eitaa logo
مدافعان ظهور
390 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
74 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷امام مهدی شناسی ۱۷🌷 🌿زیارت آل یاسین🌿 ✨السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ/سلام بر تو ای حجت خداوند و اي دليل و رهنمون اراده‌ی او 💠"دلیل" در لغت به معنی: راهنما، رهبر، ، نشانگر، علامت و نمودار است. یعنی سالک با دلیل به مقصود و مطلوب خود می‌رسد. 💠"اراده" به معنی خواسته، میل و رغبت، آهنگ و قصد کردن است.  💠امام به اذن حق اختیاردار جهان هستی است، به غیر از اراده حق، اراده و خواست ديگري ندارد. 💠ايشان نشان‌گر اراده الهی است واراده حضرت حق در وجود امام جلوه گر شده است. 💠 اراده خداي سبحان در سوره مباركه يس آيه ٨٢ چنين آمده است: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ » « فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود!» 💠اراده امام زمان در طول اراده خداي سبحان است وهمان امري را اراده مي كند كه خداي سبحان خواسته است. 💠ایشان با جذبه ی خود بندگان را به‌سوی اراده خداوند راهنمایی می‌کند. در رسیدن به اراده حق، خواست نادرست و دنیوی انسان تحت اراده ولیّ زمان قرار مي گيرد. ‌‌ مهدی_شناسی ۱۷
جلسه نوزدهم شرح نهج الولایه.mp3
14.49M
♦️♦️ 🔸 جلسه نوزدهم « شرح نهج الولایه » 🔸 ماه رمضان ۱۳۷۹ ش - حسینیه عاشقان کربلای ساری 🔸 با افاضات استاد صمدی آملی ⬆️⬆️
فصل۳ ادعای بلیای منجم قسمت۳۴ متن زیر مطالعه شود⬇️⬇️
مدافعان ظهور
#مدعیان_دروغین_مهدویت فصل۳ ادعای بلیای منجم قسمت۳۴ متن زیر مطالعه شود⬇️⬇️
فصل۳ ادعای بلیای منجم قسمت۳۴ در جمادی الاولی سال ۴۸۳ ه.ق مردی به نام «بلیا» در شهر بصره ظاهر شد که دستی در نجوم داشت. وی با بیان اینکه «مهدی موعود» است شمار زیادی از مردم این شهر را گمراه نمود. او جنایاتی در این شهر محقق ساخت و از جمله دارالکتب بصره را که در اسلام نظیر نداشت به آتش کشید و توانست مدتی بر این شهر حکمرانی نماید. (ر.ک: البدایه و النهایه، ج ۱۲، ص ۱۳۶) در برخی منابع آمده است که نامبرده پس از تسلط بر بصره به اطراف و اکناف نوشت: «مهدی موعود که خلق را دعوت به حق می نماید منم. اگر طاعت و انقیاد من می نمایید از عذاب اخروی و ذلت دنیوی امن و خلاص خواهید شد و اگر قدم از دایره اطاعت من – که صاحب الزمانم – بیرون می نهید یقین دانید که در هر دو سرای به عذاب و وبال گرفتار می گردید. پس به خدای سبحانه و تعالی و امام مهدی ایمان بیاورید.» پس از انتشار این نامه سعد الدوله و سیف الدوله از فرماندهان بغداد با لشگری آراسته متوجه بصره شدند تا جائی که بلیا با شنیدن خبر آنان از ادعای خود در گذشت و به جانب بحرین گریخت. ایشان در پی او رفتند و او را از بحرین دستگیر نموده و پیش سلطان وقت «ملک شاه» بردند و صبح گاهان از سر تمسخر کلاهی بر سر او نهادند و و بر شتر سوار کردند و در تمامی شهر بغداد بگرداندند و در نهایت او را به چوبه دار آویختند. (ر.ک: تاریخ الفی، ج ۴، ص ۲۵۰۷ و ۲۵۰۸) #shia #عدالت_در_اسلام @modafeanzuhur
🔴 ارتباط فاطمیه و مهدویت (۱) 🔵 فاطمه تنها یاور امام زمانش 🌕 بنی اسرائیل، حضرت موسی را تنها گذاشتند، گفتند: تو و پروردگارت بروید و بجنگید؛ ما این‌جا نشسته‌ایم حضرت موسی فرمود: پروردگارا! من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم. بین ما و این جماعت نابکار جدایی افکن. پروردگار فرمود: آرامش حرام شد، چهل سال در بیابان تیه سرگردان شوند، و بر فاسقان اسفناک نباش.... 🔺و نامردمان حضرت علی علیه‌السلام را تنها گذاشتند. علی ماند و فاطمه. گفتند: حق با شماست. بروید و بجنگید که اگر پیروز شدید به شما خواهیم پیوست. 🔹 حضرت علی علیه‌السلام ، فاطمه علیها‌السلام را خانه به خانه همراه می‌طلبید. گفت: خدایا! جز خودم و فاطمه را در اختیار ندارم. فاطمه علیها‌السلام خدا را شاهد گرفت که از آن قوم غضبناک است. 🥀علی علیه‌السلام فرمود: خدایا! مرا از اینان بگیر. 🥀 فاطمه علیها‌السلام فرمود: خدایا! وفاتم را برسان. 🔺و این چنین شد که: آرامش و اتحاد بر آنان حرام شد. در زمین سرگردان شدند. وادی تیه امت و غیبت آغاز شد و همچنان بشریت حیران و سرگردانند... 🔹 تنها راه نجات بشریت از این حیرت و سرگردانی لبیک به پیام فاطمیه و بازگشت به سمت خیمه ی حجت خداست. https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
🌷امام مهدی شناسی ۱۸🌷 🌿زیارت آل یاسین🌿 ✨السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ/سلام ما بر تو ای تلاوت کننده کتاب خدا و مفسر آن✨ ‌‎💠سلام بر امامی که علی الدوام مشغول تلاوت قرآن است و دائماً قرآن را بر زبان مخاطبان خود جاری می‌کند. 💠ادب زائر در برابر امام اقتضاء دارد که همواره شنونده آیات الهی بوده و گوش جان به صوت «تالی کتاب الله» بسپارد. ‌‎💠هر انسان عاقلی باید در طی شبانه روز لحظاتی را برای توسل و گوش سپردن به پیام الهی از لسان مطهر امام اختصاص دهد تا با تجلی تلاوت حضرت، او نیز تلاوت قرآن را بر لسان جاری كند و پیام‌های قرآن را از قرآن ناطق دریافت نمايد. ‌‎💠امام زمان در هنگام تلاوت، اسرار قرآن را برای زائر ترجمه کرده و او را به سر منزل توحید هدایت می کند. ‏💠‎در این سلام قید کتاب‌الله انسان را به تأمل و دقت برمی‌انگیزد.حضرت تلاوت کتاب‌الله را عهده‌دار هستند نه کلام‌الله. 💠در تلاوت کتاب‌الله از تمام جزئیات پرده‌برداری می‌شود، اما در کلام الله، مباحث قرآن به‌صورت کلی بیان می‌گردد. ‌‌ مهدی_شناسی ۱۸
جلسه بیستم شرح نهج الولایه.mp3
7.54M
♦️♦️ 🔸 جلسه بیستم « شرح نهج الولایه » 🔸 شب ِ بیست و یکم ماه رمضان ۱۳۷۹ ش - حسینیه عاشقان کربلای ساری 🔸 با افاضات استاد صمدی آملی ⬆️⬆️
مطالعه کپشن
مدافعان ظهور
مطالعه کپشن
کم کم داستان این زندگی وارد ماجراهای جدید شد. شرایط زندگی مرا به سمت تنها زندگی کردن کشید و من در خانه ای مستقل از خانواده زندگی می کردم. ساعات زیادی از زندگی ام را مطالعه می کردم و ساعات زیادی را بحث با دیگران به خصوص با یکی از دوستان نزدیک که چند وقتی بود با او معاشرت داشتم. اصرارهای متوالی او برای زندگی با من سبب شد او را به خانه خویش راه دهم و دیری نپایید که او اسباب و اثاثیه اش را به خانه من آورد. من ساز می زدم و او هم اهل ساز بود. و شاید این وجه مشترک جذابی برای زندگی با او بود. اینکه دو هنرمند باشیم و هر دو فضای زیبایی بسازیم. این رویای بی جهت من بود که نمی دانستم چه دامی است. او یک مسیحی متعصب بود و هیچ وقت نمی شد با او بحث کرد اوایل وقتی سر ادیان بحث می کردیم بلند می شد و رنگ و رویش عوض می شد. در خانه راه می رفت... نمیدانم چرا وحشتناک می شد..ترسناک می شد.. وقتی انجیل می خواندم با من میخواند اما جلوی توجه زیاد را می گرفت. وقتی پرسشی پیش می آمد به دنبال حرفهای بی منطق بود یا برخوردی که می کرد که نباید زیاد توجه و تمرکز کرد. خلاصه کم کم ماجرای ما دو نفر به سمت جنجال های اساسی رفت. در زمان حضور او در خانه اتفاقات خاصی می افتاد. یک بار با او بحثی داشتم وقتی برگشتم او را در حالی دیدم که هاله ای سیاه دور سر او است. ترسیدم و از او فاصله گرفتم. گاهی در چشمهایش برقی تیز می زد و باز مرا می ترساند. کم کم احساس کردم او نه تنها مسیحی نیست بلکه یک انسان بی هویت و بی خدا است که به دنبال از بین بردن کلیه عقاید من است. از بحث و تحقیق فرار می کرد. مدام از اندیشه های کمونیستی صحبت می کرد و به دنبال از بین بردن ریشه ای عقاید من نیست. تصمیم به جنگ با او داشتم...مدتی زیادی نگذشته بود که کنجکاو شدم بدانم خانواده اش کیست و هیچ کس را پیدا نکردم! می گفت محل کارم در فلان منطقه است! اما آنجا نبود! از دوستان مشترکمان جویا شدم..اما هیچ کس اطلاعات واضحی از او نداشت.. او که بود...که آرام ارام به من و زندگی من وارد شده بود!؟؟؟ . . این داستان واقعی، برگرفته از زندگی خانوم ن.ا ازتهران است، که توسط ادمین پیج زیر نوشته شده 👇 @gole_yas_313.313 به دلیل شخصی بودن این داستان، لطفا با ذکر منبع کپی و نشر دهید . @Mahdiyavaranim313 @modafeanzuhur https://www.instagram.com/modafe.zohor?r=nametag
همراهان ملاحظه کنید هتاکی های اطباع احمد بصری مدعی یمانی رو قسمت هشتم این پست رو تو اینستا هم گذاشتم جملاتش اصلا ربطی به پست نداره معلومه که داره هتاکی میکنه لعنت خدا بر احمد بصری واطباعش نادانش
جلسه بیست و یکم شرح نهج الولایه.mp3
12.51M
♦️♦️ 🔸 جلسه بیست ویکم « شرح نهج الولایه » 🔸 شب ِ بیست و دوم ماه رمضان ۱۳۷۹ ش - حسینیه عاشقان کربلای ساری 🔸 با افاضات استاد صمدی آملی ⬆️⬆️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷امام مهدی شناسی ۱۹🌷 🌿زیارت آل یاسین🌿 ✨السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ/سلام ما بر تو ای تلاوت کننده کتاب خدا و مفسر آن✨ 💠 حضرات معصومين علیهم‌السلام تالیان واقعی قرآن می‌باشند،امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه قرآن ناطق است، همچنان كه ساير معصومين علیهم‌السلام قرآن ناطق هستند. 💠این بزرگواران از قرآن جدا نيستند و قرآن نيز از اينان جدايی ندارد. 💠 پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌عليه‌و‌آله می‌فرمایند:«كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مُلَازِمٌ لِصَاحِبِهِ غَيْرُ مُفَارِقٍ لَهُ حَتَّى يَرِدَا إِلَى اللَّهِ فَيَحْكُمَ بَيْنَهُمَا وَ بَيْنَ الْعِبَاد» «هر کدام از دو ثقل (قرآن و عترت) ملازم با دیگری است و از او جدا نمی‌شود تا بر خدا وارد شوند، آنگاه او میان آن‌ها و بندگانش حکم نماید» 📘 بشارةالمصطفی صلی‌الله‌عليه‌و‌آله، ص ۳۰ 💠فعل و قول امام معصوم مفسّر کلام خداست. در واقع قرآن همان امام است اما صامت، و امام همان قرآن است امّا ناطق. 💠قرآن و عترت، حیات بخش انسان بوده، و پاسخ به ندای عترت، عامل حیات و هدایت انسان است. 💠 وجود مقدس امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه قرآن ناطق است. 💠در هر تلاوت گويا کلاس تفسیر و ترجمه‌ی همتای خود -قرآن صامت- را عهده‌دار است. 💠وظیفه هر آنكس كه خواستار همراهی باحضرت است، تنها پذيرش اين جايگاه حضرت است و اينكه قلبا باور داشته باشد اين معلم بهترين تلاوت و والاترين تفسير را دارد، او با اين اعتقاد پیوست به امام پيدا می‌كند و با تمسک به قرآن ناطق پیام‌های الهی را دريافت می‌كند.   💠 امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه در اين تلاوت و تفسير، زائر را با عبارات، الفاظ، ترجمه و اسرار باطنی قرآن آشنا می‌کند، زائر عارف از حضرت طلب می‌كند تا صدای تلاوت ايشان را با گوش جان بشنود. چه خوش است صوت قرآن،ز تو دلربا شنیدن به رُخَت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن ‌‌ مهدی_شناسی ۱۹ آل یاسین
♦️♦️ 🌷. 🔸سرور من! الان که جوانید، داری سرزمین جانت را نشا کاری می کنی، همین الان علف هرزه ها را در کنار نشا کاری زمینت فرو نکن؛ وگرنه بعد بخواهی وجین کنی، گرفتار می شوی. 🔹تمام اینهایی که الان در اجتماع لا اُبالی گری می کنند همه جرقه می خورند، همه سرشان به سنگ می خورد، از سِنِ چهل سال به بالاتر بر می گردند،تک تک شان می روند دیگر بر نمی گردند. 🔸حالا با این زمین چه کند؟ حالا این روحانی بنده ی خدا می خواهد این آقا را وجین کند چکارش کند؟ 🔹پنجاه سال این علف هرزه ها را اینجا سبز کرده، چه جوری از درونش بِکَند در بیاورد، به چه جان کندنی ، چه طوری می شود درستش کرد؟ 🔸وقتی پیر شد و پاییز رسیده وجین نمی شود کرد . چکار می شود کرد!؟ آنوقت این روحانی بندهِ خدای مسجد محل، با این پیر چکار کند؟! ✳️ استاد صمدی آملی، شرح رساله « نهج الولایه » - جلسه ۱۵
امید: انتشار نامه تکان‌دهنده شهید سلیمانی به فرزندش؛ هرگز نمی‌خواستم نظامی شوم شهید قاسم سلیمانی در نامه‌ی خود به فرزندش که برای نخستین بار منتشر شده است از چگونگی انتخاب شغل خود می‌گوید. متن نامه شهید حاج قاسم سلیمانی به فرزندش «بسم الله الرحمن الرحیم آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضی‌ام. در این سفر برای تو می نویسم تا در دلتنگی‌های بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید. هر بار که ســفر را آغاز می‌کنم احساس می کنم دیگر نمی بینمتان. بارها در طول مســیر چهره‌های پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کرده‌ام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریخته‌ام. دلتنگتان شده‌ام، به خدا ســپردمتان. اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافته‌ام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیده‌ای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم، کمتر اتفاق می‌افتد اما چشمانش برایش باارزشترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می کنم و کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی توانم و این به دلیل علاقه‌ی من به نظامی‌گری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما. من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیون‌ها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آن‌ها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضی‌ها چند سال برخی‌ها ده سال اما کمتر کسی به یک ‌صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آن‌ها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهم‌اید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همه‌ی وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعله‌های آتش می بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد. اما دیدم چگونه می توانم حلّال این خوف و نگرانی‌هایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرض‌های صعب‌العلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنــم؛ هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمی‌آمد. من کلمه‌ی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گنده‌گویی است و بار خورجین را سنگین می کند. عزیزم از خدا خواستم همه‌ی شریان‌های وجودم را و همه‌ی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌به‌سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می جنگم. عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زن
دگی می کنید. چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام. دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم. والسلام علیکم و رحمت الله https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جلسه ۲۲ شرح نهج الولایه.mp3
14.72M
♦️♦️ 🔸 جلسه ۲۲ « شرح نهج الولایه » 🔸 ماه رمضان ۱۳۷۹ ش - حسینیه عاشقان کربلای ساری 🔸 با افاضات استاد صمدی آملی ⬆️⬆️