بر سینهی ما حک شده یا حضرت ساقی
آیینهی ما پر شده با حضرت ساقی
آهنگ هبوطیم صدای برهوتیم
درگیر سکوتیم و صدا حضرت ساقی
دل گرم قنوت است اگر غرق سکوت است
ذکر ملکوت است بیا حضرت ساقی
بر پرچمتان نصرمنالله درخشید
بر پرچم ما نام شما حضرت ساقی
قلبی که پر از نام تو شد زود شفا یافت
لبریزم از این ذکر شفا حضرت ساقی
خورشید ندیدیم به جز مهر و وفایت
در کوفهی بیمهر و وفا حضرت ساقی
بستیم دخیل از دو جهان ما به نگاهت
راهی بگشا رو به خدا حضرت ساقی
سرشار کن این جام تهی را به چراغی
روشن کن و سیراب مرا حضرت ساقی
عشاق شما خاک شدند و نرسیدی
تا زنده شود خاک بیا حضرت ساقی
#محمد_حسين_صفاريان
#ساقی
#حضرت_ساقی
#شعر
#غزل
#انتظار
#امام_زمان_عج
#صاحب_الزمان
#اباصالح
#السلام_علیک_یا_اباصالح_المهدی
#یا_مهدی
#یابنالحسن_ع
@mhsaffarian
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها والسِّرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
به هواخواهیِ عشقِ تو جنون باید داشت
و هوای حرمت در رگ و خون باید داشت
السلام ای طپشِ جاری قدسی نفسان
غم تو ریخته آتش به فراسوی جهان
یا حسین ای غزلِ زخمی بیسر مانده
پیکرت در طپش دشت شناور مانده
بام تا شام فقط نام تو را میگویم
پشت دروازهی ساعات تو را میجویم
به اباالفضل، حسینی و علی اکبریام
حسنی، زینبیام، قاسمیام، حیدریام
"من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو"
با من ای دوست به جز وقت سفر هیچ مگو
سفر از کعبهی آمال و دویدن به بهشت
رخصت از ساقی بیبال و پریدن به بهشت
اربعين سوی تو راهی شدن آرام من است
کربلا نقطهی آغاز و سرانجام من است
نفسم شعلهور از عطرِ خیالِ تو حسین
عطشم غرق تمنای وصالِ تو حسین
غم تو شعلهی فریاد و سکوتم باشد
نام تو عطرِ دلانگیزِ قنوتم باشد
رویم آغشتهی شیدایی یاران تو باد
مویم آشفتهی گیسوی پریشان تو باد
کاش تنهاییِ اینجا به عزیزم برسد
وقت مرگم فقط اربابِ عزیزم برسد
دل و جان؟! رفت! که سرمست ولای تو شدند
پدر و مادرم؟! آری به فدای تو شدند
اربعين سوی تو راهی شدن آرام من است
کربلا نقطهی آغاز و سرانجام من است
کربلا غلغلهی شور تو در جان من است
کربلا خاطرهی سرخترین زیستن است
کربلایی که در آن عشق و جنون عار نبود
کربلایی که کسی تشنهی دینار نبود
کربلا یعنی دنبال اماننامه نباش
سینهزن در صف شمران سیهجامه نباش
از دم صبحِ ازل داغ شما با من بود
کربلا سرخترین قبلهی دل بستن بود
اربعين سوی تو راهی شدن آرام من است
کربلا نقطهی آغاز و سرانجام من است
#محمد_حسين_صفاريان
#محمدحسین_صفاریان
#شعر
#غزل
#مثنوی
#غزل_مثنوی
#اربعين
#اربعین_حسینی
#کربلا
#امام_حسین_ع
#ابالفضل_العباس_ع
@mhsaffarian
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها والسِّرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
مرا بخوان که حاجتم فقط زیارت تو بود
که آسمانم از ازل همیشه تربت تو بود
امام با وفای من دلیل گریههای من
همیشه در برابرم غروبِ غربت تو بود
به راه اشک آمدم قدم قدم غزل شدم
میان جمع واژهها دوباره صحبت تو بود
در آن کویرِ تشنه لب در آن جهالتِ عرب
زبانزد فرشتگان شکوه و شوکت تو بود
اگر چه خیل نوکران رسیدهاند کربلا
و جادهها تمامشان به رنگ رایت تو بود
گذشت سال و ماه و من به این دلیل سرخوشم
که رزق اربعین من میان هیئت تو بود
#محمد_حسين_صفاريان
#محمدحسین_صفاریان
#شعر
#غزل
#اربعين
#اربعین_حسینی
#جامانده
#جاماندگان_اربعین
#کربلا
#امام_حسین_ع
#ابالفضل_العباس_ع
@mhsaffarian
سرسبزترین خاطره در خواب چمن بود
رویای دلانگیز تو بیتاب سخن بود
نامی به لبم آمد و در طنطنه افتاد
موسیقی آن نام هماهنگ وطن بود
نامی همه جانها شده پروانهی بویش
عطری که نفسهاش چنان عطر قرن بود
حرفی به لبم آمد و سرمست شکفتن
نامی به زبان آمد و چون مشک ختن بود
آوازهی بالای تو طوبای بهشتی
آوارهی شیدای تو بسیار چو من بود
ماهی و سراپای تو مرآت محمد (ص)
حسنی و تماشای تو همواره حسن بود
در خُلق چو پیغمبر و در رزم چو حیدر
هم دست نوازشگر و هم کفرشکن بود
هم دست کرم داشت و هم گنج بلاغت
سلطان کریمان و خداوند سخن بود
میسوخت تنش از تب آن زهر جگرسوز
یک کرببلا تشنه لب و سوخته تن بود
آن مرقد خاکیست از افلاک فراتر
چندان عجبی نیست اگر قبلهی من بود
#محمد_حسین_صفاریان
#شعر
#غزل
#امام_حسن_مجتبی_ع
@mhsaffarian
هدایت شده از بیرق/محمد حسین صفاریان
بنویس خط امان مرا به غبار چادر فاطمه
بنویس نام و نشان مرا به غبار چادر فاطمه
چه نوشت ساقی کربلا روی خاک تشنهی نینوا
که گشود شعر و زبان مرا به غبار چادر فاطمه
بنویس از همه کمترم ولی عاشقم من و نوکرم
که رساند آسمان مرا به غبار چادر فاطمه؟
من و خواهر شه سرجدا من و دست ساقی کربلا
شب و روز روضه بخوان مرا به غبار چادر فاطمه
شب و صبح قصّهی سیلی و شب و صبح صورت نیلی و
بشکن دل پیر-جوان مرا به غبار چادر فاطمه
بزنم به آتش ناوکی چو گلوی پارهی کودکی
ببر اشک و آه و فغان مرا به غبار چادر فاطمه
من اگر به گناه دچارم و من اگر دل صاف ندارم و
تو بپوش عیب نهان مرا به غبار چادر فاطمه
به فدای عشق تو یا حسن تن و قلب و روح و روان من
بپذیر نسیهی جان مرا به غبار چادر فاطمه
#محمد_حسين_صفاريان
#امام_حسن_مجتبی_ع
#امام_حسین_ع
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه_س
#حضرت_زهرا_س
#شعر
#غزل
#عاشورا
#عاشورایی
#حضرت_اباالفضل_ع
@mhsaffarian
بمب ها خوشه خوشه باریدند تا که فریاد آخرین باشید
تیرها چله چله کوشیدند تا شما نقش بر زمین باشید
آن طرف جوخه های آتش پر آن طرف گازهای اشک آور
این طرف سنگ ها دلاورتر تا شما نیز در کمین باشید
قبله های دل مسلمانان در هجوم نگاه کرکس هاست
پس شما را خدا جسارت داد تا نگهبان اولین باشید
دست اهریمنان بی سیرت چشم دریوزگان بی صورت
به تطاول نمی رسد وقتی که شما محکم اینچنین باشید
می رسد روز سبز آبادی می زند باز نبض آزادی
در سیاهی و سردی زندان مرد باشید و آهنین باشید
#محمد_حسین_صفاریان
#شعر
#غزل
#فلسطین
#غزّه
@mhsaffarian
برای فلسطین
سراب پشت سراب وسکوت پشت سکوت
چه دست خالی باید گذشت ازاین برهوت
چه رفته بر نفس باغهای زیتون آه
پرنده ها همه حیران و ابرها مبهوت
چه شد که هر طرفی جای سروهای روان
روان شده ست فقط کاروانی ازتابوت
تبر جسارت طغیان گرفت و آتش زد
به ساقه های نیایش به شاخه های قنوت
نسیم آمد و در دست هایش آتش بود
نسیم آمد و خورجین او پر از باروت
کدام مزرع سبز و کدام گندم زار
کدام جنگل افرا کدام باغ بلوط
کجاست نغمه ی داوود و دست ذوالقرنین
که صف کشیده به پیکار لشگر جالوت
نگاه مهر و صدای برادری مرده ست
سراب پشت سراب و سکوت پشت سکوت
#محمد_حسین_صفاریان
#فلسطین
#غزّه
#غزل
#شعر
@mhsaffarian
ققنوسها از عمق آتش سر کشیدند
پرواز را در پهنهی باور کشیدند
ققنوسها در ازدحام بمب و موشک
پرپر زدند و در نهایت پر کشیدند
ققنوسهای کوچک از گهوارههاشان
بیرون زدند و شعلهها را سرکشیدند
در دفتر نقاشی دنیا ندیدیم
نقش غریبی را که در دفتر کشیدند
مردان و زنها را شکسته زیر آوار
کوچکتران را مثل گل پرپر کشیدند
پروانهها را زخمی و بیبال و گریان
گلزار را با خون و خاکستر کشیدند
کرببلا تکرار شد هر روز و هر روز
بسیار تیر از حنجر اصغر کشیدند
آب روان سد شد به روی خیمهها و
شمشیر بر دستان آبآور کشیدند
از جنگ رو در رو حذر کردند آری
چون دزد شبرو در خفا خنجر کشیدند
اما نه این تصویر آخر نیست قطعا
ققنوسها از عمق آتش سر کشیدند
#محمد_حسین_صفاریان
#شعر
#غزل
#فلسطین
#غزّه
@mhsaffarian
پری بزن به هوایش که پرشکسته نباشی
کنار سرو و صنوبر کمرشکسته نباشی
سری بزن به نگاهش شبیه اشک و فرودآ
تمام شوقی و باید که سرشکسته نباشی
به باغ زخم گذر کن تنی رهای خطر کن
رها چنانکه زمان سفر شکسته نباشی
سری به سمت خدا و درخت سبز ولا باش
که در هجوم نگاه تبر شکسته نباشی
□
ولی نمی شود ای دل شبیه نور نگاهش
میان گریه ی دیوار و در شکسته نباشی
به آستان محبت نمی رسی دل عاشق
شبیه پهلوی مادر اگر شکسته نباشی
#محمد_حسین_صفاریان
#شعر
#غزل
#حضرت_زهرا(س)
#فاطمیه
@mhsaffarian
بر خاک نجف بوسه بزن ای دل تنها
بر خاک همین شهر فرود آمده زهرا
از خاک نبودی مگر؟! اینک پدر خاک!
دلتنگ نبودی مگر؟! اینک دل دریا!
در کوفه اسیریم که این شهر دو رنگی
آشفته کند حال محبان شما را
اکملت لکم دینکم آغاز رهاییست
گیرم که اسیریم در اندیشهی دنیا
ما رنگ طلوعیم شتابان شروعیم
از سر که گذشتیم بیایید تماشا
در غربت شب عاشقی از جنس علی کو
تا زنده کند خاطرهی نان و رطب را
حق است علی و حرمش عرش الهیست
عشق است علی و عَلَمش عالی و اعلا
چرخيد فلک یکسره با چرخش نامش
بر شانهی او ساخته شد گنبدخضرا
میخواندم از سمت نجف حی علیالنّور
آنگونه که الهام شد از طور به موسی
تا شهر خدا نیست مسیری به جز احمد
تا شهر محمد به خدا جز خود مولا
دریاست علی و بشری نیست چنان او
ما قطره ولی کاش بریزیم به دریا
دریا به خدا نیست به جز حضرت مهدی
مهدی به علی نیست به جز عین مسیحا
مظلومترین حضرت مظلوم علی بود
معصوم ترین، حضرت انسیهی حورا
مفعول و مفاعیل مرا زیر و زبر کرد
چون زلزله در شعر من افتاده و حالا
سرمایه و امید من از عمر همین است
من مات علی حب علی مات شهیدا
#محمد_حسین_صفاریان
#شعر
#غزل
#امام_علی_ع
#حضرت_علی_ع
#علی_ابیطالب_ع
#شعر_علوی
@mhsaffarian
بسم ربالنّور، بسمالرّبِ رحمانِ علی
بسم ربالصّبح، صبحِ روی رخشان علی
بسم ربالعشق، عشق لایزالِ ذوالمنن
بسم ربالعقل، عقل و علم و ایمان علی
سفرهی شور و جنون پهن است عقل مضطرب
عشق میبارد به مشتاقان نمکدان علی
زینت دوش نبی گاهی حسن، گاهی حسین
فاطمه، زهراست اما! مرد میدان علی
شهر علم و حلم در عالم محمد بود و بس
دانشآموزم من اینک در دبستان علی
چشم دل را باز کن هر صبح و در عالم ببین
هفت گردون را که میگردد به فرمان علی
گوش کن در آسمانها میوزد شب تا سحر
صوت بیهمتای قرآن، صوت قرآن علی
لمس کن با دستهایت مهربانی را که هست
مهربانی تا ابد مدیون دستان علی
چاه و نخلستان ز اشک چشم مولا خیس شد
جان خود را شستشو کن زیر باران علی
چارده عطر غریب از بوستان حق شکفت
عطر آخر مانده تنها، عطر بستان علی
حضرت مهدی(عج) همان عطر غروب جمعههاست
این که میریزد در عالم حیّ سبحان علی
#غزل
#حضرت_علی_ع
#محمد_حسین_صفاریان
@mhsaffarian
من کویرم لب من تشنهی باران علیست
این لب تشنهی پر شور، غزلخوان علیست
این که گستردهتر از وسعت آفاق شدهاست
به یقین سفرهی گستردهی دامان علیست
منّت نان و نمک نیست سر سفرهی او
پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علیست
آتش اشکی اگر در غزلم شعلهور است
بیگمان قطرهای از درد فراوان علیست
لحظهای پرتو حسنش ز تجلی دم زد
که جهان، آینه در آینه حیران علیست
کعبه یکبار دهان را به سخن وا کردهاست
تا بدانیم کلید در این خانه علیست
از دم صبح ازل نام علی را میخواند
دل که تا شام ابد دست به دامان علیست
#غزل
#حضرت_علی_ع
#محمد_حسین_صفاریان
@mhsaffarian