eitaa logo
مسابقه معراج السعاده 🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
398 ویدیو
1 فایل
🌺 مسابقه از شرحی ساده وکاربردی بر 📚 کتاب معراج السعاده ✍اثر فاخر مرحوم ملا احمد نراقی ارتباط و پرسش و پاسخ : @yekta786
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ۷ - رفتار و گفتار و کردار پیامبران و ائمه اطهار نشانه ی تواضع است و ما باید از آن ها پیروی کنیم‌. آدم وقتی توجه به قرآن و توجه به ائمه و گفته های آنان دارد خودش نشانه ی تواضع آدم است . چون احساس نیاز داشته که رجوع به چنین سخنانی کرده است . بنابراین همین که توجه به قرآن و ادعیه می کند بداند که با تمام وجود تواضع در درون آدم به وجود آمده است . شاید بعضی ها بگویند که این ، ریا یا بعضی رذائل دیگر است که در موردش صحبت خواهد شد‌. ولی همین که ورود به چنین فقراتی دارد نشان دهنده ی احساس کوچکی و نیاز است و این خودش ، نشانه ی تواضع است . تواضع و فروتنی : ضد کبر تواضع است و عبارت است از شکسته نفسی که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند و لازمه ی آن کردار و گفتار چندی است که ولایت بر تعظیم دیگران و اکرام ایشان می کند . اینجا چند صفت را گفته و شرط قبولی نماز را اعلام کرده است . ۱ - تواضع برای عظمت خدا ۲- تکبر نکردن بر مخلوقات ۳- خوف خدا را در دل داشتن ۴- روز را با ذکر خدا به پایان رساندن ۵- از خواهش های نفسانی برای خدا دور شدن . این ها مطالبی است که در جای خودش باید بحث شود و در مباحث گوناگون باید به این ها توجه شود. مذموم بودن ذلت و خواری : در هر صفتی فضیلت ، وسط است و دو طرف افراط و تفریط آن مهلک و مذموم است . پس صفت تواضع حد وسط است و طرف افراط آن کبر و تفریط آن ذلت و پستی است . در حالت تکبر که صحبت شد . حالت میانه روی حالت تواضع است که آدم باید توجه کند . یک وقتی است که آدم از یک حدی از حالت تواضع می گذرد و اگر توجه داشته باشد از حالت شریعت می گذرد. و وقتی از شریعت خارج شد ذلت و پستی به وجود می آید . یعنی در مقابل هر کسی حالت تواضع داشتن ؛ ذلت و پستی برای مراتب به وجود می آورد . تواضع و فروتنی نسبت به کسانی باشد که تکبر ندارند اما کسی که متکبر باشد بهتر آنست که تواضع او را نکنند زیرا تواضع برای انسان متکبر موجب ذلت و پستی خود انسان است و باعث گمراهی آن فرد متکبر و زیادی تکبر او می شود و بسا باشد که اگر مردم تواضع او را نکنند و بر او تکبر کنند متنبه شود و تکبر را ترک کند .تشخیص چنین حالتی بسیار مشکل است . انسان باید اشراف خیلی خوبی به شریعت داشته باشد. و در این موضوع هم توجه به شریعت داشته باشد و هم به قلب . آدم ببیند محوریت زندگیش برچه اساسی است . اگر بر اساس توحید است ؛ بنابر توحید به این ها توجه کند . الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم آدم در فرمول هم که نگاه می کند محوریت زندگیش است و فرمول باید در وجود آدم دائم برقرار باشد و به هر چیزی با فرمول نگاه کند و ببیند آن حالت چگونه در فرمول گنجانده شده است . با پیشرفت در فرمول ممکن است حالت ذلت و پستی برای آدم تغییر کند و باید حتما به این حالت توجه شود چون اگر بخواهد در مقابل هر چیزی تواضع داشته باشد ؛ شاید در فرمول اشکالاتی بوجود بیاید و آدم را از آن مسیر دور کند. باید توجه کنیم و ببینیم چقدر در حرکت کرده ایم و چقدر در زندگی پیاده شده است . اگر چنین حالتی باشد آدم می تواند تشخیص دهد که چه موقع باید حالت تواضع نداشته باشد و این هم درونی است . اگر گاهی دیگران ، کاری را انجام می دهند و به ما ضرر می رساند باید از آن فاصله بگیریم که مشکل ساز نشود و موانع جدیدی ایجاد نشود . مثلا بعضی افراد حرفهای مباح می زنند و اگر ما متواضعانه گوش دهیم و عکس العملی نشان ندهیم هرچند مباح است و گناه نیست ، ولی کم کم برای درون ما اشکالات خاصی را به وجود می آورد که خوب نیست و این هم نسبی است . باید ببیند کجای فرمول قرار گرفته است و نسبت به جایگاه خودش تواضع کند و چون تشخیص آن به صورت قلبی کمی سخت است ؛ با توجه به فرمول تشخیص دهد که در کجا تواضع کند . ولی شکل ظاهر آن با توجه به احکام است و آن را برای خودش پیاده کند . مخصوصا در این مسیر که قرار می گیرد باید تشخیص دهد که دچار بعضی رذائل نشود . خیلی از افراد در این موقعیت ها که قرار می گیرند رکود معنوی برایشان ایجاد می شود و وقتی چنین حالتی به آدم دست می دهد باید ببیند به کدام شاخه ی رذائل بر می گردد و این هم از حالت هایی است که می تواند آدم را از مسیر دور کند . الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم صفت شانزدهم : و آن مباهات کردن است به زبان به واسطه ی چیزی که آن را کمال خود توهم کند و در واقع این نیز بعضی از اقسام است . پس آن چه دلالت بر مذمت تکبر می کند دلالت بر مذمت تفاخر نیز می کند و آن چه به آن علاج تکبر می شود و علاج آن نیز می شود و آن نیز مانند تکبر ناشی از محض جهل و سفاهت است . وقتی به چنین صفتی آدم توجه می کند باید ببیند چه قدر در وجودش جریان دارد . به جاری بودنش در وجود باید توجه کند . کسانی که در این مباحث ، سیر دارند ؛ شاید بعضی مواقع فکر کنند کمالی پیدا کرده اند و آن را برای دیگران بازگو کنند و خود را بالاتر از دیگران بدانند . مثلا بدون این که تحت فرمان باشند بخواهند حقیقتی را به دیگری اعلام کنند و فکر کنند که معارف کسب می کنند یا سیر می کنند ولی اگر ریشه یابی شود شاید به فخر فروشی برگردد که به صورت پنهانی در درون آدم است . و شاید خود آدم متوجه نباشد و اگر خداوند عنایت کند ؛ زمانی متوجه می شود که خودش را نشان می داده است . ما اکثرا به چنین حالتهایی مبتلا هستیم ؛ زمانی که بدون فرمان ؛ اقدام به تشکیل جلسات یا مباحثه می کنیم ؛ قصدمان نشان دادن مراتب درونی خودمان است . و حالت تفاخر برمی گردد به جهل مرکب . گمان می کنیم داریم مطلبی را عنوان می کنیم که دیگران استفاده کنند ولی در حقیقت خودمان و معارف درونمان را عرضه می کنیم . شاید شکل ظاهرش خوب باشد ولی باطنش برای آدم کارساز نیست و در مطابقت با مثال تهران تا مکه ؛ خلق ما یک خلق ناقص و خلق بسیار ریزی خواهد بود چون آدم می خواهد خودش را بزرگ جلوه بدهد و به دیگران عرضه کند که این کار در دنیای دیگر به صورت خیلی ریز دیده خواهد شد .و در جهنمی که به وجود می آید مشکلات خاصی ایجاد خواهد شد . برطرف شدن تفاخر به این صورت خواهد بود که هر عملی که انسان انجام می دهد بنابر فرمان الهی باشد .تا کارساز شود . شاید به ظهور هم نرسد اما چون بنابر فرمان بوده ؛ باید وظیفه اش را انجام دهد ، حالا چه جلسه ای تشکیل شود یا نشود . چون ما در بحث معرفت هستیم و دراین مسیر می خواهیم آن را تجزیه و تحلیل کنیم باید چنین توجهی داشته باشیم که مباحث باید تحت فرمان پیاده شود ‌. شاید گفته شود اگر بخواهیم تحت فرمان باشیم خیلی از این جلسات برچیده می شود و جلسات گوناگون برگزار نمی شود و این ضرر است برای اسلام . خب وقتی آدم بخواهد جلسه ای تشکیل بدهد و دنبال فرمان باشد مطمئنا خدا هم فرمان را به آدم نشان می دهد و آدم با خیال راحت تری پیش می رود و مثمر ثمر خواهد بود و دیگر حالت کذایی به خود نمی گیرد . الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم مطمئنا در مسیر الهی بخلی نیست و خداوند همه ی آدم ها راخلق کرده است تا در معرفت قرار بگیرند و زمانی که از خداوند درخواست می کنیم ، فخر و تکبر کنار می رود چون آدم خودش را در درگاه خداوند تبارک و تعالی کوچک عرضه می کند و نهایتا به جایی می رسد که هیچ چیز ندارد و همه چیز متعلق به خداوند است . وقتی با این دید نگاه کند کارساز است و آدم می تواند پیشرفت های خیلی خوبی داشته باشد . هم برای خودش و هم کسانی که با او هم مسیر هستند . و راه علاجش همین است و بهترین چیزیست که آدم می تواند به آن توجه کند و در فرمول هم که نگاه می کنیم باید همه از ابتدا دیده شود . در ابتدای جلسه ای که تشکیل شده باید ببینیم مثلا سوال چه جوری مطرح شده است . آدم می بیند سوال مطرح شده ولی راهش را نمی داند چیست ؟ خب برمی گردد به اینکه وقتی می خواهد جلسه ای تشکیل بدهد خودش رذیله ای نداشته باشد و در کسب فضایل هم باشد و رد شدن از فضائل هم برایش اتفاق بیفتد. بعد از آن آدم در بیداری و اضطرار و اعتراف قرار می گیرد و در این مسیری که حرکت می کند همه ی رذائل از آدم کنده می شود . یعنی وقتی آدم به درگاه خدا اعتراف می کند دیگر هیچ فخری برایش نمی ماند چون می بیند همه چیز متعلق به خداست . یعنی همه ی اینها ، آن اسم فاخر فقط متعلق به خودش است و کسی نمی تواند این حالت را داشته باشد و بعد وقتی طلب تشکیل جلسه را بکند ؛ مطمئنا جواب مناسبی به آدم داده می شود و اگر فرمانی برای تشکیل جلسه داده نشود حتما به صلاح آدم است و از مضراتش در امان خواهد ماند . الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم صفت هفدهم بغی و سرکشی : عبارت است از گردن کشی و سرکشی از فرمان کسی که اطاعت او لازم است و این بدترین نوع از انواع کبر است مانند اطاعت نکردن از پیامبران و اوصیای ایشان که منجر به کفر می شود . این هم یکی از صفاتی است که باید ببینیم آیا درون ما هست یا نه ؟ همین که آدم در ابتدا در این مسیر قرار می گیرد یعنی یک اعتدالی برای آدم به وجود آمده است که می تواند تحت فرمان خداوند تبارک و تعالی و ائمه اطهار قرار بگیرد و معارف کسب کند، یعنی شکل ظاهرش از آدم برطرف می شود. حالا وقتی دارد مسیر را طی می کند در فقرات و در مراحل مختلف ، این باید برای آدم اجرا شود . یعنی آدم در یک اعتدال نسبی قرار می گیرد و وقتی هم که مسیر طی شود آن اعتدال کامل تر می شود . این طور نیست که آدم فکر کند وقتی توجه به قرآن و دعا و مجالس پیدا کرد دیکر تمام است . ابتدایش برطرف می شود ولی در طی مسیر آدم باید توجه داشته باشد که این سرکشی برایش اتفاق نیفتد . زمانی هست که در این مسیر فرمان هایی به آدم داده می شود که با مراتبش جور در نمی آید و اگر مخالفت کند و در فرمان ها قرار نگیرد سرکشی انجام می دهد و این برمی گردد به رذائل قوه عاقله .... و آدم باید بداند چون خوب شکوفا نشده ، این حالت به آدم دست می دهد . و در مطابقت با مثال اینکه : در جهنمی که دارد خلق می شود ، خلقش خلق خوبی نیست و در واقع همیشه گرفتار کسانی است که او را در حالت اذیت قرار می دهند و آرامشش را از دست می دهد چرا که سرکشی ، آرامش را از آدم سلب می کند . طریقه ی برطرف شدنش عمل به است هر چند به ضرر مراتب خودش باشد . مثلا همین جلساتی که در آن شرکت می کند شاید فرمان باشد که بگویند دیگر جلسه نباشد. این برای آدم سخت است چون دوست دارد شکوفایی داشته باشد ولی وقتی فرمان باشد ، باید تسلیم شود تا منجر به سرکشی نشود و مطمئنا چنین دستوراتی برکات زیادی دارد و نباید توجه به ظاهرش کرد . چون شکل ظاهرش بنابر شکوفایی درونی ما اعلام می شود نه آن چیزی که مدنظر خداوند است . پس باید بدانیم فرمان ها به نفع خود ماست و نباید در آن ها سرکشی کرد . تشخیص این که آیا فرمان ها درست است یانه ، بستگی به هر کس دارد . و بنابر ارتقائاتی که برایش اتفاق افتاده باید بتواند تشخیص بدهد که البته کار راحتی نیست . باید ببیند محوریت زندگیش در چه راستایی است و بنابر آن محوریت ، می تواند آن را تشخیص بدهد . شاید بعضی ها بگویند بعضی قواهای درونی آدم مثل است که کارهایی را با آدم می کند که فکر می کند به این فرمان گوش بدهد یا ندهد و ممکن است آدم ضرر کند . ولی اگر آدم همیشه در درگاه خداوند متعال باشد و احساس کند در محضر خداست . خداوند بنابر آن شرایط ، فرمان ها را به آدم اعلام می کند و برای افراد مختلف ، شکل آن متفاوت است . باید ادم توجه داشته باشد که از چه ناحیه ای اتفاق می افتد و گذشته اش چگونه بوده ودر چه راستایی حرکت کرده است . شاید زمانی فرمان از خود استاد باشد که باید به آن احترام گذاشته و عمل کند و گاهی به شکل های دیگر است که تشخیص آن با خود افراد است که هم بفهمند و هم اجرا کنند و مطمئنا خداوند فرمان هایی به آدم نمی دهد که از مسیر دورش کند و در هر شرایط و مسیری که ادم قرار می گیرد ؛ بنابر همان حالت برایش فرمان صادر می کند و سهل و آسان قرار می دهد که بتواند آن ها را اجرا کند . الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم صفت هجدهم : و عبارت است از این که آدمی در مقام اثبات کمال و نفی نقص از خود بربیاید و این از نتایج است. خودستایی از شاخه های عجب است و آدم باید به آن توجه داشته باشد که آیا به چنین حالتی دچار هست یا نه . توجه کنیم به این که اگر آدم در درگاه خداوند تبارک و تعالی باشد و همیشه طبق فرمول داشته باشد دیگر چنین صفتهایی از او کنده می شود . چون آدم همیشه در ، از نقایص خودش صحبت می کند و از دارایی خداوند تبارک و تعالی . ووقتی چنین حالتی شد دیگر خودستایی اتفاق نمی افتد . این ها از رذائل قوه عاقله است که در واقع در وجود آدم تجلی پیدا می کند و مطابقتش با مثال این گونه است که اگر آدم گرفتار این حالت باشد در آن دنیا گرفتار ظهورات خودش است . چون این ظهورات در دنیا کاذب بوده و در آن دنیا به صورت های دیگر وجود آدم را مورد اذیت قرار می دهد . برطرف شدنش هم به حرکت در است . خیلی از این رذائل برمی گردد به این که اگر آدم تا اعتراف پیش برود برایش برطرف می شود چون خیلی چیزها با اعتراف برای ادم قابل حل است. مخصوصا وقتی آدم وقتی در درگاه خدا قرار می گیرد و آن حالت خلوت به آدم دست می دهد و ادم می بیند که این نعمت ها را خداوند چگونه در اختیارش قرار داده است و از این ها استفاده می کند و در درگاه خداوند معترف هم هست. یا اگر توجه کنیم ؛ می بینیم ائمه اطهار علیهم السلام در دعاهایشان چگونه در درگاه خداوند اعتراف می کنند با وجود این همه علم و دانش و معرفتی که داشتند ؛ حالا ما دیگر در این درجه که هستیم به جای خود ! راه علاجش این است که فرمول خوب طی شود و استلزام خوب طی شدن فرمول ؛ ایجاد اعتراف است و برای اعتراف باید حتما و باشد. با این مقدمات می تواند چنین اعترافی داشته باشد تا این ها از آدم برطرف شود . و به همین راحتی هم برای آدم اتفاق نمی افتد . باید تلاش کند و در این مسیر بنابر فرمان الهی حرکت داشته باشد تا این رذائل برطرف شود . الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم صفت نوزدهم : عصبیت عبارت است از سعی نمودن در حمایت خود یا چیزی که به خود نسبت دارد از دین و مال و قبیله و عشیره و اهل شهر یا اهل صنعت خود و امثال اینها به قول یا فعل . این هم دو حالت دارد . یکی اینکه عصبیت در حالت قرار می گیرد که اگر در مسیر درست و بنابر فرمان باشد غیرت محسوب شده و از عصبیت خارج می شود . غیرت صفت فاضله است که در مواقعی که ایجاب می کند ، بروز کند و آدم از سستی و کاهلی در بیاید و آن هم باید بنابرفرمان باشد و مستلزم این است که حتما در احکام خداوند بینش خاصی وجود داشته باشد که در مواقع ضروری به اجرا گذاشته شود . وقتی به اجرا گذاشته شد صفت غیرت به ظهور می رسد . قسمت دوم بنابرشرایط مراتبی آدم به صورت من دون الله است که تجلی پیدا می کند و مذموم است و نباید در آدم تجلی داشته باشد . باید در شرایط مختلف خودمان را بررسی کنیم و ببینیم غیرت و عصبیت در ما تجلی دارد یا نه ... فکر نکنیم به صورت علمی این را خواندیم و تمام شد و رفت بلکه باید منتظر باشیم ببینیم این ها در چه مواقعی ظهور پیدا می کنند و عکس العمل ها چگونه است . آیا به صورت غیرت وجود دارد یا عصبیت .... این هم باز می گردد به رذائل قوه ی عاقله که اگر خوب شکوفا شده باشد یعنی احکام از مراتب بالا در مراتب پایین خوب تجلی کرده و غیرت ظاهر می شود . ولی اگر عقل ، شکوفایی لازم را نداشته باشد منجر به عصبیت می شود . چرا که جهل خاصی در وجودش حس می کند و بنابرآن جهل دست به اقدام می زند و شرع را رعایت نمی کند و منجر به عصبیت می شود که مذموم است . مطابقتش با مثال این طور است که وقتی به صورت باشد، ظهورش در آن جا ظهور خیلی خوب و خلق خوبی است و در بهشت قرار می گیرد ولی عصبیت که باشد در جهنم است و همیشه درگیر است و با ظهوراتی که در دنیا داشته در آن جا تجسم پیدا می کند . آن هم به صورت حیوانات یا افرادی با شکل های مختلف که آدم را مورد اذیت و آزار قرار می دهند . برای برطرف شدنش در فرمول یک حرکتی داشته باشد و به آن عمل کند تا در مواقع ضروری آن چیزی که مدنظر خداوند است اتفاق بیفتد . الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم صفت بیستم کتمان حق این صفت از رذایل قوه غضبیه است و باعث آن ، یا عصبیت است یا جبن؛ و گاه باشد که سبب آن طمع باشد که در این صورت هم منشا آن ضعف نفس و خمود قوه غضبیه است . این هم یکی از آن صفاتی است که آدم بایدبه آن توجه داشته باشد و ببینیم که آیا به آن آغشته هستیم یا نه .... شکل ظاهرش که در این عالم دارد اتفاق می افتد ؛ ندیدن اتفاقات حقیقی است البته نه به صورت مشاهده ی چشمی . کتمان حق ؛ مشاهده با مراتب پایین تر از عقل است . چون مراتب پایین وابسته به این عالم هستند و بنابر منفعت این عالم می خواهند به آن توجه پیدا کنند و این باعث می شود که حقیقت مشاهده نشود . و باید ببینیم که آیا ما به آن آغشته هستیم یانه... ببینیم باز باید منتظر ظهورات گوناگون باشیم یا برگردیم به گذشته ی خودمان و بررسی کنیم ببینیم برای ما اتفاق افتاده است یا نه و این هم باز برمی گردد به قوه عاقله که در شرایط گوناگون ؛ جهل ما باعث کتمان حق بوده یا به شکل دیگری اتفاق افتاده است . مطابقت آن با مثال هم ؛ خلق های ناقص است. چرا که آن چیزی که باید به ظهور می رسیده ، نرسیده و بامشکلات گوناگونی در عالم بعدی مواجه می شود . شکل ظاهر آن در مسیری که حرکت می کنیم ؛ دیدن حقایق در برخوردها و ظهورات گوناگون و عمل به وظایف طبق شرع است . ولی در درون خودمان چگونه به آن توجه کنیم ؟ در فرمول که نگاه می کنیم ؛ باید اعتراف خوبی در مورد ظهورات و در مورد معارفی که مشاهده می کنیم داشته باشیم و اگر اعتراف نکنیم ؛ کتمان حق صورت گرفته است . و باید با مراتب خودمان صحبت کنیم و آن ها را متوجه این حقایق بکنیم و این هم به راحتی اتفاق نمی افتد چون ظهورش را در دیگران می بیند . مثلا متذکر این باشیم که خداوندتبارک و تعالی لطف و عنایت خاصی به مرحوم نراقی و دیگر بزرگان کرده است که معارفی از آن ها به ظهور رسیده و آن ها در اختیار ما گذاشته اند . این ها باید در وجود ما بازگو شود تا اینکه وجودمان شفاف شود و آن نعمت های خداوند تبارک و تعالی پنهان نماند. و معترف باشیم که دایما این حقیقت آشکارتر و شفاف تر می شود ووقتی چنین حالتی به آدم دست داد ؛ باعث بالا رفتن طلب و ظرفیت می شود و موانعی که در راه درخواست های ما از خداوند هست ، برطرف می شود تا در یک شکوفایی عالی قرار بگیریم . متذکر نبودن نعمات الهی در درگاه خداوند و مراتب انسان ؛ کتمان حق است. در در بخش ، تمام این ها گنجانده شده است و این باید در درون آدم به نحو عالی اتفاق بیفتد . آدم نگاه می کند که کل این عالم ، حقیقت است و در جلسات بنابرفرمان شرکت می کند و حقایق را می شنود و این اعتراف به حقیقت است و کتمان حق صورت نمی گیرد . خداوند این ها را قرار داده است و باید بازگو شود تا بتوانیم از این مرحله بگذریم . این ها موانعی است که اگر بیان نشود ، آدم در شرایط خوبی قرار نمی گیرد و ظهوراتی که مدنظر خداوند است اتفاق نمی افتد . الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم صفت بیست و یکم و و علاج آن : حالتی است که آدمی به سبب آن از آلامی که به دیگران می رسد و به مصائبی که به ایشان روی می دهد متاثر نمی گردد و شکی نیست که منشا این صفت غلبه سبعیت است و بسیاری از افعال ذمیمه چون ظلم کردن و به فریاد مظلومان نرسیدن و دستگیری فقرا و محتاجان را نکردن از این صفت ناشی می شود . این هم یکی از آن صفاتی است که در شکل ظاهر که گفته شد باید توجه کند ببیند که آیا آغشته هست یا نیست . البته این هم نسبی است . مثلا برای بعضی ها که فکر می کنند اگر یک سختی یا مصیبتی به یکی رسید ، آدم گریه و زاری و بی تابی کند که فکر کنند سنگدل نیست ؛ این حالت نیست .... تعریف کردند فرزند آقای قاضی که فوت کرده بود همه گریه و بی تابی می کردند ولی آقای قاضی فرمودند : او الان پیش من است و هیچ نگرانی ندارد . حالا اگر دیگران باشند میگویند نعوذبالله آقای قاضی سنگدل بوده ؛ این طور نیست و شرایط نسبی دارد که بستگی به شکوفایی هر کس در این مسیر دارد . باید به این توجه داشته باشیم . حالا آن شکل ظاهرش که برای عموم است این است که آدم همدردی داشته باشد و در مصیبتها دیگران را تسلی بدهد. ولی حقیقت این است که بعضی وقت ها سختی هایی که به دیگران می رسد را آدم مشاهده می کند و می بیند این سختی به نفع اوست و حالا دیگری که او را می بیند می گوید چرا شما عکس العملی ندارید؟ او متوجه نیست و می خواهد بگوید شما سنگدل هستید ولی این طور نیست . هر کس باید با توجه به شرایط خودش ببیند در کجا قرار دارد . ما هم که در این مسیر واقع شدیم و مسیر معرفت طی می شود باید ببینیم کجای فرمول هستیم و به سختی هایی که به دیگران یا خود ما می رسد بنابر فرمول نگاه کنیم . توجه کنیم قرار نیست مثل دیگران بی تابی کنیم و برای هم دردی ، جزع و فزع کنیم . این هم از رذائل قوه عاقله ناشی می شود که شکوفایی خوبی برایش اتفاق نیفتاده است . و مطابقتش با مثال این است که وقتی در آن دنیا خلق می شود ؛ خلقش، خلق ناقصی خواهد بود و شرایطی را برای خودش به وجود آورده که که هیچ کس به آدم توجهی نمی کند . برای برطرف شدنش باید به توجه کند که در هر حالتی چه چیزی را عنوان کرده است و چگونه باید به آن توجه کند . و وظیفه ی خودش را در اینگونه موارد طبق بررسی کند . اگر طبق فرمول بررسی کرد چون تحت فرمان خداوند تبارک و تعالی هست هیچ مشکلی برایش پیش نخواهد آمد . الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786