#تخصصی
#نظر_شخصی
ابطال #استصحاب_عدم_ازلی و #استصحاب_عدم_نعتی
همچنین #سالبه_به_انتفای_موضوع صادق نیست
در متون مختلف فقهی و اصولی، حتما برخورد داشتید که میگن اگر در این مسئله شک کردیم اصل عدم هست اصل اولیه یا قاعده ی اولیه را عدم قرار می دهند. و منظور در بسیاری موارد استصحاب عدم ازلی یا عدم نعتی است. مثال دم دستی آن این است : مثلا دلیل داریم که «المرأة تری الدم الی خمسین الا ان تکون قرشیة انها تری الی ستین» حال زنی 53 ساله خونی دیده اگر شک کردیم که حیض است یا استحاضه ، این طور استصحاب می کنند که این زن قبل از این که به دنیا بیاید قرشیه نبود حال بعد از تولد اش شک داریم قرشیه هست یا نه؟ همان عدم قرشیه بودن را ابقاء می کنیم.
این استصحاب را آخوند، شیخ، آیت الله خویی و تبریزی قبول دارند ولی ما مانند امام و محقق نائینی و فاضل قبول نداریم چرا که نه از نظر عرفی و نه از نظر عقلی پذیرفته نیست، زیرا رکن «یقین سابق» را ندارد.
اما عرفی: اگر شما به عرف (مثلا یک بچه مدرسه ای) بگوئید پدر عیسی(ع) دوچرخه سواری نمی کرد. بلافاصله آن نوجوان به شما خواهد گفت: برو دروغگو! حضرت عیسی اصلا پدر نداشت. زیرا عرف سالبه به انتفای موضوع و محمول را با سالبه به انتفای محمول یکی نمی داند.
اما از نظر عقلی: در فلسفه قاعده فرعیة را داریم و از مسلمات فلسفی است که «ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت مثبت له» یعنی در یک گزاره (چه در ظرف خارج باشد چه ذهن چه نفس الامری باشد) در صورتی می توان یک محمول را بر یک موضوع حمل کرد که این موضوع قبل از حمل، ثبوت یا وجود داشته باشد. وقتی شما بخواهید حکمی را بر موضوعی حمل کنید حتما باید قبل از حمل، موضوع باشد و گرنه موضوعی که نیست حکم اش عدم نیست بلکه اصلا حکم ندارد. هیچ حکمی ندارد! و هیچ را نمی شود استصحاب کرد. هیچ یعنی هیچ ! دقت کنید:
الحکم بالعدم لیس بعدم الحکم. و فی ما نحن فیه: المرأة بما هی المرأة لاموجودة و لامعدومة، لا قرشیة و لا غیر قرشیة. اشکال : پس این که در منطق گزاره های سالبه به انتفای موضوع را صادق می دانند چگونه است؟ جواب: منطقی ها گفته اند «اینکه موضوع اصلاً موجود نباشد در این صورت به طریق اولی متصف به آن محمول نخواهد بود زیرا از معدوم میتوان هر چیزی را سلب کرد» و ما این را قبول نداریم. بله ملاصدرا بین گزاره های سالبه ی محصلة المحمول با گزاره های موجبه ی معدولة المحمول تفاوت قائل است و برای موضوع در گزاره موجبة، حظّ مّائی از عدم المحمول را قائل است آن هم به نحو عدم مضاف که بهره ای از واقعیت را دارد ولی این بهره ی اندک از واقعیت دلیلی برای صدقِ «از عدم هرچیزی را می توان نفی کرد» نمی شود. اصلا این گزاره خود متناقض و خود خور است به قول فرهنگی ها پارادوکس دارد. خودمونی تر بگم: «سیمرغ پر ندارد» اصلا صادق نیست! منطقی ها گفتن صادقه؟ بیخود گفتن. در مانحن فیه هم این که یقین سابق را «زن معدوم، قرشیه نبوده» قرار دهیم اشتباه است. نتیجه ی استطرادی: میشه به حاشیه ج1 نهایه ص105 آیت الله فیاضی هم اشکال کرد: « لایخبر عن المعدوم المطلق بخبر ایجابی» رو میگن ایجاب عدولی نیست سلب تحصیلی است پس صادق است. خیر صادق نیست. خلاصه : ما حجتی به عنوان استصحاب عدم ازلى، استصحاب برائت اصلى، استصحاب حال شرع، استصحاب حال صِغَر يا استصحاب حال جنون و ... نداریم. چه عدم اش اصلی باشد چه عدم غیر اصلی.
ملایی
#تخصصی #نظر_شخصی ابطال #استصحاب_عدم_ازلی و #استصحاب_عدم_نعتی همچنین #سالبه_به_انتفای_موضوع صادق نیس
#سالبه_به_انتفای_موضوع صادق نیست.
در مطلب قبل 👆 عرض کردیم که #استحصاب_عدم_ازلی و همانند های آن حجیت اصولی ندارند زیرا یقین سابق ندارند.
اشکال کرده اند که نه فقط اهل منطق بلکه بزرگان فلسفه مثل ملاصدرا نیز سالبه به انتفای موضوع را صادق می دانند پس حالت سابقه در این استصحاب صادق است و می تواند متعلق یقین قرار بگیرد.
جواب: خیر. صدرا در فصل 10 ص 370 ج1 اسفار می فرماید: انّ السلب یصح عن الموضوع الغیر الثابت بما هو غیر ثابت اصلا علی ان للعقل ان یعتبر هذا الاعتبار فی السلب و یأخذ الموضوع الغیر الثابت. و در ص372 می گوید: این که جمهور گفته اند سالبه اعم از موجبه است : «هو أعم بالاعتبار المذکور و لا یلزم منه التغایر الأفراد» یعنی اعم بودن به اعتبار است نه اعم افرادی حقیقی. زیرا: «لتحقق جمیع المفهومات و الأعیان ثابته فی المبادی العالیة و لإستدعاء مطلق الحکم الوجود الإدراکی ...»
خب اینجا آیت الله جوادی و علامه طباطبایی و استاد امینی نژاد و ... همه اشکال کرده اند البته هر کدام به اشکالی غیر از دیگری و حتی مثلا استاد امینی نژاد اشکال علامه را قبول ندارند و ... خلاصه جمع کردن این بحث مصیبتی است!
آنچه به نظر قاصر ما می رسد این هست که با توجه به عبارت فوق، صدرا درباره گزاره ای مانند «سیمرغ پر ندارد» می گوید :
1) به لحاظ مبادی عالیه و نفس الامر کاذب است. علامه همین جا اشکال می کنند که مبادی عالیه نفس الامر نیست. جواب: بله نیست ولی منظور صدرا از مبادی عالیه نفس الامر بوده است.صدرا اصطلاح نداشته زیرا زمان صدرا نفس الامر به اعم از خارج و ذهن گفته میشده، بعداً خود علامه و دیگران آن را گسترش دادند.
2) به لحاظ ذهنی نیز کاذب است زیرا هر حکمی نیاز به وجود ادراکی دارد.
3) به لحاظ خارجِ مقابل ذهن: صدرا می گوید سلب از موضوعی که ثابت نیست بما هو معدوم یصح! یعنی در مثال ما « سیمرغ چون نیست پر ندارد » نه سیمرغ بما هو سیمرغ.
آیت الله جوادی گفته اند که صدرا در عبارت ص372 عموم افرادی سالبه را به اطلاق احوالی آن ارجاع داده اند. به نظر ما این طور نیست.
استاد امینی نژاد می گویند اعمیت سالبه از موجبه هم به لحاظ اعتبار عقلی صحیح است هم به لحاظ عموم افرادی. به نظر حقیر این طور نیست اگر هم باشد ثمره ای ندارد.
آنچه مهم است این است که نمی توان گفت گزاره ی «پدر عیسی (ع) پدر نیست» صادق است! مگر فقط به همان لحاظ اعتبار معدومیتی که صدرا گفت! یعنی پدر عیسی بما هو معدوم پدر نیست. در مثال استصحاب عدم ازلی، زنی که به دنیا نیامده بما هو معدوم قرشیه نیست، نه بما هو المرأة ! تا بتوان در استصحاب به کمک آن یقین سابق را تصحیح کرد یا به تعبیری موضوع عوض شده است.
توجه بفرمائید که این تقریر با تقریری که قبلا درباره عدم یقین سابق در استحصاب عدم ازلی عرض کرده بودم متفاوت شد و قابل جمع.
به هر حال معدوم بما هو معدوم هیچی نیست هیچ حکمی ندارد بلکه هیچ چیز ندارد یعنی بما هو معدوم هرچه بگوئید ندارد! نه این که حکم عدمی یا سالبه داشته باشد. عدم الحکم لیس الحکم بالعدم.
پ.ن: کاش یکی پیدا میشد همین مطالب ما رو تبدیل به مقاله می کرد به اسم جفتمون می فرستاد برای مجلات معتبر. هل من ناصر ؟