⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_پنجاه_و_ششم 🔻 #خداشناسی_ابراهیم_علیه_السلام 🤴نمرود و👥 اطرافیان نمرو
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_پنجاه_و_هفتم
🔻 #ورود_ابراهیم_به_شهر
🔹بالاخره #بهامر_خداوند، ابراهیم به میان قوم خویش #بازگشت✔️
🔸و خداوند #چهره_او و #اندامش را به گونه ای قرار داد که کسی #متوجه نمیشد که او #نوجوانی بیش نیست و او را #بزرگتر_از_سنش نشان میداد.✔️
🔹 از همان ابتدای ورود او به شهر، #نشانههایی_از_خداوند به مردم میداد و از مردم می خواست که ↘️
🔻 #ستارگان✨و
🔻 #ماه 🌛و
🔻 #خورشید☀️و
🔻 #بتها 🗿
را ستایش نکنند.❌
↩️ #بلکه خدایی را بپرستند که #جاودان و #ابدی است و خود #آفریننده تمام این خدایان ساختگی مردم است.✔️
☝🏻ابراهیم دریافته بود که این
🔻 #بتها🗿 و
🔻 #ستارگان✨ و
🔻 #ماه🌙 و
🔻 #خورشید☀️
که مردم آنها را میتراشند و میپرستند، در پیشگاه خدا #ارزشی_ندارند.❌
↩️ #به_همین_جهت بود که تصمیم گرفت #بتدریج دعوت به سوی خدای یکتا را آغاز کند و قوم خود را از
⬅️ #پرتگاه_شرک و
⬅️ #لجنزار_مفاسد
نجات بخشد.✔️
💠 این پیامبر در میان قوم خود در #15_سالگی به پیامبری #مبعوث شد.✔️
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #ابراهیم_و_نشانهای_از_رستاخیز
🔹آری،❤️ قلب ابراهیم
◀️ #لبریز_از ایمان به پروردگار و
◀️ #سرشار_از اعتقاد و اعتماد به قدرت خالق یکتا بود،✔️
☝🏻 #به_آنچه_که درباره قیامت و زندهشدن مردگان به او #وحی💫 شده بود، #ایمان_داشت. ✔️
↩️ #ولی او مشتاق بود
👈🏻به #ایمان و #بصیرت خویش بیفزاید
👈🏻 و #اعتماد و #یقینش بیشتر گردد و
👈🏻 #آیات_رستاخیز را درک کند و
👈🏻 #برهان روشن قیامت را به چشم خود ببیند،
🔸 لذا از پروردگار خود خواست تا به او نشان دهد که #چگونه مردگان را #زنده_میکند❓
ادامه دارد....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_پنجاه_و_هفتم 🔻 #ورود_ابراهیم_به_شهر 🔹بالاخره #بهامر_خداوند، ابراهیم
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_پنجاه_و_هشتم
🔻 #ابراهیم_و_نشانهای_از_رستاخیز
♥️خدای تعالی به ابراهیم #وحی💫 نمود؛
✨«مگر اعتقاد به قیامت نداری❓»✨
🍃ابراهیم پاسخ داد؛
«چرا ایمان دارم، ولی می خواهم دلم #سرشار از
✨ #ایمان و
✨ #یقین
✨ #باور
گردد و به عالی ترین مرحله #یقین برسد».✔️
♥️ #خداوند به او فرمود؛
✨« #چهار_پرنده را بگیر و سر آنها را ببر، و سپس #گوشت_بدن آنها را بکوب و درهم بیامیز، آنگاه گوشت کوبیده شده را به #چهار_قسمت کن و هر کدام را به روی #کوهی🏔 قرار بده و سپس آنها به اذنخدا #بهسوی_خود_بخوان.»✔️
🔸ابراهیم #طبق_فرمان_خداوند چهار پرنده را که گویند
🔻 #خروس،
🔻 #طاووس،
🔻 #اردک و
🔻 #کلاغ
بوده گرفت و کشت و گوشت بدن آنها را با هم #مخلوط کرد و به #چهار_قسمت تقسیم کرد و هر قسمت را روی #کوهی🏔 قرار داد،✔️
↩️ آنگاه کمی دورتر رفت و #منقارهای آن چهار پرنده را در دست گرفت، و صدا زد؛🗣 « #ای_پرندگان، به اذن خدا #زنده_شوید و به نزد من #پرواز_کنید.»✨
🔹 #در_همان_لحظه گوشتهای مخلوط شده پرندگان از هم #جدا شد و به طرف ابراهیم #حرکت_کردند😳😲
و به منقارهای خود #پیوستند و #روح در بدن آنها #دمیده_شد.✔️
🔸ابراهیم با چشم خود👀 #صحنه_معاد و #زندهشدن_مردگان را دید و در نهایت شگفتی #متوجّه دانههایی که روی زمین ریخته بود شد که پرندگان به خوردن آنها مشغولند.✨
♥️ #قلب_ابراهیم سرشار از #اطمینان و #باور گردید، سخن قلبش را به زبان آورد و گفت؛
🍃🤲🏻«آری، #خداوند بر همه چیز #تواناست و زنده شدن مردگان پس از مرگ به دست اوست، خدایی که هم از ذرّههای بدن مردگان #آگاه است و هم #توانایی بر جمع کردن آنها را دارد.»✔️
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_پنجاه_و_هشتم 🔻 #ابراهیم_و_نشانهای_از_رستاخیز ♥️خدای تعالی به ابراه
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_پنجاه_و_نهم
🔻 #دعوت_آزر_به_یکتاپرستی
🔹همانطور که قبلاً گفتیم آزر، #سرپرست_ابراهیم در #دوراننوجوانی🧑 او بود
☝🏻و از جمله کسانی که
👈🏻 هم #بت_پرست🗿
👈🏻و هم #بت_تراش بود
👈🏻و آنها را #میفروخت.
🔸آزر #بعد_از_وفات_پدر، از مردم به او نزدیکتر بود و برای هدایت #شایستهتر و جا داشت که ابراهیم در هدایت وی #سعی_بیشتری معمول دارد.✔️
🔹با توجه به اینکه آزر، #بت_تراش🗿 بود و بت ها را به مردم #میفروخت و از #مبلغین و #مروّجین پرستش به شمار می رفت،✔️
می توانست #سدّ_راه_ابراهیم باشد،
☝🏻 لذا راهنمایی آزر به خداپرستی #اولین_قدم در راه #ترویج_یکتاپرستی بود.✔️
🔸ابراهیم #برای_شروع_دعوت خود به #تحقیر و #بدگویی_از_بُتها
اقدام نکرد✋🏻 تا آزر از وی #نفرت پیدا کند،
☝🏻 #بلکه چون آزر جای پدر او را برای ابراهیم پُر کرده بود، برای او #احترام خاصی قائل بود و به همین خاطر آرام و با
🌸 #زبانی_شیرین و
🌸 #لحنی_ملایم و
🌸 #مؤدبانه
با آزر وارد صحبت شد.✔️
🔹ابراهیم، ابتدا از #نبوت_خود شروع کرد تا مهر و محبت او را به خود #متوجه کند،
↩️سپس از آزر پرسید؛
🍃 #چرا به بتها🗿 توجه کرده و دل به پرستش آنها بستهای، با اینکه می دانی آنها صدای تو را نمی شنوند❌
و تواضع و فروتنی تو را #نمیبیند و #نمیتوانند در برابر بلاء به شما یاری رسانند
و یا #حاجتی را برآورده سازند،
#چرا در پرستش آنها #اصرار_میکنی❓
🔸 #ابراهیم_ترسید، آزر موقعیت او را حقیر شمرده و از او روی برگرداند،😔
☝🏻لذا #برای_جلب_عواطف، او را پدر نامید و گفت؛
🍃من دارای #علمی شدهام که تو از آن بیبهرهای، از #پیروی من #سرپیچی و در همراهی من #کوتاهی_نکن.✋🏻
↩️ گرچه از نظر #ثروت💰 و از نظر #سن🧑 از تو ارشد نیستم
☝🏻 #ولی از نظر
▪️ #علم📚 و
▪️ #معرفت💫
#از_تو_برترم.✔️
🔸پس، #از_آزر_خواست تا روش او را تعقیب کند و در طریق وی قدم بردارد تا به #راه_راست هدایت شود. ✔️
↩️پس از این #ابراهیم_تصمیم_گرفت بتها🗿 را در نظر آزر #بیارزش_جلوه_دهد، و به آزر گفت؛
🍃 با پرستش بت و تسلیم در مقابل آنها، #شیطان😈 را پرستش می کنی.
☝🏻 #همان_شیطانی_که نافرمانی خدا را کرد و به خدا وعده داد که مردم را #گمراه سازد. پس او غیر از
🔻 #هلاکت و
🔻 #گمراهی و
🔻 #فساد_برای_بشر،
چیز دیگری را طالب نیست.❌
✨ابراهیم به #روشنگری آزر پرداخت و او را از #عاقبت بت پرستی خبر داد و گفت؛
🍃 پدر جان، از آن روزی می ترسم که به #عذاب_الهی دچار شوی و از جمله #یاران و #اَتباع_شیطان درآیی.😥😔
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_صدو_یکم 🔻 #یوسف_وتعبیر_خواب_سلطان_مصر 🌌شبی #فرعون_مصر در خواب دید که
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_صدو_دوم
🔻 #دیدار_یوسف__بنیامین
🤴🏻عزیز مصر بر #هفتاد_زبان مسلط بود و🧔🏻 یوسف نیز با هر زبانی که او سخن میگفت پاسخش را میداد و این امر موجب #تعجب عزیز مصر شد. 😲😳
🔸در آن زمان #یوسف_سی_سال_داشت فاصله میان یوسف و پدرش در حدود #هجده_روز بود.
🔹 #در_دوران_خشکسالی🏜️ مردم دسته دسته به مصر می آمدند تا برای خود آذوقه فراهم کنند.
🔸 #یعقوب_و_فرزندانش که دچار خشکسالی شدند، تصمیم گرفتند که به طرف #مصر حرکت کنند و #گیاهان_دارویی🍀 را برای #فروش به مصر همراه خود بردند.✔️
↩️ از آن وقت #یوسف خود بر خرید و فروش ها و معاملات #شرکت_میکرد.
🔹هنگامی که #برادران_یوسف را دیدند او را نشناختند و هرگز فکر نمیکردند که او زنده باشد،
☝️🏻 #ولی یوسف آنان را شناخت و در مورد پدرشان و خانواده پرسید و↘️
👨🏻یکی از آنها گفت؛
که برادر کوچکی به نام #بنیامین داریم.
🧔🏻 #یوسف از آنان درخواست کرد که دفعه بعد که می آیند برادر کوچکشان بنیامین را به همراه بیاورند تا بار دیگر آذوقه آنها را فراهم کند و تمام کالای آنان را پنهانی در میان بار شتران🐪 آنها پنهان کرد.✔️
↩️چون #فرزندان_یعقوب خواستند که بار دیگر برای گرفتن آذوقه بیایند #یعقوب_راضی_نشد که بنیامین را با آنان همراه کند چون بر آنها #اعتماد_نداشت❌
☝🏻 چرا که بنیامین برادر تنی یوسف بود.✔️
🔸با اصرار زیاد آنان، #یعقوب_راضی_شد تا بنیامین هم همراه آنان برود
☝🏻 #به_شرطی_که او را حتما سالم بازگردانند.✔️
👥پسران همگی کنعان را به سوی #مصر ترک کردند.
🧑🏻 #بنیامین در تمام طول راه با برادران هیچ صحبتی نکرد و حتی با آنان که وارد مصر شدند هم سفره نشد.❌
🧔🏻 یوسف #متوجه این دوری
بنیامین از برادرانش شد و پرسید؛
🍃چرا از برادرانت دوری میکنی⁉️
🧑🏻 #بنیامین_گفت؛
🍃آنان برادرم یوسف را با خود بیرون بردند و #وانمود کردند که گرگ🐺 او را خورده، ☝🏻در حالی که او را به قصد کشت در چاه🕳️ انداختند.
من نیز #عهد_کردم بعد از یوسف دیگر با آنها حرفی نزنم.
🧔🏻 #یوسف_گفت؛
آیا ازدواج کرده ای⁉️
🧑🏻 #گفت؛
بله چند پسر دارم و نام همه آنها برگرفته از یوسف برادرم میباشد.✔️
🔹 #بنیامین_یوسف_را_نشناخت زیرا که یوسف به مردی کامل تبدیل شده بود و با کودکی خود تفاوت داشت
.
🧔🏻یوسف #خود_را_به_او_معرفیکرد و از او خواست که نزدش بماند.
🧑🏻 #بنیامین_گفت؛
🍃آنها با پدرم #عهد کردند که مرا نزد او باز گردانند.
↩️هنگامی که برادران شروع به حرکت کردند یکی از خواجهگان یوسف گفت؛
👤:پیمانه غله که از #طلا بود گُم شده و باید اثاثیه ها را بگردم.
👥 #برادران_گفتند که ما دزد نیستیم.
🧔🏻 #یوسف به آنجا آمد و گفت؛
🍃سزای کسی که پیمانه در میان بار او باشد چیست❓
👥 #برادران_گفتند:
☝🏻 اگر آن را در میان ما پیدا کردی، میتوانی او را #زندانی کنی،
↩️ آنگاه که در میان بارها شروع به جستجو کردند، غله در میان بار بنیامین پیدا شد و بدین ترتیب یوسف توانست بنیامین را نزد خود نگه دارد.✔️
ادامه دارد....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
💠 راهکار عالی برای #غیبت 😍
👥👥در جمع هستیم و پای #غیبت به میان می آید‼️
🔴 چگونه #امر_به_معروف کنیم؟⁉️🤔
1⃣ #بحث_رو_عوض_کنید...
🔻به طوری که طرف مقابل #متوجه نشه خیلی نرم بحث رو به سمت دیگه میبریم...😉
↩️ اگر بحثی که پیش میکشید براش #جذاب باشه خیلی بهتره و خودش به سمت بحث جدید کشیده میشه✔️
2⃣ اگر باب درددل داره میگه ، بگیم:
نمیدونم چی بگم عزیزم ولی اون شخص که خودش نیست از خودش #دفاع کنه
☝️🏻یا اگه #صمیمی هستین با لبخند😄 بگیم:
صحبتامون داره به سمت #غیبت پیش میره 😢
بهتره در مورد کسی #صحبت نکنیم و الکی برای خودمون #گناه♨️ نخریم❌ و
گناه دیگران رو #پاک نکنیم...😔
و بحث رو عوض کنید طوری که شخص #ناراحت نشه...✋🏻
3⃣ چندبار که جلوی #غیبت رو بگیرین
یواش یواش متوجه میشن دیگه نمیتونن جلوی شما #غیبت کنن ❌
🤲🏻 اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 😍
#یامهدی_العجل
_☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_
╰─┈➤↴
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🌤️❀•❀⊱━━╮
@masirsaadatee
╰━━⊰❀•❀🌤❀•❀⊱━━╯