دختر اگر یتیم شود پیر می شود
از زندگی بدون پدر سیر میشود
هم سن و سال ها همه او را نشان دهند
دل نازک است دختر و دل گیر می شود
باشد شبیه مادر خود نافذ الکلام
این شهر با صدایش چه تسخیر می شود
فریادهای یا ابتایش چو فاطمه
در سرزمین کفر چو تکبیر می شود
وقتی که گیسوان سری پنجه می خورد
هر تاب آن چو حلقه زنجیر می شود
اصلاً رقیه نه، به خدا مَرد بی هوا
با یک شتاب ضربه زمین گیر می شود
هرگز کسی نگفت گلویش کبود شد
این جاست روضه صاحب تصویر می شود
دشمن به او نگاه خریدار می کند
خوب شاه زاده بوده و تحقیر می شود
فرزند خارجیست کفن احتیاج نیست
بیهوده نیست این همه تکفیر می شود
دادند جای غسل، تیمم تنش... چرا؟
خون از شکاف زخم سرازیر می شود
😭😭😭😭😭
شاعر:قاسم نعمتی
حواستون هست دارین چیکار میکنین؟
دارین مردم را به تجمع و اعتراض دعوت میکنین؟
آقا شما واکسن نزن!
باشه، اصلا هر جور راحتی!
دیگه چرا اتوبوس اتوبوس جمع و جور میکنی میفرستی تهرون و این ور و اون ور؟!
درسته بنظرت؟
نمیخوام بگم خوراک دشمن و رادیوهای بیگانه و ...
هر چند کلا رو شبکه ای
حواست نیست اما گزارشگرش بغلت ایستاده و داره با گوشیش دقیقه به دقیقه انعکاس میده
اما به خدا تو خواب هم نمیدیدیم حاج آقا ها و حاج خانم ها سر این موضوعات بشن سوژه!
بالاخره اطلاع داریم که داره فتنه ها توسط انگلیس به سمت افراد موجه جامعه هدایت میشه
اما عزیزدلم تو شکل فتنه گرا نیستی
به خدا نیستی
حضرت عباسی نیستی!
چرا اون مدلی حرف میزنی؟
چرا با عکس سردار دلها و سلام و صلوات و تکبیر، پاشدی دعواتو میاری کف خیابون؟
آخه بعیده کسی شیرت کرده باشه و بگم مثلا داری هدایت میشی!
نه، رفتار و حرفاتون کاملا شنیدم و فیلم و عکس ثانیه به ثانیه دیدم
خودتی
حاج آقا و حاج خانوم چادری و باحیا و حتی امام زمانی!
اما دور سرتون بگردم
این راهش نیست.
فورا سوار اتوبوس نشو و شعار بده و تند تند حرف بزن!
فورا نگو تکلیفه!
فورا نگو میخوان همه را نابود میکنن!
خب تو نزن!
خانوادت نزنه!
کی تفنگ گرفته پشت گردنت که اگه واکسن نزنی شلیک میکنم؟!
هیچ کس!
حتی دغدغه محرومیت از خدمات دولتی و کلی ادعایی که داری، خودتم میدونی نه مصوب شده و نه کسی کاری به این کارا داره!
وقتی آقای رییسی که همین چند ماه پیش هممون براش تبلیغ میکردیم، حتی خودتم تبلیغ میکردی، داره اینجوری با یه تماس تلفنی واکسن برای مردم وارد میکنه، مطمئنه و میدونه داره چیکار میکنه!
بابا والله میدونه
از همه ما بهتر میدونه کشور در چه شرایط بحران زده ای هست و ملت خداوکیلی واکسن میخواد
عادله، رییس جمهوره، بدون امر حضرت آقا آب نمیخوره
بعد تو اومدی اینجوری تو فجازی تو دل مردم خالی میکنی
تو فضای حقیقی هم اتوبوس اتوبوس پامیشی از قم میری تهرون و ...؟
نمیخوای یه کم بیشتر فکر کنی
کف خیابون جای مطالبه نیستا
اینو کسی داره بهت میگه که دوستت داره و میدونه آدم با دغدغه ای هستی
ولی داری اشتباه میکنی
یه چیز دیگه هم بهت بگم؟
طولانی شد
ببخشید
اما
شاید جذاب تر باشه که بدونی ادمین هایی که قبلاً بعضیاشون طرفدار حرفهای من در آوردی و اشتباه بودند و یا مثلا بارها بخاطر افراط از سوی دستگاه های قضایی بهشون تذکر داده شده بود، و یا مثلا طرفدار تخت بودن زمین و کروی نبودنش بودند و با حرفهای عجیب غریب، مایه مسخره دوست و دشمن شده بودیم، الان با همون فرمون، علمدار فتنه واکسن هراسی و انداختن تردید به جان مردم شدند.
اون زمان، مردم آنها را پس زدند و یواش یواش غلاف کردند
الان هم باز داره همان اتفاق براشون میفته اما درس عبرت نمیگیرند.
سابقه فکری بعضی از اینا را عرض کردم تا یادمون نره با کیا مواجهیم!
اون موقع اومدن پیوی و هر چی دلشون خواست گفتند
امروز هم باز تشریف آوردند و در و گهر افشانی کردند.
خیره انشاءالله😐
دوس ندارم اینو بگم
و حتی از این جمله بدم میاد
ولی باید بگم: از ما گفتن بود.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
خدا رحمت کنه حاج آقای مصطفی دخت
پیرمرد نورانی و باصفا و بسیار با تقوا
یادم نمیره دبیرستان بودم
و به غایت لاغر و استخوانی
با تب و عطش مطالعه و کتاب به میزان بسیار زیاد
حاج آقا مصطفی دخت مغازه داشت که چند قفسه هم کتاب داشت
وقتی دبیرستان تمام میشد و از میدان جهاد پایین میومدم تا چهارراه بهارستان، به مغازه حاج آقا که میرسیدم، پشت ویترین مغازه شان قفل میشدم و میایستادم و کتابها را دید میزدم.
ی روز دعوتم کرد داخل.
🔺پسر کی هستی پسر جان؟
🔺حاج عبدالرسول حدادپور
🔺میشناسمش، سلامش برسون
🔺بزرگیتون میرسونن.
🔺تو به کتاب علاقه داری؟
🔺 بله، خیلی.
🔺میخونی؟ چیا میخونی؟
🔺هر چی بیاد دم دستم. از مطهری و شریعتی تا صالحی و جعفری و سهراب و...
🔺حواسم بهت هست که میایی کتاب ها را میبینی و میری. خونتون کتاب هم داری؟
🔺کم. از دوستام و اینا میگیرم.
🔺میفهمم. خانواده ها همین که از پس خرج و مخارج درس و مدرسه و یومیه بربیان، خیلیه. چه برسه کتاب و ... کی بیشتر تشویقت میکنه که کتاب بخونی؟
🔺مادرم.
🔺بله، دختر عموجهانگیر. خدا رحمتش کنه. شما یادت نیست. خیلی قدیم ها، یادمه وقتی قصه های امیرارسلان نامدار پخش میشد، مردم خونه عمو جهانگیر جمع میشدند.
🔺 بله، از مادرم شنیده بودم.
🔺خب گفتی کتاب نداری اما قرض میگیری. بیا اینجا هر کتابی خواستی ببر. بهت قرض میدم.
🔺واقعا؟! ینی اشکال نداره نخرم؟
🔺برای تو نه، نمیخواد بخری. اما هر از سه چهار روز باید برگردونی.
🔺حتما. خاطر جمع.
🔺الان هم هر کدوم میخوای انتخاب کن و ببر.
🔺حاج آقا شرمنده واقعا، دستتون درد نکنه.
🔺انتخاب کن. بردار.
🌷روحش شاد🌷
#حدادپور_جهرمی
امروز، بنا به نقلی، روز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام است.
اولین مواجهه بسیار دردناک بنده با مقوله زندگانی و دوران سیاسی امام حسن، که یادمه دو سه روز حالم بد بود، به مطالعه این جمله برمیگرده که یاران و خواص حضرت به معاویه(قطب استکبار جهانی در طول سی سال) نوشتند: «بگو مجتبی را زنده میخواهی یا مرده؟!»
منو میگین؟
خدا شاهده یادم نمیره تا چند روز حالم بد بود از این جمله. فکر کنم پایه دو یا سه حوزه بودم.
سالها ماه صفر با همین یک خط، روضه میگرفتم برای خودم و حتی وقتی نیمه ماه رمضان میشد و مجلس جشن بود و کلی باید خوش میگذشت، یهو وسط جلسه یاد این جمله میفتادم و حالم پیش خودم دگرگون میشد.
این دگرگونی که میگم، یه چیز صرفا احساسی نبودا. یه چیزی مثل خرد شدن از درون، و یا وحشت از تکرار تاریخ و یا یه چیزی تو این مایه ها که خیلی نمیشه درباره اش پیش کسی حرف زد.
خلاصه
سالها گذشت.
تا اینکه کمکم پایه ده تموم شد و رفتم درس خارج و ارشد حوزه هم دفاع کردم و فضای زندگیم به سمت تدریس و تبلیغ رفت و دیدم باید درباره بعضی مقولات بنویسم و ...
تا سال ۹۸
سال ۹۸ دیدم نمیتونم دیگه تحلیلی که از زندگانی و شرایط اجتماعی زندگی امام حسن دارم تحمل کنم. بارها با اساتید و علما مطرح کرده بودم. منابع را شخم زده بودم. بالغ از نود درصد حرفایی که درباره امام حسن داشتم، جاش روی منبرها نبود. اگرم میگفتی، متهم میشدی و خیلی ها منظور بد برمیداشتند و دردسر میشد.
تا اینکه تصمیم گرفتم دقیقا همان چیزی که در ذهنم بالغ بر ۱۵ سال کار سالانه شکل گرفته، در لباس یک سناریو و داستان بنویسم.
شاید تنها مستند داستانی که سه بار طرحش بزرگ و بزرگتر نوشتم همین موضوع امام حسن بود که الان به اسم کتاب #چرا_تو چاپ شده.
این کتاب، پازل اول از پازل سه تکه ای هست که تو ذهنمه و از امام حسن خواستم زنده بمونم و توفیق پیدا کنم دو جلد بعدش را هم بنویسم.
اما
همین کتاب #چرا_تو
خب اگر یادتون باشه، متنی که در کانالم منتشر کردم، برای عده ای جای نگرانی داشت. منم به نگرانی مخاطبم مخصوصا اگر بدونم آدمای فرهیخته و اساتید هستند خداییش احترام میگذارم و گارد بسته ندارم. بالاخره قراره برای اسلام و انقلاب بنویسیم. برای هوای نفس و دنیا که نیست.
تصمیم گرفتم نگرانی ها را برطرف کنم و بعد از اینکه با سه چهار نفر از اساتید بسیار کاربلد و مهربان صحبت کردم، شد همین متنی که الان چاپ شده و بحمدلله الان هم رفته برای چاپ ششم یا هفتم. دقیق یادم نیست.
برگردیم به اصل حرفم.
به محض نوشتن این کتاب، و حتی یه مدت هم گذشت و باهاش زندگی کردم و توقع داشتم بهم آرامش بده و بار سنگین اون جمله ای که پدرمو در آورده بود از قلبم برداره، که دیدم زهی خیال باطل!
اون جمله باعث شد پانزده سال بعدش کتاب چرا تو بنویسم
اما از بعد از نوشتن اون کتاب، دیگه با یه جمله مواجه نبودم.
بلکه یه کتاب نسبتا قطور از مفصل شده اون روضه افتاده تو زندگیم که داره صفحه به صفحه اش اعصابمو خرد میکنه و آه میکشم.
نمیدونم چرا اینو براتون گفتم
ولی دوست داشتم بدونین گاهی یه جمله میشه یه کتاب و همون کتاب میشه بهانه روضه کل عمر آدم برای یکی از جذاب ترین و مظلوم ترین و بسیار کریم و مهربان ترین امامی که ...
آه
یا حسن 😭😭
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
ما همان بچه ای هستیم که همه هستند اما او سر سفره نیست.
مادرها معمولا حواسشان به بچه ای که سر سفره نباشد بیشتر است.
هم سهم او را برایش نگه میدارند
و هم مدام از حال آن بچه سوال میکند که آیا نیامد؟
کجا مانده؟
چرا دیر کرد؟
پس کی می آید؟
حتی مادرها اگر خیلی نگران شوند،
چادر به سر کرده
و از خانه بیرون میروند
و دنبال بچه شان میگردند.
به این طرف و آن طرف میروند.
به اینجا و آنجا.
تا اینکه بالاخره بچه ای که سرش به دنیا گرم شده را پیدا میکنند.
همان لحظه جلو نمیروند.
ابتدا از دور ایستاده و کمی به قد و بالای بچه شان که خیلی ادعایش میشود و مثلا فکر میکند بزرگ شده نگاه میکنند و ذوق و دعایش میکنند.
مادر است و نمیخواهند بچه اش جلوی رفقا و دوستانش کم بیاورد.
به خاطر همین،
میگذارد وقتی دور بچه خلوت شد و اندکی طعم تنهایی را چشید،
آنگاه قدم به قدم جلو رفته
و از دور
«پسرم! ...
دخترم!
اینجایی؟
کجا موندی مادر؟»
مادر! 😭😭
مادر جان😭😭
اربعین لازمیم و دلمان دارد میترکد
دلمان به شما خوش است.
به شما بهترین مادر دنیا.
فاطمه زهراسلام الله علیها😭
بهترین مادر دنیا
و سفره اربعین
و کربلای حسینش.
مادر!
بیا و مرا از بین شلوغی هایی که دور خودم ایجاد کرده ام نجات بده.
اصلا ...
سائلم آب و دانه می خواهم
رحمت مادرانه می خواهد
آی بی بی! گدا نمی خواهی؟
پسر بی وفا نمی خواهی؟
کاش میشد ز من سوال کنی؟
پسرم کربلا نمی خواهی؟
😭😭😭😭😭
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
#خطر_نیم_ها
عده ای از عزیزان هم صنف، به خاطر ضعف و کوتاهی علمی و مشکل معیشتی، یاد گرفتند که چطور میشه بدون درس خوندن، هم مشکل معیشتیشون حل بشه و هم بعد از یک دوره کوتاه چند ماهه، شخصیت اجتماعی در حد پزشک!!! به دست بیارند!
البته در اینصورت، وظیفه تخریب کور پزشکان و سایر مکاتب پزشکی رو هم باید بخوبی انجام می دادند تا نقاط ضعف خودشون دیده نشه!
این پیاده نظام ها بخاطر منافعشون، هر بار، یک محقق محترم رو هم با حاشیه ای نقل مجالس میکنند تا خوراک برای حفظ پامنبری های ساده دل شان تامین کنند.
البته چون بخوبی پشت سپر دین و خوشنامی طب سنتی قایم شدند توانستند مردم زخم خورده از طب مدرن رو بخوبی شارژ و همراه کنند.
و میدونید از کی اوضاع را خطرناک دیدند؟ از وقتی که رهبر فرزانه انقلاب، واکسن زدند و از تحقیقات و زحمات محققان طب مدرن حمایت کردند.
اینجا بود که تازه به دوران رسیده ها در موقعیت جدید و غریبی قرار گرفتند!
و البته باید بین اعتقادشون و اعتبارشون یکی رو انتخاب می کردند.
در صورتی که راه های بهتری هم وجود داشت.
البته
این خطر عُظمی، فقط مربوط به صنف مبارک روحانیت نیست. و متاسفانه سالهاست (قریب دو دهه است) نسلی از انقلابیون در حال شکل گیری هستند که به کلی فاقد مبنا و فونداسیون محکم اعتقادی و سیاسی هستند و تنها هنرشان شرکت در جلسات سخنرانی شلوغ و گاها با حاشیه بوده!
بگذریم.
چقدر شخصیت و سیره آنها مرا یاد یکی از جذاب ترین سخنرانی های استاد شهید مرتضی مطهری میاندازد.
موضوعی که اگر خاطر شریفتان باشد، در بخشی از سه جلسه سخنرانی لیالی قدر امسال درباره اش با هم گفتگو کردیم.
و آن خطرِ #نیم_ها بود.
چرا که سخت معتقدم👈 «خطر نیمچهعالمان از خطر جاهلان بیشتر است»
استاد مطهری میفرمود؛
من خیلی اوقات فکر کردهام مقالهای تحت عنوان «نیمها» بنویسم که خیلی چیزها وجود ناقصش خطرش بیشتر از عدم محض است. میگویند غزالی راجع به علم این حرف را زده و گفته است: هر چیزی وجود ناقصش به از عدم محض است مگر علم که وجود ناقصش بدتر از عدم محض است. و ریشه این حرف معلوم است.
آدمی که هیچ عالم نیست، چون میداند عالم نیست لااقل در مقابل عالم تسلیم است. مثل کسی که طبیب نیست و میداند که طبیب نیست، دیگر لااقل در مقابل طبیب تسلیم است و در نتیجه از وجود طبیب بهره میبرد. ولی نیمچه طبیب چون خودش را طبیب میداند تسلیم یک طبیب نیست، میخواهد از همان علم ناقصش استفاده کند، در نتیجه به جای سود زیان میبرد.
از همین جا بروید سراغ نیمچه مجتهدها و نیمچه روشنفکرها و نیمهای دیگر، اینهایی که یک چیزکی می دانند...ُ چیزکی میدانند و چیزها نمیدانند!
اتفاقاً اینها خطرشان بیشتر است. چهارتا شعار و جمله میشنوند، بدون اینکه متعمق بشوند و درست فکر کنند و دریابند؛ میبینید این چهار تا شعار، اینها را از جا حرکت می دهد.
🔺 خدا اسلام و انقلاب و ملت را از خطر این نیم ها محفوظ بدارد.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
دلنوشته های یک طلبه
#خطر_نیم_ها عده ای از عزیزان هم صنف، به خاطر ضعف و کوتاهی علمی و مشکل معیشتی، یاد گرفتند که چطور می
سلام خدمت رفقا☺️
ارادت
بعضی دوستان پیشنهاد دادند که کاش این متن به صورت کلیپ و یا یه چیز خاص صوتی و تصویری درمیومد.
بنده که نه امکانش دارم و نه فرصتش
اگر دوستان صاحب هنر زحمت بکشند، میشه قربتا الی الله در کل فضای مجازی پخش کرد.
لطفا حداکثر تا آخر این هفته آثارتون را بفرستید
مخلصم🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ دلم رو لرزوند
بسیار صفا کردم
برای من حالا حالا ها کهنه و قدیمی نمیشه
از بس شعرش جذاب و حساب شده سروده شده
تقدیم با احترام🌷🌷
#فتنه_عظمی
بنده از دوران راهنمایی و سپس دبیرستان، در متن جریانات اجتماعی و سیاسی بودم و هنوز اینقدر نگذشته که یادم نباشه چی گذشت؟
خیلی هم خوب یادمه
نه در دوران تاریک خاتمی(بخوانید باغی انقلاب)
و نه در زمان انحراف احمدی نژاد
و نه حتی در طول هشت سال جنگ تحمیلی که حسن روحانی به ملت ما روا داشت
نه در فتنه ۷۸
نه در فتنه ۸۸
و نه در فتنه ۹۸
در هیچ کدام
با تاکید میگویم: در هیچ کدام!
به اندازه یک ماه اخیر
جایگاه ولایت فقیه
و حتی شخصیت والای حضرت امام خامنه ای
مورد تیر و طعن و حملات مختلف و عمیق قرار نگرفت!
متوجهید؟
👈 در هیچ فتنه ای در طول سه دهه اخیر بلکه در کل تاریخ انقلاب، به اندازه یک ماه اخیر، حکم و فعل حضرت آقا و اصل مترقی ولایت فقیه اینقدر مورد هجوم و حمله و مصادره به مطلوب و تفاسیر افتضاح قرار نگرفته!
🔹 به خداوند احد و واحد سوگند میخورم که مثل روز برایم روشن است که بعدها ابعاد پیچیده این قضیه روشن تر میشود و این یکی دو ماه اخیر را به عنوان «فتنه عظمی» و یا «سرامد فتنه های آخرالزمان» یاد خواهند کرد.
کدام فتنه گر و هفت پشت پدرش جرات داشت و به ذهن معیوبش میرسید اینقدر پیچیده کار کند و بتواند مثل افراد نیمبند علمی و فرهنگی حوزوی و مثلا حزب الهی، اینجوری حضرت آقا را بزنند؟
کِی احمدی نژاد و مشایی و امثال ذلک حتی جرات تفسیر به رای کردن بیانات و احکام و مواضع حضرت آقا داشتند و اینطوری با عکس سردار دلها و دعای اللهم کن لولیک و ... خیلی شیک و مجلسی، اول حضرت آقا را از حجیت بیندازند و سپس اول تا آخر نظام را بشویند و بتکانند؟!
روحانی؟ جهانگیری؟ به قرآن قسم حتی آنها هم با جسارت و ادبیات منقلی (اشاره به توهین روحانی در خصوص منتقدان و موضع صریح حضرت آقا) که باب کردند نتوانستند اینطور قبح بشکنند و شرم را خورده و حیا قی کنند!
کف خیابون؟ کدوم فتنه گر و مسلح و شرور حتی در آبان ۹۸ که از نظر ابعاد فراوان، سرآمد تمام فتنه ها از اول تاریخ انقلاب تا آن روز بود، کدام شرورِ خانه خراب کن و قاتل حرفه ای و آموزش دیده ای مثل همین جماعت فتنه واکسنی، تردید در دل مردم انداخت و اینجوری اوضاع را علیه جمهوری اسلامی رقم زدند؟
از همه اینها بگذریم
حالا اینا هیچی
خبر دارید بعضی کانال های دچار اُسکلیسم مذهبی و سیاسی، دارن عیناً مثل آمدنیوز و روح الله زم معدوم، اخبار لحظه لحظه از اجتماعات غیر قانونی فتنه واکسنی مخابره میکنند و حتی ادبیات و نحوه ورودشان به این موضوع، حتی حرفه ای تر از آمدنیوز است؟
اینا کی وقت کردند اینقدر پسرفت کنند؟
کی اینقدر سقوط کردند که ما نفهمیدیم!
قبلاً میومدند پیوی و دو سه تا توهین میکردند که چرا میگی زمین گرد است؟ چرا نمیگی ظهور خیلی نزدیک است؟ چرا از فلان کاندید حمایت نمیکنی؟
ما هم فکر میکردیم فقط همین هست و وقتی میدیدیم اینقدر تعطیل هستند، براشون دعا میکردیم و فقط سین میکردیم که دلشون خوش باشه.
اما الان دارم میبینم لامصب حرفه ای عمل میکنن! طوری که بدن آمدنیوز معدوم تو قبر داره ویبره و بندری میرقصه!
یه نگا بندازید.
جوری دعوت و تحریک به حضور غیر قانونی در شهرها مخصوصا قم و تهران میکنند که آدم با خودش میگه: یا اگه شرکت نکنم گناهه و یا بذار حداقل برم ببینم چه خبره؟
الان اینجوری شده.
آدماش هم مشخص هستند.
کانال و رسانه هاشون هم مشخصه.
دیگه جا برای تعارف و تسامح نیست.
نشود روزی که بگیم کاش به گرگ ها در لباس میش رحم نمیکردیم تا اوضاع از این بدتر نشه!
اینبار نمیتونیم مثل فتنه های قبلی بیاییم با جارو و خاک انداز جمعشون کنیم
که اگر لازم بشه، جای هیچ کوتاهی و تسامحی نیست
مملکت قانون و صاحب داره و اوضاع میدانی اونا هم هنوز به مرحله ورود نیروهای مخلص و آتش به اختیار نرسیده.
اما
از نهادهای مربوطه، ضمن هشیاری تمام وقت و عالی که دارند، انتظار داریم با این جماعت به طور جدی تر برخورد کنند.
تبعات حرفهای سمّی و افکار پوسیده ای که در لباس روحانیت و طب اسلامی و فتنه واکسنی، علیه کشور و حضرت آقا دارند به جامعه پمپاژ میکنند، خطرناک تر از فتنه های گذشته است.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
#دفاع_مقدس
بچه شهید ها سلام
خوبین؟
چه خبر؟
ما هم خوبیم، سلامتی
راستی الان چند سالتونه؟
بزرگ شدین ماشاءالله!
راستی دیگه یاد باباهاتون میکنین؟
یا درگیر پیچ و خم زندگی شدین و آخرین باری که حس کردین باید میبود و یا دلتون هواش کرد، سر سفره عقد بود؟
عکسش چی؟
هنوز روی دیوار خونتون هست؟
دقیقا کجا؟ تو هال؟ اتاق خواب؟ کنار تختتون؟ یا بالای یه طاقچه؟
میبینیش؟ یا اینقدر جای عکس بابا را عوض نکردین که دیگه به چشمتون نمیاد؟
راستی هر هفته برای زیارت مزار بابا میرین؟
یا فقط ما هر هفته دلمون هوای باباهای شما میکنه و با گلاب و گل میریم بهشت زهرا؟
چرا کم پیدایین؟
چرا تو چشم نمیایین؟
چرا جز عده معدودی از شما سرِ کارهای کلیدی و جهادی و گنده و کلان نیستید؟
حالا کارای بزرگ و کلان هیچی
چرا تو شهرهای کوچیک، محور نیستید؟
چرا فقط شب یادواره شهدا ...
نه
همونجا هم فقط مال یه عده خاصی از خانواده های شهداست که هر سال، روتین ازشون تقدیر میشه
پس بقیه تون کوشین؟
دقیقا کجایین شماها؟
ما دلمون برای شماها تنگ شده
جدی میگم
چرا کم پیش میاد که در جمع های خودمونی یا جلسات خاص، بگن فلانی و فلانی بچه شهید هستند؟
با اینکه دایره دوستانم (و حتی دشمنانم) خیلی گسترده است اما باید کلی فکرش کنم تا ببینم با چند تا بچه شهید دوستم!
مثلا یه پیامک خوشکل نوشته بودم خطاب به بچه های شهدا و میخواستم براشون بفرستم، اما در دفترچه تلفنم که بیش از دو هزار تا شماره تلفن داره، هر چی گشتم، خیلی تعداد کمی پیدا کردم!
حالا مثلا آخوندم و کلی هم ادعام میشه و...
ولی بیشتر که فکر کردم، دیدم واقعا مشکل از من نبوده
مشکل اونجاست که اینقدر بچه های شهدا کتمان سر کردند و نگفتند بچه شهید هستند که مثلا یکی مثل من خبر نداره واقعا چند تا رفیق بچه شهید داره.
چرا خودتونو از ما دریغ کردید؟
چرا نذاشتین با هم بریم مزار باباهای شهیدتون؟
خدا نبخشه اونایی که کلمه «بچه سهمیه» ای انداختن تو دهن مردم!
خدا لعنت کنه اونایی که به باباهای شما گفتن «تلفات جنگ»!
کاش میشد یه کمپین، یه حرکت، یه هشتک، نمیدونم یه چیزی راه میافتاد تا بچه های شهدا مخصوصا دهه شصتی ها، مثل ستاره، تک تک روشن بشن و بشناسیمشون و رفیق بچه شهید پیدا کنیم.
والا ما بی معرفت و بی خیال از حال و روز شماها نیستیم
اتفاقا دوس داریم دورتون بگردیم و پیش خودمون پز بدیم که با شماها در ارتباطیم
ولی شما ها
نمیدونم بخاطر چی
اما هویت خودتون رو از ما مخفی کردید
یا اینقدر محجوب بودید که دیگه یادمون رفت کی هستین
راستی حال مادرتون چطوره؟
خوبن؟
در قید حیاتن یا مهمون معشوق های آسمانی شون شدند؟
اگه هستند که خدا حفظشون کنه
اگه هم نیستند که خدا رحمتشون کنه
راستی
همتون ازدواج کردین؟
بچه چی؟ چند تا بچه دارین؟
ماشاالله
خدا حفظشون کنه
اسم باباهاتون زنده کردین یا ...
خب ... اشکال نداره... مهم اینه که به یادشون باشین و راهشون ادامه بدین
راستی گفتم راهشون
راهشون پیدا کردین؟
ادامه میدین به سلامتی؟
تو پیجتون چطور؟
تا حالا عکس بابات گذاشتی؟
جانم؟!
میشه بلند تر بفرمایید!
عکسش مهم نیست، مهم اینه که عکس شهدا عمل نکنیم؟!
آهان
ببخشید
حواسم نبود!
حق باشماست
خب
خوشحال شدم مزاحمتون شدم☺️
زنده باشین
بازم بیام از اونورا؟
شما هم بیایین از این ورا
والا
خوشحال میشیم
مخلصم
یاعلی
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
https://www.aparat.com/v/b2zZt
لطفا وارد این لینک بشید👆
به بهانه هفته دفاع مقدس، امشب میخوام شما را به شنیدن روایت متفاوت از یک فرزند شهید دعوت کنم. دختری که تیپ و جنس فکرش با من و شما فرق دارد و بعید است وقتی او را در خیابان و کوچه ببینیم، بفهمیم که دختر شهید است و آن هم دختر شهید باکری. (خانم آسیه باکری)
دوس دارم با این تیپ شخصیت ها آشنا بشید و حداقل یکبار پای حرفهاشون بشینید.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
گاهی آدم تو زندگیش این شکلی👆میشه.
حالا حتما هم لازم نیست جبهه باشه
فقط کافیه خط مقدم زندگی و تصمیمات خودش باشه و اجازه دخالت بیجا به کسی نده.
گاهی آدما این شکلی میشن اما همین شکلی سر سفره و مهمونی ها و محل کار و فضای مجازی حاضر نمیشن.
بلکه خیلی آبرومند و شیک و منحصر به فرد حاضر میشن تا کسی نفهمه تو دلشون چه خبره.
گاهی زندگی اینقدر بِکِش بِکِش راه میندازه که اصلا حس نمیکنی خودت هم مهمی و باید برای خودت و خانواده زندگی کنی.
ولی ...
میشه باطن و دل و روح آدم از آدما و زمانه ریش ریش باشه
اما
همین قدر باصفا و پر لذت
یه کمپوت برداری و بزنی تا شارژ شی.
والا
همین قدر بی اهمیت و به درکِ دنیا و سختی هاش.
جسارتا روم به دیوار، یه چیزی تو مایه های «گور بابای همشون»
این عکس، بیشتر از اینکه درد و رنج برسونه، بی تفاوتی به آدمایی میرسونه که خط خطیت کردند و پیش خودشون خوشحالن
اما غافل اند از اینکه تو داری یه کمپوت میزنی و با خودت میگی «اصلن هم درد نداشت»
#هفته_دفاع_مقدس
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
احسنت
احسنت بر شما همسر بزرگوار شهید بلباسی
ما همه حرفمون همینه که لطفا از شهدا شخصیت های دست نیافتنی درست نکنید و همانطور که بودند روایت کنید.
البته کسی منکر شهدای باکرامت و خاص و اینا نیست.
از ایشان بخاطر روایت صحیح از همسرشان تشکر میکنیم.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمیدونم شما با ارتشی ها دیدار یا ارتباط داشتید یا نه؟
نمیدونم شما با خلبان های ارتش دیدار یا ارتباط داشتید یا نه؟
بنده از چند نفر امیر بزرگواری که به بهانه هایی باهاشون ملاقات داشتم، آنها را انسان های بزرگ و دریادل و ولایتی دیدم.
خدا خانواده بزرگ ارتش را برای اسلام و انقلاب و در مسیر ولایت حفظ کند.
👈 از همشون هم عذرخواهی میکنیم اگه سعادت نداریم و خیلی ازشون یاد نمیکنیم. پای بی معرفتی نذارین. شماها انسان های بزرگی هستید و خانواده های شما از محجوب ترین اقشار انقلابی جامعه ما.
خدا حفظتون کنه.
این کلیپ را وقتی دیدم، خیلی به وجد اومدم. از خلبان های بزرگ و رکورددار که به مقام شهادت رسیدند یاد کرده.
یاد و خاطره شهدای ارتش را در #هفته_دفاع_مقدس گرامی میداریم.🌷
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
علی عزیزم
چه صورت ماه و جذابی داشتی
هر چند سیرت و مردانگی تو اینقدر جذاب تر و بزرگ بود که همه ما مثلا آدم بزرگا مبهوت کاری شدیم که تو کردی.
در حالت عادی، همه ما از آتش میترسیم و اصلا وقتی آدم آتش میبیند دست و پایش را گم میکند
چه برسد به اینکه برود به طرف آتش
و دو نفر را از دل آتش نجات بدهد.
یک نوجوان دهه هشتادی
در هفته دفاع مقدس
در آستانه اربعین حسینی
با فداکاری و ایثار مثال زدنی
همه را مجذوب خودش کرد و پر کشید.
خدا به والدین محترم علی آقا صبر و آرامش عنایت کند.🌷🌷
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
دلنوشته های یک طلبه
علی عزیزم چه صورت ماه و جذابی داشتی هر چند سیرت و مردانگی تو اینقدر جذاب تر و بزرگ بود که همه ما مثل
آن دو بانویی که *علی لندی *از آتش نجات داد، مادر و خواهر *شهید ابراهیم عزیزی* بودند که در روز ۲۸ اسفند سال ۱۳۵۹ به شهادت رسید.🌷