکمه هایِ زجرِ(لع) لاکردار میترسند! 🤲 ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   @marziyehatefi    ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
رأس یک و بیست بین آتش جان داد دستی که بریده شد همینجا افتاد برپاست برای حاج قاسم روضه در گوشه ای از فرودگاه بغداد! @marziyehatefi