eitaa logo
مسابقه معراج السعاده 🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
970 عکس
251 ویدیو
1 فایل
🌺 مسابقه از شرحی ساده وکاربردی بر 📚 کتاب معراج السعاده ✍اثر فاخر مرحوم ملا احمد نراقی ارتباط و پرسش و پاسخ : @yekta786
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🌴🌴در مثالی که گفته شد ،باید توجه داشته باشیم که از این حرکت ،بهره برداریهای خوبی می توانیم داشته باشیم . آدم هم از نظر اندیشه ای در آن حالت قرار می گیرد وهم مراتب آدم آن راحس می کند . مخصوصا قوایی که خیلی در درون آدم بی بندوبار هستند مثل قوه ی غضب ،شهوت،و وهم. شهوت وغضب راحت طلب هستند . اگر ذره ای به این قوا فشار بیاوریم ،تسلیم می شوند و اصلا نمی خواهند در ظهورات بدتر قرار بگیرند . یعنی خصوصیت این قوا همین است که چون محدود هستند ،قدرتشان خیلی کم است و نمی توانند در مقابل آدم قد علم کنند و در چنین تمرینی هم که قرار میگیریم ،قوه ی شهوت می گوید:چرا من را آوردی اینجا ،من دارم اذیت می شوم.من اصلا نمی خواهم در این کار قرار بگیرم .قوه ی وهم و غضب هم همین را می گویند.و می گویند داری به بدن آسیب می رسانی ؛!اما سریع تسلیم می شوند. مابا این قوا صحبت می کنیم و می گوییم پس دیگر در ظهورات غیرشرعی قرار نگیرید و اگر قرار بگیرید همین داستان است .حالا این را بیاوریم و انطباق بدهیم در همین ظهوراتی که برایمان است . مثلا در ماه مبارک رمضان که می خواهیم قرار بگیریم ؛قوه ی شهوت این را دوست ندارد ولی ما به او می گوییم که تو باید در این ظهور قرار بگیری به فرمان خداوند تا ادب شوی و مرا در طی یازده ماه دیگر در ظهوراتم یاری کنی نه اینکه در مقابلم قرار بگیری . در ماه مبارک رمضان ترک رذیله ی حقیقی برای آدم صورت می گیرد که البته درجاتش بسیار بالاست ولی بحث ما الان از زاویه ی دیگریست. مثلا نماز صبح !!! از دیدگاه ترک رذیله به آن گاه می کنیم . قوه ی شهوت می خواهد بخوابد و استراحت کند و همیشه طالب اینست وقتی به فرمان خدا بیدار می شویم و در نماز قرار می گیریم ؛به قوه ی شهوت اعلام می کنیم که حواست باشد !الان که بیدار شدیم و در این ظهور قرار گرفتیم ؛دیگر در طی روز من را اذیت نکن ؛همراه من باش . چون اینها باید در پرتو یک طرفه قرار بگیرند .اینها وجود دارند و باید هم باشند و باید در یک سکوت و تحت فرمانی عمل کنند . اگر این سکوت اتفاق افتاد ؛آدم می تواند از اعمالی که انجام می دهد بهره برداری خیلی خوبی انجام دهد و همه ی این ظهوراتی که مادر طی روز داریم ،مخصوصا واجبات؛ مقدمات خیلی خوبی برای ترک رذیله هستند . اگر در پروژه ی ما ؛شرایط بدی رقم خورده باشد ؛باهمین ظهورات ،اصلاح می شوند . با یک نماز اول وقت ؛یک باتلاق تبدیل به گلستان می شود . هم آن باتلاق برطرف می شود هم به جای آن یک بنای عالی ساخته می شود. هرچقدر نیت آدم در این ظهورات ارتقاء پیدا کند ،پروژه ی آدم زودتر اصلاح می شود ودر شرایط ایده آل قرار می گیرد . الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم 🌺🌺در مثالی که زده شد ؛ برای اینکه انسان بتواند حرکت خوبی داشته باشد ؛ اول باید جسم سالمی برایش خلق شود و بعد تمام ملزومات سفر برایش فراهم شود تا سفر خوبی داشته باشد . کسی که رذایل در وجود خود دارد و این صفات را داشته باشد؛ هرگز قادر به حرکت خوبی نخواهد بود . باید آدم به این موضوع توجه خوبی داشته باشد و ببیند چقدر رذائل می توانند تاثیر بدی ایجاد کنند و بداند که اینها باید ریخته شوند تا بتواند مسیر را به خوبی طی کند . و در مورد مثالی هم که زده شد ؛ شاید آدم فکر کند که این مثال حقیقی نیست ولی می تواند تناسب داشته باشد با چیزی که خداوند می خواهد و می توان در مقام مقایسه از آن استفاده کرد . البته فعلا شکل مقایسه ی ما ؛ بصورت عقلی به این شکل است . شاید بعدها که در این مسیر حرکت بیشتری داشتیم ؛ خداوند مثالهای حقیقی تری برایمان قرار دهد . شاید ما بگوییم اول بصورت علم الیقینی در نظر بگیریم و بعد عین الیقین یا حتی حق الیقینی !!! ولی ما باید حرکت داشته باشیم و اینها را فعلا بصورت علمی مورد بررسی قرار دهیم تا آخر . تمام این صفاتی که در ما وجود دارد به قوه ی غضب و شهوت و وهم و عقل برمی گردد . ما باید با این مثالها ؛ همه را بررسی کنیم و مطمئنا خداوند تبارک و تعالی ؛ حالت پیشرفت مارا نشانمان خواهد داد . باید از خداوند درخواست کنیم به ما نشان دهد که در چه مرحله ای هستیم و پیشرفتمان چگونه است و حتما بنابر مصلحتمان ؛ این را برایمان نمایان می کند و می توانیم مسیر را با چشم باز ، ادامه دهیم . باید انتظار داشته باشیم که این اتفاق برایمان بیفتد . امکان ندارد آدم حرکتی داشته باشد و خدا مرحله اش را برایش نمایان نکند ؛ چرا که اصلا خودش خلق کرده که چنین حرکتهایی صورت بگیرد و در جای جای حرکت ؛ به انسان هم کمک می کند و هم آدم را پیش می برد . البته در ابتدا آدم در حقایق واقع نمی شود . چرا ؟؟؟ چون هنوز مشغول است و درونش شلوغ است و تمایز بین قوا برایش بوجود نیامده و هر کدام از قوا برای خودشان کار انجام می دهند ولی وقتی از هم تفکیک شدند و هر کدام به وظیفه ی خود پرداختند و رذایل ، کم کم ریخته شد ؛ مطمئنا مسیر برای آدم روشن می شود و متوجه می شود که چگونه حرکت می کند و چه کسی دارد این کار را انجام می دهد و به این امر ، واقف می شود . الحمدلله رب العالمین تبیین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم نوزدهم معالجه ستمکاری و تحصیل ملکه عدالت عدالت دو حالت است: ۱. علمی ۲. عملی ۱. علمی: آن است که در مفاسد دنیویه و دینیه ظلم و فواید عدل تأمل کند و همه را در دل خود جای دهد. این کسب معارفی که به شکل های گوناگون می شود ؛ باعث می شود ؛ آدم بفهمد که شرایط ظلم و عدالت چگونه است.! البته این باید در درون او رسوخ کند ؛نباید فقط به صورت ظاهری باشد و این کسب علمی یا معارف باید همراه با مستندات باشد ؛ اگر همراه با مستندات بود در وجود آدم باقی می ماند. ٢. عملی: با اهل علم و فضل مجالست نماید و خود را خواهی نخواهی از ظلم و ستم منع نماید و دادرسی فقرای مظلومین کند تا لذت عدالت را بیابد و شیرینی شهد عدل در کامش در آید و این صفت فاضله ملکه او گردد. حالا به صورت عملی هم یعنی با کسانی رفت و آمد داشته باشد که در این مسیر هستند و بتواند وجودش را به یک آرامش خاصی برساند که در این مسیر حرکت داشته باشد. در درونمان هم باید این توجه را داشته باشیم که آن تفکرات و آن چیزهایی که در درون آدم می گذرد ؛ باید همیشه صرف این باشد که چگونه این مسیر برای آدم جاری باشد . توجه داشته باشیم به آن که فرامین خداوند از کجا باید صادر بشود و در کجا باید به ظهور برسد . اگر تفکر آدم به این صورت باشد ؛ عدالت هم خوب در درون آدم جاری می شود و آدم از ظلم دور می‌شود . ولی اگر آدم دائم به آن مصادیق قوه غضب یا شهوت یا وهم بخواهد توجه داشته باشد . او را به سمت ظلم کردن می‌کشاند . حالا چه بیرونی و درونی ؛ آدم باید توجه داشته باشد که ذهنیتش و آن چیزهایی که در درونش می‌گذرد ؛ دائم در این مسیر باشد که این فرامین خدا در درون ما چطور جاری می‌شود ؛ اگر فکر و ذهنش را به آن سمت ببرد ؛ می‌بیند که آدم از ظلم در می‌آید و به سمتی می‌رود که آن عدالت هم در درونش تجلی پیدا کند الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم ام رذایل ترکیبی سه قوه صفت بیست و چهارم: طول أمل (آرزو) و اسباب آن: طول أمل عبارت است از امیدهای بسیار در دنیا و آرزوهای دراز و توقع از زندگانی دنیا و بقای در آن. این هم از آن رذایلی هست که چون آن مراتب آدم متعلق است به این دنیا، مراتب ما دونش،آن موقع باعث می‌شود که آدم را به چنین حالت هایی در آورد. چون آدم نگاه می کند، اگر توجه به این فقره داشته باشد می بیند که رذایل گوناگونی که در وجود آدم ایجاد شده است، که باعث می‌شود چنین رذیله ای در آدم ظهور پیدا کند. آدم فکر های خیلی زیادی بکند و آینده نگری های دنیایی خیلی زیادی داشته باشد و خودش را به سمتی ببرد که می‌خواهد کارهای خاصی در این دنیا انجام بدهد. حالا بعضی ها مثلاً دنبال قدرت هستند، بعضی ها دنبال شهرت و بعضی دنبال منافع مادی در این دنیا هستند، علتش هم این است که توجه ندارند که اینجا یک جایگاهی است که آدم باید از آن گذر کند و البته هر کس به اندازه خودش یک چنین صفتی را در وجودش دارد که شاید سوال پیش بیاید؛ اگر آدم آینده‌نگری نداشته باشد باعث می‌شود که اجتماعات به وجود نیاید یا پیشرفت های گوناگون در این دنیا برایش به وجود نیاید، به دنبال گوشه نشینی می‌رود و اینکه یک روزی از این دنیا می‌خواهد برود پس دست به هیچ چیزی نزند؟ اگر آدم توجهی داشته باشد و در قاب شریعت که قرار می گیرد، می‌بینیم که خداوند تبارک و تعالی هرچیزی را در جای خودش قرار داده است. اگر آدم به آن توجه کند و طبق آن عمل بکند، می بیند که همه اینها در این عالم جاری می‌شوند و آنچه را که مد نظر خدا است، آن برای آدم ظهور پیدا خواهد کرد. اگر آدم نگاه کند که باید زندگی داشته باشد، خانواده،اجتماعات، شغل و درآمد داشته باشد و به دنبال مسکن یا وجهه اجتماعی باشد، اگر همه اینها در قالب شریعت قرار گیرد؛ آن موقع همه اینها از آدم برداشته می‌شود. دیگر دنبال این آرزو های گوناگون نخواهد رفت، به خاطر اینکه می بیند که هر چیزی باید به اندازه خودش برای آدم کسب بشود. اگر بیش از آن باشد، آن موقع برایش دردسرساز می‌شود. الان هم ما نگاه می‌کنیم؛ در اجتماعات، آدم این را‌ می بیند و مشاهده هم کرده کسانی که تلاش بسیار می کردند از راه درست یا نادرست اموالی را کسب کرده اند و در عین ناباوری که برای کسی متصور نبود که شخص با این قدرت جسمی و با این درایت فکری و با این ذکاوتی که در این عالم داشت، تمام این سرمایه آنچنانی را به هم زد و گسترش داد و دارای خانواده آنچنانی؛ به همین آسانی در آن موقع سر یک اشتباه کوچک هنگام کار کردن، خدا او را از دنیا برد و از دنیا رفت؛ تمام مال و ثروتش ماند و وراث هم با هم جنگ و دعوا داشتند و هرکدام به دنبال منافع خودشان، خب این ها عاقبت همین آرزوهای زیاد است. اگر آدم یک چنین مشاهداتی را در این عالم داشته باشد، می‌بیند که اگر دارد کاری انجام میدهد؛ باید به اندازه خودش باشد؛ به اندازه که نیازش رفع بشود. بیشتر از آن اگر دنبالش باشد جز وزر و وبال چیزی برای آدم ندارد. در این عالم هم جوری چینش خورده که اگر آدم بخواهد بیشتر از اندازه در چیزی غرق شود، در واقع از مرتبه دیگر کم خواهد شد. مثلا اگر ما در همین قوای شهوانی که نگاه کنیم همان جذب کردن مال و ثروت یا هر چیز دیگری که بخواهد باشد به سمت خودش؛ این مطمئنا فرصت را از عقل می گیرد؛ فرصت را از شکوفایی های مراتب بالاتر می گیرد. یعنی آنجا باید کم گذاشته شود تا اینجا برایش اضافه کسب شود اگر هم آدم دقت داشته باشد، در این جامعه، می‌بیند دقیقاً همین است. آنهایی که در این مسیر ها قرار می گیرند، نه عبادت خوبی دارند و اعتقادی به عبادت پیدا می‌کنند. بعضی ها به سمتی می‌رود که منکر یک چنین چیزهایی می شوند؛ به خاطر اینکه می‌بینند هر چیزی به صورت مادی برایشان فراهم می شود و توجه به آن فقر و معارف خودشان به وجود نمی‌آید. به خاطر اینکه یک حجابی هست، و آن حجاب خودشان را هم قطورتر می‌کنند که اصلاً نمی تواند این معارف ظهور پیدا کند. بنابراین آدم باید توجه داشته باشد که این آرزوهایی که در درونش دارد، باید همه هدفمند بشوند. نه اینکه آرزو نداشته باشد، به خاطر اینکه آرزو از ترکیبی از قوه عقل و وهم اتفاق می‌افتد؛ یعنی اینها هستند که با یکدیگر شروع می‌کنند کارهایی را به ثمر برسانند، چه در قوه شهوانی باشد، چه در قوه غضبی باشد و یا در قوه بالایی(عقل) انجام بگیرد. اینها هستند که دارند این کارها را انجام می‌دهند؛ مثلاً اگر ما داریم دوراندیشی می‌کنیم که سه ماه دیگر یک کار عبادی را انجام بدهیم یا یک معارفی را شروع کنیم، همین ها دارند انجام می دهند ✍ادامه دارد.......‌
بسم الله الرحمن الرحیم ام ✍ادامه بحث...... چون اینها قوه ای هستند که عامله هستند و قوه اندیشه در این عالم هستند، منتها باید اینها هدفمند بشوند؛ یعنی باید در واقع محوریت زندگیش را در این فرمول قرار بدهد؛ آن موقع همه این ها در جای خودش ظهور پیدا می‌کند. و آدم دیگر در شرایطی که فقط بخواهد به دنیا توجه بکند، آن از آدم برداشته می شود. چون اگر آن در فرمول قرار نگیرد و خارج از فرمول باشد، می‌شود دنیایی که برای مراتب بالا شکوفایی نخواهد داشت. در واقع آنها کنار می روند و از ظرفیت آنها مرتب کاسته می‌شود، به ظرفیت مراتب پایین تر که قوه شهوت یا غضب یا وهم است اضافه می شود و این تفکراتش را در آن راستا می برد و از آن طرف باز می‌ماند. بنابراین آدم باید این را در آن فرمول قرار بدهد تا این که وجودش در یک آرامش خاصی قرار بگیرد. بعد از آن هم وقتی نگاه می کند می بیند که خیلی از این آرزوهایی هم که می‌کند همه اش باطل است. یعنی همه اش به سرانجام نمی رسد. شاید یک مقدار خیلی جزئی اش برای آدم مهیا بشود؛ یعنی می‌بینیم که جز اینکه وقتش را صرف می‌کند و برای مراتب بالاتر کم و کسری می گذارد؛ برای آدم چیزی ندارد. مثلاً آدم فکر و خیال های آنچنانی می‌کند که می‌خواهد در این دنیا این کارها را انجام بدهد. مرتب فکر و خیال و دائما تلاش می‌کند، به آن چیزی که باید برسد نمی‌رسد و قطع می شود. حالا یا عمرش قطع می شود یا آن اتفاق برایش نمی افتد؛ که مثلاً دارایی کسب کند و یا وجهه ای کسب کنند یا بعضی ها در مسندی می‌خواهند قرار بگیرند، خیلی تلاش و برنامه‌ریزی می کنند و بعد می بینیم که همه آنها هم به باد فنا می‌رود و همه از دست می‌رود. وقتی هم که نگاه می‌کند که اگر من دون الله بوده باشد که ضرر در ضرر است ولی اگر در جهت خداوند تبارک و تعالی بوده باشد، وظیفه‌اش را انجام داده و آسیبی هم به مراتب بالایش نمی خورد. سبب طول أمل: ١. جهل و نادانی: چون جاهل اعتماد می‌کند به جوانی و قوت مزاج خود؛ به همین دلیل در زندگانی آرزوهای طولانی دارد که همه آنها مربوط به دنیا است. ٢. محبت دنیا و انس به لذات فانی: اصل معالجه. قبلا معالجه حب دنیا گفته شده و همچنین تامل کند که هر لحظه احتمال مرگ وجود دارد و شاید همین امروز یک تابوت برای او در حال ساخته شدن است و خود خبر ندارد. خب این هم از آن توجه به مرگ است که می‌تواند این حالت را کم بکند و آدم را در حالت فرمول قرار بدهد. ولی بهترین حالتش این است که عالم با تفکرات پیغمبری و آل پیغمبری به این عالم نگاه کند تا آنها از آدم برداشته بشود. به خاطر اینکه هر جور دیگری هم اگر آدم توجه پیدا کند، بر می‌گردد به آن. منتها اگر نیتش از اول این باشد که آن رذایل از آن طریق برای آدم برطرف بشود، آن طریق برای آدم با سرعت بیشتری انجام می گیرد. طوایف مختلف مردم در رابطه با طول و قصر عمل: ۱. گروهی هرگز خیال مرگ به خود نمی کنند و در شهوات فرو می روند و آرزویشان به جایی منقطع نمی شود. ۲. گروهی هستند که گاهی خیال مردن نمی کنند اما امید زندگانی تا سن طبیعی را دارند. ۳. گروهی هستند اینقدری از عمر را به خود توقع ندارند و فکر زیادتر از یک سال را نمی کنند و زمستان قوت تابستان و تابستان قوت زمستان را جمع می‌کنند و چون از تحصیل خود فارغ شدند به عبادت می پردازند. ۴. گروهی هستند که عمر یک شبانه روز را بیشتر ندارند و هرگز فکر فردای خود را نمی‌کند. ۵. گروهی هستند که هر لحظه در انتظار مرگ هستند و هر نمازی که می خوانند نماز وداع برایشان است. اینجا گروه‌هایی را اعلام کرده که آدم باید به سمتی برود که از همه این تعلقات فارغ شود. یعنی تمام تعلقات را آدم باید کنار بگذارد. می‌تواند تمرینات گوناگونی داشته باشد و این کار را انجام بدهد که یک وضوئی بگیرد و یک نماز بخواند و دراز بکشد و به خداوند تبارک و تعالی اعلام کند که خدایا من آماده هستم برای اینکه از این نشئه وارد نشه بعدی بشوم؛ یعنی آن مرگ به سراغم بیاید. البته باید در این حالت هم تمرینات قبلی صورت گرفته باشد تا آدم بتواند این چنین تمرینی را داشته باشد. آن هم اینکه باید آدمی تعلقات را از خودش بردارد و یواش یواش در آن شرایط قرار بگیرد که البته این حالت را اگر آدم داشته باشد؛ مراتبش بیدار خواهند شد. به خاطر اینکه شاید دفعه اولی که دارد انجام می گیرد، آدم زیاد به زوایای مختلفش نگاه نکند ولی بعد از اینکه انجام می‌دهد، آدم از آن حالت در می آید و می بیند که از خودش سوال می‌کند که واقعاً اگر الان من فوت می کردم چه اتفاقی می افتاد؟ آن موقع از آن حالت خاموشی بیرون می‌آید و به حالت اضطرار در می آید. ✍ادامه دارد..... 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم دوم بررسی طول امل. (آرزو ) در قوه ها قوه عاقله نگاه می کنیم می بینیم که آن جهل مرکب، خطورات و مکر و حیله است که می تواند آدم را به آن سمت ببرد. و نگاه می کنیم و می بینیم که آن شکوفایی که برای آدم اتفاق نیفتاده باعث همه اینها است؛ که آدم می تواند یک چنین آرزوهای طولانی را در وجودش ایجاد کند و مراتب خودشان هم به دنبالش حرکت بکنند. آخرش هم می‌بینیم به بن بست می خورد. برای این است که در قوه عاقله خوب شکوفایی صورت نگرفته و انتقال دهنده فرامین از طریق قوه عقل به سمت مراتب پایین اتفاق نمی افتد و این باعث می شود که آدم یک چنین حالت هایی در درونش ایجاد بشود. وقتی که این حالت اتفاق افتاد می‌بینیم که خطورات گوناگون به ذهن آدم می‌زند و آدم بنابر آن مکروحیله که در قوه غضب و شهوت است در قوه عاقله جایی پیدا می‌کند و این باعث می‌شود که آدم یک چنین حالتی را داشته باشد و از آن نتواند بیرون بیاید. در قوه شهوت: محبت دنیا،غنا، حرص، طمع، خوردن مال حرام، خیانت درمال، فرو رفتن در باطل و تکلم به سخنان بیهوده؛ باعث می‌شود که این حالت ها را برای آدم ایجاد کنند. تک تک این ها را اگر آدم بررسی کند می بیند که اینها باعث طول أمل برای آدم است. به خاطر اینکه هر کدام از اینها حالت جذب بیش از اندازه دارد و افراط در آن حالت را برای آدم به وجود آورده؛ باعث می شود که به آدم یک چنین حالتی به دست بدهد. در قوه غضب: خوف،ایمنی از منکر خدا، یأس، ضعف نفس، دون همتی، بی‌غیرتی، سوءظن و عجب. چون این رذایل در وجود آدم است، عوض اینکه آدم حرکتی بنا بر فرمان داشته باشد می بینیم که یک جا می نشیند و در فکر و خیال است. در واقع فکر می‌کند که چه کارهایی باید انجام بدهد. بعد هم می‌بیند که نمی‌تواند، آن را پاک می کند و یک فکر دیگری میکند، آن را پاک می کند؛ اینطور فرصتش را از بین می‌برد. زمان هایش را صرف می‌کند که در این حالت ها باشد وقتی هم می بیند نتیجه پیدا نمی کند، به خاطر این هست که این رذایل در درون آدم است و او را به سمت حرکت وا نمی دارد. آدم آن موقع می بیند که در این حالت ها قرار می گیرد و باعث آن نقاط ضعف گوناگون در قوه‌ای بالاتر می شود و آدم را به این شکل در می آورد. در ظهور یافته ها: عجله و شتابزدگی، غضب، غلظت و درشتی، عصبیت، کبر، تفاهم و خودستایی، باعث می‌شوند که طول أمل در وجود آدم زیاد شود. چون این رذایل در وجود آدم هستند، می‌خواهند آدم را به ظهور وا بدارند. ظهوراتشان چون بنابر این رذایل هستند، باعث می‌شود که آدم طول أمل داشته باشد. و وقتی که یک کاری را بنابر یکی از این رذایل انجام می‌دهد؛ فرض کنیم بنابر کبر یک کاری را انجام می دهد، در واقع به فکر این می‌افتد که کارهای دیگری هم انجام بدهد. تصور اینکه نسبت به دیگران برتر است، این کار را مدام در وجود خودش می‌خواهد تجلی بدهد و به صورت های مختلف و فكرهای مختلف به این شکل برایش تجلی پیدا می‌کند. وقتی که آدم در این افکار رفت از آن شکوفایی های مراتب بالاتر کاسته می شود. و این باعث می شود که وجود آدم در یک عدم شکوفایی واقع بشود و به سمت رذایل سوق پیدا کند و بر هر کدام از اینها هم که خودش یک رذیله است، در آن رذیله محکم تر می شود و باعث رذایل بعدی هم می شود که یکی از آنها همان طول أمل است و میتواند رذایل گوناگون را برای آدم به ظهور برساند. الحمدالله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم 🌺خلاصه ی کتاب فصل چهارم:حقیقت وماهیت آدمی نفس آدمی ازعالم ملکوت درقفس بدن جاگرفته تاصفات حمیده واخلاق پسندیده راکسب کرده وبعدازمدتی دوباره به وطن اصلی خود بازگردد. قرار است "جسم"و"روح"مشترکا کاری راانجام دهند . وبعد از اینکه به رشد ونموی که مدنظرخداوند است ؛رسیدند؛دوباره روح از جسم جدا می شود. روح با انباشتگی که درخود دارد؛وپروژه ای که در بعضی آدم ها کارش تمام؛بعضی هاناتمام ؛وبعضی ها اصلا شروع نشده؛برمی گردد به جایگاه اصلی خودش. خلاصه ی کتاب فصل پنجم:سیر به عالم بالا باجنبه ی روحانی وجود انسان:۱-جنبه ی جسمانی۲-جنبه ی روحانی شرح:هدف ما اینست که بیشتر قوایی را مورد بررسی قرار دهیم که در جنبه ی روحانی وجود دارد. اگر آدم یک شناخت خوبی نسبت به آن قواپیداکند ؛می بیند که آنهاآدم رارشد می دهند واثر آنها روی جسم آدم؛ظهورات بعدی را بوجود می آورد. خلاصه ی کتاب:جسم آدم در این جهان ازبین می رود وجزءروحانی به عالم بالا می رود.هرچقدر جنبه ی روحانی برجنبه ی جسمانی غالب تر باشد ؛به همان اندازه میل به عالم ملکوت بیشتر می شودوحجابها کنار می رود. شرح :اگرانسان بتواند چنین پروژه ای راتصور کند یعنی جنبه ی روحانی وجودش بر جنبه ی جسمانی احاطه پیداکرده است که توانسته چنین تصوری برای خودش به وجود بیاورد.وقوای خودش راتفکیک کند وجداجدا آنهاراببیند. اگر کسی بتواند قوای خودش راببیند وبتواند بصورت فرضی آنهارادرنظر بگیرد؛(فرضی که ازعقل نشات بگیرد)بعدامی تواند از مرتبه ی بالاتر ازعقل هم به آن توجه داشته باشد. زمانی ما می توانیم از مرتبه ی بالاترازعقل به قوا نگاه کنیم وعملکرد آنهاراببینیم که حجابها از جلوی چشممان کنار رفته باشد. خلاصه ی کتاب فصل ششم:لذت والم جسم وروح شرح:امراضی هست که برای جسم وامراضی هست که برای روح اتفاق میفتد. خلاصه ی کتاب مرض جسم:عبارت است از امراض وبیماریهایی که عارض بدن می شودوانسان را لاغروضعیف می کند واگرانسان آن رابموقع درمان نکند منجربه مرگ می شود. مرض روح :عبارت است از اخلاق وصفات رذیله که موجب هلاکت وبدبختی روح است وباز می دارد انسان راازدرک لذات روحانیه ورسیدن به سعادت ابدیه شرح:از الم روح وجسم گفته شده که جسم باید سالم باشد وروح هم از صفات رذیله ؛عاری باشد تابتواند آن سیر خوبی که مدنظر خداوند تبارک وتعالی است راانجام دهد. خلاصه ی کتاب فصل هفتم :مفاسد بیماری نفس وفوائد صحت آن مفاسد بیماری نفس:اخلاق ذمیمه وناپسند فوائدسلامت نفس:پاک بودن از اخلاق رذیله که باعث می شودانسان فیض های الهی رابهتروبیشتر دریافت کند. شرح:قوای پنجگانه اگر سالم باشندواز ابتدابه چیزی آلوده نشده باشند می توانند فرمانهایی که به آنهاداده می شود رابه نحو احسن دریافت کنند ودراین زمینی که مدنظراست پیاده کنند تامنجر به ساخت آن پروژه ی با آن عظمت بشوندوکمک کنند این اتفاق بیفتد. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم 🌺🌺در مثالی که زده شد ؛ برای اینکه انسان بتواند حرکت خوبی داشته باشد ؛ اول باید جسم سالمی برایش خلق شود و بعد تمام ملزومات سفر برایش فراهم شود تا سفر خوبی داشته باشد . کسی که رذایل در وجود خود دارد و این صفات را داشته باشد؛ هرگز قادر به حرکت خوبی نخواهد بود . باید آدم به این موضوع توجه خوبی داشته باشد و ببیند چقدر رذائل می توانند تاثیر بدی ایجاد کنند و بداند که اینها باید ریخته شوند تا بتواند مسیر را به خوبی طی کند . و در مورد مثالی هم که زده شد ؛ شاید آدم فکر کند که این مثال حقیقی نیست ولی می تواند تناسب داشته باشد با چیزی که خداوند می خواهد و می توان در مقام مقایسه از آن استفاده کرد . البته فعلا شکل مقایسه ی ما ؛ بصورت عقلی به این شکل است . شاید بعدها که در این مسیر حرکت بیشتری داشتیم ؛ خداوند مثالهای حقیقی تری برایمان قرار دهد . شاید ما بگوییم اول بصورت علم الیقینی در نظر بگیریم و بعد عین الیقین یا حتی حق الیقینی !!! ولی ما باید حرکت داشته باشیم و اینها را فعلا بصورت علمی مورد بررسی قرار دهیم تا آخر . تمام این صفاتی که در ما وجود دارد به قوه ی غضب و شهوت و وهم و عقل برمی گردد . ما باید با این مثالها ؛ همه را بررسی کنیم و مطمئنا خداوند تبارک و تعالی ؛ حالت پیشرفت مارا نشانمان خواهد داد . باید از خداوند درخواست کنیم به ما نشان دهد که در چه مرحله ای هستیم و پیشرفتمان چگونه است و حتما بنابر مصلحتمان ؛ این را برایمان نمایان می کند و می توانیم مسیر را با چشم باز ، ادامه دهیم . باید انتظار داشته باشیم که این اتفاق برایمان بیفتد . امکان ندارد آدم حرکتی داشته باشد و خدا مرحله اش را برایش نمایان نکند ؛ چرا که اصلا خودش خلق کرده که چنین حرکتهایی صورت بگیرد و در جای جای حرکت ؛ به انسان هم کمک می کند و هم آدم را پیش می برد . البته در ابتدا آدم در حقایق واقع نمی شود . چرا ؟؟؟ چون هنوز مشغول است و درونش شلوغ است و تمایز بین قوا برایش بوجود نیامده و هر کدام از قوا برای خودشان کار انجام می دهند ولی وقتی از هم تفکیک شدند و هر کدام به وظیفه ی خود پرداختند و رذایل ، کم کم ریخته شد ؛ مطمئنا مسیر برای آدم روشن می شود و متوجه می شود که چگونه حرکت می کند و چه کسی دارد این کار را انجام می دهد و به این امر ، واقف می شود . الحمدلله رب العالمین تبیین 🇮🇷@merajosaade786