☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 252-244 بقره قسمت چهارم بخش سوم1⃣ بحث علمى و اجتماعى ● بحث علمى و اجتماعى (بررسى سه اصل تن
آیات 252-244 بقره قسمت چهارم
بخش سوم2⃣
بحث علمى و اجتماعى
● بحث علمى و اجتماعى (بررسى سه اصل تنازع بقا ، انتخاب و تبعیت محیط در طبیعت و اجتماع و نظر اسلام در این مورد)
آرى ، به قول بعضى ها اجتماع هم به نوبه خود از همان ناموس طبيعى تنازع در بقا و انتخاب اشرف حكايت مى كند، زيست شناسان هم از راه شناسائى فسيل ها و آثار باستانى ، به وجود حيواناتى در ما قبل تاريخ پى برده اند كه امروز اثرى از آنها بطور كلى در تمام روى زمين ديده نمى شود، مانند حيوانى كه نامش را ((برونتوساروس )) گذاشته اند، و نيز به حيواناتى از قبيل تمساح و قورباغه برخورد كرده اند كه به جز از نمونه هائى از آن در اين اعصار نمانده ، و دانشمندان مزبور گفته اند براى انقراض آنها هيچ عاملى به جز همان تنازع در بقا و انتخاب اشرف در كار نبوده ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 456
و همچنين انواع حيواناتى كه در اين عصر موجودند، هميشه در تحت عوامل تنازع بقا و انتخاب اشرف در حال تغيير شكل هستند و از ميان آنها، حيوانى قابل بقا و دوام است كه وجودش اشرف و اقوى باشد، چنين موجود ى به حكم وراثت كه آن هم خود عاملى ديگر است ، نسلش باقى مى ماند.
و بر همين قياس ، ساير موجودات تكون يافته است ، به اين معنا كه اصل و منشأ تمامى موجودات طبيعت اجزاى ماده اى بود كه در فضا پراكنده و سرگردان بودند، و در تحت همين دو ناموس طبيعى به هم چسبيده ، نخست كرات آسمانى را تشكيل دادند و سپس ، باز به حكم اين دو اصل ، انواع موجودات در آن پديد آمدند و آنچه صلاحيت بقا را داشت ، باقى ماند، و عامل وراثت ، نسل آن را نيز حفظ كرد و آنچه صلاحيت بقا را نداشت به خاطر ناموس تنازع و به دست موجودات قسم اول فاسد و منقرض شد، اين بود نظريه طبيعى دانان و جامعه شناسان قديم .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیتالله بهجت قدسسره○□
□○... آری، اگر انسان در خانه زیبا و حتی در طبقه هزارم هم باشد، دنیا همانند «لَبَیتُ الْعَنکبُوتِ؛ خانه عنکبوت»(عنکبوت: ۴۱) سست و بیاساس، و سرای غرور و فریب است، و وقتی ویران شد همهاش فرو میریزد، و یا مانند خانهای است که روی پلی ساخته شده باشد و زیربنای آن ثابت و پابرجا نباشد و خراب گردد و فرو ریزد.
□○در محضر بهجت، ج۲، ص۴۱۶○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روائى سوره فیل□
□در مجمع البيان مى گويد: تمامى راويان اخبار اتفاق دارند در اينكه پادشاه يمن كه قصد ويران كردن كعبه را داشته شخصى بوده به نام #ابرهه بن صباح اشرم . و بعضى از ايشان گفته اند: كنيه او ابو يكسوم بود. و از واقدى نقل شده كه گفته همين شخص #جد_نجاشى پادشاه يمن در عهد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بوده است .
□سپس همچنان داستان #استيلاى ابرهه بر #يمن را نقل مى كند تا آنجا كه مى گويد: او در يمن #كعبه اى بنا كرد، و در آن گنبدهايى از #طلا نهاد، و اهل مملكت خود را فرمان داد تا آن خانه را همچون #مراسم_حج زيارت نموده پيرامون آن طواف كنند، و در اين بين #مردى از بنى كنانه از قبيله خود به يمن آمد، و در آنجا به اين كعبه (قلابى ) بر خورد، پس در همانجا نشست تا #قضاى_حاجت كند، و اتفاقا خود ابرهه از آنجا گذشت ، و آن نجاست را ديد، پرسيد چه كسى به چنين عملى جرات كرده ؟ به نصرانيتم سوگند كه آن خانه را #ويران خواهم كرد تا كسى به حج و زيارت آنجا نرود، آنگاه دستور داد تا فيل بياورند و در بين مردم اعلام كنند كه آماده حركت باشند، مردم و مخصوصا پيروانش از اهل يمن بيرون شدند و اكثر پيروانش از عك و اشعرون و خثعم بودند.(۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بحث روائى سوره فیل□ □در مجمع البيان مى گويد: تمامى راويان اخبار اتفاق دارند در اينكه پادشاه يمن
□بحث روائى سوره فیل□
□مى گويد: سپس كمى راه پيمود و در بين راه مردی را به سوى بنى سليم فرستاد تا مردم را دعوت كند تا بجاى خانه كعبه خانه اى را كه او بنا كرده زيارت كنند، از آن طرف مردى از حمس از بنى كنانه به او برخورد و به #قتلش رسانيد و اين باعث شد كه #كينه ابرهه بيشتر شده ، و سريع تر روانه مكه شود.
□و چون به #طائف رسيد از اهل طائف خواست تا مردى را براى راهنمايى با او روانه سازند، اهل طائف مردى از هذيل به نام نفيل را با وى روانه كردند، نفيل با لشكر ابرهه به راه افتاد و به راهنمايى آنان پرداخت تا به مغمس رسيده ، در آنجا اطراق كردند، و مغمس ، محلى در شش ميلى (سه فرسخى ) مكه است در آنجا مقدمات لشكر (كه آشپزخانه و آذوقه و علوفه و ساير مايحتاج لشكر را حمل مى كند) را به مكه فرستادند، مردم #قريش دسته دسته به بلنديهاى كوه ها بالا آمدند، و چون #لشكر_ابرهه را ديدند، گفتند ما هرگز تاب #مقاومت با اينان را نداريم ، در نتيجه غير از #عبدالمطلب بن هاشم و شيبه بن عثمان بن عبد الدار كسى در مكه باقى نماند،(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بحث روائى سوره فیل□ □مى گويد: سپس كمى راه پيمود و در بين راه مردی را به سوى بنى سليم فرستاد تا مر
□بحث روائی سوره فیل□
□عبدالمطلب همچنان در كار #سقايت خود پايدارى نمود، و شيبه نيز در كار #پرده_دارى كعبه پايدارى كرد در اين #موقعيت حساس عبدالمطلب دست به دو طرف درب كعبه نهاد، و عرضه داشت :
لا هم ان المرء يمنع رحله فامنع جلالك
لا يغلبوا بصليبهم و محالهم عدوا، محالك
لا يدخلوا البلد الحرام اذا فامر ما بدالك
يعنى : #بارالها هر كسى از آنچه دارد دفاع مى كند، تو نيز از خانه ات كه مظهر #جلال تو است دفاع كن ، و نگذار با #صليبشان و كعبه #قلابيشان بر كعبه تو تجاوز نموده ، حرمت آن را هتك ، كنند، مگذار داخل شهر حرام شوند، اين نظر من است ولى آنچه تو بخواهى همان واقع مى شود. (۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت اول)○□
□○روز هشتم ماه ذیالحجّه، روز #ترویه، روز آب برداشتن است. در صدر اسلام به دلیل اینکه امکانات زیستی در سرزمین عرفات، مشعر و منا نبود، حج گزاران یا حاجیان برای انجام این بخش از مناسک حج، ناگزیر بودند با خود آب و غذا بردارند و ببرند؛ لذا روز هشتم را که روز آغاز عزیمت بود، یوم التّرویه، یعنی روز آب برداشتن نام نهادند.
□○در جنبهی باطنی حج هم همین است. یعنی در مسیر لقاء خدا باید ماء #ولایت، عامل حیاتبخش سالک الی الله باشد. تا کسی از سرچشمهی آب ولایت توشهای برنگیرد، نمیتواند راه لقاء خدا را تا پایان، به سلامت طی کند.
□○در یومالتّرویه آب برداشته میشود و حاجی در مسجد الحرام و کنار خانهی خدا یا در هر نقطهی دیگر شهر، برای انجام اعمال حج، مُحرِم میشود. از نظر فقهی هر جای شهر مکّه باشد میتواند به احرام حج محرم شود. مُحرِم شدن به معنای حرمت گزاردن بر خدای متعال است.
□○به یک تعبیر، احرام به رعایت حرمت حضرت حق و مراعات ادب بندگی قائل شدن است و تعبیر دیگر، حرام کردن آنچه بر خود حلال است. قسمت اعظم آنچه در احرام بر مُحرِم حرام میشود، حلالهای الهی است. این نشان میدهد کسی که قصد سلوک الی الله میکند؛ بسیاری از چیزهایی را که بهرهمندی از آنها برای دیگران روا و بلامانع است، بر خود حرام میکند. لذائذ و تنعّمات را بر خود حرام میکند.
○ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست
○عاشقی شیوهی رندان بلاکش باشد
□○لذا محرم شدن، هم نوعی مراقبهی عبودیّت و بندگی است، هم نوعی ریاضت و تحریم کردنِ آنچه بر دیگران حلال است. چراکه این فرد عازمِ سفرِ #لقاء و دیدار خدای متعال است. کسی که چنین قصد و عزمی میکند، باید باب تنعّم و #دنیادوستی و لذّتجویی را بر خود مسدود کند؛ همینطور باید ادب بندگی را مراعات کند. هم حرمت حقّ متعال را پاس دارد؛ هم خویشتن را از تنعّمات بازدارد.
#ادامه_دارد...
□○در محضر استاد مهدی طیب - ۹۱/۰۸/۰۵
#ماه_ذی_الحجه○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●ویژگی های عبودیت
استاد علی صفایی حائری●□
□●اين را بدان كه اگر در صراط بودى و در مقام عبوديّت، تو را به سبيل و به عبادتها آگاه مىكنند: «الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْديَنَّهُم سُبُلَنا».
□●عبوديّت سه خصوصيت دارد: نيّت، سنّت، اهميّت.
□●و كسى كه اين سه اصل را داشت، بهخاطر خدا و مطابق حدود و سنّت اسلام و با توجه به اهميّتها حركت كرد، او را به سبيلها و راهها هدايت مىكنند.
□●اگر هدايت خدا را به دست آوردى،به خاطر وسوسهها، از آن چشم مپوش و به حرفها گوش مده واز موانع و از فقر و بدبختى و يا تنهايى و غربت نترس؛ كه رنجها در راه خدا، راحت است و راحتىها در راههاى ديگر، رنج؛ كه تو در بهار، رنج زمستان را در دل دارى و غصّهى فردا را مىخورى.
□●نامه های بلوغ، صفحه ۴۱●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□چنانكه خواب موجب تعطيل حواس آدمى وانصرافش ازاين نشأه ميشود رسوخ در علم و معرفت و دوام درحضور و مراقبت موجب انصراف از ماسوى الله وسبب اقبال كلى بسوى حقيقة الحقائق مى گردد.
□●نصوص الحکم بر فصوص الحکم
علامه حسنزاده●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●فوقالعادگیِ زمان در روز عرفه●■
■زمان و مکان میتواند تأثیر تشدید کننده در آثار طاعات و عبادات برای انسان داشته باشد.
■در روایات برای شب و روز جمعه آثار فوقالعادهای قائل هستند. یا در ساعات شبانه روز؛ ثلث آخر شب یا بینالطلوعین یا هنگام اذان، آثار ویژهای دارد، تأکید بر نماز اوّل وقت هم به همین علّت است.
■مکان هم میتواند چنین نقشی داشته باشد، مثل عبادتگاهها و زیارتگاهها. لذا فضیلت نمازی که در مسجد خوانده شود بسیار بیشتر از نمازی است که در منزل خوانده شود.
■طاعات و عبادات در معابد، زیارتگاهها و مرقد اولیای خدا تأثیر فوقالعاده پیدا میکند و آثار و برکات آن تشدید میشود.
■در ادعیه داریم: يَا رَبَّ الشَّهْرِ الْحَرَامِ يَا رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ. هم شهرالحرام یا ماه مورد حرمت الهی که ذیالحجّه است و هم بلدالحرام که شهر مورد حرمت الهی و مکّه است آثار تشدید کننده در طاعات و عبادات دارند.
■چنین زمانها و مکانهایی به دو دسته تقسیم میشوند:
■۱) زمانها و مکانهایی که تکویناً و از آغاز، چنین آثاری داشتهاند، یعنی از ابتدا دارای چنین انرژی و بار معنوی بودهاند، مانند کعبه و یا ماه ذیالحجّه
■۲) زمانها و مکانهایی که به سبب یک حادثه یا پدیدهی خاص از یک زمانی به بعد چنین آثاری پیدا کردهاند. مانند روز مبعث رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم که روز فوقالعادهای است و آثار و برکات عجیبی هم دارد، اما این روز از روز بعثت دارای چنین انرژی عظیم معنوی شده است. یا مرقد پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلّم که از روز دفن ایشان دارای چنین انرژیِ فوقالعادهی معنوی شد.
■از برجستهترینِ این زمانها و مکانها روز عرفه و صحرای عرفات است.
☑️عرفه روزی است که در تمام سال برای دعا و مناجات، فوقالعادگی خاصّی دارد.
■کسانی که اهل دیدِ باطنی هستند میبینند که روز عرفه، بخصوص از ظهر به بعد، فضای عالم چگونه است و چه فوقالعادگی خاصّی دارد و چه حیف است که انسان به کاری جز دعا و مناجات مشغول باشد .......
#مراقبات_ماه_ذیالحجه
#استاد_مهدی_طیب
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 252-244 بقره قسمت چهارم
بخش چهارم
● اشكال به نظريه متقدمين از سوى دانشمندان متأخر
متأخرين از اين دانشمندان به متقدمين اشكال كرده اند: به اينكه اين دو قانون كليت ندارد، براى اينكه هم اكنون در عالم ، بسيارى از انواع موجودات ضعيف باقى مانده اند، و اگر قانون اول ، يعنى تنازع دربقاء كليت مى داشت باید اثرى از آنها باقى نمانده باشد.
و نيز بسيارى از انواع گياهان و حيوانات وحشى هستند كه بعضى از آنها اهلى شده و به كمالاتى رسيده اند.
و بعضى ديگر همچنان وحشى و فاقد آن كمالات باقى مانده اند و روز به روز به طرف ضعف مى روند، و عامل وراثت اين ضعف و نقص را در نسل آنها دست به دست مى چرخاند، و اگر قاعده دوم ، يعنى انتخاب اشرف كليت مى داشت ، بايد اثرى از حيوانات و گياهان وحشى و موجودات ضعيف در روى زمين نمانده باشد، بايد اصلا عامل وراثت نتواند در مقابل قاعده دوم حكومت كند، پس دو قاعده نامبرده حكميت ندارند.
بعضى ديگر از طرفداران اين نظريه ، موارد استثنائى را با فرضيه اى ديگر به نام تبعيت محيط تعليل و توجيه كرده و گفته اند: دو قاعده تنازع در بقا و انتخاب طبيعى ، دو قاعده فرعى هستند از يك قاعده ديگر كه همان تبعيت محيط باشد، و توضيح داده اند كه هر موجودى محكوم است به اينكه تابع محيط وجود خود باشد، و محيط عبارت است از مجموع عوامل طبيعى در تحت شرائط خاص زمانى و مكانى ، كه هر موجودى را محكوم مى كند به اينكه در جهات وجوديش تابع او باشد، و همچنين طبيعتى هم كه در فرد هست فرد را واميدارد تا خود را با خصوصيات موجود در محيط زندگيش وفق دهد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 457
به همين جهت است كه مى بينيم هر نوع از انواع موجودات زنده كه در دريا و يا خشكى و در نقاط قطبى و يا استوائى زندگى مى كند اعضا وادوات و قوائى كه دارد همه مناسب با منطقه زندگى او است .
از اينجا مى فهميم كه در محيط زندگى تنها عامل مؤثر است ، اگر وجود موجودى با مقتضيات محيطش منطبق بود آن موجود باقى مى ماند، و اگر نبود محكوم به فنا و زوال است .
پس دو قاعده ((تنازع )) و ((انتخاب ))، دو قاعده فرعى هستند كه از قانون تبعيت محيط انتزاع مى شوند و هر جا كه ديديم آن دو قاعده حكومت ندارد، بايد بفهميم محيط، اجازه چنين حكومتى به آنها نداده است ، اين بود آن توجيهى كه براى موارد نقض ذكر كرده اند.
ليكن همين توجيه نيز حكميت ندارد، و موارد نقضى دارد كه در كتب اين فن ذكر شده ، و اگر قانون تبعيت محيط حكميت مى داشت بايد هيچ مورد نقضى در هيچ جاى عالم نداشته باشد، و هيچ نوع موجودى و يا هيچ فرد از نوعى غير تابع يافت نشود، و نيز هيچ محيطى دگرگون نگردد، و حال آنكه همانطور كه گفتيم انواعى و افرادى را يافته اند كه نه تنها تابع محيط نيستند بلكه احيانا محيط را تابع خود مى كنند و آن را به دلخواه خود دگرگون مى سازند.
بنابراين ، نه اين قانون كليت دارد، و نه آن دو قانون قبلى ، زيرا اگر آن دو قانون كليت مى داشت موجوداتى ضعيف دوشادوش موجوداتى قوى ديده نمى شدند، و حكم توارث در گياهان و حيوانات ناقص و پست ، نافذ نمى شد، پس حق مطلب بطورى كه بحث هاى علمى نيز اعتراف كرده اند اين است كه اين سه قاعده هر چند فى الجمله درست باشند، كليت ندارند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○اشاراتی در باب علم غیب امام معصوم○□
#حضرت_آیتالله_بهجت_قدسسره:
□○بلی، خود امام اصل(معصوم) هم مسموم میشود، لیکن [این] در جایی [است] که میداند عمل به علم حقیقی خودش نباید بکند.[مثلا] اجلش[و هنگامه وفاتش]رسیده است، و[دقیقا] لحظه اجلش را میداند، [اینکه وفاتش] به این سبب خواهد بود، را هم می داند، [اما] مأذون نیست در عمل به غیب به هر چیزی که عالم به غیب است.
□○-[یکی] گفته [بود]: علم به غیب را امام هم نمیداند، [حتی] امام هم نمیداند کی ظهور خواهد کرد. باباجان! «لَو کُنتُ أعلمُ الغیب، لَاستَکثَرتُ مِنَ الخیر، و مَامَسّنِیَ السُوء؛ [اگر غيب را مىدانستم خير بسيار مىيافتم و (هيچ) بلایی به من نمىرسيد] اینها اینجور ندانستنشان با دانستنشان فرق دارد. [اگر گفته میشود] نمیدانند، [یعنی] بهتنهایی نمیدانند. [و اگر گفته میشود] میدانند، یعنی همه چیز را بالغیر (و بهواسطه خداوند) میدانند. آن به آن باید سیم ارتباطش، به أعلی علیین، محفوظ باشد. [به او] بگویند این کلمه [در] اینجا، یا این عمل، [در] اینجا، آیا جائز است یا نه؟ آیا واجب است یا نه؟
-[بنابراین] نمیتوانیم قیاس بکنیم معصومین را با غیر معصوم؛ که آنها[که آگاهانه] مسموم میشدهاند علل دیگری داشتهاند، و دیگران علل دیگری دارند. [لذا] احتیاط [در اینگونه امور] برای دیگران در جای خود باقی است.( بهطوریکه در اینگونه موارد دیگران حق ندارند آگاهانه مسموم شوند)
□○درس خارج فقه، کتاب جهاد، ١٣٨٨/٠٢/١۶ (ده روز قبل از رحلت)○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بحث روائی سوره فیل□ □عبدالمطلب همچنان در كار #سقايت خود پايدارى نمود، و شيبه نيز در كار #پرده_دا
□بحث روائی سوره فیل□
□آنگاه مقدمات لشكر ابرهه به #شترانى از قريش بر خورده آنها را به غنيمت گرفتند، از آن جمله #دويست شتر از عبد المطلب را بردند، وقتى خبر شتران به #عبدالمطلب رسيد، از شهر خارج شد و به طرف لشكرگاه ابرهه روانه گشت ،
حاجب و دربان ابرهه مردى از اشعريها بود، و عبدالمطلب را مى شناخت از پادشاه اجازه ورود براى وى گرفت ، و گفت اينك #بزرگ_قريش بر در است ، كه انسانها را در شهر و وحشيان را در كوه طعام مى دهد، ابرهه گفت بگو تا داخل شود.
□عبدالمطلب مردى تنومند و زيبا بود، همين كه چشم ابو يكسوم به او افتاد بسيار احترامش كرد، به خود اجازه نداد او را روى زمين بنشاند در حالى كه خودش بر كرسى تكيه زده ، و نخواست او را در كنار خود بر كرسى بنشاند، بناچار از كرسى پياده شد، و با آن جناب روى زمين نشست ، آنگاه پرسيد چه حاجتى داشتى ؟ گفت حاجت من دويست شتر است كه مقدمه لشكر تو از من برده اند، ابو يكسوم گفت به خدا سوگند ديدنت مرا شيفته ات كرد، ولى سخنت تو را از نظرم انداخت(۴)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بحث روائی سوره فیل□ □آنگاه مقدمات لشكر ابرهه به #شترانى از قريش بر خورده آنها را به غنيمت گرفتند،
□بحث روائی سوره فیل□
□عبد المطلب پرسيد: چرا؟ گفت : براى اينكه من آمده ام خانه #عزت و #شرف و مايه آبرو و #فضيلت شما اعراب و #معبد دينيتان را كه مى پرستيد ويران سازم و آن را درهم بكوبم ، و در ضمن دويست شتر هم از تو گرفته ام ، تو در باره خانه دينى ات هيچ سخن نمى گويى ، و در باره #شترانت حرف مى زنى از آن هيچ دفاعى نمى كنى ، از مال شخصيت دفاع مى كنى.
□عبدالمطلب در پاسخ گفت : اى ملك من با تو در باره مال خودم سخن مى گويم ، كه #اختيار آن را دارم و موظف بر حفظ آن هستم ، این خانه هم براى خود #صاحبى دارد كه از آن #دفاع خواهد كرد، و #حفظ آن به عهده من نيست ، اين سخن آن چنان ابرهه را مرعوب كرد كه بدون درنگ دستور داد شتران او را به وى باز دهند، و عبدالمطلب برگشت . آن شب براى لشكر ابرهه شبى سنگين بود ستارگانش تيره و تار به نظر مى رسيد در نتيجه دلهايشان احساس كرد گويا مى خواهد عذابى نازل شود.(۵)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بحث روائی سوره فیل□ □عبد المطلب پرسيد: چرا؟ گفت : براى اينكه من آمده ام خانه #عزت و #شرف و مايه آ
□بحث روائی سوره فیل□
□صاحب مجمع البيان سپس ادامه مى دهد تا مى رسد به اينجا كه : در همان لحظه اى كه #آفتاب داشت طلوع مى كرد، #طيور ابابيل نيز از كرانه افق نمودار شدند در حالى كه #سنگ ريزه هايى با خود داشتند و شروع كردند آن سنگها را بر سر لشكريان ابرهه افكندن ، و هر يك از آن مرغان #يك سنگ بر منقار داشت و #دوتا به دو چنگالش ، همينكه آن يكى سنگهاى خود را مى انداخت و مى رفت يكى ديگر مى رسيد و سنگ خود را مى انداخت ، و هيچ سنگى از آن سنگها نمى افتاد مگر آنكه هدف را #سوراخ مى كرد، به شكم كسى بر نخورد مگر آنكه پاره اش كرد، و به استخوانى بر نخورد مگر آنكه پوك و سستش كرد و از آن طرفش در آمد. ابو يكسوم كه بعضى از آن سنگها بر بدنش خورده بود از جا پريد كه بگريزد به هر #سرزمينى كه مى رسيد يك تكه از گوشت بدنش مى افتاد، تا بالاخره خود را به يمن رساند، وقتى به #يمن رسيد ديگر چيزى از او و لشكرش باقى نمانده بود، و همينكه وارد يمن شد سينه و شكمش باد كرد و منفجر شد و به هلاكت رسيد، و احدى از اشعريها و احدى از خثعم به يمن نرسيد....(۶)
مؤلف : در روايات اين داستان اختلاف شديدى در باره خصوصيات آن هست ، اگر كسى بخواهد بايد به تواريخ و سيره هاى مطول مراجعه نمايد.
@mohamad_hosein_tabatabaei