8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 هورمون عشق چیه؟
اگر با کسی که محبتش از جنس بی توقعی و دلسوزی باشه معاشرت داشته داشته باشیم و روزانه با او حرف بزنیم، هورمونی در بدن تولید میشه که بسیاری از امراض را حتی بیماری های روحی ما رو مداوا میکنه.
😍 یعنی اگر روزانه با خدا حرف بزنیم، یا با امام زمان ارواحنافداه درد دل کنیم و از آقا برای همه خوبی هاشون تشکر کنیم خیلی از دردامون دوا میشه.
اگه بلد نیستیم با آقامون حرف بزنیم با یه کسی که میتونه ما رو با این کار آشنا کنه و یک هزارم امام با ما مهربونه حرف بزنیم.😍😍
😘😘😘مثلا روزانه یا چند روز یه بار با مامانمون حرف بزنیم و نسبت به او محبت کنیم تا درِ قلبون باز بشه و با خدا و امام زمان علیه السلام هم بتونیم حرفامونو بزنیم و آقا رو از خودمون خوشحال کنیم.
😃 این #کلیپ درباره اثرات حرف زدن با مامانه.💖
حتما ببینید.
#شیعه #ولایت #امام_زمان علیهالسلام #مادر
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
#رفاقت_در_راه_خدا
🔹رفیق بايد با مثبتگرايى و دميدنِ روح نشاط و اميد، و سيمايى متبسّم و با طراوت، موجبِ ثبات قَدَم و طمأنينۀ قلب و استقامت در مسیر حق گردد.
🔸۱🔸
#رفاقت #هدایت
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
ندای مُنْتَظَر
🎞 #مستند مستند رمزگشایی از یک اپیدمی مستندی فوق العاده جالب که به بررسی متفاوت از چگونگی پیدایش ویر
#مستند
مستند رمزگشایی از یک اپیدمی مستندی فوق العاده جالب که به بررسی متفاوت از چگونگی پیدایش ویروس کرونا در دنیا می پردازد...
#مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا
🖌 شماره ۲۰
✅ کنترل ذهن یعنی اینکه «بتوانی به موضوعی که میخواهی بیاندیشی»
✅ کنترل ذهن یعنی اینکه کسی توجّه تو را به چیزی که نمیخواهی جلب نکند. اگر کسی خواست توجّه تو را به چیزی جلب بکند، باید از تو اجازه بگیرد✋ و تو اگر اراده کردی، بتوانی توجّه خودت را منصرف کنی.
✅ قدرت ذهن یعنی اینکه هر مقدار خواستی بتوانی دربارۀ یک موضوع فکر کنی. مثلاً یک ساعت یا دو ساعت بتوانی دربارۀ آن موضوع فکر کنی.
✅ قدرت کنترل ذهن یعنی بتوانی به یک موضوع، عمیق فکر کنی نه سطحی؛ یعنی یک تمرکز فوقالعاده عمیق پیدا کنی.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#سیاحتغرب ۲۳
عجب دنیا دار غفلت و جهالت است!
چقدر ننگ آور است احتیاج مرد به زن و بچه خود، که همیشه چشم طمع به سوی مرد باز داشته اند!
و چقدر بی وفایی است که مثل چنین روزی که دستم از زمین و آسمان کنده شده، به یاد من نمی افتند.
پیغمبرصلی الله علیه وآله خوب آدم را بیدار و هوشیار ساخت که فرمود: «در آخرالزمان مرد به دست همسر خود تباه و گمراه می گردد.واگر همسر نداشت به دست خویشان و فرزندان خود به هلاکت می رسد».
ولی چه فایده! بیدار و هوشیار نشدیم و به فکر عاقبت خود نیفتادیم.
ناگهان دیدم در بالای خانه رو به رو، پسر و دختری تازه داماد از نبیره های من نشسته و میوه می خورند و صحبت می کنند، تا آنکه یکی گفت: همین میوه ها را حاج آقا کاشت و الآن در زیر خاک ها متلاشی شده است و ما میوه او را می خوریم.
دیگری گفت: بدبخت! او الآن در بهشت بهتر از این انگور ها را می خورد، خدا رحمتش کند! در بچّگی چقدر با ما شوخی می کرد.
دیگری گفت: راستی راستی، ما را دوست داشت. گاهی پول می داد و ما را خوشحال می کرد، خدا خوشحالش کند.
دیگری گفت: ما هر وقت کتاب و کاغذ و قلم می خواستیم برای ما می خرید، پدر و مادرمان که اعتنایی نداشتند.
دیگری گفت: ما را، در واقع او ملّا کرد، چون خودش ملّا بود، از ملّایی خوشش می آمد. حالا شب جمعه است خوب است هر کدام یک سوره قرآن برایش بخوانیم. من «هل أتی (سوره انسان) می خوانم، تو هم سوره دخان را بخوان.
من در همان جا ایستادم تا سوره ها را تمام نمودند و چقدر مسرور شدم، و برایشان دعای برکت نمودم و پرواز کردم و آمدم و دیدم که هادی اسب را آورده و خورجینی نیز روی اسب بسته و مهیّای حرکت است.
گفتم: این خورجین از کجاست؟
گفت: مَلَکی آورد و گفت: در یک پلّه آن (کفه ترازو) هدیه ای است از حضرت زهراعلیها السلام که در اثر تلاوت سوره دخان که منسوب به او است فرستاده است. و در پلّه دیگر، هدیه ای است از علی بن ابی طالب علیهما السلام که در اثر سوره «هل أتی که منسوب به او است.و سفارش کرده اند که از راه دورتر از برهوت، حرکت کنیم که سموم آن ما را نگیرد.
گفتم: هادی! ما نباید سر خورجین را باز کنیم، ببینیم هدیه آنها چه چیز است؟
گفت: اجمالاً از مایحتاج این راه است، و هر وقت احتیاج افتاد باز خواهد شد، اگر می خواهی حرکت کنیم.
گفتم: زهی سعادت! سوار اسب شدم و رفتیم.
به اراضی حرص رسیدیم، قومی را دیدیم به شکل سگ های متعفّن بدشکل، که بعضی چاق و بعضی لاغر و گرگین بودند، و صحرا پر از لاشه مرده و بوی گندش بلند بود، و هر دسته از سگ ها در سر یک لاشه مرده، در جنگ و جدال بودند و یکدیگر را می دریدند و مجال خوردن برای هیچ کدام میسّر نبود، تا آنکه همه از خستگی می افتادند و جیفه (مردار) همان طور می ماند. و دسته هایی پُر زور بودند و سگ های ضعیف را دور می ساختند وخود مشغول خوردن می شدند، هنوز چیزی نخورده دیگران باز هجوم می آوردند و سر آن لاشه مرده یکدیگر را می دریدند، و آن صحرا پر از سگ، وجنگ هفت لشکر برپا بود، که:
🔴 «دنیا مرداری بیش نیست و جویندگان آن، سگان هستند».
بعضی از آنها که این لاشه ها را می خوردند، از دماغ شان دود و از دبر شان (پشتشان) آتش بیرون می آمد و در خوردن تنها بودند، زیرا به حالی گرفتار بودند که سگ های دیگر به نزدیک آنها نمی رفتند.
هادی گفت: اینها مال یتیم و رشوه خوارانند
🔴 «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الیَتامی ظُلْماً، إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً» (نساء/۱٠)
🔴 کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند، در حقیقت آتش می خورند.
گفتم: هادی! سفارش شده بود که ما دورتر از صحرای برهوت حرکت کنیم، گویا راه را غلط نموده ایم.
گفت: غلط نکرده ایم! اینکه می بینی آبِ زیر برهوت است و سُموم مهلک او به ما نمی رسد.
از زمین حرص خارج، یعنی از کنار او گذشتیم، و رسیدیم به کنار اراضی حسد.
در آن صحرا مکینه های (کارخانه ها) زیادی دور از راه بود که همه به کار افتاده و دود آنها افق را تاریک نموده بود، و بس که چرخ و پر آنها بزرگ و سنگین، و به تندی و سرعت در حرکت بودند، آن صحرا به لرزه در آمده بود و صدای چرخیدن آن چرخ های بزرگ، فضا را پر و گوش ها را کر می ساخت.
یک و لوله و زلزله غریبی رخ داده بود...
... ادامه دارد
#معاد #آخرت #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
#سیاحتغرب
🔘 قسمت اول
🔘 قسمت دوم
🔘 قسمت سوم
🔘 قسمت چهارم
🔘 قسمت پنجم
🔘 قسمت ششم
🔘 قسمت هفتم
🔘 قسمت هشتم
🔘 قسمت نهم
🔘 قسمت دهم
🔘 قسمت یازدهم
🔘 قسمت دوازدهم
🔘 قسمت سیزدهم
🔘 قسمت چهاردهم
🔘 قسمت پانزدهم
🔘 قسمت شانزدهم
🔘 قسمت هفدهم
🔘 قسمت هجدهم
🔘 قسمت نوزدهم
🔘 قسمت بیستم
🔘 قسمت بیست و یکم
🔘 قسمت بیست و دوم
🔘 قسمت بیست و سوم
✔️ برای مطالعه هر قسمت روی آن بزنید.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 صدای سخن عشق
#یادشهدابخیر
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
🌹 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا تالِيَ كِتابِ اللّٰهِ وَتَرْجُمانَهُ (فرازیاززیارتآلیس)
🌹 سلام بر تو ای تلاوتکننده کتاب خدا و تفسیرکنندهاش.
🌸 چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن
🌸 به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن
🤲 ان شاءالله بزودی با فرج مولای عزیزمون-ارواحنافداه- این صحنه روزیمون بشه.
🌷 سلام علیکم
🙂 صبحتون بخیر
🌷 یا علی مدد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#احکام_به_زبان_ساده
🎥 فرق کثیف و نجس چیه ؟!
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
#تربیت_فرزند
خانم حدیدچی: یادم می آید ... [کودکی] یک روز به راهرو آمد و یک لنگه کفش برداشت و گفت میخواهد امام را بزند. من دنبالش دویدم تا لنگه کفش را بگیرم، ولی او در را باز کرد و به داخل اتاق رفت. تا رفتم او را بگیرم امام دستشان را بلند کردند و به من فهماندند که کاری نداشته باشم. بچه سه چهار بار با کفش به امام زد.
بعد امام او را بغل کردند و بوسیدند و گفتند: «بابا جون اگر من به شما میگویم که به این کاغذها دست نزنی به این خاطر است که اینها مال مردم است و من باید آنها را بخوانم و جواب بدهم و اگر پاره شوند پیش خدا مسئولم». یعنی بدون آنکه حالت خاصی در چهرهشان پیدا شود خیلی راحت با آن بچه برخورد کردند. بالاخره بچه لنگه کفش را همانجا گذاشت و از اتاق بیرون رفت.
📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی - جلد ۱
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59