#دفتر_اول
ادامه ی #فهرست_دفتر_اول 2
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_49
بخش ۴۹ - نگریستن عزراییل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان و تقریر ترجیح توکل بر جهد و قلت فایدهٔ جهد
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_50
بخش ۵۰ - باز ترجیح نهادن شیر جهد را بر توکل و فواید جهد را بیان کردن
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_51
بخش ۵۱ - مقرر شدن ترجیح جهد بر توکل
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_52
بخش ۵۲ - انکار کردن نخچیران بر خرگوش در تاخیر رفتن بر شیر
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_53
بخش ۵۳ - جواب گفتن خرگوش ایشان را
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_54
بخش ۵۴ - اعتراض نخچیران بر سخن خرگوش
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_55
بخش ۵۵ - جواب خرگوش نخچیران را
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_56
بخش ۵۶ - ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_57
بخش ۵۷ - باز طلبیدن نخچیران از خرگوش سر اندیشهٔ او را
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_58
بخش ۵۸ - منع کردن خرگوش از راز ایشان را
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_59
قصه مكر كردن خرگوش با شير و بسر بردن
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_60
بخش ۶۰ - زیافت تاویل رکیک مگس
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_61
بخش ۶۱ - تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_62
بخش ۶۲ - هم در بیان مکر خرگوش
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_63
بخش ۶۳ - رسیدن خرگوش به شیر
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_64
بخش ۶۴ - عذر گفتن خرگوش
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_65
بخش ۶۵ - جواب گفتن شیر خرگوش را و روان شدن با او
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_66
بخش ۶۶ - قصهٔ هدهد و سلیمان در بیان آنک چون قضا آید چشمهای روشن بسته شود
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_67
بخش ۶۷ - طعنهٔ زاغ در دعوی هدهد
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_68
بخش ۶۸ - جواب گفتن هدهد طعنهٔ زاغ را
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_69
بخش ۶۹ - قصهٔ آدم علیهالسلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_70
بخش ۷۰ - پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید
#مولوی - #مثنوی_معنوی
🙏کانال مثنوی معنوی
🆔 @masnavei
👈 ادامه حکایت #نخجیران_و_شیر 13
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_60
بخش ۶۰ - زیافت تاویل رکیک مگس
آن مگس بر برگ کاه و بول خر
همچو کشتیبان همی افراشت سر
گفت من دریا و کشتی خواندهام
مدتی در فکر آن میماندهام
اینک این دریا و این کشتی و من
مرد کشتیبان و اهل و رایزن
بر سر دریا همی راند او عمد
مینمودش آن قدر بیرون ز حد
بود بیحد آن چمین نسبت بدو
آن نظر که بیند آن را راست کو
عالمش چندان بود کش بینشست
چشم چندین بحر همچندینشست
صاحب تاویل باطل چون مگس
وهم او بول خر و تصویر خس
گر مگس تاویل بگذارد برای
آن مگس را بخت گرداند همای
آن مگس نبود کش این عبرت بود
روح او نه در خور صورت بود
https://eitaa.com/masnavei/46
🙏کانال مثنوی معنوی
🆔 @masnavei
#داستان_نخجیران_و_شیر 19
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_60
#کشتیرانی_مگس
(ناروا بودن) تاويل ركيك مگس)
[ () كار تو بكار آن مگس مى ماند كه شخصيت برجسته اى براى خود قائل شده.] [ () و خود را بزرگ ديده از شراب عجب و كبر سر مست گرديده با اينكه ذره اى بيش نبود خود را آفتاب شمرده.] [ () آن مگس با خود مى گفت عقابی كه گفته اند و شنيده ايم من هستم.] [بى چاره مگس بر برگ كاهى كه بر بول خر قرار گرفته بود نشسته چون كشتيبان ماهرى بر خود مى باليد.] [و مى گفت من نام دريا و كشتى را در كتابها خوانده و نمى دانستم چيست.] [اكنون مى فهمم كه اين دريا و اين كشتى و من كشتيبان ماهر آن هستم.] [كشتى خود را در دريائي كه به نظرش خيلى بزرگ بود مى راند و دريا در نظرش بى انتها مى نمود.]
[عالم هر كس باندازه بينش او و درياى هر كس باندازه چشم او است.] [كسى كه كلام خداوندى را تأويل مى كند مثل همان مگس مغرور است بول او عبارت از وهم و تصوراتش به منزله همان پر كاه است.] [اكنون اگر مگس تأويل را كنار گذاشته به كوچكى خود اعتراف كند چنين مگسى را بخت يارى كرده به مرتبه همایى ارتقا مى دهد.] [آن كه داراى اين حس باشد و بتواند به كوچكى خود اقرار كند به صورت مگس است ولى روح او متناسب با صورت نيست.]
[مثلا همان خرگوش كه با شير به ستيزه برخاسته و غالب شد روحش كجا متناسب با صورتش بود.]
👈 ادامه دارد ...
🆔 @masnavei