#داستان_شب
پسری ، #دختری را که قرار بود تمام زندگی اش شود برای اولین بار به کافی شاپ دعوت کرد ،
تا به او اعلام کند که #قصد ازدواج با او را دارد .
در حال نشستن پشت میز پسر سفارش #قهوه داد .
سپس رو به #پیشخدمت کرد و گفت لطفا نمک هم بیاور .
اسم #نمک که آمد تمام افراد حاضر یک مرتبه به پسر خیره شدند .
پسر نمک را در قهوه ریخت و آرام خورد ،
دختر با تعجب گفت #قهوه شور☕️ میخوری؟
پسر جواب داد #بچه👶 که بودم خانه مان کنار #دریا بود ، در ماسه ها بازی میکردم و طعم شور دریا را میچشیدم .
حالا #دلتنگ خانه ی کودکی شده ام ، قهوه شور مرا یاد کودکی ام می اندازد .
ازدواج انجام شد و #چهل سال تمام هر وقت دختر قهوه درست میکرد ، داخل فنجان شوهرش نمک میریخت .
پس از چهل سال #عاشقونه زندگی کردن ، #مرد فوت کرد و #نامه ای📨 خطاب به همسرش برجای گذاشت:
همسر عزیزم #ببخش که چهل سال تمام به تو دروغ گفتم .
آن روز آنقدر از #دیدنت خوشحال و هیجان زده شده بودم که به اشتباه به جای #شکر درخواست نمک کردم .
چهل سال تمام قهوه شور خوردم و #نتوانستم به تو بگویم ، #بدترین چیز در دنیا قهوه شور است .
اگر بار دیگر به دنیا #بازگردم و باز هم داشتن تو وابسته به خوردن قهوه شور باشد ، تمام #عمر شورترین قهوه دنیا را به خاطر #چشمان پر از مهر و محبت تو خواهم خورد .
یک ضرب المثل چینی می گوید #برنج سرد را می توان خورد،
#چای سرد را می توان نوشید اما نگاه سرد را نمی توان تحمل کرد...
مهم نیست کف #پاتو شستی یا نه؟!
حتی مهم نیست #کف پات نرمه یا زبر ،
اما این مهمه :
که وقتی از #زندگی کسی رد می شی ؛
رد پای #قشنگی از خودت به جا بگذار .
مواظب همدیگه باشیم !
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🆔
@mojaradan
#داستان_شب
✅ داستان واقعی پدربزرگ آیتالله سیستانی رحمه الله علیه
👈 حکایت شنیدنی #خانمی که امام زمان عج در تشییع جنازه ش حاضر شدند
💠 اسمش #سید علی بود، سید علی سیستانی، پدر بزرگ همین آیتالله سیستانی خودمان، #ساکن مشهدالرّضا،با تقوا و پرهیزکار، نیت کرده بود چهل بار در #چهل مسجد بصورت سیار زیارت عاشورا بخواند تا #مولایش را ببیند،ختم زیارت را شروع کرد، گذشت و گذشت، هفته ی #سی و نهم رسید، او اما به مرادِ دلش نه...
🔰#آخرهای زیارتِ هفته ی سی و نهم یا چهلم بود، حین زیارت متوجه نوری شد در یکی از #خانه های اطراف مسجد، نوری نه از جنسِ این نورهایی که ما می شناسیم،بلند شد و از مسجد بیرون آمد، ردِّ نور را گرفت، رسید به #خانه ای که درب آن باز بود،يا الله یا الله گفت و داخل شد، #جنازه ای وسط اطاق روبه قبله خوابانده بودند،همین که وارد اطاق شد #امام زمانش را دید، در بین آنهایی که اطراف میت ایستاده بودند، چشم در چشم شدند با #حضرت، آقا با اشاره ی دست حالی اش کردند که صدایش را در نیاورد،که #امام زمانش را دیده است...
💚 رفت سمت مولا، ایستاد کنارشان ،#شانه به شانه، سلام و احوال پرسی کردند، آقا آرام در گوشش گفتند: «لازم نیست #برای دیدن ما خودتان را به زحمت بیاندازید، #مثل این خانم باشید، ما خودمان به دیدارتان می آییم، این خانم (اشاره کردند به جنازه ای که وسط اطاق بود) #هفت سال در دوران کشف حجاب رضا خان از خانه بیرون نیامد تا #یادگار مادرم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها روی سَرش بماند...»
نگاهم کرد و #لرزیدم خجالت می کشم از او بگوئید عاشقت گفته: #نگاهِ محشری داری...
📚روایتی داستان گونه از تشرف آیت الله سید علی سیستانی
.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
•┈••✾🍃🍁🍃✾••┈•
✨﷽✨
#داستان_شب
✅شفاي عالمي وارسته توسط امام هشتم عليه السلام و اعطاي كرامت به وي
✍آيت الله وحيد خراساني نقل كرد : #مدت بيست سال در مدرسه حاج حسن مشهد تحت سرپرستي مرحوم حاج شيخ حبيب الله گلپايگاني - كه سالها در #مسجد گوهر شاد امام جماعت بود - بودم . ايشان روزي به من فرمود :
« مدتي در #تهران مريض و بستري شدم . روزي به جانب #حضرت رضا عليه السلام رو كرده گفتم : آقا ! من #چهل سال تمام پشت در صحن، در سرما و گرما ،سجدهي عبادت پهن كرده ،#نماز شب و نوافل مي خواندم و بعد خدمت شما شرفياب مي گشتم حال كه بستري شدهام، به من عنايتي #بفرماييد . ناگاه در همان حال بيداري ديدم در #باغ و بستاني خدمت حضرت رضا عليه السلام قرار دارم ايشان از #داخل باغ گلي چيده به دست من دادند من آن گل را #بوييدم و حالم خوب شد جالبتر آن كه دستي كه حضرت رضا عليه السلام به آن #دست گل داده بودند، چنان با بركت بود كه بر سر هر #بيماري ميكشيدم، بيدرنگ شفا مييافت ! البته در همان #روزهاي نخست با يك مرتبه دست كشيدن بيماريهاي #صعب العلاج بهبود مي يافت، ولي بعد از مدتي كه با اين دست با# مردم مصافحه كردم، آن بركت اوليه از دست رفت و اكنون بايد دعاهاي ديگري را نيز بر آن #بيفزايم تا مريضي شفا يابد .»
آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند آيا بود كه گوشهي چشمي به ما كنند
📚 بحارالانوار
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
✨﷽✨
#داستان_شب
🔴مکاشفه پدر آیت الله مرعشی
✍آیت الله العظمی #سید شهاب الدین مرعشی نجفی می فرمود:
💥(علت آمدن من به#قم این بود که پدرم سید محمود مرعشی نجفی (که از زهاد و عباد معروف بود) #چهل شب در حرم حضرت امیر علیه السلام بیتوته نمود که آن حضرت را ببینید، شبی در(حال مکاشفه) #حضرت را دیده بود.
که به ایشان می فرماید: #سید محمود چه می خواهی؟عرض می کند:می خواهم بدانم #قبر فاطمه زهراء علیها السلام کجاست؟ تا آن را زیارت کنم. حضرت فرموده بود:من که نمی توانم«برخلاف #وصیت آن حضرت» قبر او را آشکار کنم. عرض کرد: پس من هنگام #زیارت چه کنم؟ حضرت فرمود: خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه علیها السلام را به #فاطمه معصومه علیها السلام عنایت فرموده است،
هر کس بخواهد ثواب #زیارت حضرت زهرا علیها السلام را درک کند به زیارت فاطمه معصومه علیها السلام
📚بر ستیغ نور
شرح حال آیت الله مرعشی نجفی ص۷۱
✅ @mojaradan
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#داستان_شب
💕عـزاداران عـالـم
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
#پنج نفر در تاریخ بسیارگریه کرده اند:
1- حضرت آدم برای #بهشت انقدرگریه کرد که #رد اشک بر گونه اش افتاد.
۲–حضرت یعقوب به اندازه ای برای #یوسف خود گریه کرد که #نور دیده اش را از دست داد.
۳- #حضرت یوسف در فراق پدر گریه کرد که #زندانیان گفتند یاشب گریه کن یا روز.
۴-حضرت فاطمه زهرا(س) در #فراق پدر آنقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتند ما را به تنگ اوردی با #گریه هایت…یا شب گریه کن یا روز...
۵_امام_سجاد(ع) بیست تا #چهل سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد.
هر گاه #آب و خوراکی برایش می آوردند گریه می کردند ومی گفتند هرگاه #قتلگاه فرزندان فاطمه را به یادمیاورم گریه #گلویم رامی فشارد. 🥀
📚 مناقب آل ابى طالب، همان، ج3، ص137.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم ❤️
چلہ ے عشق شد آغاز ، مدد ڪن #ارباب
این #چهل روز زِ هرگونہ گنہ پاڪ شوم
بہ #محرم برسم زندہ، ولے عاشورا
#ڪربلا جان دهم و در حرمٺ خاڪ شوم
#اللهم_الرزقنا_ڪربلا⚜
#حضرٺ_اربابـــــ
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅
🛑⚠️چهل روز #نماز_شب
🌸 ✨امام رضا علیه السلام می فرماید: «بر شما باد به نماز شب،هیچ بنده ای نیست که آخر شب بیدار شود و هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز #شفع و یک رکعت نماز #وتر بخواند و در قنوت آن (نماز وتر) #هفتاد بار #استغفار کند، مگر اینکه خداوند او را از عذاب قبر و آتش پناه داده و عمر او را طولانی کرده و به زندگی او گشایش می دهد»✨
🌸زمان: از نيمه شب شرعي تا اذان صبح است و هرچه به اذان نزديك تر باشد #فضيلتش بيشتر است.
جوانی كه می ترسد خواب بماند و نماز شب از او فوت شود، می تواند #نماز_شب را پیش از نیمه شب بخواند مثلا بعد از نماز عشاء
🌸توضيح در مورد #نماز_شب:
به نمازهای مستحبّی نافله ميگویند و بین نمازهای مستحبّی، به خواندن نافله های شبانه روزی سفارش بیشتری شده است.
درين بين براي #نافله_شب خواص و آثار عجيب براي دنيا و آخرت افراد ذكر شده است تا آنجا كه
✨ امام صادق عليه السلام نقل شده است كه مي فرمايند: هیچ عمل نیكى نیست مگر اینكه ثواب روشنى در قرآن براى آن بیان شده ، مگر #نماز_شب كه خداوند بزرگ ، ثواب آن را روشن نساخته به خاطر عظمت و اهمیت آن ، لذا فرموده است : "هیچكس نميداند چه ثوابهایى كه مایه روشنایى چشمان است براى آنها، نهفته شده است"✨
🌸چگونگي اجرا:
#نماز_شب شامل چهار تا دو ركعت (مثل نماز صبح) به نيت #نافله_شب + دو ركعت به نيت نماز #شفع و يك ركعت نماز #وتر است به همين اندازه اگر خوانده شود #نماز_نافله انجام شده .
كه البته براي آن، خصوصا در سه ركعت آخر و خصوصا در قنوت نماز وتر اذكار زيادي نيز توصيه شده مثلا در قنوت نماز وتر بسيار تاكيد شده كه #هفتاد بار ذكر #استغفرالله ربي و اتوب اليه گفته شود و بعد براي #چهل مومن دعا كند ( مي شود گفت اللهم اغفر امام خميني ، حتي فارسي به هر شكل كه مي خواهيد دعا كرد مثلا خدايا بيامرز امام خميني را، شهيد مطهري را، پدرم را ، مادرم را و...)
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج ♥️
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_اجتماعی 🌱🌕
@mojaradan
#کفویت_سنی
📌کفویت سنّی
✅ اگر روحیّات دختر و پسر با یکدیگر همخوانی داشته باشد و هر دو در زندگی به دنبال یک چیز بگردند، اختلاف سنّ چندان مهم نیست.
✳️ انسانها #تفاوتهای بسیاری با هم دارند. به طور قطع نمیتوان گفت دو دختر که هر دو در بیست سالگی هستند، روحیّۀ آن دو نیز همسان است و دو پسر ۳۵ ساله اخلاق یکسانی دارند.
🔰انسانها به #حکم اینکه انسان بوده و عوامل زیادی در شکلگیری شخصیت آنها مؤثّر است، #تفاوتهای بسیاری با هم دارند؛ تا اندازهای که ممکن است دو خواهر یا برادر دوقلو، از نظر روحی با #هم متفاوت باشند. توجّه به این نکته، ضرورت مشاوره در این زمینه را به خوبی نشان میدهد.
❌البتّه مهم نبودن #اختلاف سن، به این معنا نیست که یک دختر پانزده ساله با مردی #چهل ساله ازدواج کند. محدودۀ سنّیِ دو طرف، در تعیین تکلیف #اختلاف سنّی، بسیار مهم است.
⚠️ گاهی دختر در #محدودۀ نوجوانی و طرف مقابلش در حال پشت سر گذاشتن #دورۀ جوانی است. احتمال درک متقابل این دو، بسیار کم است؛ زیرا یکی در محدودۀ شور و حال نوجوانی است ــ که #اقتضائات خاصّ خود را دارد ــ و دیگری این دوره را پشت سر گذاشته و نمیتواند خود را در #جایگاه یک نوجوان قرار دهد.
✔️امّا اگر #محدودۀ سنّی دو طرف نزدیک به هم بود، احتمال درک متقابل، بیشتر میشود.
📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص ۱۷۷
#نیمه_دیگرم
#کتاب_اول
#از_من_بودن_تا_ما_شدن
#ازدواج
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_اجتماعی
@mojaradan 🎀
👇👇👇
♨️سوال:
🔰 #ایام_فاطمیه از چه #تاریخی شروع و در چه تاریخی تمام می شود؟
✍️پاسخ:
✅درباره تاریخ #شهادت حضرت زهرا(س) روایات مختلفی وجود دارد است. و از #چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر(ص) بیان شده است. اما میان علمای #شیعه، دو احتمال معتبر است: #هفتاد_و_پنج روز بعد از رحلت پیامبر(ص) یا #نود_و_پنج روز بعد از رحلت ایشان.
🗞بنابراین با توجه به #رحلت پیامبر اسلام(ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخه سیزدهم تا #پانزدهم #جمادی_الأوّل، شهادت حضرت زهرا(س) است و این ایام را #فاطمیة اوّل می خوانند.
🔹اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت(س) در سوم تا #پنجم #جمادی_الثانی است و این ایام را فاطمیة دوم می خوانند.
💠بنابراین؛ ایام فاطمیه جمعا ۶ روز می باشد، ۳ روز در ماه جمادی الاول و ۳ روز در ماه جمادی الثانی. فاطمیه اول از ۱۳ تا ۱۵ جمادی الاول است و #فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی می باشد.
👈و شاید علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت(س) معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که #ماههای_قمری از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س)، ۲۹ روز بوده باشند، حال آنکه د رصورت کامل بودن ماههای قبل، روز شهادت ۱۳جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود. چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری ۲۹ روزه و حداکثر ۴ ماه قمری ۳۰ روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند.
🔹اما در عرف، به دهه دوم جمادی الاول، از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول ۷۵ روز، شهادت آن #بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی از اول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول ۹۵ روز، شهادت حضرت زهرا(س) در آن واقع شده است، دهه فاطمیه دوم گفته می شود.
👈و باید توجه کرد که برگزاری #عروسی در ایام فاطمیه اگر توام با #معصیت و یا #هتک حرمت به حضرت زهرا (سلام الله علیها)نباشد، اشکال ندارد. اما برای مومنان #سزاوار است که حرمت این ایام را پاس بدارند و از انجام کارهای شادی #آفرین بپرهیزند. مستفاد از زساله دانشجویی،ج۱۶(به نقل از: صراط النجاه آیه الله تبریزی،ج۵،س۵۲۱، و دفاترسایر مراجع)
📎 #تاریخی
🌐منبع:مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی 👇
@mojaradan
*#کفویت_سنی
📌کفویت سنّی
✅ اگر روحیّات دختر و پسر با یکدیگر همخوانی داشته باشد و هر دو در زندگی به دنبال یک چیز بگردند، اختلاف سنّ چندان مهم نیست.
✳️ انسانها #تفاوتهای بسیاری با هم دارند. به طور قطع نمیتوان گفت دو دختر که هر دو در بیست سالگی هستند، روحیّۀ آن دو نیز همسان است و دو پسر ۳۵ ساله اخلاق یکسانی دارند.
🔰انسانها به #حکم اینکه انسان بوده و عوامل زیادی در شکلگیری شخصیت آنها مؤثّر است، #تفاوتهای بسیاری با هم دارند؛ تا اندازهای که ممکن است دو خواهر یا برادر دوقلو، از نظر روحی با #هم متفاوت باشند. توجّه به این نکته، ضرورت مشاوره در این زمینه را به خوبی نشان میدهد.
❌البتّه مهم نبودن #اختلاف سن، به این معنا نیست که یک دختر پانزده ساله با مردی #چهل ساله ازدواج کند. محدودۀ سنّیِ دو طرف، در تعیین تکلیف #اختلاف سنّی، بسیار مهم است.
⚠️ گاهی دختر در #محدودۀ نوجوانی و طرف مقابلش در حال پشت سر گذاشتن #دورۀ جوانی است. احتمال درک متقابل این دو، بسیار کم است؛ زیرا یکی در محدودۀ شور و حال نوجوانی است ــ که #اقتضائات خاصّ خود را دارد ــ و دیگری این دوره را پشت سر گذاشته و نمیتواند خود را در #جایگاه یک نوجوان قرار دهد.
✔️امّا اگر #محدودۀ سنّی دو طرف نزدیک به هم بود، احتمال درک متقابل، بیشتر میشود.
📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص ۱۷۷*
@mojaradan
#انچه_مجردان_باید_بدانند
*#کفویت_سنی
📌کفویت سنّی
✅ اگر روحیّات دختر و پسر با یکدیگر همخوانی داشته باشد و هر دو در زندگی به دنبال یک چیز بگردند، اختلاف سنّ چندان مهم نیست.
✳️ انسانها #تفاوتهای بسیاری با هم دارند. به طور قطع نمیتوان گفت دو دختر که هر دو در بیست سالگی هستند، روحیّۀ آن دو نیز همسان است و دو پسر ۳۵ ساله اخلاق یکسانی دارند.
🔰انسانها به #حکم اینکه انسان بوده و عوامل زیادی در شکلگیری شخصیت آنها مؤثّر است، #تفاوتهای بسیاری با هم دارند؛ تا اندازهای که ممکن است دو خواهر یا برادر دوقلو، از نظر روحی با #هم متفاوت باشند. توجّه به این نکته، ضرورت مشاوره در این زمینه را به خوبی نشان میدهد.
❌البتّه مهم نبودن #اختلاف سن، به این معنا نیست که یک دختر پانزده ساله با مردی #چهل ساله ازدواج کند. محدودۀ سنّیِ دو طرف، در تعیین تکلیف #اختلاف سنّی، بسیار مهم است.
⚠️ گاهی دختر در #محدودۀ نوجوانی و طرف مقابلش در حال پشت سر گذاشتن #دورۀ جوانی است. احتمال درک متقابل این دو، بسیار کم است؛ زیرا یکی در محدودۀ شور و حال نوجوانی است ــ که #اقتضائات خاصّ خود را دارد ــ و دیگری این دوره را پشت سر گذاشته و نمیتواند خود را در #جایگاه یک نوجوان قرار دهد.
✔️امّا اگر #محدودۀ سنّی دو طرف نزدیک به هم بود، احتمال درک متقابل، بیشتر میشود.
📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص ۱۷۷*
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
*#کفویت_سنی
📌کفویت سنّی
✅ اگر روحیّات دختر و پسر با یکدیگر همخوانی داشته باشد و هر دو در زندگی به دنبال یک چیز بگردند، اختلاف سنّ چندان مهم نیست.
✳️ انسانها #تفاوتهای بسیاری با هم دارند. به طور قطع نمیتوان گفت دو دختر که هر دو در بیست سالگی هستند، روحیّۀ آن دو نیز همسان است و دو پسر ۳۵ ساله اخلاق یکسانی دارند.
🔰انسانها به #حکم اینکه انسان بوده و عوامل زیادی در شکلگیری شخصیت آنها مؤثّر است، #تفاوتهای بسیاری با هم دارند؛ تا اندازهای که ممکن است دو خواهر یا برادر دوقلو، از نظر روحی با #هم متفاوت باشند. توجّه به این نکته، ضرورت مشاوره در این زمینه را به خوبی نشان میدهد.
❌البتّه مهم نبودن #اختلاف سن، به این معنا نیست که یک دختر پانزده ساله با مردی #چهل ساله ازدواج کند. محدودۀ سنّیِ دو طرف، در تعیین تکلیف #اختلاف سنّی، بسیار مهم است.
⚠️ گاهی دختر در #محدودۀ نوجوانی و طرف مقابلش در حال پشت سر گذاشتن #دورۀ جوانی است. احتمال درک متقابل این دو، بسیار کم است؛ زیرا یکی در محدودۀ شور و حال نوجوانی است ــ که #اقتضائات خاصّ خود را دارد ــ و دیگری این دوره را پشت سر گذاشته و نمیتواند خود را در #جایگاه یک نوجوان قرار دهد.
✔️امّا اگر #محدودۀ سنّی دو طرف نزدیک به هم بود، احتمال درک متقابل، بیشتر میشود.
📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص ۱۷۷*
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #پارت_هدیه_برای_بزرگوار_که_چشم_به_راه_بودن شکسته_هایم_بعد_تو قسمت ۱۹ و ۲۰ وسایلش را جمع ک
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
شکسته_هایم_بعد_تو
قسمت ۲۱ و ۲۲
_...من بهخاطر حرفای تو الان اینجام و تویی که لالایی گفتن بلدی خودت خوابت نمیبره! #چهل روز ارمیا رو از زینب دور کردی به خاطر خودخواهیات، چهل روز آب شدن دخترتو دیدی و هنوز هم با #خودخواهی دل ارمیا رو میشکنی! حالا که اومده زندگی کن آیه...زندگی کن!
_دو روز دیگه میره!
رها ابرو در هم کشیده گفت:
_کجا میره؟
_گفت نمیدونست تو این خونه پذیرفته شده، به خاطر همین یه ماموریت یه ماهه گرفته!
رها: _چیکار کردی باهاش که نرسیده پای رفتنشو فراهم کرده؟ چیکار کردی آیه؟
_با مراجعات هم اینطوری حرف میزنی؟ باید تو مدرکت تجدید نظر کرد!
رها: _تو مراجع نیستی، تو خواهرمی و من اصلا بیطرف نیستم؛ من طرف تو و زندگی توئم، من طرف ارمیا و زندگی اونم!
آیه: _مرسی خواهری، اما احیانا خواهر منی یا ارمیا؟
رها: _فرقی نداره، ارمیا هم جای برادرم؛ وقتی تو احمق میشی من باید خواهرشوهرت بشم!
صدای خانم موسوی، منشی مرکز بلند شد:
_دکتر رحمانی، مراجتون اومدن.
زن جوان دستی در موهایش کشید تا آشفتگی آنها را بهبود ببخشد:
_ببخشید دکتر! نتونستم زودتر برسم!
آیه لبخند زد:
_بریم داخل، بهتره زودتر شروع کنیم.
رها به رفتن آیه نگاه کرد:
_آیه؟!
آیه به سمتش برگشت و سوالی نگاهش کرد.
رها: _یه روز رو تخت بیمارستان به من گفتی مواظب باش، شاید این امتحان تو باشه! حالا من بهت میگم "آیه مواظب باش! ممکنه این #امتحانت باشه!" حالا برو به کارت برس که چیزی به اومدن #شوهرت نمونده!
از قصد گفت شوهرت...
گفت تا آیه باور کند... که آیه زن شود برای آن مرد که میآید.
ارمیا جای پارکی مقابل مرکز پیدا کرد و با زینب پیاده شدند. چند شاخه گل رز در دستانش گرفته بود. پر از اضطرابی شیرین بود، برای دیدن همسرش میرفت.
اولین قرار بعد از عقدشان...
لبخند روی لبهایش بود. دست زینب را در دست داشت و دلش جایی میان آن ساختمان میچرخید.
مقابل میز منشی ایستاد:
_ببخشید با دکتر رحمانی کار دارم، اتاقشون کجاست؟
منشی توجهش را به ارمیا داد که دستان زینب را در دست داشت:
_الان که مراجع دارن و بعدش هم ساعت کاریشون تموم میشه؛ اگه مایلید برای این هفته براتون وقت بذارم.
ارمیا: _من همسرشون هستم.
منشی بلند شد:
_شرمنده شما رو نمیشناختم. چند دقیقهای صبر کنید کارشون تموم
میشه؛ اتاقشون همون اتاق سمت چپه.
همان لحظه از اتاق کناریاش، رها خارج شد. زینب نامش را صدا زد و به سمتش دوید. آقای جوانی که قبل از رها از اتاق خارج شده بود با تعجب به زینب نگاه کرد و لبخند زد:
_خانم دکتر دخترتونه؟
رها: _نه؛ دختر همکارمه، شما دیگه سوالی ندارید؟
مرد جوان: _نه ممنون! با لطفی که شما به من کردید، جای هیچ سوالی نمونده، پایاننامه که تموم شد یه نسخه براتون میارم.
رها: _خیلی خوشحال میشم که از نتایج تحقیقتون مطلع بشم، موفق باشید.
مرد جوان پس از خداحافظی با منشی از ساختمان خارج شد. ارمیا به
رها سلام کرد:
_سلام رها خانم
رها: _سلام؛ کار آیه تموم نشده! مراجعش دیر اومد، آیه هم تحت هر شرایطی چهل و پنج دقیقه رو باید رعایت کنه؛ بیشتر بشه اما کمتر نشه، #وجدان_کاریش فعاله، پولش #حلال حلاله!
ارمیا: _از آیه جز این برنمیاد!
رها: _بفرمایید بشینید، براتون چایی بریزم؟ امروز آیه بهارنارنج دم کرده!
ارمیا لبخندی زد و دستان آیه را در حال دم کردن چای تصور کرد:
_زحمتتون میشه!
رها به سمت آشپزخانهای که در میانهی سالن بود و تنها با کابینت و سینک و سماور شکل آشپزخانه شده بود رفت و استکانی چای ریخت ،
و با ظرف کوچک خرمایی که از یخچال برداشته بود به سمت ارمیا رفت:
_استکان خود آیهست. هرکس برای خودش استکان داره و اضافی نداریم!
ارمیا استکان را در دست گرفت و گفت:
_ناراحت نمیشه؟
رها رسید: _از شوهرش؟
ارمیا زینب را روی پایش نشاند:
_از اینکه کسی توی استکان مخصوصش چای بخوره!
رها: _نه از شوهرش؛ بعدشم خدا شستن رو برای چی گذاشته؟!
ارمیا چای را به رسم آیه و سیدمهدیاش نفس کشید... عطر زندگی میداد. عطر آیه میداد! چیزی شبیه عطر عشق!
همیشه که عشق عطر ادکلنهای فرانسوی نیست؛ گاهی عطر بهارنارنج است؛ گاهی عطر قیمه
است؛ گاهی عطر سیب سرخ حوا؛ گاهی عطر گندم آدم؛ عشق گاهی عطر کاهگل میدهد؛ گاهی عطر باران... شاید حق با شاعر است :
"اگر در دیدهی مجون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی"
مگر ارمیا جز خوبی در آیهای که
لحظه به لحظه دلش را میشکست میدید؟!
هنوز چایش به نیمه نرسیده بود ،
که در اتاق باز شد و آیه مراجعش را بدرقه کرد. زنی آشفته از اتاق خارج شد ...
❤️🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´