⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_صدو_یکم 🔻 #یوسف_وتعبیر_خواب_سلطان_مصر 🌌شبی #فرعون_مصر در خواب دید که
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_صدو_دوم
🔻 #دیدار_یوسف__بنیامین
🤴🏻عزیز مصر بر #هفتاد_زبان مسلط بود و🧔🏻 یوسف نیز با هر زبانی که او سخن میگفت پاسخش را میداد و این امر موجب #تعجب عزیز مصر شد. 😲😳
🔸در آن زمان #یوسف_سی_سال_داشت فاصله میان یوسف و پدرش در حدود #هجده_روز بود.
🔹 #در_دوران_خشکسالی🏜️ مردم دسته دسته به مصر می آمدند تا برای خود آذوقه فراهم کنند.
🔸 #یعقوب_و_فرزندانش که دچار خشکسالی شدند، تصمیم گرفتند که به طرف #مصر حرکت کنند و #گیاهان_دارویی🍀 را برای #فروش به مصر همراه خود بردند.✔️
↩️ از آن وقت #یوسف خود بر خرید و فروش ها و معاملات #شرکت_میکرد.
🔹هنگامی که #برادران_یوسف را دیدند او را نشناختند و هرگز فکر نمیکردند که او زنده باشد،
☝️🏻 #ولی یوسف آنان را شناخت و در مورد پدرشان و خانواده پرسید و↘️
👨🏻یکی از آنها گفت؛
که برادر کوچکی به نام #بنیامین داریم.
🧔🏻 #یوسف از آنان درخواست کرد که دفعه بعد که می آیند برادر کوچکشان بنیامین را به همراه بیاورند تا بار دیگر آذوقه آنها را فراهم کند و تمام کالای آنان را پنهانی در میان بار شتران🐪 آنها پنهان کرد.✔️
↩️چون #فرزندان_یعقوب خواستند که بار دیگر برای گرفتن آذوقه بیایند #یعقوب_راضی_نشد که بنیامین را با آنان همراه کند چون بر آنها #اعتماد_نداشت❌
☝🏻 چرا که بنیامین برادر تنی یوسف بود.✔️
🔸با اصرار زیاد آنان، #یعقوب_راضی_شد تا بنیامین هم همراه آنان برود
☝🏻 #به_شرطی_که او را حتما سالم بازگردانند.✔️
👥پسران همگی کنعان را به سوی #مصر ترک کردند.
🧑🏻 #بنیامین در تمام طول راه با برادران هیچ صحبتی نکرد و حتی با آنان که وارد مصر شدند هم سفره نشد.❌
🧔🏻 یوسف #متوجه این دوری
بنیامین از برادرانش شد و پرسید؛
🍃چرا از برادرانت دوری میکنی⁉️
🧑🏻 #بنیامین_گفت؛
🍃آنان برادرم یوسف را با خود بیرون بردند و #وانمود کردند که گرگ🐺 او را خورده، ☝🏻در حالی که او را به قصد کشت در چاه🕳️ انداختند.
من نیز #عهد_کردم بعد از یوسف دیگر با آنها حرفی نزنم.
🧔🏻 #یوسف_گفت؛
آیا ازدواج کرده ای⁉️
🧑🏻 #گفت؛
بله چند پسر دارم و نام همه آنها برگرفته از یوسف برادرم میباشد.✔️
🔹 #بنیامین_یوسف_را_نشناخت زیرا که یوسف به مردی کامل تبدیل شده بود و با کودکی خود تفاوت داشت
.
🧔🏻یوسف #خود_را_به_او_معرفیکرد و از او خواست که نزدش بماند.
🧑🏻 #بنیامین_گفت؛
🍃آنها با پدرم #عهد کردند که مرا نزد او باز گردانند.
↩️هنگامی که برادران شروع به حرکت کردند یکی از خواجهگان یوسف گفت؛
👤:پیمانه غله که از #طلا بود گُم شده و باید اثاثیه ها را بگردم.
👥 #برادران_گفتند که ما دزد نیستیم.
🧔🏻 #یوسف به آنجا آمد و گفت؛
🍃سزای کسی که پیمانه در میان بار او باشد چیست❓
👥 #برادران_گفتند:
☝🏻 اگر آن را در میان ما پیدا کردی، میتوانی او را #زندانی کنی،
↩️ آنگاه که در میان بارها شروع به جستجو کردند، غله در میان بار بنیامین پیدا شد و بدین ترتیب یوسف توانست بنیامین را نزد خود نگه دارد.✔️
ادامه دارد....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐