"عاشورا و پایان طوفان"
مفسران گفتند: شش ماه نوح و اصحاب وی در کشتی بودند. دهم رجب در کشتی بودند و روز عاشورا از کشتی فرو آمدند و درستتر آناست که هفت ماه در کشتی بودند و ارتفاع آب در زمین چندان بود که به همه کوههای عالم سی گز آب بر گذشته بود.
کشفالاسرار میبدی/ تفسیر سورهی هود
#ادبیات_دینی
#عاشورا
@mmparvizan
"خندهی حرام: عاشورا در شعر کهن فارسی"
عاشورا و روایتهای مربوط به آن، به صورت پراکنده از سدهی پنجم هجری در شعر فارسی انعکاس یافته است. شاعران فارسی معمولا از این روز با نامهای عاشورا، عاشور، عشور و عاشر یا دهم محرم یاد کردهاند.
قدیمترین اشاره، بیتی است از اسدی توسی(ف ۴۶۵) مربوط به شعری در مناظرهی شب و روز که رضاقلیخان هدایت بر اساس منابع پیشین، آن را در مجمعالفصحا نقل کرده است. او عاشورا را یکی از چهار روز ارجمند نامیده است:
عید و آدینهی فرخ، عرفه، عاشورا
همه روز است چو بینی به ام از عقل و فهم
شاعران بیدیوان، مدبری
معزی از دیگر شاعرانی است که در دیوانش چندبار به عاشورا اشاره کرده است. در یکی از این اشارات او مرگ ممدوح در عاشورا را نشانهی سعادت و شهادت او دانسته است:
روز عاشورا به زاری کشته گشتی چون حسین(ع)
زآن سعادت با حسین اندر شهادت همسری
دیوان معزی
او همچنین به گردآمدن شیعیان در عزاداری روز عاشورا در دشت کربلا اشاره کرده است:
تاشیعه به دشت کربلا در
جمهور شوند روز عاشور...
همان
در شعر سدهی ششم و هفتم، بارها در دیوانها به بزرگی و فضلیت عاشورا و پیوند آن با عزاداری و غم اشاره شده است. این دست یادها را در اشعار شاعرانی چون: اثیرالدین اخسیکتی و خاقانی و انوری و عطار و کمالالدین اسماعیل میتوان دید. البته نخستین سوگیانهی عاشورا که این روز را از منظر وصف اندوه شهادت امامحسین(ع) معرفی کرده، قصیدهای مستقل از قوامی رازی به مطلع زیر است؛ شعر قوامی اولین مرثیهی عاشورایی است که با وزن مشهور "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" سروده شده و پس از او الگوی شاعران عاشورایی شده است:
روز دهم ز ماه محرم به کربلا
ظلمی صریح رفت بر اولاد مصطفی
هرگز مباد روز چو عاشور در جهان
کآن روز بود قتل شهیدان به کربلا...
دیوان قوامی
از شاعران سدهی ششم، مجیرالدین بیلقانی در شعری مدحی که به سال ۵۷۸ سروده (سوم مهر) از همزمانی عاشورا و جمعه (چون امروز) در یکی از جنگهای ممدوح خود یاد کرده است:
به سال پانصد و هفتاد و هشتم روز عاشورا
سحرگه روز آدینه قمر در ثالث میزان...
دیوان مجیرالدین
خاقانی هم اندوه روزگارش را به عاشورا همانند کرده است:
من حسین وقت و نااهلان یزید و شمرِ من
روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا
دیوان خاقانی
در دیوان عطار و در خلال قصیدهای، او به ده روز محرم قسم خورده؛ نکتهای که نشاندهندهی تقدس این دهه در نگاه خراسانیان و ایرانیان آن دوران است:
به ده مبشّره و ده مقوّی عالم
به ده حس و به ده ایام روز عاشورا
دیوان عطار
کمالالدین اسماعیل (مقتول به ۶۳۵) هم خنده را در عاشورا حرام میداند:
چون محرم رسید و عاشورا
خنده بر لب حرام باید کرد...
دیوان کمالالدین
#شعر_عاشورایی
#عاشورا
@mmparvizan
2_5246768878138165354.pdf
20.83M
"به بهانهی درگذشت شاپور جورکش"
شاپور جورکش (۱۳۲۹فسا_ ۱۴۰۲ شیراز)، منتقد، مترجم و شاعر پیشرو فارس امروز درگذشت. خدایش بیامرزاد.
فارغ از اشعار او که سبکی متمایز با بسیاری از شاعران و جریانها دارد و کمتر مقبولیت عام و حتی خاص یافته، او را باید بیشتر منتقدی شعرآشنا دانست؛ هرچند تعریف او از شعر با غالب منتقدان روزگار ما متفاوت بوده است.
کتاب "بوطیقای شعر نو" از او، از بهترین آثاری است که در معرفی شعر نیما و ویژگیهای آن منتشر شده و توانسته مخاطب را بهسوی فهمی درست از شعر نیما و پیروانش، هدایت کند.
#شاپور_جورکش
#نشر_مرکز
#شعر
#نقد_ادبی
#نیما_پژوهی
@mmparvizan
"شعر عاشورایی/۷"
در دیوانهای به دست آمده از شاعران اواخر سدهی پنجم و آغازین دهههای سدهی ششم، میزان تلمیح به واقعهی عاشورا افزایش یافته است. این ویژگی حتی در اشعار شاعران متصل به دربار غزنویان دوم دیده میشود؛ چنانکه مسعود سعد سلمان(438_ 515)، چندبار در خلال قصایدش به شهیدان کربلا اشاره کرده است.
او در شعر مشهور "نای بینوا"، اشک فراوان خود در زندان را به خون شهیدان کربلا مانند کرده است:
چندین کزین دو دیدهی من رفت روز و شب
هرگز نرفت خون شهیدان کربلا
دیوان مسعود سعد
او همچنین در ستایش ثقهالملک طاهر، از حرمت و جاه آن شهیدان یاد کرده:
لاجرم جاه و حق حرمت او
چون شهیدان کربلا باشد
نکتهی قابل تامل این است که در قلمرو غزنویان حنفی مذهب، ذکر خیر شهدای کربلا به اندازهای فراگیر بوده که شاعر در مقام مدح، ممدوح خود را به آنان تشبیه کرده است.
بیش از مسعود سعد، در دیوان معزی نیشابوری(ف بین 518_521)، اشارات عاشورایی نمود دارد.
معزی در مقدمهی مدح ابوطاهر مطهر بن علی علوی، پس از ستایش امام علی(ع) لب به سوگ حسنین(ع) گشوده است:
وآن دو فرزند عزیزش چون حسین و چون حسن
هر دو اندر کعبه ی جود و کرم رکن و صفا
آن یکی کشته به زهر و اهتزا در اهتزاز
آن یکی گشته پی دفع البلایا در بلا
آن یکی را جان ز تن گشته جدا اندر حجاز
وان دگر را سر جدا گشته ز تن در کربلا
دیوان معزی
در ادامهی این شعر، امیرالشعرا معزی، از جایگاه امام حسین(ع) نزد پیامبر یادکرده و بر شمر و قاتلان آن حضرت لعن میفرستد:
آنکه دادی بوسه بر روی و قفای او رسول
گرد بر رویش نشست و شمر ملعون در قفا
وانکه حیدر گیسوان او نهادی بر دو چشم
چشم او در آب غرق و گیسوان اندر دِما
روز محشر داد بستاند خدا از قاتلانش
تو بده داد و مباش از حبّ مقتولان جدا
معزی در شعرش از حسنین(ع) با لقب سیدین یاد کرده (ص753) که گویی بر آمده از حدیث"الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه" بوده است. همچنین در ابیاتی دیگر به مدفن امام در کربلا و شهادت آن حضرت در روز عاشورا، اشاره کرده است.(ص43و737)
#شعر_شیعی
#شعر_عاشورایی
#مسعود_سعد
#معزی_نیشابوری
@mmparvizan
"نخستین اشعار در ستایش امام سجاد علیهالسلام"
در تاریخ ادب عربی بر اساس برخی اسناد موجود، نخستین شعر را در ستایش امام چهارم، ابوالاسود دوئلی بهمناسبت میلاد آنحضرت سروده؛ هرچند دربارهی استناد و انتساب شعر او بهمطلع "و انّ غلاماً بین کسری و هاشم" در این مجال نمیتوان اظهار نظر کرد.
در شعر فارسی هم، اقدم اشارات به علیبنالحسین، مربوط به قصیدهی مشهور کسایی است با مطلع"فهم کن گر مومنی فضل امیرالمومنین".
در ابیات پایانی این شعر که "۳۷۰ سال پس از زمان پیمبر " سروده شده، کسایی صرفا به نام امام چهارم اشاره کرده است:
منبری کآلوده گشت از پای مروان و یزید
حقّ صادق کی شناسد وآن زینالعابدین؟
(دیوان کسایی، ص ۹۶)
در کنار این دو شعر ِنخستین و در طول بیش از هزار سال اخیر، صدها شعر و شاید هزاران تلمیح دربارهی امام چهارم در شعر فارسی و عربی ثبت شده؛ بااینحال هیچ شعری، مقبولیت میمیهی فرزدق را نیافته است:
هذا الذی تعرف البطحاء وطاته
والبیت یعرفه والحلّ والحرم
دیوان فرزدق
این شعر از آثار مشهوری است که "شان و جایگاه سرودنش" در ادبیات عرب ثبت شده؛ هرچند در تعداد ابیات آن میان پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد.
#امام_سجاد
#فرزدق
#کسایی
@mmparvizan
"شعر عاشورایی/۸"
در سدهی پنجم هجری، علاوه بر اشعار اشاره شده و تلمیحات علشورایی، ابیاتی را میتوان دید که یادآور برخی کلیدواژههای شعر عاشورایی است و در ریشهشناسی این گونه اهمیت دارد.
برای مثال، عنصری، دومین شاعری است که در دیوانش از شمر نام برده و او را در تضاد با خضر نبی(ع) قرار داده است. ( دیوان عنصری، ص349)
دیگر شاعر این دوره، اسدی توسی(ف465)، در مناظرهی شب و روز که در مجمع الفصحا ثبت شده، در تفضیل روز بر شب، از چهار روز به عنوان مهمترین و ارجمندترین روزها یادکرده که یکی از این چهار روز، عاشوراست:
عید و آدینه ی فرخ، عرفه، عاشورا
همه روز است چو بینی به ام از عقل و فهم
شاعران بیدیوان مدبری
از دیگر آثار مهم در قرن پنجم، علینامه، سرودهی شاعری ربیع نام را باید نام برد که گویی به سال 482 نوشته شده و نخستین حماسهی شیعی موجود است.
در این منظومه که با موضوع روایت جنگهای تاریخی حضرت امیر(ع) سروده شده، بارها از نقش تاریخی و حضور امام حسین(ع) در نبردها سخن به میان آمده است. از دیگر جنبه.های مهم این اثر، درج نخستین اشارات به حضرت عباس(ع) در ادب فارسی است که در خلال روایت دوران حکومت علی(ع)، نشانههایی از آن را می توان دید.
#شعر_شیعی
#محمد_مرادی
#علی_نامه
@mmparvizan
"شعر عاشورایی/۹"
بر اساس ابیات موجود، سنایی غزنوی، دومین شاعر عاشورایی شاخص پس از کسایی است که ابیات متعددی را دربارهی این واقعه سروده است. جایگاه او در ادب عاشورایی، بیشتر مربوط به منظومهی حدیقه الحقیقه و ابیاتی است که در خلال آن، برخی وقایع کربلا به تصویر کشیده شده و در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت؛ اما در ابیات دیوان حکیم نیز به صورت پراکنده، از شهادت امام حسین(ع) ذکر رفته است.
در قطعهی شمارهی 82 دیوان سنایی، لعنت فرستادن بر خاندان ابوسفیان به آشکاری نمود دارد:
داستان پسر هند مگر نشنیدی؟
که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید؟
پدر او لب و دندان پیمبر بشکست
مادر او جگر عمّ پیمبر بمکید
خود به ناحق، حق داماد پیمبر بگرفت
پسر او سر فرزند پیمبر ببرید
بر چنین قوم چرا لعنت و نفرین نکنم؟
لعنه الله یزیداً و علی حبِّ یزید
دیوان سنایی
سنایی دینِ درون انسان ها را، حسین(ع) وجودی آنها میداند. از نظر او جدالی همیشگی بین حسین درون و یزید نفس وجود دارد:
دین حسین توست، آز و آرزو خوک و سگ است
تشنه این را میکشی وین هر دو را میپروری
بر یزید و شمر ملعون چون همی لعنت کنی؟
چون حسین خویش را شمر و یزید دیگری
همان
سنایی در شعری دیگر که به شیخ احمد جام نیز نسبت یافته، بهترینِ شهدای عالم را امام حسین(ع) معرفی کرده است:
سراسر جمله عالم پر شهید است
شهیدی چون حسین کربلا کو؟
همان
او در خلال ستایش رسول(ص)، دو درِ بارگاه پیمبر را یکی مرقد امام علی(ع) در کوفه و دیگر مدفن امام حسین(ع) در کربلا میداند:
بارگاه او دو در دارد که مردان در روند
یک در اندر کوفه یابی و دگر در کربلا
از این دست ابیات و اشارات را در دیگر قصاید و غزلهای دیوان سنایی نیز می توان دید.(نگاه کنید به صفحههای 470، 465 و 38)
#شعر_عاشورایی
#عرفان_و_عاشورا
#شعر_شیعی
#سنایی_غزنوی
@mmparvizan
"شعر عاشورایی/۱۰"
امام حسین(ع) پس از حضرت رسول(ص) و امام علی(ع)، سومین شخصیت مذهبی تاثیرگذار در حدیقهالحقیقهی سنایی غزنوی است.
او در ابیات متعددی که درباره ی آن حضرت سروده، ایشان را این گونه وصف کرده است:
پسر مرتضی امیر حسین
که چنویی نبود در کونین
مشرب دین اصالت نسبش
منصب دین نزاهت ادبش
اصل او در زمین علّیین
فرع او اندر آسمان یقین...
حدیقه
سنایی در خلال دهها بیتی که در مدح آن حضرت سروده، ابتدا از بصیرت، سیرت، اصل پاکیزه و جوهرهی نبوی امام حسین(ع) سخن میگوید و جبرییل را گهواره جنبان ایشان مینامد:
عقل در بند عهد و پیمانش
بوده جبریل مهدجنبانش
همان
حکیم پس از مدح آن حضرت، ضمن دعا بر دوستان و لعنت فرستادن بر دشمنانش، به حادثهی کربلا گریز میزند:
کربلا چون مقام و منزل ساخت
ناگه آل زیاد بر وی تاخت
راه آب فرات بربستند
دل او زآن عنا و غم خستند
...شمر و عبدالله زیادِ لعین
روحشان جفت باد با نفرین
برکشیدند تیغ بیآزرم
نز خدا ترس و نه زِ مردم شرم...
همان
حکیم به وصف ماجرای کربلا و شهادت آن حضرت میپردازد و پس از نکوهش آل مروان، از روانه شدن سر امام به دمشق و شعرخوانی یزید و چوب بر لب امامزدن حکایت میکند:
شهربانو و زینب گریان
مانده در فعل ناکسان گریان
سر برهنه بر اشتر و پالان
پیش ایشان ز درد دل نالان
علیالاصغر ایستاده به پای
وآن سگان ظلم را بداده رضای
همان
در روایت سنایی، از امام سجاد(ع) با لقب علی اصغر یاد شده است که نشاندهندهی ماخذ متفاوت شاعر دربارهی حادثهی عاشوراست. حکیم در ادامه، پس از روایت مرثیهگون و با تکیه بر نگاه تاریخی به ماجرای کربلا، به تفسیر عرفانی این حادثه پرداخته است:
حبّذا کربلا و آن تعظیم
کز بهشت آورد به خلق نسیم
وآن تن سربریده در گل و خاک
وآن عزیزان به تیغ دلها پاک...
همان
اشعار سنایی، از منظر مضمونی شبیه بخشهایی از زیارت ناحیهی مقدسه است. در این ابیات از سوگواری حضرت رسول(ع)، حضرت امیر(ع) و حضرت فاطمه(س) بر شهادت امام حسین(ع) سخن گفته شده و پس از لعن قاتلان آن حضرت، حکایت یکی از عاشقان زیارت امام(ع) نقل شده است.
ابیات و توصیفات سنایی، کاملترین گنجینهی بازمانده از شعر عاشورایی فارسی تا آغاز سدهی ششم هجری است.
#سنایی_غزنوی
#حدیقه_الحقیقه
#شعر_شیعی
#شعر_شیعی
#محمد_مرادی
@mmparvizan
"چند ایراد زبانی"
دفتر #از_پنجره_های_بی_پرنده سرودهی #علی_رضا_بدیع تا کنون بارها تجدید چاپ شده و از مجموعههای پر مخاطب اوست. اشعار او را از زاویه هایی متعدد میتوان بررسی کرد؛ اما هدف این یادداشت اشاره به برخی ایرادهای دستوری در زبان شاعر است. شاید یادآوری این چند نکته برای دیگر دوستان شاعر نیز مفید افتد:
1 - استفاده از "من را" به جای "مرا". هرچند برخی معتقدند این کاربرد در شعر معاصر صحیح است؛ باید اذعان کرد با توجه به بیسابقه بودن این سیاق در شعر گذشته، دست کم در اشعاری که زبان سنتی یا نیمهسنتی دارند؛ بهتر است از این سیاق استفاده نشود؛ مخصوصا در مواردی که مشخص است شاعر تنها به دلیل پر کردن وزن به چنین کاربردی تن داده است و در ابیات دیگر آن مجموعه، پیوسته از "مرا" استفاده کرده است:
من چند روز پیش دلی را شکستهام
"من را" به رسمیت بشناسید سنگها
2- کاربرد همزمان نشانههای "معرفه" و "نکره":
صحیحتر است که در زبان ادبی، شاعر همزمان از دو نشان متضاد استفاده نکند؛ مثلا در بیت زیر:
ما را فقط به خاطر هم آفریدهاند
آن گونهای که خواجه و شاخ نبات را
در این بیت "آن" معرفه ساز و "ای" نکرهساز است. شیوه.ی درست دستوری، کاربرد یکی از این شیوههاست: "آن گونه که" یا "به گونهای که"، یعنی باید گفت که "کتابی که دست توست" یا "آن کتاب که دست توست" و نباید گفت" آن کتابی که ...".
3- کاربرد دو دستهی ساختهای فعلی کهن و نو:
دلم شکست کجایی که نوشخند زنی
به یک اشاره دلم را دوباره بند زنی
دوباره وصلهای از بوسههای دلچسبت
بر این سفال ترک خوردهام به چند زنی؟
در این غزل و تعدادی دیگر از غزلهای دفتر، افعال در جایگاه ردیف، به سیاقهای متفاوت استفاده شدهاست. "زنی" در مصراعی که واژهی نسبتا جدید "دلچسب" در آن نمود دارد، به شیوهی شعر کاملا کهن در معنی "میزنی" جلوه یافته است. این دودستگی زبانی در بسیاری از سرودههای شاعر (بدون دلیل شاعرانه) نمود دارد.
4- نوع کاربرد حرف "استدراک":
استفاده ی همزمان از "اما/ ولی/ ولیکن" در کنار " گرچه، با این همه، هرچند و ... " در اشعار بدیع بسیار نمود دارد؛ ویژگیای که بسیاری از دانشمندان زبان آن را صحیح نمیدانند:
تا ملک فنا بیشتر از چند قدم نیست
با این همه امشب بده مامن به من اما
بر اساس معنا، در بیت بالا، "اما" زاید است و صرفا کارکرد موسیقایی دارد.
5- استفادهی خطا از "باید" و "بایست":
از نظر زبانی "باید" برای حال و آینده و "بایست" برای گذشته استفاده میشود. این قاعدهی مهم و واضح در اشعار علیرضا بدیع و بسیاری از شاعران معاصر رعایت نمیشود:
بایست قلم گردد اگر از تو نگوید
دستی که نویسندهی این شعر سپید است
در مجموع، در زبان اشعار او دودستگیهای واژگانی بین قواعد کهن و نو و زبان رسمی و محاوره بهفراوانی نمود دارد و این مثالها تنها بخشی از آن هاست که در دیگر دفترهای شاعر هم دیده میشود.
#نقد
#شعر_معاصر
#غزل
#علی_رضا_بدیع
@mmparvizan
"یادداشتی دربارهی چند شعر از دفتر غزل هزارهی دیگر/ محمدسعید میرزایی"
یکی از مباحثی که از دیرباز در علم عروض مطرح بوده، مبحث #اختیارات است. منتقدان و دانشمندان علم عروض فارسی، از دیرباز با دستهبندی رفتارهای موسیقایی شاعران و بر اساس مباحث نظری و در کنار آن تکرارپذیری، تناسبهای آوایی و ذوق زیباییشناسی ایرانیان قواعدی را برای این علم و همچنین ساختشکنیهای رایج و مقبول در این حوزه تبیین کردهاند.
در شعر سنتی معاصر، بسیاری از شاعران کوشیدهاند، به بهانهی ساختشکنی از برخی از این قواعد خارج شوند؛ حال آنکه توجه به این نکته ناگزیر است که حتی در تاریخ نقد ادبی غرب، جز در برخی گونهها یا مکتبهای هنری چون: داداییسم و برخی مکاتب و امواج شبیه یانزدیک به آن، مبحث ساختشکنی به تنهایی نمی تواند هدف خلق ادبی باشد.
صحیح این است که خروج از قواعد وضعشده، وسیلهای برای رسیدن به نتیجهای شاعرانه یا هنرمندانه است و در رفتارهای خاص عروضی نیز، شاعران توانمند عمدتا از این ساختشکنی در مسیری خاص استفاده میکنند؛ با این حال در شعر هنجارشکن دهههای اخیر، گاه این دست رفتارهای ساختشکنانه هیچ ساحتی به شعر نمیافزاید؛ بلکه از زیبایی آن میکاهد.
برای مثال محمدسعید میرزایی، در دفتر غزل هزارهی دیگر (گزیده اشعار/ شهرستان ادب)، در بیت پایانی غزلی که به سبک بیدل سروده، میگوید:
اگرچه خون شد دلم در اینجا، به مکتب بیدلم در اینجا
که رستهام من قلم در اینجا، همین بس است حاصلم در اینجا
که از نظر موسیقایی، در بخش " بس است حاصلم" و درست درمیانهی رکن عروضی، یک هجای کوتاه اضافه وجود دارد که یا آوای شعر را دچار اختلال میکند یا باید "ح" را به شیوه ی زبان محاوره حذف کرد که در زبان تقلیدگر از بیدل دودستگی ایجاد می کند؛ حال آنکه این خروج از قواعد، هیچ کمکی به زیبایی شعر نکرده است. حتی تمهید ارائه شده در مصرع پایانی هم نتوانسته کاستی این خطای عروضی را پوشش دهد.
همچنین در اختیارات عروضی، شاعر اجازه دارد دو هجای کوتاه را به یک هجای بلند تبدیل کند(و بالعکس)، برای مثال می توان " مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" را به " مفعول فاعلاتن، مفعول فاعلن" تبدیل کرد.
مثلا در شعر همین شاعر از همین دفتر:
میزی بچین برای من از غصه و شراب
یک صندلی بیاور، جای مرا بده
اما باید در نظر داشت، شاعر مجاز نیست به دلیل اینکه در این تبدیل، یک وزن پیوسته به وزنی تقریبا دولختی تبدیل و در میانهی آن مکث ایجاد میشود؛ بیتمهید یا دلیل هنری، واژهای واحد را در دو طرف مکث موسیقایی حاصل از اختیار قرار دهد؛ چون در مثالهای زیر:
خواب مرا بده رو_یای مرا بده
#
دیروزتر شوم فر_دای مرا بده
#
انگشتهای من ام_ضای مرا بده
#
پس میز چیده شد آن_جا با دوصندلی
تسامحی که در اشعار محمدسعید میرزایی و بسیاری از پیروانش، بهفراوانی دیده میشود؛ بی آنکه این گسست موسیقاییِ برآمده از اختیار، از نظر معنایی و زیباییشناسی در خدمت شاعرانگی باشد و واضح است که عمدتا محدودیت وزنی شاعر را به سمت این ساختشکنی سوق داده است.
#محمد_مرادی
#غزل_هزاره_دیگر
#نقد_شعر
@mmparvizan
"بحثی دربارهی یک "واو" در بیتی از سعدی"
در غزلیات سعدی، شعری با این مطلع آمده است:
تا کیام انتظار فرمایی؟
وقت نامد که روی بنمایی؟
اگر تصحیح غزلیات استاد یوسفی را مبنا قرار دهیم، باید گفت که این غزل از میان ۱۷ نسخه مورد استناد ایشان، در ۳ نسخه موجود است و در ۱۴ نسخه ثبت نشده است. البته دو نسخه از این سه نسخه از نظر کتابت مقدم بر دیگر نسخ است؛ یکی کلیات سعدی ماربورگ (مورخ سال ۷۰۶) و دیگر نسخه ی متعلق به لرد گرینوی (مورخ ۷۲۰).
این غزل در دیگر چاپها و تصحیحهای آثار سعدی چون: تصحیح فروغی و تصحیح حسین استادولی و بهاءالدین اسکندری نیز با همین تعداد بیت ثبت شده است.
نکتهی بحث، بیت ششم غزل است که در هر سه تصحیح این گونه ثبت شده است:
روز من شب شود و شب روزم
چون ببندی نقاب و بگشایی
زاویهی بررسی این بیت، "واو" میانهی مصراع نخستین است. وزن غزل "فاعلاتن مفاعلن فعلن" است که اگر "واو" را به شیوهی مرسوم متصل به کلمهی قبل بخوانیم: "شودُ"، با احتساب امکان کشش هجای کوتاه، وزن مصرع، "فاعلاتن فعلاتن فعلن" میشود. این تبدیل در شعر فارسی و آن هم غزل سعدی نامطبوع است؛ هرچند استفاده از اختیار "قلب" و جابهجایی دو هجای کوتاه و بلند و در نتیجه تبدیل "مفاعلن" به "فعلاتن" در مباحث نظری ناشدنی نیست.
با این حال بهقطع، این خوانش در این بیت سعدی خوشایند و پذیرفته نیست.
اسکندری و استادولی در ضبط خود، پس از "شود" از "،" استفاده کرده اند:
روز من شب شود، و روزم شب
حال برای سازگاری خوانش این بیت با وزن، سه تلفظ را برای "و" می توان پیشنهاد کرد. یکی (va) مانند زبان عربی و به شیوهی برخی از شاعران معاصر. این خوانش در زمان سعدی و در زبان فارسی کهن مرسوم نبوده و به همین دلیل، آن را صحیح نمیتوان دانست.
تلفظهای دیگر (vo) و (o) که در شعر کهن و بر اساس اجتهاد پژوهشگران، در آغاز مصراع ها کاربرد دارد یا داشته است؛ برای مثال در شاهنامه:
و دیگر که گنجم وفا دار نیست
همین رنج را کس خریدار نیست
*
کنون گر تو در آب ماهی شوی
و گر چون شب اندر سیاهی شوی
تلفظ "واو" در اتصال به حروف پس از خود چون "ای، ار، آن، از و ..." نیز قاعدهای متفاوت با این بیت دارد؛ همچنین "واو" پس از "او/ تو و ..." چون بیت پنجم همین غزل:
نرسیدیم در تو و نرسد
هیچ بیچاره از شکیبایی
اما آنچه دربارهی بیت مورد بحث باید گفت، این است که نوع قرار گرفتن و در نتیجه تلفظ "واو" در این بیت متفاوت با همهی این نمونههای رایج است و با سنت شعر فارسی سازگار نیست. پس هیچیک از خوانشهای زیر را نمیتوان درست دانست:
روز من شب شود وُ شب روزم
روز من شب شود اُ شب روزم
روز من شب شودُ شب روزم
روز من شب شود وَ شب روزم
پس باید به این احتمال نیز توجه کرد که ضبط صحیح این بیت، به گونهای دیگر بوده؛ برای مثال فروغی در نسخه بدلهای خود، ضبط زیر را هم مطرح کرده است:
روز من شب شود، شبم چون روز
یا صورتهای منقول یا محتمل دیگر در نسخههای دیگر هرچند متاخر.
در کل، رسیدن به ضبط صحیح این بیت، خلاف ظاهر سادهاش، به بررسی بیشتر نسخ نیاز دارد.
#تصحیح
#سعدی
@mmparvizan
"شعر و بحران مقبولیت/ ۱"
شهرت و مقبولیت، از مباحث همیشه مطرح در حوزهی هنر و و نقد شعر بوده است. کمتر شاعری را در ادبیات فارسی میتوان نام برد که این مساله برای او حیاتی نبوده باشد و بهراست یا خطا، شعرش را بر دیگران ترجیح نداده و از شهرت خود سخن نگفته باشد:
سعدی:
هفت کشور نمی کنند امروز
بیمقالات سعدی انجمنی
*
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حد همین است سخندانی و زیبایی را
یا حافظ:
حسد چه میبری ای سستنظم بر حافظ؟
قبول خاطر و حسن سخن خداداد است
*
صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
این آرزوی دیرین و دغدغهی شیرینِ شاعران؛ همواره چون: سعدی و حافظ، منطبق با شهرت و مقبولیت بیرونی نبوده است؛ در گذشتهی ادب پارسی، به نحوی و در روزگار ما در وضعیتی بحرانیتر. اما آنچه در زمان ما مهم به نظر میرسد؛ تفاوت و تمایز گونههای مقبولیت و سخن راندن از اسباب و آفات آن است.
شاید بتوان، در یک تقسیمبندی نسبی (و نه چندان قطعی) گونههای مقبولیت شاعر و شعر را در چهار دستهی عام، خاص، ادبی و تاریخی، قرار داد و این گفتار را بر اساس آن به پیش برد.
دراز آهنگی این مبحث، ما را بر آن میدارد که صرفا به چند مقوله در این حوزه و در زیر چند سر فصل اشاره کنیم.
الف_ شعر: هنری در زمان گمنامی
اگر زمانی به اطمینان ادعا میکردیم که شعر، هنر ویژه و در کنار آن مقبول تودهی ایرانیان است؛ این گزاره در روزگار ما، دیگر با واقعیت بیرونی تایید نمیشود. شعر هنری تخییلی، ذهنی، زبانی، فردی و عمدتا درونی است و انسان روزگار ما؛ گویی یا در جهانی دیگر نفس میکشد یا گمشدهی خود را (اگر بداند چیست) در شعر نمیجوید.
در عصر جهانیشدن و در زمانی که غالب واقعیتها در مجاز یا فضای مجازی نمود مییابد؛ شعر را نیز باید از زاویهی مجاز دید و شاید در حوزهی مقبولیت عوام، این فضای مجازی باشد که جایگاه شعر را معرفی و حتی مسیرش را رهبری میکند.
برای آزمون، فضای اینستاگرام را رصد میکنیم. از چندده میلیون کاربر ایرانی، هزاران تن (به نام شاعر) در این فضا فعالیت مشخص دارند. اما دست کم در میان چند صد تن از نامهای فعال در اینستاگرام؛ تقریبا هیچیک از شاعران(حتی به صورت کمّی) قرار نمیگیرند.
تعدادی از پر طرفدارترین نامها در این لحظه، اینانند:
حسن ریوندی با حدود ۱۹ میلیون دنبالکننده، گلشیفته فراهانی ۱۶ میلیون، رامبد جوان ۱۱ میلیون و دیگرانی چون: مهناز افشار، بهنوش بختیاری، الناز شاکردوست، سحر قریشی، محمدرضا گلزار، ترانه علی دوستی و ...، که در صفحههای پیشین یا فعال خود میلیونها دنبالکننده دارند .
در این فهرست دهها نفری که به راحتی قابل استخراج است، دهتن نخست نامهای سینمایی یا تلویزیونیاند. تا پایان این فهرست، اهالی بازی؛ قابل یا ناقابل، دولتی یا غیر دولتی، لایق یا نالایق، جدی و محترم یا شوخ و لوده، بیشترین دنبالکننده را دارند؛ هرچند بازیگران مطرح و درجه اول، چندان جایگاهی را در مجموع صفحههای پر طرفدار یافتهاند یا حتی در این فضا فعالیت نمیکنند.
پس از بازیگران، خوانندگان رپ و پاپ و گونههایی دیگر از موسیقی، قرار میگیرند و در کنار آنان تعدادی از فوتبالیست.ها و والیبالیستها را میتوان دید که نامهایی پر طرفدارند. نامهای سیاسی راست یا چپ، داخلنشین یا خارجنشین نیز گاه بر پیشانی فهرست صفحههایی با کاربران میلیونی چشمک میزنند.
در این میان؛ وضع هنرهای سنتی؛ موسیقی ایرانی، پژوهشگران و دانشگاهیان، چندان فراگیر نیست. دست کم وضع شعر، بهتر از فلسفه و علم است؛ تا آنجا که بهندرت صفحههایی فلسفی با کاربران بالای ده هزار نفر میتوان دید که در بردارندهی مباحث فلسفی خارج از سیاست حاکم یا نهادها و گروههای مقابل آن باشد.
الگوی مقبولیت فضای مجازی کاملا برعکس الگوی پیشنهادی افلاطون در مدینهی فاضله است؛ الگویی معکوس که چه مخاطبان، چه مدگرایی جهان مدرن و چه برخی در بدنهی سیاسی به آن بیعلاقه نیستند. در کل وضعیت شعر و شاعری در روزگار ما، چندان مقبول و خوشایند نیست؛ مسالهای که نیاز به واکاوی بیشتر دارد.
ادامه دارد...
#نقد_شعر
#شعر_و_رسانه
#مقبولیت
@mmparvizan