🔰 بخشی از دعای 39 صحیفه سجادیه
🔶 خدايا، اگر بندهاي در حق من به كاري دست زده كه تو او را از آن باز داشتهاي، يا آبروي مرا، كه تو حرمت آن را بر او لازم گردانيدهاي، به ناحق ريخته است، و در اين حال از دنيا رفته، يا زنده است و حق من بر گردنِ وي باقي است، او را در ستمي كه بر من روا داشته بيامرز، و در حقي كه از من با خود برده است ببخشاي، و او را به سبب آنچه با من كرده سرزنش مفرماي، و بديهايش را پيش چشمش مياور كه آزرده خاطر شود. اين عفو و بخشايشِ بيدريغ و بخششِ رايگان من دربارهي آنان را پاكترين صدقه و برترين عطيّهاي قرار ده كه صدقه دهندگان و تقرّب جويان به ديگران ميبخشند،
و در عوضِ اين گذشت، از من درگذر، و در برابرِ دعايم در حق آنان، بر من رحمت آور، تا هر يك از ما به مدد فضل تو به سعادت رسيم و به احسان تو روي رهايي بينيم.
🔺پ.ن: آیا ما حاضریم برای کسانی که در حق ما بدی کردند یا ظلمی روا داشتند، اینگونه دعا کنیم؟ روز ولادت حضرت فکر کنیم ببینیم با امام سجاد چندچندیم؟
#سید_میثم
@Masihane
🔰 بیعت یا انتخاب؟
امروز متنی خواندم دربارهی "بیعت". نکوهشی بلند و فریبنده. نویسنده کلمهها را به خط کرده بود برای نواختن کلمهی بیپناهی دیگر.
واژه و مفهوم "بیعت" هم مثل یتیمی کز کرده در گوشهای، نشسته بود به خوردن مشت دیگر کلمات.
شلاق شدن کلمات در هیچ عصری رخ نمیدهد مگر عصر سطحیگری و سطحینگری، ولی با ژست تعمق!
نویسنده نوشته بود بیعت یعنی فروختن ارادهی خود. این برای منی که انسان را به ارادهاش انسان میدانم، سخت میآمد. سپس انتخابات را به واسطهی نظارت استصوابیاش، بیعتی خوانده بود که تومنی دوهزار با "انتخاب" و "دموکراسی" فرق میکند. میگفت گول جملههای روی صندوق اخذ رای را نخورید. این برگههای تعرفه، یعنی سند فروختن. فروختن اراده. مبایعه کردن انسانیت. اسمش انتخاب است و رسمش پذیرفتن سلطه.
دلم برای خودمان سوخت. ما جماعت رایدهنده، با ادبیاتی ظاهرا فاخر، شده بودیم خودفروخته. اما بیشتر دلم برای "بیعت" سوخت. داشت آرامآرام به صف کلمات منفور مردم میخزید و در لغتنامهی فحش و فضیحت و دایرهالمعارف چرند و لیچار جا باز میکرد، بهواسطهی این ضیافتِ انزجاری که روشنفکر متعمق تدارک دیده بود.. و شگرف آنکه این همه نفرتپراکنی نسبت به واژهای مهجور، به دست جماعتِ صلحکل و مخالفان هرگونه "مرگ بر.." داشت رقم میخورد!
با خودم میگفتم آیا "جانفروختن" با "خودفروختن" یکی است که بیعت کردن با سلطهپذیری و نفی اراده یکی باشد؟
بعد دلم میخواست از همه چیز دستشسته بنشینم پای کلمات. مرتبشان کنم برای گفتن از "بیعت" و تفاوتی که در جهانهای معنایی دارد. بگویم بیعت در ساختار ولایت چگونه چیزی صدوهشتاد درجه متفاوت از بیعت در خلافت و سلطنت است. بگویم جهان مدرن چقدر ناتوان است از فهم بازاری فراتر از بازار مکارهی دنیا و جامعهی بازارش.
خواستم بگویم و بنویسم که دیدم مقدمهی تمام این حرفها، شنیدن و دیدن این آیهها از سورهی "فتح" است:
لَّقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا
خدا از مومنان راضی است وقتی که با تو بیعت میکنند..
پس میداند که در قلبها چه میگذرد..[شاید مومنان نگرانند از کاری که کردند و میترسند از حرفها و متلکها و بیم دارند از نتیجهی کاری که صورت دادهاند]
پس برای این قلبها، خداوند آرامشی نازل میکند و آنها را به فتح، پاداش میدهد.
وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا
غنیمتهای بسیاری در راه است و خدا عزیز و حکیم است.
وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَٰذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا
ﺧﺪﺍ ﻏﻨﻴﻤﺖﻫﺎی ﻓﺮﺍﻭﺍنی ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﻭلی عجالتا ﻳﻚ ﻏﻨﻴﻤﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎ ﭘﻴﺶ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﻭ آن اینکه [بهواسطهی این بیعت و اتحاد و انسجام و این حمایت] ﺩﺳﺖﻫﺎی [متجاوز و ستمگر] را ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺷﺖ و امنیت برای شما ساخت ﺗﺎ ﺍﻳﻦ نشانهای باشد ﺑﺮﺍی ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ و سپس اینگونه یک جامعهی مبتنی بر "صراط مستقیم" برای شما بسازد.
وَأُخْرَىٰ لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا
پیروزیها و فتحها و غنمیتهای دیگری که فکرش را نمیکنید هم در راه است و خداوند بر هر چیزی تواناست.
وَلَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا
[اکنون و در این وضعیتی که متحد و منسجمید] ﺍﮔﺮ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺠﻨﮕﻨﺪ ﺣﺘﻤﺎً ﭘﺸﺖﻛﻨﺎﻥ ﻣﻰﮔﺮﻳﺰﻧﺪ، ﺁﻥﮔﺎﻩ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﻳﺎﻭﺭی ﻧﻤﻰﻳﺎﺑﻨﺪ.
سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا
این سنت خداست و هرگز تبدیلپذیر نیست.
سورهی فتح آیات ۱۸ تا ۲۳.
باید تامل کنیم "بیعت" که میتواند چنین دستاوردهایی عظیمی به بار آورد، چگونه در یک برداشت سطحی و غلط در مقابل حق انتخاب مردم پنداشته شده و به خودفروشی معنا گشته و سپس منفور میشود؟
#سید_میثم
#بیعت_انتخابات
#ارادهورزی
۱۱اسفندماه ۱۴۰۲
@Masihane
🔰 همین؟
خیلی توضیح دادم. با همان آبوتاب نصفهنیمهای که بلدم. از تاریخچهش گفتم. از ترکیب طعمها و نُتهای مختلف بوها که هرکدامش به چه مادهای مربوط است. خواصش را هم قطار کردم.
خوب که مهیای تجربه کردنش شد، کمی از قاووت را دادم تا مزه کند. چشید! درحالیکه قاووت چشیدنی نبود. صورتش شبیه مهران مدیری شد وقتی در خندوانه رو به رامبد جوان گفت: دیگه به درد نمیخوره این دنیا!
ولی این را نگفت. سکوت کرد و من در چشمهایش یک انکار میدیدم. بعد، سرد و سنگی و شیطنتآلود پرسید: همین؟
توی سرم هزارچیز چرخید. پیرتر از آنی بودم که نفهمم خام است و پر اداء. از کِه و برای چه داشت واژهی عظیمِ "همینِ" سوالی را مثل آدامس میجوید، نمیدانم؟
ولی میدانستم کارش حتی ادعا نیست که ادای یک ادعاست! جنس قلابی یک حقیقت!
سکوت نرمی میان ما خزید و داشت توی دلش مطمئن میشد که تلنگر سختی زده و مرا چون خشت خامی به ترک واداشته. داشت برنامه میریخت تا رندانه بنشیند به نظارهی احوالِ با سوالِ من! یحتمل کلی هم نصیحت در آستین داشت که از قضا باید نشانش میدادم نصایحش چیزی جز مار در آستین نیست که پرورانده و عنقریب سخت زیر بغلش را میگزد.
در همان سکوت نرم، آرامتر شدم. پرسیدم: مزههای ریزِ بُنِ نرمهها را چشیدی؟ پس از شیرینیِ اولیه، تلخیِ اندک خشخاشها را حس کردی که شبیه بامداد خمار بعد شبِ شراب است!؟
خیره و جسور و سریع گفت: نه! که یعنی زکّی...! گفت "نه" تا مثلا بگوید پسرجان! انگار هنوز دستت نیامده من نه تنها خودم از لذتهای دنیّ دنیا فارغم که دارم چون یک پیرمُراد تو را هم دعوت به عبور میکنم.
گفت "نه" و البته موتورم روشن شد که: آهای فلانی! "همین" واژهای بس عظیم است. اصلا به من بود میگفتم اسمِ اعظم خداست. خاصه اگر بهطور سوالی ادایش کنی. ادابردار هم نیست. یعنی تزویر را برنمیتابد. چنانچه تقلید را و تحمیل را. نمیتوانی بگویی "همین؟" بیآنکه لذتها را چشیده باشی. لذت ناچشیده، امکان عبور از لذت ندارد. در پندارت گذری هم اگر هست، گذر از وهمِ لذت است نه خودِ لذت! تو زمانی بعد چشیدن یک لذتِ لذیذِ دنیایی میتوانی بگویی "همین؟" که چشیده باشی و فهمیده باشی لذیذ است...ولی کم است! که 《متاعالدنیا قلیل》! ناچشیدهی کیفیت، به فهم کمیّت نائل نمیآید! "همین" گفتن تو یعنی تزویر. یعنی ادای عبور از لذات دنیّ دنیای دون! یعنی تقلید از دیگری، یعنی تحمیل بر خود. نه عبور.
پدرجان! "همین" تزویربردار نیست. تقلیدی و تحمیلی هم.
"همین؟" را دو کس میگوید:
یکم آن کس که دنیا را تماما چشیده و فهمیده پایان هر لذتی، باز احساس رضایت تام نمیشکفد و از این طریق به بزرگتر بودن خودش و قلبش از دنیا رسیده!
دوم آن کس که جانش چنان از کبریای خدا لبالب دست که هرچه جز "او" برایش اندک جلوه میکند!
از این رو، این دو کس در پاسخ هر جلوه و عشوه و عَرضهای میگویند: "همین؟"
و این ذکر است... و اگر به من بود میگفتم اسم اعظم خداست!
همین.
نیمهشب آخرین جمعهی شعبانالمعظم
مصادف با ۱۸ اسفندماه ۱۴۰۲
#سید_میثم
#ذکر
@Masihane
رهبر انقلاب:
مکرر عرض کردهایم که دعاهای امام سجاد واقعاً جزو برترین گنجینههای معارف اسلامی است. در این دعاها معارفی وجود دارد که انسان اینها را از روایات نمیتواند به دست بیاورد. در دعای ۴۴صحیفه سجادیه که دعای ورود در ماه رمضان است، حضرت چیزهائی را از خدا درخواست میکنند؛ از جمله این است: «و ان نسالم من عادانا»؛ پروردگارا! از تو میخواهیم که با همه دشمنانِ خود، سلم و مدارا پیشه کنیم. بلافاصله میفرمایند: «حاشی من عودی فیک و لک فأنه العدوّ الّذی لانوالیه و الحرب الّذی لانصافیه»؛ مگر آن دشمنی که من در راه تو و برای تو با او دشمنی کردم. این دشمنی است که ما هرگز با او دم از آشتی نخواهیم زد. ۸۹/۳/۱۴
ماه مبارک رمضان فرصت خوبیه برای انس با صحیفه سجادیه..
@Masihane
استاد میرباقری:
توصیه میکنم در شبهای ماه رمضان به این دو کار خیلی اهمیت بدهید:
یکی خواندن دعای افتتاح
و یکی نماز استغاثه به امام زمان علیه السلام با سوره مبارکه فتح؛
که انشاءالله ما را به حضرت برساند. خروجی ماه رمضان این است که دست ما در دست امام زمان علیه السلام باشد. اگر کسی پایان رمضان دستش در دست ولی خدا بود، از ماه رمضان بهره برده است و الا دنبال نخود سیاه فرستادن است.
🔰مانع کسب و کیف
🔶 حوالی نوروز، سوالات شرعی مردم میافتد روی کانال «زیبایی». از وضو داشتن کاشت مژه و ناخن تا رسانا بودن یا نبودن رژهای دائمی لب. عموما هم از سوی آن دسته از دوست و آشنا و فامیل که هنوز به صورت کامل انتخاب نکردهاند «کدام وَری بودن را»!
🔷 من گمان میکنم این تب داغ زیبا شدن در شب عید که بازار آرایشگاههای عموما زنانه را داغ کرده تا جایی که سهشیفت خط تولیدشان سر کار است و نوبتدهی به رنگ و هایلایت و سامبره آمبره، به ساعت سه نیمهشب و سحر رسیده؛ در طول فرآیندی به نام «طبیسازی» قابل تحلیل و تامل است.
🔶 «طبیسازی» یعنی ورود بیمحابای پزشکی به تمام ساحات زندگی بشر که البته سیری صعودی را طی کرده. از پزشکیسازی بزهکاریها مانند خارج کردن اعتیاد از دایره جرم به محیط بیماری تا زیر ذرهبین پزشکی گرفتن سیکلهای طبیعی مانند بلوغ و بارداری و زایمان و یائسگی تا دخالت در درمان حالات روحی طبیعی انسانی مانند اضطراب و افسردگی و اخیرا دستکاری ژنتیک انسان و حرکت به سوی زیباسازی، جوانسازی و مهندسی اندام و قیافه و چهره. (ر.ک:مقاله طبیسازی بهمثابه تکنولوژی؛ علیرضا منجمی)
🔷 یعنی اگر زمانی طبابت برای درمان بیماریهای واقعی جسم انسان بود، اکنون طبابت برای گسترش بازار خود، به برساخت بیماری روی آورده و از آن فراتر، انسانهای سالم را هم نه برای خوب شدن که برای خوبتر شدن زیر تیغ خود گرفته است. آن هم «خوبترشدنی» مطابق هنجارها و معیارهای ثابت که تکثر و تنوع بشری را تاب نمیآورد و از رهگذر شبیهسازی آدمیان به یکدیگر، سلطه بیشتری طلب میکند...چه در ثروت، چه در قدرت.
🔶 جامعهای هم که مردمانش توان مالی یکسانی برای اعمال هنجارهای زیبایی بیشتر در راستای مهندسی اندام و چهره ندارند، لاجرم مسیرهای کمهزینهتری را برای «خوبتر شدن» و «به خود رسیدن» انتخاب میکنند. مسیرهایی که بهطور شوخی-جدی میتوان آنها را طبیسازی مناطق محروم قلمداد کرد. مثل آرایشگری و پیرایشگری.
🔷 پیرایشگرها که در تمامی ادوار تاریخ، حرفهشان اصلاح رشدهای طبیعی مانند کوتاهی موی سر و صورت بود، آرامآرام به آرایشگری روی آوردند و علاوه بر رفع زوائد، به زائدهسازی در راستای زیباسازی پرداختند. از چسباندن کلاهگیس و رنگ و روغنمالی تا وضعیت کنونی که اضافه کردن زوائد بر مژه و ناخن و لب و... است؛ و این همه با تزریق خیال «زشت و ناهنجار و ناکافی بودن» و به توهم «خوبتر شدن».
🔶 و اینجاست که شرع و شریعت، میشود مانع کسب ناخنکاران و مانع کیف ارزان ناخنداران. درحالیکه هرگز گذرش به طبیسازی زندگی توسط تاجرپزشکان و طبقات مرفه مصرف کننده تولیدات آنها نمیافتد.
به راستی چنین شریعتی که نقشی جز منع خوشیهای ارزان ندارد، تا کجا مهم میماند و تا کجا مردم از آن مسئله شرعی میپرسند و به پاسخهایش اعتنا میکنند؟
#سید_میثم
@Masihane
هدایت شده از رحا مدیا
#یادداشت | #اختصاصی
✍️ سیدمیثم میرتاجالدینی
🔻عصری برای پیوند حوزه با مفهوم انقلاب
🔻فحصی در چیستیِ حوزۀ انقلابی
♨️روزهای پایانی سال1394 بود که یک کلیدواژه در میان اهالی علم و اندیشه سروصدا کرد و رسانه آن را در سطح عموم مردم نیز بازتاب داد؛ کلیدواژۀ حوزۀ انقلابی.
♨️ از آن روز هرچند تحلیلهای بسیاری حول این کلیدواژه صورت پذیرفته اما هنوز مهمترین منبع و مرجع برای فهم دقیق از «حوزۀ انقلابی»، همان بیانات رهبرانقلاب است در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم. بیاناتی که در خود یک خطر اساسی را گوشزد میکرد؛ خطر انقلابزُدایی از حوزۀ علمیه که منجر به انقلابزدایی از نظام اسلامی نیز میشود.
♨️ به جهت زمانِ زیادی که از آن اعلان خطر گذشته، باید بگوییم تکرار و بر سر زبان انداختن «حوزه انقلابی» و یا تذکر دادن به آن، در شرایطی که هنوز خطر بیخ گوشمان است، امری ضروری میباشد؛ لکن در این نوشتار بیش از تکرار و تذکر، بنا را بر یافتن نسبت وضعیت کنونی خویش با «ماهیت و چیستی حوزه انقلابی» گذاشتهایم تا از این رهگذر به فهم رسالت خویش در برابر حوادث نو شونده برسیم...
📎متن کامل یادداشت را در اینجا بخوانید
🆔 @rahamedia
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰 ابوطالب
📜 شیخ مفید بر این باور است که هفتم ماه مبارک رمضان، سالروز وفات حضرت ابوطالب، عموی رسول خدا و پدر اميرالمؤمنين است. ر.ک: مسارالشیعه.
📜 هرچند اقوال دیگری درباره روز وفات ابوطالب وجود دارد. ر.ک: ابنسعد، طبقاتالکبری، ج۱، ص۱۰۰؛ ابنقتیبه دینوری، المعارف، ص۱۳۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷-۳۸؛ طوسی، مصباحالمتهجد، ص۸۱۲؛ ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۱، ص۱۵۰ و...
📜 از امام باقر در ستایش عظمت ابوطالب روایت شده:
اگر ایمان ابوطالب را در یک کفهی ترازو و ایمان سایر خلق را در کفهی دیگر بگذارند، کفهی ابوطالب سنگینتر است. ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۴، ص۶۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۵۶.
📜 سخن از حمایت ابوطالب نسبت به رسول خدا تفصیل زیادی میطلبد و کافیست بدانیم که او همواره پسر خود علی را بر بستر پیامبر میخوابانید و هرشب جای پیامبر را مخفیانه تغییر میداد تا مبادا قریش به رسول خدا گزندی برسانند. سپس به پیامبر میگفت:
ای پسر برادرم، برو و هرچه دوست داری بگو، به خدا قسم تو را لحظهای تنها نمیگذارم. ابنهشام، سیره النبویه، ج۱، ص۲۶۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۷.
📜 ابوطالب اشعار مهمی را درباره حمایت خویش از پیامبر سروده و در برخی از آنها علی و جعفر را به یاری پیامبر تحریض کرده است. کراجکی، کنزالفوائد، ص۷۹؛ بیهقی، دلائلالنبوه، ج۲، ص۱۸۸؛ ذهبی، تاریخالاسلام، ج۱، ص۱۵۰؛ ابنکثیر البدایه و النهایه، ج۳، ص۴۲؛ فتال نیشابوری، روضهالواعظین، ص۱۴۰-۱۴۱؛ مجلسی بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۵۶.
📜 همچنین در روایتی پیامبر فرمود: قریش درباره هرچه که کراهت داشتم به من برسد ناکام ماند تا زمانی که ابوطالب رحلت نمود. ابنهشام، سیرهالنبویه، ج۱، ص۴۱۶.
📜 درباره ابوطالب آوردهاند:
ابوطالب فردی تنومند و قویهیکل، زیبا و خوشقیافه بود، که در چهرهی او سیمای پادشاهان و وقار حکیمان دیده میشد. محدث قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۱۰۸.
📜 از اکثمبنصیفی حکیم معروف عرب پرسیدند:
حکمت و ریاست و سیاست را از که آموختی؟ گفت از همنشین علم و ادب، سید عجم و عرب، ابوطالببنعبدالمطلب. مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۳۴.
📜 پیامبر در مصیبت ابوطالب بسیار گریست و بر پیکر او حاضر شد. سپس چهار مرتبه بر جبین راست و سه مرتبه بر جبین چپ ابوطالب دست کشید و فرمود:
عموجان! در کودکی مرا پرورش دادی، در یتیمی کفیلم شدی، در بزرگسالی یاورم بودی. خدا به تو پاداش نیکو دهد.
سپس حضرت رسول پیشاپیش پیکر ابوطالب میرفت و بلند میفرمود: صلهرحم به جا آوردی و جزای نیکو گرفتی. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۵.
🆔 @Qasas_school
🔰وضعیت ماعونی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ(١)
آیا دیدی تکذیب کنندگان دین را؟
فَذَٰلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ (۲)
ﻫﻤﺎﻥ کسی که ﻳﺘﻴﻢ ﺭﺍ وامینهد.
وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ(۳)
ﻭ ﻃﻌﺎم ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ بیچارگان را ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻧﻤﻰﻛﻨﺪ.
فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ (۴)
ﭘﺲ ﻭﺍی ﺑﺮ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ
الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ (۵)
آنهایی ﻛﻪ ﺍﺯ حقیقت ﻧﻤﺎﺯ ﻏﺎﻓﻞ ﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺳﻬﻞﺍﻧﮕﺎﺭﻧﺪ. [ولو نماز هم بخوانند]
الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ (۶)
ﻫﻤﺎنهایی ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺭﻳﺎ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ.
وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ (۷)
ﻭ مانع رسیدن ﻭﺳﺎﻳﻞ ﻭ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺿﺮﻭﺭﻱ ﺯﻧﺪگی به آنها میشوند.
🔴 حال و روز ملتهای مسلمان و دولتهای عرب، در قبال مظلومیت غزه همان است که سورهی ماعون توصیف میکند. جماعاتی که دین را تکذیب میکنند. گویی ابدا در معارف وحیانی حرفی و سخنی مبنی بر حمایت از مظلوم و دفاع از مسلمانان وجود ندارد. اسلامی را به نمایش میگذارند که در آن نماز میگزارند ولی بر حقیقت آن چشم میپوشند و بر ظالمان نمیشورند و پناهی و امکانی در دست ستمدیده نمیشوند.
غافل از آنکه خدا وعده داده است:
فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَٰذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ (قلم/۴۴)
[خدا میگوید] ﭘﺲ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ تکذیب کنندگان این سخنها واگذار. به زودی عذاب تدریجی ما از جایی که نمیدانند به آنها میرسد.
وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (قلم/۴۵)
ﻭ [ﺍﻟﺒﺘﻪ] ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻬﻠﺖ ﻣﻰﺩﻫﻴﻢ و مو لای درز نقشهی خداوند نمیرود.
#سید_میثم
@Masihane
#مذل_المومنین
اندر حکایت «زد و خوردها»
قصهی پرتکراری شده. میزنند و میزنیم و شاید میزنیم و میزنند. چون جنگ است.
شاید اگر همین یک عبارت کوتاه را خوب حلاجی کنیم، نیمی از راه هموار شود؛ «جنگ است»!
راستش را بخواهید، من بیش از گذشته، خودمان را در آستانهی تکرار یک تاریخ میبینم. آنجایی که حسنبنعلی(علیهماالسلام) لاجرم تن به صلح داد و عدهای مستقیم و غیرمستقیم او را اینگونه خطاب کردند: «یا مذل المومنین!!» یعنی ای کسی که با تصمیمت مومنان را ذلیل کردی! حتما من و شمای شیعه دامن پسر علی و شیرمرد جمل را پاکتر از آن میدانیم که این نارواها بدان بچسبد. ولی آن فرد برچسبزنی که گاه دلسوزانه رفتار اولیاء امور خویش را نقد میکند و به تصمیمها معترض است، معطل من و شما نمیماند که به او توضیحی بدهیم. چنانچه در حدیبیه نیز جماعتی یقهی رسول خدا را چسبیدند و هتاکانه به او این صفات را چسباندند: تو ما را ضایع کردی! پستی در دین را بر ما روا داشتی.
حالا ما در دل یک قصهی پرتکرار «زد و خورد»، در آستانهی یک «تکرار تاریخ»ی دیگریم. در آستانهی برخاستن نداهای «یا مذل المومنین» خطاب به اولیاء امور، تصمیمگیران و مردان میدان!
این همه را نوشتم که بگویم: «آقایان! اولیاء امور! تصمیمگیران و تصمیمسازان! تدبیرکنندگان و ترسیمکنندگان! اگر بزنید، قرص و محکم کنار شما ایستادهایم و اگر نزنید، سفت و سخت پشت شما خواهیم بود و هرگز شما مجاهدان مصلح را مذل المومنین خطاب نخواهیم کرد. اگر فریاد انتقام سر میدهیم چون نمیخواهیم تنزهطلبانه و عافیتخواهانه بار مسئولیت را بر شانههای شما بیاندازیم. وگرنه بنایی نداریم برای معادلات پیچیدهی وضعیت جنگی، تئوری و دستور و نسخه صادر کنیم. اما... اما... برایتان کلمات آغازین وصیت ابرمجاهد تاریخ امیرالمومنین خیبرشکن را تکرار میکنیم: الله الله... که در خانه اگر کس است، یک حرف بس است».
#سید_میثم
@Masihane
🔰 زندگی دلچسبتر | قطعهای جدید از پازل بحث "ارادهورزی"
🟡 «اگر ما افعال و رفتارهای انسانی را ظرفهایی بدانیم که اراده انسان در آن ریخته میشود، برخی از افعال یک قطره از اراده انسان را در خود جای میدهد و برخی افعال لبریز از اراده انسان میشود.»
⚫️ این جملات مقدمه شروع یک یادداشت بود حوالی 22بهمن! با عنوان «من انقلاب میکنم، پس هستم!» بعدتر هم یادداشت مختصری نوشتم برای فتح باب موضوعی دیگر با محوریت «بیعت و انتخابات»! و این هردو در امتداد یک مسئله اساسی بود: چگونه انسان طراح و خلاق تربیت کنیم؟
🟡 به نظرم رسید حالا وقت رونمایی از قطعهی دیگر پازل بحث «ارادهورزی انسان» است. بیایید همان جملهی آغازین را درنظر بگیریم و به این بیاندیشیم که افعال من و شما چطور ظرف ارادههای ما میشوند؟
⚫️ برخی در این حیطه، موضوع انتخاب را پیش میکشند و معتقدند همین که ما انتخاب میکنیم آب بنوشیم یا نوشابه و یا انتخاب میکنیم با چه ظرفی بنوشیم و چقدر بنوشیم، اراده خود را در ظرف آن فعل ریختهایم.
🟡 میشود برای این پیوند «ارادهورزی» و «انتخاب»، مثالی اجتماعی یافت. مثلا افرادی نهاد دانشگاه و نهاد حوزه علمیه را تاسیس کردهاند و شما انتخاب میکنید ذیل کدام نهاد آموزشی ادامه تحصیل بدهید. بسته به انتخاب شما که حوزوی میشوید یا دانشگاهی، ارادهی شما ظاهر شده است.
⚫️ مثال سیاسی برای این بحث را هم میتوان در انتخاب نوع حکومت دید. اینکه شما انتخاب کنید دموکراسی را میخواهید یا الیگارشی و... ارادهورزی شما در زمینه سیاست را ظاهر میکند. یا مثلا در ذیل ساختار دموکراسی، رای دادن به فرد «الف» یا فرد «ب» حاکی از ارادهورزی سیاسی شماست.
🟡 خوب که دقت کنیم، زندگی بشر همواره لبریز از هزاران دوراهی و چندراهی است که آدمی یک یا بخشی از آنها را انتخاب میکند و در نتیجه اراده خود را جریان میدهد.
⚫️ اما سوال مهم آنکه آیا ارادهورزی انسان به تصمیم برای انتخاب گزینههای از پیش موجود محدود میشود؟
خیر! انسان توانایی آن را دارد که فراتر از گزینه الف و ب، خودش ایجاد کننده گزینه سومی باشد. او میتواند ورای نهاد دانشگاه و حوزهعلمیه، به ساخت یک نهاد سومی فکر کرده، طراحی نموده و سپس بیافریند. آفرینشی که باید نام آن را «خلاقیت» نهاد.
🟡 در حیطه مدل حکومت یا حکمرانی نیز این سطح از ارادهورزی انسان میتواند منجر به فراتر رفتن از ساختارهای موجود شده و به خلق الگویی تازه و طرحی نو برسد.
⚫️ طبعا اگر آدمی اراده خود را در این سطح بروز دهد، آن وقت ظرف فعل او لبریز از ارادهورزی او شده و این «خلاقیت» و آفرینش، رضایتمندی بیشتری به دنبال دارد و این یعنی یک زندگی دلخواه و دلچسب.
🟡 تصور کنید، انسانی که تمام تلاش خود را به کار میبندد تا مثلا در انتخاب نوع حکومت «مشارکت» نماید و در شیوه حکمرانی دارای حق انتخاب گردد و در این مسیر حاضر است هزینههای زیادی را متحمل شود تا درنتیجه به واسطه ارادهورزی، «بودن» و «انسان بودن» خود را اثبات نموده و به رضایت نسبی از زندگی دست یابد؛ اگر در یک مرحله بالاتر ساختارهای حکمرانی موجود را نفی و طرد کند و سپس به خلق ساختار دیگری از حکمرانی برسد که نیازهای بیشتری از او را پاسخ دهد، طبعا حد اعلایی از ارادهورزی را تجربه کرده و در نتیجه رضایت بیشتری از زندگی خواهد داشت.
🔺 اینجاست که یک سوال مهم باقی میماند: «آیا آفرینشهای جدید انسان و درانداختن طرحهای نو از سوی او و این ارادهورزی در حد اعلی، به خودی خود دارای بار ارزشی مثبت است یا آنکه باید در یک مسیر و جهت مشخصی صورت پذیرد تا بتوان آن را ارزشمند شمرد؟»
❇️ قاعدتا جهانبینی اسلامی که به وجود حق و باطل در هستی تصریح دارد، هرگونه ارادهورزی و خلاقیتی را ارزشمند یا حق قلمداد نمیکند و بایدها و نبایدهایی برای آن متصور است که میتوان از آن به «احکام ارادهورزی» یاد کرد و در یک فرصت مجزا بدان پرداخت.
🔴 به عنوان جمعبندی این قطعه از پازل بحث «ارادهورزی» باید گفت: ارادهورزی فقط در شکل انتخاب از میان چند گزینه موجود محدود نمیشود. بلکه خلق یک گزینه جدید سطح متعالیتری از ارادهورزی است و خداوند این قابلیت را به انسان داده است.
#سید_میثم
#ارادهورزی
@Masihane