✍نامه امام جواد (علیه السلام )به حاکم سجستان
🔖کار راه انداختن
#امام_جواد علیه السلام
♦️مردى از بنى حنیفه گوید: در اولین سال خلافت معتصم عباسى که امام جواد (علیه السلام ) به حج رفته بود، با وى رفیق راه بودم روزى در سر سفره طعام که عده اى از رجال خلیفه نیز بودند،
♦️ گفتم: فدایت شوم، والى ما مردى است که شما اهل بیت را دوست دارد و من به دفتر او مالیات بدهکارم، اگر صلاح بدانید نامه اى بنویسید که به من ارفاق کند.
🔶امام علیه السلام فرمود: من او را نمی شناسم،گفتم: فدایت شوم، او همانطور است که گفتم: از دوستان شماست، نامه شما به حال من مفید است، امام (علیه السلام) کاغذ به دست گرفت و نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم آورنده نامه من از تو مذهب خوبى نقل کرد، از حکومت فقط کار نیک براى تو می ماند، به برادرانت نیکى کن، بدان خداى تعالى ازاندازه ذره و خردل از تو سؤال خواهد کرد.
🔷آن مرد گوید: چون وارد سجستان شدم، به حسین بن خالد که والى آن جا بود خبر داده بودند که از جانب امام (صلوات الله علیه) نامهاى براى او مى آورم، والى در دو فرسخى شهر خودش را به من رسانید نامه را به او دادم، گرفت و بوسید و آن را بر دو چشم خویش گذاشت.
🔶گفت: حاجتت چیست؟ گفتم: در دفتر تو مالیات بدهکارم، آن را از دیوان محو کرد و گفت: تا بر سر کار هستم دیگر مالیات مده، بعد گفت: خانواده ات چند نفر است؟ گفتم: فلان قدر، فرمود به من و آنها احسان کردند، تا او زنده بود دیگر مالیات ندادم، و تا زنده بود مرتب به من احسان مى کرد.
📚الکافى: ج 5 ص 111 کتاب المعیشة باب عمل السلطان و جوائزهم.
#احسان
#محبت
#محاسبه
#قیامت
#مسئولان
#مسئولیت
#حسابرسی
#کمک_به_دیگران
#خدمت_به_خلق
#داستان_ائمه
#محبت_اهل_بیت
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
4.mp3
1.89M
♦️داستان امام جواد (علیه السلام)
#استاد_عالی
💠 «کرامت امام جواد علیه السلام»
#امام_جواد
داستان کمک امام جواد علیه السلام حتی به دشمن
#داستان_ائمه
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔖 داستان حرز #امام_جواد علیه السلام از لسان آیت الله عابدی
♦️ حرز امام جواد در اصل اینگونه است که امام جواد با دختر خلیفه ازدواج کرده بود که البته زن خوبی نبود و امام جواد را اذیت می کرد.
🔷روزی ام عیسی گفت که زنی نزد من آمد و احوالپرسی کرد و گفت که من زن امام جواد هستم. ام عیسی خیلی ناراحت می شود و نزد مامون می رود و به پدرش می گوید که امام جواد ازدواج کرده است، مامون ناراحت شده و با شمشیر به خانه امام جواد می رود و شروع به شمشیرزدن می کند ام عیسی بنا به گریه می گذارد و اظهار ندامت می کند بعد مامون در حال مستی بود و بر می گردد و ام عیسی هم به خانه نمی آید فردا صبح وقتی مامون به هوش می آید، ام عیسی به او می گوید تو فرزند رسول خدا را کشتی.مامون ناراحت می شود و می گوید که ننگ ابدی را برای خاندان خود خریدیم. دستور می دهند که دنبال تشییع جنازه باشید. خادمی می آید و می گوید من از نزد امام جواد می آیم. اینها تعجب کرده و می بینند که امام جواد سالم است. یاسر به امام جواد می گوید که یابن رسول الله این لباس که پوشیدی به من بده که برای کفن خود داشته باشم. امام وقتی لباس را از تن خود در می آورد می بیند هیچ آثاری از زخم به تن ایشان نیست. امام جواد می فرماید من حرزی همراه خود دارم. مامون می گوید آن حرز را به من بده و امام جواد آن حرز را به مامون می دهد.
🔻نکات 🔻
این خطهایی که در حرز امام جواد(ع) دیده می شود در حقیقت نام خداوند است و لذا باید با قلم مسلمانی نوشته شود و لذا اگر با خودکار و خودنویس نوشته شود، اثر ندارد چون نوک آنها فلز ساخت کفار است و لذا حتما باید با مداد یا نی های ساخت مسلمانان نوشته شود و نیز جوهر آن باید از مسلمان باشد.
🔖حتی کاغذ آن باید مسلمانی باشد مثلا این کاغذهای کاهی ساخت داخل است اما کاغذهای سفید ساخت کفار است و لذا اثر نمی کند بنابراین هم قلم، هم مرکّب و هم کاغذ باید ساخت مسلمان باشد.
🔷 آداب نوشتن حرز امام جواد(ع) نیز گفت: اولا باید با وضو و رو به قبله نوشته شود و این حروف و اعداد دقیقا درست نوشته شود. برخی از این حرزها را روی انگشتر و پارچه و کاغذ می نویسند گاهی هم به پیشانی می نویسند مخصوصا برای کودکان. عجیبتر اینکه وهابی ها به اسم «الرقیه و الطمائم» کتابی در این باب نوشتند و با اینکه حرز را شرک می دانند اما حرز امام جواد و امام علی را قبول دارند و می گویند شرک نیست بلکه توحید است.
حتی پاسکال همواره حرز امام جواد(ع) را همراه خود داشته است.
📚بیانات آیت الله عابدی در درس خارج فقه /پایگاه شفقنا
#امام_جواد
#داستان_ائمه
#حرز
#حرز_امام_جواد علیه السلام
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
داستان حرز امام جواد .mp3
1.8M
داستان #حرز_امام_جواد علیه السلام
🔸 آیت الله عابدی🔸
#امام_جواد
#داستان_ائمه
#حرز
#حرز_امام_جواد علیه السلام
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
حرز_امام_جواد_علیه_السلام_استاد.pdf
368.9K
آیت الله عابدی
✅ #نسخه_کامل #حرز_امام_جواد
🛡حرز امام جواد(ع)، تصحیح آیت الله احمد عابدی زید عزه استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم
✅ قلم و مرکب و کاغذ ساخت مسلمان بوده و با وضو بنویسید
می توانید برای نوشتن از زعفران و چوب کبریت یا چوب درخت استفاده کنید
باید از روی این متن نوشته شود
━━━⊱♦️⊰━━━
@membariha 👈 داستان منبر
━━━⊱♦️⊰━━━
🔖داستان تاثیر موعظه
🔻در خانه گر کس است 🔻
🔻یک حرف بس است🔻
از که فرار کردهای؟
♦️ کسی از داشهای نجف اشرف به نام عَبِدْفَرّار – عَبِد مصغر عَبْد – که خیلی شرور بوده و مردم از او واهمه و ترس داشتند، روزی وارد صحن مطهر مولیالموالی علی علیه الصلاة و السلام میشود.
🔶 مرحوم عارف بی بدیل و سالک بی نظیر آخوند ملاحسینقلی همدانی (ره) در یکی از حجرات صحن مطهر نشسته بوده. او نزدیک آخوند میرسد و میایستد.
🔺 آخوند از او میپرسد: اسمت چیست؟ میگوید: من را نمیشناسی، من عَبِد فرّار هستم.
آخوند میفرماید: اَ مِن الله فَرَرْتَ ام مِن رَسولِه.1
🔷وی به تفکر فرو رفته و به خانه میرود. فردا آخوند به شاگردانش میفرماید: برویم به تشییع جنازه یکی از اولیاءالله! میآیند به خانه عبد و میبینند مرحوم شده است. از خانوادهاش چگونگی فوتش را میپرسند. میگویند: دیروز حالش خوب بود. از منزل بیرون رفت و برگشت و شب تا به صبح نالید و گریه کرد و مرحوم شد.2
#موعظه
#داستان_علما
#توبه
#انقلاب_درونی
📚1- از خدا فرار کردهای یا از رسول خدا
2- یادنامه حضرت آیتالله محمدهادی تألهی همدانی، ص 62 / پایگاه معاونت تهذیب حوزه
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
hekayat-emam-javad.mp3
1.19M
حقیقت مرگ
از مرگ می ترسم
🔸از مایی ؟؟؟🔸
#امام_جواد علیه السلام
#استاد_انصاریان
🍃عیادت امام جواد علیه السلام از یک مریض
#مرگ #ترس_از_مرگ #قیامت
#معاد #بیماری #مریض #مریضی
#بیمار #بیماری #محبت #حب_اهل_بیت
#محبت_اهل_بیت #داستان_ائمه
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔖داستان عجیب 🔻
🔶قاری قرآنی که جهنمی شد
🔷یک چهارم از شب گذشته بود که امیر مومنان علی(علیه السلام) از مسجد کوفه بیرون آمد و به سوی منزل رهسپار گردید. کمیل بن زیاد که از اصحاب خاص و مخلص آن حضرت بود، همراه آن حضرت حرکت می کرد، در راه به در خانه مردی رسیدند، صدای قرآن از خانه وی شنیدند او نیمه شب برخاسته بود و قرآن می خواند، علی (علیه السلام) و کمیل شنیدند او این آیه را با صدای دلنشین و پرسوز می خواند: «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ ...؛ آیا کسی که در دل شب به اطاعت خدا و سجده و قیام به سر برد و از آخرت ترسان و به رحمت خدا امیدوار است، با کسی که با گناه و کفر زندگی می کند یکسان می باشد؟!» (سوره زمره/ 9)
♦️کمیل در دل خود آهی کشید. صدای دلنشین قرآن، آن هم در دل شب و از لبان یک انسان شب زنده دار، او را به نشاط آورد، ولی چیزی نگفت. امام به کمیل توجه کرد و فرمود: «صدای دلنشین این شخص تو را نفریبد، این قاری قرآن، از اهل جهنم است که به زودی راز این مطلب را به تو خبر خواهم داد».
👈کمیل در حیرت و تعجب فرو رفت، از این رو که امام (علیه السلام) از فکر و نیّت او آگاه گشته و گواهی می دهد که آن قاری قرآن از اهل دوزخ است!!
🔘مدتی از این جریان گذشت، تا این که ماجرای خوارج نهروان پیش آمد و آنها بر ضد علی (علیه السلام) اعلام جنگ کردند و در سرزمین نهروان، جنگ خونینی بین سپاه علی (علیه السلام) با سپاه خوارج درگرفت و همه خوارج ـ جز 9 نفر فراری ـ کشته شدند.
🗝کمیل در جبهه همراه امیرالمومنین (علیه السلام) بود، امیرالمومنین (علیه السلام) در حالی که از شمشیرش خون می چکید، به کمیل رو کرد و فرمود: با من بیا سپس هر دو نفر به اتفاق هم کنار کشته ها و سرهای بریده که به زمین افتاده بود رفتند، علی (علیه السلام) سر شمشیرش را بر سر کشته ها می نهاد، تا این که نوک شمشیر را بر سر همان قاری قرآن نهاد و فرمود:
🔸 ای کمیل أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ نَاء اللَّیْلِ ... این سر همان شخصی است که نیمه شب این آیه قرآن را می خواند و تو را مجذوب ساخته بود. 🔸
◻️کمیل امام را بوسید و از آرزوی جاهلانه خود استغفار کرد.
📚( سفینه البحار، ج2، ص492ـ493)/پایگاه تبیان/پایگاه حوزه نت
#عاقبت_بخیری
#عاقبت_بشری
#عبادت
#تفکر
#عابد_جاهل
#ولایت
#ولایت_امیرالمومنین
#امام_علی علیه السلام
#کمیل
#داستان_ائمه
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔶در گوش من تا والضالین رو خونده
🔷مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود:
♦️روزی مرحوم شیخ انصاری در اثنای درس دید یکی از شاگردانش که همواره در درسش حاضر میشد و مطالب را درک نمیکرد، آن روز درس را میفهمد و گاهی هم به ایشان اشکال میکند، بعد از درس از کنار او گذشت
و به او فرمود: «همان آقا که در گوش تو بسم الله خوانده، برای من تا آخر حمد (تا والضالین) را تلاوت نموده است!»
🔶ایشان در بیان گوشه ای از عنایات امیرمومنان –علیهالسلام- ادامه داد:جوانی میگفت؛ حضرت امیر(علیه السلام ) چند کلمه در گوشم فرمود و من نمیدانستم که چه میفرماید، ولی بعد دیدم که حافظ کل قرآن هستم!
📚کتاب در محضر حضرت آیت ا... العظمی بهجت - ص 17
#آیت_الله_بهجت
#داستان_علما
#امیرالمومنین
#امام_علی علیه السلام
#کرامت_اهل_بیت
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
790274_-210642.mp3
3.52M
#استاد_مومنی
جوانی که بخاطر #امیرالمومنین علی علیه السلام دست از گناه کشید و محبوب نزد آقا شد.
قضیه عکس زن نامحرم و علامه جعفری
فقط #هشت دقیقه بعد از ترک گناه جوابش رو دید
#امیرالمومنین
#امام_علی علیه السلام
#شهوت
#نامحرم
#هوای_نفس
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
داستانی دلنشین از عدالت امیرالمومنین امام علی علیه السلام.mp3
2.35M
داستانی دلنشین از عدالت
#امیرالمومنین #امام_علی علیه السلام
#استاد_حسینی_قمی
رفتار امام علی علیه السلام با یهودی
#داستان_روایی
#عدالت
#عدل
#ظلم
#ظالم
#دستگیری
#کمک_به_دیگران
#محبت_اهل_بیت
#عاقبت_بخیری
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔸قابل توجه مسئولین محترم 🔸
🔴 "احنف بن قیس" نقل میکند:
روزی به دربار معاویه رفتم و دیدم طعامهای مختلفی برای او آوردند که حتی نام برخی را نمیدانستم.
پرسیدم:
#این_چه_طعامی_است؟
معاویه جواب داد:
مرغابی است ، که شکم آن را با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریختهاند.
بی اختیار گریهام گرفت.
معاویه با شگفتی پرسید:
#علت_گریه_ات_چیست ؟
گفتم:
به یاد #علی_بن_ابیطالب افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم.
آنگاه سفرهای مُهر و موم شده آوردند.
از علی پرسیدم:
در این سفره چیست؟
پاسخ داد:
#نان_جو
گفتم : شما اهل سخاوت میباشید.
پس چرا غذای خود را پنهان میکنید؟
علی (ع) فرمود :
این کار از روی خساست نیست، بلکه میترسم حسن و حسین، نان مرا با روغن زیتون یا روغن حیوانی ، نرم و خوش طعم کنند.
گفتم : مگر این کار حرام است؟
علی(ع) فرمود: نه
بلکه بر #حاکم_امت_اسلام لازم است در طعام خوردن، مانند #فقیر_ترین مردم باشد تا فقر مردم، باعث کافر شدن آنها نگردد و هر وقت که فقر به مردم فشار آورد بگویند:
بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین
نیز مانند ماست.
معاویه گفت:
ای احنف!مردی را یادکردی که #فضیلت او را نمیتوان انکار کرد.
📚الفصول العلیه ، صفحه ۵۱
📚ینابیع الموده ، صفحه ۱۷۲
📚اصل الشّیعه و اصُولُها ، صفحه ۶۵
#ساده_زیستی
#امیرالمومنین
#امام_علی علیه السلام
#زهد
#زاهد
#فقر
#مسئولان
#مسئولیت
#داستان_ائمه
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔶طلبهای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(علیه السلام ) اعتراض داشت
🔖فقیری که با عنایت امیرالمومنین علی علیه السلام ثروتمند شد
#استاد_انصاریان:
فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعی نقل کرده است :
🔶یکی از طلبههای حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشواری غیر قابل تحملّی بود. روزی از روی شکایت و فشار روحی کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین(ع) عرضه میدارد:
🔷 شما این لوسترهای قیمتی و قندیلهای بیبدیل را به چه سبب در حرم خود گذاردهاید، در حالی که من برای اداره امور معیشتم در تنگنای شدیدی هستم؟! شب امیرالمؤمنین(ع) را در خواب میبیند که آن حضرت به او میفرماید:
♦️ اگر میخواهی در نجف مجاور من باشی اینجا همین نان و ماست و فیجیل (نوعی سبزی) و فرش طلبگی است، و اگر زندگی مادّی قابل توجّهی میخواهی باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنی، چون حلقه به در زدی و صاحبخانه در را باز کرد به او بگو:
👈 به آسمان رود و کار آفتاب کند.
🔻پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف میشود و عرضه میدارد: زندگی من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله میدهید!! بار دیگر حضرت را خواب میبیند که میفرماید: سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع میتوانی استقامتورزی اقامت کن، اگر نمیتوانی باید به هندوستان به همان شهر بروی و خانه فلان راجه را سراغ بگیری و به او بگویی: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتابها و لوازم مختصری که داشته به فروش میرساند و اهل خیر هم با او مساعدت میکنند تا خود را به هندوستان میرساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را میگیرد، مردم از این که طلبهای فقیر با چنان مردی ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب میکنند.
🔶وقتی به در خانه آن راجه میرسد در میزند، چون در را باز میکنند میبیند شخصی از پلههای عمارت به زیر آمد، طلبه وقتی با او روبرو میشود میگوید:
(به آسمان رود و کار آفتاب کند)
💠فوراً راجه پیش خدمتهایش را صدا میزند و میگوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایی کنید و پس از پذیرایی از او تا رفع خستگیاش وی را به حمام ببرید و او را با لباسهای فاخر و گران قیمت بپوشانید. مراسم به صورتی نیکو انجام میگیرد و طلبه در آن عمارت عالی تا فردا عصر پذیرایی میشود.
🔻فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جای مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصی که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است؟ گفت: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است. پیش خود گفت: وقتی به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش برای آنان آماده است. هنگامی که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جای برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جای ویژه خود نشست. نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ میشود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم، و همه میدانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکی از آنها را هم که از دیگری زیباتر است برای او عقد میبندم، و شما ای عالمان دین، هماکنون صیغه عقد را جاری کنید.
♦️چون صیغه جاری شد طلبه که در دریایی از شگفتی و حیرت فرو رفته بود، پرسید: شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین(ع) شعری بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم؛ به شعرای فارسی زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعرای ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگی به دل نمیزد، پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین(ع) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسی پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتی مطلوب بگوید، نصف داراییام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او درآورم.
👈شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: من گفته بودم: به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین(ع) است. راجه سجده شکر کرد و خواند:
🔸به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند🔸
🔸به آسمان رود و کار آفتاب کند🔸
وقتی نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندی را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجه نظر حق، در حقّ عبد، چه خواهد کرد؟
📚بیانات استاد انصاریان پایگاه عرفان / پایگاه خبرگزاری مهر
#امیرالمومنین علیه السلام
#امام_علی علیه السلام
#کرامت_اهل_بیت
#فقر
#فقیر
#عنایت
#داستان_ائمه
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━