eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️افاضات استاد صمدی آملی شبِ هشتم ماه مبارک رمضان ،۱۴۴٢ ه.ق برابر با ۱۴۰۰/۱/۳۱◾️ ☑️جلسه سیزدهم شرح
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب هشتم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق، برابر با ۱۴۰۰/۱/۳۱◾️ ☑️جلسه سیزدهم شرح رساله لقاءالله ▪️کسانی که تسلیم پیغمبر اکرم (صلی اللّه و علیه اله وسلم) شدند، مسلمان شدند، یعنی پیمان بستند که با این قرآن که عهدالله است هر روز تجدید عهد کنند، با این عمل می‌خواهند بدانند قرآن چه اسراری دارد، با جرم قرآن که کاری ندارند. ▪️حضرت استاد برای روشن شدن تفاوت بین رعایت تجوید در قرائت و عدم رعایت در آن به مثالی می‌‌پردازند. ▪️کسی که برای خرید یک آئینه به مغازه می رود در نگاه اول از جنس آن، نوع جیوه آن ، اندازه و ابعاد آن ، سوال می‌‌کند در خرید آئینه اینها مهم است زیرا این جرم دارد خریداری می‌‌شود. رعایت تجوید در قرآن توجّه به جرم قرآن است . ▪️امّا وقتی آئینه خریداری شد دیگر آنچه مهم است نگاه فرد در آن است که سر و صورت خود را در آن ببیند و مرتب نماید ، این جا نگاه استقلالی به آئینه ندارد. یا اگر راننده ای به آئینه ماشین نگاه می‌‌کند ، در هنگام رانندگی جرم آئینه برای او مهم نیست می‌‌خواهد مواظب رفت و آمد ماشین های دیگر باشد . ▪️به تعبیر جناب ملا محمد کاظم خراسانی در کفایةالاصول می‌‌فرماید: این نظر (توجه به قواعد تجوید) یک نظر آلی است یعنی آلت (وسیله) است ، در تلاوت قرآن به جرم قرآن کاری نداریم. ▪️کسی که به پبغمبر اکرم (صلی الله علیه واله) اسلام آورد، در واقع مانند این است که جِرم آئینه را خریداری کرده است. یعنی گفت من به این قرآن اعتقاد دارم. قبول دارم از طرف حق متعال است و کلام آن وحی است و از عالم غیب بر قلب خاتم الانبیاء(صلی الله علیه واله) تنزّل کرده است و با الفاظ عربی مبین با املاء جبرائیلی بر قلب مبارک شان فرود آمد و با املاء آقا از ناحیه زبان مبارک برای کُتّابِ وحی قرائت شد و بعدها هم توسط کاتِبان دیگری نوشته شد تا به دست ما رسید و تا الان هزاران بار نوشته شده است. ▪️یکی دیگر از راههای قرائت قرآن این است که در هنگام تلاوت بگوییم این قرآن بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نازل شد. من در این لحظه اراده کردم در محضر حق متعال آن را قرائت کنم و می‌‌خواهم با این کتاب خودم را بسازم. ▪️از این به بعد خداوند خودش القا می‌‌کند مانند "اِنّا اَنزَلناهُ في الیلة القَدر" همانطور که بر قلب جناب رسول الله نازل شد بر قلب من هم نازل شود. بزرگان اهل معرفت فرمودند : معنای "لیلة القدر"حقیقت محمدی (صلی الله و علیه واله وسلم) است که بر رسول الله ( صلی الله علیه واله ) نازل شد . ▪️انسان در هنگام قرائت قرآن طوری باشد که گویی همین الان در محضر حق متعال، قرآن بر قلب او نازل می‌‌‌شود نه اینکه این قرآن هزار و چهارصد سال پیش بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) درجدول وجودی ایشان ، نازل شد و من فقط آن را می‌‌خوانم. ۱۴۰۰ ۳۱_۱_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
❞ عین‌صاد(استاد علی صفایی حائری) ▪️تا حركتى شكل نگرفته و تا انسان اصل و ريشه و بنياد پيدا نكرده و تا حريم ‏ها مشخص نشده ‏اند، شيطان با انسان كارى ندارد؛ زيرا، وقتى كه هنوز ريشه ‏اى ندارى، شيطان ديگر با تو كارى ندارد، ولى وقتى كه ريشه ‏ها در انسان شكل مى‏ گيرند به همان اندازه كه محكم مى ‏شوند، به همان اندازه هجوم وساوس زياد مى ‏شود و به تعبير روايت شياطين، مثل قبائل ربيعه و مضر،۲۰۰، ۳۰۰ هزارتايى به انسان هجوم مى‏ آورند و بنا دارند كه تو ريشه و اصلى نداشته باشى. من خودم شاهد بودم كسانى كه برايشان توجهاتى آمده بود تا كارهاى مهمى انجام دهند، ولكن هر چه بيشتر پيش مى‏ رفتند، آن آرزوهايى كه در درون خود مهار كرده بودند و با زحمت كنار زده بود، آهسته آهسته جلو مى‏ آمدند و مانع اقدام می‏شدند. اينجاست كه اگر بخواهى به آرزوها پا بدهى و نرمى كنى، تو را می‏برند. و اين است كه بايد قربانى كنى. بايد اين آرزوها را قطع و رمى كنى. آرزوى ابراهيم داشتن پسر است و به ابراهيم امر میشود كه آن را بكش!! و همين نكته‏ىِ بودنِ منى‏ بعد از مشعر الحرام است. @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️باطن مناسک حج - بخش اوّل ▪️مراسم حج، در واقع ماکت کوچکی از سیر باطنی و معنوی سالک الی الله است و سیر حضرت ابراهیم علیه السّلام در واقع راه سلوکی همۀ شیعیان اهل بیت علیهم السّلام است. ▪️همۀ دوستداران امیرالمؤمنین و فرزندان بزرگوارشان علیهم السّلام باید در مسیر سلوک الی الله، راه حضرت ابراهیم علیه السّلام را طی کنند؛ و منازلی را که آن بزرگوار پشت سر گذاشتند، باید یک به یک پشت سر بگذارند. ▪️سفر حج در واقع ماکتی کوچک است؛ الگوی کوچکی است از مسیر آن سیر معنوی و الهی. معنای لغوی خود واژۀ حج هم، رسانندۀ این مطلب است. ▪️واژۀ حج از نظر لغوی، به معنای قصد است؛ و حاجّ که ما به آن در زبان فارسی، حاجی می‌گوییم و درستش در زبان عربی حاجّ است، به معنای قاصد است؛ به معنای کسی است که مقصدی و مقصودی دارد؛ قصدی دارد و در پی مقصودی راه می سپارد. ▪️بنابراین هر کس که قصد دیدار خدای متعال را کرده، در واقع حاجّ یا حاجی است؛ ولو اینکه هنوز به مکّه هم مشرف نشده باشد. او در واقع حاجّ است؛ یعنی قاصد الی الله است؛ قصد ملاقات و دیدار خدای متعال را کرده است. ▪️سفر حجّی که مؤمنان به آن موفّق می‌شوند، در واقع ظهور حقیقت حج است؛ جلوه‌ای از حقیقت حج، رقیقه و نازله‌ای از حقیقت حج است. در واقع، ظاهر حج، قصدِ زیارت خانۀ خدا است؛ و حقیقت حج، قصد و ارادۀ دیدار و ملاقات و زیارت خود حضرت حقّ است. ▪️بارها اشاره کرده‌ایم که آنچه با این عظمت در میان مسجد الحرام می‌بینیم، که این همه کعبۀ آمال مؤمنین است، همۀ مسلمان‌ها در همۀ نقاط عالم رو به آن نماز می‌گزارند، حجّاج و معتمرین حول این خانۀ بزرگ طواف می‌کنند و خداوند متعال این همه عظمت برای آن قائل شده است؛ این خانه در واقع ماکتی از دل و قلب است. ▪️اصل کعبه که خانۀ حقیقی خدای متعال است، دل مؤمن است؛ چنان که فرمود: زمین و آسمان گنجایش منِ خدا را ندارد؛ ولکن قلب عبد مؤمن من، گنجایش من را دارد. ▪️قَلْبَ الْمُؤمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ قلب مؤمن عرش الهی است. ▪️و الْقَلْبُ حَرَمُ اللهِ فَلَا تَُسكِن حَرَمَ اللهِ غَيْرَ اللهِ قلب حرم خدا است و در خانۀ خدا، در حرم الهی، غیر خدا را سکونت نده و راه نده. ▪️علی ایّ حال، حقیقتِ حج، همان سلوک الی الله است. ادامه دارد.... ◾️استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️باطن مناسک حج - بخش اوّل ▪️مراسم حج، در واقع ماکت کوچکی از سیر باطنی و معنوی سالک الی الله است و
☑️باطن مناسک حج - بخش دوّم ▪️عرفه، پیام بزرگی دارد. شما می‌دانید؛ حجّ هیچ حاجی پذیرفته نیست، مگر اینکه عرفه را درک کند؛ یعنی در روز عرفه در فاصلۀ بین اذان ظهر تا غروب آفتاب، سرزمین عرفات را درک کند؛ ولو چند دقیقه هم شده خودش را به آنجا برساند و آنجا حضور پیدا کند؛ که اگر نتواند خودش را در روز عرفه، به عرفات برساند، حجّ او پذیرفته نیست؛ حجّش باطل است. لذا داریم اَلْحَجُّ عَرَفَةُ: اصلاً حج، عرفه است؛ محور و کانون حج، عرفه است. ▪️عرفه یعنی سرزمین معرفت؛ یعنی عرصۀ معرفت. انسان در سلوک الی الله، در مسیر سیر الی الله، می‌بایست به وادی معرفت راه پیدا کند و سر از منزل معرفت در بیاورد؛ و الاّ حجّ او و سیر او، سیری ناقص و ناپذیرفتنی است و به مقصد و مقصودی که سالک باید در این سیر به آن نائل شود، منتهی نمی‌گردد. ▪️سرزمین عرفات، به یک معنا، وادیِ معرفت و شناخت است؛ یعنی اگر سالک بخواهد سیرش به دیدار و ملاقات خدا منتهی شود، باید اهل معرفت شود؛ باید به وادی معرفت گام بگذارد. به تعبیری دیگر، وادی عرفه، وادی اعتراف است. ▪️همان‌طور که می‌دانید، حضرت آدم ابوالبشر علی نبیّنا و آله و علیه السّلام، در سرزمین عرفات بود که توبه کرد و به کوتاهی خودش در اجرای امر الهی و فریبی که از شیطان خورد، اعتراف کرد. ▪️فریبی که حضرت آدم علیه السّلام از شیطان خورد، بر اساس صداقت محضی بود که داشت. او باور نمی‌کرد که کسی به دروغ به نام خدا سوگند بخورد و وقتی ابلیس به تعبیر قرآن کریم قاسَمَهُما: برای آدم و حوّا سوگند خورد که من خیرخواه شما هستم، حضرت آدم علیه السّلام روی صداقتی که داشت، حرف ابلیس را باور کرد. ▪️به هر حال، آدم و حوّا فریب ابلیس را خوردند و از بهشت رانده شدند و هر یک به گوشه‌ای از عالم، تبعید شده و سال‌ها در پی هم می‌گشتند و در فراق یکدیگر می‌گریستند. ▪️در وادی عرفات بود که خدای متعال، آن کلمات را به آدم علیه السّلام القاء کرد و با آن کلمات، توبۀ آدم علیه السّلام را پذیرفت. ▪️لذا روز عرفه، هم روز معرفت است و هم روز اعتراف؛ اعتراف به خطیئات، اعتراف به کوتاهی‌ها، اعتراف به اینکه آنچه شرط بندگی حضرت حق بود را نتوانستیم به جا بیاوریم؛ نتوانستیم آن‌گونه که ادب بندگی حضرت حقّ اقتضا می‌کرد، در محضر الهی مؤدب عمل کنیم. ▪️این اعتراف به عجز، به نقص، به کوتاهی، و به عصیان و طغیان و به غفلت‌ها، خاصّ روز عرفه است. پس روز عرفه یک معنایش روز اعتراف است. ▪️روز عرفه، روز توبه است؛ روزی است که توبۀ حضرت آدم علیه السّلام پذیرفته شد. ان‌شاءالله از این روز بهره ببریم. ادامه دارد.... ◾️استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب هشتم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق، برابر با ۱۴۰۰/۱/۳۱◾️
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب هشتم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق، برابر با ۱۴۰۰/۱/۳۱◾️ ☑️جلسه سیزدهم شرح رساله لقاءالله ▪️یکی از لطایف قرآن در معرض قرار گرفتن است. طوری در معرض قرآن قرار بگیریم که نه توجهی به جِرم و ظاهر قرآن و نه به تجوید قرآن و نه حتی توجه به لفظ و مفهوم آن داشته باشیم. یعنی از آن سوی عالَم قرآن را تلاوت می‌‌کنند و ایشان هم در معرض قرار گرفته و به تبَعِ آنها تلاوت می‌‌کند. ای دعا ازتو، اجابت هم ز تو ▪️یکی دیگر از لطایف قرآن کریم، فرائض قرآن است. یکی از فرائض قرآن این است که خداوند را ذکر کنیم و به یاد خدا باشیم. ذکر الله ▪️یکی دیگر از فرائض قرآن که خداوند اِلقاء کرد این است که می‌‌گوید: "رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا ( آیه ۹ سوره مزمل ) من را وکیلِ خود بگیرید. اصلاً این یک قاعده و یک دستور قرآنی است. ▪️خدای متعال فومود: در تمام امورتان، مرا وکیل بگیرید و "این یک قائده است". و این از الطاف الهیه است. ▪️در اینجا می‌‌‌گوییم: بارالها من می آمدم قرآن بخوانم ولی بلد نیستم . ▪️می‌‌خواهم آنطور که تو و پیغمبر تو می‌‌خواهید، قرآن را تلاوت کنم. ▪️خدایا! می‌‌خواهیم قرآن تلاوت کنیم تا ببینیم تجلیّات تو در قرآن چیست .که امام صادق فرمود: "وَ لَقَد تَجَلّل الله لِخَلقِه في کَلامِهِ وَ لکِّنَهُم لا یُبصِروُن" خدای متعال در کلامش یعنی در قرآن تجلی کرده است لکن مردم نمی‌‌بینند. ▪️آن قرآنی که تو در آن تجلی کردی، آن هم همین قرآن هست و تو در همین قرآن تجلی کردی ولی من نمیبینم!! ▪️حالا وقتی آمدیم قرآن بخوانیم لب را باز میکنم و لب قرآن می‌‌خواند، زبان قرآن می‌خواند و فعلِ قرائت به همین تکلم ظاهری هست و لب و زبان و حتی گوش وقتی الفاظ قرآن را می‌‌شنود، بهره خود را می‌‌برند ▪️اما قلب می‌‌گوید: تو که گفتی "نزل به الروح الامین علی قلبک " (شعراء - ۱۹۳ ، ۱۹۴) این قرآن را بر قلب پیغمبر نازل کردی. بعد هم امام صادق به ما فرمود که تو در این کتاب تجلی کرده ای "فَهُم لا یُبصِرون" و مردم نمی‌‌‌دانند. مراد ما این نحوه قرائت قرآن است ۱۴۰۰ ۳۱_۱_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴 شهادت حضرت امام محمد بن علی الباقر علیهما السلام را به ساحت مقدس حضرت صاحب الزمان، و شیعیان و محبین اهل‌بیت علیهم السلام تسلیت عرض می‌کنیم.   ▪️صلوات عرشی جناب ابن عربی بر حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علی باقرِ العلومِ، شخصِ العِلمِ و المعلومِ، ناطقة الوجودِ، ضرغامِ آجامِ المعارِفِ، المُنکشِفِ لِکُلِّ کاشفِ، الحیاةِ السّاریَهِ فی المجارِی، النُّورِ المُنبَسِطِ علی الدُّراری، حافظِ معارجِ الیقینِ، وارثِ علومِ المُرسَلینِ، حقیقةِ الحقائقِ الظُّهوریَّهِ، دَقیقةِ الدّقائق النُّوریَّهِ، الفُلکِ الجاریَّة فی اللُّجَجِ الغامرَةِ، المُحیطِ عِلمُهُ بِالزُّبُرِ الغابِرَة، النَّباء العَظیمِ و الصِّراطِ المُستَقیمِ، المُستَنَدِ لِکُلِّ وَلیٍّ، مُحَمَّد بنِ عَلیٍّ علیه السلام. @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️باطن مناسک حج - بخش سوّم ▪️در سیر مؤمن، طیّ چنین وادی‌یی ضروری است؛ لذا سالک الی الله در آغاز راه، پس از اینکه به یقظه و بیداری نائل می‌شود و به خود می‌آید، انسانی که عمری را با بطالت و روزمرگی‌ها طی کرده و همۀ آرمانش، خوردن و نوشیدن و پوشیدن و لذّت‌های طبیعی و حیوانی بوده، وقتی به خود می‌آید و از خواب غفلت بیدار می‌شود و متوجّه می‌شود که خدا مرا نیافریده است تا بخورم و بیاشامم و بخوابم و استراحت کنم؛ اینها زندگی حیوانی است؛ من انسانم؛ من اشرف مخلوقاتم؛ مقصد و هدف از آفرینش من چنین زندگی‌یی نبوده؛ جایگاه من، این دِه عالم طبیعت نیست؛ من از سرزمین بزرگی به اینجا تبعید شده‌ام. ▪️تو را ز کنگرۀ عرش می‌دهند صفیر ▪️نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است ▪️من متعلّق به اینجا نیستم؛ من یک مرغ عرشیم که تبعید شده ام. ▪️مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ▪️چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم ▪️سالک وقتی به این یقظه و بیداری می‌رسد و به خود می‌آید و از این خواب غفلت بیدار می‌شود، اولین کاری که باید بکند، توبه است. بحث توبه، بحث مفصّلی است. اگر خدا روزی کرد و قرار شد به منازل سلوک اشاراتی بکنیم، در وادی توبه صحبت‌هایی را خواهیم کرد؛ ان شاءالله. ▪️به هر صورت، سرزمین معرفت، سرزمین توبه هم هست؛ یعنی وقتی انسان به معرفت رسید، هرچه کرده را کوچک می‌بیند؛ کوتاه می‌بیند؛ ناقص می‌بیند؛ لذا نه تنها از معصیت‌هایش توبه می‌کند، از طاعت‌هایش هم توبه می‌کند. ▪️زاهدان از گناه توبه کنند ▪️عارفان از عبادت استغفار ▪️لكُلِّ مَعْصِيَةٍ وَ طاعَةٍ أَسْتَغْفِرُ اللهَ برای همۀ معصیت‌هایی که مرتکب شدم و برای همۀ طاعاتی که به جا آوردم، خدایا از تو پوزش می‌خواهم. ▪️معصیت‌هایم که معصیت بود، طاعاتم هم معصیت بود. به تعبیر زیبای مناجات بعد از دعای عرفه که در مفاتیح هست و دیده‌اید، که به خدا عرض می‌کند: خدایا کسی که حسنات او مَساوی است، چگونه مَساوی او، مَساوی نباشد: إلَهِی مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِیَ، فَكَيْفَ لا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِیَ؟! ▪️و کسی که حقایق او دعاوی است، چگونه دعاوی او دعاوی نباشد؟! ▪️این است که فردی که به معرفت می‌رسد، طاعات خودش را هم معصیت می‌بیند؛ که نتوانسته حقّ بندگی حضرت حقّ را، آن‌گونه که باید، به جا آورد. این است که شرمنده از عباداتش، استغفار می‌کند. ▪️در نماز هم همین گونه است. بالاترین نقطۀ نماز، سجده است. سجده، جلوۀ مرتبۀ فنای در ذات است. اگر تکبیرةالاحرام را آغاز مرحلۀ فنای در افعال بدانیم و رکوع را جلوۀ فنای در صفات، در واقع سجده تجلّی فنای ذاتی است؛ یعنی بلندترین قلۀ نماز، سجده است. ▪️حال ببینید! وقتی سر از سجده برمی‌دارید، بین دو سجده، مستحبّ است که استغفار کنید: اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ یعنی از بلندترین قلۀ نمازتان استغفار می‌کنید. ▪️بعد از نماز هم، سلام نماز را که دادید، خصوصاً بین ما شیعیان، سنّت است؛ سه بار می‌گوییم: اللهُ اَكبَر، اَللهُ اَكبَر، اَللهُ اَكبَر؛ یعنی خدا بزرگتر از آن است که من بتوانم حقّ بندگی و عبادت او را به جا بیاورم. ▪️بعد هم استغفار می‌کنیم: أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذى لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَىُّ الْقَیُّومُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ ▪️مستحب است انسان بعد از نماز سه بار [با این عبارت] استغفار کند و بعد سر به سجده بگذارد و بگوید: الهی عَفْوا عََفْوا عََفْوا. ▪️از چه داری طلب عفو می‌کنی؟ از همین نمازی که خواندم. خدایا! این نماز نبود که! این شایستۀ تو نبود که! زیبندۀ تو نبود که! لذا انسان اهل معرفت، از طاعاتش هم توبه می‌کند. وادی معرفت، سرزمین عرفات، عرصۀ توبه است؛ توبه از طاعت و معصیت؛ از هر دو. ▪️در غروب روز عرفه، حاجی از وادی عرفات حرکت می‌کند و به سرزمین مشعرالحرام وارد می‌شود که سرزمین شعور است؛ سرزمین فهم و درک و آگاهی است. ادامه دارد.... ◾️استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️باطن مناسک حج - بخش سوّم ▪️در سیر مؤمن، طیّ چنین وادی‌یی ضروری است؛ لذا سالک الی الله در آغاز راه
☑️باطن مناسک حج - بخش چهارم ▪️در غروب روز عرفه، حاجی از وادی عرفات حرکت می‌کند و به سرزمین مشعرالحرام وارد می‌شود؛ که سرزمین شعور است؛ سرزمین فهم و درک و آگاهی است. ☑️سرزمین مشعر هم سرزمین عجیبی است. مشعر یعنی وادی شعور، وادی فهم. ▪️حاجی حقایق جدیدی را بالاتر از آنچه در وادی معرفت به شناخت آنها نائل شد، در وادی مشعر به شعور آنها می‌رسد؛ اسم دیگر این سرزمین، وادی مُزدلفه است. مُزدلفه از اِزدلاف می‌آید؛ به معنی نزدیکی؛ یعنی وادی نزدیک شدن به حضرت حقّ است. این حاجی، این قاصد، این سالک الی الله، یک گام به خدای متعال نزدیک‌تر شد. ▪️حاجی‌ها شبانه در همان تاریکی، به جمع کردن سنگریزه‌ها مشغول می‌شوند، برای نبردی که در پیش دارند. در واقع برای مبارزه‌ای که در پیش روی آنهاست، سلاح تهیه می‌کنند. ▪️نزدیکی‌های صبح، نماز صبح را می‌خوانند و به مرز انتهایی سرزمین مشعر که اسم آن وادی مُحَسَّر است، می‌آیند. وادی مُحَسَّر، در واقع مثل خطّ آغاز حمله است. ▪️همۀ حاجی‌ها آنجا منتظر می‌ایستند تا تیغ آفتاب بزند. همین که آفتاب زد، از وادی مُحسَّر وارد سرزمین منا می‌شوند. ▪️وادی مُحسَّر، نقطۀ انتظار است. حقیقت آن، حقیقت انتظار سالک است. یعنی سالک بعد از اینکه در وادی معرفت حضور پیدا کرد و به نقص و کاستی خود اعتراف کرد و توبه کرد؛ و به سرزمین مشعر آمد و به شعور رسید و به نزدیکی رسید و نزدیکی خودش با حضرت حق را درک کرد و برای مبارزۀ نهایی با آنچه غیر خداست سلاح برگرفت، حالا در وادی مُحسَّر، به انتظار فرج می‌ایستد؛ یعنی حالا آنجا باید منتظر بایستد تا آفتاب بزند. حقیقت این آفتاب هم، آفتاب ولایت است که می‌تابد و اذن ورود به سرزمین عشق، یعنی سرزمین منا صادر می‌شود. ▪️سرزمین منا، سرزمین آرزوهاست؛ سرزمین عشق، احساس و عاطفه است. انسان، از وادی معرفت و شعور که عبور و دوران انتظار را طی کرد، به سرزمین عشق و احساس و آرزو و منا می‌رسد. سرزمین بزرگ و مقدّسی است این سرزمین! ▪️حاجی‌ها در آغاز روز عید قربان که وارد سرزمین منا می‌شوند، اوّل می‌روند جمرۀ عقبه را رمی می‌کنند؛ در واقع، از سه جلوه‌ای که از شیطان در آنجا هست، جلوۀ بزرگتر را روز اوّل، روز عید قربان، رمی می‌کنند. رمی هم در واقع یک مبارزه است. حاجی سلاح‌هایی را که از سرزمین شعور و آگاهی، از سرزمین قرب و نزدیکی با خودش آورده، در اینجا استفاده می‌کند؛ به سمت آنچه غیر خداست، حمله ور می‌شود و با شیطان به مَصاف مشغول می‌گردد و هفت سنگ به آن می‌زند. ▪️این عدد هفت، رمز مهمّی است؛ هم در طواف خانۀخدا این عدد هفت را می‌بینیم، هم در سعی بین صفا و مروه و هم در تعداد سنگریزه‌هایی که به جمره‌ها زده می‌شود. رمز این عدد هفت هم، رمز خاصّی است. ▪️سه جمره وجود دارد؛ یعنی سه جلوه از شیطان. اگر به معنای باطنی و عرفانیش بگوییم، یک جلوه در جسم و عالم مادّه، یک جلوه در نفس و عالم خیال یا عالم مثال، و یک جلوه در روح و عالم عقل. اینها سه جلوۀ شیطان در مراتب مختلف وجود است که حاجی به مبارزه و جنگ با آنها می‌رود. ▪️این سه جلوه را از منظر اجتماعی هم می‌شود تعیین کرد: نمودهای قدرت‌های اهریمنی در عالم، چه قدرت‌های شیطانیِ اقتصادی که به زرشان متّکی هستند؛ چه نیروهای نظامی اهریمنی که به سلاح و به زورشان متّکی هستند؛ و چه نیروهای فرهنگی اهریمنی که به ابزارهای تبلیغاتی و به مبارزات فرهنگی و تزویرهایشان متّکی هستند. علی ای حال، حاجی این سه جلوۀ ابلیس در زندگی را مورد حمله قرار می‌دهد. ▪️البتّه روز اوّل، همان جمرۀ عقبه که جلوۀ بزرگتر ابلیس است، آن تجلّی اصلی ابلیس را مورد حمله قرار می‌دهد. در این هفت سنگ هم رازهایی هست. شاید هفت دری را که شیطان از آنها به سمت انسان حرکت می‌کند، مورد حمله قرار می‌دهد؛ همان هفت دری که درهای دوزخ است. لَها سَبعَهُ اَبوابٍ: برای دوزخ، هفت در است. ▪️آن هفت سنگی که حاجی می‌زند، در واقع گویا این هفت در را مورد حمله قرار می‌دهد. اینکه این هفت در دوزخ چیست، تعبیرهای مختلفی برای آن وجود دارد. به یک تعبیر، حواس پنج گانۀ ما به علاوۀ شهوت و غضب است؛ یعنی قوّۀ بینایی، قوّۀ شنوایی، قوّۀ چشایی، قوّۀ بویایی، قوّۀ بساوایی و لامسه، این پنج حس به علاوه شهوت و غضب؛ می‌شود هفت در دوزخ. به یک معنا، اینها را مورد حمله قرار می‌دهد. ▪️این عدد هفت، معانی دیگری هم دارد. شاید هفت مرتبۀ وجود انسان است؛ چون وجود انسان، هفت مرتبه دارد؛ یعنی در تمام مراتب وجود خودش، ابلیس را مورد حمله قرار می‌دهد؛ هم در ظاهرش، هم در باطنش، هم در قلبش، هم در روحش، هم در سرّش، هم در خفی، هم در اخفا. این هفت مرتبۀ وجود انسان است. این هفت سنگی که می‌زند، شاید به این معناست که در همۀ مراتب هستی خودم، با آنچه غیر خداست، جنگیدم و مبارزه کردم. ▪️حاجی سپس به قربانگاه می‌آید برای قربانی. ادامه دارد.... ◾️استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲◾️
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب هشتم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق، برابر با ۱۴۰۰/۱/۳۱◾️
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی روز هشتم ،ماه مبارک رمضان ۱۴۴٢ ه.ق ، برابر با ۱۴۰۰/۲/۱◾️ ☑️جلسه چهاردهم «شرح رساله لقاءالله » از دقیقه ۱ الی ۱۳ ▪️متن رساله : « فهو واجبٌ علی کل مسلم ان ینظر َ فی کل یوم فی عهده ولو خمسین آیة » ▪️بعرض رسید که یکی از روشهای قرائت قرآن.....این است که آدم حق متعال را و پیغمبر و اهل بیت را وکیل بگیرد نایب بگیرد در قرائت قرآن. اگر قرار باشد آدم وکیل بگیرد بهترین وکیل خودِ خداست ▪️همانطوریکه "وکیل" از اسماءالله است " نعم الوکیل" هم اسم دیگری از اسمای فعلیهء حق است ✔️ " نعم المولی" است، بهترین آقاست . اینها باید در مرحله ی عمل پیاده شود. ▪️وقتی کسی به ما بگوید که یک بهترین وکیل می خواهم، حالا آدم پولداری هم هست و بهترین وکیل هم که بگیرد و خیلی پُر قیمت و هر چه باشد برایش مسئله ای نیست، حالا اگر بگوید یک بهترین وکیل را به من نشان بده ما اینقدر بی خبر از توحید و بی خبر از قرآنیم که نمیتوانیم راهنمائیش کنیم.....وگرنه باید به او بگوییم که بهترین وکیل « خداست» برو خدا را وکیل بگیر ▪️هم در آن آیه داریم که (( فاتخذونی وکیلا)) و هم این آیه دارد که خداوند (( نعم الوکیل)) است؛ حالا که این است یکی از جاهایی که میتوانیم حق متعال را وکیل بگیریم در [[ قرائت قرآن]] است ▪️حالا با اینکه ...قرآن را خودش بر پیغمبر نازل کرد اما از باب؛ لطف و بزرگواری و رافت و دلسوزی و شفقت اش نسبت به ما به ما میگوید مرا وکیل کنید . ▪️مرحوم صدرالدین قونوی در متن کتابشان در مفتاح الغیب..... ( که آقای ابن فناری شرحش کرده بنام « مصباح الانس» ) همین اولش دارد که : بسم الله الرحمن الرحیم اللهم احمِد نفسک عَنّی حیثُ قلتَ.....فاتخذونی وکیلا که بارالها تو خودت را از ناحیه من، خودت خودت را ستایش کن حمد کن ▪️به ما میگویند وقتی میخواهی در نماز سوره حمد تلاوت کنی الحمد لله رب العالمین را بعنوان دعا نگیر. در قنوت که میگویی [[ ربنا آتنا...]] بله جنبه دعائی میگیری اما وقتی سوره حمد میخوانی از این باب که سوره قرآن را خدای متعال واجب کرده در نماز بخوانی "بعنوان سوره حمد قرآن بخوان" نه اینکه بگویی من میخواهم سوره حمد بخوانم و خودم میخواهم .....حمد کنم و از خدا درخواست کنم که ما را به راه راست هدایت کند. ▪️لطافتی که آقای قونوی در مفتاح الغیب شان بکار بردند که....."اللهم احمِد نفسک" یعنی کتابشان از تقاضای حمد شروع میشود.....یعنی ایشان با " نایب گیری" ستایش را شروع میکند....که خدایا خودت خودت را حمد کن....که حامد تو باشی، محمود تو باشی، منتها حامد بودنِ تو از ناحیهء من باشد و وکیلِ منی که حامدِ خودت باشی.... چون در قرآن به ما امر فرمودی که "فاتخذونی وکیلا" ....پس تو را وکیل میگیرم که به نیابت از من خودت را حمد کنی ▪️حمد هر حامدی به اندازهء آن حمد کننده هست.....ولی اگر خدا را وکیل کنم که به نیابت من از طرف من خودش را حمد کند .....این حمد به اندازهء خودِ خداست ما نمیتوانیم بفهمیم که او خودش را حمد میکند یعنی چی! ▪️حمد ما او را ((حمد فعلی)) است، ولی اگر او خودش خودش را حمد بکند(( حمد ذاتی)) است نتیجهء این دو حمد اینست که اگر ما حمدش کنیم یک " ثواب فعلی" گیرمان می آید اما اگر او از ناحیهء ما وکیل بشود خودش را حمد بکند یک " ثواب ذاتی" گیر می آید یعنی یک ((قُرب ذاتی)) نصیب ما میشود. ۱۴۰۰ ۱_۲_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
🍀السَّلامُ علَی مُطَهِّرِ الْأَرْضِ ، وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَالْعَرْضِ ، وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ ، الْإِمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِيِّ🍀 @mohamad_hosein_tabatabaei
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیَّکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی‌طالِبٍ اَلَّذِی ما اَشْرَکَ بِکَ طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً اَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ وَلِیِّکَ الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ وَ تُصْلِحَ اَمْرَهُ فِی هذِهِ السّاعَةِ» @mohamad_hosein_tabatabaei
فَحُبُّك راحَتي في کُلّ حینٍ وَ ذِکْرُك مُونِسي في کُلّ حالي... @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 41-35 آل عمران، قسمت چهارم بخش اول ● طرح يك سؤال و پاسخ به آن در اينجا ممكن است بپرسى اگر و
آیات 41-35 آل عمران، قسمت چهارم بخش دوم ● سخنى پيرامون الهامات غيبى و خواطر شيطانى سخنى پيرامون الهامات غيبى و خواطر شيطانى و سخنانى كه از اين دو ناحيه به گوش مى رسد در سابق مكرر اين معنا گذشت كه هر لفظى در برابر معنائى وضع شده كه مشتمل بر غرضى است كه از آن معنا منظور است ، از آن جمله دو كلمه ((قول )) و ((كلام )) است كه اگر صوت خارج از دهان آدمى را كلام و قول مى گويند براى اين است كه معناى مورد نظر صاحب صوت را به شنونده منتقل مى كند. بنابراين هر چيزى كه اين اثر و خاصيت را داشته باشد، يعنى مقصد يكى را به ديگرى منتقل سازد، آن نيز كلام است ، چه صوتى و لفظى باشد و يا اصوات و الفاظى متعدد باشد، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 284 و چه آنكه اصلا از جنس صوت نباشد، مثلا اشاره و رمز باشد و انسانها در اينكه صوت مفيد فايده تام و كامل را كلام بنامند، هيچ توقف و ترديد ندارند، هر چند آن صوت از دهان بيرون نيايد، و همچنين در ناميدن اشاره هر چند مشتمل بر صوت نباشد. قرآن كريم هم مانند همه عقلا معانى و مفاهيمى را كه به دلها القا مى شود كلام خوانده و مى بينيم آنچه از ناحيه شيطان به دلهاى آدميان مى افتد كلام ، قول ، امر، وسوسه ، وحى و وعده خوانده است . مثلا در آيه : ((و لامرنهم ، فليبتكن آذان الانعام ))القاى شيطان در دل انسانها را، امر خوانده و در آيه ((كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر)) قول ناميده و در آيه : ((يوسوس فى صدور الناس )) وسوسه و در آيه : ((يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول )) وحى و نيز در حكايت كلام ابليس يعنى آيه : ((ان اللّه وعدكم وعد الحق و وعدتكم )) و در آيه : ((الشيطان يعدكم الفقر، و يامركم بالفحشاء، و اللّه يعدكم مغفرة منه و فضلا و اللّه واسع عليم )) وعده شيطان خوانده است . و اين معنا واضح است كه اينگونه خطورها كه به دل وارد مى شود و ما آن را به شيطان نسبت داده يكجا مى گوئيم شيطان گفت من به ايشان امر مى كنم و جاى ديگر مى گوييم شيطان گفت يا وعده داد، و يا به اولياى خود وحى كرد و يا وسوسه نموده همه اش قول و كلامى است كه از دهان و با حركت زبان صورت نمى گيرد. و از همين جا به دست مى آيد كه وعده خدا به مغفرت و فضل كه در آيه ديگر در قبال وعده شيطان آمده ، نيز كلام است ، اما كلامى كه به وسيله فرشته صورت مى گيرد و آن نيز مانند وسوسه و كلام شيطان متكى بر زبان و فضاى دهان نيست ، و خداى تعالى در آن آيه وعده به مغفرت و فضل را حكمت خوانده و فرمود ((يوتى الحكمه من يشاء و من يوت الحكمه فقد اوتى خيرا كثيرا)). ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 285 و نظير آن ، آيه شريفه زير است كه خطور و الهام خدائى را نور خوانده و مى فرمايد: ((و يجعل لكم نورا تمشون به )) و آيه شريفه : ((هو الذى انزل السكينه فى قلوب المؤ منين ، ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم و للّه جنود السموات و الارض )) است كه بيانش در تفسير كلمه ((سكينه )) در آيه (248) سوره بقره گذشت . و همچنين آيه : ((فمن يرد اللّه ان يهديه ، يشرح صدره للاسلام ، و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كانما يصعد فى السماء، كذلك يجعل اللّه الرجس على الذين لا يومنون )) است كه وسوسه شيطان را رجس خوانده و در آيه ((رجز الشيطان )) آن را رجز ناميده . پس از همه اين آيات بر مى آيد كه شيطان و ملائكه با آدمى تكلم مى كنند اما نه با زبان ، بلكه با القاى معانى در دل او. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️مراقبات شب عرفه◾️ ▪️شب نهم ماه ذی‌الحجّه یعنی شب عرفه، برای عبادت و مناجات، شب بسیار عظیم‌القدری است؛ شب مناجات اولیای خدا با حضرت حقّ است. ▪️در روایات داریم که توبه در شب نهم ماه ذی‌الحجّه مقبول است. اگر کسی می‌خواهد به درگاه الهی توبه کند؛ برگردد و با خدا آشتی کند؛ پیمان شکنی‌ها را کنار بگذارد و با حضرت حقّ تجدید پیمان و عهد کند، در این شب، در به روی توبه کنندگان گشوده است. ▪️کسی که شب نهم ماه ذی‌الحجّه را به عبادت به سر برد، ثواب یکصد و هفتاد سال عبادت برای او ثبت می‌شود. ▪️به هر حال شب نهم ماه ذی‌الحجّه شب بزرگی است و اعمال و عبادات خاصّی دارد. اهل مراقبه، مراقبات این شب را از دست نمی‌دهند. ✔️۱- دعای خاصّی برای شب عرفه وجود دارد که مرحوم محدّث قمی در مفاتیح‌الجنان نقل کرده و دعای بسیار زیبایی است: ▪️اللَّهُمَّ يَا شَاهِدَ كُلِّ نَجْوَى وَ مَوْضِعَ كُلِّ شَكْوَى وَ عَالِمَ كُلِّ خَفِيَّةٍ وَ مُنْتَهَى كُلِّ حَاجَةٍ يَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ عَلَى الْعِبَادِ يَا كَرِيمَ الْعَفْوِ يَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ يَا جَوَادُ ....... (برای مطالعه متن کامل دعا به مفاتیح‌الجنان مراجعه فرمایید) ✔️۲- از دیگر اعمال این شب، هزار بار خواندن تسبیحات ده‌گانه‌ای است که خواندن آن با آداب خاصّ خود در اعمال روز عرفه هم وارد شده است: ▪️سبْحَانَ الَّذِی فِي السَّمَاءِ عَرْشُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِي الْأَرْضِ حُكْمُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِی الْقُبُورِ قَضَاؤُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِی الْبَحْرِ سَبِيلُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِی النَّارِ سُلْطَانُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِي الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِی الْقِيَامَةِ عَدْلُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاءَ، سُبْحَانَ الَّذِی بَسَطَ الْأَرْضَ، سُبْحَانَ الَّذِی لا مَلْجَأَ وَ لا مَنْجَى مِنْهُ إِلا إِلَيْهِ. ✔️۳- دعایی که در شب و روز جمعه وارد شده است: ▪️اللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاَ وَ تَهَيَّاَ.... (به مفاتیح‌الجنان مراجعه فرمایید) در شب و روز عرفه نیز خوانده می‌شود؛ دعای زیبایی است؛ کوتاه و کمتر از یک صفحه است؛ ولی مضامین بسیار زیبایی دارد. ✔️۴- زیارت اباعبدالله الحسین علیه ‌السّلام از برجسته‌ترین اعمال شب عرفه یعنی شب نهم ماه ذی‌الحجّه است. گویا در شب نهم ماه ذی‌الحجّه، سالک الی الله با این زیارت، با امام حسین علیه السّلام که به سمت کوفه می‌روند، خداحافظی می‌کند؛ چون عرب هم موقع آغاز ملاقات و دیدار و هم در موقع جدا شدن، سلام می‌کند. این سلام دوّم به معنای همان خداحافظی ماست. بنابراین گویا سالکِ اهل مراقبه در شب نهم ماه ذی‌الحجّه، با امام حسین علیه السّلام وداع می‌کند و عرض می‌کند: ▪️السَّلامُ عَلَيْکَ يا اَبا عَبْدِالله.... ▪️به هر حال شب بسیار فوق‌العاده‌ای است و امیدواریم خدای متعال توفیق بهره بردن از مواهب معنوی این شب را به همۀ ما عطا کند. ◾️استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️باطن مناسک حج - بخش چهارم ▪️در غروب روز عرفه، حاجی از وادی عرفات حرکت می‌کند و به سرزمین مشعرالحر
☑️باطن مناسک حج - بخش پنجم ▪️حاجی سپس به قربانگاه می‌آید برای قربانی. این قربانی‌ برای رهایی از حیوانیّت و طبیعت و نفس است. بعد از مبارزه‌ای که کرد، باید به قربانگاه بیاید و جنبه‌های طبیعی و نفسانی و حیوانی خودش را سر ببُرد. ▪️مستحبّ است که حاجی اگر ذبح بلد است، خودش گوسفند را سر ببرد؛ و اگر هم ذبح بلد نیست، مستحبّ است دستش را روی دست کسی بگذارد که دارد این ذبح را از طرف او انجام می‌دهد؛ تا از این طریق در این کار، همراهی کند. ▪️این عمل یعنی با دست خودم، نفس خودم را سر می‌برم. و این در خود رازی دارد؛ یعنی در سلوک، به هیچ کس تکیه نکن! خودت باید کار خودت را بکنی؛ هیچ کس نمی‌تواند برای تو کاری کند؛ به هیچ کس چشم ندوز! ▪️این خودت هستی که باید تیغ را برداری و سر نفس خودت را ببری. به این قطب و به آن پیر، به این مرشد و به آن مراد و امثال اینها، امید نبند! آخر کار، باید خودت کار خودت را بکنی. هیچ کس کار ما را نمی‌کند. لذا گفته‌اند حاجی خودش باید گوسفند قربانی را سر ببرد. نفست را سر ببُر، تا دلت زنده شود. اگر می‌خواهی قلبت زنده شود، دلت زنده شود، باید نفست را سر ببری. ▪️گفتیم که سرزمین مِنا، سرزمین عشق و آرزوست؛ و عاشق، طالبِ قرب و نزدیکی است؛ و تنها راه تقرّب، قربان شدن است. اگر کسی می‌خواهد به قرب راه پیدا کند، باید قربانی شود. برای رسیدن به قرب، راه دیگری نیست. در واقع راه وصول، قطع تعلّق از غیر است. از هرچه غیر اوست، باید برید. ز هرچه غیر یار استغفر الله ▪️از هرچه غیر اوست، باید بُرید. وقتی تعلّق از غیر را بریدی و هرچه غیر دوست بود را فدای دوست کردی، آن موقع، آمادۀ وصالی؛ هرچه غیر اوست را. ▪️لذا قرآن، هم به جهاد با اموال دعوت کرد و هم به جهاد با اَنفُس. گفت اوّل بیا با اموالت جهاد کن. ▪️اموال فقط پول نیست؛ پول هم هست. یعنی هم پولت را بده؛ هم آبرویت را. آبرویت هم مال توست. هم پُست و مقامت را بده، آن هم مال توست؛ هم راحتی و رفاهت را بده، آن هم مال توست؛ هم سلامتیت را بده، آن هم مال توست؛ هم جانت را بده، آن هم مال توست. اینها همه، تازه جهاد با اموال است. حتّی آنجا که جان هم داری می‌دهی، جهاد با اموال است؛ اینها همه مال توست. اوّل باید جهادِ با اموال کرد. اگر می‌خواهد به وصول، راه پیدا کند و واصل شود، باید اوّل جهادِ با اموال کند؛ باید بتواند اینها را فدا کند؛ باید بتواند بگذرد؛ باید بتواند عبور کند. ▪️اگر هنوز گیر است، بداند که راهی به مقصد و مقصود ندارد. اگر هنوز گیر مال و مقامش است، گرفتار شهرت و آبرویش است، مثلاً نگران است که نکند آبرویم برود، هنوز خیلی راه دارد تا به مقصد برسد. تازه وقتی برای دادن اینها آماده شد، و وقتی لازم شد اینها را داد، جهاد با اموال را انجام داده است. ▪️مرحلۀ بزرگتر، جهادِ با نفس است. همان طور که گفتم، وقتی که گوسفند را در سرزمین منا سر می‌بُرد، در واقع دارد نفس خودش را سر می‌بُرد؛ منیّت خودش را، انّیّت و انانیّت خودش را دارد سر می‌برد؛ چون گاهی اوقات انسان‌ها به خاطر منیّتشان، به خاطر انانیّتشان حاضرند جانشان را هم بدهند. ▪️منیّت و انانیّت از جان بزرگ‌تر است. این است که باید جهادِ با نفس هم بکنند. اوّل، جهاد با اموال، بعد هم جهاد با نفس. و تا وقتی که این تعلّقات و دلبستگی‌ها هست، راهی به مقصد نیست؛ بیهوده خودمان را معطّل کرده‌ایم. ▪️تعلّق حجاب است و بی حاصلی ▪️چو پیوندها بگسلی واصلی ▪️هر وقت توانستی تعلّق‌ها را بگسلی، آن موقع واصل خواهی بود. ▪️غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود ▪️ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است ▪️در واقع در قربانگاه، حاجی آزاد می‌شود؛ نفس خودش را سر می‌بُرد. ادامه دارد.... ◾️استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️باطن مناسک حج - بخش پنجم ▪️حاجی سپس به قربانگاه می‌آید برای قربانی. این قربانی‌ برای رهایی از حیو
☑️باطن مناسک حج - بخش ششم ▪️همان‌طور که گفتم، ماجرای حج، تکرار تاریخ حضرت ابراهیم علیه السّلام است؛ و این قربانی هم، در واقع تجدید خاطرۀ ماجرای ذبح اسماعیل علیه السّلام است. قرآن این واقعه را زیبا بیان کرده است. این ماجرا در سورۀ صافّات، از آیۀ صد و یکم شروع می‌شود: ✔️فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ ▪️ما حضرت ابراهیم علیه السّلام را به یک پسر سرشار از حلم و بردباری بشارت دادیم، که او حضرت اسماعیل علیه السّلام است. ✔️فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى ▪️هنگامی که این فرزند، این پسر بزرگ شد و دیگر به گونه‌ای بود که می‌توانست همپای پدر، تلاش و سعی کند، حضرت ابراهیم به پسرش اسماعیل فرمود: ای پسرکم! من در عالم رؤيا می‌بینم که دارم تو را ذبح می‌کنم؛ تو را سر می‌برم. نظر تو چیست؟ اینکه قرآن به أَرَى تَعبیر کرده، نشان می‌دهد که این رویا، مکرّر اتّفاق افتاده بوده است. نگفت رَاَيْتُ: دیدم؛ فرمود: أَرَى: می‌بینم. ✔️قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ ▪️حضرت اسماعیل به پدر عرض کرد: ای پدر! آنچه مأموریت یافته‌ای، عملی کن؛ ان‌شاءالله مرا از صابران خواهی یافت. این روح تسلیم ابراهیم و اسماعیل علیهما السّلام، عجیب است؛ که در ادامه به آن اشاره می‌کنیم ▪️حضرت ابراهیم، دست حضرت اسماعیل را گرفت و به سرزمین منا آورد. بنا به آنچه در تواریخ نقل شده، حضرت اسماعیل خواهش‌هایی هم از پدر کرد. یکی از خواهش‌هایش این بود که چون ممکن است موقعی که مرا سر می‌بُری، من به طور طبیعی دست و پا بزنم و این دست و پا زدن من، عاطفۀ پدری تو را جریحه دار کند و اَجرِ ما کم شود، دست و پای مرا محکم ببند تا نتوانم دست و پا بزنم. ▪️شما می‌دانید؛ حتّی در ذبح گوسفند هم می‌گویند سر گوسفند را که بریدید، دست و پایش را رها کنید و بگذارید دست و پا بزند. اسماعیل گفت: دست و پای من را ببند تا من دست و پا نزنم؛ نکند با این دست و پا زدن، عاطفۀ پدریت تحریک شود. ▪️خواهش دوّم او هم این بود که ای پدر! موقعی که می‌خواهی سر مرا ببری، اگر چشم‌هایت به چشم‌های من بیفتد، ممکن است باز عاطفه‌ات تحریک شود و اَجر ما کم شود. موقع سر بریدن، پیشانی من را روی خاک بگذار؛ صورتم روی خاک باشد و در حالی که صورتم را نمی‌بینی، کارد را روی گلوی من بگذار و سر من را ببر. ▪️سوّمین خواسته‌اش هم آن‌گونه که در قصص انبیاء نقل شده است، این بود که اگر مادر من، هاجر از شنیدن خبر ذبح من بی‌قراری و بی‌تابی کرد، او را تحمّل کن؛ با او مدارا کن و از او گله نکن. ▪️قرآن می‌فرماید: فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ: هنگامی که این پدر و پسر، هر دو تسلیم حضرت حقّ شدند و ارادۀ حضرت حقّ را پذیرفتند و پدر، پسر را به گونه‌ای به زمین خواباند که جبین و پیشانی او بر خاک بود؛ یعنی برای بریدن سر فرزند آماده شد، ✔️وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا ▪️به ابراهیم ندا دادیم که ای ابراهیم! تو رؤیایی که دیده بودی را به درستی عملی کردی. قصد ما در واقع کشته شدن اسماعیل نبود؛ قصد ما، قطع تعلّق و دلبستگی تو از اسماعیل بود. تو این دلبستگی را باید قطع می‌کردی؛ و کردی. ▪️حاشیۀ این ماجرا در داستان‌ها هست؛ که کارد را کِشید و نبرید. چندین بار کاردش را تیز کرد و نبرید. با ناراحتی کارد را به سنگی زد؛ سنگ از وسط شکافت و حضرت ابراهیم متعجّب شد. می‌گویند کارد به زبان آمد و گفت: خلیل من را امر به بریدن می‌کند و ربّ جلیل مرا امر به نبریدن می‌کند. علی ایُ حال، قرآن می‌فرماید: ندا دادیم ای ابراهیم! تو رؤیای خودت را به صداقت، به درستی و به حقیقت عملی کردی ✔️إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ▪️ما محسنان را این‌گونه پاداش می‌دهیم؛ یعنی اگر کسی می‌خواهد به مرتبۀ احسان برسد، باید قطع تعلّق کند. ▪️مرتبۀ احسان را می‌دانید چه مرتبه‌ای است. ظاهراً از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که مقام احسان این است که حالتی داشته باشی که گویا خدا را می‌بینی؛ و اگر هنوز به آنجا نرسیده‌ای که خدا را ببینی، لااقل حالی داشته باشی که احساس کنی خدا دارد تو را می‌بیند؛ یعنی خودت را در محضر و منظر الهی ببینی. ▪️مقام احسان، چنین مقامی است؛ مقامی است که انسان به شهود الهی نائل می‌شود. فرمود: ما این گونه به محسنان پاداش می‌دهیم. پس راه رسیدن به مرتبۀ احسان، قطع تعلّق است؛ این است که انسان اسماعیل خودش را به قربانگاه ببرد. حال، اسماعیلِ هر کس، چیزی است؛ یعنی آن چیزی که بیشترین تعلّق و دلبستگی به آن وجود دارد. ادامه دارد.... ◾️استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
❞ عین‌صاد(استاد علی صفائی حائری) ▪️حج و رمضان، ميعادگاه‏هايى هستند كه انسان بهره‏ هاى بيشترى مى‌تواند از آنها بگيرد. ▪️انسان بايد به حج فكر كند و بفهمد كه چيست؟ انسان در حج بايد اسماعيل‏ هايش را ذبح كند، نه اينكه برود تا اسماعيلى بياورد. بايد مثل ابراهيم حج كرد كه اسماعيلش را مى‌كشد و قربانى مى‌كند، نه مثل من كه مى‌روم پانصد اسماعيل در جعبه و صندوق خودم می‏گذارم و مى‌آورم.در اين گونه حج است كه انسان در هر گامش، انبيايى را به ياد مى‌آورد كه در اين سرزمين گام برداشته‌اند. @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️مراقبات روز عرفه◾️ ✔️۱- روزه (برای کسی که برای خواندن دعا و مناجات ضعف پیدا نکند) ✔️۲- غسل قبل از ظهر ✔️۳- زيارت حضرت سيدالشّهداء عليه السّلام كه برابر هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد و بلكه افضل از اين است. ✔️۴- پس از آنکه نماز ظهر و عصر را با ركوع و سجود نيكو بجا آورد، ▪️دو ركعت نماز، زیر آسمان، بخواند: ▪️در ركعت اوّل سورۀ حمد و سورۀ توحيد ▪️در ركعت دوّم سورۀ حمد و سورۀ كافرون. و بعد از نماز گناهان خود را یک به یک مرور و به زبان اعتراف و استغفار کند. ▪️پس از آن چهار ركعت نماز بجا آورد: ▪️در هر ركعت پس از سورۀ حمد، پنجاه مرتبه سورۀ توحيد. که همان نماز حضرت اميرالمؤمنين علی عليه السّلام است. ✔️۵- خواندن تسبیحات، تهلیلات و تکبیرات زیر: ▪️سبْحَانَ الَّذِی فِي السَّمَاءِ عَرْشُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِي الْأَرْضِ حُكْمُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِی الْقُبُورِ قَضَاؤُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِی الْبَحْرِ سَبِيلُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِی النَّارِ سُلْطَانُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِي الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی فِی الْقِيَامَةِ عَدْلُهُ، سُبْحَانَ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاءَ، سُبْحَانَ الَّذِی بَسَطَ الْأَرْضَ، سُبْحَانَ الَّذِی لا مَلْجَأَ وَ لا مَنْجَى مِنْهُ إِلا إِلَيْهِ. ▪️سبْحَانَ اللهِ وَ الْحَمْدُللهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللهُ وَ اللهُ أَكْبَرُ (صد مرتبه) ▪️سورۀ توحید، آیت الکرسی، صلوات بر محمّد و آل محمّد (هر کدام صد مرتبه) ▪️لا إِلَهَ إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِی وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِی وَ هُوَ حَیٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِيرٌ (ده مرتبه) ▪️أسْتَغْفِرُ اللهُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ (ده مرتبه) اذکار زیر هرکدام ده مرتبه: ▪️يا اللّهُ ▪️يا رَحْمَنُ ▪️يا رَحِيمُ ▪️يا بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ ▪️يا حَيُّ يَا قَيُّومُ ▪️يا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ ▪️يا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ ▪️آمِينَ سپس بگوید: ▪️اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ يَا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَیَّ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ يَا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ يَا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى وَ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ يَا مَنْ هُوَ الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى يَا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و حاجت خود را بخواهد كه به خواست خدا، برآورده خواهد شد. ✔️۶- خواندن صلواتى كه از امام صادق علیه السّلام روايت شده است: ▪️اللَّهُمَّ يَا أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَى وَ يَا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَ يَا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِی الْأَوَّلِينَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِي الْآخِرِينَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِي الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَ .... (به مفاتیح‌الجنان مراجعه فرمایید) ✔️۷- خواندن دعای امِّ داود ✔️۸- خواندن تسبیحی که در مفاتیح الجنان آمده است: ▪️سبْحَانَ اللهِ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ وَ سُبْحَانَ اللهِ بَعْدَ كُلِّ أَحَدٍ وَ سُبْحَانَ اللهِ مَعَ كُلِّ أَحَدٍ وَ ... (به مفاتیح‌الجنان مراجعه فرمایید) ✔️۹- خواندن دعای: ▪️اللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاَ وَ تَهَيَّاَ.... (به مفاتیح‌الجنان مراجعه فرمایید) ✔️۱۰- خواندن دعای امام حسین علیه السّلام در روز عرفه ✔️۱۱- خواندن دعای امام سجّاد علیه السّلام در روز عرفه ✔️۱۲- خواندن زیارت سوّم جامعه ✔️۱۳- در آخر روز عرفه بخواند: ▪️يا رَبِّ اِنَّ ذُنُوبی لا تَضُرُّكَ، وَاِنَّ مَغْفِرَتَكَ لي لا تَنْقُصُكَ، فَاَعْطِنی ما لا يَنْقُصُكَ، وَاغْفِرْلی ما لايَضُرُّكَ ▪️پروردگارا، همانا گناهان من زيانى به تو نزند و محققاً آمرزش تو بر من نقصانى به تو نرساند، پس عطا كن به من آنچه را نقصانت نرساند و بيامرز برايم آنچه را زيانت نزند. و همچنین بخواند: ▪️اللَّـهُمَّ لا تَحْرِمْنی خَيْرَ ما عِنْدَكَ لِشَرِّ ما عِنْدی، فَاِنْ اَنْتَ لَمْ تَرْحَمْنی بِتَعَبی وَنَصَبی، فَلاتَحْرِمْنی اَجْرَ الْمُصابِ عَلی مُصيبَتِهِ. ▪️خدايا محرومم مكن از آن خيرى كه نزد توست، بخاطر آن شرّى كه پيش من است، پس اگر تو به رنج و خستگی‌ام رحم نمی‌كنى، پس محرومم مدار از پاداش مصيبت ديده‌اى بر مصيبتش. ✔️۱۴- خواندن دعای عشرات نزدیک غروب آفتاب ▪️در صدر همۀ دعاها، دعای فرج مولایمان حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنافداه که اگر اجابت شود، سایر دعاها هم داخل آن دعا اجابت می‌شود، ان‌شاءالله. @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️فوق‌العادگیِ زمان در روز عرفه◾️ ▪️زمان و مکان می‌تواند تأثیر تشدید کننده در آثار طاعات و عبادات برای انسان داشته باشد. ▪️در روایات برای شب و روز جمعه آثار فوق‌العاده‌ای قائل هستند. یا در ساعات شبانه روز؛ ثلث آخر شب یا بین‌الطلوعین یا هنگام اذان، آثار ویژه‌ای دارد، تأکید بر نماز اوّل وقت هم به همین علّت است. ▪️مکان هم می‌تواند چنین نقشی داشته باشد، مثل عبادت‌گاه‌ها و زیارت‌گاه‌ها. لذا فضیلت نمازی که در مسجد خوانده شود بسیار بیشتر از نمازی است که در منزل خوانده شود. ▪️طاعات و عبادات در معابد، زیارت‌گاه‌ها و مرقد اولیای خدا تأثیر فوق‌العاده پیدا می‌کند و آثار و برکات آن تشدید می‌شود. ▪️در ادعیه داریم: يَا رَبَّ الشَّهْرِ الْحَرَامِ يَا رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ‌. هم شهرالحرام یا ماه مورد حرمت الهی که ذی‌الحجّه است و هم بلدالحرام که شهر مورد حرمت الهی و مکّه است آثار تشدید کننده در طاعات و عبادات دارند. ▪️چنین زمان‌ها و مکان‌هایی به دو دسته تقسیم می‌شوند: ✔️۱) زمان‌ها و مکان‌هایی که تکویناً و از آغاز، چنین آثاری داشته‌اند، یعنی از ابتدا دارای چنین انرژی و بار معنوی بوده‌اند، مانند کعبه و یا ماه ذی‌الحجّه ✔️۲) زمان‌ها و مکان‌هایی که به سبب یک حادثه یا پدیدۀ خاص از یک زمانی به بعد چنین آثاری پیدا کرده‌اند. مانند روز مبعث رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم که روز فوق‌العاده‌ای است و آثار و برکات عجیبی هم دارد، اما این روز از روز بعثت دارای چنین انرژی عظیم معنوی شده است. یا مرقد پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلّم که از روز دفن ایشان دارای چنین انرژیِ فوق‌العادۀ معنوی شد. ▪️از برجسته‌ترینِ این زمان‌ها و مکان‌ها روز عرفه و صحرای عرفات است. ▪️عرفه روزی است که در تمام سال برای دعا و مناجات، فوق‌العادگی خاصّی دارد. ▪️کسانی که اهل دیدِ باطنی هستند می‌بینند که روز عرفه، بخصوص از ظهر به بعد، فضای عالم چگونه است و چه فوق‌العادگی خاصّی دارد و چه حیف است که انسان به کاری جز دعا و مناجات مشغول باشد ....... @mohamad_hosein_tabatabaei
در دعاهاتون حقیر رو هم یاد کنید
☑️ *قسم های قرآن به ولایت است* 🍀والطور و کتاب مسطور والذاریات ذروا والنجم اذا هوی ن و القلم و مایسطرون والفجر و لیال عشر والشفع و الوتر و اللیل اذا یسر 🍀قسم به چیزی یاد میشود که نزد قسم خورنده مهمترین و ارزشمندترین و عزیزترین کس یا شیء باشد. ذات اقدس اله در قرآن فقط به جان جانان ، نفس نفیس محمدی و ولایت تامه ی علوی مهدوی قسم خورده است. نفس و جان و حیات پیامبر علی است، لذا قسم به علی است و تمام قسم های خدا بدین خاندان نبوت ختمی می باشد. 🍀حضرت علی علیه السلام میفرماید: من در قرآن سیصد اسم دارم که خداوند آنها را به صراحت نیاورده است. و اگر آنها را به صراحت می آورد هنگامی که پیامبر و امیرالمومنین و اهل بیتش فضل خدا را می گفتند مردم به فضل خدای تبارک و تعالی ایمان نمی آوردند. (مدینه المعاجز.ج۱. ص۵۱۹) 🍀جایی که ذات احدی به جان علی قسم می خورد، لاجرم حضرت رسول نیز باید از خدای خود تبعیت کند. لذا فرمود" *الهی ترا قسم به جان علی* ، علی را بیامرز." ۸۳
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️باطن مناسک حج - بخش ششم ▪️همان‌طور که گفتم، ماجرای حج، تکرار تاریخ حضرت ابراهیم علیه السّلام است؛
☑️باطن مناسک حج - بخش هفتم ▪️بعد فرمود: ✔️إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ این ماجرای ذبح اسماعیل، آزمایش و ابتلای بسیار آشکار و بزرگی بود. ✔️وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ▪️و ما ذبح بزرگی را به جای اسماعیل فدا دادیم؛ که حضرت ابراهیم، آن را به جای اسماعیل قربانی کرد. ▪️صورت ظاهرش این است که جبرئیل، گوسفندی را برای ابراهیم از بهشت آورد و حضرت ابراهیم آن گوسفند را به جای حضرت اسماعیل قربانی کرد و سر بُرید. ✔️وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ▪️و ما این ماجرای ایثار حضرت ابراهیم و نام نیک او در وادی توحید و تسلیم حضرت حق را برای آیندگان باقی گذاشتیم. سَلام عَلی اِبراهيم: سلام بر ابراهیم باد. ✔️كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِينَ ما این گونه به محسنان جزا می دهیم. ✔️إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ او از عباد مؤمن ما بود. ▪️اینکه حاجی در سرزمین منا، بعد از رمی جمرۀ عقبه، قربانی می‌کند، تکرار این حادثه‌ای است که قرآن به آن اشاره کرده؛ یعنی باید تعلّق را قطع کنی؛ آخرین پیوندهایی که با غیرخدا در وجودت هست، آنها را هم ببُری و قربانی کنی. ▪️اشاره‌ای هم به تعبیر "ذبح عظیم" بکنم؛ چون قرآن در بیان این ماجرا فرمود ✔️وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ▪️ما قربانی شدن اسماعیل را با یک ذبح عظیم، جایگزین کردیم. بعضی از بزرگان اهل معرفت، اینجا دقّتی به خرج داده اند و گفته‌اند این گوسفند، نمی‌تواند مصداق ذبح عظیم باشد. خدای عظیم، خدای بزرگ به هر چیزی عظیم نمی‌گوید؛ مثلاً می‌گوید: رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ؛ عرش خودش را عظیم می‌داند. ▪️یا خودش را عظیم اطلاق می‌کند؛ به یک گوسفند، ولو گوسفند بهشتی هم باشد، نمی‌گوید ذبح عظیم. اینکه قربانی شدن اسماعیل را با یک ذبح عظیم جایگزین کردیم، نباید مقصود گوسفند باشد. و از همین جا به واقعۀ کربلا منتقل شده‌اند؛ که خدای متعال به جای قربانی شدن اسماعیل، قربانی شدن فرزند اسماعیل، اباعبدالله الحسین علیه السّلام را مقدّر کرد. ▪️ذبح عظیم، حضرت اباعبدالله علیه السّلام است؛ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ. ▪️حافظ هم خطاب به حضرت ابراهیم زیبا می‌گوید: ▪️مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ ▪️چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد ▪️پیر مغان در شعر حافظ، امیرالمؤمنین علی علیه السّلام است. ای شیخ الانبیاء! ای پیامبر پیر و کهنسال! تو وعده کردی اسماعیلت را در راه خدا ذبح کنی؛ ولی امیرالمؤمنین علیه السّلام حسینش را به قتلگاه و به قربانگاه فرستاد. ▪️به هرحال، جلوه‌های ماجرای قربانی حاجی، معلوم است؛ یعنی حاجی وقتی به قربانگاه می‌رود، دارد می‌رود که همۀ تعلّقاتش را قطع کند؛ همۀ تعلّقات. به هرچه دلبستگی دارد، آن دلبستگی را قطع کند. چون این دلبستگی حجاب اوست و تا وقتی این حجاب باقی است، او واصل به مقصود نمی‌شود؛ نمی‌تواند به کعبۀ مقصود راه پیدا کند. ▪️نظام عالم هستی مبتنی بر تکامل است؛ و تکامل و کمال هر موجود، در فانی شدن و قربان شدن اوست در برابر مافوق خودش. این قانون خلقت و هستی است؛ این قانون آفرینش است. در این عالم، همۀ موجودات، دارند رو به کمال می‌روند و کمال هر موجود، در فانی شدن در برابر برتر از خودش است. ▪️ببینید! خاک که جماد است، خاک بودن خودش را رها می‌کند و در وجود گیاه، فانی می‌شود و به کمال می‌رسد؛ حیات پیدا می‌کند. خودش را قربانی کرد؛ شخصیّت خاک بودن خودش را از دست داد و جزء پیکرۀ گیاه شد. این گیاه قربانی می‌شود؛ می‌شود غذای یک گوسفند، غذای یک حیوان. حیوان آن را می‌خورد و جزء وجودش می‌شود. ببینید! تکامل پیدا کرد. شخصیّت گیاهی خودش را قربانی کرد و کمال پیدا کرد؛ حالا شد یک حیوان. آن حیوان را، آن گوسفند را هم ذبح می‌کنند؛ می‌شود غذای من و شما؛ آن را می‌خوریم و جزء وجود انسان می‌شود. ببینید! شخصیّت حیوانی خودش را قربان کرد؛ فانی شد؛ شد انسان؛ شد همین بدنی که با آن نماز می‌خوانید؛ با آن عبادت می‌کنید؛ با آن عمل صالح انجام می‌دهید. این همان رسیدن به کمال از راه قربان شدن است. ▪️ببینید! در برابر موجود بالاتر از خود، فانی شد و به کمال رسید. قانون تکامل در عالم، این است. هیچ موجودی به کمال نمی‌رسد مگر اینکه قربان موجود برتر از خودش شود؛ فدای موجود برتر از خودش شود. ☑️حال، اگر انسان بخواهد به کمال برسد، چه؟ ... در ادامه دارد.... ◾️استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️باطن مناسک حج - بخش هفتم ▪️بعد فرمود: ✔️إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ این ماجرای ذبح
☑️باطن مناسک حج - بخش هشتم ▪️حال، اگر انسان بخواهد به کمال برسد، چه؟ ▪️کمال خاک، در قربانی کردن خودش در برابر گیاه بود. کمال گیاه، در قربانی کردن خودش در برابر حیوان بود. کمال حیوان، در قربانی کردن خودش در برابر انسان بود. کمال انسان در چیست؟ ▪️کمال انسان در این است که در برابر ولیّ خدا قربانی شود؛ در برابر حجّت خدا قربانی شود. اصحاب اباعبدالله الحسین علیه السّلام را نگاه کنید! هر موجودی در راه موجود بزرگتر قربانی شود، می‌شود جزء وجود او؛ لذا در واقعۀ کربلا، هفتاد و دو تن و یک تن نداریم؛ هفتاد و سه نفر نداریم؛ در واقعۀ کربلا یک نفر بیشتر نداریم و او اباعبدالله الحسین علیه السّلام است. همه فانی در او هستند؛ همه فانی در اباعبدالله علیه السّلام هستند؛ و به کمال خودشان رسیده‌اند. چه کمالی بالاتر از اینکه انسان، در حجّت خدا فانی شود؛ قربان حجّت خدا شود؛ قربانی ولیّ خدا شود؟! ▪️حال، کمال ولیّ خدا در چیست؟ در این است که قربان خود خدا شود؛ لذا اباعبدالله علیه السّلام هم قربان خود خدا شد.. ▪️صحنۀ عاشورا، جلوۀ یک قربانگاه بزرگ است؛ برای اینکه از آن درس تکامل را یاد بگیریم؛ ببینیم چگونه می‌شود برای بالا رفتن، از تعلّقات بُرید؛ همه چیز را، همۀ تعلّقات را قطع کرد. اصحاب اباعبدالله علیه السّلام، در راه امام حسین از زن، از بچه، از سلامتی، از خانه، از راحت، از عنوان، از شهرت، از مقام، و بالاخره از جانشان گذشتند؛ و امام حسین علیه السّلام در راه خدا از همه چیزش گذشت. ▪️اگر در ماجرای حضرت ابراهیم، ذبح حضرت اسماعیل را داریم، در ماجرای اباعبدالله علیه السّلام، به میدان فرستادن علی اکبرِ امام حسین علیهما السّلام را داریم. ▪️دیدید چگونه حضرت، علی اکبر را به میدان فرستاد! حالا بوی محرّم هم می‌آید. اولین قربانی‌های کربلا، یکی دو روز پیش به شهادت رسیدند: مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، پیش قراولان سپاه شهادت و قربانی اباعبدالله علیه السّلام. ▪️لذا شما دیدید؛ هر یک از اصحاب و حتّی اهل بیت علیهم السّلام که آمدند خدمت اباعبدالله برای اینکه اذنِ میدان رفتن بگیرند، حضرت آنها را کمی معطّل کردند؛ نگهشان داشتند؛ با هرکدام به صورتی صحبت کردند؛ هر کس را خواستند به گونه‌ای معاف کنند؛ لااقل کمی معطّلش کردند که دیرتر برود. ▪️به حر که خواست بلافاصله برود، فرمودند: نه! تو مهمان مایی. از اسبت پیاده شو؛ بیا کمی پیش ما بنشین. از همان حر شروع کردند. یک یک اصحاب، هرکدام که خواستند بروند، کمی معطّلشان کردند؛ کمی نگهشان داشتند. حتّی وقتی آن غلام سیاه آمد و خواست اجازه بگیرد که به میدان برود، حضرت فرمودند: تو یک عمر به خانوادۀ ما خدمت کرده‌ای. بنا نیست که جانت را هم بدهی؛ برو؛ من تو را در راه خدا آزاد کردم؛ کسی هم کاری به کار تو ندارد. آن غلام گریست؛ خیلی گریه کرد. گفت: یا اباعبدالله! می‌دانم؛ من مثل اصحاب شما نیستم؛ پوستم سیاه است؛ بدنم بدبوست ... به هرحال، هر کدام را به گونه‌ای کمی معطّل می‌کردند؛ نگاهشان می‌داشتند. قاسم بن الحسن آمد، به یک صورت؛ برادر کوچک قاسم آمد، به یک صورت دیگر. هرکدام را به نحوی معطّل کردند. ▪️امّا علی اکبر که به قلب اباعبدالله وصل بود، وقتی علی اکبر خدمت پدر آمد تا اذن میدان رفتن بگیرد، حضرت یک لحظه هم تأمّل نکردند؛ بلافاصله حضرت فرمودند: برو؛ مأذونی. فقط وقتی می‌رفت، فرمودند: کمی آهسته برو. ▪️نمی‌دانم چرا امروز از اینجاها سر درآوردیم! به هرحال، وادی کمال، وادی قربان شدن است؛ و هر که طالب سیر و سلوک به سوی کمال است، باید خودش را برای قربان شدن آماده کند؛ چون این راه، راهی است که با کَرب و بلا توأم است. گفت: ▪️نازپرورده تنعّم نبرد راه به دوست ▪️عاشقی شیوۀ رندان بلاکش در ▪️کسی می‌تواند به قرب دوست برسد که قربانی دوست شود. راه دیگری وجود ندارد. تنها راه، همین است. و عجیب اینجاست که در این عالم، همه دارند خودشان را قربانی می‌کنند. شما یک نفر را پیدا کنید که قربان نشود؛ منتها مشکل این است که چیزی که خودشان را قربانی آن می‌کنند، غالباً ارزش آن را ندارد. ▪️خدای متعال در حدیث قدسی فرمود: خَلَقْتُ الْأَشْیآءَ لِأَجْلِک، وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی: ای بشر! همه چیز را برای تو آفریدم؛ همه چیز باید قربانی تو شود؛ تو باید قربانی من شوی. تو را برای خودم آفریدم. ▪️همۀ خلق دارند خودشان را قربانی می‌کنند؛ یکی خودش را در راه پول قربانی می‌کند، یکی در راه مقام، یکی در راه شهرت، یکی در راه شهوت. کیست که خودش را قربانی نکند؟ همه دارند در راه محبوبشان جان می‌دهند. ان‌شاءالله انسان به معرفت برسد؛ به شعور برسد و از وادی معرفت و شعور، به سرزمین عشق و منا سر در بیاورد، تا بفهمد چه چیزی ارزش دارد که انسان خودش را قربانی آن کند. ادامه دارد.... ◾️استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️بعضى از بزرگان به سبب نبودن بخش ذيل اين دعا [عرفه] (از «إِلهِى أَنَا الْفَقِيرُ فِى فَقْرِى...» تا «أَلْحَمْدُللَّهِ وَحْدَهُ») در بعضى از كتب سيّد (رحمه الله) و ديگران، گمان كرده‌اند اين بخش اضافاتى است كه بعضى از اهل كمال به دعا ملحق فرموده‌اند. ▪️ولى اين گمان غير قابل قبول است؛ زيرا تحقيق در مضامين بيانات معصومين عليهم السّلام) و ادعيه ايشان، خلاف آن‌را ثابت مى‌كند. ▪️چنان‌كه مضمون كلام استاد ما علامه طباطبايى (ره) كه به كتاب و سنّت آشنايى تمام و در فلسفه و عرفان علمى و عملى در منزلت والايى قرار داشت، در اين باره اين بود كه: «دعاهايى كه از معصومين (عليهم السّلام) باشد، بدون سند فرياد مى‌زنند كه ما از حنجره‌اى بيرون آمده‌ايم كه هيچ فيلسوف و عارفى را قدرت بر اين گونه سخن گفتن (آن هم از مرحله شهود نه استدلال) نيست.» ▪️به خصوص راجع به ذيل دعاى عرفه سيّدالشهدا (عليه السّلام) مى‌فرمود: «آن‌قدر اين ذيل پر محتوى مى‌باشد، كه از پُر محتوايى مى‌خواهد منفجر شود.» ▪️شايسته است آنان‌كه اهل تحقيق در دعاهاى معصومين (عليهم السّلام) مى‌باشند، توجه كنند جمله‌هاى اين بخش در بيانات دعاهاى ديگر معصومين (عليهم السّلام) نيز وجود دارد و اين، خود شاهدى بر صحّت انتساب اين بخش توسط صاحب اقبال الاعمال به سيّدالشهدا (عليه السّلام) مى‌باشد. (کتاب نور هدایت) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
▪️بعضى از بزرگان به سبب نبودن بخش ذيل اين دعا [عرفه] (از «إِلهِى أَنَا الْفَقِيرُ فِى فَقْرِى...» تا
▪️مرحوم مجلسی دو وجه براي تضعيف انتساب اين تتمه ذكر كردند كه هر دو وجه ضعيف است بلكه وجه اول نافی ديدگاه ايشان است نه مؤيد آن؛ ▪️وجه یکم: اين تتمه در برخی نسخ عتيقه اقبال نيست :‌«لم يوجد هذه الورقة في بعض النسخ العتيقة من الإقبال‏» ؛ ▪️ : نبود اين تتمه در برخی نسخ عتيقه، بودن آن را در برخی ديگر نسخ عتيقه نفی نمی‌كند؛ بلكه اين عبارت ايشان نشان مي‌دهد كه اين ذيل در اكثر نسخ عتيقه اقبال موجود بوده است زيرا مجلسي مايل به نفي انتساب اگر واقعا تعداد متنابهي از نسخ عتيقه فاقد اين تتمه بود او سعي در نشان دادن تعدد نسخ فاقده مي‌كرد و به تعبير «بعض النسخ العتيقة» اكتفاء نمي‌كرد بنابراين همين تعبير ايشان خود گوياي اين است كه اكثر نسخ عتيقه اقبال واجد تتمه بوده است و بنابراين وجه اول ايشان نه تنها نافي تتمه نيست بلكه به عكس اين عبارت ايشان ناخواسته شهادتي است از جانب ايشان به ثبوت تتمه در اكثر نسخ عتيقه؛ ▪️علاوه بر آن در تحقيقي كه اخيرا صورت پذيرفته، از حدود ۲۵ نسخه عتيقه، تنها ۵ يا ۶ نسخه تتمه را نداشته است و بقيه واجد تتمه بوده است. ▪️وجه دوم: مرحوم مجلسي مي‌گويند : «عبارات هذه الورقة لا تلائم سياق أدعية السادة المعصومين أيضا». ▪️ : اين نيز كم‌لطفی در حق ائمه عليهم السلام است. كلمات ائمه عليهم السلام به وفور واجد مطالب بلند عرفاني است و نبايد ما انتظار داشته باشيم كه همه كلمات ائمه در سطح عوام باشد مخاطبان ائمه فقط عوام نيستند بلكه بزرگان معرفت نيز مخاطب ائمه‌اند و قطعا در كلمات ائمه ادعيه‌اي متناسب با اين گروه نيز وجود دارد مثل مناجاة شعبانيه. پس به صرف اين كه اين بخش هماهنگ با بخش اول نيست دليل بر اين نيست كه اين تتمه از ائمه نيست. : ▪️نكته یکم: اين تتمه در انتهاي بعضي از چاپ هاي كتاب «الحكم» ابن عطا (وفات:۷۰۹ق) وجود دارد، و به او منسوب شده است. اما با توجه به سال وفات سيد بن طاووس (۶۶۴ق)، ابن عطا حدود نيم قرن بعد از سيد است. اگر بناست كسي از كسي اقتباس كرده باشد بايد گفت اين ابن عطا است كه از ابن طاووس گرفته نه بعكس ▪️نكته دوم: با توجه به روايات «احاديثنا صعب مستصعب» كه در آنها ائمه دستور دادند كه اگر احاديثي كه از ما رسيده است را نتوانستيد هضم كنيد آن را رد نكنيد (بنگرید: مجلسي، بحارالانوار، ج۲، ص۱۸۲) بلكه توقف كنيد، واقعا از مرحوم مجلسي به عنوان يك محدث مطلع بر آثار ائمه خيلي بعيد است كه در نهايت عبارتشان، انتساب اين تتمه را رد مي‌كند و اين خلاف دستور ائمه است به عدم رد اين گونه احاديث. @mohamad_hosein_tabatabaei