eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
620 دنبال‌کننده
266 عکس
27 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 🌷 سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان، پیروزی رزمندگان اسلام صلوات 🌷 لینک کانال ایتا و تلگرام و ویراستی: @marziyehatefi اللهم عجل لولیک الفرج بحق الزینب(س)🤲
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🍃 نذر شهادت حضرتِ 🍃🏴 همراه عمه، پا به پایِ کربلا بودی بعد ِ عمو، مشکل گشایِ کربلا بودی می سوختی در تب ولی تاریخ آورده ست مثل پدر؛ دارالشفایِ کربلا بودی قنداقه، معجر، علقمه، گودال، تل، آتش... مجموعه ای از داغ های کربلا بودی با خطبه ای کوبنده مثل کوه پابرجا ناجی شدی! رمز بقایِ کربلا بودی هم روضه خوان، هم گریه کن، هم سینه زن، قطعاً- عینی ترین صاحب-عزای ِ کربلا بودی تو یک علی بن الحسین بنِ علی(ع) امّا؛ صد کربلایِ کربلایِ کربلا بودی یک بغض ِ سی ساله گلوگیرِ تو شد بسکه هر لحظه در حال و هوایِ کربلا بودی! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃نذر شهادت حضرت سیدٱلساجدین 🍃🏴 چشمان تو تفسیری از قرآن سر تا به پا حبلُ ٱلمتین بودی از سجده هایت نور می بارید الحق که زین ٱلعابدین بودی جنس سکوتت بود از شمشیر شد دشمنت یکریز جان بر لب بودی شهید زنده در خیمه می سوختی از داغِ دل در تب لحن تو شد کوبنده و کرّار شد خطبه ات مردانه سرتاسر انگار یکبار دگر کَنده- «در» را علی(ع) از قلعهٔ خیبر سرشار از شور و ‌پُر از احساس تکلیف حق یکباره شد روشن از خاندانت گفتی و تب کرد بعد از «أنا بنُ» گفتنت دشمن آمد مؤذن! پس اذانش را با کینه و با بغضِ بی حد گفت از جدّ خود گفتی و بلوا شد تا «أشهدُ أنّ محمد(ص)» گفت تأثیر حرفت گریه در پی داشت رنگ یزیدی زاده ها شد زرد روشنگری کردی به امّیدِ بیدار-باش ِ عدّه ای نامرد غرق شجاعت بودی و از تو تا به ابد تاریخ شد حیران کرب و بلا شد مات و مبهوتت تا شام شد با غیرتت ویران کنج صحیفه گریه ها کردی تا که نشان دادی به انسان، راه افلاک شد تسبیح دستانت سجّاده ات خورشید، مُهرت ماه یاد عطش بودی! چنین آمد جان تو بر لب عاقبت آقا داغت چه سنگین بود! پس سی سال- شد اشک، قوتِ غالبت آقا عمّه تمامِ فکر و ذکرت بود صد بار دیدی از نفس افتاد بین تمام داغ های شام داغِ سرِ بازار دقّ ات داد بستند کلّ شهر را آذین کِل میکشیدند و پر از لبخند هجده سرِ بر نیزه وارد شد آنها به هم تبریک میگفتند! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در غم شهادت مظلومانۂ 🏴🍃 -لطفا حقّ روضه ادا شود- شد اسیر غل و زنجیر تنِ بیمارش سوختم یکسره از غربت و حالِ زارش چقدر خواند دعا تا که پدر برگردد رفت دلتنگِ پدر! تازه نشد دیدارش داشت عادت به اذانِ علي اکبر(ع) امّا... بی برادر شده بود و غم دل شد یارش تا در آغوش گرفتش کمی آرام شد و شد رقیه(س) رمقِ هر نفس ِ تبدارش او علی(ع) بود و همین داغ برایش بس بود اینکه عمّه(س) سرِ بازار رسیده کارش یک نفر خنده زنان هستۂ خرما زد و رفت گفت با خنده که از روی سرت بردارش لرزه افتاد به پایش! چه چراغان شده بود دورِ دروازۂ ساعات و در و دیوارش مانده هر ثانیه در خاطرِ ویرانۂ شام چشم ِ گریان شدۂ تا به سحر بیدارش! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅