🌷امام مهدی شناسی ۱۸🌷
🌿زیارت آل یاسین🌿
✨السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ/سلام ما بر تو ای تلاوت کننده کتاب خدا و مفسر آن✨
💠سلام بر امامی که علی الدوام مشغول تلاوت قرآن است و دائماً قرآن را بر زبان مخاطبان خود جاری میکند.
💠ادب زائر در برابر امام اقتضاء دارد که همواره شنونده آیات الهی بوده و گوش جان به صوت «تالی کتاب الله» بسپارد.
💠هر انسان عاقلی باید در طی شبانه روز لحظاتی را برای توسل و گوش سپردن به پیام الهی از لسان مطهر امام اختصاص دهد تا با تجلی تلاوت حضرت، او نیز تلاوت قرآن را بر لسان جاری كند و پیامهای قرآن را از قرآن ناطق دریافت نمايد.
💠امام زمان در هنگام تلاوت، اسرار قرآن را برای زائر ترجمه کرده و او را به سر منزل توحید هدایت می کند.
💠در این سلام قید کتابالله انسان را به تأمل و دقت برمیانگیزد.حضرت تلاوت کتابالله را عهدهدار هستند نه کلامالله.
💠در تلاوت کتابالله از تمام جزئیات پردهبرداری میشود، اما در کلام الله، مباحث قرآن بهصورت کلی بیان میگردد.
#امام مهدی_شناسی
#قسمت_۱۸
#زیارت_آل_یس
جلسه بیستم شرح نهج الولایه.mp3
7.54M
♦️#نهجالولایه♦️
🔸 جلسه بیستم « شرح نهج الولایه »
🔸 شب ِ بیست و یکم ماه رمضان ۱۳۷۹ ش - حسینیه عاشقان کربلای ساری
🔸 با افاضات استاد صمدی آملی ⬆️⬆️
مدافعان ظهور
مطالعه کپشن
#قسمت_هشتم
کم کم داستان این زندگی وارد ماجراهای جدید شد. شرایط زندگی مرا به سمت تنها زندگی کردن کشید و من در خانه ای مستقل از خانواده زندگی می کردم. ساعات زیادی از زندگی ام را مطالعه می کردم و ساعات زیادی را بحث با دیگران به خصوص با یکی از دوستان نزدیک که چند وقتی بود با او معاشرت داشتم.
اصرارهای متوالی او برای زندگی با من سبب شد او را به خانه خویش راه دهم و دیری نپایید که او اسباب و اثاثیه اش را به خانه من آورد. من ساز می زدم و او هم اهل ساز بود. و شاید این وجه مشترک جذابی برای زندگی با او بود. اینکه دو هنرمند باشیم و هر دو فضای زیبایی بسازیم.
این رویای بی جهت من بود که نمی دانستم چه دامی است. او یک مسیحی متعصب بود و هیچ وقت نمی شد با او بحث کرد اوایل وقتی سر ادیان بحث می کردیم بلند می شد و رنگ و رویش عوض می شد. در خانه راه می رفت...
نمیدانم چرا وحشتناک می شد..ترسناک می شد..
وقتی انجیل می خواندم با من میخواند اما جلوی توجه زیاد را می گرفت. وقتی پرسشی پیش می آمد به دنبال حرفهای بی منطق بود یا برخوردی که می کرد که نباید زیاد توجه و تمرکز کرد.
خلاصه کم کم ماجرای ما دو نفر به سمت جنجال های اساسی رفت. در زمان حضور او در خانه اتفاقات خاصی می افتاد. یک بار با او بحثی داشتم وقتی برگشتم او را در حالی دیدم که هاله ای سیاه دور سر او است. ترسیدم و از او فاصله گرفتم.
گاهی در چشمهایش برقی تیز می زد و باز مرا می ترساند. کم کم احساس کردم او نه تنها مسیحی نیست بلکه یک انسان بی هویت و بی خدا است که به دنبال از بین بردن کلیه عقاید من است. از بحث و تحقیق فرار می کرد. مدام از اندیشه های کمونیستی صحبت می کرد و به دنبال از بین بردن ریشه ای عقاید من نیست.
تصمیم به جنگ با او داشتم...مدتی زیادی نگذشته بود که کنجکاو شدم بدانم خانواده اش کیست و هیچ کس را پیدا نکردم! می گفت محل کارم در فلان منطقه است! اما آنجا نبود! از دوستان مشترکمان جویا شدم..اما هیچ کس اطلاعات واضحی از او نداشت..
او که بود...که آرام ارام به من و زندگی من وارد شده بود!؟؟؟
.
#ادامه_دارد .
این داستان واقعی، برگرفته از زندگی خانوم ن.ا ازتهران است، که توسط ادمین پیج زیر نوشته شده 👇
@gole_yas_313.313
به دلیل شخصی بودن این داستان، لطفا با ذکر منبع کپی و نشر دهید
.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_زینب_کبری_س
#امام_زمان_عج_آوردنیست_نه_آمدنی
#مسلمان #اسلام #مسیحیت #تغییردین #کلیسا #عیسی #مسیح
#امام_زمان #عشق #امید #ظهور #آخراالزمان #شیطان #مد
#son_of_man #son_of_man
@Mahdiyavaranim313
@modafeanzuhur
https://www.instagram.com/modafe.zohor?r=nametag
جلسه بیست و یکم شرح نهج الولایه.mp3
12.51M
♦️#نهجالولایه♦️
🔸 جلسه بیست ویکم « شرح نهج الولایه »
🔸 شب ِ بیست و دوم ماه رمضان ۱۳۷۹ ش - حسینیه عاشقان کربلای ساری
🔸 با افاضات استاد صمدی آملی ⬆️⬆️