✨قدر دانی از زحمات همسر
🍃دست کاظم را گچ گرفته بودند، باید در بیمارستان استراحت می کرد؛ اما فرار کرده بود. به هر ترتیبی بود با قند شکن و قیچی گچ دستش را باز کردیم. نرسیده آماده رفتن بود. عملیات داشتند.
☘کمرش درد میکرد و نمیتوانست بنشیند و بند پوتینهایش را ببندد. یکی را به زور خودش بست و دیگری را من.
🌾در حالی که سرش پایی بود و به گرههایی که میزدم، نگاه میکرد، گفت: «اجر این جهاد برای شماهایی که همسرتان را با دست خودتان راهی جهاد میکنید هست. همین که ما از بابت خانه و زندگی خیالمان راحت است مدیون شماییم. » دیگر بغض مجالی نمیداد که جوابش را بدهم.
راوی: اکرم حاج ابوالقاسمی؛ همسر شهید
📚 نیمه پنهان ماه، جلد ۲۶، رستگار به روایت همسر شهید، نویسنده: نجمه طرماح، صفحات ۷۳-۷۱
#سیره_شهدا
#شهید_نجفیرستگار
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍لباسهای نشسته رو کم کنید!
🔅 ترفندی برای داشتن حال و احوال بهتر:
🔘آشپزخونه و سالن پذیرایی رو خلوت کنید چون که همین شلوغی و نامنظم بودن خونه مزید بر علت میشه تا اضطرابتون زیاد بشه و منفینگر بشید؛ اونقدر که صدای بازی بچهها با صدای دریل همسایه براتون یکی باشه!
🌱این توصیه، یه کار کوچیک با نتیجهای بزرگه! با اینکار قدرت ابتکار و روحیهی جدید برای لذت بردن از رابطه با همسرتون رو پیدا میکنید.
برقراری نظم، اولین قدم برای ایجاد آرامش. دست کم نگیرش!😉
#ایستگاه_فکر
#همسرداری
#به_قلم_شفیره
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍نازدانه دختری
🍃پدر فاطمه پیراهن سیاهش را پوشید. دختر چهار سالهاش مریض احوال بود. رو به پدرش کرد و پرسید: «بابا کجا میری!؟ »
☘_میرم هیئت.
🌾_مگه هیئت چه خبره؟
💫_شهادت حضرت رقیهست.
⚡️_بابا! رقیه کیه؟
🍃_دختر امام حسین علیهالسلام.
☘_رقیه چند سالشه؟
💫_سه سالشه.
🍃اسماعیل صورت فاطمه را بوسید و دستی روی موهای مشکی او کشید. فاطمه با ناز گفت: «بابا منم با خودت میبری؟»
🍀اسماعیل کنار فاطمه نشست و او را آرام کرد که عزیزم تو مریضی، استراحت کن؛ هر وقت حالت بهتر شد با هم میرویم. فاطمه دست پدرش را گرفت و گفت: «بابا حالا که منو نمیبری با خودت، بهش میگی بیاد پیشم؟
اسماعیل نمیدانست چه کار کند به خودش گفت: «حالا من چطوری به این بچه توضیح بدم.»
🍃مادر که با گوشهی روسری اشکهای خود را پاک میکرد به فاطمه گفت: «نمیتونه بیاد دخترم!»
🍁_چرا؟
🍂_آخه، رقیه هم مثل تو مریضه.
🎋_چرا مریض شده!؟
🍂مادر با بغض شروع کرد: «پاهاش درد میکنه، رو خارهای بیابون دویده. »
⚡️_چرا رو خارهای بیابون دویده؟ مگه کفش پاش نبوده؟!
🍂_نه! کفش نداشته؛ چون کفشاشو غارت کردن یعنی کفشاشو دزدیده بودن.
🍁وقتی فاطمه دید مادرش اشک میریزد با بغض گفت: «بابا! برو هیئت.»
✨اسماعیل خداحافظی کرد؛ اما دم در که رسید دوباره فاطمه پرسید: «بابا! کفشاشو دزد برد؛ چرا باباش بغلش نکرد. یادته اون روزی که کفشم گم شد تو منو بغل کردی، پس چرا باباش بغلش نکرد!؟»
🌾صدای نالهی مادر فاطمه بلند شد. اسماعیل دم در نشست، های های گریه کرد.
#داستانک
#ارتباط_با_فرزند
#به_قلم_رخساره
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍مشق توحید
💡رفتار امامحسینعلیهالسلام و یارانش در کربلا جلوهای ناب از توحید عملیست.
🌱رضای خدا را بر رضای غیرخدا ترجیح دادند.
🌱از هر خواهش نفسانی غیر خدا، چشم پوشیدند و در سایهی قرب خدا حرکت کردند.
💡همهی موحدان جهان باید برای ثبات قدم در این راه، از کربلا الگو بگیرند.
📖حادثه کربلا، کتابیست از معارف اسلامی. در صدر همهی معارف، درس توحید است.
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍تضمین دین و دنیا
السلام علیکیااباعبدالله
✋بیایید هر بار که زیارت عاشورا را شروع میکنیم و سلامهای عاشقانه بر مولایمان حسینعلیهالسلام را با الفاظ متفاوت تکرار میکنیم، امیدمان را به شنیدن جوابی از جانب ایشان بیشتر کنیم، چرا که ایشان هیچ سلامی را بیجواب نمیگذارند تا سلام ایشان تضمین سلامت دین و دنیامان باشد...
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
#زیارت_عاشورا
#به_قلم_قاصدک
🆔 @tanha_rahe_narafte
AUD-20210818-WA0000.mp3
1.95M
🤔دوست داری امروزت رو چطور شروع کنی؟
💫روزمان را با نام و یاد امام حسین علیهالسلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع میکنیم.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
#زیارت_عاشورا
#فرهمند
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨انس با دعای توسل
🍃علیرضا خیلی به توسل به اهل بیت (ع) اهمیت میداد و همیشه میگفت: «بعد از توکل به خداوند، توسل به اهل بیت (ع) حلال مشکلات است. »
🌾 به همین خاطر هم به دعای توسل خیلی علاقه داشت. حتی موقعی که برای عقدکنان خواهرش به مرخصی آمده بود، پیشنهاد کرد که بعد از مراسم دعای توسل بخوانیم که به مزاق خیلیها خوش نیامد؛ اما خودش کوتاه نیامد و رفت در زیر زمین خانه به تنهایی شروع کرد به دعای توسل.
🌷کشف پیکر مطهرش هم با دعای توسل همراه شد. شهید غلامی عادتش این بود هر وقت بدن شهیدی را پیدا میکرد، اول برایش یک زیارت عاشورا میخواند بعد بدن را بیرون میآورد.
🍃آن روز که نشست سر پیکر علیرضا؛ هر چه گشت زیارت عاشورا را در مفاتیح پیدا نکرد؛ اصلا گویا چنین دعایی از اول وجود نداشته. بعد گفت: «هر چه شهدا بخواهند. بعد شروع کرد به خواندن دعای توسل.»
📚مسافر کربلا؛ زندگی نامه و خاطرات شهید علی رضا کریمی،صفحه ۳۴و ۵۴ و ۸۱
#سیره_شهدا
#شهید_کریمی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🔆محبت عادلانه
🔘کودکان همیشه دوست دارند ترازویی برای سنجش میزان محبت والدین نسبت به خودشان در مقایسه با سایر اعضای خانواده داشتهباشند و مدام از بزرگترها سوال میکنند که کدامیک از ما را بیشتر دوست داری؟؟!!
⭕️جواب این سوال به ظاهر ساده، به راحتی میتواند تکلیف روح و روان کودکان را مشخص کند و یا مسیر ارتباط صمیمانه با خواهر و برادرها را فراختر کند و یا اینکه بذر بیمحبتی و کینه نسبت به همدیگر در دل آنها بکارد...
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_بافرزندان
#به_قلم_قاصدک
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍دلتنگ
🍃معصومه دلتنگ گریه می کرد. هرچه از او خواستند دلیل گریه هایش را بگوید، بیشتر هق هق میزد. اینطور نمیشد باید کاری میکردند.
☘خاله عذرا اول از همه سراغش آمد. دستهایش را گرفت و با خودش به اتاق برد. بعد نشست رو به رویش و پرسید: «چی شده؟آقا سلمان روت دست بلند کرده؟»
معصومه سرش را بالا برد: «حرف بدی زده؟ دکترها عیبی روت گذاشتن؟ حرف بچه است؟ »
⚡️معصومه مدام سرش را بالا می.برد و هق هق میزد. بالاخره وقتی گریهاش آرام شد. سرش که خوب درد گرفت. با گوشه ی روسری، بینی اش را تمیز کرد و بریده بریده گفت: «خاله! صبح تا شب مشغول کار خونه هستم. همهی دلخوشیم این آقاست که برگرده و توجهی به هم بکنه؛ اما اصلا از توجه خبری نیست که بماند. تازه فهمیدم آقا سر و گوشش جنبیده و تو صفحه های دایرکت و چتش، داره با این و اون حرف میزنه.چرا به من نمیگه دردش چیه؟ نمیگه مشکل کجاست؟ چرا بلد نیست با من حرف بزنه؟ »
💫بعد اشکهایش را پاک کرد و سرش را کمی بالا آورد. از میز کوتاه کنارش، آب ریخت توی لیوان و بین فینهای گریه اش، پایین داد.
✨آب که به گلویش رسید، گفت: «به جوون خودم، به جون خودش که می خوام دنیا نباشه، هزار بار موقع غذا، تو خلوت، سر سفره، روتخت، هرموقع که بگی، ازش پرسیدم: «عزیزم من عیبی دارم؟ اخلاقمه؟ بگو کدوماش؟ درست میکنم. قیافم هست بگو یا چی؟ تمیزی ونظافت و خونه داریم هم که خب همه میدونن خوبه اگه جاییش مشکل داره، بم بگو.»
💫بعد دوباره اشکهایش شروع به باریدن کردند و گفت: «اما هیچی نمیگه. فقط دوباره سرشو میکنه تو گوشی. من خسته شدم. من دلم محبت میخواد. دیده شدن می خواد. آخه خونهی بابام که بهتر از خونه ی این دیده میشدم. اینجا خبری از محبت نیست. »
🍃 بلندشد. کیف و مانتوش را روی هم گذاشت و گفت: «خاله. من میرم. میرم جایی یا پیش کسی که دل منو بخواد. این زندگی برای من زندگی بشو نیست. »
🍁معصومه اینها را گفت و با گامهای محکم بیرون رفت و خاله عذرا به دیوار تکیه داد و به این فکر کرد که کاش سلمان لااقل میتوانست و میخواست مشکلاتش را به زبان بیاورد. آن وقت شاید میشد خانهی محبت را از نو ساخت.
#همسرداری
#داستانک
#به_قلم_ترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍مکتب انسانیت
🌹عاشورا مدرسهی عشق است. همان طوری که در مدرسه برای یاد دادن و یاد گرفتن آموزههای با ارزش به کودک تلاش میکنیم در این مکتب هم میآموزیم:
✨سلامت نفس را، بزرگوار بودن و بزرگوار زیستن را، نفس را زیر چکمهی خواری له نکردن را. از مدرسهی عاشورا، میتوان محبت را با جان عجین کرد و دل دریایی داشت و آن را آلوده به آلودگیهای دنیای دنی نکرد و هوای نفس را قربانی نمود.
🔅درسهای دیگری که از مکتب سالار شهیدان و یارانش میتوان تحصیل کرد:
🍃آزادگی، ایثار، خدا را در تمام صحنههای زندگی خود خواستن،امر به معروف و نهی از منکر،خلوص دل داشتن،وفای به عهد و هزاران پیام انسانیت دیگر.
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_پرواز
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍حواسم هست!
💢"اللهمالعن اول ظالم ظلم حق محمدوآل محمد" حواسم هست که از لعن آنهاییکه دشمنان و قاتلان اهلبیت علیهمالسلام را از روز نخست یاریکردند، سادهنگذرم. باید مواظب کوچکترین عمل خویش هم باشم تا خدا نکند با امام زمانم همان کنم که آنها کردند و مبادا مشمول این لعن شوم...
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
#زیارت_عاشورا
#به_قلم_قاصدک
🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_sazvar-[www.Patoghu.com].mp3
5.87M
💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین و امام زمان علیهماالسلام و صدقه دادن برای سلامتی حضرت حجت ارواحنافداه شروع کنیم.
🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
✨ السلام علیک یا بقیة الله خیر لکم✨
#زیارت_عاشورا
#سازور
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨انس با حضرت زینب سلاماللهعلیها
🌾مجید با حضرت زینب سلاماللهعلیها انس داشت. شب وفات حضرت زینب سلاماللهعلیها بود. ساعت دوازده شب، بلند شد روی یک پارچه نوشت « یا زینب کبری (س)» و بعد زد سر در مقر تفحص.
☘صبح که همه بیدار شدند، گفت: «امروز با نیت حضرت زینب سلاماللهعلیها کار میکنیم. » همان روز شهید پیدا کردیم، بعد از سه ماه.
📚یادگاران، جلد ۲۹، کتاب مجید پازوکی ، نویسنده: افروز مهدیان،خاطره شماره ۸۹ و۷۱
#سیره_شهدا
#شهید_پازوکی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
اثرات توجه به والدین
💯احترام به پدر و مادر جایگاه و اهمیت بالایی دارد؛ چرا که سبب پیشرفت و ترقی و پیمودن پلههای کمال میشود و نشانهی شناخت شایستهی بنده خداست؛
⭕️چون که اگر فرد حق پدر و مادرش را رعایت کند، حق پروردگار را نیز رعایت خواهد کرد.
❌این که برخی ممکن است فکر کنند که عبادت مستحب و واجبات مختلف را انجام بدهند، اما با بی حرمتی به والدین یا پرخاش به آن ها یا به امور آنها نرسیدن و آن ها را به خانه سالمندان سپردن میتوانند به مقام و جایگاهی برسند، سخت در اشتباهند.
⭕️در صورتی که رضایت والدین و دعای خیر آنان سبب عاقبت به خیری و رفع مشکلات دنیوی و اخروی می شود؛ اما عاق والدین سبب اثرات بدی در دنیا و آخرت می شود.
🔹قال الصادق(علیهالسلام): «بر الوالدین من حسن معرفة العبد بالله اذ لا عبادة اسرع بلوغا بصاحبها الی رضی الله من حرمة الوالدین المسلمین لوجه الله تعالی.»
🔸امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «نیکی به پدر و مادر نشانه شناخت شایسته بنده خداست؛ زیرا هیچ عبادتی زودتر از رعایت حرمت پدر و مادر مسلمان به خاطر خدا انسان را به رضایت خدا نمی رساند.»
📚 بحار الانوار، ج 74، ص 77.
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_آلاله
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍عصای مادر
🍃مادربزرگ آرام و به سختی از جایش بلند شد. با تکیه بر دیوار کنارش ایستاد. چشم چرخاند تا عصایش را بیابد و راه بیفتد؛ اما انگار نوههایش از سر بازیگوشی عصا را پنهان کردهبودند.
☘مادربزرگ اندکی عصبانی شد: «وروجکها مگه نگفتم با عصای من کاری نداشته باشین، مگه دستم بهتون نرسه، من با این پاها بدون عصا نمیتونم راه برم آخه ...» و سعیکرد چند قدمی راه برود اما پاهایش هیچ انعطافی نداشتند و یاریاش نکردند و نتوانست حرکتی بکند، در حالیکه سعی میکرد بنشیند ناگهان افتاد و از درد نالهی شدیدی کرد و انگار دلش از این همه اذیتشدن و دردکشیدن شکسته باشد گوشهی چشمش شبنم اشکی نشست.
🌾 آنروز که نوبت مینا بود مواظب مادر باشد، از صدای نالهی دردناک مادر به دلهره افتاد و با شتاب خود را به اتاق رساند، با دیدن حال مادر شروع کرد به غر زدن : «آخه مامان چرا مواظب نیستین؟! اگه یه بار دیگه با این شدت بیفتین زبونم لال جاییتون بشکنه چکار میخواین بکنین؟!! جایی میخواین برین صدا کنین بیام کمکتون خب ... » و با استرس دست و پای مادر را وارسی کرد که طوری نشدهباشد.
✨در میان غرزدنهای مینا حرارت محبت کودکانهای وجود پردرد مادربزرگ را آرام کرد.
علی که گویا دلش برای مادربزرگش سوخته باشد، در حالی که دستان کوچکش را بر پاهای مادربزرگ میکشید و آنها را ماساژ میداد، میگفت: «مامان بزرگ رو دعوا نکن مامان، همهش تقصیر ما بود که پای چوبیش رو قائم کردیم فقط میخواستیم بازی کنیم.»
💫سپس بلندشد و دستانش را دور گردن مادربزرگ حلقه کرد و صورت مادربزرگ را بوسید. مادربزرگ در میان آنهمه دردی که داشت دلخوشیهایش را که بچههایش بودند در مقابل خود مجسمکرد. مینا که نگران مادر شده بود و حتی شیرینزبانی پسرش آرامش نکرده، دیگر نمیدانست چه بگوید؟! بلندشد و مُسکنی برای مادر آورد، پاهایش را ماساژ داد و دنبال عصای مادر رفت.
#داستانک
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_قاصدک
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍پیشوایِ حق
📜پیام قیام حسینی برای جهانیان حاکی از این است که رهبریِ مستکبرانی که برخلاف قرآن و حق رفتار میکنند و پیرو هوای نفس خود هستند. شایستهی اسلام نیست.
🔥چنین حاکمانی، خسارت دنیا و آخرت را به ارمغان میآورد. امامحسینعلیهالسلام در همین زمینه خطاب به مردم کوفه مینویسد: «به جانم سوگند، امام و پیشوای مردم کسی است که بر اساس قرآن حکم کند و به قسط قیام کند و از دین حق پیروی نماید و در راه خدا، خویشتندار باشد».*
📚* ارشاد مفيد، ص ۲۱۰.
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍همراهی معصوم(علیهالسلام)
🌱«وَ اَن يُثَبِتَ لي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ في الدُّنيا وَالأخرةِ». يعني خدا به من ثبات قدم بدهد تا از محضر شما کنار نروم.
💡دعای ثبات قدم يعنی پيوسته انسان در صراط مستقیم باشد و با همه وجود از اين صراط جدا نشود. در ثبات، دو دلی وجود ندارد بلکه به یقین، انسان آن طرف را حق میداند.
✅این ثبات با دقت و توجه به زیارتعاشورا بهوجود میآید و درهای خیر و نیکی به روی آدمی در دو دنیا باز میشود. طاعت خدا در دنیا سبب میشود تا در آخرت انسان در جوار باشد و گناه سبب میشود تا این همجواری و ثبات قدم حاصل نشود.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
#زیارت_عاشورا
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_karimi-[www.Patoghu.com].mp3
8.35M
🧐حواست هست داری روزت رو چطور شروع میکنی؟
💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین علیهالسلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع کنیم.
🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
#زیارت_عاشورا
#کریمی
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
💫سرکشی یه خانواده شهدا
☘علی آقا بعد از عملیات والفجر ۲، رسم سرکشی به خانواده شهدا را راه انداخت. دیگر همه بچه ها میدانستند بیشتر و پیشتر از خانواده خود، باید از خانواده شهدا دلجویی کنند. خودش با عصا جلو میافتاد و بقیه بچهها پشت سرش. کلامش در خانه هر شهید تکراری بود: «شهادت حق شهید شما بود. اگر میماند از عدل و فضل خدا دور بود. دعا کنید ما هم به راه آنها وفادار بمانیم.»
🍃این سرکشی ها به همدان محدود نشد و به شهرهای دیگر استان سرایت پیدا کرد.
🌷برش اول:
بعد از عملیات والفجر پنج آماده رفتن به خانه شهدا شدیم. علی آقا گفت: «اول خانواده شهدای متأهل. » رفتیم خانه شهید احمدی پور. قنداقه فرزند شهید را دست علی آقا دادند. سرش را گذاشت روی قنداقه و آرام آرام شروع کرد به گریه کردن. وقتی سرش را برداشت، پارچه سفید قنداقه خیس اشک هایش بود.
🌷برش دوم:
رفته بودیم شهر رزن. دیدار پدر و مادر شهید. در بین صحبت ها پدر شهید گفت: :ما که توفیق دیدار امام خیمنی (ره) را نداریم. تلویزیونی هم نداریم که گه گاه چهره امام را از تلویزیون ببینیم.» بعد از صحبت هایی پدر شهید علی آقا غیبش زد. می خواستیم از رزن خوارج شویم که علی آقا با تلویزیونی در دست برگشت. رفته بود تلویزیون خانه خودشان را از همدان آورده بود برای پدر شهید.
راویان: شهید علی خوش لفظ، اکبر امیر پور و قاسم بابا نظر
📚 دلیل؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، صفحات ۹۴ و ۱۰۸-۱۰
#سیره_شهدا
#شهید_چیتسازان
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍آبادشدن مخروبهها
🏞جنگل را دود فرا میگیرد. شدت حرارت خورشید، آتش را به جان بوتههای بلند و خشکشده جنگل میاندازد.
گردشگری خوشگذران، آتشی برای کباب جوجه روشن میکند و بعد بدون خاموش کردن آن، به خانه میرود و این میشود که از مزرعه چیزی جز تلی از خاکستر باقی نمیماند.
⛰کوهها تراشیده و آسمان خراشها برپا میشوند.
در بستر رودخانه ویلاها میسازند.
در حلبیآباد حاشیهی شهرها، فقیران روزگار سپری میکنند.
جنگل، دریا و مزرعه و... همهوهمه در اثر سهلانگاری و بیقانونی به این روز افتاده که میبینیم.
✨اما در حکومتعلوی حضرت حجت ارواحنا له الفداء همهجا و همهچیز آباد میشود و سرجای خود قرار میگیرد.
امام جعفرصادق(علیهالسلام) میفرمایند:
فلا یبقی فی الأَرضِ خَرابٌ اِلاّ و عُمِّرَ.*
در حکومت حضرتش جای مخروبهای در زمین باقی نمیماند الّا آنکه آباد میگردد.
📚 * بشارةالاسلام، ص ٩٩.
#ایستگاه_فکر
#مهدوی
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍کلام نورانی
🍃گوشیاش به صدا در آمد. بعد از سلام و احوالپرسی مادرش گفت: «زهرا جان! میگم شام درست نکن، من لوبیا پلو میپزم، میارم.»
☘_دستتون سلامت، انشاءالله میبینمتون.
💫خداحافظی کرد و تماس قطع شد. زهرا به خودش گفت: «خوبه برا شام سبزی خوردن بچینم، بعد برم سراغ درسم تا شب خیلی وقت دارم.»
⚡️زهرا به حیاط رفت. باغچه را که شاهی و ریحان با ترب کاشته بود را آب داد. سبد سبزیهایی که چیده بود را از روی لبهی حوض برداشت. به آشپزخانه رفت. سماور جوش آمده بود. چایی دم کرد و قوری را سر سماور گذاشت، زیرش را هم کم کرد.
🌾همسرش احمد خواب بود؛ میخواست وقتی او بیدار میشود، چایی آماده باشد. گوشیاش را برداشت. او به سمت اتاق طرف حیاط رفت تا سخنرانی استادش را گوش کند. دفتر و خودکار هم برداشت تا مطالب سخنرانی را نکته برداری کند: «اهل بیت علیهمالسلام همهشون نور هستند و موجب نورانیتاند!کلام اهل بیت نوره، امرشون رشده، وصیت و سفارششون تقوا و پرهیزگاریه! »
🍃زهرا حواسش را جمع کرد و با دقت گوش داد: «در این دوران کسی هست که چنین هست؛ اما ظاهر نیست، اما حاضر هست!
نکتهی مهمیه ظهور نکردن؛ اما حاضرن
وحضورشون رحمت، برکت و نعمته!
✨پیغمبر صلیاللهعلیهوآله: «هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده است.» ۱
البته آن چه در معرفت امام واجبست،
یک: شناختن شخص امام به اسم و نسب،
دو: شناخت شخصیت امام با صفات و خصوصیات او که به وسیلهی آنها از دیگران امتیاز مییابد. ۲
💫عمرتون و جوانیتون رو وقف خدمت به حضرت کنید. ایشون خیلی دل دادنیه، خیلی دیدنیه، کلام حضرت خیلی شنیدنیه.
☘یک لحظه دل زهرا پر کشید به سوی مولا صاحب الامر عج ... آهی کشید و به ادامه سخنرانی گوش داد: «موعود انبیا و تمام خوبان عالمه، تمامی انبیا انتظار حضرت رو میکشیدن، همه بشارت به آمدن حضرت میدادن ... بنابراین عزیزانی که عاشق امام حسینید، امام حسین علیهالسلام هم شیفتهی مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بود.
جوانان عزیز حواستون رو جمع کنین.
سعی کنین زندگیتون امام زمانی باشه.
تو هر کاری رضایت حضرت تو الویت باشه.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. »
☘تمام مطالب را نوشت. سرش را به دیوار تکیه داد. زیر لب زمزمه کرد: «من چیکار میتونم برای حضرت انجام بدم؟ »
💫ناگهان در اتاق باز شد. احمد مفاتیح در دستش کنار زهرا نشست و گفت: « بیا با هم دعای سمات بخونیم.»
۱.مناقب ابن شهر آشوب، ج ۱، ص۲۴۶
۲.مکیال المکارم، ج ۱، ص ۳۷
#داستانک
#مهدوی
#به_قلم_رخساره
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍نماز عاشقان
🕌امامحسین علیهالسلام به اقامه نماز و گسترش فرهنگ آن اهتمام میورزیدند.
🌱 وقتی که لشکریان عمرسعد قصد آغاز جنگ با حضرت را داشتند؛ او برادرش عباس علیهالسلام را مأمور کرد تا از دشمن برای آن شب مهلت بگیرد.
💡علّت را چنین فرمود: «امشب را به ما مهلت دهند تا به نماز و دعا و استغفار مشغول شویم؛ زیرا خدا می داند که من نماز و دعا و قرآن را دوست میدارم».(۱)
🌱ظهر عاشورا یکی از یاران امام به نام کعب، به حضرت وقت نماز را یادآوری کرد. حضرت نیز برای او چنین دعا کرد:
«نماز را به یاد ما انداختی، خداوند تو را از جمله نمازگزارانی که به یاد خدایند قرار دهد. از دشمن بخواهید دست از جنگ بردارد تا نماز به جای آوریم».(۲)
💢وقتی دشمن درخواست حضرت را نپذیرفت او در همان بحبوحه جنگ، اول وقت نماز جماعت اقامه کردند.
📚 ۱. ارشاد، ج ۲ ،ص۹۳.
📚 ۲. تاریخ طبری، ج 4، ص 334 و بحارالانوار، ج 45، ص 21 (با مختصر تفاوت).
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍مشتاق
🔅بالاترین و برترین دعا در زيارت عاشورا همان قسمتیست که میگویی: «اللهُمَّ اجْعَلْ مَحْيايَ مَحْيا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد و َمَماتي مَماتَ مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد». اين چه مردن و چه حياتي است که نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و اهلبیت
(علیهمالسلام)دارند و آيا انسان میتواند به اين مقام برسد؟
🔹این حیات نوعی از زندگیست که با مرگ ادامه پیدا میکند. در واقع مرگ، مقدمه رسیدن به مقام و مرتبه بالاست.
✨صاحب این نوع حیات، آرزوهایی دارد که دستیابی به آنها در این دنیا میسر نیست.
باید از این دنیا کوچ کند.
اینچنین است که بندگان مخلص خدا مشتاق در آغوش کشیدن مرگ هستند. ما در زیارت عاشورا اینچنین زندگی و مردنی را درخواست میکنیم.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
#زیارت_عاشورا
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
1292709_715.mp3
3.65M
🌺 روزمان را با بهترین انوار الهی روشن کنیم
💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین و امام زمان علیهماالسلام و صدقه دادن برای سلامتی حضرت حجت ارواحنافداه شروع کنیم.
🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
✨ السلام علیک یا بقیة الله خیر لکم✨
#زیارت_عاشورا
#سلحشوری
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨انجام کارهای شخصی
🍃حسین در انجام کارهای شخصیاش اجازه نمی داد کسی کمکش کند و با همان یک دست تمام کارهای شخصیاش را انجام میداد.
🌾در بحبوحه عملیات کربلای ۵، میرزا حسین بنی صادقیان که پدر دو شهید هم بود، آب گرم کرده بود تا سر حسین را بشوید. حسین زیر بار نمیرفت. حسین میگفت: «حاجی ول کن! توی این هاگیر و واگیر وقت گیر آوردی؟! »
به زور آوردش. بچه ها می خواستند ژاکتش را از تنش دربیاورند، اجازه نداد. نگذاشت هم سرش را بشویند.
✨می گفت: «شما فقط آب بریزید و من با همین یک دست سر خودم را می شویم.
روای: محمد حسین رشادی
📚زندگی با فرمانده؛ خاطراتی از شهید حسین خرازی؛ نویسنده: علی اکبر مزد آبادی، صفحه ۲۱
#سیره_شهدا
#شهید_خرازی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte