✍نگران
🍃سهیلا بیقرار به خود میپیچید. بچه در شکمش لگد میزد. سرانجام لحظه ی موعود رسید. به مسعود زنگ زد و مسعود در کمترین زمان خودش را رساند.
☘در میان راه استرس قلب سهیلا را پاره میکرد. از زمان تولد فرزند اولش، همیشه نگران این لحظههای پر تلاطم بود. میترسید زندگی بخشیدن به فرزندی، برایش گران تمام شود؛ اما مسعود هربار با لطافت وعشق، دستش را در میان دستان گرم ومردانهاش میگرفت، به او امید میداد و میگفت: «عزیزم ترس چرا؟ این دخترتم بغل میگیری و به این حال و روزت میخندی! نگران نباش عزیزم من پیشتم.» و بعد تا زمانی که اجازه میدادند کنار فاطمه میماند و با لبخند او را تا اتاق زایمان، بدرقه میکرد.
🌾سهیلا هربار یاد مهربانیهای مسعود میافتاد، اشک در چشمانش جمع میشد و دعا میکرد خدا اورا برایش نگهدارد.
⚡️در میانهی راه، ناگهان ماشینی بیهوا جلو ماشینشان پیچید و مسعود پیش روی سهیلا، از ماشین بیرون پرت شد. دیگر چیزی نفهمید.
🍂ساعتها طول کشید تا سهیلا فهمید چه بلایی بر سر خودش و همسرش آمده.
سهیلا و مسعود هر دو در یک اتاق بستری بودند. سهیلا تنها پیشانیش زخم شده بود؛ اما دست وپای مسعود شکسته و به سقف آویزان بود.
🌸پرستار با دیدن چشمان باز و لرزان سهیلا گفت: «نگران نباش، الان میام.» دوید تا نوزادش را از بخش نوزادان بیرون بیاورد و به آغوشش بسپرد.
#داستانک
#همسرداری
#به_قلم_ترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
مسار
همراهان گرامی سلام🌺 ✅جواب سؤالهایتان را بررسی نمایید و اگر تماما درست بود، از آیدی @hosssna64 کد ق
سلام همراهان گرامی🌸
عید همگی مبارک
شرکت کنندگان در مسابقه را به دو گروه تقسیم کردیم. افرادی که بنر را نشر دادند و افرادی که نشر ندادند. ۱۴۱نفر بنر را نشر داده بودند و ۶۲ نفر فقط در مسابقه شرکت نمودند.
از گروه نشردهندگان به هشت نفر نفری ۶۰۰۰۰تومان هدیه شد و از گروه دوم به سه نفر، نفری ۴۰۰۰۰تومان هدیه شد.
کدهای برنده شده در گروه اول عبارتند از:
۷
۲۵
۵۷
۷۳
۱۰۰
۱۲۰
۱۲۹
۱۴۰
و کدهای گروه دوم عبارتند از:
۰۱
۰۳۳
۰۵۴
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌞تشعشع خورشید
☀️خورشید تشعشع انوارش را به سمت زمین هدیه میدهد.
☁️ابرها در آسمان آبی همچون پنبههای حیاط خانهی مادربزرگ است. وقتی پنبهزن، پنبهها را میزند.
🕊صدای خوش شُرشُر آب و چهچه پرندگان به گوش میرسد.
🌬نسیم خوش صبحگاهی صورت انسان را نوازش میدهد و چه قدر خوب است، از این نعمتهای خدا لذت بردن
#صبح_طلوع
#به_قلم_سرداردلها
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨مشورت درباره ازدواج
امام به این مسأله معتقد بود که دامادهایشان حتما باید روحانی باشند. امام پس از این که خودشان کسی را مناسب میدیدند، با ما مشورت میکردند و خصوصیات او را ذکر میکردند و در صورت عدم مخالفت ما، بدون هیچ قید و شرطی میپذیرفتند و تصمیم ایشان بستگی به میل و انتخاب ما داشت. بحمدالله تشخیص ایشان مثل همیشه خیلی خوب بود.
📚برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج۱، ص۴۶، به نقل از فریده مصطفوی، دختر امام
#سیره_علما
#امام_خمینی رحمةاللهعلیه
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 دو نکته بسیار مهم درباره فضای مجازی
✅ اگر چه بحث بر سر فضای مجازی و ارتباط کودکان در آن، بسیار زیاد است و در این مختصر نمیگنجد، امّا به طور خلاصه توجه شما را به دو نکته مهم جلب میکنیم:
🔘 ۱.تماس زیاد با گوشی، تبلت و حتّی تلویزیون، براساس مبانی پزشکی برای چشم، عقل و حتی قدرت روان شناختی مغز تاثیر منفی دارد. بر همین اساس پزشکان وروان شنایان توصیه میکنند در مجموع، استفاده از این ابزار از سه ساعت روزانه تجاوز نکند والّا بر هوش بچه و قدرت تمرکز وی و حتی بینایی او، تاثیر منفی خواهد داشت.
🔘 ۲.کودکان و نوجوانان نباید با ابزاری که به اینترنت متصل میشود، تنها بمانند. متأسفانه با وجود بعضی ابزارها، همچنان گوگل و امثال آن، دارای محتوای مستهجن فراوان هستند در صورت تنها ماندن بچهها، عواقب سختی در انتظار روح وروان آنهاست.
#ارتباط_با_فرزندان
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_ترنم
#عکسنوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍سؤال
❄️مریم مشغول درست کردن شام بود، که صدای علی بلند شد: «ماما، ماما داله بَلف میاد.»
🌨مریم کنار پسرش، پشت پنجره رفت و به بیرون نگاه کرد: «آره مامان جان ، داره برف میاد.»
🍃علی روی نوک انگشتان پایش خودش را بیشتر بالا کشید،پرسید: « ماما، بَلف چهطولی میشه؟»
☘مریم نگاهی به پسرش کرد: «یعنی چه طور به وجود میاد؟»
🎋علی تند سرش را تکان میدهد: «آله»
⚡️_خوب وقتی هوا گرم گرم بشه آب رودخونه و دریاچه و دریا بخار میشه یعنی خورشید خانوم اونا رو میکشه سمت خودش، اونا میرن بالای بالا یه جای دور دور ، جای که خیلی خیلی سرد. مثل وقتی که شما میری تو اتاق دیگه بخاری نیست سرد میایی میگی مامان سردم شد.
✨علی با خنده گفت: «آها آله ، پپسش اون میله یه جای سَلد؟»
🔹_آره مامان جان، بعد اونجا که حسابی سردشون شد، میخوان گرم بشن سریع میان پایین.
🔘بعد با لبخند اضافه کرد: « وقتی به زمین پیش ما میرسند برف رو سرمون میریزن. »
💠علی لبخندی زد دوباره صورتش را به شیشه پنجره چسباند: «ماما، کالت تموم شد بلیم بلف بادی؟»
🌸_باشه پسرم، بزار شام حاضر کردم باهم میریم تو حیاط یه ادم برفی خوشگل درست میکنیم.
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_سرداردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما
بسم الله الرحمن الرحیم
از: مهدیه
به: بانوان مسلمان
خواهران گلم سلام
آیا میدانستید در ایران در سال، پنج برابر متوسط جهانی هشتاد و پنج هزار عمل زیبایی انجام میگیرد؟
در بازیهای اندروید که توسط گلوبالیستها طراحی شده، ذهن دختران را از سنین زیر پنج سال به سمت زیبایی جنسی سوق میدهند و کودک با دیدن انیمیشنهای غربی و بازیها تماما متوجه ظاهر خود و مقایسهی خود با عروسکهای باربیاش است و متأسفانه هدف شیطانی غرب دختران ما را از شناخت ارزشهای حقیقی و انسانی خود باز میدارد و تمام استعداد او را نابود و به سمت خود شیءانگاری و پرداختن به جذابیتهای جنسی خود میبرد.
ما والدین با نظارت بر نوع بازیها و انیمیشنها و انتخاب عروسکها و بها دادن به استعدادهای کودک میتوانیم او را به شناخت خود واقعی به او کمک کنیم و زیبایی الهی درونش را به او بشناسانیم.
اینگونه کودکان از خطرات و اهداف شوم رسانههای غربی در امان میمانند و در آرامش روحی توانمند و با اعتماد به نفس و مؤثر در جامعه تربیت میشوند.
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#نامه_خاص
#دلگویه_با_بانوان_مسلمان
🆔 @parvanehaye_ashegh
8.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨روح استقامت
در صبر تو، روح استقامت دیدند
آثار بزرگی و کرامت دیدند
آن دم که به پا خاستی ای روح بزرگ
در قامت خطبهات، قیامت دیدند
🖊محمد علی مجاهدی
⚫️وفات بزرگ بانوی اسلام را خدمت شما بزرگواران تسلیت عرض مینماییم.
#صبح_طلوع
#وفات_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#تولیدی_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨به چه بزرگی ارادت داری؟
سوریه زیاد میرفتم. آخرین بار که مجید را دیدم، یک کاغذ داد دستم. گذاشته بود توی پاکت و چسب زده بود.
گفت:” بیاندازش داخل ضریح حضرت زینب سلام الله علیها. خیلی سفارش کن. حاجت بزرگی دارم.”
وقتی برگشتم خبر شهادتش را دادند. حاجت بزرگش چه زود برآورده شده بود.
📚یادگاران، جلد ۲۹، کتاب مجید پازوکی ، نویسنده: افروز مهدیان،خاطره شماره ۸۹
#سیره_شهدا
#شهید_پازوکی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🔆زینب علیها السلام به خوبی از قرآن آموخته بود، که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگی است . «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون »(۱) «من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادت کنند .»
☀️او عبادت و شب بیداری های پدر و مادر و پدربزرگ خود را دیده بود و در کربلا شاهد بود که برادرش حسین (ع) در شب عاشورا به عباس فرمود: به سوی آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلت بگیر شاید بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم . خدا خود می داند که من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم .»(۲) در این جملات صحبت از ادای تکلیف نیست، بلکه سخن از عشق به عبادت و نماز است همین موضوع سبب شده بود تا عشقی نسبت به عبادت پروردگار در او شکل بگیرد.
🔆در توصیف مقام بالای او همین بس که امام معصوم از او میخواهد تا در نماز شبش دعایش کند:«یا اختاه لا تنسینی فی نافلة اللیل(۳)؛خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!»
۱:ذاریات آیه۵۶
۲:محمد بن جریر طبری،تاریخ طبری،ج۶،ص۲۳۸
۳:ریاحین الشریعه(پیشین)،ج۳،ص۶۲_۶۱
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_شفیره
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ارزش
☁️هوا ابری بود. صدای باران سکوت شب را شکست. نادر از کنار سجادهاش بلند شد؛ از وقتی مادرش فوت کرده بود او بیشتر از قبل به خانه پدرش سر میزد. گاهی ماهها او را به خانه خودش میآورد تا کنار نوههایش به او خوش بگذرد.
🍂وقتی جواب آزمایش پدرش را به دکتر متخصص نشان داد؛ فهمید او بیمار است و نیاز به مراقبت بیشتر دارد. حیدر را دیگر تنها نگذاشت و به خانهی خودش آورد. مرضیه همسرش نیز از او مثل پدر خودش مراقبت میکرد؛ اما پدر به خاطر بیماری خاص فوت کرد.
🍃مرضیه چند روز بعد فوت پدر شوهرش، فرزندانش حسن و زینب را صدا زد و گفت: «با پدرتون میرم خرید، در خونه رو برای کسی باز نکنید.»
🍀مرضیه هنگام خرید در بازار، احساس درد کرد: «نادر پام درد گرفته، بریم یه گوشه بشینم.»
🔸نادر متوجه کافی شاپ خیابان روبروی بازار شد:«بریم کافی شاپ بشینیم تا کمی پات آروم بشه.»
🔹نادر دو فنجان نسکافه با کیک ساده سفارش داد. مرضیه وقتی چشمش به اخمهای درهم کشیده نادر افتاد:«چرا تو فکری؟ زندگی رو با امید ادامه بده.»
🍁_تمام امیدم از بین رفت، خیلی سعی کردم پدرم رو دوا و درمان کنم. چند ماه پیش برای درمانش تقاضای وام کردم تا جراحی و شیمی درمانی بشه، اما...
⚡️_نادرجان! تو در مراقبت و درمان پدرت کوتاهی نکردی، به نظرت ارزش تو چیه؟
🍃نادر دستی بر پیشانیاش کشید و گفت: «منظورت چیه؟»
☘️_مصیبت و از دست دادن عزیزان که دست ما نیست، ولی ناراحت موندن دست ماست! ارزش واقعی انسان با انجام كارهاى مهم شكل مىگیره كه تو هم پدر متعهد به خانواده بودی، هم فرزندی که در حد توانش، به وظیفهاش عمل کرد.
🌾امیرالمومنین علیهالسلام میفرماید: «قِيمَةُ كُلِّ امْرِئ مَا يُحْسِنُه.»۱
«قیمت و ارزش هر کس به اندازه کاری است که میتواند آن را به خوبی انجام دهد.»
۱. نهجالبلاغه، حکمت ۸۱
#داستانک
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_نرگس
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما
بسم الله الرحمن الرحیم
از: امیر #کد۳۸
به: خانم فاطمه زهرا
سلام بر بانو و سرور بانوان بهشتی
چه غم دارد دل صاحب الزمان از بار نامردیها و جفاهایی که در حق شما روا داشتند. مردم زمانتان قدر ناشناسانی بودند که نفهمیدند دنیا اگر آفریده شد به خاطر عظمت وجود شما بود. و گرنه این دنیا بدون شما چه ارزشی میتوانست برای خدا داشته باشد و خدا افتخارش در بین فرشتگانی که شبانه روز به تسبیح و تقدیسش میپردازند به وجود مبارک شما است که بر ملائکه مباهات میکند و فخر میفروشد که یک ثانیه عبادتت برابر است با سالیان ملائک.
ای کاش خدا خلق نمیکرد آن نامردی را که با ضربه به در باعث سقط نسل سوم از سادات شد و پهلوی همچون برگ گل شما را شکست و چه غریب بود علی که باید عزیزش را که تازه جوانه زده بود به اجبار در دل خاک مینهاد و چه غریبانه فرزندانی که مادر را از دست داده بودند را در آغوش کشید تا طعم بیمادری را نکشند. هرچند سخت بود از دست دادن مادری که در دنیا دیگر نمونهاش نخواهد بود و نخواهد آمد.
اللهم عجل لولیک الفرج🙌
🌾🥀🌾🥀🌾🥀
#مسابقه
#نامه_خاص
#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مناجات_با_معصومین
🆔 @parvanehaye_ashegh