eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
419 دنبال‌کننده
244 عکس
15 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
یک عمر شدی نیمۂ شب ها بیدار گفتی چقدر به جای من استغفار دریایِ سخاوتی و مهریۂ تو شد خرج شفاعتِ منِ عصیانکار! @marziyehatefi
شرمنده ام ای خدا از این غم چه کنم؟! با معصیت و بندگیِ کم چه کنم؟! ماه رمضان رفت و اگر عصیان را- بخشیده نباشی؛ دم ِ مرگم چه کنم؟! @marziyehatefi
🍃🌺 به امید عنایت، شهادت، شفاعت 🌺🍃 یارِ امروزِ من و یاورِ فردا؛ مادر پدرم شد علی(ع) و حضرت زهرا(س) مادر آبروی همه عالم، شده مهریه اش آب هست بی شک به خدا معنیِ دریا مادر عزتم داده، همه عمر نمک گیرم کرد شأنِ ناچیزِ مرا برده به بالا مادر گرۂ کور نیفتاده به کارم هرگز قدر یک ثانیه شد واسطه هر جا مادر شده ذریۂ من فاطمی از روزی که شد برای پدرم أم أبیها مادر مادرم هست کنیزش! به من از اول گفت: فاطمه(س) هست برای همۂ ما مادر ذکر خیر شهدا این شده که هست فقط- باعث و بانیِ گمنام شدن ها مادر دوست دارم وسطِ روضه بپرسم که مرا- دوست داری؟! باب میلت شدم آیا مادر؟! جانِ حیدر؛ پدرِ خاک بیا و نگذار در دلِ خاک، بمانم تک و تنها مادر کم کن از وحشتم و زود خودت را برسان میگذارند همینکه لحدم را مادر! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای ایام فاطمیه 🏴🍃 داغش به دل نشست و، بنیانگرِ غم ماست امسال هم دوباره، بانیِ ماتم ماست اصلا خودش از اول، هیئت نشینمان کرد عمر کمَش عزایِ، سنگین و اعظم ماست شد روضه های زهرا(س) دارالشفای عالم گرد و غبار پرچم، دارو و مرهم ماست تا کارمان گره خورد پشت درش نشستیم دریایِ استغاثه، در اشکِ نم نم ماست والله فاطمیه هم خط قرمز ما هم تا قیام مهدی(عج)؛ خطّ مقدم ماست گفتیم دردمان را، شد مادرانه درمان شد رازدار ما و یک عمر محرم ماست در کفن و دفن و برزخ، در صبح روز محشر نامش بدون تردید، در هر دو عالم ماست ایکاش که بگوید، بر پاسبانِ دوزخ زنجیر از دو پایش، بردار!...آدم ماست این داغدارِ من بود، عشق علی(ع) به دل داشت گریه کن حسین(ع)و...ماهِ محرّم ماست! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 به یاد شهدای حرم شاهچراغ 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- اشک میریزد به همراهِ من و دور و برم این بلا هرگز نخواهد رفت از یادِ حرم یک حرامی آمد و یک عده را ناکام کرد آمد و انسانیت را سخت قتل عام کرد ساحتِ امنِ إلهی لحظه ای آشوب شد حال یک مادر کنارِ طفل، نامطلوب شد جان سپردند و چه زیبا زنده میشد نامشان با شهادت شد بدونِ وقفه شیرین کامشان بار اول نیست اینگونه جسارت میشود با هجومی هر چه در راه است غارت میشود بار اول نیست ظالم می کُشد مظلوم را زن به چشم خویش می بیند هجومی شوم را شعله ور از آهم و میسوزم از دردِ فراق میرود سمتِ مدینه روضه از شاهِ چراغ یک نفر نامرد، اینجا قاتلِ بی درد بود پشت درب خانهٔ حیدر چهل نامرد بود داغ، حمله ور شد و آب و گِلم آتش گرفت چادری را غرق خون دیدم دلم آتش گرفت سوختم از روضهٔ مادر که حالش زار شد آه یا فضه خذیني گفت و چشمش تار شد حملهٔ مسمار با دردی عجینَش کرده بود ضربه های بیهوا بستر نشینَش کرده بود وای از بغض و مدارا و سکوتِ ذوالفقار وای از وقتِ مرورِ اتفاقی ناگوار درد دارد همسری از دستِ خود خسته شود آه از مردی که دست و بالِ او بسته شود از غضب پُر شد ولی از سینه فریادش نرفت ازدحام ِ پشتِ «در» یک لحظه از یادش نرفت آه از پهلوی زخمی! آه از روی کبود زنده میشد در مَشامش لحظه لحظه بوی دود پیش چشمش همسرش را بر زمین انداختند آیه های کوثرش را بر زمین انداختند حالِ خوبِ سابقش اینروزها تغییر کرد خاک و خونِ چادر زهرا(س)علی(ع) را پیر کرد! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر کرامت بیکرانِ مادرسادات 🌺🍃 دل را به دستانش گرفت و جنس زر کرد سائل پذیرفت و گدا را معتبر کرد خیلی ضرر کرد آنکه وقت عرض حاجت این پا و آن پا کرد... امّا و اگر کرد مادر شد و مِهرش به قلب عالم افتاد در جانمان حبّ علی(ع) را بیشتر کرد خود عاشقش بود و به دست خود در این دل عشق أمیرالمؤمنین(ع) را مستقر کرد هر کس به بغض فاطمه(س) رغبت نشان داد با دست خود پرونده اش را شعله ور کرد وارد نشد آتش به رستاخیزِ دوزخ تا گوشه ای از چادر خود را سپر کرد رحمت بر آنکه تا گره بر کارش افتاد پیش از تمام خلق، مادر را خبر کرد این نکته شد ثابت به من که در دو عالم؛ هر کس به غیر از فاطمه(س) رو زد ضرر کرد! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴هجده بیت نذر شهادتِ مادر هجده ساله مان 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- خورده سوگند که با عشق و محبت برود سر به زیر آمده تا غرقِ اجابت برود میرسد پشتِ درِ خانهٔ زهرا(س) آخر هر که با دست تهی در پیِ حاجت برود سائلی نیست به لطفش که به زیرِ بارِ نگرانی و بدهکاری و منّت برود مادری کرد برای همهٔ خلق و چرا باید اینگونه دلش جانبِ غربت برود؟! زجرها دید از آن عده که بعد از پدرش سعی کردند به بیراهه خلافت برود در سقیفه به گمانم که به هم میگفتند ارث زهرا(س)باید زود به غارت برود کینه دارم به همانی که میانِ کوچه راه را بست و روا داشت مصیبت برود غصب ميکرد فدک را فلک زد فریاد این أباالفتنه محال است به جنت برود هدف این بود علی(ع) سلبِ خلافت بشود بشود خانه نشین تا که به عزلت برود پشتِ «در» گفت گمانم به مغیره(لع) قنفذ(لع) بزن آنطور که پهلو به جراحت برود بزند تکیه به دیوار و نفس تازه کُند آه از دل بکشد...راه به زحمت برود زد به شدت لگدی بر در و بارِ شیشه- -به زمین خورد! بگو فضه به سرعت برود زنِ همسایه دعا کرد الهی زهرا(س)- -شب به شب حالِ دلش رو به کسالت برود قصد کردند که از کار بیفتد دستش تا که از کارِ جهان رحمت و برکت برود چه کسی دیده؟! کسی را که خودش پهلو را بزند بشکنَد و... پس به عیادت برود... چشم را بسته و رو برگرداند از دو نفر پیش، از، آنکه کلامش به شکایت برود از خدا جایِ شفا فاطمه(س)مرگش را خواست تا غریبانه در آغوش ِ شهادت برود! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای سومین روز شهادت مادرمان 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- چشم سر را بستم و با پایِ دل وارد شدم سر به زیر انداختم، گریان، خجل؛ وارد شدم پای من لرزان و آشوب است قلبِ مضطرم میروم گریان به سمتِ قتلگاهِ مادرم داغ سنگینی به مغزِ استخوانم میرود دم به دم، با هر قدم انگار جانم میرود میشوم نزدیک و میسوزم از آهی سینه سوز از تمام کوچه بویِ دود می آید هنوز لعنتِ دائم بر آنکه آتشی افروخته یک درِ چوبی که قلبش مثل قلبم سوخته می نشینم رویِ خاک و بوسه بر در میزنم بوسه ها با چشم گریان تا به محشر میزنم در کنارم آسمان؛ بد بیقراری میکند عرش ِ حق انگار دارد سوگواری میکند نیست زهرا(س) و عزادار است آخر بیتِ وحی با به إذن الله وارد میشوم در بیتِ وحی دیدنِ این صحنه حالم را کشانده در جنون میخورَد چشمَم به دیواری که دارد ردّ خون این طرف در اشکهایم آهِ فوق‌العاده است آن طرف یک میخِ کج روی زمین افتاده است سوت و کور است و همین غربت، غم ِ حیدر شده یک نفر با خود نگفت این خانه بی مادر شده یک نفر حتی نیامد! ای امان از ذاتِ بد یک زنِ همسایه حتی بوسه بر زینب(س) نزد یاد مادر اشک میریزد حسینِ(ع) بی کفن میگذارد هر زمان سر را به زانویِ حسن(ع) نیست زهرا(س) پایِ سفره! غم نشسته روبرو میخورَد نان را علی(ع) هر وعده با بغضِ گلو فضه فهمید و شبی با گریه و با احتیاط آمد و دستاس را برداشت از کنج حیاط یادش آمد پشتِ در زهرایِ أطهر(س) داشت درد چادرِ خاکیِ زهرا(س) فضه را بیچاره کرد اشکهایم را بر آن آهسته نم نم میکشم ذره ذره خاکِ چادر را به چشمَم میکشم می نشینم گوشه ای تا نیمه شب عابر شوَم با علی(ع) و کودکانِ خسته اش زائر شوَم سر به زانو دارم و گسترده شد تا نورِ ماه آمدند و با نگاهی خیس افتادند راه پیر شد! افتاد حیدر یادِ بازوی کبود رد شدن از خاطراتِ دربِ خانه سخت بود چهرهٔ نحس ِ فلانی یادش آمد با محن ضجه زد در آستینش در خم ِ کوچه حسن(ع) یادش آمد بسته شد با خشم، راهِ چاره ها شد فدک غصب و زمین میریخت کاغذ-پاره ها میرود انگار دارد از سرم هوش و حواس بر مشامم میرسد هر لحظه عطرِ نابِ یاس کهکشان افتاده بر این خاک و می بندد دخیل رویِ قبرِ مادرم پهن است بالِ جبرئیل آه از دستانِ لرزانِ أمیرِ عالمین پاک میکرد اشکهایِ سردِ زینب(س) را حسین(ع) میزند بر سینه و سر عالم ِ دور و برم مجتبی(ع) با گریه میگوید سلام ای مادرم گفت مادر رفتی و صبر از دلِ من برده ای کاش می مُردم! نمی دیدم که سیلی خورده ای آنچنان زد مردکِ لقمه حرام ِ ناخلف راهِ خانه این طرف بود و تو رفتی آن طرف قبر مادر را به اشکِ چشم خود مرطوب کرد درد دل های حسن(ع) حال مرا آشوب کرد من هم از این روضهٔ مکشوفه هق هق میکنم دارم از این غربتِ و مظلومیت دق میکنم میگذارم صورتم را بر مزارش با سلام قلبم از جا کنده خواهد شد از این داغِ مدام داغ کوچه، داغ آتش، داغ بستر، کم نبود؟! داغِ قبرِ بی نشان هم کرد در قلبم ورود این جهانِ بی مروت داد خیلی زحمتش میکشم شالِ عزایم را به روی تربتش خوب میداند که یک حاجت به دل دارم فقط تا که فرزندش بیاید؛ اشک می بارم فقط کاش زنده باشم و در صبحِ روزِ انتقام یاعلی(ع)گویان بیایم پابه پایِ آن امام میرسد با ذوالفقارش میزند فوراً علَم حضرتِ مادر بزودی میشود صاحب حرم مینشینم یک شب جمعه به صحنِ فاطمه(س) میکشد آتش به جانم سوزِ لحنِ فاطمه(س) باز هم ذکرِ «بنیّ» میرسد بر گوش دل میگذارد این نوا هر لحظه غم بر دوش دل میرود با اشکِ چشمانش کنارِ قتلگاه چکمهٔ خولی(لع) سیاه و میرود چشمش سیاه سیدالمظلوم بود و ناسزا و حرفِ بد میخورَد بر صورت و بازو و پهلویش لگد پیکرش دیگر برای تیرِ تازه جا نداشت تشنه بود و زخم ها خورد و حسینش(ع) نا نداشت ضجه میزد مادرانه، عمقِ جانش سوخته پاره شد پیراهنی که خود برایش دوخته نیست محض بوسه اش یک جای سالم در بدن با تنی عریان حسینش(ع) ماند آخر بی کفن کربلا ای کربلا ای کربلا ای کربلا با غم ِ فرزندِ زهرا(س) میکشی آخر مرا! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر ولادت سرور زنان دو جهان 🌺🍃 باز کرد آغوش، قرآن! سورهٔ کوثر رسید قرعهٔ فالِ أباالزهرا(س) به پیغمبر(ص) رسید بر رکاب پنج تن خالص ترین گوهر رسید عالم خلقت به نام حضرتِ مادر رسید هست از انسان فراتر، نور و أعطینا بخوان مادر سادات را إنسیةُ الحَورا بخوان آمد آنکه بندگی شد بندهٔ روز و شبش لیلةُ القدر است! خورشید است وصفِ منسَبش با ولایت شد عجین و شد علی(ع) تاب و تبش در میان سجده شد نادعلی(ع) ذکر لبش از غدیر خم، کنار برکه، در اوجِ یقین با پدر دل بست بر مولا أمیرالمؤمنین چرخش سیاره ها با چرخش دستاس را- -عهده دار است و شکوفا کرده عطرِ یاس را چونکه راضیه ست دارد بهترین احساس را در زفافش عقل حیران مانده لطفِ خاص را کثرتِ خیرش چنین خیراتِ قابل میدهد کیست که رخت عروسی را به سائل میدهد؟!.. حاجتِ همسایه ها میریخت از سجاده اش عاشقانه بود سبکِ زندگیِ ساده اش جان-فدایِ تک تکِ اعضایِ خانواده اش خیره شد حیدر به نانِ سفرهٔ آماده اش با تبسم قدردانی کرد و بسم الله گفت مهربانی را به نحوِ أحسن و دلخواه گفت خواست تا با نسل خود پیغمبری دیگر شود تا جهانِ بعدِ خود از هر نظر بهتر شود تا حسن(ع) آقا، حسینش سید و سرور شود زینبش(س) تا با حیا؛ آیینهٔ مادر شود موسم نورٌ علی نور آمد و روشنگری خانه داری شد مزیّن تا به فرزندآوری مرضیه، صدّیقه، حّورا، ممتهَن یعنی همین در دو عالم عشق ِ بی همتا شدن یعنی همین شد حجابش بی تجمّل! اصلِ زن یعنی همین معنیِ برنامهٔ دشمن شکن یعنی همین میشود حِصنِ حَصین در جنگِ أعدا چادرش در دفاعِ از ولایت میرود با چادرش هست این چادر؛ نمادی از وقارِ فاطمه(س) تار و پودش هست تحت اختیارِ فاطمه(س) دوستش دارد هر آنکس شد دچارِ فاطمه(س) میدهد بر زن صلابت! یادگارِ فاطمه(س) با نجابت این جهادِ ناب تبیین میشود اینچنین امنیتِ ناموس، تأمین میشود جنگ، جنگِ اعتقاد است و امان از فتنه ها میشود انسانیت قربانیِ رنگ و ریا وای از وقتی که باطل میشود قبله نما ننگ بر آنکه سیاست را کُند از دین جدا میشود آخر از این غفلت زمینگیر و هلاک هست دینِ بی سیاست، تا قیامت شبهه ناک خوش بحال آنکه بینِ عده ای دشمن پرست- -با بصیرت؛ راه‌ ها را بر نفوذِ فتنه بست پیر شد گر چه از آنکه حُرمت حق را شکست عاقبت این استقامت بر ثمر خواهد نشست پایِ کارِ انقلابیم و چه خوش بود این نوید بر جهانِ خسته حاکم میشود نظم جدید هر که با چشمانِ دل، حق را نبیند باخته خویش را با دست خود در مهلکه انداخته مؤمن است آنکس که کارِ دشمنان را ساخته وای بر دستی که بر ویرانگری پرداخته باز هم از شرّ بدخواهان و کینه توزها داغ؛ با آزادگی پیوند خورد اینروزها زائر آمد با سلامی دلنشین و محترم محضرِ شاهِ چراغ و محضرِ شاهِ کرم گفت با خود: لذتی دارد نمازِ آخرم چادر و تسبیحِ او، غرقِ به خون شد در حرم مؤمنانه زندگی کرد و به این وادی رسید در زیارت با شهادت زن به آزادی رسید! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi    ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای فاطمیه و تسلای دلِ امام زمان(عج) 🍃🏴 این روزها از داغِ دختر گریه میکرد قطعاً خدیجه(س) با پیمبر(ص) گریه میکرد در عالم برزخ به پا شد بزم ِ روضه از داغِ زهرا(س)؛ عالم ِ ذر گریه میکرد من مطمئنم که خدا لحظه به لحظه در خلقتِ زهرایِ أطهر گریه میکرد با دردهای فاطمه(ع)چشم ِ علی(ع) هم این روزها تا روزِ محشر گریه میکرد دور از نگاهِ اهلِ خانه، نیمهٔ شب آهسته و پیوسته حیدر گریه میکرد شد قلبِ سنگش آب، با هر آهِ زهرا(س) دستاس شد دلتنگ و مضطر گریه میکرد لعنت به خود میگفت و با افسوس ِ بسیار مسمار، رویِ شانهٔ "در" گریه میکرد شد حالِ مادر چونکه از دیروز بدتر امشب حسن(ع) با حالِ بدتر گریه میکرد یادِ نوازش هایِ سابق... قبلِ خوابش- زینب(س) برای دستِ مادر گریه میکرد دستی که لرزان دوخت پیراهن به سختی چشمی که از فردایِ معجر گریه میکرد بوسید حلقوم ِ حسینش(ع) را پریشان با تشنگی در کنجِ بستر گریه میکرد! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅