eitaa logo
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
2.2هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
23 فایل
مقام معظم رهبری: ⚠️هیئت سکولار نداریم⚠️ هیئت ها نمی توانند سکولار باشند هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم هرکس علاقه مند به امام حسین(ع) است یعنی علاقه مند به اسلام سیاسی است. . مدیر کانال: @abbas_rezazade_1377 ادمین جهت تبلیغ و تبادل: @Amirmohamad889
مشاهده در ایتا
دانلود
'[🌸🍃]' ~• •~ ‌ 💚یَابَنَ الحَسَن💚 ‌ به سبزه های طبیعت گره زدیم اما چه سود... گره به زُلفِ تو تنها گره گشا باشد... •| •| •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• '[🌸🍃]'
[💫] •• •• 💚 پیامــبر مهــربانےها (ص): چـون رمضـان آیـد درهــاے بهــشت باز شده و درهـاے دوزخ بســته گردد و شیــاطـین به زنــجیر کشیـده مےشـوند. ‌ 📚بحارالانوار،ج۹۳،ص۳۴۸📚 ‌ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• [💫]
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
[💫] •• #عیدانه •• 💚 پیامــبر مهــربانےها (ص): چـون رمضـان آیـد درهــاے بهــشت باز شده و درهـاے
•• •• ســـ✋ـلام و علیکم❗️ مـاه مهـمانے خدارا بهتـون تبریک میگم❕ 🔻 کـانـال باز تقدیم مےکند : برنامه‌ے روزانــه کـانــال در مـاه پـر خیـر و برکـت رمضان ↓ ••¹•• پســت ••²•• دعــاے روز ماه مــبارک ••³•• فایـل صوتے جزءهاے قرآن ••⁴•• احکام ماه مــبارک ••5•• ختم صلـوات روزانه به نیت یـک شهید ••6•• پســت هاے پابـوس ••7•• شب نشینے با مقـام معظم رهبرے ••8•• بسته روحے مداحے.سخنرانے.دعـا.منـاجـات ••9•• تلنگر،خندیدشه،داستانک،و... ← کنــارمــون باشــید😉✌️🏻 ❌ لازم به ذکـــــر است: [ سعے بر ایـنه کہ برنامه خسـته کننده و تکرارے نبــاشه ] [ شـروع برنامـه منظـم بالـا از امروز تا پایان ماه مــبارک مےباشد ] [ اگه دوست داشتید دوستان راهم مطلع کنید تا جا نمــون از قافلــه ] ان شاءالله در ماه بندگے به اوج بندگے دســت پیدا کنیــم✋🏻 •| •| •| 🌙| @Montazerzohor313313
•「🌙」• ~•• ••~ آنکه از فَرطِ گنه ناله کند زار کجاست آنکه زِ اَغیار بَرَد شِکوه بَرِ یار کجاست باز "ماهِ رمضان" آمد و بر بام فلک می زند بانگ مُنادی که گنه کار کجاست ‌ ••🌙🍃•• •🗓• مــاه‌هــا منتظــر •🌙• مــاه مبـارک بودیـم •❤️• آمـد،اے منتظـران مــاه خــدا •💫• بســم الله ‌ •| |• •| |• •| |• ~ @MONTAZERZOHOR313313 ~ •「🌙」•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•「🌙」• ~•• #صبحونه ••~ آنکه از فَرطِ گنه ناله کند زار کجاست آنکه زِ اَغیار بَرَد شِکوه بَرِ یار کجا
•\📜🍃\• • • •[ دعـاے روز مـاه مـبارک رمضـان ]• 🔹اللّـهُمَّ اجْعَلْ صِيامى فيهِ صِيامَ الصّآئِمينَ، 🔸 وَقِيامى فيهِ قيامَ الْقآئِمينَ،وَنَبِّهْنى فيهِ عَن 🔹ْ نَوْمَةِ الْغافِلينَ،وَهَبْ لى جُرْمى فيهِ يا اِلـهَ  🔸الْعالَمينَ،وَاعْفُ عَنّى يا عافِياً عَنِ الْمُجْرِمينَ •| خـدایا روزه مرا در این روز مانند روزه داران حقیقی قرار ده ‌ و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعی مقرر فرما و مرا از خواب غافلان هوشیار ساز و در این روز جرم و گناهم را ببخش ای خدای عالمیان ‌ و زشتی هایم را عفو فرما ای عفوکننده از گناهکاران عالم |• •| |• •| |• •| |• “ @MONTAZERZOHOR313313 ” •\📜🍃\•
•📖🍃• ~{ }~ 🔻ســوال ؛ شنیدم یکی از واجبات روزه نیته نیت رو کِی باید انجام بدیم⁉️ ‌ ‌ ✅ پاسـخ ؛ همه مراجع تقلیـد: ‌ 1-برای روزه ماه رمضان و نذر معیّن(مثلا نذر کردیم دوشنبه اول ماه رو روزه بگیریم) 》ازشب تا اذان صبح وقت دارید نیت کنید《 👈البته برای ماه رمضان میتونید شب اول،برای کل ماه یکجا نیت کنید👉 ‌ 2-برای روزه غیرمعیّن،مثل روزه قضا و نذر بدون تعیین زمان،اگر کاری که روزه رو باطل میکنه انجام ندادید 》تا ظهر میتونید نیت کنید《 ▪نکته:برای روزه قضا،به نظر آقای شبیری میشه حتی بعد از اذان هم ظهر هم نیت کرد. ‌ 3-برای روزه مستحبی 》تا یکم قبل از اذان مغرب فرصت دارید《 👈یعنی اگر کاری که روزه رو باطل میکنه انجام ندادید،تا دم مغرب وقت دارید نیت روزه مستحبی کنید و ثوابش رو ببرید👉 ■نکته:طبق نظر آیات عظام بهجت(ره) و مکارم شیرازی،تا قبل از غروب خورشید برای نیت روزه مستحبی فرصت دارید نه اذان مغرب که تقریباً میشه ۱۵ دقیقه قبل از اذان. ‌ 🔶️و اما نکته کلی🔶️ نیت و تصمیم فرقی نداره و اصن نیت یعنی همون تصمیم گرفتن... یعنی همینکه تصمیم داریم فردا رو روزه بگیریم میشه نیت کردن... ‌•| •| |• [ @MONTAZERZOHOR313313 ] •📖🍃•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌چهارم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق هنوز حرفم تموم نش
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| 📞📞📞گوشی تلفن گذاشتم سرجاش و روبه مادرم گفتم : مامان آقاجون گفتن برای شب همه بچه هارا دعوت کنید خونه 😍😍 بعد فقط 🍚برنج بذارید خودش تو حجره به یکی از بچه ها میگن برن کباب سفارش بدن مامان : باشه حتما بعد روش کرد سمت نرجس گفت مادرجان توام بگو سیدمحسن بیاد مادرشوهرت اینا بمون مهمانی بزرگ گرفتیم همه فامیل دعوت کردیم اونا دعوت میکنیم نرجس : چشم مامان مامان : چشمت بی بلا بچه ها بیاید صبحانه رقیه سادات دخترم توام صددرصد صبحانه نخوردی مادر بیا بخور ضعف نکنی رقیه سادات : چشم مادرجون ☺️ نرجس میگم بعداز صبحانه میایی بریم امامزاده حسین 🕌🕌؟ نرجس: امامزاده برای چی؟ - برای ادای نذرم نرجس : باشه صبحونه مون بخوریم من هم زنگ بزنم از سیدمحسن اجازه بگیرم هم مهمونی شب بهش بگم - باشه نرجس موبایلش📱📱 برداشت رو به من گفت تامن با آقاسید حرف بزنم توام حاضرشو بریم - باشه راهی اتاقمون شد همینطورم به خانواده پرجمعیت اما صمیمی خودم فکر🤔🤔 🤔🤔 میکردم پدرم حاج سیدحسن موسوی از بازاری های به نام و دست به خیر قزوینی بود مادرم زینب السادات طباطبایی دختر یکی از علمای شهرمون بود ماهم ۸ تا بچه بودیم مادر و پدرم زود ازدواج و بچه دار 👨‍👩‍👦‍👦 شده بودند چهارتا دختر چهارتا پسر برادر بزرگم سیدعلی مسئول حوزه امام صادق قزوین بود بعدش سید مجتبی که پاسدار بود بعد سیدمصطفی که رئیس یکی از بانکهای 🏫 قزوین بود سیدمحمد هم داداش کوچکم تو یکی از حجره های فرش آقاجون کار میکرد مهدیه و محدثه السادات هم خواهرام بودند جز داداش محمدم بقیه سنشون از ما خیلی بزرگتره حتی چندتاشون داماد و عروس 👰 دارند غرق در فکر بودم که یهو صدای جیغ نرجس بلندشود نرجس: تو هنوز آماده نشدی؟😡😡 - چته دیونه ترسیدم داشتم حاضرمیشدم نرجس : با سرعت مورچه 🐜🐜 مگه حاضر میشی آخه خواهرمن؟ - نخیر داشتم فکر میکردم حالا بدو هردمون حاضرشدیم از خونه زدیم بیرون •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ چادر دوست دارم هروقتم یه جایی مذهبی مثل امامزاده حسین 🕌و مزارشهدا و....میرم سرش میکنم •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•「🌙」• ~•• ••~ ‌ روزِ دوم و دوشنبه و کریمِ عالم ‌ از محالات بخواه،باب اجابت باز است ‌‌ ‌ •| |• •| |• •| |• دلتـ|✨|ــو؛وصـل‌کـن‌بہ‌خــدآ ↓ ~ @MONTAZERZOHOR313313 ~ •「🌙」•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•「🌙」• ~•• #صبحونه ••~ ‌ روزِ دوم و دوشنبه و کریمِ عالم ‌ از محالات بخواه،باب اجابت باز است ‌‌ ‌ •|
•\📜🍃\• • • •[ دعـاے روز مـاه مـبارک رمضـان ]• 🔷 اللُّهمَ قَرِّبنےفیهِ اِلےمَرْضاتِڪَ 🔶 وجَنِّبنےفیهِ مَن سَخَطِکَ‌ونقِماتِڪَ 🔷 وَ وَفِّقنےفیهِ لِقَراءَةِ آیاتِڪَ 🔶 بِرَحمَتِڪ یا اَرحَمَ الرّاحِمین •| خدايـا مرا در اين ماه به رضا و خشنـودي ات نزديـڪ کن و از خشـم و انتقامت برکنار دار و به قرائت آيـاتت موفق کن به حق رحمتت اے مهربانتـرين مهربانان |• •| |• •| |• •| |• دِلـــ[💙]ـــآنـِــهــــ ↓ “ @MONTAZERZOHOR313313 ” •\📜🍃\•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌پنجم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق 📞📞📞گوشی تلفن گذاشت
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| بانرجس از خونه دراومدیم الان هرکس منو با نرجس ببینه فکرمیکنه منم یه دخترخانم محجبه ام اما اینطورنیست من یه دختر باحجاب بدون حجاب برتر چادرم چادر دوست دارم هروقتم یه جایی مذهبی مثل امامزاده حسین 🕌و مزارشهدا و....میرم سرش میکنم نرجس: نرگس مامان گفت به دوستت افسانه هم زنگ بزنی برای شام بیان - باشه تلفن همراه 📱📱از داخل 💼 درآوردم و شماره افسانه گرفتم افسانه: الو - سلام افسانه خانم افسانه: وای نرگس خودتی؟ - ن پس روحمه افسانه : نرگس نتیجه کنکور اومد چی شد - اووم زنگ زدم برای همون زنگ زدم دیگه امشب آقاجون برام مهمونی گرفته افسانه : ای جانم رتبه ات چند شده ؟ - ۹۸ افسانه : وای خیلی خوشحالم - پس منتظرتونم افسانه دوست مشترک من و نرجس هست سال دوم دبیرستان بودیم که افسانه ازدواج کرد اما یه عالمه مشکل داشتن که الحمدالله حل شد بالاخره رسیدیم امامزاده حسین 🕌 یه دسته پول 💶از تو کیفم💼 درآوردم و انداختم تو ضریح نرجس : آجی بیا یه سرم بریم مزارشهدا - باشه آجی •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ اما سیدمحسن انگار با پوششم راحت نبود چون علاوه بر اینکه سرش بلند نکرد منو ببینه که هیچ..... •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•• •• [🌙] مـــاه رمضـــان [🏴] يــا كــہ مُحـــرّم ؛ [✋🏻] نکند فرق... [🌒] سـوم سحـرِ آن متعـــلق بـه: [💚] رقـــيـه‌س‌ســـت ... •| |• •| |• •| |• ••🌒•• @Montazerzohor313313
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•• #صبحونه •• [🌙] مـــاه رمضـــان [🏴] يــا كــہ مُحـــرّم ؛ [✋🏻] نکند فرق... [🌒] سـوم سحـرِ آن م
•\📜🍃\• • • •[ دعـاے روز مـاه مـبارک رمضـان ]• 🔷اَللّهُمَّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتَّنبیهَ 🔶وباعِدْنی فیهِ من السّفاهة والتّمْویهِ 🔷واجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ 🔶تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ •|خدایا در این ماه به من تیزهوشی و بیداری روزی کن و از بی خردی و اشتباه دورم ساز واز هر خیری که در این ماه نازل می کنی،برایم بهره ای قرار ده به حق جودت اے بخشنده ترین بخشندگان|• •| |• •| |• •| |• دِلـــ[💙]ـــآنـِــهــــ ↓ “ @MONTAZERZOHOR313313 ” •\📜🍃\•
حاج محمود کریمی.mp3
44.64M
🎧🍃 [ ] 🔹منـاجــات 🎵 باز کن در،منم منم یا ربّ... 🎤 حــاج آقـا محمـود کــریمے 🕌 حرم مطـهر امـام رضـا علیه السلـام •| •| اولیــن هیئت مجـازے ایــتــا⇩ ~ @MONTAZERZOHOR313313 ~ 🎧🍃
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌ششم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق بانرجس از خونه دراوم
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| با نرجس رفتیم سرمزارشهید عباس بابایی‌ شهید بابایی از شهدای معروف استان قزوین بود از خلبان های نیروی هوایی که تو عیدقربان سال ۶۶ شهید میشن همیشه دلم میخاد تو یه ستاد یا مرکز کشوری کار کنم که شهدای شهرم به تمام ایران معرفی کنم از مزارشهدا خارج شدیم به سمت ایستگاه خط واحد حرکت 🚶🚶 کردیم منتظر بودیم 🚌 اتوبوس شرکت واحد بیاد سوار بشیم بریم خونه که تلفن همراه 📱 نرجس زنگ خورد و اسم یاربهشتی روی گوشیش طنین انداز شد نرجس اسم همسرش یاربهشتی تو گوشیش سیو کرده بود - چه زود دلتنگت شد نرجس بامشت زد رو بازومو گفت خجالت بکش بچه پرو 👊 یه ربعی حرف زدنشون طول کشید تاقطع کرد گفت نرگس جونی - 🙄🙄🙄😳😳😳چه بامحبت شدی یهو تو چی شد ؟ نرجس : خواهری جونم شرمنده اماباید تنها بری خونه - چرااااا 😢😢😢 نرجس: آقامحسن میاد دنبالم تا بری شب بریم یه هدیه بریم - من فدات بشم اما نرجس جان نمیخاد شما هدیه بخری نرجس: چرا عزیزم - آخه مگه آقاسید چقدر حقوق میگره که هدیه هم بخرید نرجس : آخی من فدات بشم که انقدر دلسوزی اما عزیزم فراموش نکن باباجواد ( پدرشوهرم) به سیدمحسن یه حجره فرش داده از اونجا هم زندگی ما تامین میشه تو نگران نباش - در هرصورت من راضی نیستم خودتون ب زحمت بندازید شما الان میخاید برید سر خونه زندگیتون نرجس : ای جان چه خواهر دلسوزی ما نگران نباش عزیزم - باشه پس من برم إه اتوبوس 🚌 هم که اومد نرجس : باشه پس به مامان بگو من ناهار هم با سیدمحسن 🍕🍕 میخورم - باشه عزیزم خوش بگذره فعلا نرجس : فعلا تا برسم خونه یه نیم ساعتی طول کشید زنگ در زدم مامان آیفون برداشت : کیه مامان منم باز کن رفتم تو مامان : نرجس کجاست - هیچی بابا داشتیم از مزارشهدا برمیگشتیم که سیدمحسن زنگ زد بهش که برن ناهار و هدیه بخرن گفت به شماهم بگم مامان : باشه نرگس دخترم بیا ناهار بخوریم که از چندساعت دیگه خواهر و برادرات میان - چشم ناهار خوردیم تموم شد من رفتم تو اتاقم یه سارافون دو تیکه بلند با یه روسری بلند درآوردم با چادر رنگی این چادر سر کردن منم یه ماجرای داره چندماه پیش که نرجس سادات و سیدمحسن تازه عقد💍 کرده بودن یه چندروز بعداز عقدشون اومدن خونه منم مثل همیشه یه سارافون دوتیکه بلند با یه روسری بلند مدل لبنانی سر کرده بودم اما سیدمحسن انگار با پوششم راحت نبود چون علاوه بر اینکه سرش بلند نکرد منو ببینه که هیچ سرش بلند نکرد زنش نرجس سادات ببینه آخرسرم نرجس صدا کرد رفتن بیرون با اصرار مادرم قبول کرد برای شام برگرده اوناکه رفتن من سراغ چادری که مادرم همزمان برای منو نرجس سادات دوخته بود گرفتم ازاون به بعد من پیش هرسه دامادمون چادر سر کردم اگه پیش بقیه سرنمیکردم نه اینکه اونا نامحرم ندونم نه من و نرجس سادات همسن وحتی کوچکتر از خواهرزاده هامون بودیم نرجس سادات از دوم دبیرستان چادر علاوه بر بیرون تو خونه هم سر کرد اما من تازه دارم سرش میکنم •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ آقاجون : بچه ها امشب بخاطر موفقیت خواهرتون نرگس سادات دورهم جمع شدیم منو و مادرتون خیلی بهش افتخار میکنیم و... •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•「🌙」• ~•• ••~ ‌ چهارمین روز چو حُر آمده سَر خم کردم... ‌ که الهی به❤حسین ابن علی❤ات العفو... ‌ •| |• •| |• •| |• دلتـ|✨|ــو؛وصـل‌کـن‌بہ‌خــدآ ↓ ~ @MONTAZERZOHOR313313 ~ •「🌙」•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•「🌙」• ~•• #صبحونه ••~ ‌ چهارمین روز چو حُر آمده سَر خم کردم... ‌ که الهی به❤حسین ابن علی❤ات ا
•\📜🍃\• • • •[ دعـاے روز مـاه مـبارک رمضـان ]• 🔷اَللّهُمَّ قَوِّنی فیهِ عَلى إقامَةِ أمْرِكَ 🔶وَ اَذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ 🔷️وَ أوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُكْرَكَ بِكَرَمِكَ 🔶️وَاحْفَظنی فیهِ بِحِفظِْكَ 🔷️وَسِتْرِكَ یـا أبْصَرَ النّاظِرین.   •| خدایا،در این ماه برای برپا داشتنِ امرت نیرومندم ساز و شیرینی ذکرت به من بچشان و ادای شکرت را به من الهام فرما و در این روز به حفظ و پرده‌پوشے مرا از گناه محفوظ دار اے بیناترین بینایان |• •| |• •| |• •| |• دِلـــ[💙]ـــآنـِــهــــ ↓ “ @MONTAZERZOHOR313313 ” •\📜🍃\•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌هفتم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق با نرجس رفتیم سرمزا
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| صدای زنگ در بلندشد من باچادر جلوی در وایستادم چون بقول مامان میزبان اصلی این مهمونی منم اولین گروه مهمونامون داداشم آقاسیدعلی با دامادش و عروسش بود بعدش آقاسیدمجتبی باخانوادش دوهفته بود برادرزاده ام سیدهادی عقد کرده بود سیدهادی چهارسالی از منو و نرجس سادات بزرگتر بود پسر خیلی مذهبی بود عمه فدای قد وقامتش بره خانمشم همسن ما بود یه دختر خیلی مومن و محجبه سیدهادی: سلام عمه خانم چقدر چادربهت میاد عمه کوچلوی من بعد رو به دختری که کنارش بود اشاره کرد عمه جان ایشان مائده سادات خانمم بعدرو به من کرد و گفت مائده جان ایشان هم عمه دانشمندم که زمان عقدمون مشغول درس خوندن بود من: خوشبختم عزیزم ان شاالله به پای هم پیر بشید مائده باگونه های سرخ شده ☺️☺️ ممنونم عمه جون موفقیتون بهتون تبریک میگم ان شاالله پله های ترقی پشت سرهم طی کنید - ممنون مچکرم عزیزم بفرمایید داخل مهمونامون تا ساعت ۲۰ کامل شد آقاجون : بچه ها امشب بخاطر موفقیت خواهرتون نرگس سادات دورهم جمع شدیم منو و مادرتون خیلی بهش افتخار میکنیم یه هدیه کوچکم براش خریدیم بعد سوئیچ یه ماشین گرفت سمتم - ممنونم آقاجون چرا زحمت کشیدید آقاجون: مبارکت باشه باباجان داداش سیدعلی: نرگس جان خواهرم ماهم موفقیتت بهت تبریک میگیم این کارت هدیه قابلت نداره هرکس برام هدیه خریده بود سفره غذا پهن شد داداش سیدمحمد: نرگس جان انتخاب رشته تون کی هست ؟ - ۴۸ ساعت دیگه شروع میشه داداش محمد: خب حالا میخای چه رشته های انتخاب کنی؟ - داداش اول که فیزیک کوانتوم بعدش رشته های دیگه بعد رفتن مهمونا من با یه سری وسایل که برام آورده بودند رفتم به اتاقمون نرجس سادات : اووووم چقدر کادو نرگس کادوی ما کو ؟ گلا تو پذیرایی سبدگل شماهم تو پذیرایی هستش دست همتون درد نکنه خیلی به زحمت افتادید سبدگل شماهم خیلی خوشگل بود ازطرف منم از آقامحسن تشکر کن نرجس سادات : قابلت نداره عزیزم ان شاالله کادوی عروسیت - ممنون آجی این دو روز همه ذهنم درگیر انتخاب رشته بود ساعت ۸ صبح انتخاب رشته از همین لحظه شروع میشه ۱. فیزیک کوانتوم - دانشگاه بین الملل امام خمینی- قزوین ۲.مهندسی هوا و فضا - دانشگاه بین الملل امام خمینی - قزوین ۳. مهندسی صنایع فنی امام حسین - دانشگاه امام حسین - تهران همین سه تا رشته انتخاب کردم •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ دوست دارم اونقدر عاشقت بشم که تو سخترین شرایط هم کنارت نذارم •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•「🌙」• ~•• ••~ ‌ همیشه "پنج" برایم عزیز و محترم است... ‌ خدا کند که از این ♡پنج تَن♡ جدا نشوم... •| |• •| |• •| |• دلتـ|✨|ــو؛وصـل‌کـن‌بہ‌خــدآ ↓ ~ @MONTAZERZOHOR313313 ~ •「🌙」•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•「🌙」• ~•• #صبحونه ••~ ‌ همیشه "پنج" برایم عزیز و محترم است... ‌ خدا کند که از این ♡پنج تَن♡ جدا نشو
•\📜🍃\• • • •[ دعـاے روز مـاه مـبارک رمضـان ]• 🔷اَللّهُمَّ اجْعَلْنی فیهِ مَنَ المُسْتَغْفرینَ 🔶وَاجْعَلْنی فیهِ مِن عِبادَکَ الصّالِحینَ اَلقانِتین 🔷️وَاجْعَلْنی فیهِ مِن اَوْلیائِکَ المُقَرَّبینَ 🔶بِرَأفَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین.  •|خدایا قرار ده مرا در این ماه از آمرزش جویان وقرار ده مرا از بندگان شایسته فرمانبردار وقرار ده مرا از اولیای مقربت(دوستان نزدیکت) به مهربانے خودت اے مهربان ترین مهربانان|• •| |• •| |• •| |• دِلـــ[💙]ـــآنـِــهــــ ↓ “ @MONTAZERZOHOR313313 ” •\📜🍃\•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌هشتم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق صدای زنگ در بلندشد
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| میخاستم ok بزنم که یاد حرف آقاجون افتادم : نرگس جان بابا طوری انتخاب واحد کن که تو همین شهر خودمون بمونی دور از فرزند اونم ۴ سال خیلی سخته که تو طاقت منو مادرت نیست - چشم آقاجون نمیخام درس خوندن و پیشرفتم موجب آشفتگی پدر و مادرم بشه برای همین ۵۰ تا رشته دیگه انتخاب کردم همه رشته های بعداز شماره ۲ تا ۵۰ مهندسی های بود شاید با رابطه ۱۰۰۰ تو دولتی صددرصد بری با اطمینان سایت سنجش بستم کارم شده بود گریه 😭😭😭 همش میترسیدم دوتا اولی قبول نشم خیلی آشفته و پریشان بود دوهفته الی سه هفته طول میکشه نتیجه انتخاب رشته بیاید خیلی ناراحت بودم آقاجون وقتی علت نگرانی و پریشانی منو فهمید گفت : باباجان توکل به خدا مطمئنم هرچی خیر باشه همون میشه با صدای لرزانی گفتم بله درسته آقاجون : خانم‌ زینب سادات مامان : بله حاجی آقاجون : زنگ بزن به محمد آقا بگو برای ما ۵ تا بلیط هواپیما ✈️ برای شیراز بگیره مادر: ۵ تا ؟ آقاجون: بله ما چهارنفر با سیدمحسن مامان : چشم همین الان یه ساعت بعد نرجس از حوزه علمیه اومد آقاجون: نرجس بابا نرجس : بله آقاجون آقاجون: به سیدمحسن بگو حاضر باشه فردا پنج نفری میریم مسافرت تا خواهرت یه ذره آروم بشه نرجس: آقاجون ما نمیتونیم بیایم آقاجون : چرا بابا نرجس : منو آقاسید از فردا امتحانای میان ترم حوزه مون شروع میشه آثاجون : باشه پس برو پایین بمون خونه محمدداداش رفت و آمدتم یا به رقیه سادات یا به خود بردارت میگی نرجس : چشم آقاجون من و نرجس رفتیم تو اتاقمون یه چمدون 🎒 از بالای کمدمون برداشتم همه لباسام با نظم چیدم توش تارسید به چادر از داخل کمدم یه چادر لبنانی برداشتم میخاستم بذارمش داخل چمدون که یه لحظه پیشمان شدم نشستم کنار چمدون روی تخت چادر آوردم بالا بهش گفتم - من خیلی دوست دارم اما چرا عاشقت نمیشم تا عاشقانه سرت کنم از نظرمن تو با همه چیز متفاوفتی پس باید عاشقت شد بعداز استفاده کرد دوست دارم اونقدر عاشقت بشم که تو سخترین شرایط هم کنارت نذارم چادرم تا کردم و گذاشتم داخل چمدون بعد زیپش بستم با کمک نرجس دونفری چمدون 🎒 بلند کردیم گذاشتیم گوشه ای از اتاق •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ با آقاجون و عزیزجون رفتیم شاه چراغ زیارت من دوتا نذر کردم اینکه .. •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•「🌙」• ~•• ••~ ‌ کاش این وقتِ سحر،زائِرِ مولا بودم... در شلوغیِ حرم،محوِ تماشا بودم... ‌ "ششمین"بانگِ مناجاتِ سحر می آید... کاش من زائرِ شش گوشه آقا بودم... ‌ ‌ •| |• •| |• •| |• دلتـ|✨|ــو؛وصـل‌کـن‌بہ‌خــدآ ↓ ~ @MONTAZERZOHOR313313 ~ •「🌙」•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•「🌙」• ~•• #صبحونه ••~ ‌ کاش این وقتِ سحر،زائِرِ مولا بودم... در شلوغیِ حرم،محوِ تماشا بودم... ‌ "شش
•\📜🍃\• • • •[ دعـاے روز مـاه مـبارک رمضـان ]• 🔷اَللهُمَّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِیتِکَ 🔶وَلا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِکَ 🔷وَزَحْزِحْنی فیهِ مِن موجِباتِ  سَخَطِکَ بِمَنَّکَ وأیادیکَ 🔶️یا مُنْتَهى رَغْبـَةَ الرّاغِبینَ. •| خدایا مرا در این ماه بخاطر نزدیک شدن به نافرمانی ات وامگذار... و مرا با تازیانه های انتقامت عذاب مکن... و مرا از موجبات خشمت دورم بدار... به حق احسان و نعمت های بی شمار تو اے حد نهایی علاقه و اشتیاق مشتاقان |• •| |• •| |• •| |• دِلـــ[💙]ـــآنـِــهــــ ↓ “ @MONTAZERZOHOR313313 ” •\📜🍃\•
•[🌱]• •[ ]• ‌ 💚آقاجان💚 برگرد که بر بهارمان می خندند... یک عده به حالِ زارمان می خندند... ‌ اینقدر نبودنت به طول انجامید... دارند به انتظارمان میخندند... ‌‌ ‌ •| •| •| . . ~ ~ @MONTAZERZOHOR313313 •[🌱]•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌نهم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق میخاستم ok بزنم که ی
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| رفتیم فردوگاه امام خمینی تهران ساعت پروازمون اعلام شد چمدون ها🎒🎒🎒 تحویل دادیم و سوار ✈️ هواپیما شدیم هواپیما داشت از باند فرودگاه بلند🛫 🛫 میشود بعداز ۲ ساعت رسیدیم شیراز رفتیم هتل 🏩 بعداز چندساعت استراحت تایم ناهار بلندشدیم رفتیم قسمت رستوران هتل وای چقدر گشنم بود مامان: نرگس جان دخترم ما نمازمون قبل از ناهار خوردیم شما هم برو بخون حاضرشو بریم حرم زیارت -چشم مامان جون مامان : پس منو آقاجونت میریم لابی منتظر تو میمونیم - باشه عزیزجون گاهی ما به مامان عزیزجون میگفتیم رفتم تو اتاق اول وضو گرفتم نمازم 🙌 خوندم بعد حاضرشدم تیپ سرمه ای زدم کلا آخرسر در چمدون 🎒 باز کردم چادرم برداشتم و سرم کردم از اتاق خارج شدم رفتم سمت لابی آقاجون با دیدنم گفت : ماشاالله نرگس سادات چقدر خانم شدی باچادر خیلی خجالت کشیدم رو به آقاجون گفتم - آقاجون شما پدری دعاکنید عاشقش بشم هرچه سریعتر آقاجون : ان شاالله بابا با آقاجون و عزیزجون رفتیم شاه چراغ زیارت من دوتا نذر کردم اینکه تا دو سال دیگه عاشق چادربشم و عاشقانه ازش استفاده کنم دومی: همون فیزیک کوانتوم دانشگاه امام قزوین قبول بشم . عزیزجون یه دسته اسکناس 💴 درآورد از داخل کیفش👜 انداخت تو ضریح 🕌 برای نماز مغرب و عشا هم ما موندیم حرم بعد نمازچون پنجشنبه بود دعای کمیل خونده شد بعداز نماز و دعا رفتیم هتل تقریبا جزو آخرین نفراتی بودیم که برای شام میرفتیم بعداز شام به اصرارمن رفتیم یه پیاده روی🚶🚶 یک ساعته طرفای ساعت ۱۲ شب 🕛بود که برگشتیم هتل صبح بعداز نماز و صبحونه قرارشد بریم حافظیه 🏛و سعدیه تو حافظیه 🏛 به اصرار عزیزجون یه فال حافظ خریدیم شعرش یادم نیست اما تعبیرش خیلی خوب یادمه درهای موفقیت و سعادت و خوشبختی به رویت گشوده شده است قدم به راهی میذاری که تمامش برای تو عشق و علاقه است - حافظ عشق و علاقه 😍😍 دوهفته شیراز بودیم تمام جاهای دیدنی شیراز دیدیم آقاجون طوری من از شیراز برگردون که برابر بشه با اعلام نتایج کنکور •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ سید مهدی خواستگاری کرد یعنی چشمای همه چهارتا شده بود امامن خیلی خوشحال بودم..... •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄