#استعارهی_استراتژی
موسی رسید به معرکه و دید یک مرد قبطی با یک مرد بنیاسرائیلی درحال قتال است.
یکی شیعهی موسی بود و یکی دشمن موسی!
موسی چه کرد؟
فوکزه موسی (قصص/۱۵)
یک مشت به قبطی زد و او مُرد.
بعدها که موسی به رسالت مبعوث شد،
دیگر درگیر قبطیها نشد.
صاف رفت سراغ اصل کار... سر مار! یعنی فرعون! من میگویم فرعون تو بخوان آمریکا! جای آن قبطی یا آن شهروند فرعونی هم بگذارید اسرائیل و جای آن فرد بنیاسرائیلی هم، فلسطین.
سوال مهم من این است:
ما موسای قبل رسالتیم
یا موسای بعد رسالت؟!
درضمن موسای بعد رسالت، عصایی داشت که اژدها میشد... من میگویم اژدها تو باز بخوان موشک!
اما اژدها فرعون را نخورد!
#سید_میثم
@Masihane
#جاخالیباف
قدیمترها که قالی را سرپنجه آدمیان میبافت، برخی نقشها چنان پرپیچ و خم بود که فقط هنرمند با تجربه از پسش برمیآمد. تازهکارها به این پیچ و تاب نقش که میرسیدند، ناگزیر جا خالی میگذاشتند. تا آنکه کسی بیاید و جاهای خالی را با هنرش پر کند. آن کس جاخالی باف بود و کار و هنرش جای خالی بافتن.
همین «جا خالی بافی» شد مَثَل. مردم که دختر شوهر میدادند و دار زندگی دونفر را بلند میکردند، گهگاه دستشان نمیرسید همه مایحتاج را ببافند به گَل ریسها تا گُل از گُل قالی بشفکد. گاه لابهلای خرت و پرتهای زندگی چیزهایی نبود. پیچ و تابهایی که وسعشان نمیرسید تدارک ببینند. میگذاشتند جایش خالی بماند تا روز مبادایی که مهمان نورسیدهای بیاید و برای اهل خانه، کادوپیچ آن وسیله را بیاورد. این هدیه در دهانها مشهور شد به «جا خالی باف».
سه شنبه است.. و ما، یعنی ستمدیدگان یک تاریخ سترگ و صبرکنندگان بر ابتلای عظیم، رفتهایم خانهی بخت. چهل سال است که دار قالی را علم کرده و ریسها را آویخته و تاروپود یک سنت قدیمی را به اشتیاق طرحی نو برافراشتهایم. با لاکی خون در حاشیه و مرزها کلوزار امنیت را کوفتهایم، چنان محکم که کسی را جرات آلودن لاجوردی متن آسمان قالی، به دود و غبار و سیاهی بمبهایش نباشد.
اما خودمان میدانیم که پیچیدگی این نقش بس فراتر از توان ماست. هرچند ما بیکار ننشستهایم ولی مُقرّیم که برای پر کردن بسیاری از جای خالیها، وسعمان نمیرسد. بار سنگین و عهدهی ما نحیف! کاستیها رو به فزونی است و قالی ما هنوز نقشش درنیامده. رسیدهایم به پیچ و تابهایی که اهل هنری میخواهد با تجربهای به قدمت ۱۴۰۰سال غیبت. جای همه پیچیدگیها را خالی گذاشتهایم برای روزی که بیاید و جای خالی ببافد..
بیاید تجهیزمان کند برای یک زندگی دیگر، یک زمانهی نوتر. برای آخِرین زمان و آخَرزمان!
#سید_میثم
#سهشنبه #انتظار
@Masihane
فرمود:
وَ جَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا (فرقان/۲۰)
و ما برخی از شما را برای بعض دیگر مایه آزمایش قرار میدهیم..
چنانچه امروز مردمی در غزه مایه آزمایش مردم جهانند!
آیا در این آزمایش هردو سوی ماجرا مقاومت میکنند؟
پروردگار که همواره میبیند!
سپس گویی به ما آموختهاند دعا کنیم:
رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (ممتحنه/٥)
خدایا! در این دنیایی که محل فتنه و معرکهی آزمودن است، ما را مایهی آزمایش کافران قرار نده..
#سید_میثم
@Masihane
🔰 امام رضای واقعی
▪️زیارت برای من، همیشه با چرخیدن توی صحن و رواقها شروع میشود. من خیلی بلد نبودم با همان ذکر و ورد و ادعیهای که از لحظهی غسل و تطهیر تا آنِ ملاقات را پوشش میدهد، خودم را مهیای یک دیدار کنم.
برای من پرسهزدن و تماشا کردن زمینهساز زیارت است. انگار کتابی را تورق میکنم که پایانش ملاقات است با شخصیت اصلی داستان. برای همین توی بحر جزئیات این پرسهزنی و تماشا، غرق میشوم تا لحظهی نجاتم برسد و او، از لای لاجوردی کاشیها و لاکی فرشها و آمدوشد آدمها بیرونم بکشد؛ همو که خودش اصل قصه است!
▪️اینبار که نشستم به تماشا و گوش تیز کردم برای شنیدن ریزریزِ زمزمهها، دیدم امام رضا برای ما چقدر واقعی است!
مثل یک رفیق، مثل یک صاحبخانه، مثل یک بزرگِ بارعام داده، مثل یک قاضی و حتی مثل یک متشاکی است برای مردم!
مثلا یکی جلوی غذاخوری صحن غدیر، میگفت "قربون امام رضا برم دفعهی قبلی گلایه کردیم از مهموننوازیش، این سری ژتون غذا داد که از دلمون دربیاره." لحنش شوخی بود ولی در پس حرفهایش، معلوم بود جدی جدی باور دارد این رفاقت و میزبانی را... واقعی بودن امام رضا را.
یا توی فرورفتگی سهگوش پایین پای حضرت ایستاده بودم که یکی اشکریزان میگفت: "نگذار شکایتت رو ببرم نجف!" دلشکسته بود ولی باور داشت امام رضا اینقدر واقعی است که میشود از وی شاکی هم شد.
▪️اصلا عوام که هیچ! من امام رضای واقعی را در رفتار بزرگان هم دیدهام. مثلا وقتی که همان ورودی حرم میگفتند: أ أدخل یا حجةالله! اشکی داغ چنان فرو میریخت و شوقی مطبوع چنان بر چهرههای گر گرفته میشکفت که گویی شنیدهاند: اهلا و سهلا!!
🔺امام رضای واقعیِ دوستداشتنی! رزق تماشا را برای ما ابدی کن!
پنجشنبه، ۲۵ آبانماه سال ۲، مشهدالرضا.
#سید_میثم
@Masihane
#خوابگاه و برزخ روابط
💠 پنجشنبه شب در جمع رفقا حرف از #خودکشی یک دختر دانشجو بود. شکل حادثه: سقوط از طبقه چندم خوابگاه.
معمولا تحلیلها درباره چنین حادثه وحشتناکی زیاد است.. بعدد ما احاط به علم الله!
اما من همیشه خوشبینانه باور دارم بسیاری از این رخدادهای غمناکِ رواداشتن مرگ بر خویشتن، با تبادل چند کلمه، دستکم به تاخیر میافتند. گویی برای کسی که تصمیم به خودکشی گرفته، جای خالی کسی که «کلمه» بگوید-تبشیرا یا انذارا- با هیچ چیز پر نمیشود مگر مرگ! پس باید پرسید: «جالی خالی» را چگونه باید پُر کرد؟
💠 جمعهشب چند دقیقهای همکلام میشوم با یکی از نزدیکان. ترم اول روزگار دانشجویی است. در شهری که با خانه و خانواده، نهایت یکساعت فاصله دارد. از رشته و درس و دانشگاه میپرسم و از دوستان و خوابگاه. کمابیش توضیح میدهد. احوال یک آشنای دیگر را هم میپرسم. میگوید همدیگر را میبینیم، به قاعده وقتهای حضور در آشپزخانهی عمومی خوابگاه. رابطه در حد سلام و علیک و یک لبخندِ دخترانهی از سر زور است. اینها را طوری سرد میگوید که انگار همین دیدوبازدید اندک را هم میل ندارد. ذهنم گره میخورد به هندسهی این نوع روابط که معماری خوابگاه آن را ناگزیر میکند. به شبکهای از روابط عجیب و پیچیده و قابل تحلیل که در خوابگاهها جریان دارد.
💠 سپس به محیط عمومی و خصوصی فکر میکنم. به اینکه در یک خوابگاه اتاق محیط خصوصی است و آشپزخانه عمومی؛ یک تفکیک عجیب و البته موجه و لابدّی! در ذهنم ترسیم میکنم چطور آدمها فرآیند تولید را پیش چشم یکدیگر پیش میبرند و در مصرف به حیات خصوصی و حیاط خلوت میخزند؟ ما با یک شکل از روابط انسانی متفاوت مواجهیم؛ ابتدائا جذاب... و استمرارا آسیبزا! ما با یک زندگی دیگر طرفیم. زندگی در خوابگاه. یعنی محیطی که در آن نوع حضور آدمی متفاوت از حضور در خانه و خانواده و بازار و مدرسه و محل کار است. محیطی که مثل همه جا، ما با آدمهایش در چیزهایی شریکیم و در بسیاری چیزها نه! اما متفاوت! در خوابگاه ما فضای عمومی یکدیگر را رصد میکنیم، ولی قدمان به فضولی از فضای خصوصی نمیرسد. مثل سهیم شدن در بو برنگ غذاها و خوراکیها، بیآنکه در طعم و مزهاش شریک شویم. برخلاف خانه و خانواده که جورکش بو و همسفرهی مزههاییم. اینجاست که در خوابگاه تعلقی در پس شناختنها نیست. چون خوابگاه یعنی زندگیِ موقت.
در این لحظه مدام به ما یادآوری میشود که دغدغه و کار اصلی تو اینجا و در میان این آدمها نیست. آمدهای که بگذری، نه خو بگیری و زندگی کنی!
💠 این نمای بیرونی ریخته شده در فضای عمومی [مثل] آشپزخانهی خوابگاه، دوسر باخت است. از سویی به قول والریا لوئیزلی ما را به «فرضیهپردازی درباره خوشحالی دیگران وامیدارد که بر اثر مقایسه با خودمان، میشود دلیل اصلی ناراحتی ما» و از سوی دیگر ما را در محدودهای از زندگی دیگران سهیم میکند که باب گفتگوها را جز به اندازهی اضطرار یا رسم ادب نمیگشاید. تو مجازی سلام کنی و لبخند بزنی، نه بیشتر! چون آدمها پیش خودشان گمان میکنند: «با اینها از هیچ چیز نمیشود حرف زد». پس وقتی یکدیگر را در آشپزخانه میبینیم، به رسم ادب سری تکان میدهیم ولی در ادامه ترجیحمان شنیدن صدای قاشق چنگالهاست.
💠در خوابگاه، ما هستیم و نیستیم! این حالت برزخی و موقتی، «جای خالی» میسازد برای لحظههایی که یکی به کلمه محتاج است تا از خر خودکشی پیاده شود.
بهراستی، سختافزار و نرمافزار حضور در چنین پدیدهی مدرنی چگونه باید باشد؟ گویا هنوز خیلی نمیدانیم! لکن در عین ندانستن، این سبک زندگی خوابگاهی را در شکل معماری شهری دنبال میکنیم.. با آن آپارتمانهای بلند و متراکم و تکثر فضاهای عمومی و لبریز از «جای خالی»!
#سید_میثم
@Masihane
🔰 ایمان چیست؟
تقوا چیست؟
در کلام حضرت زهرا(سلامالله علیها)
🔹این دو سوال، در عین آنکه همواره مورد بحث و گفتگو و ترجمه و شرح و تفسیر قرار گرفتهاند، اما خاصیت ابهامگونه خود را حفظ کردهاند. خاصیتی که نشان از پویایی و رشد و زایندگی «کلمه طیبه» دارد. «ایمان و تقوا» بهسان رندی خردمند، همواره کیسه و جیبی ناپیدا دارد که درست در زمانی که همه گمان میکنند تمام بُنمایهی آن را جوریده و تمام معنایش را مکیدهاند، ناگهان برای کامهای تشنه و جانهای جوینده انبانی دیگر رو میکنند.
🔸حضرت زهرا(سلامالله علیها) در ذیل خطبهای که برای زنان انصار و مهاجر به وقت عیادت از حضرتش خوانده، ایمان و تقوا را به شکلی از جامعهسازی گره میزند که یکی از ابعاد مهم آن، کیفیت رفتار حاکمان در برابر مردم و در بهرهبری از تمامی امکانات مادی است. چگونه رفتاری؟
🔹 حضرت میفرماید: «حاکم در آشکار و نهان (در رسانهها و در جلسات محرمانه و خصوصی و حتی در درون سینهی خویش)، خیرخواه مردم است.» خیرخواه مردم بودن، یعنی علاقمندی به رشد آنها. رشد جز از مسیر تبیین درست از غلط و سپس آزاد گذاشتن برای انتخاب، میسر نیست که فرمود: لا اکراه فی الدین، قد تبین الرشد من الغی. دین شما را افسار نمیزند، بلکه برای شما رشد را از غی تبیین کرده و در انتخاب آزاد میگذارد.
اما اگر مردم بدی را برگزیدند و به مسیر غلط و غَیّ پا گذاشتند، آیا حاکمِ خیرخواه بیتفاوت مینشیند و نظاره میکند؟ طبعا پاسخ منفی است. پس چه میکند؟
🔸حاکم دو حوزه برای کنش و فعالیت دارد:
الف) مداخلهگری در حیطه «انتخاب» و دستکاری «آزادی» مانند استفاده از ابزار قدرت در مهار و جلوگیری از ورود مردم به مسیر غیّ و غلط.
ب) سرپرستی حیطه «گرایش و بینش» و تلاش برای روشن شدن مسیر درست و تمایز آن با راه غلط. مانند تلاش برای تغییر نظام حب و بغض به واسطه فهم زیباییها و زشتیها، محبوبها و مغضوبها(خوشآمدنیها و بدآمدنیها).
🔹بخشی از متفکران معتقدند حاکمیت اجازه دخالت در هیچ یک از دو حوزه «الف» و «ب» را ندارد، برخی باور دارند حاکمیت در حوزه «ب» اجازه ورود دارد ولی در حوزه «الف» نه. برخی هم معتقدند حکومت میتواند در هر دو حوزه ورود کند. مسئله این نوشتار تعیین یکی از این نظریات به عنوان مبنا و سپس توضیح حدود و ثغور دخالت حاکمیت نیست بلکه میخواهد بگوید هنر حاکمیت ایدهآل این است که میزان دخالت در هر دو حوزه «الف» و «ب» را خوب میشناسد و چنان متعادل عمل میکند که مردم را به سمت خیر حرکت میدهد بدون سلب آزادی یا حتی تزریق حس عدم آزادی!
🔸حضرت زهرا در ارائه یک تصویر از حکومت امیرالمومنین خطاب به زنان مهاجر و انصار میفرماید:
«اگر مردانتان در سپردن حکومت به علی سستی نمیورزیدند، او شتر حاکمیت را به سمت مقصد میبرد بدون آنکه مردم نشسته بر این شتر ملول و ناراضی شوند.»
درحالیکه دیگران شتر را چنان غیراصولی به سمت مقصدی ناروا میکشند که راکب و مرکب هردو ناراضی و ملول میشوند. مانند نارضایتی مردم در حکومت ابوبکر که منجر به جنگهایی متعدد شد، یا نارضایتی مردم از خلافت عمربنخطاب که به خفقان انجامید، یا نارضایتی مردم از خلافت عثمان که به شورش علیه خلیفه و قتل او رسید. علی هم که روی کار آمد، برای برگرداندن شتر حکومت و مسئولان به مسیر درست، مجبور به دادن هزینه شد، چون این شتر به چریدن آبشخور مردم و امکانات جامعه عادت کرده بود.
🔹لذا باز حضرت زهرا در تکمیل تصویر نحوه حکمرانی علی میفرماید:
«اگر علی بر مسند حکومت نشسته بود، هرگز بهرههای فراوان به خود اختصاص نمیداد و از دنیا به مقدار رفع گرسنگی و تشنگی بسنده میکرد. ثمرهی چنین رفتاری آن بود که خداخواهان از دنیاطلبان به راحتی شناخته میشدند و راستگویان از دروغگویان.»
🔸سپس حضرت زهرا ادامه میدهد:
چنین جامعهای یکی از ابعاد مهم ایمان و تقوا را داراست و طبق وعده قرآن «لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» اگر مردم ایمان آورند و تقوا به خرج دهند، برکات آسمان و زمین بر آنها گشوده میشود. یعنی رفاه مادی در کنار گشایش معنوی.
...آیا تمدن ساختن چیزی جز این است؟
اینجاست که میبینیم معنای ایمان و تقوا، در سطحی دیگر خودش را عرضه کرده و برای ما آوردهای در راستای رفع نیازهای اندیشهایمان دارد.
#سید_میثم
#حکمت_سیاست
#هنر_سیاست
@Masihane
برخی زمین و زمان را میگردند در پی استادی که حرکتشان دهد.
برخی هم به دنبال استادی میگردند تا با او قرار یابند.
اینها همانهایند که عمریست پر شر و شور میچرخند؛ چون صوفی در سماع! حرکت دارند و قرار نه.
قبلهای باید.. تا "گردیدن" طواف شود و رمیدن، پریدن!
#نقل_بیقراری است..
حکایت جهیدهای مکاننیافته!
بامداد ۹ آذرماه سال ۲
#سید_میثم
@Masihane
یه مصاحبه تقریبا مختصری بود که به اقتضاء فرصت محدود نشریه عهد، مختصرتر هم شد. در ادامه پیدیاف نشریه رو میذارم و امیدوارم در فرصت مناسبی بتونم باز اصل حرف در باب "نقش حضرت زهرا در حفاظت از پیوندهای اجتماعی مدنظر اسلام" رو در کانال قرار بدم!
@Masihane
دوتا ظرف غذا بود. از طرف بچههای هیئت. مثل هرشب. یکی سهم رفیقم شد و یکی هم دادم به نگهبان مجتمع.
توی جاده داشتم به این فکر میکردم چقدر کمتوفیق بودم تبرکی حضرت به من نرسید.
یکدفعه دیدم چقدر بد فکر کردم. مگر دفعات قبل که سر این سفره مینشستم، از لیاقتم بود؟ حاشا و کلا. تمامش کَرَم اهل بیت بوده.
بعد به مادرم زهرا گفتم: چقدر هوای ما بیچارهها رو داری! من با نذر شما، "کریمی" میکنم و کرامت به خرج میدم!
نذری که یکی دیگه پخته و یکی دیگه بانی بوده و یکی دیگه توزیع کرده و...
ولی من باهاش کریمی میکنم که این هم از لطف شماست!
#سید_میثم
#شب_شهادت_حضرت_زهرا
@Masihane
🔴 طراح شدن، خوانش کردن | بخش اول
▪️8 آذرماه 1402 بود که رهبر معظم انقلاب در دیدار با بسیجیان به یک نکته مهم در باب بسیجی تراز اشاره کردند. ایشان فرمودند: «جذب «نیروهای طراح» در کنار نیروهای عملیاتی و اهمیت دادن بیشتر به تدبیر و فکر و طراحی»، از جمله توصیههاست.
▪️این توصیه و شاید مطالبه، ریشه در برداشت و تفسیر رهبری از آیات جهاد دارد که سالها قبل در ذیل تفسیر آیات سوره برائت خود را عیان ساخته بود. رهبر انقلاب پیرامون مجاهده با نفس فرمودند: «در مورد مجاهدت با نفس معنایی که اول در ذهن عامه میآید، دادنِ جان در راه جهاد است. درحالیکه فایدهی نفس انسانی فقط فدایی شدن در راه خدا نیست، بلکه تمام مراحل قبل از فدایی شدن، مانند به کارگیری فکر و انرژیها و قوای جسمانی و روحی و قوهی ناطقه، همگی مصداق مجاهدت با نفس است. پس مغزهای خود را برای طرح نقشه به کار اندازید؛ زبانهای خود را در این راه به کار اندازید...» (تفسیر سوره برائت، ص285)
▪️اکنون که محرز است تربیت و جذب نیرویهای طراح و اهمیت دادن بیشتر به تدبیر و فکر و طراحی، یکی از تجلیات مهم مجاهده با نفس است، سوالی به غایت مهم آغوش خود را به روی ما میگشاید: «برای داشتن نیروی طراح(اعم از جذب و تربیت) چه باید کرد؟»
▪️اگر طراحی همان شکافتن سقف و درانداختن «طرحی نو» در کلام حافظ باشد، این مفهوم نسبتی وثیق دارد با مفهوم «خلاقیت». خلاقیتی که به معنای آفرینش است اما نه آنچنان که تنه به خالقیت خدا بزند که میان خلاقیت مخلوق و خالقیت خالق، تفاوت از زمین تا آسمان است. خلاقیت انسان یعنی آفریدن از «شیء»ها و خالقیت خدا یعنی آفریدن از «لا من شیء»ها که حضرت زهرای مرضیه فرمود: ابْتَدَعَ الْأَشْيَاءَ لَا مِنْ شَيْءٍ. (خطبه فدک)
▪️بنابراین لازمهی خلاقیت انسان، وجود «چیزها» و داشتن درک درست و مسئلهمند از آنهاست. به تعبیر روانتر، زمانی ما میتوانیم خلاقیت به خرج داده و طرحی نو دراندازیم، که اشیاء و چیزهای موجود را خوب شناخته و درست خوانش کرده باشیم.
▪️مثلا انسانی میتواند در زمینه طراحی یک خانه یا شهر خلاقیت به خرج دهد، که بتواند به صورت مسئلهمند شهر را مورد خوانش قرار دهد. این موضوع قابلیت تسرّی به سایر طراحیها را دارد.
▪️کسی که متکی بر یک سنت، به خوانش یا بازخوانی مسئلهمند تراث همت میگمارد، امکان بروز خلاقیت و انداختن طرحی نو دارد. کسی که سقف فلک را شناخت، برای او امکان شکافتن آن میسر خواهد شد. چون خلاقیت مترتب بر تصادف نیست.
🔻ادامه در بخش دوم
#سید_میثم
#ارادهورزی
@Masihane
🔵 طراح شدن، خوانش کردن | بخش دوم
▪️خداوند متعال در آغاز فروفرستادن وحی بر رسول خویش میفرماید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ» . قرائت کن... خوانش کن... مبتنی بر نام پروردگارت که آفرید. اگر تاکنون جهان و هستی را مبتنی بر دیگر اسامی خوانش میکردید، اکنون موعد آن رسیده تا با «اسم ربّ» به خوانش بپردازید. همان ربّی که آفریدگار است.
▪️کنار هم قرار دادن موضوع «خلق» و «قرائت» معنادار میشود، آنگاه که بدانیم خلاقیت ما نیز در گرو خوانش کردن است و این خوانش صحیح جز ذیل اسم «ربّ» میسر نخواهد بود.
▪️برای گشودن گرههای این پارهسطرها، خوب است از توضیحی درباره «خوانش» شروع کنیم. درباره خوانش در مباحث مرتبط با رشتههایی همچون ارتباطات و مطالعات فرهنگی و ... بسیار سخن رفته؛ گاه به صواب و گاه به گزاف. اما برای دوری از اطالهی کلام که باری جز ملالت خواننده ندارد، مختار نگارنده از خوانش در یک جمله یعنی خواندن متن و هرچیزی که امکان خواندن دارد(مانند شهر، رفتار مردم و...) به شکل مسئلهمند.
▪️مسئلهمندی یعنی خواندن نه برای تفنن و تفریح و پر کردن اوقات فراغت. یعنی خواندن نه برای خواندن که از سنخ لذتهای طبقه متوسط و روشنفکران کافهای است. بلکه خواندن برای شفافتر شدن مسئلهای یا یافتن و کشف پاسخی برای یک مسئلهی از پیش مهیا.
▪️البته ضرورتا چنین خوانشی زمانی اتفاق میافتد که متن توان و ظرفیت خوانش داشته باشد. متنهای ضعیف و نحیفی که از فرآیند پویایی جا ماندهاند و صلب و سفت قابلیت هرگونه مانوری را از بین میبرند، اصطلاحا غیرقابل خوانشاند. تلاش برای مواجههی مسئلهمند با چنین متونی، همان زور اضافی است که فقط اهالی مطایبه و بذلهگویی (اگر نگویم مبتذلنویسان) در باب آن میتوانند صدمن مثنوی بنویسند.
▪️میشود ماجرا را از لنز دیگر آیات هم نگریست. مثلا طراحی یا همان خلاقیت که از یک جنبه همان «احداث» است و آفریدن، از ویژگیهای مهم رسول است که خداوند در توصیف او فرمود: «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» (و اما به واسطه نعمتی که خداوند به تو ارزانی داشته، ایجاد و احداث کن). یعنی رسول به واسطهی نعمت ربّ خویش، میتواند نظریه بدهد و تئوری بسازد آن در هم مواردی که تاکنون پای چوبین عقل بشر نرفته است. احداث آن ساختنی است که تاکنون نبوده و اکنون حادث و ایجاد شده است. از این رو «حدیث» را باید متمایز از «قول» دید که اولی در خود «نو» بودن را دارد و حال آنکه دومی میتواند تقلیدی و تقریری باشد از دیگران.
▪️درنتیجه طراح و خلاق و حداث، باید همچون رسول مبعوث شود، هرچند در ساحتی بس دنیویتر؛ و این بعثت در گرو «قرائت» است که خداوند با رسول خویش اینگونه آغاز کرد: «إقرأ».
اینجاست که گام اول طراح شدن را میتوان در یک کلمه دوباره تکرار کرد: توانایی خوانش!
#سید_میثم
#ارادهورزی
@Masihane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جعفر_پلنگ و امامرضای واقعی...
@Masihane
#شهیدرضی و مطالبهی چه چیز؟
ما داریم سرد میشویم. بعد از شهید سلیمانی، متعدد کشتند و ما داغ و پرحرارت یک چیز خواستیم: انتقام!
اما انگار هربار تصمیمگیران اصلی، ما مردم را کممحلی کردند. حالا در سوگ یک سرباز دیگر، گویی همگی میدانیم انتقامی هرگز در کار نیست. برای همین بیسروصدا فقط غصهی یارِ رفته را میخوریم و مرثیه "آن سفر کرده" را میخوانیم. بیخیال حماسهای که فکر میکردیم سوخت موشکش را فریادهای "انتقام انتقام" ما فراهم میکند.
این چهار خط بالا، خلاصهی حرفهای گفته و نگفتهی دوستانی است که اکنون در سرخوردهترین حال ممکن، غریبانه و دلسوزانه، هم شاکیاند و هم نمیدانند به کجا شکایت بَرَند!!
من غم را، خشم را و حالا زمهریر دلسردی را خوب درک میکنم. اما گمان میکنم اصل معادله را هنوز نتوانستهایم خوب شفاف کنیم.
ما برای تحلیل وضعیت موجود نیازمند اخبار پشتپرده و محرمانه نیستیم. کافیست نگاهی بیندازیم به وضع رقتبار اسرائیل که همچون چارپایی در گِل مانده... البته دور از جان چارپایان!
عزیزان! اگر اسرائیل در ماجرای شهید فخریزاده اقدام کننده بود و اصطلاحا ابتکار عمل را در دست داشت؛ اگر آنجا و چندجای پیش از آن، زده بود و نشسته بود کنجی به تماشای سر رفتن حوصلهی ایرانِ اسلامی و عمل شتابزدهی ما و برای تمام احتمالات، برنامه چیده بود؛ اکنون وضعیت فرق دارد.
اینبار ما هستیم که اقدام میکنیم و چندسویه خنجر میزنیم و برای احتمالات مختلف، سناریو داریم.
ما مثل پسربچهای که از لات محله پسگردنی خورده، نباید حقد و کینه به دل بگیریم تا سر موعد مناسب، سنگی حوالهی شیشهی خانهی آن لات کنیم و با دلی خنک همهجا درگوشی بگوییم: زدم! و این بشود انتقام.
ما همانند بزرگ محلهایم، که درحال اصلاح معضلات و بحرانهای تکتک کوچهپسکوچههاست و با فراغت بال نشسته برای تکتک اتفاقات، برنامهریزی کرده و حتی پیشبینی حوادث غیرمترقبه را هم نموده و با محاسبهی کلی هزینه-فایده، دارد عملیات میکند و این اسرائیل است که گیج و منگ از ضربههای مختلف جبهه مقاومت، چاره را در انتقامهای موضعی دیده!
اصلا بیایید به این سوال فکر کنیم:
خود شهید والامقام سیدرضی در سوریه درحال سامان دادن به چه جبههی مهمی بوده که اینطور دشمن را وادار به رفتار دستپاچه و شتابزدهی حملهی مستقیم کرده؟
خود سیدرضی و شهادتش یعنی ما درحال اقدامیم و اسرائیل در موضع انتقامهای تشفیبخش! نه بعکس!
#سید_میثم
@Masihane
قالی کرمون، استعارهی ماست!
اگر "بچههای قالیبافخانهی مرادی کرمانی" را خوانده باشید، خوب میدانید پشت کارِ آن گلهای تراویده روی قالی، داری وجود دارد با انبوهی اندوه. رنگش عیان و رنجش نهان.
انگار بچههای قالیبافخانه دوست دارند شمای مهمان، شمای زائر، قالی را ببینید ولی رنجهای کوفته لای ریسها را، نه! برای همین از دیروز، بچههای قالیبافخانه برگشتهاند پشت دار و پای کار! موکبها به راهند و بچهها دارند پودها را میتنند به جان تارها. ولی این تنیدن بر تار، نواختن با تار نیست. صدایش اکنون که نه، فردا هم درنمیآید! بیصداست. تعمدا. مثل خودشان. چون "کرمونیجماعت" یاد گرفته شُل حرف بزند، سفت کار بکند. گواه؟ حاجقاسم! کمصدا و پُرنما. یک تخته قالی. از آنهایی که هرچقدر پا بخورد، تازهتر میشود.
۱۴دیماه ۱۴۰۲، ماه ترور!
#سید_میثم
@Masihane
مفشوی یک انسان چندمنظوره
قالی کرمون، استعارهی ماست! اگر "بچههای قالیبافخانهی مرادی کرمانی" را خوانده باشید، خوب میدانید
حضرت آیتالله خامنهای:
«بنده در طول سالها اُنس با کرمان و کرمانیها، نقاط درخشانی را در این استان و در مردم این استان، بالعیان مشاهده کردهام؛ شنیدنی نیست، دیدنی است، حسکردنی است.
اگر بخواهیم در چند جمله از مهمترینِ این ویژگیها اسم بیاوریم، من باید عرض کنم که اوّلاً هویّت عمیق فرهنگی کرمان، ثانیاً نخبهپروری کرمان... نجابت اخلاقی و ایمان صادقانهی مردم کرمان، و پیشگامی مردم کرمان در پیوستن به نهضت اسلامی و انقلابی... زمینهی بُروز شخصیّت بزرگی مثل حاج قاسم سلیمانی اینها است...
بله، یک قاسم سلیمانی کافی است که نه فقط استان کرمان، بلکه ملّت ایران به او افتخار کند و مباهات کند؛ این درست، امّا مطلب مهمّ دیگر در کنار این، آن است که آن زمینهی فرهنگیای که قاسم سلیمانی را تربیت میکند چیست؟! به این زمینهی فرهنگی باید تکیه کرد. آن ایمان صادقانه، آن گذشتها، آن سلامت فکری و هدایت الهیای که خدای متعال به مردمی عنایت میکند، زمینههای فرهنگی است. البتّه این زمینهها همیشه هست، منتها وقتی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نیست، این ظرفیّتها بُروز پیدا نمیکند؛ وقتی جمهوری اسلامی به وجود میآید، آنوقت این شخصیّتها یکییکی ظهور میکنند، بُروز پیدا میکنند.»
۱۴۰۲/۱۰/۰۲
@Masihane
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰هادی و هدایتگری گرایش، بینش و کنش جامعه| بسط تجربهی لحظهی مقدس، عمومیسازی معارف دینی و ایجاد قدرت نرم ذیل سایهی تدابیر امام هادی
1⃣ گرایش:
🔸در اعمال آیینی یا همان مناسک دینی، لحظاتی وجود دارد که از آن به «لحظهی مقدس» تعبیر میشود.
اهمیت این لحظه چنان وافر است که یکی مانند کیلفورد گیرتز آن را از مهمترین کارکردهای مناسک دینی میداند.
🔹برای داشتن درکی ملموس و شفاف از «لحظهی مقدس» میتوانید خاطرات حضور خود در مناسک دینی را تورق کنید. به عنوان مثال، لحظهی نزدیک شدن به ضریح ائمه یا ایستادن در برابر شکوه کعبه یا حتی عبور ماشین حامل پیکرهای تازه تفحص شدهی شهدا، احتمالا حالتی مقدس و لبریز از معنویت را برای شما رقم زده که این همان «لحظهی مقدس» است.
🔸روزگاری تجربهی «لحظهی مقدس» چنین عمومی و فراگیر و در دسترس همگان نبود و صرفا ردّی از آن در کنج محافل خصوصی ذکر و ورد یا در گوشههای عزلت یافت میشد.
🔹عمومی شدن این تجربه مرهون تلاشهای امام هادی(علیهالسلام) است که با طراحی یک مجموعه بینشی، گرایشی و کنشی، نرمافزار جدیدی وارد فرهنگ دینی ساخت به نام زیارت (صدور زیارتنامه و ترغیب به سفر زیارتی). آن هم درست در دورهای که خلفا و سلاطین روزگار، زیارت حج را از معناهای مهم سیاسی-اجتماعی و معنوی-عرفانی آن تهی کرده و به یک عمل تشریفاتی فروکاهیده بودند. نرمافزار زیارت شکلی نوین از مناسک مذهبی را مبتنی بر باورهای دینی ایجاد نمود و با بسط دادن به زمینهی تجربهی «لحظهی مقدس»، این وضعیت روحی را به عموم افراد جامعه هدیه کرد.
2⃣ بینش:
🔸اما آنچه گفته شد، تنها کارکرد نرمافزار زیارت به عنوان بارزترین تجلی مناسک دینی نبوده و نیست. خروج معارف بلند دینی از انحصار مکتبها و مدرسهها نیز از کارکردهای همین تدبیر امام هادی است. تا پیش از اقدام بینظیر امام در تولید نرمافزار زیارت، معارف دینی به عنوان منبع اصلی تعلیم و تعلم در حصار فضاهای علمی و آکادمیک زمانهی خود بود و امام هادی در عین قرار گرفتن در حصر فیزیکی، پای معارف و حقایق مهم را به فضای عمومی باز کرد.
🔹به عنوان مثال: شاید اگر از یک فرد معمولی در جامعه اسلامی بخواهند چند روایت از کتب حدیثی معتبر شیعی نقل کند، چنین توانی را نداشته باشد اما همین فرد به دلیل حضور در مراقد و اهتمام به امر زیارت، با معارف از طریق زیارتنامه آشنا شده و برخی مضامین و عبارات آن را حفظ دارد (مانند عبارات زیارت عاشورا که در اذهان بخش مهمی از جامعه دیندار نهفته است).
3⃣ کنش:
🔸نکته مهم دیگر آنکه این نرمافزار مهم زیارت چنان در نظر دشمنان اهل بیت مهم جلوه کرد که متوکل عباسی به دلیل احساس خطر از این ناحیه، دستور به تخریب مرقد مطهر سیدالشهدا در کربلا داد. او برای آنکه مردم دورهی خویش را از اقدامات مهم فرهنگی امام هادی دور کند، حرم سیدالشهدا را شخم زد و با تبدیل کردن آنجا به زمینی کشاورزی، بر قبر مطهر حضرت آب بست تا مردم امام حسین و عمل زیارت را فراموش کنند. این شدت مقابله آن هم در سطح رأس حاکمیت نشانی از توفیق امام هادی است در نهادینهسازی زیارت.
🔹در واقع زیارت، به واسطه آنکه توان ایجاد اجتماع افراد براساس گرایشها وبینشهای واحد را داراست، یکی از مهمترین زمینههای تجلی «قدرت نرم» به شمار میرود که کارکردی اساسی در حوزه سیاست و اجتماع دارد. یک نمونهی آن در روزگار کنونی، زیارت اربعین است که رعب دشمن را برانگیخته و نشانهی این رعب، تلاش برای انواع مقابله با این پدیدهی عظیم است.
✍🏻 سیدمیثم میرتاجالدینی
🆔 @Qasas_school
#تداول
یادآوری یک آیه به اقتضای شهادت جمعی از نیروهای سپاه در سوریه
«إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللهُ لا يُحِبُّ الظّالِمينَ» ﴿آل عمران/١٤٠﴾
اگر به شما زخمی زدهاند، شما هم به آنها مثل آن زخم را زدهاید. قرح با توجه به اقران آن، میتواند زخمی باشد که بسیار نمایان است. از آن زخمهایی نیست که بتوان پوشاند و خونش را به جگر کشید و دم نزد. همچنین قَرح زخمی است که از خارج بر بدن وارد میآید. برخلاف قُرح که زخمی است داخلی.
با این حساب قرآن میفرماید: اگر چنین زخم نمایانی امروز در سوریه از سوی دشمن خارجی بر پیکر مقاومت تحمیل شده، پیشتر نیز زخمی نمایان بر دشمن وارد آمده.
این حقیقت جنگ است که میزنیم و میزنند. این روزگار زدنها دستبهدست میشود تا خداوند معلوم کند افرادی را که ایمان آورده و خدا را میخواهند و از میان شما گواهانی برگیرد و به شما نشان دهد که میشود متحمل قرح شد و مومن ماند و به تداول و دستبهدست شدن قدرت اندیشید... و البته خداوند ظلم کنندگان را دوست ندارد.
این شکل مواجهه قرآن با زد و خوردها یعنی آموختن شیوههای پذیرش پیروزی و شکست. نه به هنگام پیروزی مغروریم و نه به هنگام شکست مایوس که این تداول و دست به دست شدن، حکایت روزگار است و خداوند اینگونه آن را آفریده. این پردهای است که در آن خداوند نشان میدهد مومنان را و دوستنداشتنی بودن ستمگران را.
#سید_میثم
@Masihane