eitaa logo
مسابقه معراج السعاده 🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
973 عکس
253 ویدیو
1 فایل
🌺 مسابقه از شرحی ساده وکاربردی بر 📚 کتاب معراج السعاده ✍اثر فاخر مرحوم ملا احمد نراقی ارتباط و پرسش و پاسخ : @yekta786
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم _اول فقره بعدی در فرمول : اعتراف است. آدم وقتی نگاه میکند برای اعتراف، همین که آدم در جاهای مختلف یا در زمان‌های مختلفی قرار میگیرد این اعترافات در زمینه ظهوراتی که برایش رقم خورده انجام میگیرد شاخصه ای که در اعتراف هست، اینه که آدم باید آگاهی داشته باشد مشاهده داشته باشد. اگر آدم چیزی را ندیده باشد یا آگاهی نداشته باشدبه او بگویند شما در مورد این مطلب یا این موضوع حرف هایی رو بزنید میگه من چیزی نمیتونم بگم به خاطر اینکه چیزی ندیدم، نمیدونم و از اون هم بی‌خبر هستم. پس بنابراین در فرمول که آدم نگاه میکند تمام ظهوراتی که از سوال تا اعتراف آدم داشته، باید اینها خوب دیده شود. یعنی در بحث اعتراف که قرار میگیره باید یه بررسی دقیقی داشته باشداز سوال تا اعتراف یعنی هم مطالعه خوب داشته باشد هم در ظهورات مختلف این رو پیاده کرده باشد بعد اثرات این رو در خودش دیده باشد وقتی این اتفاق بیفتد آدم میتونه در واقع همین شرایط را در درگاه خدا بازگو کند خوب چه فرقی میکند که آدم این رو بازگو کندیا بازگو نکند؟ وقتی که صحبت از اعتراف است، در اعتراف فقر کاملاً میخواد برای آدم نمایان شود. فقرکاملا اونجا دیده میشود، برای چه چیزی؟ یعنی قبل از اینکه آدم در اعتراف قرار بگیره در مشاهداتی که رقم خورده، فقر دیده شده و، در درجات مختلف فقر بیان می‌شود وقتی فقر بیان شد اونجا آدم رو تحویل می‌گیرند وگرنه آدم در درگاه خدا وقتی که با دارایی خودش صحبت بکنه این برای آدم کارساز نخواهد بود. و آدم در مقابل خداوندی که دارای بی نهایت هست دارایی خودش رو بخواد اعلام بکند، اصلاً این معنی پیدا نمیکند حتماً باید در اونجا اون فقر دیده شود . تبیین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم چهارم در طی روز آدم شکر هایی را که به جا می آوردخودش به نوعی اعتراف است چون خوب دیده است ، میتواند شکر خدا را به جا بیاورد یعنی یک الحمدالله که میگوییم داریم اعتراف می کنیم (از این زاویه که بهش نگاه میکنیم) بعد اتفاقاتی که برای آدم می افتد آدم آنها را به خداوند ارائه میدهد و همین که بازگو می‌کند یعنی خوب دیده است که دارد بازگو میکند، اعتراف میکند، و از این حالت آدم میتواند بهره‌های خیلی خوبی را ببرد. ما هم باید خودمان را در این فقرات فرمول خوب آبدیده بکنیم خوب تمرین کنیم برای خودمان برنامه داشته باشیم حالا در آن نماز شب به نوبه خودش که آدم در آن درگاه خدا میاد و اعتراف می‌کند فقر خودش را بیان میکند، این بسیار عالی هست. در زمان های دیگر هم میتواند اتفاق بی افتد و همین گفتگوها باشد ولی زمان نماز شب را میبینی بهتر هست چون زمانی هست که خداوند تبارک و تعالی خودش آدم را دعوت کرده است به آدم می گوید بیایید با خودم صحبت بکنید و کسی هم که فقیر هست وقتی در درگاه خدا قرار میگیرد فقط نقایص خودش را بیان میکند، کم و کسری های خودش را بیان بکند، اعتراف در زمینه های مختلف را دارد، که این اتفاقات برای ما افتاده است، و لطف و عنایت های خداوند را بیان بکند این ها در اعتراف هم گنجانده می‌شود و ما هم باید آن زبان اعترافی را در درگاه خدا داشته باشیم یک وقتی میبینی که اعترافات در گناهان هست، یه وقت میبینی که اعترافات در ظهورات ناقص است، یا در ظهورات مخلوط است، یک وقت اعترافات در تضاد هایی که در درون آدم هست نسبت به پرتوهای الهی، یک وقت میبینی ک اعترافات برای نعمت های عظیم خداوند تبارک و تعالی است که در این ماه ها و فصل های شکوفایی این نعمت ها بسیار و به وفور دارد دیده می شود و قابلیت اعترافات چندین برابر هست و آدم باید این اعترافات را در زمان‌های خاص خودش داشته باشد تا از آن زمانها بتواند بهره های خیلی خوبی را ببرد و همین باعث می شود که یواش یواش آدم درونش در درگاه خداوند تبارک و تعالی شسته رفته بشود، شفاف بشود، زلال بشود. الحمدلله رب العالمین تبیین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم _ششم ۳ - اگر آدم از کسی انتظار سلام داشته باشد ، نشانه ی تکبر است و اگر به راحتی و اشتیاق به هرکس و با هر سن و مقام سلام دهد ؛ نشانه ی تواضع است . ۴ - دعوت فقرا را اجابت کرده و برای خانه و اهل و عیال خود چیزی خریدن و به خانه آوردن ؛ نشانه ی تواضع و در غیر این صورت نشانه ی تکبر است . این حالت همیشه صد در صد نیست که هر جا آدم را دعوت کردند برود و به صورت نسبی است . باید دید که چه چیزی مدنظر است . اگر فقیری باشد که اهل علم و دانش و معرفت باشد آن جا دیگر جای بحث نیست ولی اگر جایی آدم را دعوت کنند و فرصت آدم از دست می رود و چه فقیر و چه غنی باشد ؛ باید بنابر شرایط خودش به اجابت دعوت فکر کند و این هم باز بستگی به بینشی دارد که درون آدم ایجاد شده است و ببیند محوریت زندگیش بر چه اساسی است . اگر محوریت بر توحید باشد ؛ پس همه چیز را با آن شاخص نگاه می کند و فرقی نمی کند افراد در چه صنفی باشند . ۵ -اگر دربند پوشیدن لباس نفیس و بر تحصیل جامه فاخر حریص باشد و آن را شرف و بزرگی داند ، متکبر خواهد بود و در غیر این صورت متواضع است . اگر در بند پوشیدن لباس نفیس که دیگران اورا می بینند باشدنشانه ی تکبر است چون برای دیگران دارد کار می کند . ولی اگر لباس تمیز و پاکیزه به تن کند و به فرمان خداوند تبارک و تعالی باشد ، دیگر از آن حالت در می آید ، و خود به خود چون تحت شریعت و تحت فرمان است ، دیگر برایش فرقی نمی کند که چه کسی می خواهد او را ببیند یا نبیند و می خواهد که آراسته باشد از هر نظر ، چه درونی چه بیرونی . ۶ - با کنیزان و غلامان خود در یک سفره طعام خوردن اگر به او گران نباشد متواضع و الا متکبر است . حالا این بند را افراد خانواده یا کسانی که با آن ها معاشرت دارد در نظر بگیریم . البته این حالت اکثرا اتفاق نمی افتد که انسان نخواهد با خانواده اش غذا بخورد و این هم بنابر شرایط است .چون در این زمان دیگر غلام و کنیزی وجود ندارد . اگر انسان با خانواده اش سر یک سفره غذا بخورد نشانه ی تواضع است . واین هم بنابر فرمان و شریعت باید باشد و کسی که در این سیر قرار گرفته است باید همه ی اعمالش بنابر فرمان الهی و شریعت باشد . الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم معراج السعاده پانزدهم دهم حرص : صفتی است نفسانیه که آدمی را وامی دارد بر جمع نمودن زائد از آنچه احتیاج به آن دارد. حرص رذیله ای است که در دنیا می‌تواند برای آدم اتفاق بیفتد ؛ آدم نگاه کند به شکل ظاهری حرص و ببیند در چه مواقعی اتفاق می افتد و دنبال برطرف کردن آن باشد . شکل ظاهری را برای خودش لیست کند و ببیند در چه زمینه هایی اتفاق می افتد تا بتواند از آنها خارج شود ؛ هنگامی که بتواند از شکل ظاهری خارج شود ؛ شکل معنوی آن تجلی پیدا می‌کند . بعضی از علوم برای همه آدمها لازم نیست که به شکل خیلی عالی در آن حرکت کنند ؛ این حرص زدن است است و در آخر هم برای آدم چیزی نخواهد داشت . باید آدم بداند که در چه مسیری حرکت می کند بخشی از علوم که برای رفع نیازهایش لازم است ؛ برای آدم کفایت میکند . باید در مسیری حرکت کند که خداوند تبارک و تعالی آدم را برای آن خلق کرده است و باید بیشتر در آن سیر داشته باشد. شاید این سوال پیش بیاید که این علوم اگر رشد و پیشرفت نداشته باشند چطور آدم در این دنیا زندگی کند. علوم دنیوی شغل هستند ؛ یعنی آدم از آنها استفاده می کند که بتواند زندگی خوبی داشته باشد . هرکسی در آن شغل قرار می گیرد و پیشرفت می کند ؛ دیگران هم از عواید و فواید آن استفاده می کنند ؛ اگر آدم فقط توجهش به شغلش باشد برای او ضرر دارد . باید به این نکته توجه داشته باشد. اگر ما مشغول به کاری هستیم و از آن استفاده مادی می‌بریم ؛ به هر اندازه ای که در آن شکوفایی داشته باشیم ؛ اشکالی ندارد ؛ چون شغلمان است ولی اصل برای آدم توحید است . باید آن علم و شغل برای این باشد که توحید برای آدم به وجود بیاید. اگر بخواهیم در شغل ها و علوم دیگر خیلی سیر داشته باشیم ؛ «توحید» ؛که انسان برایش خلق شده برای آدم متوقف می شود و نمی تواند در آن پیشرفت کند. در مقابل حرص ؛ قناعت است . قناعت ؛حالتی است از برای نفس که باعث اکتفا کردن آدمی است !به قدر حاجت و ضرورت و زحمت نکشیدن در تحصیل فضول از مال . راه معالجه صفت حرص و تحصیل قناعت : راه معالجه مرض حرص ؛ تحصیل قناعت و ازاله مرض حرص است . و تحصیل صفت قناعت آن است که ابتدا تأمل کند در زحمت جمع مال و تصریع آن ؛ و آفات دنیویه ای که از برای مال است و حوادثی که در پی دارد و ببیند که زیادتر از قدر ضرورت دنیا را چه ثمر و چه فایده است ؟ توجه کنیم که هدف این است که در توحید واقع بشویم . باید آن چیزهایی که زائد هست و می خواهد که مانع ظهور توحید برای آدم بشود؛ را کنار بزنیم و به قدر ضرورت از آنها استفاده کنیم. چه علم باشد چه شغل و چه درآمد ؛ هر چیزی که در این مسیر مانع ما باشد؛ حتی تعداد فرزندان یا همسر هر چیزی که مانع شکوفایی توحید باشد باید از آن کناره گیری کنیم و به اندازه ای که لازم است بهره ببریم . شاید کسی باشد که تعداد زیادی فرزند داشته باشد و تمام وقتش را با توجه به شرایط اقتصادی صرف آن کند ونمی‌تواند به آن شکلی که می‌خواهد در توحید واقع شود . باید به مقداری که بتواند در توحید واقع شود در کارهای دیگر قرار بگیرد و ببیند چه موانعی بر سر راهش است . برای خیلی‌ها اموال آنها مانع است بعضی در املاک و بعضی در فرزندان زیاد داشتن و حرص و طمع زیاد. به هر شکلی که هست باید از آن کناره گیری کند و اجازه ندهد برای رشد معنوی اش ضرر داشته باشد هر کدام از این صفت هایی که گفته شد اگر در درون ما باشد به نوع های مختلف ظور پیدا می‌کند. مخصوصاً از نظر مراتبی ؛ مراتب مختلف آدم چنین حالتی را دارند . مثلاً ممکن است به صورت عقلی ظهور پیدا کند یا به صورت شهوانی یا غضبی . ولی اینجا چون صحبت از قوه شهوت است برای همین فقط داراییهای دنیوی را بررسی می‌کند ؛ ولی هر شکل آن می‌تواند در وجود آدم اتفاق بیفتد و هر کس هم باید آن را بنا بر شرایط خودش در درونش بررسی کند . 🇮🇷@merajosaade۷۸۶
بسم الله الرحمن الرحیم اول رذایل قوه شهوت : صفت پنجم : صفت بخل بخل عبارت است از امساک کردن در مقامی که باید بذل کرد و ندادن آنچه را که باید داد. اینجا این حالت تفریط است و اسراف کردن آن عبارت است از خرج کردن آنچه نباید خرج کرد.( افراط ) شکل ظاهری بخل : امساک در دارایی های آدم ؛که چه به صورت کسبی یا به صورت طبیعی به او داده شده است و مخالف فرمان خداوند عمل کرده واز آن دارایی به دیگران ندهد . اینجا از نظر شریعت مطرح شده است و اگر کسی بدون فرمان خداوند بخشش داشته باشد ؛ در اینجا مد نظر نیست . آن چیزی که برای سیر آدم کارساز هست باید بنابر فرمان خداوند تبارک و تعالی باشد . اگر در این مسیر آدم به این صفت آغشته باشد برایش سدهایی و موانعی را به وجود می‌آورد و حجابهایی در وجود آدم ایجاد می کند که آدم نتواند ادامه بدهد. ما هم باید یک توجهی داشته باشیم که آیا در این صفت آغشته هستیم یا نه ؛ باید به گذشته و حال حاضر خودمان یک نگاهی داشته باشیم ؛ و یکی یکی بررسی کنیم . حالت مادی آن را در نظر بگیریم که آیا این حالت در ما هست یانه ؛ یعنی ما در مورد مادیاتی که در اختیارمان هست ؛ به صفت بخل اغشته هستیم و امساک می کنیم یا نه . اگر این حالت باشد آن را باید برطرف کنیم و بدون توجه به مراتب خودمان آن را از بین ببریم ؛ چون اگر با مراتبمان توجه کنیم ؛ ان ها دخیل می شوند و ما را به بخل آغشته می کنند . باید ببینیم منشا بخل از کجاست ؟ اگر ریشه یابی کنیم به قوه عاقله برمی گردیم .چون در قوه عاقله هنوز آن بینش ها برای آدم به وجود نیامده و ارزش صفت سخاوت برای ما حاصل نشده است پس به مراتب توجه می کنیم و به بخل آغشته می شویم . با آن مثال سفر به تهران مطابقت می‌دهیم : که وقتی آدم در تهران خلق می شود ؛ خلق هایی دارد بسیار بسته و بسیار کوچک ؛ در این دنیا چیزهایی داشته که نخواسته آنها را پراکنده کند و نخواسته انبساطی به وجود بیاورد ؛ پس بنابراین خلقش در عالم ؛خلق بسته و کوچک خواهد بود ؛ وقتی هم نگاه می‌کنیم ؛ آنجایی که خلق می‌شود ؛ خلق بسیار بسیار تنگی است و حرکتی برای آدم به وجود نخواهد آمد . یعنی اثر این صفت است در آن دنیا و اثرات جانبی دیگری هم دارد که نمی گذارد حرکت بکند به سمت بهشت . یا اینکه انبساطی در جاهای دیگر داشته باشد ✍ادامه دارد ....... 🇮🇷@merajosaade۷۸۶
بسم الله الرحمن الرحیم اول رذایل ترکیبی سه قوه صحبت در مورد رذایل بود . رذایلی که از سه قوه عاقله ؛ غضبیه و شهویه ناشی می شوند ؛ می خواهد مورد بررسی قرار بگیرد . اولین صفت حسد است . منظور از سه قوه یعنی اینها تواما با هم رذایلی را که در این ها هست ؛ باعث می شوند .و رذایل ترکیبی هستند . و شرایط پیچیده‌ای در درون آدم ایجاد می کنند . این تعریف هایی که می شود تعریف های کلی است . هر کسی باید درون خودش دنبال این رذایل بگردد و ببیند که این رذایلی که دارد مثلا حسد ؛ در وجود آدم تجلی پیدا می‌کند از رذایل کدام قوه ها ناشی شده است . یعنی باید یک ریز سنجی خیلی زیادی را آدم انجام بدهد تا اینکه اینها ریشه‌ای برطرف بشود . اگر به این صورت به اینها نگاه نکنیم و به صورت کلی نگاه کنیم ؛ ما فقط آتش را خاموش کرده ایم و خاکسترش می‌ماند و در یک موقعیت دیگر شعله ور می‌شود ؛ پس بنابراین این صفاتی که می‌خواهد بررسی بشود باید به صورت ریشه‌ای باشد ‌ و هر کس باید در درون خودش مواردی را که به وجود می‌آید ؛ ببیند از کجا ناشی می شود . بنابراین رذایلی که برای سه قوه گفته شد و در آن میان باید بازیگری قوه واهمه را هم در نظر بگیرد ؛ یعنی علاوه بر اینکه این رذایل از آن سه قوه ناشی می‌شوند ؛ باید بازیگری قوه واهمه که آنجا نقش بسزایی دارد مورد توجه قرار بگیرد . حسد: عبارت است از تمنای زوال نعمتی از برادر مسلم خود از نعمت‌هایی که صلاح او باشد . تعریفی که می‌شود یعنی یک کسی یک چیزی را دارا هست ؛ حالا چه مالی چه مادی یا معنوی باشد ؛ آدم دوست دارد که از او سلب شود و در واقع از آن صفتی که به آن آغشته شده و در نزد دیگران هم به شکل ظاهری اش محبوبیت دارد ؛ در نزد خداوند هم محبوبیت دارد ؛ از آن کنده بشود و از بین برود . بررسی کردن صفت حسد ؛درسه قوه ای که گفته شد ؛ یک ریزبینی میخواهد که از کدام ناشی است . منتها تعریفی که در معراج السعادة شد مورد بررسی قرار می گیرد . و در این صفت آدم مثال هایی در زمینه های مختلف بزند و آن را ریشه یابی کند و ببیند که به کدام قوه و کدام رذیله اش برمیگردد . یعنی کار خیلی پیچیده می شود بعدش هم ما بگوییم این صفت حسد در ما نیست و آن موقع آدم سطحی میگذرد ولی بعد در یک زمانی که آدم تصورش را نمی کند سرباز می کند. چون که قبلا بصورت ریشه ایی مورد بررسی قرار نگرفته است 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم >سوم مراتب حسد ۴مرحله است: ۱. دوست دارد که نعمت دیگری از بین برود ؛ اگر چه نفعی برای خودش نداشته باشد و این خبیث ترین مراتب حسد است که آدم دوست دارد که دیگران ذلیل باشند یا شکست های گوناگون برای آنها رخ بدهد و هیچ نفعی یا ضرری هم برای خودش ندارد . فقط این حالت اینقدر در درونش ریشه دوانده که باعث شده چنین حسی برایش به وجود بیاید که دوست نداشته باشد دیگران پیشرفت کنند بعضی‌ها که مثلاً به دیگران به نوع هایی آسیب می رسانند ؛ وقتی می گویند از این آسیب رساندن چه نفعی میبری ؟ جواب می دهند هیچ نفعی نمی برم و ضرری هم برایم ندارد ؛ ولی دوست دارم این کار را بکنم . این هم از بدترین حالت هایی است که در حسد می شود به آن اشاره کرد. ۲. دوست دارد نعمت دیگری از بین برود ؛به جهت اینکه خود همان نعمت به دست او بیاید. این هم در واقع شرایطی است که دوست دارد مثل آن نعمت برای خودش کسب شود ولی از دیگری از بین برود. ۳. دوست دارد نعمتی مثل نعمت دیگری را داشته باشد ؛ نه مثل همان . اما چون از رسیدن به آن عاجز باشد ؛ میل داشته باشد که از دست او نیز برود ؛ تا با یکدیگر برابر باشند و اگر متمکن گردد سعی می‌کند تا آن نعمت را از دستان آن شخص بیرون کند و تلف سازد. این هم از آن شرایطی است که وقتی مقایسه به وجود می‌آید ؛ آدم می خواهد در آن شرایط قرار بگیرد ؛ ولی وقتی به آن نرسد می خواهد که در دیگری هم از بین برود یا وقتی برای خودش یک شرایطی به وجود آمد ؛ می خواهد یک فاصله پیدا بکند. یعنی اگر شرایط خودش خوب شد می‌خواهد یک فاصله با دیگران پیدا کند تا برتری خودش را به اثبات برساند ؛ حالا چه در درون خودش چه در انظار باشد . به این دلیل است که آدم باید توجه به اینها داشته باشد . اینها شرایط و مراحلی است که می‌تواند برای آدم اتفاق بیفتد. ۴. مثل بند ۳ می باشد ولیکن اگر متمکن شود ؛ از تلف کردن نعمت آن شخص قوت دین و عقل او مانع او شود که سعی کند در ازاله نعمت و از شاد شدن به زوال نعمت او بر نفس خود خشمناک شود. و صاحب این مرتبه را امید به نجات هست. در این ۴ مرحله در سه تای اول خیلی خطرناک است که اگر برای آدم رخ بدهد آدم نمی تواند از آنها خارج بشود و خارج شدن مشقت های خیلی طولانی را می‌خواهد. در چهارمی شرایطی است که همان قوایی که در درون آدم هستند ؛ در واقع همیشه حالت عتاب را دارند و همیشه آدم را نصیحت می‌کنند که اگر چنین کاری را انجام ندهد . مثل درگیری قوه عقل با قوای پایین‌تر است که در درون آدم ایجاد می‌شود . آدم این صفت در درونش یک وقتی ظهور پیدا می کند ولی از طرفی قوه عقل شروع به نصیحت کردن او می کند . به خاطر این است که آغشتگی به این دارد ؛ و عبادت هایی که انجام داده است ؛ چنین اثراتی داشته و درگیری هایی را در درون به وجود می‌آورد. این درگیری ها اگر ادامه داشته باشد و قوت پیدا کند ؛ انشاالله که آدم را از این حالت حسد بیرون می آورد. و ضعف‌هایی که در قوای مختلف است باعث می‌شود که یک چنین حالتی برای آدم به وجود بیاید و وقتی که قوه عقل از آن شکوفایی که برایش بوده ؛ بیشتر شکوفا می‌شود توسط مراتب بالاتر کم کم قوت پیدا می‌کند و چیره می‌شود که آن هم تمرینات خاص خودش را می‌خواهد و آدم باید به آنها عمل کند تا از این حالت رها بشود . 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم اول مثالی برای بررسی ریا و خودنمایی حالا مثال های گوناگون باید برای خودش بزند و این را بر روی آنها پیاده کند که مثلاً آدم چون در این مسیر معرفت است می‌تواند جلسات را در نظر بگیرد و آدم در آن جلسات معرفتی که می‌رود و وقتی در آنجاها واقع می‌شود و احساس می کند که دیگران متوجه می‌شوند که آدم در این شرایط قرار گرفته یک احترام خاصی برایش قائل می‌شوند و آدم در واقع پیش خودش احساس می‌کند که پیشرفت داشته و این مسیر را طی کرده است . خوب اگر این حالت به آدم دست دهد خودش یک جور ریا و خودنمایی است هرچند هم که خودش عنوان نکند دیگران از آدم تعریف کنند ولی در درون مایه چنین حالتی پیش می آید که آدم اتفاقی برایش افتاده و در واقع آدم باید این را توجه داشته باشد که تغذیه از دیگران دارد انجام می گیرد. اینجا که همان تعریف دیگران در کانال وجودی ما می آید و ما به وسیله آن و قوه ای که درگیر آن است که در اینجا مثلاً قوه عقل هست چون حالت های معرفتی دارد می بینیم که از طریق آنها تغذیه می شود و وقتی از آن طریق تغذیه شد ؛ آن واحدهایی که گفتیم می‌خواهد شکوفا بشود شکوفا نمی شوند و به سمت بسته شدن می روند. فرض میکنیم که اگر ۱۰ تا شکوفا شد آن موقع می‌بینیم یکی از آنها خاموش می‌شود و جلوی آن گرفته می‌شود و یک حجاب روی آن کشیده می شود و مدام همین ها که تکرار بشود به آنها اضافه می‌شود و وقتی به آنها اضافه شده باعث می‌شود که ریا و خودنمایی در قوه های دیگر برای آدم به وجود بیاید مثل غضب شهوت و وهم در این جولان پیدا کند ؛ به خاطر اینکه ما یک کاری که انجام گرفته برایمان یک ریا و خودنمایی صورت گرفته و از این طریق معرفتی بر این باعث می شود که آن قوه عقل بسته شود و چون بسته شد نمی‌تواند خوب انتقال دهندگی داشته باشد به مراتب مثل قوه غضب و شهوت و بعد آنها را می‌بینیم که شروع می‌کنند تغذیه شان را از پایین انجام بدهند یعنی به وسیله خودشان که با حد خودشان این کار اتفاق بیفتد و این زنجیره وار انجام می‌گیرد و آدم را در این حالت ساکن می‌کند خب اگر بخواهیم این را در واقع برطرف کنیم باید ببینیم که ما آن جلسه معرفتی که می‌رویم بنابر چه فرمانی است ؟ آیا اصلاً فرمانی برای ما هست یا نه ؛ یعنی گفته شده که باید آدم حتما بنابر فرمان یک کاری را انجام بدهد ؛ باید آدم دنبال آن فرمان باشد . این فرمان را پیدا کند . گفتیم که شرایط نازلش این است که آدم آیات قرآن را در نظر بگیرد ؛ البته می‌گوییم حال نازلش است، برای اینکه ما نمی‌توانیم مستقیم از آیات قرآن خوب استفاده کنیم . آنجا هم که می گوییم نازلترین حالتش یعنی شکل ظاهری آیه ؛ بعد که نگاه می‌کنیم اگر از آن فرمان گرفتیم و اومدیم بعدها فرض میکنیم استاد این فرمان را به آدم می‌دهد. بعدها شاید به طور دیگری که حالا مراتب بالاتر از این است ؛ البته نهایتا هم برمی‌گردد به معانی بطنی خود آیات ! یعنی از یک جایی که مثلاً در آیات است به صورت ظاهری ما شروع میکنیم ؛ نهایتاً برمی‌گردد به آیات قرآن و در واقع می‌بینیم که فرمان است. بعد آن موقع مراتب عالی آن فرمان اتفاق می‌افتد اگر این اتفاق افتاد آن موقع و خودنمایی دیگر کنار می‌رود ؛ به خاطر اینکه هر کس هم که بخواهد بگوید مثلا شما این کار را می‌کنی احترامی چیزی بخواهد برای آدم قائل بشود یا بخواهد حرف هایی بزند که آدم احساس بزرگی در درونش کند. بعد می بیند که خوب دیگر بزرگی ندارد ؛ به ما فرمان دادند ما هم داریم فرمان را اجرا می کنیم. در واقع انتقال دهنده یک کانال وجودی هستیم ؛ بهترین علاج یک چنین رذیله هایی از این طریق می‌تواند برای آدم اتفاق بیفتد که راحت ترین مسیر هم هست برای اینکه آدم وقتی نگاه می کند ؛ اگر از طریق های مشکلی که بخواهد این کار را انجام بدهد ؛می بینیم که به دردسرهای گوناگونی می افتد . ولی همین راهی که خدا خودش قرار داده، هم کوتاه‌ترین راه و هم راحت ترین و در دسترس ترین راه است . همه بالاخره به کتاب قرآن دسترسی دارند و می‌توانند آن را مطالعه کنند و یک آیه اش را پیدا کند و همان شکل ظاهری اش را . بعد هم به خودش و هم به خداوند اعلام کند که من این جلسه معرفتی که دارم می روم و بنابراین فرمان است و خودم یا دیگران در این دخیل نیستند. و آدم یک چنین توجهی را داشته باشد تا اینکه از او برداشته شود و برای این هم باید مثال های گوناگونی بزند و با آن مسائلی که درگیر است می‌خواهد مادی باشد یا معنوی ؛ به هر شکلی که باشد آن را برای خودش یک راه‌حل این چنینی پیدا کند و بتواند برطرف کند . 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم دوم بررسی طول امل. (آرزو ) در قوه ها قوه عاقله نگاه می کنیم می بینیم که آن جهل مرکب، خطورات و مکر و حیله است که می تواند آدم را به آن سمت ببرد. و نگاه می کنیم و می بینیم که آن شکوفایی که برای آدم اتفاق نیفتاده باعث همه اینها است؛ که آدم می تواند یک چنین آرزوهای طولانی را در وجودش ایجاد کند و مراتب خودشان هم به دنبالش حرکت بکنند. آخرش هم می‌بینیم به بن بست می خورد. برای این است که در قوه عاقله خوب شکوفایی صورت نگرفته و انتقال دهنده فرامین از طریق قوه عقل به سمت مراتب پایین اتفاق نمی افتد و این باعث می شود که آدم یک چنین حالت هایی در درونش ایجاد بشود. وقتی که این حالت اتفاق افتاد می‌بینیم که خطورات گوناگون به ذهن آدم می‌زند و آدم بنابر آن مکروحیله که در قوه غضب و شهوت است در قوه عاقله جایی پیدا می‌کند و این باعث می‌شود که آدم یک چنین حالتی را داشته باشد و از آن نتواند بیرون بیاید. در قوه شهوت: محبت دنیا،غنا، حرص، طمع، خوردن مال حرام، خیانت درمال، فرو رفتن در باطل و تکلم به سخنان بیهوده؛ باعث می‌شود که این حالت ها را برای آدم ایجاد کنند. تک تک این ها را اگر آدم بررسی کند می بیند که اینها باعث طول أمل برای آدم است. به خاطر اینکه هر کدام از اینها حالت جذب بیش از اندازه دارد و افراط در آن حالت را برای آدم به وجود آورده؛ باعث می شود که به آدم یک چنین حالتی به دست بدهد. در قوه غضب: خوف،ایمنی از منکر خدا، یأس، ضعف نفس، دون همتی، بی‌غیرتی، سوءظن و عجب. چون این رذایل در وجود آدم است، عوض اینکه آدم حرکتی بنا بر فرمان داشته باشد می بینیم که یک جا می نشیند و در فکر و خیال است. در واقع فکر می‌کند که چه کارهایی باید انجام بدهد. بعد هم می‌بیند که نمی‌تواند، آن را پاک می کند و یک فکر دیگری میکند، آن را پاک می کند؛ اینطور فرصتش را از بین می‌برد. زمان هایش را صرف می‌کند که در این حالت ها باشد وقتی هم می بیند نتیجه پیدا نمی کند، به خاطر این هست که این رذایل در درون آدم است و او را به سمت حرکت وا نمی دارد. آدم آن موقع می بیند که در این حالت ها قرار می گیرد و باعث آن نقاط ضعف گوناگون در قوه‌ای بالاتر می شود و آدم را به این شکل در می آورد. در ظهور یافته ها: عجله و شتابزدگی، غضب، غلظت و درشتی، عصبیت، کبر، تفاهم و خودستایی، باعث می‌شوند که طول أمل در وجود آدم زیاد شود. چون این رذایل در وجود آدم هستند، می‌خواهند آدم را به ظهور وا بدارند. ظهوراتشان چون بنابر این رذایل هستند، باعث می‌شود که آدم طول أمل داشته باشد. و وقتی که یک کاری را بنابر یکی از این رذایل انجام می‌دهد؛ فرض کنیم بنابر کبر یک کاری را انجام می دهد، در واقع به فکر این می‌افتد که کارهای دیگری هم انجام بدهد. تصور اینکه نسبت به دیگران برتر است، این کار را مدام در وجود خودش می‌خواهد تجلی بدهد و به صورت های مختلف و فكرهای مختلف به این شکل برایش تجلی پیدا می‌کند. وقتی که آدم در این افکار رفت از آن شکوفایی های مراتب بالاتر کاسته می شود. و این باعث می شود که وجود آدم در یک عدم شکوفایی واقع بشود و به سمت رذایل سوق پیدا کند و بر هر کدام از اینها هم که خودش یک رذیله است، در آن رذیله محکم تر می شود و باعث رذایل بعدی هم می شود که یکی از آنها همان طول أمل است و میتواند رذایل گوناگون را برای آدم به ظهور برساند. الحمدالله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم _اول توبه حقیقی چگونه حاصل میشود معمولا آن‌هایی که یک گناهی را که مرتکب می‌شوند، و می‌گویند که دیگر نمی‌خواهیم انجام بدهیم، مثلاً فرض می کنیم که از گناه خسته می‌شوند و یا می بینند وجهه خوبی ندارد؛ ولی باید حقیقت توبه برای آدم معلوم بشود، اگر حقیقت توبه معلوم بشود، آن موقع برای آدم کارساز است. چون ما می‌خواهیم آن حقیقت برای ما مشخص بشود و بدانیم که اصلاً برای چه خلق شده ایم، در چه مسیری باید قرار بگیریم و شکوفایی هایی باید برای ما صورت بگیرد. اگر به این پی ببریم، آن موقع این توبه برای ما خوب انجام می‌گیرد؛ یعنی حقیقتاً آدم در توبه واقع می شود و می‌بیند که این که چه اثرات منفی را در درون آدم می‌تواند به وجود بیاورد، چقدر آدم را از این مسیر عقب بیندازد، آدم را نگه می دارد و نمی‌تواند حرکت کند. این برای آدم مشخص شود، آن موقع توبه حقیقی خواهد بود و این در چه زمانی برای آدم مشخص می‌شود؟ آخر این حالا حالاها برای آدم صورت نمی گیرد که واقعاً بفهمیم که حقیقت مسیر چه چیزی است و این هم همانی است که آدم از خداوند تبارک و تعالی باید درخواست داشته باشد. بهترین درخواست هم می‌تواند در نیمه‌های شب باشد، آدم با خداوند تبارک و تعالی راز و نیاز کند و آن هم مسیر را برای آدم ترسیم می‌کند. یعنی از خداوند تبارک و تعالی در خواست این را داشته باشد که مسیر را برای آدم ترسیم کند، از خدا هم بخواهد گناهانی که آدم در آن ساکن شده را به او نشان بدهد . چون اولاً ما تا متوجه نشویم که گناهی را داریم، دنبال رفع آن نخواهیم رفت. پس از خداوند تبارک و تعالی باید درخواست داشته باشیم که اینها را به ما نمایان کند که چه گناهی را مرتکب هستیم، که خودمان خبر نداریم و در آن غرق هستیم ، خودمان هم نمی‌دانیم و هر روز هم داریم مرتکب می شویم و دارد باعث آن حجاب های گوناگون در وجودمان می شود. این را اگر از خداوند تبارک و تعالی بخواهیم، این حالت برایمان اتفاق می افتد و آن هم مسیرش را بعد از اینکه این درخواست از خداوند شد و این وجود ما رفت در شرایطی قرار گرفت که آن زمینه‌ها را آماده کرد، خدا این مسیر را برای آدم باز می کند و به ما نشان می‌دهد که مرتکب چه گناهانی هستیم، چه شرایطی برای ما به وجود آمده است. بعد این هم نیست که آدم فکر کند که خودش می‌تواند متوجه بشود که چه گناهانی دارد. یک بخشی که ظاهری و سطحی هست، آدم با مطالعه کردن و توجه به شریعت داشتن می فهمد، که باز آن هم طبق درخواستی بوده که داشته ایم. خدا اجازه داده که در این مطالعات بمانیم و بفهمیم که چه گناهانی داریم، ولی آنکه برای آدم کارساز هست این است که در درخواست از خداوند تبارک و تعالی در نیمه‌های شب، برای ما آشکار شود که چه شرایطی برای ما وجود دارد و ما باید در چه شرایط دیگری قرار بگیریم. بررسی مراحل توبه درفرمول البته اگر آدم بخواهد توجه خاصی به آن داشته باشد، یعنی آن حالت برای آدم اتفاق بیفتد؛ ابتدا یک بیداری برای آدم صورت می‌گیرد که البته در آن فرمول هم که نگاه می‌کنیم، یعنی اینکه آدم در شرایط گوناگون قرار گرفته مثلا سوال برایش بوده، ترک رذایل صورت گرفته، بعد آمده در کسب فضایل، بعد هم آن موقع، آن رد شدن از فضایل؛ یعنی به جایی می‌رسد که آن اضطرار برایش اتفاق می‌افتد، در آن اضطرار است که آدم در نیمه شب می تواند با خداوند تبارک و تعالی یک چنین درخواستی را داشته باشد. وقتی یکی چنین درخواستی شد، آن موقع خداوند هم گناهانی که در او ساکن است و متوجه نیست را به او نشان می دهد. چون اصرار بر معاصی؛ یعنی آنکه در ما ساکن شده و با ما یکی شده؛ باید این را توجه داشته باشیم. حالا شاید برای آدم سوال پیش بیاید که آدم می داند چه گناهی دارد. آنی که می داند که چه گناهی دارد، اصرار بر معاصی نمی تواند داشته باشد. آدمی که میداند، دنبالش هست که آن را برطرف کند ؛ ولی آنکه اصرار بر معاصی دارد ؛ یعنی اینکه آن را نمیفهمد . فکر می‌کنم یک کاری که دارم انجام می‌دهم، از نظر خودم درست است ولی عملاً گناه است. این را باید آدم توجه داشته باشد و آن هم فکر نکنید که آدم از تمام گناهان رها شده است. باید آدم دائم این را از خدا بخواهد که به آدم نشان بدهد. یک وقتی هست که گناهان را که بخواهیم درجه بندی کنیم، از گناهان شرعی هستند که باید آدم از آنها رها بشود؛ بعد در آن درجه که واقع می شود شرایط آدم خیلی بدتر است. 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم _سوم ✍ادامه بحث.‌‌‌‌‌‌‌‌..‌‌‌‌‌ آدم باید به صورت حقیقی نگاه کند و اگر هم یک چنین حالتی را ندارد، در طی روز باید در وجود خودش شک کند. بعد یک موقعی یک چنین حالتی را در درون خودش تصور بکند که خداوند ما را رها کرده و به حال خودمان گذاشته که نمی توانیم به درون خودمان رجوع داشته باشیم و این را آدم می تواند به مکر خدا تعبیر داشته باشد که البته شاید سوال به وجود بیاید که خداوند مگر می خواهد با ما سر جنگ داشته باشد؟ آن کسی که در همه صفات و دارایی‌ها بی نهایت هست. این برمی گردد به وجود خود ما که این حالت را برای خودمان به وجود می آوریم؛ یعنی بنابر عملکردمان باعث می شویم،‌‌ چون خداوند در این دنیا اختیار را برای ما قرار داده است. می‌بینیم که با اختیار خودمان می خواهیم که خدا دست از ما بردارد و به ما توجه نداشته باشد*که باید این را تعبیر به مکر خدا کنند*که اگر آدم لحظه‌ای از توجهات خداوند تبارک و تعالی به دور باشد آن موقع می بیند که می تواند انواع و اقسام گناهان را مرتکب شود و در آن ساکن بشود، که این هم باید در درون ما برطرف بشود و ما همیشه این درخواست را از درگاه خداوند تبارک و تعالی داشته باشیم که لحظه ای ما را به حال خودمان وامگذارد. این هم البته کار مشکلی است ولی وقتی آدم در شرایط خاص دعا داشته باشد، آن موقع آدم یواش یواش لطیف می شود و خداوند تبارک و تعالی به آدم توجه می‌کند. وقتی توجه کرد، آدم می‌تواند در درونش ورود داشته باشد و وقتی در درون ورود داشت؛ آن موقع ضعف هایش مشخص می‌شود. چطور این اتفاق می افتد؟ یکی از راههای آن، توجه به قرآن و توجه به دعای ائمه است. که اینها راه‌های ورود به درون هستند، یعنی به اینها با این دیدگاه باید توجه بشود تا اینکه برای آدم کارساز باشد. بقیه موارد هم همین است که آدم وقتی در یک حالت ضعف قرار بگیرد، در شرایط مختلف،آن باعث می‌شود که وجود آدم در شرایطی قرار بگیرد که آن نقاط ضعفش معلوم نشود. به خاطر اینکه خودش بر خودش تسلط پیدا نمی‌کند به خاطر آن نقاط ضعفی که دارد. یا بی اهمیتی که به این درون خودش می دهد باعث می‌شود که این مراتب مختلفش هر کاری که خواستند انجام بدهند و در آن شرایط گناهان ساکن بشوند و مکرر مرتکب به کارهایی بشوند که خلاف شرع هستند. بعد آن قساوت هم وقتی آدم در این گناهان ساکن شد باعث می‌شود که قساوت به وجود بیاورد و آدم نتواند در درون خودش ورود داشته باشد و خود همین هم به صورت زنجیروار به همدیگر پیوسته هستند؛ یعنی اگر گناهی را آدم مرتکب شود باعث می شود قساوت بیاورد و وقتی قساوت آمد مرتکب گناه می شود و همین طور می بینیم که به صورت چرخشی این انجام می‌گیرد و آدم را در یک حالتی قرار می‌دهد که دیگر آدم نمی تواند توجه پیدا بکند به درگاه خداوند تبارک و تعالی و آن درون خودش را هیچ موقع نمی تواند آنالیز کند. بعد در آن حالت های ظهور نیافته: عجله و شتابزدگی، انتقام، عداوت، کبر، تفاخر و خودستایی است. که می‌تواند باعث اصرار بر معاصی شود و هر کدام هم که وقتی آدم به درون خودش توجه پیدا کند می‌بیند که اینها مواردی هستند که آدم را در این حالت ها قرار می دهد. آدمی می‌بیند که با عجله و شتابزدگی مثلاً کارهایی را انجام می‌دهد که خلاف بوده و هیچ موقع تامل نمی‌کند که این کارها خلاف هست. آدم را به سمتی می کشاند که دائماً در این کارهای تکراری قرار بگیرد و این حالت باعث می‌شود که آن وجود آدم به سمت هلاکت کشیده شود. انتقام و عداوت هم همین است که آدم وقتی نگاه می کند می بیند که چون برخاسته از قوه غضب هستند، دائم می خواهند که به انواع مختلف تلافی بکنند. از هر شکلی که این صورت بگیرد، برایش مهم نیست. آدم را به سمتی می برد که یک دفعه در یک کاری که قرار بوده انجام بگیرد، ده‌ها گناه را انجام می‌دهد و همین اصرار بر معاصی است. و اگر نگاه کند می بیند که یک موردی داشته و در همان مورد ده ها گناه مرتکب شده و آن اصرار بر معاصی، به واسطه همان رذیله ای که در درون آدم است اتفاق می افتد‌. همچنین کبر و تفاخر و خودستایی هم آن است که آدم یک وقتی در این حالت ها هست، در حالت صعود است و دائم توجه به خودش پیدا می کند، این هم باعث می شود که آدم گناهان مختلفی را مرتکب شود و این در وجود آدمی تکرار بشود و آدم را در آنها ساکن بکند. حالا همه اینها گفته شد، باید آدم توجه پیدا کند که اینها برطرف نمی‌شود، مگر اینکه آدم به یک سکوتی برسد. سکوت این است که آدم از خداوند تبارک و تعالی طلب داشته باشد که یک چنین حالتی را از آدم بردارد. اوست که می تواند اجازه بدهد آدم در این شرایط خودش را نجات بدهد. ✍ادامه دارد......
بسم الله الرحمن الرحیم _چهارم اثر صلوات برای همسیری ها 🌷مطلب بعدی صلواتی که هرکس بنابه وقت ومیل خودش برای هم مسیریهایش می فرستد . برای چه چیزی؟ میگوییم :خدایا ماکه آمدیم دراین مسیر رشدوشکوفایی قراربگیریم ؛دوست داریم تمام افراد دربهترین درجات قراربگیرند. بعد می بینیم خداوند تبارک وتعالی چه نعمتهایی را برای این جمع واردخواهدکرد وآدم رادر شرایط عالی قرارمی دهد. آنهم باچه ذکری!!! ذکری که پیغمبر صلوات الله علیه وآلش باآن یاد می شوند.که بعدهامعانی آن در درجات مختلف برای آدم ظهورپیدامی کند. سپس پیامبر وآل پیامبر صلوات الله علیهم ،هم برایمان دعامی کنند. هم توجه خداوند تبارک وتعالی وهم توجه پیامبر وآلش به ماجلب می شود. این که می گوییم آل پیامبر،فقط سیزده نفرمعصوم علیهم السلام نیستندبلکه هرکس دراین مسیرهست ؛جزءآل پیامبراست وهمه ی آنهادعامی کنند.چرا؟ چون بواسطه ی یادشدن بهترینهای عالم هستی،چنین شرایطی برای مجموعه بوجودمی آیدودعاها ازهمه جاسرازیر می شودورشد وشکوفایی به نحواحسن مهروامضامی شودو مهرتایید می خورد. دعا 🌷خدایا ماراآوردی دراینجا قراردادی بااین شرایط؛می خواهیم افرادی که از ازل تاابد ؛یعنی از اولین نفری که روی کره ی زمین آمده تاآخرین نفری که می آید؛از انسانها،فرشتگان وهمه ی مخلوقات ویا هرکسی که درهرجایی هست؛همه ی آنها؛بواسطه ی این مسیری که برای مارقم خورده وهمین حرکتی که برای ماقراردادی؛آنهاهم دروجه بی نهایتی ودراین ظهورقرار بگیرند. برای آنهاصدصلوات نیت کنیم. وقتی این رانیت کنیم،می بینیم که قوه ی غضب وشهوت ووهم وعقل به صدا درمی آیندو می گویند:اینهاآمدندکاری کنند که کل عالم هستی بروند به سمت خداو باچنین حرکتی درمقابل فرامین خداوند؛این قواساکت می شوند.باچنین ظهوراتی ؛این اتفاقات در درون ما میفتد. شاید قبلا این گونه کارها انجام شده ولی باآگاهی نبوده؛وقتی یک ظهور با آگاهی انجام میشود؛کل عالم هستی درآن شریک می شوندو حضور پیدا می کنندو این ظهور؛یک ظهور بی نهایتی می شود.واثرات خیلی خوبی روی آدم می گذاردوبه اذن خداوند تبارک وتعالی همه ی انسانها درشعاع آن قرارگرفته وبهره مند می شوند. حتی کسانی که ازما فوت شده اند ؛آنهاییکه درشرایط خوبی دربرزخ نیستند،به اذن خداوند از آنها هم رفع گرفتاری می شود. بعد که این اتفاقات میفتد ؛پرتوهای این دعاهادر وجه های گوناگون به خود آدم برمی گردد.وبایک خیل عظیم رحمتی وجود آدم رافرامی گیرد.باید دراین شرایط که بوجود آمده بهترین بهره برداری راکنیم. الحمدلله رب العالمین پایان بحث معارفه 🇮🇷@merajosaade786