eitaa logo
مدافعان ظهور
382 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
82 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان ظهور
مطالعه کپشن
روزها و سالها می گذرد... رومینابه عیسی علاقه زیادی داشت، همیشه و همه جا با اوصحبت می کرد، و او را با نام مولای عزیزم میخواند. او هرشب قبل ازخواب کمی ازکتاب را میخواند، آن شب بر اساس عادت همیشگی اش انجیل را برداشت ومشغول خواندن شد، ناگهان متوجه کلمه ای عجیب می شود، کلمه ای که تا به حال به آن توجه نکرده بود.. .. این نام در و در بحث و به کار رفته است.. رومینا خوب می داند که نام مسیح درانجیل وتمام مسیحیان مسیح(ع) را پسر خدا می دانند. او به شدت کنجکاو می شود، تمام شب را به این فکر می کرد که مگر منجی ما عیسی مسیح نیست؟ پس، پسر انسان چه کسی می تواند باشد، او به درستی فهمیده بود که پسر انسان شخصی غیر ازمسیح است. . رومینا شروع به تحقیقات گسترده درباره خویش می کند. او برای پرسش هایش مکان های زیادی رفت، ها.. .. .. های اسلام و جاهای خاص دیگر.. برخی او را به خاطر سوالات خاصش مسخره می کردند و برخی او را از آن مکان بیرون می انداختند. . در اوج بحران های زندگی اش شبی دل خسته تر ازهمیشه ازمولایش مسیح نشانه ای خواست؛ چندوقتی بود که فکرش به شدت درگیرسوالاتی بود که پاسخی دربین هیچ کس نداشت!! اونمی خواست کسی با توضیح قانعش کند ومی خواست خودش به کشف حقیقت برسد.. آن شب درخواب، خودش را دید که در یک خودرو خواب است، ناگهان ازخواب می پرد و می بیند، ماشین در جاده ای باریک و به ظاهر بی انتها در حال حرکت است. تمام اطراف جاده درختان تنومند بودند و آسمان آبی شفاف بود. مردی پشت فرمان نشسته است که لباس سپیدی به تن دارد. یکباره به او می گوید: تو کیستی!! صبر کن! من را کجا می بری؟؟ و مرا پیاده کن!! . آن مرد برمی گردد و به صورت اونگاه می کند، رومینا ناگهان درخواب متوجه می شود که این چهره همان شمایلی است همیشه ازسیمای مسیح شنیده است، چهره ای شبیه به مجسمه های کلیساها، آن مردمولایش مسیح بود، چهره زیبای او و نگاهی که به او می کندهرگز نمی تواند آن را در واژه ای بگنجاند. .. . این داستان واقعی، برگرفته از زندگی خانوم ن.ا ازتهران است، که توسط ادمین پیج زیر نوشته شده 👇 @gole_yas_313.313 به دلیل شخصی بودن این داستان، لطفا با ذکر منبع کپی و انتشار دهید . @Mahdiyavaranim313 @modafeanzuhur https://www.instagram.com/modafe.zohor?r=nametag