eitaa logo
موزه مجازی حمام قلعه اسیق سو
286 دنبال‌کننده
670 عکس
388 ویدیو
18 فایل
هدف این کانال حفظ داشته های فرهنگی،هنری،دانش بومی، فولکلور، معرفی دیدنی های طبیعی،تاریخی و گردشگری کلات بخصوص حمام قلعه ارتباط با ما @Mozemajazi
مشاهده در ایتا
دانلود
موزه مجازی حمام قلعه اسیق سو
#نوستالوژی چکمه های پلاستیکی
مزرع سبز فلک، دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمدهنگام درو "حافظ" ضمن تشکر و قدردانی از عمو حیدر عزیز به خاطر تهیه ی این کلیپ خاطره انگیز. تماشای این کلیپ باعث شد به یاد گذشته بیفتیم و مطالبی از خاطرات گذشته را،برای شما گرامیان همراه با خاطره ای شخصی از این نوع پای افزار به رشته تحریر درآوریم که امیدواریم موردپسندواقع شود. هنوز دیر زمانی از پوشیدن ساق بلند، جور وا جور با مارکهای مختلفی از قبیل شادانپور،فیل نشان،شیرنشان و ... نگذشته است اکثر ما تجربه پوشیدن آنها را، داریم کما اینکه هنوز هم کشاورزان دامداران وباغداران، در انجام امورشان، از چکمه های پلاستیکی ساق بلند استفاده می نمایند. همان چکمه هایی که ایمنی لازم را، درشرایط مختلف جوی و محیطی ازقبیل بارندگی برف و باران،سیل، باتلاق و سنگلاخ،خارزار و ... برای پاهایمان ایجاد می کردند. این چکمه ها با همه حسناتشان دو عیب عمده داشتند اول در زمستان را، به پاها انتقال می دادند لذا برای جلوگیری از سرما از جورابهای پشمی بافته دست بانوان حمام قلعه که گفته می شد استفاده می کردند تا از سرمازدگی پاها جلوگیری نمایند. دوم در تابستان، را، به پاها منتقل می کردند به گونه ای که سبب بدبویی و سوختگی پاها می شد.بدبویی آنها بر اثر فعالیت باکتریهای بی هوازی صورت می گرفت که گاهی همراه با عرق و سوختگی ناشی از تابش آفتاب، آسیب شدیدی را، به پاهای افراد وارد می ساخت. برای جلوگیری از چنین وضعیتی، چکمه هایی که در آنها سوراخی ایجاد شده بود و دیگر قابل استفاده درفصل های بارانی سال نبودند ساق چکمه ها را،می بریدند و به شکل در می آوردند و با سرخ کردن میله ای آهنی یا نوک چاقو آنها را، به صورت شبکه ای سوراخ ریز می نمودند یا نوک و بغل آن را،می بریدند سوراخی بزرگتر ایجاد می کردند آنگاه مورد استفاده قرار می دادند.که البته سوراخ کردن شبکه ای متداول تر بود زیرا سنگ ریزه یا خار و خاشاک کمتری وارد کفش می شد بخصوص هنگام درو که گیاهانی به نام با تخم های ریز و خاردارشان وارد کفش می شدند یا به جوراب و پاچه شلوار می چسبیدند. این روزنه های شبکه ای باعث می شدند تا اولاً درهنگام حرکت هوا وارد چکمه شده پاها خنک شوند ثانیاً با وارد شدن اکسیژن، از فعالیت باکتری های بی هوازی جلوگیری می شد بدینسان بود که از چکمه ای مندرس استفاده ای بهینه صورت می گرفت. خاطره ای فراموش نشدنی🤣🤣🤣 آن زمانی که جاده کلات کلاً خاکی و در اصطلاح جیپ رو بود.تردد در بین شهرکلات و روستاهای آن با چهارپایان که در اصطلاح می گفتند صورت می گرفت هرگاه احدی از ماموران دولتی ماموریت می یافت تا در روستایی ارائه خدمت نماید باید با مال می رفت معمولاً رئیس ثبت احوال کلات که آن موقع، گفته می شداز جمله این ماموران بود. برای بردن ماموران دولتی به مقصد کدخدای هرروستامتعهد بودتا به صورت نوبتی هرکدام از اهالی روستا را که دارای اسب بود موظف به رساندن مامور دولتی به مقصد نماید این بار نوبت پدرم بود که در چله تابستان قرعه به نامش خورده بود تا رئیس سجل را،از حمام قلعه به یئنگی قلعه(قلعه نو)برساند. آن روز پدرم مرا که کودکی دبستانی بیش نبودم درترک رئیس سجل روی اسب نشاند تا او را به قلعه نو رسانده و اسب را، به حمام قلعه برگردانم. صبح زود حرکت کردیم سر ظهر به قلعه نو رسیدیم با پیاده شدن مامور بلافاصله سوار اسب شده به سمت حمام قلعه حرکت کردم در اوج گرما به علی دولی رسیدم. درآن زمان در زیر درختان بید علی دولی چشمه ای پر آب جاری بود جهت رفع تشنگی اسب را، به سرچشمه راندم از اسب پیاده شدم تا آبی بنوشم اسب که ظاهراً از من تشنه تر بوده با ولع تمام به سمت گودال چشمه حرکت کرد و پایش را، روی پای من گذاشت آه از نهادم برآمد این درحالی بود که به پایم از همین چکمه ها با سوراخ شبکه ای پوشیده بودم با وزن اسب برآمدگی میخهای نعل از همان سوراخها وارد پایم شد از یک طرف به پایم ضربه واردگردیده بود از طرف دیگر زخمی شده بودم.توان سوار شدن بر اسب را،نداشتم آن هم درمکانی که اثری از آدمیزاد دیده نمی شد تا از کسی کمک بخواهم. کفش از پای کندم و دمی در سایه سار درختان آسودم سپس لنگان لنگان اسب را، کنار (بلندی)کشیدم سوار شدم تا شب هنگام خود را،به منزل رساندم.هنوز بعد از پنجاه سال لحظه به لحظه آن صحنه درجلو چشمم است. ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۲ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
Mohammad Esfahani - Rahayam Nakon(128).mp3
3.97M
آهنگ دلقک (کفشای لنگه به لنگه) خواننده:محمد اصفهانی موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۲ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
.             عجب نیست اگرشاهی گدا گردد،  عجب نیست غنییی بی نوا گردد،  عجب نیست بدان  هر آنچه  که  در چنته  داری به آنی بر هوا گردد،  عجب نیست از اینکه دور  بر ما،  بی مدار است فلک هم  ناروا گردد،  عجب نیست زمانی  که  همه،   در  بند  پول اند خداجو بی خدا گرددعجب نیست درآنجایی که دستهاتوی کاسه ست گدایی  با نوا  گردد،  عجب نیست در آن منظرکه باشد سبزه، خاشاک گلی هم  گندنا گردد، عجب نیست چوخشکدباغ وبستان،سبزه زاران کویری با صفا گردد،  عجب نیست صدایی   نشنوی،   گر   از  هَزاران غرابی خوشنوا گرددعجب نیست محبت را  به  معنا،   دون  شماری رباتی عشق ما گردد،عجب نیست یکی شدپیش ما،گردوغ ودوشاب گناه هم کام ماگردد،عجب نیست ز دست   روزگار،   با  فتنه هایش زشوری شربه پاگرددعجب نیست بدان   "سودا"   که  یار  با وفایی زنیکی بی وفا گردد،عجب نیست علی کوهستانی اسیق سو(سودا)🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۳ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
4_5767320782724138153.mp3
9M
آهنگ زیبای روزگار خواننده:حسین ثانی موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۱/۱۱/۳ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
                  دست پدر دست خویش بنهاده بود,پشت پسر گو  به  من,  تو   زورمندی  یا  پدر؟ با غرور  گفتش: پسر, از این  دو تن این یقینش دان, قوی باشم که  من انتظارش  این  چنین  بود, از  پسر تا  بگوید:  تو   قوی   هستی   پدر! لیکن  آن دم  انتظار,   حاصل  نشد با سؤالی  هیچ  پسر,    عاقل  نشد بار دیگر   از   پسر,    پرسید    پدر من  قوی ام  یا تو اکنون  ای  پسر؟ بازجواب این گونه, دادش: آن پسر بر تو  گفتم:  من قوی  باشم   پدر! زین سخن  آن دم,  پدر,  آزرده شد پس کشیددستش دلش افسرده شد بار سوم  از پسر,   کرد  این  سؤال من قوی ام یا که تو, فرخنده حال؟ بیدرنگ  گفتش    پسر:  اینک   پدر از  تو  زورمندتر   ندیدم,  من  دگر گفت پدر:اکنون چه  افتاد در دمی؟ من به زور از تو, فزون تر گشتمی؟! گفت پسر:آن دم که بودم ازتو بیش پشت  من   بنهاده   بودی,    دست خویش کی  پسر  از  خود,  قوی تر  داشته ای؟ حال که دست ازپشت من,برداشته ای این مثل آن گونه "سودا" کرده نقل تا که خود یابی رموزش را,به عقل علی کوهستانی اسیق سو(سودا)🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۴ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
ali_razaghi_pedar.mp3
4.21M
آهنگ زیبای " پدر " خواننده:علی رزاقی موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۴ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میلادباسعادت مولی الموحدین حضرت علی"ع" و روز "پدر" بر شما گرامیان مبارک باد! کانال موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۵ https://t.me/hammamghaleh
با اجازه مادران گرامی. خواهشا بخونید؛ الحق که خیلی قشنگه ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ! ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ، ﭘﻮﻝ ﺑﺪﻩ ! ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻬﺮﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ! ﺑﺎﺑﺎ برای من کار پیدا کن! ﺑﺎﺑﺎ برای من سرمایه بده! ﺑﺎﺑﺎ من .................... *ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﻔﺘﻢ*: ﺑﺎﺑﺎ! ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﻢ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﮐﺎﻓﯿﻪ... ﺑﺎﺑﺎ! ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ! ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﻡ ﻭ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ داشته باشم ﺑﻬﺶ (به بابام) ﻧﻖ ﺯﺩﻡ! ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯ بابام ﻧﭙﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﺎﺑﺎ! ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟؟؟ ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩیم ﺍَﺯِمون ﻣﯿﭙــﺮﺳﯿﺪﻥ : ﺑــﺎﺑــﺎﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭست ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎ ﻣـﺎﻣــﺎﻧﺘﻮ؟ ! می گفتیم : ﻫﺮ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺷﻮﻧﻮ !! ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﻧﻪ! ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ !!! ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﮐﺪﻭﻣﻪ؟؟؟ ما ﻫﻢ ﺑﺎ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻟﺒﯽ می گفتیم : ﻣﺎﻣﺎﻧــﻮ !!! ﺑﯿــﭽﺎﺭﻩ ﭘﺪﺭ! ﻟﺒــﺨﻨﺪ تلخی ﻣﯿﺰﺩ ﻭ ... ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ ﺟﻠــﻮﯼ ﻫﻤﻪ !!! ﺍﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﻔﻬــﻤﯿﻢ ﭘــﺪﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﻴﺸﺪ ﺗــﺎ ﺯﻥ ﻭ بچه ش ﺯﻧﺪﮔــﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷــﻦ ...   ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ: ﺑﺎﺵ! ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﺎﺷﻢ. ﭘﺴﺮﯼ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ شام ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍنی ﺑﺮﺩ ... ﭘﺪﺭ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺮ رﻭﯼﻟﺒﺎﺳﺶ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ.. ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺍﺭﻥ ﺑﺎ ديده ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﻣﯿ ﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ، ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩ و درعوض غذا را به دهان پدر میگذاشت ... ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ پدر ﻏﺬﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﺮﺩ، ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﺯﺩ ﻭ ﻋﯿﻨﮏﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ تميز و ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ... ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻫﺮ ﺩﻭی آنان ﻣﯿ ﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ!! ﭘﺴﺮ ﭘﻮﻝ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﺭﺍﻫﯽ ﺩﺭب ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺷﺪ. ﺩﺭ این هنگام ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻊ ﺣﺎﺿﺮﯾﻦ بلند شد و ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ: ﭘﺴﺮ... ﺁﯾﺎ ﻓﮑﺮ نمیکنی ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ باقی ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ؟! ﭘﺴﺮ ﭘﺎﺳﺦ داﺩ؛ خیر ﺟﻨﺎﺏ... فكر نميكنم ﭼﯿﺰﯼ باقی گذاشته باشم! ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﮔﻔﺖ : خیر ﭘﺴﺮم. اشتباه میکنی. ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ! پسر با تعجب پرسید: چه چیزی را؟! آن مرد پیر گفت: تو ﺩﺭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﭘﺴﺮﺍﻥ ... ﻭ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺪﺭﺍﻥ باقی گذاشته ای... و ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ..!! کاش سوره ای به نام "پدر" بود که این گونه آغاز میشد: قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میدهد و قسم بر چشمان همیشه نگرانت... قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند و قسم بر غربتت، ..... وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست ...😔 به ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺳﺎﻻﺭﻩ، ﻫﺮ ﭼﯽ ﻓﺮﺷﺘﻪ، ﺑﻨﺎم ﭘـــــــﺪﺭ زنده باد همه ی پدران در قید حیات و شاد باد روح تمامی پدران عزیز سفر کرده.. من به  افتخار پدرم پخش کردم... شما هم؛ اگه دوست داری به افتخار⚘ ( مقام پدر)⚘ چه در قید حیات باشند برای سلامتی پدران و چه به رحمت خدا رفته اند صلوات ارسالی خانم عاطفه کوهستانی موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۵ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نانی را گویند که خمیر آن را، عامل ورآورنده نزده باشند و بر نیامده و نرسیده باشد.این نان بافت خاصی داشته و حالت بیات شده دارد. در واقع خمیر این نان مانند نان های دیگر نرسیده است.                                  " ویکی پدیا " یا فتیرمسکه،نانی بودکه عشایر، درفصل بهار،همزمان با تولیدکره گوسفندی، در شهرستان کلات نادری از جمله حمام قلعه می پختند کره را، در لابلای نانهای داغ می گذاشتند تا ذوب شود آنگاه به همراه آیران(دوغ تلمی) تازه سرو می کردند. فتیردراصل نان تخمیرنشده بود به همین جهت از قدیم به صورت می گفتند که پئتیردی(بی مایه فتیر است)امابه جهت دیرهضم بودن آن،به مرورقتلمه که نانی تخمیرشده بودجایگزین آن شد لذا امروزه در اصل به ، فتیرمسکه می گویند و فتیرفقط نامش را،یدک می کشد. علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۷ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
موزه مجازی حمام قلعه اسیق سو
#فطیر نانی را گویند که خمیر آن را، عامل ورآورنده نزده باشند و بر نیامده و نرسیده باشد.این نان بافت خ
،ائل بیلیمی،دانش عامه دهقانی وچوپانی قبلاً درباره برخی از غذاهای مورد استفاده دهقانان و چوپانان ازقبیل جونممه،قاتیق اشکنه،مولام علی و اججیتمه(کورماست)سخن به میان آورده ویادآور شده ایم که دهقانان و چوپانان به دلیل ضیق وقت، اقدام به تهیه ی غذاهایی می نمودند که اولآً درکمترین زمان ممکن قابل پخت باشد ثانیاً دارای انرژی کافی برای کاری سخت و مداوم را،ایجاد نماید لذا کربوهیدراتها نقشی پررنگ در غذاهای مصرفی آنان داشت. یکی دیگر از غذاهای مخصوص دهقانان در زمان نسق بود این غذا بسیار ساده چیزی جز قدری روغن و نان نبود که البته در وهله اول و پس از آن مناسب ترین روغن برای تهیه ی این غدا بود بدیهی است و نیز، در گروه همین غذاها قرار می گیرند بخصوص چوپانان که در مراسم از آن بهره مند می شدند اما هیچ یک از این غذاها توسط خود آنها تهیه نمی شدند بلکه بانوان در منزل تهیه می کردند آنگاه به مراسم می آوردند لذا منظور ما از غذاهای دهقانی و چوپانی آن دسته از غذاهایی هستند که توسط خود دهقانان یا چوپانان دربیابان تهیه می شد. برای تهیه ی چنگلی فقط کافی بوددهقان قدری روغن و نان در اختیار داشته باشد تا یک غذای پرکالری در اسرع وقت مهیا کند و پس از صرف آن بلافاصله مشغول کار شود. برای تهیه ی چنگلی ابتدا روغن را،در داخل ظرفی از قبیل (ماهیتابه) (پاتیل کوچک) (قابلمه کوچک) (تاس،کاسه فلزی) و ... ذوب می کردند آنگاه نان محلی، دست پخت بانوان حمام قلعه را،از هر نوع آن که بود در داخل روغن خورد می کردند و به روغن می آلودند برخی شکر یا نمک هم می افزودند قبل از آن که روغن سرد و جامد شود صرف می کردند. درنبود روغن زرد و روغن دنبه روغن های نباتی جامد هم سالار بود اما معمولاًبرای غنی سازی غذا، ماده ای دیگر نیز، بر روغن های نباتی می افزودند اگر قورمه داشتند که فبهاالمراد و اگرنه ماده دیگری همچون چوکلی یا پنیر و ... اضافه می کردند که در آن صورت به غذا نام دیگری مانند اطلاق می شد. بانوان حمام قلعه نیز، گاهی چنگلی را به عنوان غذای سر دستی در منزل تهیه می کردند و به خوراک کودکان و اعضای خانواده می رساندند که البته آنها نیز، جهت ایجاد تنوع غذایی یا وقتی که با محدودیت زمان روبرو می شدند اقدام به تهیه ی چنگلی می نمودند با این تفاوت که ملات چنگلی های خانگی از مواد مختلفی مانند مغزگردو،تخم مرغ،قورمه ریزه،پنیر و ... تشکیل می شد که صدالبته به ذوق و هنر آشپزی مادران هم آراسته شده بودلذا تفاوت فاحشی با چنگلی دهقانان داشت. غذاهای دهقانی و چوپانی علاوه بر سادگی در نوع و پختشان،همچنین پرکالری بودنشان، از مشخصه ی جالب توجه دیگری که سالم بودن آنها بود برخوردار بودند زیراکه از مواد اولیه ی سالم تهیه می شدند همین ویژگیهای غذایی و در کنارآنها فعالیتهای جسمانی به همراه هوایی پاک در طبیعت، کافی بود که دهقانان از سلامتی جسمانی نسبی برخوردار باشند تا بتوانند از پس کارهای سخت و توانفرسای کشاورزی برآیند آن هم در نبود تکنولوژی پیشرفته با وسایل ابتدایی،محصولات خود را،جمع آوری نمایند. ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۷ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
ای دیو سپید پای دربند! ای گنبد گیتی، ای دماوند! ازسیم به سر یکی کُلَه خُود ز آهن به میان، یکی کمربند "ملک الشعرای بهار" تصویری زیبا از گنبد گیتی، عروس قله های ایران، دماوند سفیدپوش، با کلاهی از ابر بر سر. موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۸ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 حضور میهمانانی از شهرستان کلات ، روستای خشت : آقای علیرضا فانی خشتی فرزند اسماعیل و همسرشان به عنوان میهمان اصلی برنامه ، همراه با حدود ۳۰ نفر از افراد خانواده های گرامی شان ، ساکن در استان تهران ، در برنامه خودمونی شبکه ۳ سیما ، ضمن معرفی مختصر از شهرستان کلات . - نکته قابل توجه ، شناخت مجری برنامه آقای مهران رجبی از روستای خشت نادری بود . @kalatnader
موزه مجازی حمام قلعه اسیق سو
#نوستالوژی چوب پا
،ائل بیلیمی،دانش عامه محلی (چوب پا) یادش بخیر! (چوب پا) یکی از بازیهای پسرانه گروهی بچه ها در حمام قلعه قدیم بود و آن عبارت بود از یک جفت چوب به طول دو الی دو نیم متر و به قطر قدری ضخیم تر از دسته بیل که در ارتفاع پنجاه الی هشتاد سانتی متری هر کدام از آنها تخته ای به عنوان جای پا تعبیه شده بود که ارتفاع چوب پاهای هر یک از کودکان با توجه به سنشان،متفاوت بودپاهای خود را،در جا پاها قرار می دادند و بر چوب پاهای خود سوار می شدند سپس به حرکت در می آمدند. چوب پاها را معمولاً پدرانی که سر رشته ای داشتند برای کودکان خود درست می کردند اما پدرانی که توانایی یا وسیله ساخت را،نداشتند چوبها را به پیش نجار روستا شادروان استا می بردند ایشان هم به صورت رایگان و با سلیقه خاصی در اسرع وقت آماده می کرد وبه دست کودک می داد تا خوشحال شود خداوند بیامرزاد! بچه ها به صورت گروهی سوار بر چوب پا می شدند و به حرکت در آمده به بلندیهای اطراف روستا می رفتند و ساعتها مشغول بازی می شدند.انجام این بازی مفرّح نه تنها موجب سرگرمیشان بود بلکه سلامتی جسم و روان کودکان را نیز، تقویت و تضمین می کرد. درفصل بهار و زمستان، بیش از هر زمان دیگری این بازی سرگرم کننده تر بود زیرا کودکان از درون آب و برف و یخ می گذشتند و توانایی خود به رخ دیگران می کشیدند. معمولاً برای بازی کردن در روی یخ به زیر هرکدام از چوبها، میخی را که به نعل اسبان می زدند، می کوبیدند تا از سر خوردن در روی یخ جلوگیری کند. :البته گاهی نیز، برخی از کودکان به سبب عدم مهارت در چوب پا بازی زمین می خوردند و جراحتی نصیبشان می شد که از قدیم گفتند"بازی اشگنک دارد سر شکستنک دارد"با این حال با بهبودی نسبی واقعه به طور کلی به فراموشی سپرده می شد که مصداق "روز از نو و روزی از نو" بود.یادش بخیر! ✍ علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۹ https://t.me/hammamghaleh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آهنگ آخ بنازم خنده ها و گریه های بچگی خواننده:غلامحسین غفاری موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۹ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روستای پلگرد از توابع بخش لطف آباد شهرستان درگز آذرماه سال ۱۳۷۴ موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۱۰ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
موزه مجازی حمام قلعه اسیق سو
#نوستالوژی روستای پلگرد از توابع بخش لطف آباد شهرستان درگز آذرماه سال ۱۳۷۴ موزه مجازی حمام قلعه
،ائل بیلیمی،دانش عامه حمام قلعه قبلاً در باره شاباش دادن به روش به عروس و دامادها در حمام قلعه مطالبی را به حضور شما گرامیان ارائه نموده ایم اما در همین راستا رسم دیگری نیز،وجود داشت که گفته می شد. در این رسم شاباشی به جای عروس به دیگر خانم های در حال داده می شد. این خانم ها دو گروه بودند اول خانم های جوانی که نو عروس بودند و به همراه عروس حرکات آیینی انجام می دادند. دوم مادران و خانم های مسنی که با ساز آشیقها،به بازی مشغول می شدند وبه حرکات آئینی می پرداختند.برای دلخوشی وابراز ارادت هر دو گروه کسانی بودند که دوست داشتند به آنان شاباشی بدهند.منتها روش شاباشی دادن قدری متفاوت بود. برای گروه اول یعنی که همراه عروس درحال بازی آئینی بودند. شاباش کشها مانند شاباشی عروس هوادار می گفتند و  مبلغ پول، نام شاباش دهنده و شاباش گیرنده را،اعلام می کردند.مثلاً می گفتند شاباش دهنده فلانی بولسون، اوینایانی فلان گلین بولسون، بئش تومن شبوش! که همگی شبوش می گفتند. برای گروه دوم که معمولآً خانم های بودند شاباش دهنده ها هم که از محارم و اقوام نزدیک بودند خود شخصاً اقدام به دادن شاباشی می کردند لذا نیازی به شاباش کش و هوادار گویی نبود بلکه خودشان مبلغی را، به گوشه یاغلیق خانم ها می بستند بنا بر این اصطلاح وجه تسمیه خود را، از همین رفتار شاباش دهنده ها دارد. :شاباش دهنده ها لزوماً مردان نبودند بلکه گاهی خانم هایی که ارادتی به عروس خانواده خود داشتند مانند مادر شوهرها و خواهر شوهرها به گوشه یاغلیق عروسشان پول می بستند یا دخترانی که به مادرشان یا خواهرانی که به خواهرشان شاباشی می دادند اقدام به بستن پول به گوشه یاغلیقشان می نمودند. کلیپ بالا نمونه ای از عروسیهای روستای پلگرد از توابع بخش لطف آباد شهرستان درگز در آذرماه سال ۱۳۷۴، تقریباً سه دهه پیش می باشد به طور مشخص پول بستن ارادتمندان به گوشه یاغلیق خانم ها، قابل مشاهده است.این رسم در حمام قلعه نیز، رایج بود به همین جهت به "پول باغلاماق" نیز،گفته می شود.البته اجرا درکلیپ با اجرا درحمام قلعه قدری متفاوت است. درحمام قلعه پولی که شاباش کشها،هوادار می گفتند را،به امین عروس می دادند و دیگر به یاغلیق شاباش گیرنده نمی بستند. ✍موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۱۰ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi
موزه مجازی حمام قلعه اسیق سو
#اوراقچی(دروگر) سس: عمو حیدر کانال زادگاه من چاپشلو
،ائل بیلیمی،دانش عامه (دروگر) اوراقچی به کسانی گفته می شد که کارشان، دروکردن زراعت اعم از گندم،جو،شالی و دیگر محصولات کشاورزی بود.اوراقچی ها مردانی تلاشگر،پرکار و با آمادگی جسمانی نسبتاً بالا بودند. دروگرهای حرفه ای معمولاً به وسایل درو مناسب از قبیل لباس، کفش و کلاه منگال،کمربند،چارانگشت(چرنگیش)،ریسمان و ... مجهز بودند آنها از اول صبح شروع به درو می نمودند تا چاشت که جهت تجدید قوا باصرف چایی وصبحانه به اتراقگاه خود که عمدتاً سایه سار درختان، سایه خرمن، سایه دیواره کال یا بود می آمدند چاتمه به آلاچیق سیاری گفته می شد که اوراقچی ها، با استفاده از چوب و پلاس یا بوته گیاهان و خار و خاشاک می ساختند تا سایه ایجاد کند. دروگرها به طور معمول در تمام طول روز در گرمای هوا و زیر آفتاب مشغول درو می شدند جز هنگام چاشت و ناهار که باصرف چای وناهار دمی می آسودند. از خوردن آب سرد اجتناب می کردند در عوض چایی مصرف می کردند همچنین غذای سبک تناول می نمودند از جمله غذاهای رایج بود که نان را،به آب دوغی که ازمخلوط ماست شیرین و آب و دیگر مخلفات همچون خیار،پیازچه و ... بود ریز می کردند تلیت حاصل شده را،می خوردند. پس از صرف ناهار دمی می آسودند آنگاه تاشب هنگام به درو کردن و کشیدن دسته ها به خرمنگاه مشغول می شدند با غروب خورشید به خانه می آمدند یا چنانچه مزرعه دور بود به اتراقگاه رفته پس از صرف شام می خوابیدند یکی از محل های خواب که جالب توجه بود خوابیدن در روی خرمن بود محلی که مانند تختخواب نرم و از زمین بالاتر بود. برخی از دروگرها از چنان مهارتی برخوردار بودند که حدود پنج من زمین که معادل نیم هکتار می شوددر یک روز درو می کردند به گونه ای که گاهی دیگران در باره آنها قضاوت می کردند که آنها افراد کمکی نامرئی دارند منطورشان جنیان تسخیر شده بود.حکایتی که ذیلاً می خوانیم از جمله این باورهاست. از دیگر حکایاتی که از زبان مردم حمام قلعه شنیده شده است,داستان شخصی به نام "فتحعلی" می باشد که در زمان قدیم,در روستای "ایسیق سو "می زیسته است.وی دارای نیرویی خارق العاده بوده که کارهایی فوق تصور انجام می داده است از جمله: گویند فتحعلی ساکن ایسیق سو بود وی در پیسره,چکه دره حدود شصت من زراعت جو داشت که زمان درو آن,فرارسیده بود وی صبحگاه وسایل درو,برداشته و از ایسیق سو به راه می افتد وبه پیسره آمده کل محصول را تا ظهر همان روز درو وجمع آوری کرده به خرمنگاه می کشد و به خانه بر می گردد به گونه ای که کسی باور نمی کند که درو زمینی که برای یک نفر,حداقل دو سه هفته, طول می کشد در عرض چند ساعت جمع آوری کرده باشد اما پس از دیدن واقعیت,همگان مات و مبهوت می مانند که این چه نیرویی است در این فرد,وجود دارد؟ حال کافی است یک نفر چند تا از این ربات ها را در اختیار داشته باشد و با به کارگیری آنها، به دور از چشم دیگران در مزرعه ای،حکایت فتحعلی را،عملاً به نمایش بگذارد. ✍علی کوهستانی اسیق سو🌹 موزه مجازی حمام قلعه ۱۴۰۲/۱۱/۱۱ https://t.me/hammamghaleh https://eitaa.com/moozehmajazi