کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۱- سالک باید تلاش کند خواستههاى خود را، اعم از دنیوى و اخروى و کرامات و
☑️چهل دستورالعمل سلوکی
▪️۱۳- سالک باید از پرخورى، بهویژه افراط در خوردن گوشت و غذاهاى حیوانى و نیز از تنقّلات غیرضرورى، پرهیز کند. پرخورى باعث خمودى فکر و دلمردگى مىشود.
▪️در خوردن همان حدّ ضرورى نیز نباید در پى لذّت نفسانى و جسمانى از راه طعام باشد و صرفآ به قصد تأمین نیازهاى حیاتى خود براى توانایى بر انجام تکالیف بندگى خویش، از خوراکىها استفاده کند.
▪️علاوه بر این، توصیه مىشود در حدّ طاقت و توان جسم خویش روزهى مستحبّى بگیرد.
▪️روزهى روزهاى سیزدهم تا پانزدهم و نیز اولین چهارشنبهى بعد از روز دهم و اوّلین و آخرین پنجشنبه هر ماه قمرى، فضیلت فوقالعادهاى دارند. همچنین، روزهاى خاصّى در سال وجود دارند که روزهى آنها از فضیلت بسیارى برخوردار است.
▪️بنابراین جوع یا کم خوردن، چه به صورت عام و چه در قالب گرفتن روزه، از لوازم سلوک است.
ادامه دارد....
◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️
#شراب_طهور
#دستورالعملهای_سلوکی - ۱۰
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شمّهای از زندگانی و فضایل امام علی بن موسی الرّضا علیه السّلام - بخش اوّل
▪️نام: علی.
▪️کنیه: ابوالحسن.
▪️القاب: رضا (مورد پسند خداوند ـ مورد پسند همگان از شیعه و سنّی ـ راضی به رضایت پروردگار و مقدّرات الهی) ـ عالم آل محمّد ـ صاحب حجج رضویّه.
▪️تولّد: ۱۱ ذیالقعده ۱۴۸ هجری قمری.
▪️پدر: موسی بن جعفر، امام کاظم علیه السّلام.
▪️مادر: نجمه، تُکتَم یا سمانه (لقب: طاهره) که مثل حُمَیده مادر امام کاظم علیه السّلام، اهل مغرب (اندلس) و بانویی جلیلالقدر و اهل عبادت بسیار بود.
▪️حضرت رضا و حضرت فاطمۀ معصومه علیهما السّلام تنها فرزندان امام کاظم علیه السّلام از نجمه خاتون هستند.
▪️حضرت رضا علیه السّلام تا ۳۵ سالگی، در دوران حیات امام کاظم علیه السّلام، یار و دستیار پدر و پس از به زندان افتادن ایشان، وکیل آن حضرت بودند.
▪️پس از شهادت امام کاظم علیه السّلام در زندان و شکنجهگاه هارون در سال ۱۸۳ هجری، امام رضا علیه السّلام در ۳۵ سالگی به امامت رسیدند و تا ۵۵ سالگی، ۲۰ سال عهدهدار امامت بودند (۱۷ سال در مدینه + ۳ سال در خراسان): ۱۰ سال در دوران هارون (مدینه) + ۵ سال در دوران امین (مدینه) + ۵ سال در دوران مأمون (۲ سال مدینه + ۲ سال مرو + ۷ ماه سرخس در زندان)
▪️پس از شهادت امام کاظم علیه السّلام وکلای ایشان (علیّ بن ابی حمزه بطائنی و زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی) خیانت کردند و با ادّعای اینکه امام کاظم علیه السّلام نمردهاند؛ بلکه غایب شدهاند و ظهور خواهند کرد و یا مردهاند و دوباره زنده میشوند (مهدویّت)، و در هر حال جریان امامت به ایشان متوقّف شده است، فرقۀ واقفیّه را بنا گذاشتند و وجوهات و اموال امام کاظم علیه السّلام را که نزدشان بود، غصب کردند و با امامت حضرت رضا علیه السّلام به مخالفتهای شدید و معاندانه پرداختند. امام رضا علیه السّلام هم با آنها شدیداً برخورد کردند.
▪️احمد بن موسی علیه السّلام (شاهچراغ) برادر آن حضرت که سنّش بیشتر از ایشان و شخص عالم و جلیلالقدری بود و برخی تصوّر میکردند، پس از امام کاظم علیه السّلام امامت به او خواهد رسید؛ با امام رضا علیه السّلام بیعت کرد و مردم را به امامت ایشان هدایت نمود (احمد بن موسی علیه السّلام در سفرش به ایران برای دیدار امام رضا علیه السّلام، در شیراز توسّط عمّال حکومت مأمون به شهادت رسید.)
▪️امام رضا علیه السّلام برادران ناخلفی هم مثل ابراهیم و زیدالنّار داشتند، که حضرت به شدّت با آنها برخورد کردند و از کارهایشان تبرّی جستند.
▪️در دوران هارون امام بهشدّت از او انتقاد میکردند؛ امّا هارون به علّت مشاهدۀ تبعات قتل امام کاظم علیه السّلام جرأت نمیکرد ایشان را هم مثل امام کاظم علیه السّلام زندانی کند و به قتل برساند؛ امّا ارتباطات مردمی آن حضرت را به شدّت تحت کنترل گرفت و محدودیّتها و مضیقههای بسیاری برای ایشان ایجاد کرد.
▪️برمکیان که مجوسیالاصل بودند و در حکومت هارون نفوذ زیادی داشتند و فساد و ظلم میکردند، علیه اهلبیت علیهم السّلام نزد هارون سعایت و تحریک میکردند. امام رضا علیه السّلام در برابر آنها به شدّت موضعگیری کردند. نهایتاً در اثر نفرین حضرت رضا علیه السّلام هارون بر آنها خشم گرفت و نابودشان کرد.
▪️هارون الرّشید پسر بزرگش امین را که مادرش عرب و از بنیعبّاس بود، ولیعهد اوّل و پسر دیگرش مأمون را که مادرش ایرانی بود، ولیعهد دوّم خود قرار داد؛ سپس همراه مأمون برای سرکوب شورشیان به خراسان رفت و همانجا مرد. پس از مرگ او امین خلیفه و مأمون والی خراسان شد.
▪️امین در دوران خلافتش به شدّت به عیّاشی پرداخت و با برادرش مأمون سر ناسازگاری گذارد و پسر خود به نام موسی را بهجای مأمون ولیعهد خود کرد.
▪️مأمون از خراسان لشکری برای جنگ با امین به بغداد فرستاد. امین شکست خورد و سرش را جدا کردند و برای مأمون فرستادند. به دستور مأمون سر امین را بر چوبی نصب کردند تا همه بر او لعنت کنند و مأمون گفت هر که سه سنگریزه به آن بزند و آب دهان بر آن بیندازد، نزد من جایزه دارد. پس از مدّتی به مأمون خبر رسید که گروهی برای این کار هجوم آوردهاند؛ لکن به سر امین میگویند لعنت بر تو و بر پدرت هارون باد. لذا دستور داد سر را از آن محل بردارند.
▪️با کشته شدن امین، مأمون به خلافت رسید و پایتخت را از بغداد به مرو منتقل کرد.
▪️دو سال بعد مأمون در صدد برآمد با اهداف زیر امام رضا علیه السّلام را از مدینه به مرو منتقل کند:
ادامه دارد...
« استاد مهدی طیّب »
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️شمّهای از زندگانی و فضایل امام علی بن موسی الرّضا علیه السّلام - بخش اوّل ▪️نام: علی. ▪️کنیه: اب
☑️شمّهای از زندگانی و فضایل امام علی بن موسی الرّضا علیه السّلام - بخش دوّم
▪️با کشته شدن امین، مأمون به خلافت رسید و پایتخت را از بغداد به مرو منتقل کرد.
▪️دو سال بعد مأمون در صدد برآمد با اهداف زیر امام رضا علیه السّلام را از مدینه به مرو منتقل کند:
▪️۱- امام رضا علیه السّلام مورد توجّه و محبّت و مراجعۀ مردم در مدینه و دور از دسترس و کنترل حکومت بودند و به عنوان یک رقیب مدّعی خلافت از وجود ایشان احساس خطر میکرد. خواست حضرت را از دسترس مردم خارج و تحت کنترل درآورد.
▪️۲- در برابر شورشهایی که از سوی طرفداران اهلبیت علیهم السّلام علیه حکومتش در جریان بود، خواست با قرار گرفتن آن حضرت در دستگاه خلافتش، نوعی مشروعیّت برای حکومت خود کسب کند و شیعیان، خصوصاً ایرانیان شیعه را از مبارزه منصرف کند و خطر نهضتهای علویان علیه حکومت بنیعبّاس را رفع کند.
▪️۳- حکومت خود در برابر مخالفتهای بازماندگان امین که در بغداد علیه او بودند و او را به ایرانی تبار بودن و خیانت به بنیعبّاس و اعراب متّهم میکردند، تحکیم کند.
▪️۴- چهرۀ منزّه و وارستۀ امام علیه السّلام را با قرارگرفتن ایشان در کنار دستگاه اشرافی خلافت خدشهدار کند و امام علیه السّلام را از سویی به دنیادوستی و از سوی دیگر به قدرتطلبی به دلیل پذیرفتن مناصب حکومتی متّهم سازد.
▪️۵- منزلت علمی امام علیه السّلام با مواجهۀ ایشان با علمای طراز اوّل سایر فرق و مذاهب، به گمان اینکه حضرت از عهدۀ پاسخگویی به ایشان بر نخواهند آمد، لطمه بزند و چهرۀ علمی ایشان را تخریب کند.
▪️مأمون یکی از خشنترین مأموران خود را همراه با کجاوههای مجلّل و اشرافی برای انتقال حضرت به مدینه فرستاد و آن مأمور از ایشان خواست همراه او به مرو بروند. حضرت ابتدا نپذیرفتند و وقتی با تهدید و تحکّم مأمور مواجه شدند و دیدند که به هر حال ایشان را خواهند برد، رفتن به مرو را پذیرفتند؛ لکن قبل از حرکت، به بستگانشان دستور دادند مجلس عزایی برپا کنند و همچون یتیمشدگان بگریند تا معلوم شود که حضرت به اجبار به مرو منتقل میشوند و مسألۀ خلافت یا ولایتعهدی دروغ است و ایشان هم مطلقاً طالب اشرافیّت و مناصب حکومتی در دستگاه مأمون نیستند.
▪️به دستور مأمون حضرت را از مسیر شهرهای سنّینشین به سمت مرو بردند تا کسی در مسیر به حمایت ایشان برنخیزد. (مدینه، مکّه، بصره، خرّمشهر، اهواز، اراک، ری، نیشابور، مرو)
▪️حضرت در طول مسیر از هر فرصتی برای نشر آگاهی و تبیین حقایق دین و در ضمن آن، شناساندن منزلت اهلبیت علیهم السّلام بهره جستند.
▪️در نیشابور حدیث سلسلۀالذّهب «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی؛ فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» را از قول خدای متعال برای انبوهی از دانشمندان اهل سنّت بیان فرمودند.
▪️یعنی باور به توحید انسان را به این حقیقت واقف میسازد که در عالم جز به اذن الهی امری واقع نمیشود و خداوند هم جز به آنچه خیر است، اذن وقوع نمیدهد؛ لذا جز خیر واقع نشده و نمیشود.
▪️بعد از حرکت کجاوه، مجدّداً توقف نموده و فرمودند: «وَلکن بِشَرطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا».
▪️۱- یعنی توحید بدون ولایت هیچ فایده و ثمری ندارد و اسلام بدون امام خمیر شکلپذیری است که هر کس به میل خود به آن شکل میدهد و آن را تفسیر میکند.
▪️۲- یعنی توحید و اجتناب از تمکین در برابر طواغیت لازم و ملزوم هم و جداییناپذیرند. «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ».
▪️۳- یعنی فهم حقایق دین و پرورش یافتن در مکتب تربیتی دین و ادارۀ جامعۀ دینی مستلزم تبعیّت از امام است.
▪️مأمون و فضل بن سهل و بزرگان بنیعبّاس و جمعی از علویان چند فرسخ به پیشباز حضرت رفتند و نهایتاً کاروان حامل حضرت رضا علیه السّلام روز ۱۰ شوّال سال ۲۰۱ هجری به مرو وارد شد.
▪️چند روز بعد مذاکره شروع شد و پیشنهاد اوّل مأمون این بود که خلافت را به حضرت واگذار کند. امّا روشن بود که کسی که برای دستیابی به خلافت، برادرش را کشته و با سر برادرش چنان کاری کرده، واقعاً نمیخواهد از حکومت دست بکشد و حتماً توطئهای در کار است.
▪️حضرت که میدانستند از یک سو مأمون و کارگزارانش بههیچ وجه حاضر به از دست دادن امتیازات نامشروعشان که قطعاً امام علیه السّلام در صورت پذیرفتن حکومت، از ایشان سلب میفرمود، نیستند و از سوی دیگر مردم و جامعۀ به فساد کشانده شده توسّط حکومتها از زمان رحلت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم تا آن زمان (خلفای سهگانه و امویان و مروانیان و عبّاسیان) پذیرای عدالت و تقوای حکومت امام علیه السّلام نیستند، علیرغم اصرار مأمون، پیشنهاد خلافت را نپذیرفتند.
ادامه دارد...
« استاد مهدی طیّب »
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۳- سالک باید از پرخورى، بهویژه افراط در خوردن گوشت و غذاهاى حیوانى و نیز
☑️چهل دستورالعمل سلوکی
▪️۱۴- سالک باید از زیاد خوابیدن نیز پرهیز کند و جز به حدّاقلّى که براى سلامتى و شادابى او ضرورى است، اوقات خود را صرف خوابیدن نکند؛ زیرا پرخوابى علاوه بر اینکه موجب هدر رفتن عمر مىشود، به لطافت و صفاى روح نیز آسیب مىرساند.
▪️علاوه بر پرهیز از پرخوابى، بیدارى سحرگاهان و بین الطّلوعین در صفاى روح و پروازهاى معنوى تأثیر فوقالعاده و بىبدیلى دارد و سالک با تنظیم اوقات استراحت و خواب خود، باید ترتیبى دهد که از فیض سحر و بین الطّلوعین محروم نماند.
▪️بنابراین سَهَر یا کمخفتن نیز از امورى است که مراعات آن بر سالک لازم است.
ادامه دارد....
◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️
#شراب_طهور
#دستورالعملهای_سلوکی - ۱۱
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️تحفه ایی از گنجینه ی معارف امام رضا علیه السلام
▪️«اِحْرِصُوا عَلىٰ قَضاءِ حَوائِجِ الْمُؤْمِنِينَ وَ اِدْخالِ السُّرُورِ عَلَيْهِمْ وَ دَفْعِ الْمَكْرُوهِ عَنْهُمْ»*
▪️در برآوردن نیاز حاجتمندان و شاد کردن دل مسلمانان و برطرف کردن ناخوشیهایشان حريص باشيد.
▪️همانطوركه پيغمبراكرم صلی الله علیه و آله و سلم حريص بودند. می دانيد صفاتی كه مي گوييم بد است، وقتی در جاي غلط قرار بگيرد بد ميشود. حرص وقتي بد است كه بهسمت دنيا و بهسمت رذائل می آيد؛ امّا وقتي بهسمت خدا و بهسمت فضايل می رود خوب است. لذا قرآن راجعبه پيغمبراكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَئوفٌ رَحيمٌ» پيغمبر بر شما حريص است؛ يعني بر خدمت به شما و محبّت و خوبی کردن به شما حریص است؛ در خوبي كردن و لطف كردن سيريناپذير است. اينجا حضرت رضا علیه السلام از همان واژه استفاده كردند و فرمودند در برآوردن نيازهاي مؤمنان حريص باشيد؛ در اندوختن امكانات براي خودتان و حلّ مشكلات شخصي و تأمين آرزوهاي نفساني و تمنيّات خودتان حرص نورزيد؛ حرصتان در خدمت و برآوردن نياز ديگران باشد.
▪️«وَ اِدْخالِ السُّرُورِ عَلَيْهِمْ» حرصتان بر اين باشد كه دل غمديده ی يك انسان مؤمن را شاد كنيد، بتوانيد بهجت و شادي را وارد دل مؤمني كنيد «وَ دَفْعِ الْمَكْرُوهِ عَنْهُمْ» و هر مكروه و ناخوشايندی را که برای آنها پيش آمده دفع كنيد و مشكلات و تلخيهاي زندگي آنها را برطرف كنيد.
▪️كسي كه بخواهد دوست عليّ بن موسی الرّضا علیه السلام و شيعه ی آن بزرگوار باشد حرصش باید به آن سمت جهت پيدا كند.
◾️استاد مهدی طیب - جلسه ی ۳۰ آبان ۸۷◾️
*مجلسی ، بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۱۳.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️تحفه ایی از گنجینه ی معارف امام رضا علیه السلام ▪️«اِحْرِصُوا عَلىٰ قَضاءِ حَوائِجِ الْمُؤْمِن
☑️امام رضا علیه السلام فرمودند: «اِنَّ الصَّمتَ بابٌ مِن اَبوابِ الحِكمَةِ» سكوت دري از درهاي حكمت است.
▪️اگر كسي بخواهد حكمت الهي نصيبش شود بايد سكوت اختيار كند. كسي كه پرحرف است، اين در را بهروي خود مي بندد. با سكوت اختیار کردن است كه درهاي حكمت ازجانب پروردگار بهسوي عبد باز ميشود. البتّه سكوت مراتبي دارد؛
يك مرتبهاش اين است كه انسان با زبان كم حرف بزند؛
▪️مرتبهی دیگر سکوت كه مرتبهی عميقتري است میتواند در فكر اتّفاق بيفتد؛ يعني مكالمه و گفتگوي ذهني متوقّف شود.
▪️مرتبهی دیگر سکوت ميتواند به قلب راه پيدا كند؛ آرزوها از دل نرويد و انبعاثات قلبي متوقّف شود؛ اين هم مرتبه ي عميقتري از سكوت است.
▪️اگر كسي به عمق سكوت راه پيدا كند، اصلاً كلّ اين عالم محو مي شود و حقايق ديگري برايش روشن مي شود؛ چون اين عالم قائم به خيال ماست و خيال ما هم قائم به همان گفتگوهاي دروني ماست؛ اگر آن متوقّف شود چيز ديگري پديدار مي شود.
▪️بههرحال اگر كسي حكمت الهي مي خواهد بايد زبانش را كنترل كند. زيادهگويي دل را می میراند.
◾️استاد طیب _ جلسه ی ۳۰ آبان ۸۷◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت سوم بخش ششم ● كون و فساد در غير اعمال و در اعمال سعادت آور، بلاواسطه م
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت سوم
بخش هفتم
● چيزى كه دانشمندان را از بحث پيرامون جبر و اختيار بازداشته است
تنها چيزى كه دانشمندان را از آزادى در بحث پيرامون اين مباحث باز داشته ، وحشتى بوده كه از نتايج وخيم آن (البته به زعم خود آنان ) بوده ، مثلا جبرى مسلكان از آنان ، پنداشتند كه اگر بگويند موجودات با يكديگر ارتباط و اسباب عالم در يكديگر تأثير دارند، خود به خود اعتراف كرده اند به اينكه پس خدا هيچكاره است ، و قدرت مطلقه او را بر تصرف در مصنوعاتش سلب كرده اند.
و مفوضه از آنان ، پنداشتند كه اگر اين مطلب را بپذيرند، و مخصوصا در مرحله اعمال ارتباط آنها را با يكديگر به اراده و قدرت خدا نسبت دهند خود به خود به مسأله جبر گردن نهاده و مصنوع خدا يعنى انسان را هيچكاره دانسته اند، با اينكه مسلكشان تفويض است ، و با بطلان اختيار مسأله ثواب و عقاب و تكليف و تشريع دين باطل مى شود.
با اينكه هر دو طايفه مى توانستند دست از اين وحشت برداشته ، با كلام خدا كه مى فرمايد: ((و اللّه غالب على امره )).
و نيز مى فرمايد: ((الا له الخلق و الامر)) و ((ان للّه ما فى السموات و الارض )) انس بگيرند، (و جبرى مسلك از افراط خود، و تفويضى از تفريط خود برگشته ، بفهمند كه قبول وجود ارتباط بين اشيا و اعمال ، هيچ محذورى به بار نمى آورد، نه خدا را هيچكاره مى كند، و نه انسانها را) علاوه بر اينكه اين آيات و آيات مشابه آن در اين باب برهانى ارائه مى دهد، و ما در بحثى كه پيرامون آيه شريفه : ((ان اللّه لا يستحيى ان يضرب مثلا)) شد پاره اى مطالب مربوط به اينجا را گذرانديم .
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 160
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
☑️حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
▪️هرچه هست، از قامت ناسازِ بیاندام ماست! تا ما ناجور نشویم، آنچه از بالا بر سر ما نازل میشود، ناجور نمیشود؛ بلکه کاری میکنیم که باران رحمت، بر ما نِقمت و عذاب میشود!
◾️در محضر بهجت، ج٢، ص٢٧◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️ذكر عجيبى است
▪️يكى از ذكرهايى كه حضرت استاد (دام عزه ) مكرر در جلسات درسى سفارش مى فرمودند: ذكر شريف لا اله الا الله است در يكى از روزها فرمودند: آقاى بس بسى نباشيد، از ذكرهايى استفاده كنيد كه لب تكان نمى خورد؛ ذكر شريف لا اله الا الله معجون نفى اثبات است و عجيب است.
☑️منبع:صراط سلوک
@mohamad_hosein_tabatabaei
▪️حضرت آیتالله بهجت بسیار با عظمت از مقاومت علامه طباطبایی تعریف میکرد. پدرم با لحن بسیار محکمی میفرمود:
▪️در این جهاد، خدا میداند ایشان چه سختیهایی را تحمل میکرد. چه مراتبی را در این فشارها تحمل کرد و استقامت کرد. خدا میداند. در اوج فشارها، با عظمت مثل کوه استوار ماند و این نهضت علمی را در حوزه نگه داشت.
▪️الان اگر فلسفه را از حوزه بردارید، یک حوزه مطرود و بیسوادی میماند که در خیلی جاهای دیگر هم هست و هیچ خاصیتی ندارد.
◾️ #حجةالاسلام_علی_بهجت
(مصاحبه با خبرگزاری فارس)◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
▪️طریقۀ اختصاصى اسلام (برای سیر و سلوک)... در پرتو توحیدِ خالص صورت مىگیرد،
▪️زیرا هنگامى كه انسان یقین پیدا كرد كه هستىِ حقیقى ویژۀ خداست، خواهد دانست كه مالك تمام وجود و هستى و آثار آن و پروردگار كلّیه جهانیان، اوست و دیگران در برابر او مالك نفع و ضرر، مرگ و زندگى و یا زنده كردن نیستند.
▪️در این حال است كه انسان جز آنچه را كه خدا بخواهد، اراده نمى كند، و جز از آن كه خدا از آن كراهت دارد، متنفّر نیست.
◾️ #علامه_طباطبایی
(علی و فلسفه الهی، ص۳۶)◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️دعای «یا مَن تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ المَکَارِهِ...»
▪️دعای توحیدی عمیقی که هنگام مشکلات خوانده میشود.
☑️کفعمى در کتاب «مصباح» دعایى نقل کرده و فرموده است: سیّد ابن طاووس این دعا را براى ایمن شدن از ستم سلطان و نزول بلا و چیرگى دشمنان و ترس و تنگدستى و دل تنگى ذکر کرده، و آن از دعاهاى صحیفه سجّادیه است، پس هرگاه از زیان آنچه ذکر شد در هراس بودى آن را بخوان.
@mohamad_hosein_tabatabaei
▪️در هر آن که در یاد خدا هستیم در راهیم. حیف است انسان روی آینده حساب کند چون هنوز نیامده است و الان موجود نیست. گذشته هم که گذشت و رد شد. در هر منزلی که هستیم باید آن را قدر بدانیم و با خدای خود خوش باشیم. تلخ باشد یا شیرین یا ترش فرقی نمیکند. چون مربی ما، خدای ما، ما را تربیت میکند و میسازد
☑️از سخنان حاج اسماعیل دولابی
@mohamad_hosein_tabatabaei
🍀قیامت، ظهور باطن ولایت است لذا تجلی و ظهور انسان کامل و حجت الله، مساوق قیام قیامت است.
🍀ظهور صاحب الامر، کشف اتمّ حقیقت دین محمدی صلی الله علیه و آله است. به تجلی و ظهور نبوت صورت ظاهری دین به اسم الظاهر متجلی گشت تا وضع صورت دین شود. به ظهور ولایت به اسم الباطن، همه حقایق دین آشکار میشود.
❗️پس دریاب! اگر مرزوق از حقایق معارف حقهی الهی هستی مرتبهای از ظهور در جانت تحقق پیدا کرده است...
☑️علی، نقطهی آغاز وجود
#ح_م
🍀صلوات عرشی جناب ابن عربی بر حضرت اباصالح المهدی سلام الله علیه و علی آبائه🍀
صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ عَلَی سِرِ الأسرارِ العَلیَّة و خَفیَّ الأرواحِ القُدسِیَّةِ ، مِعراجِ العُقُولِ ، مَوصِلِ الأصولِ ، قُطبِ رِحَی الوُجودِ ، مَرکَزِ دایِرَةِ الشُّهودِ ، کَمالِ النَّشأةِ و مَنشَأِ الکَمالِ ، جَمالِ الجَمیع و مَجمَع الجَمال، الوُجودِ المَعلومِ و العِلمِ الوجودِ، المائِلِ نَحوَهُ الثّابِتِ فی الوُلُودِ ، المُحاذی لِلمرآتِ المُصطَفَویّةِ ، المُتَحَقِّقِ بِالأسرارِ المُرتَضَویّةِ ، المُتَرَشِّحِ بالأنوارِ الإلهیّةِ ، المُربّی بالأستارِ الرُّبوبیَّةِ ، فَیّاضِ الحَقائِقِ بِوُجُودِه ِ، قَسّامِ الدّقایقِ بِشُهودِهِ ، الإسمِ الأعظَم الإلهی ، الحاوی للنَّشآتِ الغَیرِ المُتناهی ، غَوّاص الیَمِّ الرَّحمانیَّةِ ، مُسلِکِ الآلاءِ الرَّحیمیَّةِ ، طُورِ تَجلّی اللّاهوتیَّةِ ، نارِ شَجَرَةِ النّاسوتیَّةِ ، نامُوسِ اللهِ الأکبَرِ، غایةِ البَشَرِ، أبی الوَقتِ ، مَولَی الزَّمانِ ،الّذی هُوَ لِلحَقِّ أمانٌ ، ناظِمِ مَناظِمِ السِّرِ و العَلَنِ ، أبی القاسِمِ مُحَمَّدِ بن الحَسَن ، علیه الصَّلوة و السّلام.
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️چرا چشم ما امام (عجل الله) را نمی بیند؟
🍀در دعای بعد از زیارت آل یس در مورد امام زمان (عجل الله) تعبیر «نور چشمهای آفریدگان» به کار برده شده است. از نور چشم به چشم نزدیک تر چیست؟ پس هم معلوم شد امام زمان (عجل الله) چقدر به ما نزدیکند و هم معلوم شد که چرا چشم ما امام زمان (عجل الله) را نمیبیند. چشم که نمیتواند نور چشم را ببیند، چشمت را ببند و بیرون را نَگرد.
☑️حاج میرزا اسماعیل دولابی (ره)
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️قسمتی از مناجات عارف باللّه میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمة اللّه عليه با امام زمان ارواحنا فداه◾️
🍀آقایم!
آنگاه که درباره رسیدن و وصل شدن به شما و لذت دیدار شما می اندیشم
و در مورد احوال کسانی که آنها را به خود نزدیک نموده ،
به آنان احسان کرده ،
مشرف به دیدار جمالت نموده ،
با تعلیم خود آنان را بزرگ داشته ،
با نوشیدن جامهای توحید بر آنان منت گذاشته
و شرافت آمدن به محفل اهل توحید را به آنان کرامت نمودی.
تامل می کنم...
نزدیک است قلبم از حسرت شکافته شود
و از غیرت دو تکه شود
آه آه!
وای بر قلب کسی که مثل قلب من باشد.
◾️المراقبات، مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
🍀زیارت حضرت حجة ابن الحسن علیهالسلام🍀
-السَّلاَمُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ وَ الْعَالِمِ الَّذِي عِلْمُهُ لاَ يَبِيدُ
-السَّلاَمُ عَلَى مُحْيِي الْمُؤْمِنِينَ وَ مُبِيرِ الْكَافِرِينَ
-السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ
-السَّلاَمُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ
-السَّلاَمُ عَلَى حُجَّةِ الْمَعْبُودِ وَ كَلِمَةِ الْمَحْمُودِ
-السَّلاَمُ عَلَى مُعِزِّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلِّ الْأَعْدَاءِ
-السَّلاَمُ عَلَى وَارِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتِمِ الْأَوْصِيَاءِ
-السَّلاَمُ عَلَى الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ
-السَّلاَمُ عَلَى السَّيْفِ الشَّاهِرِ وَ الْقَمَرِ الزَّاهِرِ (وَ النُّورِ الْبَاهِرِ)
-السَّلاَمُ عَلَى شَمْسِ الظَّلاَمِ وَ بَدْرِ (الْبَدْرِ) التَّمَامِ
-السَّلاَمُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ (فِطْرَةِ) الْأَيَّامِ
-السَّلاَمُ عَلَى صَاحِبِ الصَّمْصَامِ وَ فَلاَّقِ الْهَامِ
-السَّلاَمُ عَلَى الدِّينِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ
-السَّلاَمُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ الْمُنْتَهِي إِلَيْهِ مَوَارِيثُ الْأَنْبِيَاءِ وَ لَدَيْهِ مَوْجُودٌ آثَارُ الْأَصْفِيَاءِ
-(السَّلاَمُ عَلَى) الْمُؤْتَمَنِ عَلَى السِّرِّ وَ الْوَلِيِّ لِلْأَمْرِ
-السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ أَنْ يَجْمَعَ بِهِ الْكَلِمَ وَ يَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ وَ يَمْلَأَ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً وَ يُمَكِّنَ لَهُ وَ يُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنِينَ
-أَشْهَدُ يَا مَوْلاَيَ أَنَّكَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ آبَائِكَ أَئِمَّتِي وَ مَوَالِيَّ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ. أَسْأَلُكَ يَا مَوْلاَيَ أَنْ تَسْأَلَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي صَلاَحِ شَأْنِي وَ قَضَاءِ حَوَائِجِي وَ غُفْرَانِ ذُنُوبِي وَ الْأَخْذِ بِيَدِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي لِي وَ لِإِخْوَانِي وَ أَخَوَاتِيَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ كَافَّةً إِنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
🍀در این ظلمتسرا تا کی به بوی دوست بنشینم
🍀گهـی انگشـت بــر دنـدان گـهی سـر بر سر زانو
🍀بــیا ای طـــایـــر دولــت بیـــاور مــــژدهٔ وصلی
🍀عـــسی الایـــام ان یــرجعن قـــوما کالذی کانوا
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۴- سالک باید از زیاد خوابیدن نیز پرهیز کند و جز به حدّاقلّى که براى سلامت
☑️چهل دستورالعمل سلوکی
▪️۱۵- سالک باید از اینکه تمام اوقات مفید خود را در جمع و با دیگران بگذراند، بهگونهاى که براى در خلوت به انس با حضرت دوست و تفکّر و ذکر و عبادات و مناجات پرداختن، فرصتى براى او باقى نماند، بهشدّت پرهیز کند.
▪️گرچه انزواطلبى و قطع روابط خویشاوندى و دوستى و بریدن مراودات اجتماعى خطا و زیانبخش است، امّا محروم ساختن خویش از خلوتهاى معنوى نیز مردود و مضرّ است.
▪️بنابراین گرچه سالک باید در حدّ لازم و معتدل در جمع حاضر شود، امّا مىبایست اوقات معیّنى را نیز براى تنهایى و خلوت اختصاص دهد.
ادامه دارد....
◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️
#شراب_طهور
#دستورالعملهای_سلوکی - ۱۲
@mohamad_hosein_tabatabaei
▪️بروید کنار قبر آیتالله میرزا جواد اقا ملکی تبریزی هدیهای به ایشان بدهید و بخواهید خدمت حضرت معصومه (سلام الله علیها) مشرف شوند و ایشان را مجاب کنند تا تربیت معنوی شما را برعهده بگیرند.
#علامه_طباطبایی
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت سوم بخش هفتم ● چيزى كه دانشمندان را از بحث پيرامون جبر و اختيار بازداش
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت چهارم
بخش اول1⃣
● چهار نكته راجع به آيه كريمه ((زين للناس حب الشهوات ))
حال به گفتارى كه در تفسير آيه مورد بحث داشتيم برگشته و نكاتى را متذكر مى شويم :
نكته اول : از ظاهر جمله : ((زين للناس حب الشهوات )) بر مى آيد كه فاعل زينت گرى ، غير از خداى تعالى است يعنى يا شيطان است ، و يا نفس ، دليل گفته ما دو نكته است ، اول اينكه مقام آيه مقام مذمت كفار به اين رفتار انحرافى است ، كه به لذائذ مادى از مال و اولاد اعتماد نموده ، و به خاطر اينكه شيطان اين انحراف را در نظرشان جلوه داد خود را از خدا بى نياز دانستند، و در مثل چنين مقامى زينتى تناسب دارد كه باعث غفلت از خدا باشد، و چنين زينت گرى لايق به ساحت مقدس خدا نيست .
نكته دوم : اينكه اگر اين زينت گرى كار خداى تعالى باشد قهرا مراد از آن همان ميل غريزى است كه انسان به اين لذائذ مادى دارد، و اگر مراد اين بود، جا داشت تعبير فرمايد: ((زين للانسان حب الشهوات )) و يا بفرمايد: ((زين لبنى آدم )) و امثال اين تعبيرات ، همچنان كه در مواردى كه سخن از غرائز رفته اينگونه تعبير آورده ، مثلا فرموده : ((لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم ، ثم رددناه اسفل سافلين )).
و نيز فرموده : ((و لقد كرمنا بنى آدم ، و حملناهم ف ى البر و البحر...)).
و اما لفظ ((ناس )) مناسب چنين مقامى نيست ، زيرا عرب اين كلمه را بيشتر در مواردى استعمال مى كند كه مى خواهد امتيازها را لغو كند، و يا كسى را تحقير نموده و پستى فكر او را برساند، به موارد استعمال زير توجه فرمائيد:
((فابى اكثر الناس الا كفورا))، ((يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى ))، و آياتى ديگر نظير اينها.
نكته سوم : اينكه امورى كه خداى تعالى به عنوان نمونه و مصداق براى اين شهوات بر شمرده ، با مسأله تزيين فطرى نمى سازد، زيرا اگر منظور اين بود جا داشت به جاى كلمه ((نساء زنان )) تعبيرى آورد كه معناى مطلق زوجيت را برساند و نيز به جاى لفظ ((بنين )) كلمه اولاد را آورده باشد و به جاى لفظ ((قناطير مقنطرة )) لفظ ((اموال )) را بياد بياورد، براى اينكه علاقه فطرى و طبيعى به همسر همانطور كه در مردان نسبت به زنان هست ، در زنان نيز نسبت به مردان همين علاقه وجود دارد، و همچنين علاقه غريزى كه در انسان نسبت به فرزندان هست ، نسبت به مطلق اولاد و مطلق اموال است ، نه خصوص پسران ، و خصوص ((قناطير)).
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 161
و به همين جهت آن مفسرى كه فاعل تزيين را خدا دانسته ناچار شده است بگويد: مراد از حب نساء علاقه به مطلق همسر است ، تا شامل علاقه زن به شوهرش نيز بشود، و مراد از بنين ، مطلق فرزند است ، تا شامل دختران نيز بشود، و مراد از قناطير، مطلق مال است ، و گفته : اگر خداى تعالى از خصوص نساء و بنين و قناطير نام برده ،براى اين است كه اينها افراد قوى و شناخته شده تر مصداقند، و آنگاه در توجيه اين گفته اش خود را سخت به زحمت انداخته است .
نكته چهارم : اينكه نسبت داشتن تزيين به خداى سبحان با آخر آيه كه مى فرمايد: ((ذلك متاع الحيوة الدنيا و اللّه عنده حسن المآب ، قل انبئكم بخير من ذلكم ...)) نمى سازد، براى اينكه ظاهر اين كلام اين است كه مى خواهد مردم را از شهوات دنيائى منصرف كند، و نفوس بشر را متوجه ثواب ها و بهشت و همسران و رضوانى كند كه نزد خدا برايشان آماده است ، و منصرف كردن مردم از زندگى دنيا صحيح نيست ، چون دنيا مقدمه آخرت است ، و منصرف كردن مردم از مقدمه و در عين حال دعوت آنان به ذى المقدمه ، تناقض روشنى است ، و بلكه ابطال هر دو امر يعنى هم دنيا و هم آخرت است ، و مثل كسى مى ماند كه مى خواهد سير بشود و از خوردن خوددارى مى كند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
☑️ #دولت_کریمه
▪️دولت کریمه که «تُعِزُّ بِهِ الإسلام و أهله و تُذلُّ بِهِ النفاق و أهله» دولتی است که در خود فرد محقق میشود. وقتی اسم دولت و حکومت و... مطرح میشود، نوعاً اذهان به سمت مدلی از حکومتداری که در جوامع مختلف حاکم است میرود و اینکه حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه نیز یک چنین دولتی تشکیل خواهد داد؛ البته شکی در این نیست که آن حضرت حکومت جهانی خواهد داشت که «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً» اما بحث در اینجاست که چنین دولتی نسیه میباشد و اکنون اتفاق نیفتاده است اما آنچه که نقد است و در دسترس میباشد این است که خودت دولت کریمه باشی و خود تو همانی باشی که تُعِزُّ بِهِ الإسلام و أهله و تُذلُّ بِهِ النفاق و أهله. وجود تو به گونهای باشد که سبب عزت اسلام شود. این همه بزرگانی که دیدهایم، همگی خودشان دولت کریمه بودهاند که هریک مصداق تُعِزُّ بِهِ الإسلام و أهله و تُذلُّ بِهِ النفاق و أهله بودند. بزرگانی چون حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی و... نفوسی بودند که اسلام به وجود آنها عزت پیدا کرد هرچند در واقع ایشان به اسلام عزیز شدند اما سخن از عزیز شدن اسلام در جان آدمی است.
▪️بدان که بالاترین عمل در دولت کریمه ی باطنی، توسل و اتصال به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است لذا هرچه انسان به آن دولت کریمه نزدیکتر شود، مبدأ میل او به سمت اباعبدالله الحسین علیه السلام بیشتر میشود و این، ویژگی ظهور آن دولت کریمه در باطن آن فرد است و عمل واجب و مستحبی چنین شخصی تنها حول محور اباعبدالله قرار میگیرد.
▪️دولت برای مؤمن است و جولان برای کافر میباشد. دولت، استقرار و تمکن توحید در متن وجود آدمی است. وقتی توحید در جان شما تمکن پیدا کرد شما به دولت و در واقع به دولت کریمه رسیدهاید. اصلا دولت کریمه، دولت توحید است و اصل کرامت، به توحید و ولایت اهلبیت علیهم السلام برمیگردد لذا ویژگی شخصی که به دولت کریمه راه پیدا کند، حسینی بودن او است؛ در این صورت اسلام به او عزت یافته و نفاق ذلیل میگردد.
▪️امام حسین محک افراد مؤمن است؛ «إِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللهَ وَجِلَت قُلوبُهُم وَإِذا تُلِيَت عَلَيهِم آياتُهُ زادَتهُم إيمانًا» (انفال،۲). اهل ایمان کسانی هستند که وقتی خدا در برابر آنها یاد شود و از اهلبیت علیهم السلام سخنی برود، ناگهان ساختمان دلشان فرو میریزد و وقتی آیات الهی را بر آنان خوانده شود، ایمانشان قوی تر میگردد. این محک دولت کریمه است، اگر میخواهی ببینی تا چه اندازه مصداق «تُعِزُّ بِهِ الإسلام و أهله و تُذلُّ بِهِ النفاق و أهله» هستی ببین چقدر در درون خودت حسینی هستی. مراد از اسلام و نفاق نیز در اینجا اسلام و نفاق باطنی است. هرگز با بیرون کاری ندارم! یقین بدان:
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی!
امام حسین در درون تو است، امام زمان در جان تو است، دولت کریمه در وجود تو است، فرج و ظهور همه و همه در تو هستند لذا نقد را بچسب و نسیه را رها کن! إتجر نقد بنقد یا أخی!
▪️محک این دولت کریمه حسینی بودن است لذا ببین در نمازت چقدر با امام حسینی؟ به امام حسین علیه السلام که میرسی نماز و روزه و زکات و صدقه و انفاق و... همگی به کناری میروند! نه اینکه اینها نباشند! همه هستند اما دیگر بوی حسین میدهند... سخن اشتباه فهم نشود، اینگونه نیست که شخص اهل نماز و عبادت و جود و بخشش و دستگیری از خلق خدا نباشد، بلکه در همهی این اعمال امام حسین را میبیند... معنی حدیث «إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ» این است که نه تنها انسان برای هر چیزی که گریان شد بر حسین گریه کند بلکه هر کار خیرش را هم برای امام حسین قرار بدهد، هر عمل عبادیاش را برای امام حسین قرار بدهد؛ خلاصه ظهور دولت کریمهی باطنی اینگونه است که تمام کشور وجود ما را امام حسین علیه السلام بگیرد و هیچ جایی خالی از او نباشد...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۱۹ □در عالَم وجود، فقط ۱۴ نفر هستند که توانستند به مقام نور واحد ب
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۲۰
▪️این نور واحد و اسم اعظم ۳ جنبه و شأن دارد: یک شأن او، شأن وجودی است؛ یعنی او وجود دارد و هستی است. هستی و وجود، همین اسم اعظم است که بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء. خدا چیست؟ خدا وجودآفرین است، او فوق وجود است و بالاتر از هستی است. خدا این نور وجود را در هستی پخش کرده است. من و شما از رزق وجود بهره داریم. اگر وجود نبود آیا من و شما هم بودیم؟! من و شما هستیم، آسمان و زمین هستند، کُرات هستند، ملائکةالله هستند، این "هستند" مال انسان کامل است. یک اسم این نور واحد، وجود است لذا میفرماید بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء. با این وجود مخلوق را خلق نکرده است بلکه به عالَم امکان تثبت داده است.
▪️ثبوت یعنی چه؟ یک اثبات داریم و یک ثبوت. ثبوت یعنی متنِ واقع. الان شما در عالَم ثبوت دارید و حق هستید، یک معنی ثبوت یعنی حق. اثبات آن چیزی است که مرا به ثبوت میرساند و به من میفهماند که چیزی در عالم تحقق دارد. به وجود انسان کامل، به وجود حضرت بقیةالله ارواحنا فداه، عالم ثبوت یافته است یعنی هست! این مرتبهی وجود، مرتبهی نورالانوار عالَم است. اگر این وجود نباشد، «لَوْلا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الارْضُ بِاَهْلِهَا». حجت همین نور است که اگر این نور نباشد، عالَم تثبت ندارد که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در اول خطبه فدکیه به همین حقیقت اشاره میکند که خدا به این نور به عالم تثبت داده است. این وجود که نامش را عقل کل یا نور یا هرچیزی بگذاریم، مبدأ «خلقت» است نه مبدأ «مخلوق». همهی عقول جزئی و همهی حقایق ماورایی، اسماء الله، ملائکةالله، قوای عالم وجود و... به واسطهی این عقل کل و نورالانوار شکل گرفتهاند لذا چه روایات شریفی با این مضامین داریم؛ سَبَّحَنَا فَسَبَّحَت المَلائِكَة، چون ما تسبیح کردیم ملائکه تسبیح کردند. باید این روایات را فهمید! امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: روایات ما را بفهمید و به مردم بفهمانید و آن را رعایت کنید، نه اینکه فقط روایتش کنید! باید حدیث را درایت کرد. خدا از نور حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، ملائکه و بهشت و... را خلق کرد. «يا أَحْمَدُ! لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما» چقدر روایات ناب پیرامون این علت آفرینش داریم! شما اصول کافی را نگاهی بیفکنید، روایات کثیری میبینید که علت خلقت، حضرات اهل بیت علیهمالسلام هستند، یعنی اصل خلقت به واسطه این حضرات است.
▪️این عقل کل، جامع همه عقول جزئی است. من و شما عقل داریم، اجنه عقل دارند، ملائكةالله عقل هستند. این مرتبهی نورالانوار فقط در مرتبهی عقلانیت افاضهی فیض میکند و به واسطهی مراتب پایینش فیض به سایر مخلوقات میرسد. این عقل، عقل کل است و شعاع و پرتو او میشود عقول جزئی. اینگونه نیست که بگوییم عقول متکثر هستند، تکثر در عقول نداریم. یک عقل بیشتر نیست و آن هم عقل کل است و همهی عقول جزئی که عبارت اند از ملائکةالله، عقول انسانها و اجنه ها، همه پرتوهای شعاع وجودی این عقل کل هستند. همه شأن این عقل کل هستند، عین خورشید و شعاع خورشید. این عقل کل و نور واحد، خزینهی علم است. آیا علم غیر از عقل است؟ خیر! بین علم و عقل جدایی وجود ندارد. ظرف و مظروف در عالَم اعلا یکی هستند لذا عقل همان علم است. علم چیست؟! العِلمُ نُورٌ. علم نور است. عالَم یکپارچه علم انباشتهی روی هم است. شما یک جایی در عالَم نشان بدهید که آنجا جهل باشد! در عالَم اصلا جهل راه ندارد. عالَم علم محض است. هر مخلوقی هم از علم صادر شده است؛ از جهل چیزی صادر نمیشود. عالَم، یکپارچه آگاهی، فهم، شعور و علم است. تمام ذرات عالَم علم هستند اما « فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ» (یوسف/۷۶) بالای همهی این علم ها، اسمی است به نام اسم العَلیم که این اسم العَلیم، همین حقیقت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله است «وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» (رعد/۴۳). علم الکتاب نزد کیست؟ نزد امیرالمؤمنین است.
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت چهارم بخش اول1⃣ ● چهار نكته راجع به آيه كريمه ((زين للناس حب الشهوات )
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت چهارم
بخش اول2⃣
● چهار نكته راجع به آيه كريمه ((زين للناس حب الشهوات ))
حال اگر بگوئى آيه شريفه : ((زين للناس حب الشهوات ...)) معنائى را افاده مى كند كه خلاصه آن را اين آيه شريفه مى رساند: ((قل من حرم زينه اللّه التى اخرج لعباده و الطيبات من الرزق قل هى للذين آمنوا فى الحيوة الدنيا خالصة يوم القيمة )).
و لازمه انطباق معناى آن آيه و اين آيه اين است كه بگوئيم : در آن آيه نيز فاعل تزيين ، خداست همچنان كه در اين آيه فاعل تزيين ، خدا است .
در پاسخ مى گوئيم : كه خير، آن آيه با اين آيه منطبق نيست ، و نظام آن آيه فرق دارد، زيرا آيه مورد بحث ، در مقام مذمت شهواتى است كه محبوب مردم است ، و مردم را از ياد خدا منصرف نموده و مشغول مى سازد، و نمى گذارد آدمى به ياد لذائذى كه نزد خدا دارد بيفتد، و مى خواهد مردم را در اعراض از آن شهوات تحريك و تشويق كند، و متوجه لذائذى كه نزد خداى سبحان است بسازد،
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 162
به خلاف آيه دوم كه مقامش مقام بيان اين نكته است كه لذائذى كه در اين دنيا بين مؤمنين و كفار مشترك است ، در سراى ديگر، مخصوص مؤمنين خواهد بود، و به همين جهت است كه مى بينيم لفظ ((ناس )) در آيه مورد بحث ، در اين آيه مبدل به لفظ ((عباد)) شد، و نيز ((زينت )) در آن آيه ، در اين آيه ((رزق طيب )) ناميده شد.
باز اگر بگوئى تزيين در آيه مورد بحث معلق بر ((حب الشهوات )) شده ، نه بر خود شهوات ، و معلوم است كه تزيين حب در نظر انسان و مجذوب شدن دل آدمى در برابر اين حب ، امرى طبيعى و خاصيتى ذاتى است ، در نتيجه برگشت معناى تزيين حب براى انسان به اين مى شود كه خدا حب را در دل آدميان مؤثر قرار داده ، و يا ساده تر بگوييم ، آيه مى خواهد بفرمايد: كه خدا اين حب را در دل انسانها خلق كرده ، و معلوم است كه خلقت تنها كار خدا است و لا غير، پس فاعل تزيين در آيه شريفه خداى تعالى است .
در پاسخ مى گوئيم لازمه آن قرائنى كه ما ذكر كرديم اين است كه مراد از تزيين حب ، اين باشد كه خداوند اين حب را طورى قرار داده كه انسانها را به سوى خود جذب كند، و آنان را از غير خودش باز دارد، چون زينت دادن امرى مطلوب و جالب است ، كه با غير خودش ضميمه مى شود و انسان را به سوى آن غير، جلب مى كند، (مثلا خانه اى ساده كه جلب نظر مشترى را نمى كند زينت مى كنند، تا به تبع آن زينت ، خانه هم جلب توجه كند ((مترجم ))) و يا زنى كه قيافه جالبى ندارد خود را زينت مى كند، تا به تبع آن زينت ، خودش هم زيبا شود، و مرد را به سوى خود بكشاند، پس در حقيقت مقصود اصلى همان امور زينت آور است ، و زن از اين مقصد استفاده مى كند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۲۰ ▪️این نور واحد و اسم اعظم ۳ جنبه و شأن دارد: یک شأن او، شأن وج
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۲۱
#انسان_کامل علیمی است که همه #علم ها نزد اوست. تمام علم ها یعنی همهی مخلوقات. شما مخلوقی به من نشان دهید که #جهل باشد. نداریم! از شوک و شجر و از این ذرات گرد و غبار و اتم و پایین تر از اتم بگیرید تا ملائکه مهیمین و مقربین و... هر مخلوقی که در عالم است علم است. جهل یعنی #عدم_العلم. وقتی من چیزی را بلد نیستم میشود جهل وگرنه در #متن_ثبوتی_عالم، جهل راه ندارد و همه چیز علم است. #علم_نور_است و این نور همان «کُلُّنا نُورٌ وَاحِدٌ» است لذا امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود علم کل اشیاء من هستم؛ «أَنَا بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ». فرمود «كُلّ شَيْيٍ اَحْصَيْناهُ في امامٍ مُبينِ» (یس/۱۲). #مصداق_العلم_المطلق حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام است. هم علم مطلق است و هم مطلقِ علم است. هم علمی است که علم تمام است و هم تمام علوم جزئی و مطلق عقول جزئی برای ایشان است و از ایشان صادر شده است. این مرتبهی علم انسان کامل است.
مرتبهی عقل انسان کامل نور واحد است. یک جنبهای از حقیقت انسان کامل #نور_واحد است که این نور واحد، وجود است «وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء». در این مطلب تدبر کنید. این همان مطلبی است که امیرالمؤمنین علیهالسلام به جناب #سلمان و جناب #ابوذر فرمود که ای سلمان و ای ابوذر! ما را به #نورانیت بشناسید؛ «مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ». اگر میخواهید خدا را بشناسید، امام را بشناسید. منظور از شناخت امام شناخت شناسنامهای و تاریخی نیست بلکه اگر میخواهی #امام_شناس باشی، باید امامِ خود را به این مرتبهی نور واحد بشناسی. این نور در هستی سریان دارد و ثبوت در عالم به واسطه این نور است. تثبت آسمان که در اینجا به معنای عالَم #ملکوت و #جبروت (فوق عالم طبیعت) است به وجود امام است و تازه به وجود امام است! آن کدام شأن از انسان کامل است که من و شما از آن سر در نمیآوریم؟! به مرتبهی وجود او آسمان و زمین ثبوت پیدا کرده است؛ یعنی آسمانِ ملکوت و زمینِ شهود! هستی و #اصل_هستی و خلقت به واسطهی این است.
تو اصــل وجـــود آمــدی از نخست
دگر هر چه موجود شد فرع توست سعدی
من در این مطلب حرفها دارم و خدا میداند که نمیفهمیم! کُنه این مطلب را نمیفهمیم که #اصل_خلقت (و نه مخلوق) متعلق به انسان کامل است! یعنی اگر او نباشد، متنِ عالمِ وجود نیست! این کتابی که در دست من است، حروف، سطور، کلمات و کاغذی دارد که همگی موجود هستند و مخلوقاند. اصل این کتاب از کیست؟!! من با حروف و اوراقش کاری ندارم. «ن وَالْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُون» (قلم/۱) آن حقیقت «ن» متعلق به کیست؟! میفرماید که «ن» به مرتبهای از انسان کامل به نام #وجود_انسان_کامل باز میگردد که #نور_واحد است؛ کُلُّنَا نُورٌ وَاحِدٌ.
#ح_م