⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هشتادو_هفتم 🔻 #حضرت_یعقوب_علیه_السلام 🔹 #یعقوب فرزند اسحاق و نوه ابر
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_هشتادو_هشتم
🔻 #فرزندان_یعقوب_علیه_السلام
🔹یعقوب دارای #12_فرزند و آن هم #پسر👦🏻 بود.✔️
▪️ فزوتیل،
▪️ شمعون،
▪️ لاوی،
▪️ یهودا،
▪️ ریالون،
▪️ یشجر،
▪️ بجماع،
▪️لی،
▪️ احاد و
▪️ اشر
↩️ #از_مادری_بنام ( #اِلیا) دختر خاله یعقوب بودند
و
▪️یوسف و
▪️ بنیامین
↩️ #از_مادری_به_نام( #راحیل) بودند.✔️
🔸فرزندان یعقوب #همگی_تنومند و #زیباروی بودند
☝🏻و اما یوسف #زیباترین_آنها بود، یکی از مخلوقات خداوند که خداوند نیمی از زیباییهای دنیا را در چهره او قرار داد،
👈🏻 به همین خاطر از همان دوران #کودکی👦🏻 مورد #حسادت_برادرانش قرار گرفت و #یعقوب_او_را از تمامی فرزندانش #بیشتر_دوست_میداشت.✔️
📋موضوع دیگری که در قرآن کریم آمده #وصیت_یعقوب به پسران خود است که #در_وقت_مرگ کرده و آن #در_سوره_بقره آیات 132 و 133 آمده است؛👇🏻
📖✨«ابراهیم پسران خود را وصیت کرد و یعقوب نیز به پسرانش وصیت کرده (گفت)
✋🏻ای پسران من، خدا این #دین را برای شما برگزید.✔️
نمیرید مگر آنکه #مسلمان باشید.
آیا شما کی و کجا بودید هنگامیکه یعقوب را مرگ فرا رسید و به پسران خود گفت؛ بعد از من چه کسی را میپرستید❓
👥 گفتند؛ خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، #خدای_یگانه را میپرستیم و تسلیم فرمان او هستیم».✔️ ✨
📜در روایتی دیگر مورخین نوشتهاند که یعقوب از #چهار_زن،🧕 #دوازده_فرزند_پسر👦🏻 پیدا کرد که عبارتند از؛↙️
1⃣ : روییل یا روبین
2⃣ : شمعون
3⃣ : لاوی
4⃣ :یهودا
5⃣ : بشجر یا یشاکر
6⃣ : ریالون یا زبولون
که مادر این شش نفر « #لیا»🧕 بود.
7⃣ : یوسف
8⃣ : بنیامین
که مادر این دو نفر « #راحیل»🧕 بود.
9⃣ : دان
🔟 : تفتالی
که این دو از #کنیز_راحیل به دنیا آمدند
1⃣1⃣ : جاد
2⃣1⃣ : اشیر
که این دو را #زلفا_کنیز_لیا به دنیا آورد.
🔘 #تمام_فرزندان یعقوب علیه السلام در شهر #فدان_آرام به دنیا آمدند #به_جز_بنیامین که پس از آمدن یعقوب به #فلسطین در آنجا متولّد شد.👶🏻
ادامه دارد...
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هشتادو_هشتم 🔻 #فرزندان_یعقوب_علیه_السلام 🔹یعقوب دارای #12_فرزند و آن
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_هشتادو_نهم
🔻 #نسبت_عیص_و_یعقوب_علیه_السلام
📝نوشتهاند؛
چون #ابراهیم به سن #کهولت رسید به « #لعاذر» که #سرپرستی_خانواده او را به عهده داشت سفارش کرد که برای پسرش اسحاق از کنعانیان که در فلسطین بودند همسری🧕🏻 انتخاب نکند❌
↩️و #همسر_او_را_ازمیان عشیره و فامیل خود او انتخاب کند✔️
👤 و «لعاذر» نیز #طبق_وصیت_ابراهیم « #رفقه» دختر🧕🏻 « بتوئیل بن ناحور» را برای وی به همسری گرفت✔️
و خداوند از وی #دو_پسر🧑 به اسحاق عطا نمود به نامهای #عیص و #یعقوب که هر دو در یک زمان با همدیگر به دنیا آمدند.✔️
🧔🏻 #اسحاق👈🏻 #عیص را بیشتر از یعقوب دوست میداشت💕
🧕🏻 و #رفقد به👈🏻 #یعقوب بیشتر علاقه داشت.💕
🔸 #عیص پس از اینکه بزرگ شد به نزد #عمویش_اسماعیل رفت و #دختر_او_را که نامش « #بسمة» بود به همسری برگزید،✔️
🔹 و #یعقوب نیز برای ازدواج به مسافرت راهی شد تا به نزد #دائی_خود « لیان بن بتوئیل» رفت و #دخترش « #لیا» را به همسری گرفت✔️
↩️ و وقتی که «لیا» از دنیا رفت، خواهر او « #راحیل» را به همسری برگزید.✔️
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-
🔻 #علت_مسافرت_یعقوب_به
#سوی_دایی_خود
🔹 #یعقوب پیش پدرش اسحاق رفت و گفت؛
✨ پدر جان #شکایت عیص برادر خود را نزد تو آوردهام،
☝🏻و از زمانیکه #پیشگویی کردی که ↘️
🔻 #نسل_پاکی👨👩👧👦 به من عطا میشود و
🔻 #مال_فراوانی بدست می آورم
↩️ به من #حسادت_میکند و با #زخم_زبان متعرض من میگردد😟 و به من #طعنه میزند
☝🏻 تا جایی که
#رفاقت ما👈🏻 #فراموش_شده و
#محبت برادریمان👈🏻 #گسسته_شده است.😔
🔸 #اسحاق که از جدایی و تیرگی روابط دو برادر غم انگیز شده بود😔 به یعقوب گفت؛
✨ ای نور دیده من، میبینی که دیگر پیر شدهام و مرگ بزودی گریبانگیر من میشود.
😥 #میترسم که پس از مرگ من، برادرت به مخالفت علنی با تو بپردازد و با حیله گری زمام تو را بدست گیرد.
👈🏻 پس #چاره_کار تو این است که به سرزمین «فدام آرام» در خاک عراق #رهسپار_گردی و به نزد دایی خود بروی و یکی از دختران🧕🏻 او را به همسری بگیری.
🤲🏻 #امیدوارم که زندگی تو شیرین تر از برادرت گردد و خدا تو را با دیده حمایت بنگرد و با عنایت خود تو را حفظ نماید.
ادامه دارد....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هشتادو_نهم 🔻 #نسبت_عیص_و_یعقوب_علیه_السلام 📝نوشتهاند؛ چون #ابراهیم
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_نودو_یکم
🔻 #علت_مسافرت_یعقوب
#بهسوی_دایی_خود
🔹 #یعقوب با گذشت ایام دورنمایی از شهر🌆 را دید و #امیدوار_شد که این دورنما، #شهر_دلدار و #مرکز_لابان_پیر باشد.
👈🏻 از این رو با نیروی شوق و قرب وصل به سوی او شتافت.🏃♂️
🔸 #یعقوب به شهر دایی خود وارد شده است، همان سرزمینی که #رسالت_ابراهیم را مژده داد و خورشید شریعت وی از آن طلوع گردید.✔️
🔹 #یعقوب_غریب، با رویی گشاده😊 و لحنیملایم از رهگذران پرسید؛
🍃آیا کسی هست که لابان فرزند بتوئیل را بشناسد❓
و آنها گفتند؛
👥 :آیا کسی هست که لابان برادر زن اسحاق پیغمبر را نشناسد؟ ⁉️
او #بزرگ_خاندان خویش و #صاحب این گلههای #گوسفند🐑 که در ریگزارها روانند میباشد.✔️
🔸یعقوب گفت؛
🍃 کسی هست که مرا به خانه🏠 او ببرد❓
👥گفتند؛ این دختر وی، #راحیل است که از عقب گوسفندان به این سمت میآید.
🔹 یعقوب نگاهی کرد👀 و #دختری_خوشسیما و #با_هیکلیموزون را دید. 😍
❤️ #قلب او با دیدن راحیل #تپید.💓
☝🏻 #ولی با نیروی
⏪ #اراده،
⏪ #حلم و
⏪ #عقل
خود را فراهم گرداند و آهسته به سوی دختر گام برداشت و گفت؛
🍃 بین من و تو خویشاوندی نزدیک و محکم است،
✋🏻 #من_یعقوب_پسر_اسحاق_پیغمبر و مادرم رفقه دختر جد تو بتوئیل است. ✔️
↩️ و #از_سرزمین_کنعان_آمدهام و این راه را با مشقت فراوان و تحمل مشکلات پیمودهام #تا_برای_امر_مهمی با « لابان» دیدار کنم.✔️
🧕🏻 #راحیل نیز سخنان شیرین او را شنید و با او روانه منزل🏠 شد.
🔸 #یعقوب با
👈🏻 #گامهای_آهسته🚶♂️
و
👈🏻 #روحی_مطمئن
به حضور لابان درآمد.✔️
🔹لابان به محض دیدن او، دست در آغوش یعقوب انداخت و مدتی، در آغوش هم #اشک_شوق_ریختند.😭
🔸 #یعقوب سفارش پدر را به دایی خویش رساند و #آرزوی_دامادی_خود_را🤵 به او #اطلاع_داد و گفت؛
🍃 #راحیل در♥️ #قلب_من جا گرفته است و امید دارم تا با او #ازدواج کنم.
🔹لابان گفت؛ #شرط_ازدواج تو با دختر من این است که
⬅️ #هفت_سال برای من #چوپانی🐑 کنی، تا این مدت، #مهریه_دختر_من باشد.✔️
🔸تو در طول این هفت سال #تحت_حمایت_من_بهسر_میبری.✔️
🔹 یعقوب نیز #شرط_چوپانی_را_پذیرفت و به گوسفند چرانی مشغول شد.✔️
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نودو_یکم 🔻 #علت_مسافرت_یعقوب #بهسوی_دایی
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_نودو_دوم
🔻 #علت_مسافرت_یعقوب_به
#سوی_دایی_خود
🔹 #راحیل🧕🏻
👈🏻 #دختر_کوچک لابان بود و
🔸 #لیا🧕 از جهت سن از او #بزرگتر
☝🏻 #ولی از جهت زیبایی بعد از خواهرش قرار میگرفت.✔️
🧕🏻 #راحیل قصد ازدواج نداشت و معمول هم نبود که دختر کوچک را قبل از دختر بزرگ شوهر دهند.
👈🏻 ولی یعقوب #شایسته این لطف بود که برای حل این مشکل هر دو دختر خود را به او بدهد.✔️
🔸 #هفت_سال_تمام_شد و یعقوب تصمیم گرفت ازدواج کرده و به زندگی خود سروسامان بدهد😊و از لابان #درخواست_وعده_کرد.
🔹 #لابان_گفت:
#آئین شهر و مهر پدری #اجازه_نمیدهد که دختر کوچک #زودتر از دختر بزرگ ازدواج کند
👈🏻پس #لیا_را_به_زنی_اختیار_کن و مطمئن باش که همسر شایستهای برای تو خواهد بود😊
☝🏻و اگر #راحیل را میخواهی باید #هفت_سال_دیگر_چوپانی_کنی.🤷♂
🔸 #یعقوب نتوانست خواهش دایی خود را رد کند. 😟
👈🏻 #زیرا لابان بود که او را گرامی داشت و به او لطف و احسان نمود.
☝🏻 لذا #شرط_لابان_را_پذیرفت و با #لیا ازدواج کرد💑 و
↩️ #بعد_از_هفت_سال_دوم با
👈🏻 #راحیل نیز ازدواج نمود.✔️
🔹 #لابان به هر دختر خود #کنیزی داد ولی این دو خواهر
⏪ #از_روی_مهربانی
و
⏪ #جلب_عواطف_یعقوب،
👈🏻 کنیزان خود را به او #بخشیدند.✨
♥️ خدا از
🔻 #لیا و
🔻 #راحیل و
🔻 #آن_دو_کنیز
👈🏻 #دوازده_پسر🧑 به یعقوب عطا نمود که #اسباط_بنی_اسرائیل نامیده شدند.✔️
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #وفات_یعقوب_علیه_السلام
🔹 #حضرت_یعقوب پس از ناملایمات و اندوه بسیاری که در زندگی به خصوص از #فراق_یوسف که قصّه آن خواهد آمد، متحمل شد.
⬅️ در سنّ #140سالگی و یا به گفته برخی دیگر #147سالگی👈🏻 #در_مصر از دنیا رفت
و هنگام مرگ خود به یوسف #وصیت_کرد_که ↘️
▪️جنازه او را به فلسطین برده و نزد
✨ #پدر و
✨ #جدّش_اسحاق و
✨ #ابراهیم،
دفن کند⚰️
و یوسف هم چنین کرد.✔️
ادامه دارد....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°