"شعر_عاشورایی/۲"
در تاریخ شعر عاشورایی فارسی، کسایی مروزی را نخستین مرثیهسرا به شمار میآورند. این لقب بر اساس معدود ابیات باقیمانده از سدهی چهارم، به او نسبت داده شده و یادآور قصیدهای است که او در پیوند با عاشورا سروده است.
کسایی شاعر شاخص ادبیات دینی و همچنین شاعر وصف و طبیعت، بر اساس اسناد موجود در سال ۳۴۱ متولد و پس از ۳۹۱ درگذشته است. از او تنها حدود سیصد بیت شعر بر جای مانده، اما جایگاهش در ادب فارسی به حدی درخشان بوده که تا قرنها، شاعران از او به نیکی یاد میکردهاند.
هرچند نظر صاحب کتاب النقض را که همهی دیوان او را مناقب حضرت رسول(َص) و آل ایشان دانسته، نمیتوان پذیرفت، این اندازه مشخص است که او شاعری مذهبی بوده، چنانکه عوفی نیز در لبابالالباب آشکار به این نکته اشاره کرده است.
مرثیهی عاشورایی کسایی، قصیدهای پنجاهبیتی است که به طور کامل، در جنگ تتمهی خلاصهالاشعار تقی کاشانی (نسخهی بانکی پور پتنه) ضبط شده؛ البته ابیات ابتدایی آن در مجمعالفصحا و بیتهایی از آن نیز در لغت فرس و ترجمانالبلاغه نقل شده است.
در بیست و پنج بیت آغازین این قصیده، کسایی به وصف زیباییهای طبیعت و بهار پرداخته و سپس از بیت بیست و ششم از تغزل و وصف برائت جسته و به مقتل گریز زده است:
بیزارم از پیاله، وز ارغوان و لاله
ما و خروش و ناله، کنجی گرفته ماوا
دست از جهان بشویم، عز و شرف نجویم
مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا
میراث مصطفی را فرزند مرتضی را
مقتول کربلا را تازه کنم تولا
دیوان کسایی
در ادامه، این شعر کاملا به شیوهی مقاتل موجود نزدیک میشود، به گونهای که تاثیرپذیری کسایی از این دست آثار، بهوضوح در توصیفات و تعابیر دیده میشود:
آن میر سر بریده، در خاک خوابنیده
از آب ناچشیده، گشته اسیر غوغا
تنها و دلشکسته، بر خویشتن گرسته
از خانومان گسسته، وز اهل بیت آبا
دیوان کسایی
در این قصیده کسایی بر شمر و سنان لعنت میفرستد و یزید را نکوهش میکند:
بیشرم شمر کافر، ملعون سنان ابتر
لشکر زده بر او بر، چون حاجیان بطحا
...صفین و بدر و خندق، حجت گرفته با حق
خیل یزید احمق، یکیک به خون کوشا
همان
در این مقتل منظوم، نخستبار در ادب فارسی از علی اصغر، حضرت زینب و شهربانو علیهمالسلام نیز یاد شده است:
آن پنجماهه کودک، باری چه کرد ویحک
کز پای تا به تارک، مجروح شد مفاجا
آن زینب غریوان، اندر میان دیوان
آل زیاد و مروان نظاره گشته عمدا...
در مجموع، این شعر به عنوان نخستین مقتل فارسی که حدود ۱۱۰۰ سال پیش سروده شده، جایگاهی ویژه در تاریخ ادب عاشورایی دارد.
پ.ن: دیوان کسایی، تصحیح محمدامین ریاحی.
#شعر_شیعی
#ادب_عاشورایی
#شعر_آیینی
@mmparvizan
"مقایسهی سه غزل عاشورایی"
یکی از مضامین رایج که از دیرباز در اشعار عاشورایی نمود داشته و از عصر قاجار بهمرور در سرودهها و #نوحه_ها فراوانی یافته، انتقاد از برخی سنتها و آیینهای سوگواری و در کنار آن، کمتوجهی به جنبههای معنوی قیام #امام_حسین علیهالسلام است. شاعران، به دلایل مختلف چون: معرفتشناسی، دغدغههای سیاسی، جلب مخاطب و گاه مذهبستیزی، به انعکاس این مفاهیم در اشعار خود پرداختهاند. برای مثال #یغمای_جندقی، در شعری با مطلعِ
در خواب شهید کربلا را
دیدم که ز دیده اشکریز است
روایتی انتقادی از برخی متولیان عزاداریها به نظم کشیده، نگاهی که پس از او در تعدادی از دیوانهای عصر مشروطه و پهلوی اول نیز دیده میشود.
در عصر پهلوی دوم هم با رشد جریان شعر اجتماعی و سیاسی (در کنار جریان شعر سنتگرای مذهبی)، شاعران بیش و کم به این محتوا توجه کردهاند؛ اما شاید در هیچ زمانی چون نیمقرن اخیر، سرودن شعر عاشورایی_انتقادی، فراگیر نبوده است. از آسیبهای اشعار دهههای اخیر، شعارزدگی و غلبهی عناصر غیرشاعرانه بر فضای سرودهها بوده؛ اشعاری که به دلیل محتوای متمایزشان، گاه مخاطبای بسیار یافتهاند. با توجه به تفاوت سطح این دست اشعار، در این یادداشت کوتاه، با نقل سه غزل، تلاش میکنیم تفاوت نگاه هنری شاعران را در پرداخت مضامین انتقادی مقایسه کنیم.
غزل اول: حسین منزوی
ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران
افشانده شرفها به بلندای دلیران
جاری شده از کربوبلا آمده وآنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران
تو اختر سرخی که به انگیزهی تکثیر
ترکید بر آیینهی خورشیدضمیران
ای جوهرِ سرداری سرهای بریده!
وی اصلِ نمیرندگی نسل نمیران!
خرگاه تو میسوخت در اندیشهی تاریخ
هر بار که آتش زده شد بیشهی شیران
آنشب چهشبی بود که دیدند کواکب
نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران؟
وآن روز که با بیرقی از یک سر بیتن
تا شام شدی قافلهسالار اسیران
تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
باید که ز خون تو بنوشند کویران
تا اندکی از حقّ سخن را بگزارند
باید که به خونت بنگارند دبیران
حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است
ای کاسته شان تو از این معرکهگیران
غزل حسین منزوی، شاخص شعر فاخر عاشورایی در روزگار ماست. وزن "مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن" از اوزان رایج در نوحههای عاشورایی پیشین است؛ با اینحال از نظر موسیقایی طنینی سوگمندانه ندارد و در رجزخوانی تعزیهها نیز کاربردی موثر داشته است.
زبان شعر ترکیبی از زبان اشعار خراسانی و عراقی است که با زبان شعر پس از نیما پیوندیافته و فخامت، حُسن انتخاب و تناسبِ ترکیب واژهها و یکدستی از ویژگیهای بارز شعر است. پیوند برونمتنی شعر با اساطیر و ارجاعات پنهان، فضای شعر را محدود به زمان و مخاطب نمیکند. تناسب آوایی میان "نمیرندگی و نمیران" و ایهام پنهان در "غدیران و نظم"، وسواس شاعر را در سرودن نشان میدهد. همچنین، منزوی در کنار دغدغههای محتوایی و زبانی، به تصویرآفرینی(به سبک خود) نیز بیتوجه نبوده است. هرچند پایانبندی شعر با انتقاد است؛ بیان غیرمستقیم و حماسی شاعر، غزل را از ورود به عرصهی شعارزدگی باز میدارد.
#غزل_عاشورایی
#نقد
#حسین_منزوی
#عبد_الجبار_کاکایی
#شعار
#مقبولیت
#شعر_عاشورایی
#حسین_جنتی
@mmparvizan
"مقایسهی سه غزل عاشورایی"
بخش دوم
غزل دوم: عبدالجبارکاکایی
تا میدمد از یاد تو در شهر نشانها
در معرضِ عطر کلماتند دهانها
بوی تن تو با نَفَس خاک چه کَردَه است
کِامروز پر از بوی بهشتند جوانها؟
دیروز چشیده است زمین طعم تو، امروز
ذرّات تو را تجزیه کرده است به جانها
ای کاش زمین، خون تورا ترجمه میکرد
تا با گلِ خورشید میآمیخت دهانها
*
از تیغ گرفتند تَنَت را و سپردند
در آنسوی مقتل، به کمانها و گمانها
ای زندهی جاوید! همانروز سرت را
از نیزه ربودند و سپردند به آنها
گفتند فقط، از لب و دندان و ندادند
از ردّ نَفَسهایِ شهیدِ تو نشانها
ای کاش مسیحِ نَفَسَت، روح بریزد
در کالبدِ منجمدِ مرثیهخوانها!
در غزل دوم، عبدالجبار کاکایی، تاثیرپذیری خود از شعر منزوی را بهوضوح نمایان کردهاست. او چهار عنصر اصلیِ "خطاب، انتقاد، استفاده از نشان جمع در پایان مصراع و وزن" را مشابه منزوی انتخاب کردهاست. در غزل او، زبان حماسی و کهن منزوی، به زبانی غنایی و ساده تبدیل شده که منطبق با زبان شاعرام انقلاب در دهههای ۷۰ و ۸۰ است . شعر از نظر محتوا دو بخش دارد، در بخش نخست، کاکایی به توصیف و ستایش امام حسین(ع) پرداخته و آن حضرت را با بیانی احساسی_ شاعرانه خطاب قرار داده است. در چهار بیت پایانی، شاعر به توصیف برخی از سوگواریهای عاشورایی گریز زده و به انتقاد غیرمستقیم از مرثیهخوانها پرداخته است. لحن کلی شعر در مقایسه با سرودهی منزوی شعاریتر شده؛ با اینحال، شاعرانگی از جلوههای آشکار این غزل است.
زبان کاملا یکدست و پیراسته است و از زاویهی هنجارگریزی، شعر سرشار از ترکیبها و پیوندهای تازه یا کمتر مستعمل است و تشبیهات و استعاراتی متعدد در ابیات دیده میشود(نفسهای شهید و ...). بهندرت تناسبهای آوایی نیز در شعر دیده میشود(بنگرید به کمانها و گمانها).
غزل سوم: حسین جنتی
.
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستهی تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت!
ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس
ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت
فهمید ماجرا نه همین گریهکردن است
این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت
دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند
طوفان بهپا کنند همین مردمان، نگفت!
یک نکته بیش نیست پیام قیام تو
من عاجزم ز گفتن و آن روضهخوان نگفت
غزل سوم سرودهی حسین جنتی است. این شعر، در سالهای اخیر، به دلایل مختلف در فضای مجازی شهرت یافته است. شاعر از منظر زبانی و محتوا، متاثر از زبان حماسی و خطابی حسین منزوی است. میتوان ادعا کرد که مفاهیم غزل او بسط یافتهی بیت آخر غزل حسین منزوی و بخش دوم غزل عبدالجبار کاکایی است. تبدیل معرکهگیر به مرثیهخوان و در نهایت روضهخوان، در بیت آخر موید این نظر است. همچنین ماجرای لب و دندان در شعر کاکایی بدون تشخص شاعرانه، در شعر جنتی بسط یافته است.
وزن شعر، خلاف دو غزل قبل، وزن سوگوارانهی مرثیههای عاشورایی است. در کل شعر، حتی یک ترکیب جدید زبانی نمیتوان دید. شعر روایتی صرفا شعاری_انتقادی دارد و اصرار گوینده بر انتقاد مستقیم، مجالی برای نمود صورخیال باقی نگذاشته؛ چنانکه هیچ تصویر و تشبیه یا کشف شاعرانهای در مجموع غزل نمیتوان سراغ گرفت. چون بسیاری دیگر از اشعار جنتی، دودستگی زبانی در کاربرد وجه افعال و نشانهی مفعول (کهن و معاصر) بهوضوح نمود دارد(بنگرید به ابیات ۶ و۷). کاربرد خطای حروف و ضعف تالیفهای دستوری از دیگر کاستیهای این غزل است. این دست ناپرهیزیهای زبانی را از بیت نخست و در کاربرد زاید (که) پس از (آنچه) میتوان دید که احتمالا به ضرورت وزن بوده است. کاربرد (از/ز) در بیت چهارم و جدا افتادن (یک تن/از این ذاکران) نیز، علاوه بر ضعف تالیف برآمده از خطای دستوری شاعر است:
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت
از این دست کاستیها در غزل سوم بهفراوانی دیده میشود؛ نکتهای که بیش از همه به دلیل سقوط شعر به پرتگاه شعار رخ داده است.
#غزل_عاشورایی
#نقد
#حسین_منزوی
#عبد_الجبار_کاکایی
#شعار
#مقبولیت
#شعر_عاشورایی
#حسین_جنتی
@mmparvizan
"شعر_عاشورایی/۳"
عصر شعرخیز غزنوی، دورهی چندان مناسبی برای رواج شعر عاشورایی فارسی نیست. بهویژه در زمان محمود غزنوی ۳۸۷تا۴۲۱، چندان نمودی از ادب عاشورایی در آثار برجای مانده دیده نمیشود؛ نکتهای که بعید نیست از مذهب غالب در قلمرو غزنویان نشات گرفته باشد.
در این دوران، هرچند حکومت شیعی آلبویه در ری، حامی شعر منقبتی بوده، میزان اشعار به دست آمده از شاعران نواحی مرکزی و جنوبی ایران زیاد نیست و تنها ابیات شیعی پراکنده را در آثار منسوب به کسانی چون بندار رازی و غضایری می توان سراغ گرفت.
افول ادب عاشورایی در قلمرو شعر مدحمحور غزنوی، به اندازهای مشهود است که در مجموع اشعار شاعرانی چون: فرخی، عنصری، عسجدی و ... تنها یک بیت ثبت شده که در آن به امام حسین علیهالسلام، اشاره شده است؛ آن هم بیتی است از فرخی که در بخش پایانی مدح مسعود غزنوی، شادمانی محمود از دیدار او را به شادی امام علی(ع) از دیدار حسنین(ع) مانند کرده است:
همیشه به دیدار تو شاد سلطان
چو حیدر به دیدار شبّیر و شبّر
دیوان فرخی
در قطعهای که نخستبار در مجالسالمومنین قاضی نورالله شوشتری نقل شده نیز، غضایری رازی به پنج تن و از آن میان، امام حسین(ع) شفاعت جسته است:
بهینِ خلق و برادرش و دختر و دو پسر
محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن
البته در هیچیک از این ابیات به حادثهی کربلا اشاره نشده است. در ادب این دوره، تنها منوچهری دامغانی(ف432)، در مسمطی که در وصف بهار سروده، در توصیف عاشورا، به عزاداری شیعیان بر اصحاب کربلا اشاره کرده، مضمونی که موید فراگیری نوحه بر شهدای کربلا در این عصر است:
طوطی میان باغ دمان و کشی کنان
چنگش چو برگ سوسن و بالش چو برگ نی
...قمری هزار نوحه کند بر سر چنار
چون اهل شیعه بر سر اصحاب نینوی
دیوان منوچهری
البته وضعیت شعر شیعی عربی و متون ادبی، تاریخی و حدیثی، در انعکاس حادثهی کربلا، متفاوت با شعر این دوره است.
#شعر_آیینی
#شعر_شیعی
#منوچهری_دامغانی
#شعر_غزنوی
#عاشورا
#امام_حسین
@mmparvizan
الإمام_الحسين_في_الشعر_العراقي_الحديث_علي_حسين_يوسف.pdf
2.92M
"الامام الحسین فی الشعر العراقی الجدید"
علی حسین یوسف
العتبه الحسینیه المقدّسه
#شعر_شیعی_معاصر_عربی
#ادبیات_عاشورایی
#شعر_شیعی
@mmparvizan
الحسین فی الشعر المسیحی .PDF
1.87M
" الحسین فی الشعر المسیحی"
سعید رشید زمیزم
#حلیم_دموس #بولس_سلامه #جورج_شکور #جوزیف_الهاشم
#اوادیس_استانبولیان #یوسف_ابی_رزق #مروان_شمعون
#جوزف_حرب و ...
#ادب_عاشورایی
#شعر_دینی
#ادب_الطف
@mmparvizan
"نقدی بر دفتر شین، سرودهی جلیل صفر بیگی"
بخش اول
"شین" مجموعهای است سرودهی رباعیسرای نامآشنا #جلیل_صفربیگی که نخستبار در اوایل دههی نود، نشر سپیدهباوران آنرا منتشر کرده و تا کنون چندبار تجدید چاپ شده است. دفتر حاضر در برگیرندهی ۷۰ قطعه شعر، شامل ۲۷ رباعیپیوسته، ۴۲ رباعی و یک بیت (با فرم کامل) در وزن رباعی است. این مجموعه از نظر درونمایه، با محوریت #ادبیات_عاشورایی؛ مضامینی را در حوزهی زمانی صدر اسلام تا عاشورا در بر گرفته و با مقدمهی #یوسف_علی_میرشکاک به مخاطبان عرضه شده است.
چنانکه میرشکاک در مقدمه یادآور شده؛ التزام موضوعی دفتر، دشواریهایی فراروی شاعر نهاده و همین نکته، علاوه بر غالب کردن فضای کوششی و تفننطلبانه بر اشعار، که نشاندهندهی دغدغهی شاعر و هدفی ارجمند اوست، دشواریهایی را در سرودن این دفتر پیش روی شاعر گذاشته است. با این حال لازم است برخی جنبههای مثبت و منفی این دفتر را در چند بخش زیر گوشزد کنیم.
_شیوهی پیوند در رباعیهای پیوسته: سرودن چند رباعی همموضوع با رعایت پیوستگی معنایی و فرمی، از دیرباز در سنت شعر فارسی معمول بوده؛ چنانکه در #مختارنامه_عطار به ویژه بابهای ۴۶تا۴۸، در آثار #اهلی_شیرازی و آثاری از دیگر شاعران، نمونههایی از این شیوه را میتوان دید. از میان شاعران روزگار ما نیز بسیاری علاوه بر رعایت مضمون مشترک کوشیدهاند؛ با استفاده از تکرارها و التزامهای لفظی، بر پیوند رباعیهای همسایه بیافرایند که در دهههای اخیر، مجموعههایی چون: "حالی است مرا" سرودهی #منصور_اوجی؛ "ای عشق" سرودهی #شاپور_پساوند و آثاری دیگر(موفق یا ناموفق) از این جمله بودهاند.
از جنبههای مثبت در بخش رباعیهای پیوستهی "شین"، علاوه بر همخوانی و مشابهت درونمایهی رباعیها؛ التزام آغازینِ عبارتهای "من بودم و تو" و "من هستم و تو" در دو بخش اصلی اشعار است. شاعر همچنین با استفاده از روایت و سیر زمانی از صدر اسلام تا پس از حادثهی کربلا، چارچوبی منظم به موضوع داده و سپس در بخش دوم؛ مخاطب را با پرشی زمانی به روزگارِ"کنون" بازگردانده و سیر رویدادها را در دوران معاصر بازسرایی کرده است. از جنبههای مثبت این بخش، قابلیت اشعار در همذاتپنداری مخاطب، راوی و شخصیتهای اشعار است. در کل، جلیل صفربیگی در ایجاد پیوستگی بین رباعیهای آغازین مجموعه، به موفقیت نسبی دست یافته است.
_ردیفهای ناتمام: از شگردهای پرتکرار دفتر، در کنار استفاده از ردیفهای فعلی(در خدمت روایت) و دیگر ردیفهای نوآورانه، استفاده از ردیفهای ناتمام است. در بیش از هفت رباعی، کلماتی پس از ردیف حذف شده؛ اما آنچه در مجموعه کاملا واضح است، تفننی بودن و صِرف بازی نوآورانه در کاربرد این ردیفهاست؛ بهطوری که کمتر ردیفی میتوان دید که حذف پس از آن هویتی شاعرانه یافته و ردیف ناتمام در خدمت فرم اثر بوده باشد. این کاستی عمدتا در حذفهای بیت اول رباعی ها دیده میشود و در مصراع پایانی عمدتا حذفها امکان خوانشی شاعرانه را برای مخاطب فراهم میکند:
یک عمر نماز شاممان را به یزید...
دادیم همه سلاممان را به یزید...(ص۶۸)
اصغر که نشست تیر بر حنجر او
مانند کبوتری که بال و پر او ...(ص۳۲)
من بودم و تو، تو عمرو عاصی یا من؟
تو خطبه بخوان برای مردم تا من... (ص ۲۴)
که در نمونهها، حذف پس از ردیف چندان جاذبهای شاعرانه برای مخاطب فراهم نکرده و حذفهایی ساده در رباعی نمود یافته است.
#نقد_شعر
#شعر_عاشورایی
#رباعی_معاصر
@mmparvizan
"نقدی بر دفتر شین/ از عاشورا تا روزگار ما"
بخش دوم
_تسامحها و ایرادهای موسیقایی:
از جنبههای شگفت این مجموعه که در دیگر دفترهای #جلیل_صفربیگی کمتر دیده میشود؛ تسامحها و بیش از آن ایرادهای موسیقایی است. مسئولیت برخی از این تسامحات را میتوان با حسن نیت، متوجه اغلاط تایپی کرد هرچند حذفنشدن این موارد در چاپهای بعدی؛ کمی سوال برانگیز است. برای مثال:
یاران همه دارند کفن می پوشند
عطشاناند و غرق بانگ نوشانوش اند (ص۳۹)
که مصرع دوم با هیچ یک از اوزان رباعی همخوانی ندارد و بخشی از آن اضافه بر وزن است. یا مصراع اول بیت زیر:
فردا اصغر نیز تاب خواهد آورد
خنده به لب رباب خواهد آورد (ص۴۱)
یا مصرع اول در بیت زیر:
هر منزل داغی بر جگر زینب ماند
تا شام چقدر کربلا شد تکرار(ص۶۵)
یا مصراع اول بیت زیر:
یک سو ماه بود و سوی دیگر خورشید
گاهی این سوی و گاه آن سوی دوید (ص۸۱)
یا نمونه زیر که احتمالا خطای تایپی است:
وقتی که سر حسین را بر سر نیزه... (ص ۳۳)
یا مصراع دوم بیت زیر که موسیقی ای ناخوشایند دارد:
مهمانی تلخ است اگر می خندیم
راهی در هرجا بود، چاهی کندیم (ص۹۰)
با توجه به اساس ایجاز در موسیقی و زبان رباعی؛ برخی رباعیها نیز برای رسیدن به موسیقی خود به تغییراتی در تلفظ نیازمندند که این تغییرات و اختیارات چندان سازگار با منطق شاعرانه نیست؛ از جمله تلفظ "و" در مصرع زیر:
فردا روز عشق و روز شادی است (ص ۴۶)
یا کشش "به" در آغاز مصرع زیر:
به شام کسی نمی رود از اینجا (همان)
یا "و" در مصرعهای زیر:
زینب زینب گفت و جان داد حسین (ص۵۹)
حمد است و برائت است و اعراف و فجر (۸۷)
در نگاهی کلی، کشش هجای کوتاه (هرچند اختیاری عروضی است) در رباعیهای صفربیگی بیش از چارچوب شاعرانه و متعادل کاربرد یافته است.
_تفنن تکرار در مصراع سوم:
نوآوری.های صفربیگی در این دفتر، جایگاهی مناسب در کارنامه ی ادب عاشورایی دارد؛ اما گاه به شگردهایی تکرارشونده و بازیهایی پیشبینی شونده تبدیل میشود. ازین جمله است تکرار یک یا دو کلمه در مصراعهای سوم برخی رباعیها از جمله مصراعهای زیر:
من من من من من تو تو تو تو تو (ص۳۰)
یادت یادت یادت یادت آمد؟ (۳۱)
وقتی وقتی وقتی وقتی وقتی (۳۳)
زینب زینب زینب زینب زینب (۵۷)
_ دو دستگیها و حشوهای زبانی:
به دلیل اختلافی که بین شگردهای نوآورانه و موضوع نمود یافته، گاه دودستگیهایی زبانی در مجموعه دیده میشود. مثلا کاربرد کلمهی "اوفتاد" در بیت زیر:
وقتی که به روی دست بابا جان داد
یک سو تنش اوفتاد و یک سو سر او (ص ۳۲)
یا زاید بودن دستوری و آوایی (که) بعد از هرچه:
از هرچه که بود و هرچه شد برگردیم (ص۳۶)
یا کاربرد سنتی فعل "گویند" در بافت زبان معاصر رباعی ۲۳(ص۴۲) یا فعل "کند" در رباعی ص ۵۰ یا حشو در ترکیب "علی اصغر کوچک ما" ص ۵۱.
_ علاوه بر موارد یادشده، در مجموعهی "شین" برخی ردیفهای طولانی چندان در خدمت فضای شاعرانه نیست.( ص۲۹، ۳۰، ۳۵ و ...) همچنین برخی مصراعها یا بیت نخست تنها به هدف مصراع پایانی و بدون رسیدن به هویتی شاعرانه خلق شده (ص ۲۵ مصرع دوم و ...)که اغلب به دلیل کوششی بودن فضای اشعار و دشواری ساحت شعر عاشورایی بوده است.
برخی تصاویر با منطق شاعرانه سازگار نیست چون استفاده از "شلیک" به جای "پرتاب" در بیت زیر و در توصیف تیر:
انگار که از سقیفه شلیک شده
هر شعبهاش آب میخورد از جایی (ص۵۶)
همچنین صفربیگی برای بازسازی کربلا و تغییردادن فضا مناسب روزگار ما، به نوآوریهایی دست زده که فضای معنوی اشعار را به بستری خلاف سنت عاشورایی (محتملالضدین) کشانده است:
تیری به گلوی حرمله خواهد خورد
سر از تن شمر هم جدا خواهد شد(۴۰)
فردا سر شمر میرود بر نیزه (۴۳)
یا مضمون خرافی "دامادی قاسم" را به شعر عاشورایی کشانده:
فردا قاسم منتظر دامادی است(ص۴۴)
همچنین در رباعیهای (ص ۷۱، ۷۴ و ۸۸) دچار غلوّهای مذهبی شده است. با وجود اشاره به همه ی این کاستیها، مجموعهی "شین" در بر دارندهی ابیات و رباعیهایی زیباست که در پایان تعدادی از آنها را از نظر میگذرانیم:
تو حُر نشدی، مگر چه کردی با خود؟
فریاد حسین هم اثر در تو نکرد
*
بیتی است فقط قصیدهی عشق و وفا
دستان تو هر دو مصرع این بیتاند
*
میخواست که خطبهای بخواند در خون
از منبر دستان پدر بالا رفت
*
ای تیر نبر حلق علی اصغر را
تو فکر کن این گلوی اسماعیل است
*
من هستم و تو مباد از اینجا برویم
هرچند چراغها همه خاموشند
*
من بودم و تو به نیزه سر را بردیم
من بودم و تو خون خدا را خوردیم
من بودم و تو خرابه و یک دختر
من بودم و تو که تشت را آوردیم
*
من بودم و تو باز مباد از یادت...
چندی است که میرود زیاد از یادت
من بودم و تو نگو که نه! میترسم
کم کم برود ابنزیاد از یادت
#نقد_شعر
#شعر_دینی
#رباعی_عاشورایی
#محمد_مرادی
@mmparvizan
"شعر_عاشورایی /4"
در تاریخچهی شعر عاشورایی فارسی، بهویژه از میانهی سدهی پنجم، اشعاری دیده میشود که عمدتا در قالبهای کوتاه سروده شده و در آنها به واقعهی عاشورا نیز اشاره شده است.
هرچند از منظر نسخهشناسی و سبکی، قاعدتا این اشعار متعلق به سدههای بعد است، جزوی از کارنامهی شعر عاشورایی محسوب میشود. اهمیتِ دیگر این اشعار، در پیوند آشکار آنها با ادبیات عامه و فرهنگ محلی است و از این منظر، در مقایسه با اشعار شاعران دیگر، از منظر سنتهای محلی سوگ عاشورایی اهمیت دارد.
از این دست ابیات متعلق به سدهی پنجم، یکی رباعیای است منسوب به ابوسعید ابوالخیر که سعید نفیسی، به استناد مآخذ متاخر آن را در مجموعه اشعار شیخ گنجانده است:
ای باد به خاک مصطفایت سوگند
باران به علی مرتضایت سوگند
افتاده به گریه خلق، بس کن بس کن
دریا، به شهید کربلایت سوگند
سخنان منظوم ابوسعید
بسیار محتمل است که این بیان ساده و نوع ردیف، متعلق به زمان حیات بوسعید(ف440) نباشد؛ با این حال این شعر بر اساس متون موجود(تا آنجا که دیدهام) تنها به ابوسعید نسبت داده شده است. البته باید به این نکته اشاره کرد که تا سدهی ششم، سوگند خوردن به بزرگان شیعی در شعر فارسی، چندان معمول نبوده و جز ابیات ابوسعید و همچنین ابیاتی از باباطاهر و غضایری، این نوع سوگندها را در شعر شیعی متقدم نمیتوان دید. در قطعهای دیگر از ابوسعید نیز توسل جستن به امام حسین(ع) در کنار دیگر امامان علیهمالسلام، نمود دارد.
از دیگر شاعران این دوران، در دوبیتیهای منسوب به باباطاهر(زنده تا حدود 450) نیز چندبار به حادثهی عاشورا اشاره شده است:
عاشق اون بی که دایم در بلا بی
ایوب آسا به کرمون مبتلا بی
حسن آسا بنوشه کاسه ی زهر
حسین آسا شهید کربلا بی
یا:
در این ویرانه جز دلخون ندیدم
نه دل گویی که دشت کربلا بی
البته ابیات عاشورایی منسوب به باباطاهر در نسخههای قدیمی اشعارش دیده نمیشود و بعید نیست از اشعار دیگر شاعران بومی به آثار او راه یافته باشد. با این حال باتوجه به محدودهی زندگی بابا و تاثیر حکومت آل بویه بر فرهنگ و مذهب آن دیار و همچنین پیشینهی مذهبی آن منطقه، گرایش شیعی باباطاهر کاملا محتمل به نظر میرسد.
#شعر_شیعی
#شعر_عاشورایی
#بابا_طاهر
#ابوسعید
#محمد_مرادی
@mmparvizan
هدایت شده از مجتبی خرسندی
🔻کانال اشعار و نوشتههای
✔️#مجتبی_خرسندی
🔹#شعر #سرود #داستان
🔸#افتخارات #مرور_خاطرات
🔹#معرفی_کتابها #مصاحبهها
🔸#نقدها_تحلیلها #وقایع_روزمرّه
🔹#توییتها #درد_دل #هنر_گفتوگو
🔻آدرس در ایتا؛
https://eitaa.com/Mojtaba_khorsandi
2_5202099616236963459.pdf
3.99M
"به بهانهی دوم مرداد/ سالروز درگذشت شاملو"
کتاب شعر زمان ما ۱: محمد حقوقی
پ.ن:
احمد شاملو فارغ از فرازها و فرودهایش در شعر و زندگی، از درخشانترین سخنوران روزگار ماست. او چه در شعر نیمایی و چه در سپیدسرودهها، تجربههایی متفاوت و متمایز را به مخاطبان عرضه کرده است.
کمتر شاعری از منثورگویان پس از نیما را میتوان نام برد که با وجود حذف وزن نیمایی، توانسته موسیقی واژهها را در شعر حفظ کند به فرمی حاصل از هماهنگی آواها و کلمات دست یابد.
هرچند بخشی از شهرت شاملو، زاییدهی عواملی خارج از هنر شاعری اوست؛ بهحق اورا باید یکی از پنج شاعر شاخص جریان غیرسنتی عصر پهلوی و حتی کل سدهی گذشته دانست.
بهرهگیری از باستانگرایی، فردیت انسانی، نمادگرایی معتدل، ارتباط بینامتنی، ساختادشکنی معنایی، اعتراض عصیانگر، اسطورهگرایی، ترکیبسازی و بازیهای زبانی و تناسبات آوایی، سبک شعری شاملو را سرآغازی متفاوت برای شعر سپید فارسی قرار داده است.
#شعر_زمان_ما
#حقوقی
#شاملو
#شعر_معاصر
@mmparvizan
"از حَسن تا محتشم/ بخش اول"
شاعران بزرگ فارسی همواره بر دوش سخنورانِ پیش از خود ایستادهاند و اشعار درخشان، بخشی از نور خود را از کهکشان سرودههای پیشین اقتباس کردهاند.
در تاریخ شعر عاشورایی، هیچ شعری شهرت و فراگیری ترکیببند محتشم کاشانی را نیافته، رواجی گسترده در تکیهها و کتیبهها و عزاداریها، که از این منظر کمتر شعری را میتوان با آن مقایسه کرد.
تخیلِ رها، سوزمندی و احساس پر شور، ساختار و آهنگ مناسب، استفاده از ارکان روایت چون: گفتگو و سوال و قابلیت همذات پنداری و تنوع ساحتها و در کنار آن زبان و بیان مناسب، همه به فراگیری این شعر در زبان فارسی کمک کرده است. اما آنچه باید در نظر گرفت، سیر تطور شعر عاشورایی فارسی و جایگاه آن در فراهم کردن امکان ظهور این شعر درخشان است.
بیهیچ تردیدی، محتشم قبل از خلق این مرثیه، خواسته و ناخواسته به برخی آثار پیشین یا همزمان خود نظر داشته و از آن سرودهها و تجربهها بهره برده است. به همین دلیل در زیر به چند شاعر تاثیرگذار بر او در مسیر آفرینش مرثیهی مشهورش اشاره خواهد شد.
۱_ حسن کاشی (زنده تا ۷۳۸) از شاخصترین شاعران شیعی است که بر تحولات شعر شیعی ایران اثر گذاشته است. او حدود ۲۵۰ سال پیش از محتشم زیسته و اغلب شاعران شیعی سدههای هشتم تا دهم از سبک و سخن او بهره بردهاند.
انتساب او به کاشان (چون محتشم) سبب شده که مرثیهسرای کاشانی بارها به دیوان او نظر افکنده باشد؛ چنانکه خود سروده است:
فصیحبلبل خوشلهجه کاشیِ مداح
که بود روضهی آمل ازو ریاض ارم
محتشم، ترکیببند هفتبخشی حسن کاشی را در ستایش امیرمومنان با رعایت وزن و ردیف و قافیه در تمام بخشها و حتی شباهت بیت ترجیع، پاسخ گفته است.(بنگرید به مقدمهی دیوان حسن کاشی ص ۳۸ به تصحیح عباس رستاخیر)
مصرع اول شعر حسن:
السلام ای سایهات خورشید ربالعالمین
مصرع اول شعر محتشم:
السلام ای عالم اسرار رب العالمین
اما آنچه در این مقال باید به آن اشاره کرد، تاثیر احتمالی تنها قصیدهی عاشورایی موجود در دیوان حسن بر بند اول ترکیببند محتشم است؛ چنانکه هر دو در یک وزن و یک ردیف و قافیه سروده شده است.
حسن:
ای دل کنون که عاشر ماه محرم است
شادی مکن که نوبت شادیت در غم است (دیوان ۷۴)
محتشم:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟ (دیوان ۲۸۰)
شباهت تصویری شعر محتشم با مرثیهی حسن زیاد نیست؛ اما بعید نیست در مرثیهی خود به برخی ابیات شعر شاعر همشهریاش نظر افکنده باشد؛ مثلا در بیتهای:
گردون کبودجامه شد و مه سیاهپوش
یعنی که روز مقتل خورشید اعظم است
...ای روح قدس! بر سر خاک رسول شو
آن کز شرف خلاصهی اولاد آدم است
که یادآور ابیات دوم و هفتم بند نخست شعر محتسم است.
ادامه دارد...
#شعر_عاشورایی
#حسن_کاشی
#محتشم
@mmparvizan
"از حسن تا محتشم/ بخش دوم"
۲_ بابا فغانی شیرازی (ف۹۲۵) از دیگر شاعران پیش از محتشم است که شاعر کاشان احتمالا در مرثیه و حتی در غزلهایش از او تاثیر پذیرفته است.
نخستین شباهتهای شعر محتشم به اثر عاشورایی بابا، یکی انتخاب قالب ترکیببند و دیگر گزینش وزن مشهور "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" برای مرثیهی عاشورایی است.
بند اول ترکیببند شاعر شیرازی به مطلع زیر است:
روز قیامت است صباح عشور تو
ای تا صباح روز قیامت ظهور تو
دیوان
چنانکه در شعر حسن کاشی و بابا و پس از آن دو در سرودهی دیگر شاعران نیز دیده میشود؛ تکیهی این شاعران در مرثیههاشان بر روز عاشوراست؛ حال آنکه با رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایرانِ قرن ده و رواج مراسم و آیینهای دههی اول محرم، زمینهی توجه به مجموع ماه محرم در مرثیههای اواخر و پس از این قرن فراهم شده است.
از دیگر شباهتهای شعر محتشم و بابا، لحن روایی مشابه و توجه به برخی شباهتهای لفظی است؛ برای مثال بابافغانی در بند دوم مرثیهاش کربلا را در جایگاه ردیف انتخاب کرده است:
هر گل که بر دمید ز هامون کربلا
دارد نشان تازهی مدفون کربلا
که قاعدتا الگوی بند دوم شعر محتشم بوده است:
کشتی شکست خوردهی طوفام کربلا
در خاک و خون تپیدهی میدان کربلا
۳_ اهلی شیرازی (۸۵۸_ ۴۴۰) دیگر شاعر شاخص شیعی در اوایل قرن دهم است که اشعارش بر محتشم تاثیر گذاشته است. جدا از ترکیببند ۱۲ امام او در بحر رمل، بیشتر قصاید عاشورایی او در وزن مرثیهی محتشم است که پیشِ چشم شاعر کاشان بوده است.
شوری که او در مرثیهی حسینیاش بیان میکند، بیشباهت به شورش شعر محتشم نیست؛ او همچنین از سوال در آغاز مرثیهاش استفاده کرده همان شگردی که به شعر محتشم نیز راه یافته است:
آمد عشور و در همه ماتم گرفته است
آه این چه ماتم است که عالم گرفته است؟
...
تنها نه در میانهی ما شور این عزاست
کاین شور در زمین و زمان هم گرفته است
دیوان
بند دوم مرثیهی محتشم نیز بیشباهت به این قصیدهی عاشورایی اهلی نیست:
این نقد دل نثار شهیدان کربلا
چون خاک رهگذار شهیدان کربلا
اهلی در قصیدهای دیگر هم این گونه مرثیهسرای امام حسین(ع) شده است:
واحسرتا که دیده ز حیرت پر آب شد
در ماتم حسین علی دل کباب شد
که این مرثیه در وزن و ردیف و قافیه، احتمالا الگوی بند ۱۱ شعر محتشم بوده است:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهی طاقت خراب شد
نکتهی مهم اینکه اهلی در اغلب مراثیاش از وزن "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" استفاده کرده؛ ویژگیای که موید تثبیت این وزن پیش از محتشم برای مرثیههای عاشورایی است. چون قصایدی دیگر با مطلعهای زیر:
آمد عشور و خاطرم افکار کرده است
درد حسین در دل ما کار کرده است
و
چرخ از شفق نه صاعقه در خرمنش گرفت
خون حسین تازه شد و دامنش گرفت
نکتهی مهم در بیت اخیر، اشاره به نقش چرخ و حادثهی عاشورا در ادبیات شیعی است؛ مضمونی که در شعر محتشم پررنگی ویژهای یافته است.
۴_ وحشی بافقی: آخرین شاعر مورد بحث، وحشی بافقی(ف۹۹۱) است. او شاعر همعصر محتشم است و به صورت دقیق نمیتوان گفت که ترکیببند او مقدم بر محتشم است یا شعر محتشم؟ اما آنچه از بررسی ششبند او بر میآید شباهتهایی است که موید رواجیافتن الگویی برای سرودن مرثیههای عاشورایی در نیمهی دوم سدهی دهم است. این اشتراکات را از همان بند نخست شعر وحشی میتوان دید:
روزی است اینکه حادثه کوس بلا زده است
کوس بلا به معرکهی کربلا زده است
روزی است اینکه دست ستم، تیشهی جفا
بر پای گلبن چمن مصطفا زده است
(دیوان ص ۲۱۸)
که نشاندهندهی ورود عنصر واژههای تکراری آغازین به مرثیههای عاشورایی است.
استفاده از روایت و بهرهگیری از سیر داستانی برای بندها، خطاب، ورود روحالقدس و حضرت رسول و دیگر پنجتن به گفتگوها، تعداد ابیات یکسان برای هربند، از دیگر ویژگیهای مشترک این مرثیه با سرودهی محتشم است.
#شعر_عاشورایی
#شعر_شیعی
#بابا_فغانی
#وحشی_بافقی
#اهلی_شیرازی
#محتشم
@mmparvizan
"شعر_عاشورایی/۵"
در میان شاعران قرن پنجم، شعر ناصر خسرو(۳۹۴_۴۸۱)قلمروی مجزا و متمایز با دیگر شاعران دارد. در اشعار این شاعر اسماعیلی، بسیاری از شخصیتهای شیعی حضور پررنگ دارند و حکیم در دفاع از باورهای خود به آنان توسل جسته است.
در اشعار ناصرخسرو، ستایش امام علی(ع) و فضایل ایشان، بیش از دیگر بزرگان(حتی حضرت رسول ص) نمود دارد؛ با این حال ابیاتی در ستایش دیگر امامان نخستین شیعه هم، در اشعار او دیده می شود.
ناصرخسرو در دیوانش، به سبک شاعران سامانی از القاب شبر و شبیر برای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) استفاده کرده است(صفحههای 94، 200، 133و 308 دیوان)؛ چنانکه در جدال با ناصبیان و در دفاع از حقانیت امام علی(ع) و فرزندانش میسراید:
ای ناصبی اگر تو مقری بدین سخن
حیدر امام توست و شبر وآن گهی شبیر
او امام حسین(ع) را از بازخواستکنندگان روز قیامت دربارهی عهد روز غدیر میداند(ص 402) و ایشان را یادگار رسول(ص) میخواند:
حسین و حسن یادگار رسول
نبودند جز یادگار علی
در اشارات موجود در دیوان ناصرخسرو به شهادت امام حسین(ع) و ریشههای قتل آن حضرت اشاره شده است:
ور یار رسول است کشندهی پسر او
پس هیچ مرو را نه عدو بود و نه کافر
همچنین در شکایت از روزگار، به ماجرای شهادت آن حضرت اشاره میکند:
هیچ شنیدی که به آل رسول
رنج و بلا چند رسید از دهاش؟
دفتر پیش آر و بخوان حال آنک
شهره از او شد به جهان کربلاش
حکیم همچنین به شیوهی زیارت عاشورا، بر قاتلان سیدالشهدا لعنت می فرستد:
لعنت کنم بر آن بت، کاو کرد و شیعت او
حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین
اما بیشک از زیباترین ابیات عاشورایی ناصرخسرو، بیت زیر است که در قصیدهی ۹۷ دیوان و در خلال شکایت او از ستم روزگار درج شده است و نشاندهندهی اندوه همیشگیاش از شهادت حضرت اباعبدالله(ع) است. اندوهی که با هیچ معجون و دارویی بر طرف نمیشود:
من که ز خون حسین پر غم و دردم
شاد چگونه کنند خون رزانم؟
#شعر_شیعی
#شعر_عاشورایی
#ناصر_خسرو
@mmparvizan
مدايح_و_مراثي_حضرت_ابوالفضل.pdf
1.37M
"شعر عاشورایی/۶"
از ویژگیهای اشعار مدحی و وصفی سدهی پنجم، وجود اشارات پراکنده به واقعهی عاشورا در خلال قصاید است. در مجموع اشعار نیمهی دوم سدهی پنجم، چند شاعر از جمله قطران تبریزی، ازرقی هروی، لامعی و ابوالفرج رونی، به این شیوه از واقعهی عاشورا در دیوان خود یاد کرده.اند.
قطران تبریزی که تا پس از ۴۶۵ زنده بوده و نشانههای شیعهگری در اشعارش دیده میشود، در سوگ یکی از ممدوحانش میسراید:
رفتی ز جهان به تشنگی بیرون
مانند شهید کربلا بودی
نکتهای که شهرت داستان عطش شهیدان کربلا را در این دوره، در محدودهی آذربایجان، تایید میکند.
قطران، از قاتلان کربلا به لفظ "کفار" یاد کرده و در بیتی دیگر از شهرت حدیث کربلا در جهان نام برده است. (ر.ک. دیوان قطران، ص ۸ و ۴۵۵)
ازرقی هروی، شاعر متصل به دربار غزنویان دوم هم، به شیوهی منوچهری، در توصیف طبیعت از داستان عاشورا بهره برده است:
تا لاله چون حسین علی غرقه شد به خون
گل همچو شهربانو، بدریده پیرهن
لامعی گرگانی هم به شیوهی دقیقی، در تغزل از مضمونی مربوط به ادب عاشورایی استفاده کرده است:
به خون من شده مژگان او چنان تشنه
که شیعیان حسین علی به خون یزید
ابوالفرج رونی(ص۵۰) هم در شعری مدحی، به حادثهی کربلا تلمیحی کوتاه دارد.
این ابیات و اشارات باقی مانده، نشان میدهد، هرچند در ادبیات این سده، سرودن اشعار مستقل عاشورایی هنوز فراوانی نیافته، ماجرای شهادت امام حسین(ع) و چگونگی عزاداری بر ایشان، آنقدر در گوشه و کنار قلمرو ادب فارسی (از آذربایجان مرکز ایران تا افغانستان و آسیای مرکزی) مشهور بوده که حتی شاعران اهل سنت و ناظمان درباری هم در دیوانهای خود به آن تلمیح کردهاند.
#شعر_عاشورایی
#شعر_شیعی
#تلمیح
@mmparvizan
گنجینه_الاسرار_عمان_سامانی.pdf
7.12M
"گنجینهی اسرار عمان سامانی"
کیست این پنهان مرا در جان و تن
کز زبان من همیگوید سخن؟
این که گوید از لب من راز کیست؟
بشنوید این صاحب آواز کیست؟
منظومهای عرفانی در رویدادهای قیام امام حسین(ع) و شهادت یاران بزرگوار ایشان.
#عمان_سامانی
#وحدت_کرمانشاهی
#شعر_عاشورایی
#منظومه
#شعر_قاجار
@mmparvizan
"عاشورا و پذیرش توبهی آدم"
قالا ربنا ظلمنا أنفسنا اسأنا الیها بالمعصیة و إن لم تغفر لنا ذنوبنا و تجاوز عنا لنکونن من الخاسرین فی العقوبة.
گفتهاند روز عاشورا بود. روز آدینه که الله وی[آدم] را توبه داد و توبه وی قبول کرد.
کشفالاسرار میبدی/ تفسیر سورهی اعراف
#عاشورا
#توبه_آدم
@mmparvizan
"عاشورا و تقابل موسی و ساحران"
روز عاشورا هماناست که رب العزة گفت: فجمع السحرة لمیقات یوم معلوم. میگوید فراهم آوردند جادوان را هنگام روزی را دانسته و نامزد کرده.
جای دیگر گفت: فأجمعوا کیدکم ثم ایتوا صفا. فرعون گفت: ایشان را همه هامسخن و هامدل و هامآهنگ باشید در ساز خویش. پس همه بههم به هامون آیید به یکبار... .
کشفالاسرار میبدی/ تفسیر سورهی اعراف
#عاشورا
#ادبیات_دینی
#عصای_موسی
@mmparvizan
"عاشورا و پایان طوفان"
مفسران گفتند: شش ماه نوح و اصحاب وی در کشتی بودند. دهم رجب در کشتی بودند و روز عاشورا از کشتی فرو آمدند و درستتر آناست که هفت ماه در کشتی بودند و ارتفاع آب در زمین چندان بود که به همه کوههای عالم سی گز آب بر گذشته بود.
کشفالاسرار میبدی/ تفسیر سورهی هود
#ادبیات_دینی
#عاشورا
@mmparvizan
"خندهی حرام: عاشورا در شعر کهن فارسی"
عاشورا و روایتهای مربوط به آن، به صورت پراکنده از سدهی پنجم هجری در شعر فارسی انعکاس یافته است. شاعران فارسی معمولا از این روز با نامهای عاشورا، عاشور، عشور و عاشر یا دهم محرم یاد کردهاند.
قدیمترین اشاره، بیتی است از اسدی توسی(ف ۴۶۵) مربوط به شعری در مناظرهی شب و روز که رضاقلیخان هدایت بر اساس منابع پیشین، آن را در مجمعالفصحا نقل کرده است. او عاشورا را یکی از چهار روز ارجمند نامیده است:
عید و آدینهی فرخ، عرفه، عاشورا
همه روز است چو بینی به ام از عقل و فهم
شاعران بیدیوان، مدبری
معزی از دیگر شاعرانی است که در دیوانش چندبار به عاشورا اشاره کرده است. در یکی از این اشارات او مرگ ممدوح در عاشورا را نشانهی سعادت و شهادت او دانسته است:
روز عاشورا به زاری کشته گشتی چون حسین(ع)
زآن سعادت با حسین اندر شهادت همسری
دیوان معزی
او همچنین به گردآمدن شیعیان در عزاداری روز عاشورا در دشت کربلا اشاره کرده است:
تاشیعه به دشت کربلا در
جمهور شوند روز عاشور...
همان
در شعر سدهی ششم و هفتم، بارها در دیوانها به بزرگی و فضلیت عاشورا و پیوند آن با عزاداری و غم اشاره شده است. این دست یادها را در اشعار شاعرانی چون: اثیرالدین اخسیکتی و خاقانی و انوری و عطار و کمالالدین اسماعیل میتوان دید. البته نخستین سوگیانهی عاشورا که این روز را از منظر وصف اندوه شهادت امامحسین(ع) معرفی کرده، قصیدهای مستقل از قوامی رازی به مطلع زیر است؛ شعر قوامی اولین مرثیهی عاشورایی است که با وزن مشهور "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" سروده شده و پس از او الگوی شاعران عاشورایی شده است:
روز دهم ز ماه محرم به کربلا
ظلمی صریح رفت بر اولاد مصطفی
هرگز مباد روز چو عاشور در جهان
کآن روز بود قتل شهیدان به کربلا...
دیوان قوامی
از شاعران سدهی ششم، مجیرالدین بیلقانی در شعری مدحی که به سال ۵۷۸ سروده (سوم مهر) از همزمانی عاشورا و جمعه (چون امروز) در یکی از جنگهای ممدوح خود یاد کرده است:
به سال پانصد و هفتاد و هشتم روز عاشورا
سحرگه روز آدینه قمر در ثالث میزان...
دیوان مجیرالدین
خاقانی هم اندوه روزگارش را به عاشورا همانند کرده است:
من حسین وقت و نااهلان یزید و شمرِ من
روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا
دیوان خاقانی
در دیوان عطار و در خلال قصیدهای، او به ده روز محرم قسم خورده؛ نکتهای که نشاندهندهی تقدس این دهه در نگاه خراسانیان و ایرانیان آن دوران است:
به ده مبشّره و ده مقوّی عالم
به ده حس و به ده ایام روز عاشورا
دیوان عطار
کمالالدین اسماعیل (مقتول به ۶۳۵) هم خنده را در عاشورا حرام میداند:
چون محرم رسید و عاشورا
خنده بر لب حرام باید کرد...
دیوان کمالالدین
#شعر_عاشورایی
#عاشورا
@mmparvizan
2_5246768878138165354.pdf
20.83M
"به بهانهی درگذشت شاپور جورکش"
شاپور جورکش (۱۳۲۹فسا_ ۱۴۰۲ شیراز)، منتقد، مترجم و شاعر پیشرو فارس امروز درگذشت. خدایش بیامرزاد.
فارغ از اشعار او که سبکی متمایز با بسیاری از شاعران و جریانها دارد و کمتر مقبولیت عام و حتی خاص یافته، او را باید بیشتر منتقدی شعرآشنا دانست؛ هرچند تعریف او از شعر با غالب منتقدان روزگار ما متفاوت بوده است.
کتاب "بوطیقای شعر نو" از او، از بهترین آثاری است که در معرفی شعر نیما و ویژگیهای آن منتشر شده و توانسته مخاطب را بهسوی فهمی درست از شعر نیما و پیروانش، هدایت کند.
#شاپور_جورکش
#نشر_مرکز
#شعر
#نقد_ادبی
#نیما_پژوهی
@mmparvizan
"شعر عاشورایی/۷"
در دیوانهای به دست آمده از شاعران اواخر سدهی پنجم و آغازین دهههای سدهی ششم، میزان تلمیح به واقعهی عاشورا افزایش یافته است. این ویژگی حتی در اشعار شاعران متصل به دربار غزنویان دوم دیده میشود؛ چنانکه مسعود سعد سلمان(438_ 515)، چندبار در خلال قصایدش به شهیدان کربلا اشاره کرده است.
او در شعر مشهور "نای بینوا"، اشک فراوان خود در زندان را به خون شهیدان کربلا مانند کرده است:
چندین کزین دو دیدهی من رفت روز و شب
هرگز نرفت خون شهیدان کربلا
دیوان مسعود سعد
او همچنین در ستایش ثقهالملک طاهر، از حرمت و جاه آن شهیدان یاد کرده:
لاجرم جاه و حق حرمت او
چون شهیدان کربلا باشد
نکتهی قابل تامل این است که در قلمرو غزنویان حنفی مذهب، ذکر خیر شهدای کربلا به اندازهای فراگیر بوده که شاعر در مقام مدح، ممدوح خود را به آنان تشبیه کرده است.
بیش از مسعود سعد، در دیوان معزی نیشابوری(ف بین 518_521)، اشارات عاشورایی نمود دارد.
معزی در مقدمهی مدح ابوطاهر مطهر بن علی علوی، پس از ستایش امام علی(ع) لب به سوگ حسنین(ع) گشوده است:
وآن دو فرزند عزیزش چون حسین و چون حسن
هر دو اندر کعبه ی جود و کرم رکن و صفا
آن یکی کشته به زهر و اهتزا در اهتزاز
آن یکی گشته پی دفع البلایا در بلا
آن یکی را جان ز تن گشته جدا اندر حجاز
وان دگر را سر جدا گشته ز تن در کربلا
دیوان معزی
در ادامهی این شعر، امیرالشعرا معزی، از جایگاه امام حسین(ع) نزد پیامبر یادکرده و بر شمر و قاتلان آن حضرت لعن میفرستد:
آنکه دادی بوسه بر روی و قفای او رسول
گرد بر رویش نشست و شمر ملعون در قفا
وانکه حیدر گیسوان او نهادی بر دو چشم
چشم او در آب غرق و گیسوان اندر دِما
روز محشر داد بستاند خدا از قاتلانش
تو بده داد و مباش از حبّ مقتولان جدا
معزی در شعرش از حسنین(ع) با لقب سیدین یاد کرده (ص753) که گویی بر آمده از حدیث"الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه" بوده است. همچنین در ابیاتی دیگر به مدفن امام در کربلا و شهادت آن حضرت در روز عاشورا، اشاره کرده است.(ص43و737)
#شعر_شیعی
#شعر_عاشورایی
#مسعود_سعد
#معزی_نیشابوری
@mmparvizan
"نخستین اشعار در ستایش امام سجاد علیهالسلام"
در تاریخ ادب عربی بر اساس برخی اسناد موجود، نخستین شعر را در ستایش امام چهارم، ابوالاسود دوئلی بهمناسبت میلاد آنحضرت سروده؛ هرچند دربارهی استناد و انتساب شعر او بهمطلع "و انّ غلاماً بین کسری و هاشم" در این مجال نمیتوان اظهار نظر کرد.
در شعر فارسی هم، اقدم اشارات به علیبنالحسین، مربوط به قصیدهی مشهور کسایی است با مطلع"فهم کن گر مومنی فضل امیرالمومنین".
در ابیات پایانی این شعر که "۳۷۰ سال پس از زمان پیمبر " سروده شده، کسایی صرفا به نام امام چهارم اشاره کرده است:
منبری کآلوده گشت از پای مروان و یزید
حقّ صادق کی شناسد وآن زینالعابدین؟
(دیوان کسایی، ص ۹۶)
در کنار این دو شعر ِنخستین و در طول بیش از هزار سال اخیر، صدها شعر و شاید هزاران تلمیح دربارهی امام چهارم در شعر فارسی و عربی ثبت شده؛ بااینحال هیچ شعری، مقبولیت میمیهی فرزدق را نیافته است:
هذا الذی تعرف البطحاء وطاته
والبیت یعرفه والحلّ والحرم
دیوان فرزدق
این شعر از آثار مشهوری است که "شان و جایگاه سرودنش" در ادبیات عرب ثبت شده؛ هرچند در تعداد ابیات آن میان پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد.
#امام_سجاد
#فرزدق
#کسایی
@mmparvizan