eitaa logo
محفل شعر و ادب
372 دنبال‌کننده
202 عکس
65 ویدیو
2 فایل
کی شعرتر انگیزد خاطر که حزین باشد صدنکته از این معنی گفتیم وهمین باشد ارتباط با ما 👈🏼 https://eitaa.com/rmfd6292 لینک دعوت 👇👇 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی پرسید پشت و روی درخت کجاست؟ دومی گفت: درخت، پشت و رو ندارد سومی خندید به این حرف ها خواست بگوید: درخت از هر طرف تبر بخورد می شود پشت سرش از شما چه پنهان آن که پرسید و آن که گفت و آن که خندید هر سه من بودم من اما هیچ کدامشان نبودم که من درخت بودم و درخت نه می پرسد نه می گوید نه می خندد در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
فواره وار، سر به هوایی و سر به زیر! چون تلخی شراب، دل آزار و دلپـذیـر🌹 نظری در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد سر مویی به غلط در همه اندامم نیست شب بر آنم که مگر روز نخواهد بودن بامدادت که نبینم طمع شامم نیست چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم به همین دیده سر دیدن اقوامم نیست نازنینا مکن آن جور که کافر نکند ور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیست به خدا و به سراپای تو کز دوستیت خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست سعدیا نامتناسب حیوانی باشد هر که گوید که دلم هست و دلارامم نیست در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
🌷 عمر زاهد همه طى شد «به تمناى بهشت» او ندانست که در «ترک تمناست بهشت» این چه حرفیست که در «عالم بالاست بهشت» هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت ...! دوزخ از تیرگی بخت درون من و توست دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت...!        🌷🍃🪴🍃🌷 در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
با دلارامی مراخاطرخوش است کز دلم یکباره بُرد آرام را در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
ذرّه ذرّه مگر از مهرِ تو بردارم دل ورنه دل بر نتوان داشت به یکبار ز تو در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
به ادب   با همه سر کن         که دلِ شاه و گدا؛ در ترازوی مکافات                  برابر باشد ... در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
مرا به خلسه می برد حضور ناگهانی ات سلام و حال پرسی و شروع ِخوش زبانی ات فقط نه کوچه باغ ما، فقط نه این که این محل احاطه کرده شهر را، شعاع مهربانی ات دوباره عهد می کنی که نشکنی دل مرا چه وعده ها که می دهی به رغم ناتوانی ات جواب کن به جز مرا، صدا بزن شبی مرا و جای تازه باز کن میان زندگانیت بیا فقط خبر بده مرا قبول کرده ای سپس سر مرا ببَر به جای مژدگانی ات در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
«برشی از شعر غمی غمناک» نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر، سحر نزدیک است. هر دم این بانگ برآرم بر دل: وای، این شب چقدر تاریک است! خنده‌ای کو که به دل انگیزم؟ قطره‌ای کو که به دریا ریزم؟ صخره‌ای کو که بدان آویزم؟ مثل این است که شب نمناک است دیگران را هم غم است به دل، غم من، لیک، غمی غمناک است. 📕 هشت کتاب ✍🏽 در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن که رخسار ِ تو را رنگ ِ گُل و نسرین داد، صبر و آرام تواند به من ِ مسکین داد وآن که گیسوی ِ تو را رسم ِ تَطاول آموخت هم توانَد کَرَم‌اش داد ِ من ِ غمگین داد من همان‌روز زِ فرهاد طمع ببْریدم که عنان ِ دل ِ شیدا به لب ِ شیرین داد گَنج ِ زَر گر نبوَد کُنج ِ قناعت باقی‌ست آن که آن داد به شاهان، به گدایان این داد خوش عروسی‌ست جهان از ره ِ صورت، لیکن هر که پیوست بِدو، عُمر ِ خود اَش کاوین داد بعد از این دست ِ من و دامن ِ سرو و لب ِ جوی خاصه اکنون که صبا مژده‌یِ فروردین داد در کف ِ غصّه‌یِ دوران، دل ِ حافظ خون شد از فراق ِ رُخ‌ات ای خواجه قوام الدین، داد! خواننده : داوود مهذبیه در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
‌ با آنکه بی‌دلیل رها می‌کنی مرا آنقدر عاشقم که نمی‌پرسمت چرا؟ در پیچ‌وتاب عشق، به معنای هجر نیست رودی ز رود دیگر اگر می‌شود جدا خون می‌خوریم در غم و حرفی نمی‌زنیم ما عاشق توایم همین است ماجرا خوش باد روح آنکه به ما با کنایه گفت گاهی به قدر صبر بلا می‌دهد خدا در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
حلول باز هم بارانِ بسم الله الرحمن الرحیم سفره‌ی احسانِ بسم الله الرحمن الرحیم خواندن آیات سرخ گل ز قرآنِ چمن در بهارستانِ بسم الله الرحمن الرحیم لقمه‌ای نان و نیایش در حضور آسمان بر لب ایوانِ بسم الله الرحمن الرحیم خوردن سیبی بهشتی از درختِ باغِ نور با لب و دندانِ بسم الله الرحمن الرحیم شب‌نشینی با ملائک در شبستان دعا خواندن قرآنِ بسم الله الرحمن الرحیم همنشینی با خدا در زیر نور ماهِ عشق در شب چشمانِ بسم الله الرحمن الرحیم :: تو شب قدری و شیطان می‌شناسد قدر تو بندگی کن! جانِ بسم الله الرحمن الرحیم بندگی کن! تا بمیرد در تو شیطان رجیم تا شوی انسانِ بسم الله الرحمن الرحیم ✍ در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
زان باده که درمیکدهٔ عشق فروشند ما را دو سه ساغر بده و گو رَمضان باش... در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
زد تفال دلم، دعا آمد بارش رحمت از سما آمد شد دم ِ ربنا و دانستم ماه مهمانی خدا آمد (ام.خزان) در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
اسفند و فروردین ما فرقی نخواهد داشت تقویم را بیهوده در تکرار می‌خواهی پاداش حرف حق زدن جز سربلندی نیست حق با من است اما مرا بر دار می‌خواهی در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
زیباترین مناظره ی تاریخ ادبیات ایران، و شاید جهان! مناظره ی خسرو و فرهاد بر سر "عشق شان،"شیرین. به قلم سحرآمیز فخر ادبیات ایران؛ نظامی_گنجوی (توضیح: سوالات را خسرو می پرسد و پاسخ ها را فرهاد می دهد.) نخستين بار گفتش کز کجائي بگفت از دار ملک آشنائي بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند بگفت انده خرند و جان فروشند بگفتا جان فروشي در ادب نيست بگفت از عشقبازان اين عجب نيست بگفت از دل شدي عاشق بدينسان؟ بگفت از دل تو مي گوئي من از جان بگفتا عشق شيرين بر تو چونست بگفت از جان شيرينم فزونست بگفتا هر شبش بيني چو مهتاب بگفت آري چو خواب آيد کجا خواب بگفتا دل ز مهرش کي کني پاک بگفت آنگه که باشم خفته در خاک بگفتا گر خرامي در سرايش بگفت اندازم اين سر زير پايش بگفتا گر کند چشم تو را ريش بگفت اين چشم ديگر دارمش پيش بگفتا گر کسيش آرد فرا چنگ بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ بگفتا گر نيابي سوي او راه بگفت از دور شايد ديد در ماه بگفتا دوري از مه نيست در خور بگفت آشفته از مه دور بهتر بگفتا گر بخواهد هر چه داري بگفت اين از خدا خواهم به زاري بگفتا گر به سر يابيش خوشنود بگفت از گردن اين وام افکنم زود بگفتا دوستيش از طبع بگذار بگفت از دوستان نايد چنين کار بگفت آسوده شو که اين کار خامست بگفت آسودگي بر من حرام است بگفتا رو صبوري کن درين درد بگفت از جان صبوري چون توان کرد بگفت از صبر کردن کس خجل نيست بگفت اين دل تواند کرد دل نيست بگفت از عشق کارت سخت زار است بگفت از عاشقي خوشتر چکار است بگفتا جان مده بس دل که با اوست بگفتا دشمنند اين هر دو بي دوست بگفتا در غمش مي ترسي از کس بگفت از محنت هجران او بس بگفتا هيچ هم خوابيت بايد بگفت ار من نباشم نيز شايد بگفتا چوني از عشق جمالش بگفت آن کس نداند جز خيالش بگفت از دل جدا کن عشق شيرين بگفتا چون زيم بي جان شيرين بگفت او آن من شد زو مکن ياد بگفت اين کي کند بيچاره فرهاد بگفت ار من کنم در وي نگاهي بگفت آفاق را سوزم به آهي در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید بنویسید که اندوه بشر بسیار است ... در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک می‌زند بانگ منادی كه گنه‌كار كجاست در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
تیر از کمان چو رفت نیاید به شست باز پس واجبست در همه کاری تأملی... در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
من نشستم که بیایی و نگاهم به در است همهٔ شهر از این بی‌خبری باخبر است گله‌مندان و مصیبت‌زدگان! آماده شعرهایم همه سوزنده و نابودگر است من شکستم ولی اشکال ندارد خوبم شیشه چون بشکند از قبل خطرناک‌تر است... دل من حسرت یک همدم ثابت دارد هر کسی می‌رسد از راه چرا رهگذر است؟ گاه پنداشتم آن ماه که بالاست تویی گاه پنداشتم این چهرهٔ روشن، قمر است چیزی از عشق نشد قسمت من اِلّا غم سودم از عشق همین بود که این هم ضرر است! در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
آخرین جمعه‌ی سال است و فقط بوی بهار است که درثانیه‌ها پیچیده... آی مردم! دل من روشن و پُرامّید است؛ بی شک امسال همان سالِ پر از خوب‌ترین حادثه‌ها خواهد بود. در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
غم چشمان پدر را نه تو دیدی ونه من بغض عریان پدر را نه تو دیدی ونه من سالها رفته ولی زخم دلم خوب نشد زخم دستان پدر را نه تو دیدی ونه من دلش آتشکده ای بود که دایم می سوخت آه سوزان پدر را نه تو دیدی ونه من شعر دلبند نگاهش شده سودای دلم درد پنهان پدر را نه تو دیدی ونه من شرمسارم که نشد همدم دردش بشوم که غم نان پدر را نه تودیدی ونه من کاش می شد بزنم بوسه به دستش شب وروز پای لرزان پدر را نه تو دیدی ونه من روی خاکش بنویسیم پدر تنها بود آتش جان پدر را نه تو دیدی ونه من "خنده ی تلخ من ازگریه غم انگیز تراست" چشم گریان پدر را نه تو دیدی ونه من در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸ - آرزوی مادر جهاندیده کشاورزی به دشتی به عمری داشتی زرعی و کشتی به وقت غله، خرمن توده کردی دل از تیمار کار آسوده کردی ستم‌ها می‌کشید از باد و از خاک که تا از کاه می‌شد گندمش پاک جفا از آب و گل می‌دید بسیار که تا یک روز می‌انباشت انبار سخن‌ها داشت با هر خاک و بادی به هنگام شیاری و حصاری سحرگاهی هوا شد سرد زآن سان که از سرما به خود لرزید دهقان پدید آورد خاشاکی و خاری شکست از تاک پیری شاخساری نهاد آن هیمه را نزدیک خرمن فروزینه زد آتش کرد روشن چو آتش دود کرد و شعله سر داد به ناگه طائری آواز در داد که ای برداشته سود از یکی شصت درین خرمن مرا هم حاصلی هست نشاید کآتش اینجا برفروزی مبادا خانمانی را بسوزی بسوزد گر کسی این آشیان را چنان دانم که می‌سوزد جهان را اگر برقی به ما زین آذر افتد حساب ما برون زین دفتر افتد بسی جستم به شوق از حلقه و بند که خواهم داشت روزی مرغکی چند هنوز آن ساعت فرخنده دور است هنوز این لانه بی‌بانگ سرور است ترا زین شاخ آن کو داد یاری مرا آموخت شوق انتظاری به هر گامی که پویی کامجویی‌ست نهفته، هر دلی را آرزویی‌ست توانی بخش، جان ناتوان را که بیم ناتوانی‌هاست جان را جانمان پارسی-را-پاس-بِداریم . # زَبانِ-پارسی-ریشه-عُمقِ عاشِقانِه ها-نورِ جاوِدانه ها . ☘️ انجمن پژوهشی زمزمه ی پارسی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ مادر و نقش مادرانه در اشعار پروین اعتصامی دارای مقامی والا و در خور تکریم است. پروین اهمیتی خاص برای نقش کلیدی و حیاتی زن در خانواده و جامعه قائل است و از این روست که وی در قالب اشعارش به سیمای زن و مادر به عنوان «رکن خانه هستی»، «زاینده و پروراننده مردان بزرگ»، «پدیدآورنده محبت»، «طبیب و پرستار»، «نخستین مربی و آموزگار»، «گهواره جنبان حکیمان و دانا مردان» و «نگهبان خانه و خانواده و تیمارداری و حامی» می نگرد. هر چند پروین اعتصامی در زندگی کوتاهش مجال مادر شدن را به صورت بیولوژیکی نمی یابد، اما در مقام یک شاعر به خوبی به وظایف مادرانه واقف است بررسی بسیاری از اشعار پروین همچون «آرزوی مادر»، «حدیث مهر»، «رنج و محنت»، «طفل یتیم»، «لطف حق» و «مادر دوراندیش» و... این حقیقت را بر خواننده آشکار می کند که روح زنانه و مادرانه در اینگونه اشعار موج می زند و قطعاً سرایندۀ چنین اشعاری یک زن است و کسی نیست جز پروین اعتصامی. هر چند پروین اعتصامی در زندگی کوتاهش مجال مادر شدن را به صورت بیولوژیکی نمی یابد، اما در مقام یک شاعر به خوبی به وظایف مادرانه واقف است و در اشعار متعدد آن را آموزش می دهد. پروین هیچ گاه مادر نشد، اما از مادر گفتن را خوب می دانست. ملک الشعرای بهار در مقدمۀ خود بر دیوان پروین چنین بیان می کند: «خانم پروین در مثنویات خود مهر مادری و لطافت روح خویش را از زبان طیور، از زبان مادران فقیر، از زبان بیچارگان بیان می کند. گاه مادری دلسوز و غمگسار است ولی بیشتر خود است که به صد هزار جلوه بیرون آمده و سزاوار است با صدهزار دیده آن را تماشا کنند.» 25 اسفند ماه زاد روز و بزرگداشت برجسته ترین بانوی شاعر پارسی گرامی باد ( با یک روز تاخیر ) در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
انگشتهای من می بارند و نام تو می روید...