فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: انتخاب شریک
پیام اخلاقی: اعتماد
@montazer_koocholo
shodeam9saleh_14.mp3
3.6M
#قصــــہ_های_حــنــاجون
📚عنوان: قضا شدن نماز صبح
🎤گوینده: خانم وزیری
دوستهای خداجون🌟
حناجون مهربون امشب هم با یکی دیگه از حکایت های شیرین قرآنی اومدن پیش ما💫🔸🌸
حناجون با این حکایت ها ما رو وارد دنیایی از اطلاعات و آگاهی میکنن و اتفاقاتی رو که در گذشته های دور افتاده، داستانش رو برامون تعریف میکنن🗣 که نه تنها شنیدنش👂 شیرین و جذابه بلکه کلی چیزهای خوب خوب هم ازش یاد می گیریم🧡💚
بریم با هم بشنویم این حکایت های رنگی رو❓💫
@montazer_koocholo
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#انس_با_قرآن
خداوند مهربان در ایه ۱۱ سوره حجرات میفرماید:
✨لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ
✨ یعنی نباید گروهی از مردم گروهی دیگر را مسخره کنند.
☀️ یک دستور از خداوند در حُجَرات نوشته
🌼 دوری کنید از یک کار که خیلی خیلی زشته
🌷 در ایه یازدهم فرموده: کسی نباید
🌸 سایر بنده هایم را مسخره نماید
@montazer_koocholo
#پنجشنبه_های_شهدایی 🌷
#جای_او_خالی_بود
قسمت اول
منصور از بچّههای «سهراهِ دلگُشا» بود.
منصور سیزده سال داشت؛ فقط سیزده سال.😊
منصور، معنیِ کلمهی «انقلاب» را نمیدانست. فقط این را میدانست که انقلاب، چیزیست که او را بزرگ کرده است، مَرد کرده است، واردِ میدان کرده است، و از او یک جَنگجو ساخته است. انقلاب چیزیست که به او اجازه داده است حَرف بزند، فِکرش را بگوید، و از خَشمِ پدر و فریادِ مادر هم نترسد😌
هر شب که به خانه برمیگَشت، حِس میکرد که بُزُرگتر شده است؛ بزرگتر، عاقِلتر، فَهمیدهتر، و شاید آقاتر! حِس میکرد چیزهای تازهیی یاد گرفته است و چیزهای تازهیی دیده است، چیزهایی نو و عجیب.😌
سَرِ سه راهِ دلگشا، ده دوازده تا از بچّهها جمع شده بودند. منصور که رسید با آنها سَلام و عَلیکی کرد و ایستاد. پیش از انقلاب، هیچکدامشان را ـ بِجُز جواد و اکبر و مهدی ـ نمیشناخت و با هیچکدامشان ـ بِجُز همین سه نفر ـ
سلام و عَلیکی نداشت؛ امّا حالا خیال میکرد که سالهاست با همهی آنها دوست بوده است.🌷
توی چشمهای مهربانِ همهی آنها شور و حَرارت و غَم بود. همهشان مثلِ هم حرف میزدند و مثلِ هم فریاد🗣 میکشیدند. مثلِ هزار شمعِ 🕯کوچکِ یک شِکل بودند. میسوختند و زندگیشان را با این سوختن، روشن میکردند.
همین سه روزِ پیش بود که یکی از بچّهها تیر خورده بود😟؛ امّا خُدا را شُکر که تیر به پایش خورده بود. همهی بچّهها در هَر فُرصتی به دیدنش میرفتند، صورتِ پدرش را میبوسیدند و به مادرش تبریک میگفتند.
نمیدانستند چرا باید تبریک بگویند؛ اما حِس میکردند که پدر و مادرِ پسرک، از این حادثه، ناراحت نیستند. کمی هم اِحساس غُرور و سربُلندی میکنند👏
منصور اسمِ پسرکِ تیر خورده را تازه یاد گرفته بود، و گاهی هم فراموش میکرد؛ امّا اسم، مُهم نبود. این مُهم بود که پسرک را خیلی دوست داشت.❤️
هَمزَمان با آمدنِ منصور، چند تا بچّهی دیگر هم از کوچه پَس کوچهها رسیدند و به گروه اِضافه شدند. بعد باز هم آمدند و آمدند تا عِدهّی آنها به صد نفر رسید. چند تا عکسِ لوله شدهی «آقا» را داشتند و چند تِکّه هم مُقوا. هنوز راه و رَسمِ کار را درست و حسابی یاد نگرفته بودند و وَضعِ چندان مُرتّبی نداشتند.😉
عکسها را روی مّقوّاها چسباندند، سَرِ چوب کردند و راه اُفتادند
#ادامه_دارد...
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: مسافر بی ادب
پیام اخلاقی: برخورد با افراد بی نزاکت
@montazer_koocholo
حضرت موسی ۱.mp3
10.8M
#حاج_قاسم
#انتقام_از_اینستاگرام
🌹#حضرت_موسی🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای :اسماعیل کریم نیا
#عمو_قصه_گو و مصطفی کریم نیا
🗣قرائت : #سوره_انسان آیه اول تا دهم
🎶تدوین : عمو قصه گو
📚منبع :قرآن پایه سوم
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 منتظر کوچولو های عزیزم سلام🖐
صبحتون بخیر😍
روز #جمعه روز زیارتی #امام_زمان_عج عزیزمون هسته💚
پس بیایین سلام ویژه اقا رو بخونیم☺️
@montazer_koocholo
#ان_مرد_می_اید
داستان این هفته: غیبت یوسف پیامبر
حتما درباره زندگی یوسف پیامبر علیه السلام چیزهای زیادی خوانده اید یا شنیده اید . برادرانش به دلیل حسادت او را در چاه انداختند😒 و بعد به کاروانی فروخته شد و به مصر رفت . یوسف در خانه عزیز مصر رشد کرد و زلیخا همسر عزیز مصر عاشق او شد و بعد...
زندانی شدن یوسف و تعبیر خواب پادشاه مصر بعد عزیزی مصر بالاخره ماجرای یوسف بر ملا شد ؛ برادرانش برای خرید گندم به مصر امدند و یوسف خودش را به آنان معرفی کرد .😌
ان وقت بود که فراق یعقوب علیه السلام پایان یافت😇 و چشم هایش که بخاطر بیست سال چشم انتظاری و گریه برای یوسف نابینا شده بود ، با پیراهن یوسف شفا پیدا کرد.🤩
🔖نتیجه گیری داستان این هفته:میان قصه یوسف پیامبر و #امام_زمان_عج شباهت های زیادی هست:
شیخ صدوق میگوید:
غیبت یوسف علیه السلام بیست سال طول کشید؛ از این مدت سه روز در چاه بود، چند سالی را در زندان و بقیه را نیز در سِمَت پادشاهی مصر حکمرانی میکرد ، او در مصر بود و یعقوب علیه السلام در فلسطین ، بین این دو سرزمین نُه روز فاصله بود . 🙃
او در دوران #غیبت احوال متفاوتی داشت: مدتی برادرانش او را به قصد نابودی به چاه انداختند ، پس آن او را به بهای کمی به کاروانی فروختند ، در مصر نیز به دام فتنه عزیز مصر افتاد و چند سالی را در زندان گذراند ، خداوند او را حاکم مصر ساخت ، و با پدرش دیدار کرد و خوابش تعبیر شد.
شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام روایتی می اورد که در ان حضرت فرموده است:
یعقوب علیه السلام میدانست که یوسف زنده است و میدانست که خداوند بعد از مدتی #غیبت پنهانی او را تمام میکند پس به فرزندانش گفت: من چیز هایی را میدانم که شما نمیدانید ، اما فرزندانش او را سرزنش کردند.😏
به قول شیخ صدوق مَثَل کسانی که در زمان ما به وجود #امام_زمان_عج🌟 اطمینان دارند مَثَل یعقوب علیه السلام است که به یوسف علیه السلام و غیبتش اطمینان داشت ، و به همین ترتیب مَثَل کسانی که به #غیبت امام زمان عج جاهل هستند ، مثل برادران یوسف است که پدرشان را سرزنش میکردند، و میگفتند: تو همان گمراهی سابق را داری!😞
این حدیث از امام محمد باقر علیه السلام هم شنیدنی است:
در قائم ال محمد صلی الله و علیه و ال و سلم💚 شباهت هایی با پنج پیامبر وجود دارد: یونس، یوسف، موسی عیسی و محمد صلی الله علیهم
اما شباهت او با یوسف علیه السلام: غیبت او از عام و خاص است، با این که مسافت کوتاهی بین یوسف علیه السلام با پدرش بود، امکان دیدار وجود نداشت.
در واقع کسی جز یعقوب علیه السلام #منتظر واقعی حضرت یوسف علیه السلام نبود ،غیر از حضرت یعقوب علیه السلام کسی زنده بودن یوسف را باور نداشت . حضرت یعقوب علیه السلام هرگز باور نکرد که یوسف را گرگ🐺 خورده است.
حالا دست ماست که باور کنیم یوسف زهرایی وجود دارد ، یا باور نکنیم و بگوییم: انها گمراه هستند و اشتباه میکنند ! جز کدام دسته هستیم یعقوب پیامبر یا برادران یوسف⁉️
#پایان
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انیمیشن_مهدوی
#جمعه
🎞قسمت هفتم: موضوع #تفکر
❤️امام زمان ارواحنافداه کسانی که اول فکر می کنند بعد حرف می زنند را دوست دارند.😊
@montazer_koocholo
گلدون شکسته.m4a
9.87M
#قصه های مادر جون
📚عنوان: گلدون شکسته
🎤گوینده:خانم وفایی
🍒🥦🍒🥦🍒🥦
بازم یه جمعه ی قشنگ خدا💞 اومده و ماهم با قصه های زیبا مادرجون اومدیم پیشتون 🤗🤗
برای شنیدن قصه آماده این❓
🌞نازنینا صلوات و دعا🤲 برای فرج و سلامتی امام زمانمون❤️ فراموش نشه 😉
🌸🌿🌸🌿🌸🌿
🌺برای شنیدن قصه های زیبا و آموزنده مادرجون،روزهای جمعه ما رو دنبال کنید 🌺
-_🐌-_🌳-_🌴-_-🐿_-
@montazer_koocholo
نمازهای واجب.mp3
2.57M
#قصــــہ_های_حــنــاجون
📚عنوان:نمازهای واجب
🎤گوینده: خانم وزیری
دوستهای خداجون🌟
حناجون مهربون امشب هم با یکی دیگه از حکایت های شیرین قرآنی اومدن پیش ما💫🔸🌸
حناجون با این حکایت ها ما رو وارد دنیایی از اطلاعات و آگاهی میکنن و اتفاقاتی رو که در گذشته های دور افتاده، داستانش رو برامون تعریف میکنن🗣 که نه تنها شنیدنش👂 شیرین و جذابه بلکه کلی چیزهای خوب خوب هم ازش یاد می گیریم🧡💚
بریم با هم بشنویم این حکایت های رنگی رو❓💫
@montazer_koocholo
#شهادت_حضرت_ام_البنین
همسر حضرت علی و دختر پیامبر، حضرت فاطمه، وقتی از دنیا رفت،😔 چهار بچه داشت؛ دو پسر، به نامهای «حسن» و «حسین» و دو دختر، به نامهای «زینب» و «امکلثوم». اونها خیلی کوچک بودن و باید کسی ازشون مراقبت میکرد؛ حضرت علی هم برای حل این مشکل، تصمیم میگیره که با امالبنین ازدواج کنه.😊
خانم حضرت امالبنین از خانوادهای بود که همهشون خیلی #شجاع و #دلیر بودند. ایشون اول، اسمشون فاطمه بود، اما وقتی با امام علی ازدواج کرد، به همه اعلام کرد که فاطمه صداش نکنن.
ایشون فکر میکرد بچههای حضرت فاطمه، اسم فاطمه رو که بشنون، یاد مادر خودشون میافتن و ممکنه که دلتنگ مادرشون بشن. ایشون چهار تا پسر به دنیا آورد، به همین خاطر ایشونو امالبنین صدا کردند، به معنی «مادر پسرها». یکی از این پسرها «حضرت ابالفضل» بود که از همه پسرها بزرگتر هم بود؛ سه تا برادر کوچکترش هم «عبدلله»، «عثمان» و «جعفر» نام داشتند.😇
خانم امالبنین احترام خیلی زیادی برای بچههای حضرت فاطمه قائل بود. 👏به پسرهای خودش هم همیشه میگفت به حسن و حسین و خواهراشون احترام بذارن؛ مثلا وقتی سر سفره مینشستن و امالبنین میخواست برای هرکس غذا بکشه، اول برای برای بچههای حضرت فاطمه غذا میکشید!👌
به خاطر همین بچههای خودش هم که با بچههای حضرت فاطمه برادر و خواهر بودن، به جای اینکه مثلا صداشون کنن داداش یا خواهر، اونها رو خیلی با احترام صدا میکردن؛ مثلا حضرت عباس امام حسین را «آقای من!» صدا میکرد.☺️
با وجودی که خیلی باهم صمیمی بودند، ولی اونقدر مودبانه رفتار میکرد که حتی ایشان رو به اسم هم صدا نمیکرد.👏
#ادامه_دارد...
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: دختر من باید دانشمند باشه
پیام اخلاقی: لزوم استراحت و تفریح در تابستان
@montazer_koocholo
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#حدیث_روز
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
تَصَدَّقُوا وَداوُوا مَرْضاکُمْ بِالصَّدَقَةِ
صدقه دهید و مریضان خود را با صدقه درمان کنید.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@montazer_koocholo
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#قسمت ۳
📡 ابعاد فروپاشی خانواده در برنامههای ماهوارهای
4️⃣ از بین بردن مفهوم مقدّس و متعالی خانواده
🌪برنامۀ غرب برای فروپاشی 💣بنیان خانواده در کشور ما🇮🇷، دو بُعد دارد:
1🔸برنامههایی برای خانوادههای موجود
2🔸برنامههایی برای از بین بردن مفهوم خانواده.
☠️در غرب، آمار کسانی که به صورت غیررسمی با هم ارتباط داشته و هیچ گاه با هم ازدواج نکردهاند💑، به شدّت رو به افزایش 📈است.
💕ازدواج، به صورت طبیعی و قانونی برای انسان، مسئولیتها 👪 و محدودیتهایی میآورد که مانع پیشبرد اهداف غرب است.
به همین دلیل نیز در شبکههای ماهوارهای، یکی از اصلیترین مسائلی که القا میشود، زندگی با دیگران به جای ازدواج ‼️است.
این کار، علاوه بر این که احساس نیاز به جنس مخالف را پاسخ میدهد، محدودیتی هم برای او تولید نمیکند.
⚠️این نکته را فراموش نکنید که یکی از اصلیترین روشهای رسانهای، القای غیرمستقیم پیام 🎭است. بسیاری از این پیامها، در قالب فیلم 🎥و سریال🎬 به خوردِ مخاطب داده میشود، بی آن که خودش خبردار شود.
فقط وقتی چشم باز میکند، میبیند که دنیایی از عقاید تغییر یافته 🌚دارد که در گذشته، حتّی به آن فکر هم نمیکرد🌝.
📚بشقابهای سفره پشت باممان، ص52-56
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی
#ادامه_دارد...
@montazer_koocholo
#نهج_البلاغه
#یکشنبه
🌷حضرت علی (ع) فرمودند :
خدای مهربون اینقدر بخشنده است که اگر ما کار خوبی انجام بدیم ، چندین برابر بهمون پاداش میده.
🔰 برگرفته از خطبه ۲۱۶نهج البلاغه👆
🤔 بچه ها اگه یه آدم خوب بهمون بگه هر کار خوبی که بکنی به جای یه جایزه ۱۰ تا جایزه بهتون میدیم، شما چندتا کارخوب انجام میدادید؟
@montazer_koocholo