eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
90.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
641 ویدیو
124 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹سلام آقای حداد پور جهرمی. نمی‌خواستم براتون بنویسم چون بعید می‌دونم برسید که بخونید...اما با خوندن برام در گیری ذهنی و چالشی پیش اومد که برای خودم جالب بود... یعنی چند شبه هی تو مغزم این حرف ها رو بهتون میزنم ... گفتم بنویسم شاید خوندید و شاید حتی جواب هم دادید. اگر هم‌ نخونید حداقلی اینه که نوشتن باعث میشه مغزم خالی بشه و کمتر درگیر باشه... راستش من از کف خیابان و حجره پریا در تلگرام باشما آشنا شدم...اما بعد از مدتی ارتباطم با تلگرام و کانال شما قطع شد و دیگه مطالب و داستانهایتان را نخواندم تا اینکه در ایتا سر داستان و دوباره به کانالتان پیوستم... یعنی کلا ۴ تا داستان شما رو خونده بودم تا رسیدم به اول بگم که متاسفانه شاید هم خوشبختانه روزگار من را به آدمی تبدیل کرده که اگر مغزم را به پنج قسمت تقسیم کنیم در مواجهه با دیگران و مسایل حدود سه تا چهار قسمت از مغزم با دید شک و تردید به آن نگاه می‌کنه و حدود یک و در حالت خوب نهایتا تا دو قسمت از مغزم خوشبینانه به موضوعی نگاه می‌کنه... تا اینکه در مورد اون فرد و موضوع یا مطلب به نتیجه ای برسم و به اصطلاح برادریش بهم ثابت بشه تا بتونم یه اعتماد نسبی بکنم.... این را بگذارید کنار اینکه تقریبا آدم کمال گرایی هم هستم... اما نکته جالب برای خودم در داستان این بود که در روند داستان از همون ابتدا که بین نفر سوم و نفر چهارم که در کمین کاروان آمریکایی بودن درگیری پیش اومد و توجه بن هور به اون شورشی مرتد جلب شد... برام جالب بود که کفه خوشبین مغزم به اون شورشی مرتد یا همان ابومجد قوی تر بود...و این برام خیلی عجیب بود خیییلی...با جلوتر رفتن داستان حسی بهم میگفتی که بالادستی های اون مجاهدین عراقی اطلاعاتی مبنی بر رصد این چهار نفر داشتند...اون دعوا درگیری شاید عمدی بود...اون سه نفر باید شهید میشدن و در واقع ابومجد باید مورد توجه بن هور واقع میشد تا خودش صیاد بن هور بشه... خیلی برام عجیبه که هر چی ابومجد را در داستان دارید سیاه تر میکنید و شخصیتش را چون جاده ای تاریک که غرق در ظلمت هست دارین جلوه میدین ...اماااا...نمی‌دونم چرا حس میکنم همه اینا بازی ابومجد هست با بن هور و بالادستی های اون... به نظرم یه سیستم دقیق اطلاعاتی ابو مجدی را ساختند با هدف طعمه بن هور شدن...که بره و خودش صیادی بشه برای صید بن هور و اعوان و انصارش... در واقع طعمه اصلی بن هور بود... نمی‌دونم شاید خود ابومجد هم ندونه که چنین مهره ای هست... حتی اونجا که ابومجد داشت بانو رباب رو میکشت... با اینکه داشتم خفه میشدم..😭😭😭اما یکی تو مغزم می‌گفت...داره بیهوشش می‌کنه...نه نه نمیکشتش...اینها همه فیلم ابومجد هست برای جلب اعتماد... و این بارقه ی امید در مغزم در عین سیاه بودن ابومجد برام جالب بود... چند شب با فکر به این موضوع خوابم نمیبره. برای همین تصمیم گرفتم براتون بنویسم چطور به داستان و شخصیت ابومجد نگاه کرده و میکنم ... یک نگاه دوگانه...نگاهی که برای خودم هم جالب بود😳 هرچه هم ناله و نفرین مخاطبین را به ابومجد میخونم نمی‌دونم چرا کفه بدبین مغزم نمیتونه به کفه خوشبین غلبه کامل کنه...البته منم خیلی جاها از ابومجد و بهتره بگم تفکر و سالوس گونه بودن ابومجد ها ترسیدم.. اینکه چنین افرادی با این نوع تفکر کم نیستند و چگونه باید شناسایی کنیم و ازشرشون در امان باشیم...بالاتر بگم چگونه باید خودم رو از این گونه ابتلاها و امتحانات در امان بدارم...و چقدر توکل و توسل برای در امان ماندن لازم هست.... .اماااا....اما فکر میکنم این نور امید و باریکه خوشبینی برای اینه که روحیه کمالگرایم دوست داره داستانتون اینطور پیش بره که بانو حنانه و ولید و بالادستی های اونا این دفعه گل رو به دشمن زده باشن و یه نفوذ عالی توسط ابومجد برای شناسایی اونها کرده باشند...دوتا مطلب هم این قصه و ذهنیت را برام بیشتر تقویت کرد...یکی موبایل سوم بانو حنانه که فقط گاه گاهی زنگ میخورد و کم‌کم حس کردم اون پیامها فقط خبر از احوال ابومجد به بانو حنانه بود...حالا توسط کی نمی‌دونم... و اینکه اونجا که ولید نذاشت رباب ابومجد را بزنه.... ابومجد باید به بن هورمی‌رسید... اینم بگم من اصلا نمی‌دونم چند درصد داستان شما و شخصیتهای حقیقی هستند و چند درصد زاییده تخیل شماست...چون را هم نخوانده ام... اما عجیب روحیه کمالگرایم داره با قسمت بدبین مغزم میجنگه و عجیب دوست دارم ابومجد آخر داستان سفید بشه... یا اگر هم سفید نباشه اما ابومجد یه کار تمیز اطلاعاتی عملیاتی باشه تا توسط اون تیشه بزنند به ریشه شان ان شاءالله... در حالی که خودش هم نفهمه از کجا خورده...تا بفهمند که یدالله فوق ایدیهم... و بفهمند که مکروه و مکر الله ان الله خیر الماکرین...
نمی‌دونم شاید هم خیلی دیگه کماگرایانه و ماورایی فکر میکنم... ولی باید براتون می‌نوشتم که ببینید با مخاطب چه میکنید..😅😅😅 ولی دروغ چرا اگر ابومجد همون گرگ سیاه بی رحم باقی بمونه اون کفه بد بین مغزم که همیشه سنگین بوده شاید سنگین تر بشه...به نظرتون میتونم نیشخندهاش رو تحمل کنم؟؟؟؟ چه بر سر بخش سفید مغزم خواهد آمد را نمی‌دونم...🤔🤔🤨 و من الله توفیق. 🔹بسم الله الرحمن الرحیم دلم نیومد نظرمو برای شما ننویسم ممنون که مطالعه میکنید تقریبا در تمام داستان (از قسمت 3-4 به بعد) مطمئن بودم که ابومجد نفوذی ایران است. اولین شکم زمانی بود که وی در لحظه اخر به عملیات نابودی کاروان امریکا ملحق می شود و بعد از انجایی این نظریه قوت گرفت که نیروهای عراقی اجازه کشتن وی را نداشتند و به طرز معجزه اسایی نتوانستند او را از پایگاه امریکایی خارج کنند این برایم باور نکردنی نبود که کسی بتواند انقدر خوب نقش بازی کند که در چند سال بن هور نتواند مچش را بگیرد و همچنین در ازمون دروغ سنجی هم پاک بیرون امد، همچنین باورش سخت است که برای اینکار کسی از نیروهای خودی را بکشد تا جایی که یک جلسه به نفوذی بودنش شک کردم... ولی فکر کنم می ارزید چون هدف اصلی وی باید شکار بن هور، پدر معنوی حیفا و سه خواهرش باشد. همچنین تا حالا به خوبی جوزف را کشته و با عجله و حرکات متهورانه اش همه ی مهدی های دروغین و کسانی که خط فکری مشابه دارند را از پستو ها بیرون اورده و طعمه نیروهای اطلاعاتی کرده، همچنین میخواهد مهدی اردنی را که در این تور نیفتاده را به نام سفیانی شکار کند. در مجموع بین دو احتمال اینکه ابومجد نیروی یهود یا نیروی مقاومت باشد دومی بیشتر است و دلیل اصلی هم تاکید نیروهای مقاومت بر عدم حذف ایشان در ابتدا بود و همچنین اطلاعات غیرضروری که ابو مجد درباره زمان جابجایی اسرا از پایگاه امریکا داشت (نیروی استشهادی را چه به این چیزها) فکر کنم این راز را فقط بانو حنانه و امثال محمد می دانند نا همچین مهره استراتژیکی لو نرود همچنین نحوه خاک کردن دختر بانو حنانه نیز عجیب و مشکوک است. چه نیازی به این همه عجله بود؟! اگر ایشان زنده مانده باشه تعجب نمی کنم 🔹سلام آشفته از اقدامات ابومجد به سختی در حال خوندن داستان بودم که یک دفعه به تیترِ ایران_تهران_وزارت اطلاعات رسیدم چنان سکینه ای به قلبم نازل شد که خدا عالمه انگار یادم رفته بود که درسته ظلمت بسیاری داره دنیا رو میبلعه اما همچنان یاران واقعی و بی ادعای امام زمان سخت مشغول پاکسازی اون هستند. 🔹سلام خدا قوت چقدر نکات زیبا و مهم و حیاتی و بصیرت افزا و آموزنده در رمان هست ان شاءالله در این نهضت بیداری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها موید و پایدار باشید 🔹سلام حاج آقا.این ابومجد خدا لعنت کرده حتی لیاقت یه انسان معمولی بودنم نداره چه برسه به امام زمان.واقعا یه نفر باید مواد مصرف کنه که خودشو در این حد بزرگ ببینه اونم همچین آدم خونخوار و جانی. حتی ایمانشم واقعی نبوده.بیشتر از سر عقده و حقارت نفسش بوده. و چقدر تاسف بار که افرادی هستن که اینارو قبول دارن.خطرناک تر از وجود همچین آدمایی به نظرم پیروان اونا هستن. میترسم در دامشون بیفتیم اونم با این نیرنگایی که اینا به کار میبرن.خدا خودش نجاتمون بده از گمراهی. 🔹سلام گاهی فکرمی کنم شاید ابومجد نفوذی مقاومت هست ورباب هم زنده هست😐 اگه آخرداستان این باشه تعجب نمی کنم ازاین تعجب می کنم که چطور یه نفرمی تونه تواسراییل تو دستگاه بن هور دور ازخانواده ۵سال دووم بیاره وانقدر حرفه ای و کارکشته باشه اصلا خانواده اش هم پذیرفتن😳 ولش کن مغزم رگ به رگ شد🤕 همون ابومجد بی شرف نامرد باشه راحتریم به شرط اینکه آخر قصه نابود بشه 🔹سلام خدا خیرتون بده انشاالله امروز برنامه گذاشتم قبل از اینکه قسمت آخر را بزارید یه بار دیگه از اول را بخونم حتی اگر شد چندین بار دیگه باید باز خوانی بشه و تک تک شخصیت ها واکاوی بشه به خصوص چی میشه توهم میزنیم و می‌رسیم به این نقطه؟
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
🔹سلام استاد ،مثل همیشه عااااااالی بود، حدس میزدم رباب زنده باشه ولی ابومجد رو فکر نمی‌کردم از خودمون باشه واقعا موندم، چقدر به بنده خدا فحش دادم که دیگه گردن شماست 😄 واقعا خدا خیرتون بده و بر توفیقاتتون بیفزاید ان شاءلله از طرف ما هم از آقا محمد و دوستانشون تشکر کنید همیشه برای سلامتیشون دعا میکنم و از خدا می‌خوام تا ظهور امام زمان علیه السلام زنده باشند و بعد در رکاب حضرت شهید بشن ان شاءلله. یاعلی التماس دعا 🔹حاج آقا فقطططططط میگم خییییییییلی خییییییییلی خییییییییلی خییییییییلی خییییییییلی خییییییییلی خییییییییلی خییییییییلی خییییییییلی خییییییییلی خییییییییلی خییییییییلی خییییییییلی خییییییییلی خییییییییلی خییییییییلی بدجنس هستید😒😒😒 چهارهزارنفر اینهمه برای رباب گریه کردن اینهمه اون ابو مجد فلک زده رو نفرین کردن حاج آقاااااااااا دوست دارم جیییییییغغغغغغغ بزنم موهامو بکشم واقعاآاااااا پیش بینی نشده هستید احسنت به شما و مغز فعال تون از اول هم که گفتم حیفای یک و دو ترسناک نیستن این شما و مغز شماست که ترسناک 🔹سلام و ادب. وای..... آقای جهرمی!! عالی بود، عالییی، عالیییییییی کیف کردیم اصن.... خیلی خفن تموم شد وای رباب:))))) چقدر ما حرص می‌خوردیم بابت اینکه ابومجدی به این خطرناکی وجود داشته.... وای خیلی خوب بوددددد یعنی ۵ سال صبر کردید؟! ۵ سال ابومجد برای بن هور نقش بازی کرده؟ اصلا نمیتونم حس و حالمو توصیف کنم هیچوقت بعد از تموم شدنِ یک داستان انننقدرررر حال خوشی نداشتم!!!! :))) دست مریزاد واقعا، خسته نباشید. 🔹سلام استاد هنرمند عزیز وای چه زیبا بود عاقبت حیفا۲ واقعا که ......🙌 🙌🙌 🔥آتش دل مان را باشجاعت علوی ایرانی چنان خاموش کردی که به شیعی بودن وایرانی بودن خودافتخارکنیم. 🔹شکوفتم 😍 انقدر دوست داشتم شخصیت ابومجد مثل شخصیت زهرا خانم تو باشه که نگووووووو.... خدا همه مجاهدین و سربازان حضرت حجت صاحب الزمان رو حفظ کنه و طول عمر باعزت بهشون بده که دل حضرت آقا رو شاد میکنن و به اسلام قدرت میبخشن. ان‌شاءالله همیشه قلمتون پربرکت باشه چون ما مردم هم با خوندن این دلاوری‌ها قلبمون محکم‌تر هست و این قدرت به ما هم پمپاژ میشه.✌️✌️✌️✌️✌️✌️ 🔹عااالی بود تو هر کدوم از داستان ها که به این خواهر های عجیب برخورد میکردیم فقط دلم میخواست بدونم اون پدری که اینا را تربیت کرده چه جوری و آیا ما میتونیم باهاش مقابله کنیم ولی فکرشا نمیکردم که حتی ی روز اینطوری بتونیم در جایی که فکر میکنه کارشا تموم کرده و کاری کرده کارستون گیرش بندازیم!!!! و اما لیلا امیدارم ی روز داستان هایی که از حاصل از هوش و ذکاوت و رشادت های لیلا باشه را با قلم شما بخونیم و لذت ببریم از این ققنوس برآمده از آتش که مطمئنا آموزش دیده برای آتش زدن بر تمام نقشه ها و توطئه ها علیه اسلام و تشیع 🔹از شما که آخوندی انتظار نداشتیم ما رو سرکار بزارید دیگه واقعا به چی توی دنیا اعتماد میشه کرد بیچاره ما خوانندگان رمان شما... چقدر با لحظه کشتن رباب گریه کردم انقدر ناراحت بودم که انگار خواهر خودمو جلوی چشمم از دست دادم چند مدت فقط به دل حنانه و صبرش ،و خون دل رباب فکر میکردم خدا لعنت کنه شیطونو به هر حال خوشحالم زنده س ان شاءالله سفید بخت بشن 🔹حاج آقا شما امشب گفتید هرکی از داستان لذت برده ولی واقعیت یه چیزی بالاتر از لذت یک کارگردانی عالی بعد اون پایان داستان غرور آفرین شنیدن و خواندن دعای عظم البلا و به پهنای صورت اشک ریختن و دعا برای آقامون دیگه چه لذتی بهتر از این و اشکی برای غریبی و مظلومیت نیروهای امنیتی مون که هر جوره پای کارند تا امنیت رو از هر لحاظ تامین کنند 🔹حیفا۲ به بهترین شکل تموم شد یه پایان درست... شاد و امیدبخش چقدر تو این روزها به چنین پایانهایی نیاز داریم قلمتون سبزِ سیدی ✅ 🔹باسلام طبق معمول فوق‌العاده بود البته از داستان ها مرموزتر خود شما هستید آقای نویسنده خدا قوت 🌹 🔹سلام آقای حدادپور اول یه هورااااااااااااا بگم، من و دامادم که در یک نهاد امنیتی کار می کنه و رمان حیفا و بیشتر کتاب‌های شما را می خونیم و تجزیه و تحلیل می کنیم. سر رمان حیفا به دامادم گفتم حسم بهم میگه ابومجد نفوذی هست ، اما وسط های نوشته یکم سرخورده شدم اما قسمت آخر متوجه شدم حدسم کاملا درست بود. بسیار سپاسگزارم از شما و از قلم توانمندی که دارید. ان شاءلله همیشه بدرخشید. 🔹سلام حاجی می‌دونستی خیلی دوست دارم امروز توفیق شد در خدمت حاجی طائب بودم در دلم یه شک کوچیک پیش اومده بود حاجی برطرفش کرد و از شما هم خیلی تعریف کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✔️ پس خانم دکتر اشرفی گودرزی در خصوص رمان حیفا۲ که در کانالشون زحمت کشیدند👇
بسم الله و الحمدلله وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‌ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَ تجَعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نحَنُ نُسَبِّحُ بحِمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنىّ‌ِ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ سوره مبارکه بقره، آیه ۳۰ 🔴 اگر روزی حجت الإسلام حدادپور جهرمی بخواهند داستان حیفا را از ابتدای آن روایت کنند باید از این آیه آغاز نمایند؛ چرا که همین جوهره مقدسی که حضرت حق در وجود خلیفة الله به ودیعت نهاد، سرکشیِ ابلیس را آشکار نمود و موجب شد با قسمی که برای اغوای آدمیان یاد کرده بود، بن هورهای بسیاری را در سناریوهای مشابه در اعصار گوناگون تاریخ حیات بشر به بازی بگیرد تا مانع از فعلیت یافتنِ متعالی ترین استعداد انسان که همانا برقراری عدالت و دستیابی به رشد و تربیت برای تعالیِ مطلوب است گردد. ♦️سیر داستان نیز همین است که ابلیس خود را در بن هور آشکار می کند و حیفاها از نطفه ی نامشروع بن هور متکثر می شود تا به جادوی مشاطه ی خنیاگر، دخترکانی را بیاراید برای از پا درآوردنِ عابدهای بی بصیرتی همچون بلعم باعورا و پروراندنِ قدرت طلبانِ متوهمی مانند ابوبکر البغدادی، احمد الحسن بصری و سلسله ای از مدعیان دروغین ⁉️اما مگر ممکن است که در این آفرینش هدفمند و منظومه ی شگفت آور برای مهار بن هورها تدبیری صورت نگرفته باشد؟ ♦️اینجاست که از بانو حنانه ها، رباب زاده می شود که به سرانگشت اشارت و لطافتِ مادرانه، ام المحاسن شوند و با اقتداری که از سیده ی زنان عالم میراث گرفته اند، مجد و کرامت آدمی را در کیاست و فراستِ ابومجدها پرورش داده، بن هور را مقهورِ اراده ی خود کنند. ♦️و این حکایت همواره آبستنِ یک بعثت است. محمدهایی که برانگیخته می شوند تا در معیت آن یگانه ی دهر و خاتم انبیاء، اشداء علی الکفار، رحماء بینهم در میانه ی میدان ظاهر شوند و علم بر دوش گرفته بر سپاه خدعه و نیرنگ بتازند. ♦️حالا در کش و قوس زمان، روایتِ آشنای حیفا و حنانه، نویسنده ی صاحب سبکی مانند جناب حدادپور جهرمی را به ذوق آورده که در زمانه ی ما واژه ها و جمله ها را از عزلت خارج نموده و به کار گیرد تا در یک بازخوانیِ مهیج و خوش قریحه، به ژرفای حکایتها وارد شده، عملیاتهای جسورانه ی سربازان گمنام امام زمان "ارواحنافداه" را برای مخاطبین مشتاق در راستای تلنگر و تذکری با هنر و مهارتِ قلم به تصویر بکشد. ♦️گر چه طی این مسیر، هم پر افت و خیز است و هم شامل ممیزی های بسیاری می شود اما ثبات قدم ایشان در پشیمان نشدن و مداومت بر پیمودن راه، شایسته احترام و همراهیست. ✍ مریم اشرفی گودرزی ☑️ به وارد شوید. @PastoyeFarhangVaSiyasat
دلنوشته های یک طلبه
بسم الله الرحمن الرحیم 🔥 حیفا (2) 🔥 ✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی 💥 قسمت اول 💥 🔺اردن-باشگاه ن
شروع مطالعه رمان از اینجا👆 لطفا به هیچ وجه ذخیره و ارسال نکنید به دوستانتون بگید عضو کانال بشن و مطالعه کنند و خودشون را برای شنبه و بازنشر رمان آماده کنند☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیام ها خیلی زیاد بود اما این👇پیاما دیگه آخرین پیامایی هست که در خصوص حیفا۲ میذارم.
🔹سلام حاجی والا من نظرم چیز دیگس وبا خوندن قسمت۲۸مطمئن شدم ابومجد نفوذی مقاومته وبهترین راه ورود همون دعوا اول بود.دوم اینکه بهترین کار مطالعه کتابها وایدها ونقشهای یهود درمودرمهدویت رفتنش به سرزمینهای اشغالی بود.سوم تنها راه نجات رباب از زندان با اون پرونده وارتباط خواهرش با بلک بیهوش کردن اون که مثلا اونا خفه کرده وکشته هست واینکه به بهانه نحصی گفت در عرض چند دقیقه باید به قبرسون بره .بلکه برای احیاء اون گفت عجله کنید چهارم.بطور هوشمندانه مهدی های قلابی جمع کرد وبا کشتن جوزف وبا خون او حتی چهرها واثر انگشت وادرس اونا را گرفت وشناسایشون کرد پنجم.مارشالم هم نفوذی مقاومت شده و با تجهیز کردن اون هتل ودوربینهای که زیر نظر داره تموم اخبار توسط اِما منتقل میشه ششم.دیگه حرفی از ولید ورباب ننوشتی چون اگه بنویسی رباب زندس دیگه همه چی لو میره😉 اگه دروغ میگم بگو دروغه😉😉 وژدانن جوابمو بده به کسی نمیگم😉😉😉 🔹سلام صبح بخیر عزاداریهاتون قبول امروز داشتم فکر میکردم تربیت امثال جوزف سخت تر از ابومجد هست این آدمها از کذب و دروغ بودن حرکتشون آگاهن ولی حتی حاضر به قربانی شدن در راه باطل هستن🤔 امثال ابومجد برای تصاحب مقام و شهرت غرق میشن در این مسیر اما امثال جوزف میدونن در کنار ابومجد اسم و رسمی ندارن و فقط خدمتگزارش هستند در مسیر باطل،اما تا پای جان میمونن،در این مدل تربیت کردن،آرزوهای امثال جوزف رو ازش میگیرن و برده ی بی چون و چرای اعتقادات باطلشون میکنن 🔹سلام علیکم.خدا بهتون خیر دنیا و آخرت بده که با این داستان کمی مارو به تفکر وادار میکنید. همین امروز مراجعه کننده ای داشتم از یک روستا نزدیک مشهد که می‌گفت 49امامی هستن کل روستاشون.وامام 49شون در فرانسه هست الان و زنده😳 و می گفت خود امامشون درس خونده هاشون رو بورسیه می‌کنه و کمک مالی و.... واقعا چه چیزهایی بوده و هست و ما بی خبر. خدا عاقبت همه رو ختم بخیر کنه انشاالله 🔹سلام حاج آقا خدا قوت. خدا به شما سلامتی بده . این مستند داستان شما داره به جاهایی میرسه که واقعا فکر و ذهن و مشغول میکنه همه ما منتظر ظهور حضرت حجت هستیم ( حتی به ظاهر ) اما چیزی که ترسناکه این هست که دشمنان ما که بیشتر از ما به ظهور اعتقاد دارند و کاری میکنند که این امر تحقق پیدا نکنه ، چه دسیسه هایی درست میکنند تا بچه شیعه ها به اشتباه بیافتند . اینجاست که همه باید درست و حسابی امام زمانشون و بشناسند و درباری حضرت تحقیق کنند اینجاست که همه ما باید بترسیم از بی معرفتی و عدم شناخت . خدا یه داد همه ما برسه . خدا همه رو عاقبت بخیر کنه ان شاءالله . خدا امام زمان ما رو برسونه 🔹سلام حاج آقا شبتون بخیر امشب که داشتم این قسمت داستان رو میخوندم، با خودم فکر میکردم چقدر زندگی کردن تو آخرالزمان سخته، یعنی اگه شناخت و آگاهی نداشته باشی خیلی راحت میتونی گول بخوری... و حتی بعضی وقتا میترسم که خودمم داخل این جریان بشم و این جریان منم با خودش ببره، فقط خود خدا و ائمه باید کمکمون کنن 🔹سلام. حیفا 2 تلخ ترین و عذاب آور ترین داستانیه که از شما خوندم. از یک طرف دوست ندارم بخونم اما از طرف دیگه لازمه. خدا به خودتون خیر و به قلمتون توان بده. 🔹قبل از قسمت امشب خواستم بگم این ابومجد هم چاییده😅 ایران رو اصلااا درنظر نگرفته....تااخر هی ایران ایران کرد اما هیچ برنامه ای براش نداشت.... 🔹چه قدرررررر خوب بود که ۲ رو زود میزاشتید قشنگ وقتی از صبح کار کرده بودیم و سفره جمع شده بود خسته میخواستیم استراحت کنیم یکم دراز بکشیم میدیدیم یه داستان خوب هست که بخونیم به مقداری که یه چیزی دستمون میاد نکه لحظه حساس تموم بشه و اعصاب خوردی بمونه ممنون 🔹خسنه نباشید آقای رمان های جذاب و بی نظیر خدا قوت چه خوب بود به تاریخ این حوادث اشاره میکردید همانطور که به مکان اشاره کردید 🔹سلام و عرض ادب وقت بخیر لطفا خواهشا حالا که موضوع داغ شده شما دارین حال گیری میکنین و میگین فرداشب قسمت اخره؟! امکان نداره این داستان حالا حالا ها باید ادامه داشته باشه لطفا خواهشا این شوخی رو باهامون نکنین در پناه صاحب الزمان باشید 🔹 خیلی خوشحالم از این جهت که با این داستان بیشتر از قبل امید و انگیزه برای کار فرهنگی پیدا کردم احساس میکنم فرج نزدیکه و این همه سختی کار فرهنگی دلیلش اینه که ما آدمهای آخرو زمان هستیم و این سختی ها جز جدانشدنی کار هست دیگه غر نمیزنم چرا بی حجابی زیاد شده چرا کار پیش نمیره چرا کار تشکیلاتی سخته چرا هرکس حرف خودشو میزنه چرا نمیشه مردم قانع کرد دیگه فقط می خوام تلاش کنم فقط تلاش وقتی سفیانی ها این جور خروج کردند یعنی الان وقت تلاش هست ؛نه غر زدن و کم کاری . خدایا مارا ببخش برای این همه کم کاری😭😭😭
🔹سلام. وقتتون بخیر. امیدوارم حالتون خوب واقعی باشه. شرمنده مزاحمتون شدم. حاج آقا داشتم فک میکردم. از همون اول تا اینجا. یه عزیزی کانالو بهم معرفی کرده بود برا حیفا دو. جلد اولشو نتونستم بخونم متأسفانه. اما این چیزی که الان دارم میخونم واج به واج ش حرف داره توش چه برسه به جملاتش. از همون اول فکر میکردم به داستانش. راستشو بخواین خیلی چیزا رو نمیدونستم اصلا نمیفهمیدم قصه چیه. ولی سر قسمت چهارم پنجم به بعد (اگه درست یادم مونده باشه) فهمیدم قضیه چیه. نشستم دوباره از اول شروع کردم به خوندنش و واسه خودم تجزیه تحلیلش میکردم. حقیقتا نتایج عجیب و ترسناکی هم میگرفتم. امشب با خوندن این قسمت از اولین جمله ای که راجع به ابومجد نوشتین تا امشب مدام میاد تو ذهنم. اون اول اینکه ابومجد خیانت کرد برام عجیب بود. بعدش بن حور که به هیولا گفته برو من هستم. بن حور با پنبه سر میبرید. بعدش اتاق و قضیه دروغ سنج. وقتی اون آقا با ساتور رفت سراغ ابومجد، با خودم گفتم امیدوارم چیزیش نشه. اما.... سرورم سرورم گفتن بن حور همیشه حرصیم میکرد و ترسناکتر اینکه چقدر جملات قدرت دارن. چقدر یه ابومجد رو تا اوووون بالا بالا ها کشوندن همون جمله ها. چقدر مغرور بود و چقدر ترسناک بود. همین جملات باعث شدن ابومجدی که خاک پای صاحب الزمان (عج) م نیس بیاد بگه به من بگین ابا صالح. آتیش گرفت جیگرم اون شب و تنها آرزوم و خواسته م از خدا اینه که داستان حیفا واقعی نباشه. بعد از اونور اتفاقات بعدش. حاج آقا مگه جناب ولید تو حرم مولی امیر المؤنین علی (ع) به مولی علی (ع) بابا نگفت؟ مگه آقا صاحب الزمان (عج) نوه ی بزرگوار امام علی (ع) نیست؟ مگه قرار نیست وقتی اومد دیگه دنیا ایننننن همه بد نباشه؟ حاج آقا پدر مگه مهربون نیس؟ مگه آقا صاحب الزمان (عج) مثل پدر نیس؟ پدر دخترشو خفه میکنه؟؟ اون ابومجد اگر میگفت مهدی چهاردهمه چطور همچین کاری کرد؟ من مطمئنم آقا امام زمان جان (عج) وقتی ظهور کنن، (نمیتونم بنویسم این واژه ها رو راجع بهشون ولی) اینقدر بیرحم و ظالم نیستن. میان که دنیا با وجود مبارکشون قشنگتر شه. الانم هستنا، ولی ما نمیبینیمشون. هیچوقت ماهی به مهربونی امام زمان (عج) نمیان کسی مثل بانو رباب رو اونجوری... من بانو رباب و بانو حنانه و...شیرزنانی مثل این عزیزان رو خیلی خیلی دوس دارم چون قوی ن. باور کنین کوه جلوشون کم میاره. همینطور شیرمردایی مثل جناب ولید. میدونین وقتی خوندم که نوشتین من مینویسم تا ثبت بشه اما شما مجبور نیستین بخونین، خوندم، تا یاد بگیرم، تا بفهمم..گول کسایی مثل ابومجد رو نخورم..مثل بانو رباب باشم..خیلی سخته و کار هر کسیم نیس ولی قلبم اینو میخواد. حاج آقا وقتی دیدم ابومجد نامرد چه کرد، دوتا موضوع اومد تو ذهنم، یکی اینکه چرا بانو رباب؟؟ بعد به یاد اون اول ماجرا افتادم و حس کردم بانو رباب روزی مافوق ابومجد بوده و الان اون... نمیدونم. بعدشم یه روشایی برا زجرکش کردن اومد تو ذهنم که بلاشک اگر دستم به ابومجد میرسید و همینطور میتونستم حتما سرش میآوردم. اصلا امیدوارم جناب ولید بگیره این ابومجد رو ورقه ورقه کنه. زنده زنده رنده ش کنه اصلا. اصلا...نمیدونم ولی کاش یه جوری بکشتش که دیگه نباشه تا... (اون نباشه دیگران...). داشتم به این فکر میکردم که کاش مارشال خیلی زودتر بانو حنانه رو در جریان اتفاقی که داشت برای بانو رباب میوفتاد میذاشت. شاید میشد کاری کرد. میترسم. میترسم خود منی که الان دارم حرص کارای امثال ابومجد رو میخورم دو روز دیگه بشم یکی بدتر از اونا. و از ائمه اطهار (علیهم السلام) میخوام دست همه مونو سفت بگیرن... حرف برا گفتن زیاده ولی... اللهم عجل لولیک الفرج🌺❤️
🔹🔹سلام وقت بخیر. امیدوارم خوب واقعی باشین. شرمنده مزاحم شدم. بازم دارم فکر میکنم. این دفعه به اینکه چقدر آدم یهو قافلگیر میشه. من هنوز تو شوک رفتن بانو رباب بودم. حتی به این فکر میکردم که شاید وقتی جناب ولید بانو رباب رو از قبر بیرون آورد شاید قبلش نمیدونست که بانو ربابه و دیده بود که چند نفر دست پاچه قبری رو تمیز کردن و کسی رو دفن کردن. فکر اینکه چی میکشه بعد رفتن بانو رباب... بمیرم برا دل مادرش. بمیرم. لحظه لحظه تنفرم از ابومجد و امثالش بیشتر میشه. جیگرم میسوزه قلبم داره آتیش میگیره نه فقط برای بانو رباب نه دلم داره برا مظلومیت آقا صاحب الزمان (عج) تیکه تیکه میشه. دارم دیوونه میشم وقتی میبینم کسایی مثل بن حور و ابومجد و یا هر کس دیگه ای دارن از بهترین عالم ماهترین و مهربونترین آقای عالم فرشته خو ترین بشر یه هیولا درست میکنن تو ذهن مردم.دارم روانی میشم وقتی میبینم خودشونو که خاک پای آقا صاحب الزمان (عج) م نیستن ابا صالح و...معرفی میکنن.مهدی فقققققططططط یههه نفرههههه مهدی اول و دوم و سوم و...م نداریم مهدی فقط و فقط و فقط یه نفره یه آقاست مهدی فقط یه آقاست که نوه ی عزیزترین و ماهترین و مهربونترین و پاکترین خانوم عالمه مهدی فقط یه نفره نه هزار نفر آقا صاحب الزمان (عج) مثل باباست کدوووم پدری به بچه هاش ظلم میکنه؟امام زمانجان (عج) اونقدر عظیمه اونقدر با شکوهه که هیچچچچکس نمیتووونه و حققق نداره بگه من مهدی هستم من حجت بن الحسن هستم.بمیرم برا مظلومیتش.بمیرم.... حاج آقا داشتم فک میکردم بانو رباب چقدر مظلوم بود... داشتم فک میکردم ابومجد چقدررر بیرحم بود چقدررر بیرحم بود که از کشتن آدما به بهانه قربانی لذت میبرد. واقعا چیه تو قلبشون؟ اصلا همچین آدمایی دل دارن؟؟ من که بعید میدونم..مثلا الان یه انسان.با چه دلی میره آدما رو شکنجه میکنه؟میکشه؟ نمونه ش همین صهیونیسم که فلسطینیها رو به شهادت میرسونن دلشون از چی درست شده؟یعنی اصلاااا دلشون برا یتیمی یه بچه...اشکای یه مادر...کمر خم شده یه پدر....و....تیکه تیکه نمیشه؟ حاج آقا تو رو خدا بگین داستان حیفا واقعی نیس... باورم نمیشه حیفا تموم شد.تموم میشه.خیلی ممنونم ازتون حاج آقا. من با خوندن حیفا و نوشته های قشنگتون خیلی بیشتر فکر میکنم.خیلی چیزا رو فهمیدم. به صمیمیترین رفیقم م معرفی کردم کانالتونو. بهش گفتم حتما بخونه رمان حیفا رو. 🔹سلام ازاینکه داستان تموم میشه حالم گرفته است هرقسمت رو دوبارمی خونم اول فقط ازروی هیجان که بفهمم چی شد باردوم که می خونم تازه یه چیزهایی می فهمم چقدراطراف ما پراست از جمله ها وعقاید بن هور مأبانه روزیکه دفترحضوروغیاب آرمان علی وردی رودیدم که بجای غایب مهرشهادت زده بودن ویا طرز شهادت روح الله عجمیان روفهمیدم بدترین روزهای عمرم بودن رفتم یه گروه تلگرامی اعصاب خردکن برانداز دیدم همه ازدم افکار بن هور مأبانه دارند ازدم معتقدبودند آرمانها رو باید قربانی کنیم چون باکمترین رفاه مادی حاضرند جانشون رو واسه دینشون بدن معتقدبودند اینها عوض بشو نیستند وتنهاراهش قربانی کردن اوناست بالاخره باید ماپیروزبشیم و ایران رو ازدین نجات بدیم معتقدبودند اون آقای دکتر وزنش برخلاف وجدانشون و ازروی فداکاری برای آرزوهایمان پا روی وجدان خودگذاشته اند و وجدان خودشونو درراه هدف فدا کرده اند وشاهد تکه تکه شدن عجمیان بودن😭😭😭😭😭😭😭😭😭 ببینیدچقدر فریب دهنده است ازافکاربن هورمأبانه دیگه همینه که میگن تمام چادری ها ناپاک ودل سیاهند ووخدا عاشق زنان زیبا ست که باخنده مهربانی وزیبایی خودشون دنیا رو زیبا می کنن ویا بن هورهای پهلوی پرست به داستان سوختن اون نانوای بیچاره وکشته شدن اون معتاد نگون بخت توسط رضاخان افتخارمی کنن بدون اینکه فکر کنند تقاص کم فروشی واعتیادسوخت نیست ورضاخان بی رحم بوده همین جمله ی اختلاس ودزدی نکن بقیه کارها مشکلی نداره هم بن هور وارانه است اولش فکرمی کردم درآشوبهای اخیر آشوبگران هیچ رهبری ندارن ولی داشتند ،چون تمام حرفهاشون وتوییتهاشون و کارهاشون کاملا یکسان بود هیچکس هم ازخودش نمی پرسید اولین بارچکسی این جمله روگفت بن هورها همیشه دست میزارند روی اولین احساسات ما جوری که نتونیم فکرکنیم امروز رفته بودم کفش ببینینم ازهر پنج تا زن یکیشون لباس ناجورداشت که کارازروسری گذشته بود دیگه ازسرما سگ لرز میزدند ولی حاضرنبودند حتی کلاه بپوشند البته منم سگ لرز میزدم حداقل معلوم نبودکه سگ لرزمیزنم 🔹سلام جناب حدادپور امام زمان نگهدارتون برادر امیدوارم آقا محمد بادستگیریه بن هور بتونه دو دختر دیگرش که یکیشون داخل ایران بود روهم دستگیر کنه از خداوند منان برای شما وهمه ی محمد های ایران عزیزمون عمر باعزت می‌طلبم
رفقا لطفا کمک کنید تا ببینیم این بنده خدا👆کیه؟ خیلی قشنگ سخنرانی میکرد گفتم بفرستم ببینم کسی ایشون رو میشناسه؟
دلنوشته های یک طلبه
داشتیم کم‌کم ایمان می‌آوردیم تا این که یهو اینو👆دیدیم😐 الله اکبر اما خودمونیما چقدر ادبیات و حالاتش
بله کمال یاسینی قاتل شهید دکتر محمد مفتح 😐 ی جوری ژست گرفته و از هنرنماییش حرف میزنه که هر کی ندونه و شهید مفتح را نشناسه، (نعوذ بالله) میگه کاش با این دلاورِ تکلیف شناس همراه بودیم😐 نفوذ اینجوریه این تیپی دقیقا همینجوری که می‌بینید جالبه بدونین یه آدمایی داریم که تو همین ایتا ، دم از نفوذشناسی و جریان‌شناسی نفوذ در انقلاب و ایران می‌زنند اما وقتی در حرفها و مواضعشان دقت میکنی، تنها تفاوتشان با قاتل شهید مفتح، اینه که تفنگ دستشون نیست. وگرنه اول و آخرمون را به هم پیوند میدادند. اصلا گول ظاهر کسی رو نخورید حتی اگر در پست ها و محتواش صبح تا شب از عدالت و حجاب و امر به معروف و نهی از منکر و خدا و پیغمبر و ... سنگر ساخته باشه و پشت همینا مخفی شده باشه. این کلیپ👇 رو هم ببینید بد نیست
⛔️ قابل توجه ادمین های محترم ان‌شاءالله از هفته آینده، مصادف با بازنشر رمان ، شبی دو تا بنر میتونیم تبلیغ داشته باشیم. لذا میتونید با مراجعه به صفحه شخصی، هماهنگ کنیم. ضمنا الان که حسابش کردم، دیدم بازنشر داستان ، سه ماه طول میکشه☺️😊 چه زمستونی بشه امسال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 قرار بود دیگه نظرات عزیزان درخصوص حیفا۲ در کانال قرار ندیم. اما نظر حاج حسن عزیز چون حاوی دو سه تا نکته مهم هست، تقدیم میشود👇 {سلام بیائیدبه قسمتهای قبلی رمان برگردیم؛ شبی که سه رزمنده ی عراقی منتظرحمله به کاروان دشمنند درحالیکه نمی دانندازقبل زیرچتراطلاعاتی دشمن قرارگرفته وعملیاتشان لورفته است. رزمنده ی اول قبل ازشلیک آرپی جی بشهادت می رسد. رزمنده ی دوم برای تکمیل ماموریت همرزمش تلاش می کنداما با مخالفت ومقاومت نفرسوم مواجه می شودودرکمال حیرت به اواجازه ی رفتن نمیدهد. این برخورد در نگاه اول ازنظرخواننده می تواندنوعی خیانت ازطرف نیروی خودی وخدمت به دشمن یا تقابل تجربه ورویارویی عقل واحساس با هم باشد. گاهی هم عجله برای شهادت می تواندفرصت زودرسیدن به هدف رابه تاخیراندازد وتوانمندیهارابرای نیروی پشتیبان وجبهه ی حق کاهش دهد وبه آن لطمه واردکند. وظیفه ی یک رزمنده اطاعت پذیری عمل به تکلیف موقعیت شناسی وکسب حداکثربازده ونتیجه است. وقتی می توان ابومجدانه عمل کرد چرا باید اینهمه اصراربرای شهادتی بی دستاورد باشد؟ بایدازخدابخواهیم عمرپربرکت نصیبمان کند،فرصت نشان دادن لیاقت و خدمت درسپاه صاحب الزمان(عج)رانصیب مان کند.واینکه درپایان مارادرمسیری که سراسرنوراست قبول فرماید...}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این یک معادله ساده و همه فهم است که از دو حال خارج نیست: 🔺 یا باید با همه بچه‌های کلاستون درگیر بشید و هر لحظه، اعصاب خردی و استرس و فشار روانی تحمل کنی. که در این صورت نه تنها اثری نداره، بلکه قطعا شما را خُرد می‌کنند. فقط لطفا اگر این راه را انتخاب کردید، حق نداری خودت رو امام حسین و زینب کبری بدونی و بگی امام حسین هم تنها بود و الان تو دانشگاه با یه مشت حرمله و یزید مواجهم و بذار بزنند و منو له کنند. نخیر. این مغالطه و حرف کودکانه است که صد بار جواب این حرف را دادیم. 🔺 و یا نه ، با مردم درگیر نشید. بلکه یاد بگیرید باهاشون زندگی کنید و مهربان باشید و اینقدر با رفتار و تلاش، عزیز و هنرمند بشید که کم‌کم بفهمند که شما آدم خاصی هستید و به شما وابسته بشن و به تدریج از شما الگو بگیرند و بدونن که اگر با شما دوست نشن، چیز گرانبهایی را از دست می‌دهند. اختیار با خودتون اما قطعا من راه حل دوم را انتخاب می‌کنم. ✍ کانال @Mohamadrezahadadpour
امروز لابلای جلسات، داشتم این کتاب را تورق میکردم. نرسیده به ظهر، دیدم تمومش کردم‌. کتاب خوبیه. کتاب: ارائه حرفه‌ای نوشته: ایلین پینکاس ترجمه: رضا صادق، لعیا نبی‌فر نشر: آریانا قلم ✍ کانال @Mohamadrezahadadpour
دلنوشته های یک طلبه
امروز لابلای جلسات، داشتم این کتاب را تورق میکردم. نرسیده به ظهر، دیدم تمومش کردم‌. کتاب خوبیه. کتا
یکی از نکات مهم در صفحه‌ی ۲۴ این کتاب👆 اگر مخاطب احساس نکنه که صادقانه درکش میکنی، یک ساعت هم بالا و پایین بری، فایده نداره. باید متوجه بشه که شما و و هستید. البته من یک نکته اضافه کنم و اونم تا حدودی بودن است. اگر مخاطب احساس کنه شما صادقانه صفات سه‌گانه بالا را دارید(نه این که دارید فیلم بازی میکنید) و در عرصه عمومی اندکی نمکِ شوخ طبعی با شما باشه(عمومی. نه خصوصی و یا در برخورد با نامحرم) کار تمام است. راحت‌تر از چیزی که فکرش را بکنید، اطراف شما جمع می‌شوند. ✍ کانال @Mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینقدر جذاب بودن اهمیت داره که رهبر حکیم انقلاب اسلامی میفرمایند: هر چه میتوانید جبهه انقلاب را گسترش بدهید،جذب کنید. منظورم جذب منافق نیست، جذب آدم بی اعتقاد نیست. جذب آدم معتقدی است که با شما اختلاف سلیقه دارد... 👈 خیلی وقتا ما جذاب نبودیم و حال خوب به بقیه هدیه ندادیم، اما توقع داشتیم که تا امر و نهی کردیم، فورا همه بگن چشم! و اگه عمل نکردند، فورا گفتیم اینا دارن حکم مسلّم دین را زیر پا میذارن و اصلا متدین نیستند و ای چه بسا منافق و ضدمذهب باشند! و با گفتن این حرف، خیال خودمونو راحت کردیم که دیگه هیچ تکلیفی بر ارتباط گرفتن با اون و انتقال حال خوب به اون نداریم. عزیزم بزرگوار یه کم ترمزدستی رو بکش یه کم صبور باش فورا از موضع بالا حرف نزن تا بعدش ببینیم بیچاره چرا اینجوریه؟ چرا این شکلیه؟ چرا جوری که باید باشه نیست. ✍ کانال @Mohamadrezahadadpour
دقیقا آفرین