#والدین_بخوانند
#ادامه_مبحث
💢...اگرچه ما مايليم خصيصه بخشندگي را به كودكانمان آموزش دهيم، اما كودكي كه اسباب بازي گران قيمت يا جديدي دارد، به اين مسئله نياز دارد تا به خواسته هاي او نيز توجه شود❗️ براي اينكه به كودك خود نشان دهيد احساسات او را درك ميكنيد ميتوانيد از او بپرسيد: چرا دوست نداري برادرت با قطارت بازي كنه⁉️
💫 اين نوع پرسش نشان ميدهد كه ما به احساسات كودك احترام گذاشته و تمايل داريم تا به جنگِ قدرت و اشك ريختن خاتمه دهيم.
✅زماني كه كودكان به جاي بازي كردن با هم دعوا ميكنند فقط از آنها بخواهيد كه به شيوهاي متفاوت فكر كنند👌
#مبحث_جدید
💠چرا فرزندم گستاخ است⁉️
⭐️آيا فرزند شما در مقابل درخواست ها، پيشنهادات يا حتي توضيحات شما در مورد مسائل بهداشتي و سلامت خودش، مقاومت و مخالفت نشان ميدهد❓ شما در اين مواقع چه كاري انجام ميدهيد❓ چه ميگوئيد❓ آيا اين ميزان مخالفت او آنقدر خارج از كنترل ميشود كه موقعيت را ترك كنيد❓
💫كاري كه لازم است در اين مواقع انجام دهيم، توضيح و اجازه دادن به فرزندان، براي درك و استنباط حرفهايش مي باشد.
👈 صَدرای ده ساله از حمام 🛁رفتن خودداري مي كرد❗️ مادرش از روشي استفاده كرد كه گمان ميكرد ميتواند مثبت باشد. او با حالتي آرام به پسرش گفت: ميدوني اگر به حمام🚿 نروي، مريض ميشوی⁉️ بدنت بوی بد🤧 می گیرد و دوستانت ديگر با تو بازي نمی کنند⁉️
📛اما هرچه بيشتر توضيح ميداد، مقاومت صَدرا بيشتر ميشد و مادرش از این که چرا فرزندش به دلایل منطقی توجهي نمی کند، گیج و متحیر شده بود...🤯
#ادامه_دارد
#روز_های_زوج
@montazer_kooch
#چهارشنبه_های_امام_رضایی☀️
داستان این هفته: سه قسمت
نمیدانم از عمویم برایتان چیزی گفته ام یا نه
عمویم کبوتر مهربانی است که در مدینه به "،مهاجر" معروف است این اسم را بخاطر سفر های زیادش به او داده اند 😊
یک روز که تازه از سفر برگشته بود گفت : عمو جان! بگو ببینم تو که سالها توی خانه #امام_رضا_علیه_السلام بودی حدیث مثلث را شنیدی ⁉️
من که از شنیدن این حدیث تعجب کرده بودم گفتم: عمو جان حدیث مثلث دیگر چیست تا حالا اسمش را نشنیده ام 😳
عمو جان نوک پایش را خاراند و گفت: البته این اسم را خودم برایش انتخاب کردم چون مثل مثلث سه ضلع دارد ‼️
ذوق زده گفتم: خب حالا حدیث را بگویید عمو جان!🤗
عمو سرفه ایی کرد و گفت: امام رضا علیه السلام فرمودند:
ایمان انسان کامل نیست مگر اینکه سه ویژگی را از خدا و پیامبر و امام خود یادگرفته باشد:
"مثل خدا راز دار باشد، مثل پیامبر با مردم مدارا کند، و مثل امام در سختی ها صبور باشد 💐
گفتم بله عمو جان! یک بار هم شخصی از #امام_رضا_علیه_السلام پرسید ثواب کسی که در سختی ها صبر میکند چیست⁉️
ایشان پاسخ دادند:
هریک از شما شیعیان ما به بلایی دچار شود و بر ان صبر کند خداوند ثواب هزار شهید🌷 را به او میدهد 😍
🍃 ای بچه مسلمان
🍃 فرموده خدا تو قران
🍃 باید که در سختی ها
🍃 صبور باشند مومنان😌
#پایان
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
@montazer_koocholo
#پنجشنبه_های_شهدایی🌷
#بچه_های_کارون
قسمت اول :
همان اولِ صبح، فرمانده من را گذاشته بود لب کانال و گفته بود که وقتی آذرخش آمد، یکراست ببرمش پیشِ او و دربارهی این موضوع هم با احدی حرف نزنم.🤫
توی کانال، کنارِ اولین سنگرِ اضطراری منتظر بودم. کانال، به اندازهی قد من گود بود و عرضش طوری بود که دو نفر زورکی میتوانستند از کنارِ هم رد شوند.😏
هوای گندی بود. باران ریز ریز میبارید. 🌧
زمین مثل سریش چسبناک شده بود و نمیشد قدم از قدم برداشت. 🙁
توی آن هوا که شرجی بود و دم کرده، کلاه آهنی بیشتر از همیشه رو سرم سنگینی میکرد.😞
وقتی دیدم از آذرخش خبری نیست، رفتم تو سنگرِ اضطراریِ کنارهی کانال، یک گوشه قمبرک زدم و نشستم.😟
چند بار صدای شالاپوشلوپ آمد که معلوم بود طرف با زور دارد قدم برمیدارد.😫
هر بار به امید آمدنِ آذرخش که اصلاً نمیشناختمش و تا آن روز ندیده بودمش، سرک کشیدم. 🤔
دو بار نگهبانهای سنگرهایِ لب رود بودند که داشتند میرفتند سرِ پستهاشان.
یک بار هم یدی، مأمورِ تدارکات جبههی ما بود که با آن هیکلِ چاقالو، نفسنفسزنان و در حالی که مرتب به اینور و آنورِ کانال میخورد، آمد. یک گونیِ پُر روی دوشش بود😄
رسید، آمد تو. تکیه داد به دیوارهی سنگر و نشست. خیسِ آب بود و باران از دو ورِ صورت گوشتالودش شُره کرده بود تا توی یقهی پیراهنش:
چهطوری پسر؟ چرا مثل راهزنها، اینجا قایم شدهای؟!⁉️
سنش از بقیه بیشتر بود. توی جبههی ما، تنها کسی که حق داشت کلاه آهنی سر نگذارد، جنابِ ایشان بود.😉
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖#قصه_شب
👵استاد مریم نشیبا
🔖قصه امشب: مهمونی خونه بی بی
🔗رده سنی: بالای ۴ سال
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 منتظر کوچولو های عزیزم سلام🖐
روزتون بخیر😍
روز #جمعه روز زیارتی #امام_زمان_عج عزیزمون هسته💚
پس بیایین سلام ویژه اقا رو بخونیم☺️
@montazer_koocholo
#جمعه_های_انتظار
#شعر
آخرین نبی می گفت
نکتههای پنهان را
گفت ساده و روشن
سرنوشت انسان را😌
از نجات انسان گفت
از نجات این دنیا
از وجود مردی که
می رسد به داده ما⛅️
از جهان آینده
آنچه را که آمد گفت
بین جمع یارانش
حضرت محمد گفت
بر شما مسلمانان
مژده باد و پیروزی
چون ظهور مهدی هست
بین امتم، روزی😍
در روز جمعه ، میخوانیم دعا🤲
دعای فرج، با صوت زیبا
یک روز جمعه، مهدی بیاید💚
در گوش عالم، تکبیر خواند
@montazer_koocholo
doa-faraj3.mp3
1.72M
بچه ها جوونم بیایین هر #غروب_جمعه
دعای سلامتی اقا رو بخونیم🤲🤲
🍎🍃🍎🍃🍎🍃
@montazer_koocholo
فایده ی امام غایب.mp3
8.19M
#قصه های مهدوی مادر جون
📚عنوان: دست های مهربان ☘🌸
🎤گوینده:خانم وفایی
🌟🌿🌸☘🌙🌸💫
🌹سلام منتظر کوچولو های عزیزم
مادرجونمون خیلی به فکر شما نازدونهها هستن 🔸و هر روز با قصههای جدید و شنیدنی میان پیشمون☘
برای شنیدن یه قصه از مادرجون ♥️آمادهاین❓
🌞نازنینا صلوات و دعا🤲 برای فرج و سلامتی امام زمانمون❤️ فراموش نشه 😘
-_🐌-_🌳-_🌴-_-🐿_-
@montazer_koocholo
#والدین_بخوانند 📚
#ادامه_مبحث:
💢..مادر با حالتي كاملا طبيعي از صَدرا پرسيد: چرا حمام رفتن را دوست نداري؟ صدرا گفت: چون حمام رفتن كار لذت بخشي نيست😐
مادر تصميم گرفت از روش حل مسئله استفاده كند. بنابراین گفت: چه كاري ميتوني بكني كه حمام رفتن به كاري جالب و سرگرم كننده تبديل بشه⁉️ صدرا براي لحظه اي فكر كرد🤔خب مي تونم تصور کنم كه زير یک آبشار ايستادم🤗 آن شب صدرا قبل از خوابيدن به حمام رفت. او به اين علت كه توانسته بود دليل خوبي براي حمام رفتن پيدا كند، خوشحال🤗و هيجان زده بود. شايد اگر مادرش در مورد تصور كردن آبشار در حمام به او پيشنهاد مي كرد، صدرا آن را هرگز نمي پذيرفت.
✅ما نبايد همواره به كودكانمان بگوئيم كه چه كاري را و چرا بايد انجام دهند. در اغلب مواقع آنها در مورد اين مسائل آگاهي كافي دارند و ما ميتوانيم آنها را تشويق به فكر كردن كنيم. همچنين اگر از آنها در مورد راه حل مورد نظرشان سئوال كنيم، قطعا به ما پاسخ خواهند داد👌
#مبحث_جدید
💠صحبت های بی ادبانه ممنوع⛔️
✨کیمیاي هشت ساله شروع به سوت زدن مي كند و اين صدا بلند و بلندتر ميشود تاجائي كه مادر نميتواند آن را تحمل كند بنابراين فرياد ميكشد لطفا بس كن🤫
کیمیا كارش را ادامه ميدهد. مادر به او توضيح ميدهد كه سوت زدن باعث آزار گوشم ميشود. اما باز هم کیمیا به كارش ادامه ميدهد. مادر دوباره ميگويد: کیمیا؛ من گفتم كه چرا نبايد اين كار را كني، حالا لطفا سوت نزن🤬
کیمیا دستش را به كمرش ميزند، چشم در چشم مادرش خيره شده👀 و ميگويد: ميخواهي الان چكار كني⁉️🤭
#ادامه_دارد
#روز_های_زوج
@montazer_koocholo
#محرم_مهدوی
#شعر_کودکانه
من به هیئت می روم🏴
باز هم بوی حلیم
در هوا پیچیده است
ظرف ها را مادرم
توی سینی چیده است
توی مسجد می رود
هیئت زنجیر زن
نوحه می خواند بلند
کودکی هم قد من
نان نذری می دهد🍞
نانوای کوچه مان
می شوی خوشحال تو
ای امام مهربان😊
توی این فکرم چه طور
باز هم کاری کنم؟
من به هیئت می روم
تا عزاداری کنم
پیچیده توی کوچه
بوی گلاب و اسفند
خشکیده بر لب ما
گل های سرخ لبخند
ماه محرم اومد🏴
دلها چه سوگوار است
خورشید هم از این داغ
غمگین و داغدار است😔
شاعر: طیبه شادمانی
@montazer_koocholo
درس بزرگ.mp3
7.44M
#امام_زمان
#حجاب
#غدیر
🌹درس بزرگ🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا
(عموقصه گو)
🗣قرائت : سوره همزه
🎶تدوین:عمو قصه گو
📚منبع:قصه های کهن ایرانی
@montazer_koocholo