eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
shodeam9saleh_3.mp3
2.91M
📚عنوان: بیشتر شدن عمر 🎤گوینده: خانم نظری دوستهای خداجون🌟 حناجون مهربون امشب هم با یکی دیگه از حکایت های شیرین قرآنی اومدن پیش ما💫🔸🌸 حناجون با این حکایت ها ما رو وارد دنیایی از اطلاعات و آگاهی میکنن و اتفاقاتی رو که در گذشته های دور افتاده، داستانش رو برامون تعریف میکنن🗣 که نه تنها شنیدنش👂 شیرین و جذابه بلکه کلی چیزهای خوب خوب هم ازش یاد می گیریم🧡💚 بریم با هم بشنویم این حکایت های رنگی رو❓💫 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرد بزرگ قسمت دوم : لحن حماسی فرشته شاگرد به قدری گیرا بود که همه فرشته ها سر ذوق آمده بودند ، و شور و غوغایی وصف نشدنی در بین ملائک موج میزد😍 فرشته معلم با اشاره دست جمعیت را به سکوت دعوت کرد 🤫و ادامه داد: حالا بشنوید از بهترین شوهر❤️ فرشته شاگرد در هنگام صحبت های معلم خود دفترش 📒را بست و کنار گذاشت سپس دفتر دیگری که خیلی بزرگتر از دفتر اولی بود را برداشت و گفت: او مردی است که اگر خلق نمیشد ، برای بهترین زن عالم همسری خلق نمیشد 😌 ملائک با شنیدن این جمله چنان بر سر ذوق آمدند که تکبیر های انها شادی وصف نشدنی در عرش بوجود اورد‌😍 فرشته معلم از اینکه اینقدر جلسه خوب پیش میرفت شادمانه ادامه داد: حالا بشنوید از بهترین بخشنده 👌 فرشته شاگرد بخاطر سر و صدای زیاد تا جایی که میتوانست صدایش را بلند کرد و گفت: کسی که در رکوع نماز هم دست از بخشیدن بر نمی دارد و انگشترش را به نیازمند میبخشد👏 فرشته معلم کلام شاگردش را قطع کرد و گفت: از نماز گفتی ؛ بهترین نماز گزار؟ فرشته شاگرد هم بی معطلی گفت: کسی که در طول روز هزار رکعت نماز میخواند و در هنگام نماز چنان متوجه پروردگار میشود که تیر از پایش میکشند ، اما او توجه نمیکند👌 فرشته معلم با لحنی غمگین😢 پرسید: بهترین مرگ؟ فرشته شاگرد سرش را پایین انداخت و این بار با لحنی اهسته گفت: شهادت. ان هم شهادت در محراب عبادت🖤 در ان هنگام صدای پدر گوش پسر را نوازش میدهد، پدر ارام پسرش را صدا میزند و میگوید: خوب خوابیدی؟ بهترین ها را دیدی؟ حالا بلند شو.... پسر از خوابی که دیده بود خیلی خوشحال😁 بود، اما هر روز که میگذشت او با مطالعه📚 بیشتر به بهترین ها می‌رسید، بیشتر میفهمید که خوابش راست بود و او را بیش از پیش خوشحال میکرد. 🔗 راستی بچه ها! شما میدانید این فرد که فرشتگان و ملائک درباره اش صحبت میکردند کیست⁉️ افرین! ایشان حضرت علی علیه السلام هستند، و امروز روز تولد ایشون هسته.🎉🎊 این عید بزرگ را به همه شما منتظران کوچک تبریک میگیم.😘 @montazer_koocholo
مهربان‌تر از پدر.mp3
9.78M
🌹🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا 🗣قرائت:سوره 🎶تدوین : عمو قصه گو 📚منبع :تبیان @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت زینب سلام اللّه علیها دختر امام علی علیه السّلام و حضرت فاطمه سلام اللّه علیها است.‌‌✨ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم موقعی که ایشان به دنیا آمدند، با دیدن حضرت زینب سلام اللّه علیها، چشمانشان پر از اشک شد،😢 حضرت زهرا سلام الله علیها پرسید پدرجان! چشمان شما را گریان نبینم؟! حضرت محمّد صلی الله و علیه و آله و سلم فرمودند: دخترم، او (زینب) به بلاهایی گرفتار می‌آید و با مصیبت‌ها و دشواری‌های جگرسوزی مواجه می‌شود.😔 معروف‌‌ترین نام او زینب است که به معنای «درخت نیکو منظر»، «زین اب» یعنی «زینت پدر» ؛ درخت تنهای تنومند، درخت تنهای در بیابان آمده است. 😇 هنوز مردم غم از دست دادن امام حسین علیه السلام را فراموش نکرده بودند که زینب کبری علیهاالسلام خواهر بزرگوار او و دختر نمونه حضرت علی علیه السلام بار سفر بست و از دنیا رفت و غم مسلمانان را تازه تر کرد. 😭 آن روز 15 رجب بود. آسمان از این حادثه غم انگیز رنگ ماتم گرفته بود. الان سال ها از آن حادثه گذشته است. امروز هم 15 رجب است و سالگرد رحلت حضرت زینب علیهاالسلام . به همین دلیل دل های همه عاشقان او، غمگین است و دوست دارند به زیارت حضرت زینب علیهاالسلام بروند.🖤 ما امروز یاد آن حضرت را گرامی می داریم و رحلتش را به شما و خانواده عزیزتان تسلیت می گوییم.🏴 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت ششم سه بار دیگر هم منصور را همراهِ بچّه‌های مدرسه به پیشبازِ شاه و ملکه👑 برده بودند. هر بار که شاه و ملکه از سفرِ اُروپا و امریکا و جاهای دیگر برمی‌گشتند،🛩 او و بچّه‌های دیگر را به زور به صف می‌کردند و به زور می‌بردند که ساعت‌ها کنارِ خیابان بایستند، جیغ بِکِشند، دست تکان بدهند، گل💐 بپرانند و «جاوید شاه» بِکِشند...😏 و همیشه، وقتی منصور، خَسته و دَرمانده به خانه برگشته بود و افتاده بود یک گوشه، پدرش، زیر لب، همان حرف‌های همیشگی را گفته بود: باشد! این جور که نمی‌ماند. یک روز، همچو فریاد بکشیم که دنیا بلرزد...‼️ *** حالا دیگر منصور می‌توانست فریاد بکشد؛ فریادی که دنیا را بلرزاند. می‌توانست نعره بکشد، گلوی خودش را پاره کند، و بگوید که شاه👑 را دوست ندارد، بچّه‌های شاه را دوست ندارد، مهمان‌های شاه را دوست ندارد. زور گفتن و زور شنیدن را دوست ندارد. و این را دوست ندارد که وقتی از پدرش حرف می‌زند، یک آدم بدبخت و بیکاره بگوید: می‌زنیم پسِ گردنِ پدرت..😒 منصور به خشم آمده بود.😠 تمامِ وجودش به یک تکّه آتش🔥 تبدیل شده بود. دلش می‌خواست هر طور شده جلوی دیگران قرار بگیرد، روبروی شاه، و فریاد بکشد: شاه! تو را می‌کُشیم! شاه! تو را می‌کُشیم!...✊ عاقبت،‌ آنقدر زور زد و آنقدر زحمت کشید و عرق ریخت تا خودش را جلوی دیگران دید ـ در صف اوّل،‌ کنار مردانِ بزرگی که صدایشان، زمین و آسمان را می‌لرزاند.😌 منصور، دیگر جایی را که با آن زحمت به دست ‌آورده بود از دست نداد. همانجا، در صفِ اول، فریادکشان جلو می‌رفت.😉 هنوز به میدان فوزیه نرسیده بودند که ناگهان، کامیون‌های سربازان 👮‍♂وارد خیابان شهناز شدند و به طرفِ مردم آمدند. یک لحظه، انگار که صداها برید. انگار که سکوت شد، سکوتِ کامل، انگار که کامیون‌ها هم صدا نداشتند.‼️ فقط یک لحظه. و بعد، بار دیگر، صدا بلند شد. منصور به نظرش رسید که صدای تازه، از گلوی خود او در آمده بود به نظرش رسید که اولین فریاد را او کشیده است؛ اما این لحظه آنقدر کوتاه بود که به حساب هم نیامد بعد، منصور سربازها را دید که از بالای کامیون‌هایشان مسلسل‌ها را به طرف مردم گرفته‌اند. او، پیش از این هم، این صحنه را دیده بود؛ اما هرگز خودش را روبروی مسلسل‌ها ندیده بود. یک کامیون، بیش از پنجاه قدم با او فاصله نداشت؛ فقط پنجاه قدم! 😟 او می‌توانست لوله‌ی مسلسل و نوار فشنگ‌ها را به خوبی ببیند. او می‌توانست صورت سربازی👮‍♂ را که پشت مسلسل نشسته بود هم ببیند. ... @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 منتظر کوچولو های عزیزم سلام🖐 روزتون بخیر😍 روز روز زیارتی عزیزمون هسته💚 پس بیایین سلام ویژه اقا رو بخونیم☺️ @montazer_koocholo
45.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تر_از_عسل 📚عنوان: زنبور لپ گلی 🐝 🌿‏ما وقتی میدونیم یکی هست که دوستمون♥️ داره 🌻 🍀توی دردسرا، ناراحتیا ، مریضیا و غصه ها حواسش بهمون هست 😓💕 وقت‌های بی‌کسی میشه بهش پناه برد، ❣🏝🏕 وقت‌های تنهایی میشه با او دردودل کرد،⛱ وقت‌های نیاز، از او طلب کرد🎆 چه حسسس خووووبیه!❄️✨❄️ 🌿 امام، پناه ما آدماست؛ هزاری هم که مثل خورشید پشت ابر باشد.🌤🌈 خدا را برای بودنش، برای داشتنش شکر. 🍃🌹🍃 🌱باهم داستان زنبور لپ گلی رو ببینیم؟ ☀️👁☀️ 🍃خدایا برسون اون روزرو 🤲💐🌷💐 💚💚💚 🎥تهیه و تنظیم: خانم شکرایی فر @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کی پادشاه میشه؟.m4a
7.67M
های_مهدوی 📚عنوان: کی پادشاه میشه؟ 🎤گوینده:خانم وفایی 🍒🥦🍒🥦🍒🥦 منتظر کوچولو های عزیزم😘 بازم یه جمعه ی قشنگ خدا💞 اومده و ماهم با قصه های زیبا مادرجون اومدیم پیشتون 🤗🤗 برای شنیدن قصه آماده این❓ 🌞نازنینا صلوات و دعا🤲 برای فرج و سلامتی امام زمانمون❤️ فراموش نشه 😉 🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🌺برای شنیدن قصه های زیبا و آموزنده مادرجون،روزهای جمعه ما رو دنبال کنید 🌺 -_🐌-_🌳-_🌴-_-🐿_- @montazer_koocholo
آش آشتی کنان.mp3
8.98M
🌹🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا 🗣قرائت:سوره 🎶تدوین : عمو قصه گو 📚منبع :کتاب آش آشتی کنان @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا