26.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت؛ ۷ روز بی ابی
پیام اخلاقی: مصرف بی رویه اب
#دانستنی_های_قرآنی
#آیات_مهدوی
✨دانستنی های مهدوی مناسب کودکان و نوجوانان_۲۷
سلام بچه های قشنگ حالتون خوبه 😊
این آیه ی مهدویِ قشنگ و براتون آوردیم👇
✨قُلْ كُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا ۖ فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَىٰ(سوره طه، ۱۳۵)
{بگو: «همه (ما و شما) در انتظاریم! (ما در انتظار وعده پیروزی، و شما در انتظار شکست ما!) حال که چنین است، انتظار بکشید! امّا بزودی میدانید چه کسی از اصحاب صراط مستقیم، و چه کسی هدایت یافته است}
🌱در روایتی از امام کاظم(علیه السلام)، صراط سوی (راه میانه) حضرت قائم(علیه السلام) دانسته شده و هدایت مربوط به کسی است که به طاعت او راه یافته باشد.
بچه ها جوووونم منظورِ آیه اینه که هر کسی به حرف امامِ زمانش گوش کنه و از دستورات ایشون اطاعت کنه سعادتمند و خوش بخت میشه🤗 چون راه درست و مورد رضایتِ خداجون❤️ همین راهه و هر کسی گوش نکنه تو راه درست و راست نیست و سعادتمند نمیشه😔
@montazer_koocholo
دیوانه واقعی.mp3
18.13M
#یا_رسول_الله
#هفته_وحدت
#وزش_سلامتی
🌹#دیوانه_واقعی🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا
#عمو_قصه_گو
🗣قرائت : #سوره_ماعون
🎶تدوین : _
📚منبع : پیامبر و قصه هایش
#داستان
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
📖امامِ مهربان
معروف کنار دیوار ایستاد، با گوشه آستین اشک هایش😢 را پاک کرد و دماغش را بالا کشید. می ترسید اگر به خانه🏠 برود بابایش او را کتک بزند. آخر او امروز در مکتب هم کتک😡خورده بود.
استاد مکتب که مسیحی بود از معروف پرسید: بگو ببینم نام پسر خدا چیست؟😳
معروف جواب سئوال را می دانست: عیسی مسیح ولی نمی خواست قبول کند خدا فرزندی دارد او می دانست خدا یکی است و فرزندی ندارد.برای همین جواب معلم را نداد.👌😉
معلم چند بار دیگر پرسید: نام پسر خدا چیست؟
ولی او جواب نداد و معلم را عصبانی کرد.😬 برای همین معلم با چوبَش او را کتک زد. معروف هم از مکتب فرار کرد.
دوباره صورتش خیس اشک شد😪 نمی دانست چه کار کند و کجا برود؟ یادش آمد خانه✨امام رضا در همین نزدیکی است، امام رضا مسیحی نبود ولی با مسیحیان خیلی مهربان بود.😍
معروف بی اختیار به طرف خانه یِ✨امام رضا علیه السلام به راه افتاد، در🚪 زد. 💫امام رضا علیه السلام با روی باز در را برایش باز کرد، دست و صورتش را شست و با او حرف زد😊
به خاطر رفتار خوبِ امام رضا علیه السلام معروف همان جا مسلمان شد🤗 پدر و مادرش هم کمی بعد مسلمان شدند. معروف دیگر به مکتب نرفت و در خانه امام رضا علیه السلام❤️ ماند.🤩
@montazer_koocholo
#شعر
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
یک خانه ی بزرگ است
نزدیکِ خانه ی ما🕌
یک حوض گنده دارد
با یک حیاط زیبا😍
درهای زردِ خانه
هر روز بازِ باز است💛
توی اتاق هایش
تسبیح و جانماز است📿
بر روی گنبدش هست
یک عااالمه کبوتر🕊
این خانه فرق دارد
با خانه های دیگر☺️
بابای خوبِ خانه
یک مردِ مهربان است🤗
اسمش امامِ هشتم
او توی آسمان است✨
@montazer_koocholo
#داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان
🍃قاصدک داخل خانه، رفتوآمد میکرد و هرروز چیزهای تازهای یاد میگرفت.
قاصدک همیشه طور دیگری به عروس خانم نگاه میکرد، چون احساس میکرد با بقیه زنها فرق دارد، 😌همیشه به او فکر میکرد و میدانست که او از چه راه دوری و با چه زحمتی به اینجا آمده است.☺️
قاصدک میدید بعضی وقتها، عروس خانم با کسی حرف میزند، اما نفهمید با چه کسی! قاصدک خودش را به او نزدیک کرد، دید او به فکر فرورفته است، خیلی دوست داشت روی دستهای او بنشیند و صورت زیبا و نورانی او را ببیند.😍
حرف میزند، چون هیچکس آنجا نبود، فقط بعدازآن، آرامش عجیبی را در او احساس میکرد
روزی اتفاق عجیبی افتاد که قاصدک به خود لرزید. چند نفر که شمشیر در دست داشتند بدون اجازه به خانه حمله کردند😞 و دنبال کسی میگشتند؛ اما چیزی پیدا نکردند. از حرفهایشان معلوم بود دنبال نوزادی👶 هستند که تازه به دنیا آمده یا زنی که نشانه بچهدار شدن دارد
اما خدا را شکر کسی را پیدا نکردند و خانه را ترک کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: زبان بدن
پیام اخلاقی: اشنایی با زبان بدن
Audio_760975.mp3
4.62M
#قصه های خاله نبات
📚عنوان: پرده و دستبند
🎤گوینده: خانم ملیحه نظری
🍄🍃🍄🍃🍄🍃
فرشته های نازنین خدا رو شکر که خاله نبات با قصه های شیرین شون اومدن پیشمون 💫🌸
🌟🌺 پس همراه خاله نبات باشید تا یک داستان جذاب و شنیدنی💕💛 که از📚کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب💫💖 هست رو با هم بشنویم😉😊
فرشته جونا ما رو دنبال کنید🌺🌟
📚ما را به دوستان و عزیزانتان معرفی کنید
@montazer_koocholo
#داستان
امام #حسن_عسکری_ع
#روز_زیارتی
از امام #حسن_عسکری_ع پرسید:" جانشین شما کیست؟"🤔
✨امام داخل اتاقی رفت. وقتی برگشت پسر بچهای روی شانهاش بود❤️. موهای سیاه و پیچیده.🌷 لبهای غنچهای قرمز🌹، ابروهای کشیده، 🌸شبیه خودش، از او زیباتر ندیده بود.😍
از امام پرسید " اسمش چیست🤔
🍁گفت:" هم اسم جدم رسولالله! 🌟ولی او غایب میشود، نمیبینندش.🌥 مثل خضر و ذوالقرنین،
مدت زمان زیادی طول میکشد. 😔
وقتی بیاید آرامش با خودش میآورد. 👌زمین را پر از عدل میکند، بعد از آن که ظلم همهجا را گرفته باشد."❤️
📚 کتاب: افتاب نیمه شب
47.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون #حنا_دختری_در_مزرعه
قسمت ۷
#داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان
داستان #تولد_تا_امامت_امام_زمان_عج
🌿قاصدک 🌛ماه شب دوازدهم به بعد را خیلی دوست داشت. 😍چون هر شب، روشن و روشنتر میشد و قاصدک تا مدتهای طولانی به ماه نگاه میکرد و با او حرف میزد.😌
☘قاصدک بعدازظهر روز #چهاردهم در خانه نشسته بود و منتظر بود تا 🌛ماه به آسمان بیاید و او دوباره به ماه نگاه کند و حرفهایی که دیشب ناتمام مانده بود را ادامه دهد.☺️
🍃همین فکرها بود که درِ خانه به صدا درآمد. بعد از لحظاتی قاصدک بسیار خوشحال شد، چون دید عمه خانم به خانه میآید.😃
🌚آن شب وقتی ماه 🌛به آسمان آمد، قاصدک دوست نداشت با ماه صحبت کند و دلش هوای عمه خانم را کرده بود.😉
🍀قاصدک وقتی خود را به پنجره اتاق رساند، شنید که عمه خانم برای رفتن خداحافظی👋 میکند که ناگهان صدایی آمد: عمه جان! امشب اینجا بمان!😇
قاصدک تعجب کرد، مگر امشب چه خبر است🤔
اینکه ماه🌛 در آسمان بالاآمده و کاملاً بزرگ و نورانی بود، اما قاصدک توجهی به آن نداشت، فقط با خودش میگفت: چرا عمه خانم باید امشب که شب نیمه ماه است، اینجا بماند؟🤔
🌾قاصدک در همین فکرها بود که ناگهان شنید قرار است امشب در این خانه، نوزادی 👶به دنیا بیاید. بسیار تعجب کرد. کسی به دنیا بیاید که آخرین امام روی زمین است.❤️
✨عمه خانم پرسید: از چه خانم خوشبختی قرار است این نوزاد👶 به دنیا بیاید، من کسی را که نشانه بچهدار شدن را داشته باشد اینجا نمیبینم؟
پدر نورانی، عروس خانم را به عمه خانم نشان داد.☺️
#ادامه_دارد...
#دانستنی_های_قرآنی
#آیات_مهدوی
✨دانستنی های مهدوی مناسب کودکان و نوجوانان_۲۸
سلام منتظر کوچولو هاب عزیز
آیه ی مهدوی پایین رو با دقت بخونید 😘👇
✨امروز سوره مبارکه ق آیه ۴۱و۴۲
📖وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ۚ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ
{و گوش فرا ده و منتظر باش که منادی از مکانی نزدیک ندا می دهد، روزی که همگان صیحه رستاخیز را به حق می شنوند، آن روز، روز خروج (از قبرها)است}
🌱امام صادق(علیه السلام)در مورد این آیه فرمودند: صیحه به نام امام زمان و *یوم الخروج* به رجعت تفسیر شدهاست.
👈حالا یعنی چی؟🤔 یعنی اینکه روزِ ظهور یه فرشته ای ندا میده که امام زمان مون ظهور کردن و همه ی مردم جهان اون صدا رو میشنون🤗😃و همزمان هم بعضی از آدم های خیلی خوب مثل شهدا، صالحین و مومنین هم که از دنیا رفته بودن دوباره به دنیا بر میگردن تا امام زمان رو یاری کنن که ما میگیم (رجعت) میکنن👌 بچه ها تعجب نکنید تو آیه ی قرآن داریم که اگر خدا بخواد میتونه مردگان و زنده کنه و به دنیا برگردونه🦋
ان شاءالله همگی ما، جزء یاری کنندگان امام زمانمون باشیم🤗🤲
@montazer_koocholo
#والدین_بخوانند
خانه تان طوری باشد که محیطی دوستانه و امن برای اکتشاف بچه ها باشد. شنیدن همیشگی اصطلاحاتی مثل ” بهش دست نزن” و ” ازش دور شو” می تواند باعث از بین رفتن استقلال شود.
هر چه قدر خانه ی شما برای بازی و اکتشاف بچه ها امن تر باشد کمتر نه می گویید. و هر چه قدر کمتر به او نه بگویید به طور چشمگیری کشمکش های بین شما و او کاهش می یابد.
کودکی که در خانه آزاد است کمتر لجبازی میکند و همکاری بهتری با والدینش خواهد داشت!
مردم آزاری!.mp3
21.42M
#یا_رسول_الله
#هفته_وحدت
#مهربانی
🌹#مردم_آزاری🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا
#عمو_قصه_گو
🗣قرائت : #سوره_نبا آیات ۱ الی ۱۷
🎶تدوین : ____
📚منبع : پیامبر و قصه هایش
🔰کپی آزاد با یک صلوات 🔰
@montazer_koocholo
#داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان
🍁قاصدک دید که عمه خانم بهطرف عروس خانم که حالا مادر نوزاد نورانی❤️ بود، رفت و بر او سلام کرد و کنارش نشست و گفت: تو بانوی من و بانوی همه ما هستی!😍
قاصدک بسیار خوشحال شد، چون اولین قاصدکی بود که این خبر را شنید و در دنیای قاصدکها، کسی که اولین خبر را داشته باشد، خیلی مهم است.
البته خیلیها از قبل شنیده بودند که قرار است در این خانه بچهای به دنیا بیاید که همه چشمها منتظر او هستند و حتی این خبر به گوش آدمهای بدجنس هم رسیده بود. به همین خاطر به آن خانه سر میزدند که اگر خانمی نشانه بچهدار شدن را دارد، او را از بین ببرند؛ اما خداوند کاری کرد که معلوم نباشد که مادر
نوزاد نورانی چه کسی است.
قاصدکها هم شبها میخوابند، اما آن شب، قاصدک تا به صبح نخوابید، از بس خبری که شنیده بود مهم بود، آن خبر این بود که امشب در این خانه، آخرین نوزاد نورانی به دنیا میآید.
قاصدک کنار عمه خانم بود، او را دید که نماز📿 خواند و افطار🥛 کرد و بعد آرام در بستر خود خوابید.
نیمههای شب، عمه خانم از خواب بلند شد و نماز خواند، اما خیلی نگران بود، چون مادر نوزاد در خواب بود، اما بعد از لحظاتی مادر نورانی بلند شد و نماز خواند و دوباره خوابید.😇
قاصدک به آسمان نگاه کرد، نزدیکیهای صبح بود که پدر صدا زد «عمه جان تولد نزدیک است!»😍 عمه خانم، مادر نورانی را در آغوش گرفت و او را دلداری داد.
قاصدک از اینکه اولین قاصدکی بود که صدای آن نوزاد نورانی را میشنید، بسیار خوشحال بود، نوزادی که در سجده بود.😘
عمه خانم نوزاد را در اغوش کشید ، چ نوزاد تمیز و زیبایی❣❣
#داستان
#میلاد_پیامبر_رحمت
✨قصهی دریا 💦در مورد پیامبر مهربان_1☀️
من دریا 🌊 هستم. شنیده بودم که کودکی نورانی متولد شده است. نام مادرش #آمنه و نام پدرش #عبدالله است. اما قبل از تولد، عبدالله از دنیا رفته بود.
مادر و پدر بزرگش، نام او را به امر خداوند ✨محمد✨ گذاشتند.
قبل از آن خداوند آمدن ✨محمد (صلیاللهعلیهوآله) را به همهی گذشتگان مژده داده بود. چون او قرار بود که مردم را از تاریکیها و گمراهیها نجات دهد👌
او در کنار پدر بزرگ و مادرش زندگی کرد. وقتی شش سالش شد، مادرش را از دست داد.
کمی بزرگتر که شد، پدربزرگش عبدالمطلب به رحمت خدا رفت.
وقتی عبدالمطلب داشت از دنیا میرفت، دست فرزندش ابوطالب را در دستان محمد (صلیاللهعلیهوآله)☀️ نهاد. به او فرمود: پسرم، من محمدم☀️ را به تو میسپارم.
همیشه در کنار او باش و او را همراهی کن🌺
جناب ابوطالب ☀️که درود خدا بر ایشان باد، هم به حرف پدرش گوش داد. او محمد را به خانهاش برد. به همراه فاطمه بنتاسد همسرش، از ✨محمد به خوبی و مهربانی مراقبت کردند. محمد(صلیاللهعلیهوآله) هم روز به روز بزرگتر میشد. او در کنار عموی مهربانش ابوطالب به سفرهای مختلفی میرفت. مهربانی محمد☀️ توجه همه را به خودش جلب میکرد.
اینها را از خورشید خانم 🌞شنیده بودم. چون او آنقدر عاشق❤️ محمد(صلیاللهعلیهوآله)☀️ بود که تا چشم باز میکرد، نگاهش به محمد
(صلیاللهعلیهوآله)☀️ بود. من هم خیلی دوست داشتم او را ببینم☺️
#ادامه_دارد...
#شعر
#جمعه_های_انتظار
یک هفته در انتظار ماندم
تا جمعه یِ دیگری بیاید😇
شاید که از آسمان مکّه
آن قاصدِ آخری بیاید😍
من منتظرم جهانِ تاریک
روشن شود از وجودِ خورشید☀️
هر لحظه به جانِ ما بتابد
آن نورِ صفا و عشق و امّید❤️
من منتظرم سرودِ ایمان
در شهر سیاهِ ما بپیچد☺️
همراه صدای دلنشینش
بوی خوشِ یاس ها بپیچد🌷
ای کاش بیاید آن مسافر
آن قاصدِ سبزِ آسمانی😢
تا در دلِ مردمان بکارد
هر لحظه امیدِ زندگانی
@montazer_koocholo
29.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون #حنا_دختری_در_مزرعه
قسمت ۸