کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بحث روایتی سوره نصر□ #تفسیرالمیزان □رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) #عزم خود را براى #فتح_مك
□بحث روایتی سوره نصر□
#تفسیرالمیزان
□رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در داستان فتح مكه #ابوذر غفارى را #جانشين خود در مدينه كرد و #ده روز از ماه #رمضان گذشته بود كه با #ده_هزار نفر لشكر از مدينه #بيرون آمد، و اين در سال #هشتم_هجرت بود، و از #مهاجر و #انصار حتى يك نفر #تخلف نكرد. از سوى ديگر #ابوسفيان #بن حارث بن عبدالمطلب (#پسر_عموى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و #عبدالله بن اميه بن مغيره، در بين راه در محلى به نام (#نيق_العقاب) رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را ديدند، و #اجازه ملاقات خواستند، ليكن آنجناب اجازه #نداد، #ام_سلمه همسر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در #وساطت و شفاعت آن دو عرضه داشت:
يا رسول الله (صلی الله علیه وآله) #يكى از اين دو پسر عموى تو و ديگرى #پسر_عمه و #داماد تو است. فرمود مرا با ايشان كارى نيست، اما پسر عمويم #هتك_حرمتم كرده، و اما پسر عمه و دامادم همان كسى است كه درباره من در #مكه آن سخنان را گفته بود، وقتى خبر اين گفتگو به ايشان رسيد #ابوسفيان كه پسر خوانده اى همراهش بود گفت:
به خدا #سوگند اگر اجازه ملاقاتم ندهد دست اين #كودك را مى گيرم و سر به #بيابان مى گذارم، آنقدر مى روم تا از گرسنگى و تشنگى #بميريم، اين سخن به رسول خدا (صلی الله وآله) رسيد، حضرت #دلش سوخت و اجازه ملاقاتشان داد، هر دو به ديدار آن جناب شتافته #اسلام آوردند.
□و چون رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در #مرالظهران بار انداخت، و با اينكه اين محل #نزديك مكه است، مردم مكه از حركت آن جناب #بكلى بى خبر بودند، در آن شب #ابوسفيان بن حرب و #حكيم بن حزام و #بديل بن ورقاء از مكه بيرون آمدند تا خبرى كسب كنند.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○برشی از یک کتاب○□
#مقصد_تفاهم_است_نه_توافق
□خیال میکنیم مقصود این است آدم ها در عمل حرکتی داشته باشند . این #توقع ، ما را بسته است و زنجیر کرده ؛ در حالی که مقصد این نیست . مقصد #تفاهم است نه #توافق هدف این است که #زمینه_خوب_شدن افراد فراهم شود نه اینکه همه خوب شوند . چرا که #عمل مربوط به انتخاب و اختیار آنهاست . میخواهند عمل کنند یا نکنند . آن چه مطلوب است ، « تفاهم هاست » نه « توافقها » ، « فهم » است نه «عمل » . آنچه مهم است فهم در برخوردهاست و عمل ؛ وابسته به شخص است . میخواهد خوب شود یا نشود . مقصود این نیست که همه #ابوذر شوند ، مقصود این است که همه شکل بگیرند ؛ یا #ابوذر شوند یا #ابوجهل . بیش از این توقعی نیست که پیامبران نیز زمینه انتخاب انسان را فراهم می کردند . تا آنهایی که زنده شدند ، با آگاهی برای زندگی آماده شده باشند و آنهایی که به هلاکت رسیدند ، با آگاهی و در روشنی هلاکت را انتخاب کرده باشند . مقصد همین است ، نه چیزی بیش از این .
□○حرکت علی صفایی حائری صفحه ۵۸○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۲۰ ▪️این نور واحد و اسم اعظم ۳ جنبه و شأن دارد: یک شأن او، شأن وج
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۲۱
#انسان_کامل علیمی است که همه #علم ها نزد اوست. تمام علم ها یعنی همهی مخلوقات. شما مخلوقی به من نشان دهید که #جهل باشد. نداریم! از شوک و شجر و از این ذرات گرد و غبار و اتم و پایین تر از اتم بگیرید تا ملائکه مهیمین و مقربین و... هر مخلوقی که در عالم است علم است. جهل یعنی #عدم_العلم. وقتی من چیزی را بلد نیستم میشود جهل وگرنه در #متن_ثبوتی_عالم، جهل راه ندارد و همه چیز علم است. #علم_نور_است و این نور همان «کُلُّنا نُورٌ وَاحِدٌ» است لذا امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود علم کل اشیاء من هستم؛ «أَنَا بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ». فرمود «كُلّ شَيْيٍ اَحْصَيْناهُ في امامٍ مُبينِ» (یس/۱۲). #مصداق_العلم_المطلق حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام است. هم علم مطلق است و هم مطلقِ علم است. هم علمی است که علم تمام است و هم تمام علوم جزئی و مطلق عقول جزئی برای ایشان است و از ایشان صادر شده است. این مرتبهی علم انسان کامل است.
مرتبهی عقل انسان کامل نور واحد است. یک جنبهای از حقیقت انسان کامل #نور_واحد است که این نور واحد، وجود است «وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء». در این مطلب تدبر کنید. این همان مطلبی است که امیرالمؤمنین علیهالسلام به جناب #سلمان و جناب #ابوذر فرمود که ای سلمان و ای ابوذر! ما را به #نورانیت بشناسید؛ «مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ». اگر میخواهید خدا را بشناسید، امام را بشناسید. منظور از شناخت امام شناخت شناسنامهای و تاریخی نیست بلکه اگر میخواهی #امام_شناس باشی، باید امامِ خود را به این مرتبهی نور واحد بشناسی. این نور در هستی سریان دارد و ثبوت در عالم به واسطه این نور است. تثبت آسمان که در اینجا به معنای عالَم #ملکوت و #جبروت (فوق عالم طبیعت) است به وجود امام است و تازه به وجود امام است! آن کدام شأن از انسان کامل است که من و شما از آن سر در نمیآوریم؟! به مرتبهی وجود او آسمان و زمین ثبوت پیدا کرده است؛ یعنی آسمانِ ملکوت و زمینِ شهود! هستی و #اصل_هستی و خلقت به واسطهی این است.
تو اصــل وجـــود آمــدی از نخست
دگر هر چه موجود شد فرع توست سعدی
من در این مطلب حرفها دارم و خدا میداند که نمیفهمیم! کُنه این مطلب را نمیفهمیم که #اصل_خلقت (و نه مخلوق) متعلق به انسان کامل است! یعنی اگر او نباشد، متنِ عالمِ وجود نیست! این کتابی که در دست من است، حروف، سطور، کلمات و کاغذی دارد که همگی موجود هستند و مخلوقاند. اصل این کتاب از کیست؟!! من با حروف و اوراقش کاری ندارم. «ن وَالْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُون» (قلم/۱) آن حقیقت «ن» متعلق به کیست؟! میفرماید که «ن» به مرتبهای از انسان کامل به نام #وجود_انسان_کامل باز میگردد که #نور_واحد است؛ کُلُّنَا نُورٌ وَاحِدٌ.
#ح_م