eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_پنجاه_و_ششم 🔻 #خداشناسی_ابراهیم_علیه_السلام 🤴نمرود و👥 اطرافیان نمرو
📘 📖 📝 🔻 🔹بالاخره ، ابراهیم به میان قوم خویش ✔️ 🔸و خداوند و را به گونه ای قرار داد که کسی نمی‌شد که او بیش نیست و او را نشان می‌داد.✔️ 🔹 از همان ابتدای ورود او به شهر، به مردم می‌داد و از مردم می خواست که ↘️ 🔻 ✨و 🔻 🌛و 🔻 ☀️و 🔻 🗿 را ستایش نکنند.❌ ↩️ خدایی را بپرستند که و است و خود تمام این خدایان ساختگی مردم است.✔️ ☝🏻ابراهیم دریافته بود که این 🔻 🗿 و 🔻 ✨ و 🔻 🌙 و 🔻 ☀️ که مردم آنها را می‌تراشند و می‌پرستند، در پیشگاه خدا .❌ ↩️ بود که تصمیم گرفت دعوت به سوی خدای یکتا را آغاز کند و قوم خود را از ⬅️ و ⬅️ نجات بخشد.✔️ 💠 این پیامبر در میان قوم خود در به پیامبری شد.✔️ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔹آری،❤️ قلب ابراهیم ◀️ ایمان به پروردگار و ◀️ اعتقاد و اعتماد به قدرت خالق یکتا بود،✔️ ☝🏻 درباره قیامت و زنده‌شدن مردگان به او 💫 شده بود، . ✔️ ↩️ او مشتاق بود 👈🏻به و خویش بیفزاید 👈🏻 و و بیشتر گردد و 👈🏻 را درک کند و 👈🏻 روشن قیامت را به چشم خود ببیند، 🔸 لذا از پروردگار خود خواست تا به او نشان دهد که مردگان را ❓ ادامه دارد.... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_پنجاه_و_هفتم 🔻 #ورود_ابراهیم_به_شهر 🔹بالاخره #به‌امر_خداوند، ابراهیم
📘 📖 📝 🔻 ♥️خدای تعالی به ابراهیم 💫 نمود؛ ✨«مگر اعتقاد به قیامت نداری❓»✨ 🍃ابراهیم پاسخ داد؛ «چرا ایمان دارم، ولی می خواهم دلم از ✨ و ✨ گردد و به عالی ترین مرحله برسد».✔️ ♥️ به او فرمود؛ ✨« را بگیر و سر آنها را ببر، و سپس آنها را بکوب و درهم بیامیز، آنگاه گوشت کوبیده شده را به کن و هر کدام را به روی 🏔 قرار بده و سپس آنها به اذن‌خدا .»✔️ 🔸ابراهیم چهار پرنده را که گویند 🔻 ، 🔻 ، 🔻 و 🔻 بوده گرفت و کشت و گوشت بدن آنها را با هم کرد و به تقسیم کرد و هر قسمت را روی 🏔 قرار داد،✔️ ↩️ آنگاه کمی دورتر رفت و آن چهار پرنده را در دست گرفت، و صدا زد؛🗣 « ، به اذن خدا و به نزد من .»✨ 🔹 گوشتهای مخلوط شده پرندگان از هم شد و به طرف ابراهیم 😳😲 و به منقارهای خود و در بدن آنها .✔️ 🔸ابراهیم با چشم خود👀 و را دید و در نهایت شگفتی دانه‌هایی که روی زمین ریخته بود شد که پرندگان به خوردن آنها مشغولند.✨ ♥️ سرشار از و گردید، سخن قلبش را به زبان آورد و گفت؛ 🍃🤲🏻«آری، بر همه چیز و زنده شدن مردگان پس از مرگ به دست اوست، خدایی که هم از ذرّه‌های بدن مردگان است و هم بر جمع کردن آنها را دارد.»✔️ ادامه دارد..... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_پنجاه_و_هشتم 🔻 #ابراهیم_و_نشانه‌ای_از_رستاخیز ♥️خدای تعالی به ابراه
📘 📖 📝 🔻 🔹همانطور که قبلاً گفتیم آزر، در 🧑 او بود ☝🏻و از جمله کسانی که 👈🏻 هم 🗿 👈🏻و هم بود 👈🏻و آنها را . 🔸آزر ، از مردم به او نزدیکتر بود و برای هدایت و جا داشت که ابراهیم در هدایت وی معمول دارد.✔️ 🔹با توجه به اینکه آزر، 🗿 بود و بت ها را به مردم و از و پرستش به شمار می رفت،✔️ می توانست باشد، ☝🏻 لذا راهنمایی آزر به خداپرستی در راه بود.✔️ 🔸ابراهیم خود به و اقدام نکرد✋🏻 تا آزر از وی پیدا کند، ☝🏻 چون آزر جای پدر او را برای ابراهیم پُر کرده بود، برای او خاصی قائل بود و به همین خاطر آرام و با 🌸 و 🌸 و 🌸 با آزر وارد صحبت شد.✔️ 🔹ابراهیم، ابتدا از شروع کرد تا مهر و محبت او را به خود کند، ↩️سپس از آزر پرسید؛ 🍃 به بتها🗿 توجه کرده و دل به پرستش آنها بسته‌ای، با اینکه می دانی آنها صدای تو را نمی شنوند❌ و تواضع و فروتنی تو را و در برابر بلاء به شما یاری رسانند و یا را برآورده سازند، در پرستش آنها ❓ 🔸 ، آزر موقعیت او را حقیر شمرده و از او روی برگرداند،😔 ☝🏻لذا ، او را پدر نامید و گفت؛ 🍃من دارای شده‌ام که تو از آن بی‌بهره‌ای، از من و در همراهی من .✋🏻 ↩️ گرچه از نظر 💰 و از نظر 🧑 از تو ارشد نیستم ☝🏻 از نظر ▪️ 📚 و ▪️ 💫 .✔️ 🔸پس، تا روش او را تعقیب کند و در طریق وی قدم بردارد تا به هدایت شود. ✔️ ↩️پس از این بتها🗿 را در نظر آزر ، و به آزر گفت؛ 🍃 با پرستش بت و تسلیم در مقابل آنها، 😈 را پرستش می کنی. ☝🏻 نافرمانی خدا را کرد و به خدا وعده داد که مردم را سازد. پس او غیر از 🔻 و 🔻 و 🔻 ، چیز دیگری را طالب نیست.❌ ✨ابراهیم به آزر پرداخت و او را از بت پرستی خبر داد و گفت؛ 🍃 پدر جان، از آن روزی می ترسم که به دچار شوی و از جمله و درآیی.😥😔 ادامه دارد..... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_صدو_یکم 🔻 #یوسف_وتعبیر_خواب_سلطان_مصر 🌌شبی #فرعون_مصر در خواب دید که
📘 📖 📝 🔻 🤴🏻عزیز مصر بر مسلط بود و🧔🏻 یوسف نیز با هر زبانی که او سخن می‌گفت پاسخش را می‌داد و این امر موجب عزیز مصر شد. 😲😳 🔸در آن زمان فاصله میان یوسف و پدرش در حدود بود. 🔹 🏜️ مردم دسته دسته به مصر می آمدند تا برای خود آذوقه فراهم کنند. 🔸 که دچار خشکسالی شدند، تصمیم گرفتند که به طرف حرکت کنند و 🍀 را برای به مصر همراه خود بردند.✔️ ↩️ از آن وقت خود بر خرید و فروش ها و معاملات . 🔹هنگامی که را دیدند او را نشناختند و هرگز فکر نمی‌کردند که او زنده باشد، ☝️🏻 یوسف آنان را شناخت و در مورد پدرشان و خانواده پرسید و↘️ 👨🏻یکی از آنها گفت؛ که برادر کوچکی به نام داریم. 🧔🏻 از آنان درخواست کرد که دفعه بعد که می آیند برادر کوچکشان بنیامین را به همراه بیاورند تا بار دیگر آذوقه آنها را فراهم کند و تمام کالای آنان را پنهانی در میان بار شتران🐪 آنها پنهان کرد.✔️ ↩️چون خواستند که بار دیگر برای گرفتن آذوقه بیایند که بنیامین را با آنان همراه کند چون بر آنها ❌ ☝🏻 چرا که بنیامین برادر تنی یوسف بود.✔️ 🔸با اصرار زیاد آنان، تا بنیامین هم همراه آنان برود ☝🏻 او را حتما سالم بازگردانند.✔️ 👥پسران همگی کنعان را به سوی ترک کردند. 🧑🏻 در تمام طول راه با برادران هیچ صحبتی نکرد و حتی با آنان که وارد مصر شدند هم سفره نشد.❌ 🧔🏻 یوسف این دوری بنیامین از برادرانش شد و پرسید؛ 🍃چرا از برادرانت دوری میکنی⁉️ 🧑🏻 ؛ 🍃آنان برادرم یوسف را با خود بیرون بردند و کردند که گرگ🐺 او را خورده، ☝🏻در حالی که او را به قصد کشت در چاه🕳️ انداختند. من نیز بعد از یوسف دیگر با آنها حرفی نزنم. 🧔🏻 ؛ آیا ازدواج کرده ای⁉️ 🧑🏻 ؛ بله چند پسر دارم و نام همه آنها برگرفته از یوسف برادرم میباشد.✔️ 🔹 زیرا که یوسف به مردی کامل تبدیل شده بود و با کودکی خود تفاوت داشت . 🧔🏻یوسف و از او خواست که نزدش بماند. 🧑🏻 ؛ 🍃آنها با پدرم کردند که مرا نزد او باز گردانند. ↩️هنگامی که برادران شروع به حرکت کردند یکی از خواجه‌گان یوسف گفت؛ 👤:پیمانه غله که از بود گُم شده و باید اثاثیه ها را بگردم. 👥 که ما دزد نیستیم. 🧔🏻 به آنجا آمد و گفت؛ 🍃سزای کسی که پیمانه در میان بار او باشد چیست❓ 👥 : ☝🏻 اگر آن را در میان ما پیدا کردی، میتوانی او را کنی، ↩️ آنگاه که در میان بارها شروع به جستجو کردند، غله در میان بار بنیامین پیدا شد و بدین ترتیب یوسف توانست بنیامین را نزد خود نگه دارد.✔️ ادامه دارد.... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
💠 راهکار عالی برای 😍 👥👥در جمع هستیم و پای به میان می آید‼️ 🔴 چگونه کنیم؟⁉️🤔 1⃣ ... 🔻به طوری که طرف مقابل نشه خیلی نرم بحث رو به سمت دیگه میبریم...😉 ↩️ اگر بحثی که پیش میکشید براش باشه خیلی بهتره و خودش به سمت بحث جدید کشیده میشه✔️ 2⃣ اگر باب درددل داره میگه ، بگیم: نمیدونم چی بگم عزیزم ولی اون شخص که خودش نیست از خودش کنه ☝️🏻یا اگه هستین با لبخند😄 بگیم: صحبتامون داره به سمت پیش میره 😢 بهتره در مورد کسی نکنیم و الکی برای خودمون ♨️ نخریم❌ و گناه دیگران رو نکنیم...😔 و بحث رو عوض کنید طوری که شخص نشه...✋🏻 3⃣ چندبار که جلوی رو بگیرین یواش یواش متوجه میشن دیگه نمیتونن جلوی شما کنن ❌ 🤲🏻 اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 😍 _☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_ ╰─┈➤↴ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🌤️❀•❀⊱━━╮      @masirsaadatee                 ╰━━⊰❀•❀🌤❀•❀⊱━━╯