enc_16642240970631015517828.mp3
3.64M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
یکی برا زائرات جلو آفتاب میایسته؛
میشه نذر سایه💔
شاید تو شلوغیا؛
شونهمون به شونهی امام زمان عجل الله هم خورده😭
#محرم
#امام_حسین علیه السلام
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
#ضرب_المثل
👈👇ملا نصرالدین وقاضی رشوه گیر...
ملا نصر الدین سندی داشت که باید قاضی شهر آن را تایید می کرد;
اما از بخت بد او قاضی هیچ کاری را بدون رشوه انجام نمی داد ملا هم آه در بساط نداشت که با قاضی شریک شود و کار تایید سند را به انجام برساند;
این بود که کوزه ای برداشت و آن را پر از گل کرد و روی آن را بند انگشتی عسل ریخت بعد کوزه ی عسل و سند را برداشت و نزد قاضی رفت;
کوزه را پیشکش کرد و درخواستش را گفت.
قاضی همین که در پوش کوزه را برداشت و عسل را دید بی فوت وقت سند را تایید کرد و هر دو شاد و خندان از هم خداحافطی کردند.
چند روز گذشت قاضی به حیله ی ملانصرالدین پی برد یکی از نزدیکان خود را به خانه ی ملا فرستاد و پیغام داد که در سند اشتباهی شده;
ملا به فرستاده قاضی جواب داد:
از طرف من سلامی گرم به قاضی برسان و بگو اشتباه در سند نیست در #کوزه_ی_عسل است.
📚 #ملا_نصر_الدین
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
#حدیث
💚امام حسین علیه السّلام فرمودند:
▪️فَإنی لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَةَ وَ الحَیاة
▪️مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرماً؛
▪️همانا من مرگ را جز سعادت نمی بینم
▪️و زندگی در کنار ظالمان را جز ننگ و عار نمی دانم
📕تحف العقول ، ص 245
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#زمزم_احکام
❓آیا ادای نذر والدین بعد از وفات به عهده فرزندان هست؟
#احکام_شرعی #احکام_نذر
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_صدو_یکم 🔻 #یوسف_وتعبیر_خواب_سلطان_مصر 🌌شبی #فرعون_مصر در خواب دید که
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_صدو_دوم
🔻 #دیدار_یوسف__بنیامین
🤴🏻عزیز مصر بر #هفتاد_زبان مسلط بود و🧔🏻 یوسف نیز با هر زبانی که او سخن میگفت پاسخش را میداد و این امر موجب #تعجب عزیز مصر شد. 😲😳
🔸در آن زمان #یوسف_سی_سال_داشت فاصله میان یوسف و پدرش در حدود #هجده_روز بود.
🔹 #در_دوران_خشکسالی🏜️ مردم دسته دسته به مصر می آمدند تا برای خود آذوقه فراهم کنند.
🔸 #یعقوب_و_فرزندانش که دچار خشکسالی شدند، تصمیم گرفتند که به طرف #مصر حرکت کنند و #گیاهان_دارویی🍀 را برای #فروش به مصر همراه خود بردند.✔️
↩️ از آن وقت #یوسف خود بر خرید و فروش ها و معاملات #شرکت_میکرد.
🔹هنگامی که #برادران_یوسف را دیدند او را نشناختند و هرگز فکر نمیکردند که او زنده باشد،
☝️🏻 #ولی یوسف آنان را شناخت و در مورد پدرشان و خانواده پرسید و↘️
👨🏻یکی از آنها گفت؛
که برادر کوچکی به نام #بنیامین داریم.
🧔🏻 #یوسف از آنان درخواست کرد که دفعه بعد که می آیند برادر کوچکشان بنیامین را به همراه بیاورند تا بار دیگر آذوقه آنها را فراهم کند و تمام کالای آنان را پنهانی در میان بار شتران🐪 آنها پنهان کرد.✔️
↩️چون #فرزندان_یعقوب خواستند که بار دیگر برای گرفتن آذوقه بیایند #یعقوب_راضی_نشد که بنیامین را با آنان همراه کند چون بر آنها #اعتماد_نداشت❌
☝🏻 چرا که بنیامین برادر تنی یوسف بود.✔️
🔸با اصرار زیاد آنان، #یعقوب_راضی_شد تا بنیامین هم همراه آنان برود
☝🏻 #به_شرطی_که او را حتما سالم بازگردانند.✔️
👥پسران همگی کنعان را به سوی #مصر ترک کردند.
🧑🏻 #بنیامین در تمام طول راه با برادران هیچ صحبتی نکرد و حتی با آنان که وارد مصر شدند هم سفره نشد.❌
🧔🏻 یوسف #متوجه این دوری
بنیامین از برادرانش شد و پرسید؛
🍃چرا از برادرانت دوری میکنی⁉️
🧑🏻 #بنیامین_گفت؛
🍃آنان برادرم یوسف را با خود بیرون بردند و #وانمود کردند که گرگ🐺 او را خورده، ☝🏻در حالی که او را به قصد کشت در چاه🕳️ انداختند.
من نیز #عهد_کردم بعد از یوسف دیگر با آنها حرفی نزنم.
🧔🏻 #یوسف_گفت؛
آیا ازدواج کرده ای⁉️
🧑🏻 #گفت؛
بله چند پسر دارم و نام همه آنها برگرفته از یوسف برادرم میباشد.✔️
🔹 #بنیامین_یوسف_را_نشناخت زیرا که یوسف به مردی کامل تبدیل شده بود و با کودکی خود تفاوت داشت
.
🧔🏻یوسف #خود_را_به_او_معرفیکرد و از او خواست که نزدش بماند.
🧑🏻 #بنیامین_گفت؛
🍃آنها با پدرم #عهد کردند که مرا نزد او باز گردانند.
↩️هنگامی که برادران شروع به حرکت کردند یکی از خواجهگان یوسف گفت؛
👤:پیمانه غله که از #طلا بود گُم شده و باید اثاثیه ها را بگردم.
👥 #برادران_گفتند که ما دزد نیستیم.
🧔🏻 #یوسف به آنجا آمد و گفت؛
🍃سزای کسی که پیمانه در میان بار او باشد چیست❓
👥 #برادران_گفتند:
☝🏻 اگر آن را در میان ما پیدا کردی، میتوانی او را #زندانی کنی،
↩️ آنگاه که در میان بارها شروع به جستجو کردند، غله در میان بار بنیامین پیدا شد و بدین ترتیب یوسف توانست بنیامین را نزد خود نگه دارد.✔️
ادامه دارد....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯ در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 8⃣ حسین علیهالسلام هنگامی که دید یارانش یکی پس
🗓 #تـقـویـمشـیـعــه ↯
در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 9⃣
🌷 جانبازی جوانان هاشمی
تا وقتی که حتی یک نفر از اصحاب و یاران
اباعبدالله باقیمانده بود به جوانان هاشمی
که از بستگان و نزدیکان امام حسین بودند
اجازه جهاد داده نمیشد
تا اینکه تمام اصحاب حضرت به شهادت
رسیدند و نوبت جانبازی جوانان هاشمی شد
آنها یکدیگر را در آغوش میگرفتند و بوسه
نثار هم میکردند و آماده شهادت بودند
اما هنگامی که چشمشان به امام حسین
علیهالسلام میافتاد بر غربت و تنهائیاش
گریه میکردند، مخصوصاً وقتی صدای گریه
و ضجه زنان علوی را میشنیدند بیطاقت
میشدند
به همین خاطر امام حسین علیهالسلام
درباره بعضی از جوانان اجازه جنگ نمیداد
و تحمل کشته شدنشان بر او گران میآمد
لذا آنان به دست و پای حضرت میافتادند
تا اجازه جانبازی بگیرند
🍃السلام علی علی ابن الحسین
حضرت علی اکبر دو سال بعد از شهادت
جدش علی علیهالسلام به دنیا آمده بود
و به نقل مشهور در کربلا هجده سال داشته
با اینکه از حضرت سجاد کوچکتر بوده
اما نام علیاکبر را به خود گرفت
به دلیل اینکه از علیاصغر بزرگتر بود
هنگامی که حضرت علیاکبر مشاهده کرد
تمام اصحاب امام به شهادت رسیدند
و امام حسین تنها مانده سوار بر اسب
خدمت امام رسید و اجازه میدان خواست
حسین علیهالسلام به قد و قامت علی نگریست
که زیباترین و خوش خلقترین انسانها بود
و شبیهترین به پیامبر
سپس اشک از دیدهگانش سرازیر شد
اما بیمهابا اجازه داد
سپس محاسن شریفش را در دست گرفت
و رو به آسمان فرمود:
خدایا بر این قوم گواه باش که کسی به
جنگ آنها میرود که از نظر شکل و شمایل
و خلق و خو و گفتار شبیهترین مردم به پیامبر
توست و ما هر وقت مشتاق پیامبر میشدیم
او را نگاه میکردیم
بار خدایا برکت خود را از آنان بردار
و در میان آنها فرقه بینداز
و هرگز حکومت را از آنان خشنود نساز
که اینان ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند
اما بر ما تاختند تا ما را بکشند
وقتی حضرت علیاکبر سواره به طرف میدان
به راه افتاد، حسین علیهالسلام هم بیاختیار
پیاده از عقب سر علی به راه افتاد تا به سپاه
عمر سعد نزدیک شد و سپس فریاد زد:
پسر سعد تو را چه میشود که خدا ریشهات
را قطع کند چنانکه ریشه مرا قطع کردی
و قرابت مرا به رسول خدا رعایت نکردی
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
↲ابصار العین، صفحه۲۱
↲اعیان الشیعه، ۶۰۷،۱
↲بحارالانوار، ۴۵،۴۵
↲نفس المهموم، ۳۰۹
↲حیات الحسین، صفحه ۲۴۴
↲ ادامه دارد ...
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐