eitaa logo
مربی یار
5.5هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 محبت به طاغوت و طاغوتیان🔖 🔻امام کاظم علیه السلام و صفوان جمّال 🔷داستان صفوان جمّال را شنیده اید. صفوان مردی بود كه- به اصطلاح امروز- یك بنگاه كرایه ی وسائل حمل و نقل داشت كه آن زمان بیشتر شتر بود، و به قدری متشخص و وسائلش زیاد بود كه گاهی دستگاه خلافت، او را برای حمل و نقل بارها می خواست. روزی هارون برای یك سفری كه می خواست به مكه برود، لوازم حمل و نقل او را خواست. قراردادی با او بست برای كرایه ی لوازم. ولی صفوان، شیعه و از اصحاب امام كاظم است. روزی آمد خدمت امام و اظهار كرد- یا قبلاً به امام عرض كرده بودند- كه من چنین كاری كرده ام. 🔶حضرت فرمود: چرا شترهایت را به این مرد ظالم ستمگر كرایه دادی؟ گفت: من كه به او كرایه دادم، برای سفر معصیت نبود. چون سفر، سفر حج و سفر طاعت بود كرایه دادم و الاّ كرایه نمی دادم. فرمود: پولهایت را گرفته ای یا نه؟ یا لااقل پس كرایه هایت مانده یا نه؟ بله، مانده. فرمود: به دل خودت یك مراجعه ای بكن، الآن كه شترهایت را به او كرایه داده ای، آیا ته دلت علاقه مند است كه لااقل هارون این قدر در دنیا زنده بماند كه برگردد و پس كرایه ی تو را بدهد؟ 👈گفت: بله. فرمود: تو همین مقدار راضی به بقای ظالم هستی و همین گناه است. صفوان بیرون آمد. او سوابق زیادی با هارون داشت. یك وقت خبردار شدند كه صفوان تمام این كاروان را یكجا فروخته است. 🔸اصلاً دست از این كارش برداشت. بعد كه فروخت رفت [نزد طرف قرارداد] و گفت: ما این قرارداد را فسخ می كنیم چون من دیگر بعد از این نمی خواهم این كار را بكنم، و خواست یك عذرهایی بیاورد. خبر به هارون دادند. ♦️گفت: حاضرش كنید. او را حاضر كردند. گفت: قضیه از چه قرار است؟ گفت من پیر شده ام، دیگر این كار از من ساخته نیست، فكر كردم اگر كار هم می خواهم بكنم كار دیگری باشد. هارون خبردار شد. گفت: راستش را بگو، چرا فروختی؟ گفت: راستش همین است. گفت: نه، من می دانم قضیه چیست. ▪️موسی بن جعفر خبردار شده كه تو شترها را به من كرایه داده ای، و به تو گفته این كار، خلاف شرع است. انكار هم نكن، به خدا قسم اگر نبود آن سوابق زیادی كه ما از سالیان دراز با خاندان تو داریم دستور می دادم همین جا اعدامت كنند. 📚مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 108/پايگاه شهید مطهری علیه السلام ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖امام کاظم علیه السلام و زن بدکاره ♦️مرحوم مجلسی نقل کرده است: که هارون، خلیفه مقتدر و بی‌حیای عبّاسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود). 🔷امام پیغام داد: «بَل انتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون(نمل:۳۶)؛ این شما هستید که با هدایای خود شادمان می‌شوید»؛ من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم. 🔶هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم، و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند.   🔖مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد. خادم به زندان رفت. با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب می‌گوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ، جریان را به هارون گزارش داد. 🔲هارون گفت: به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سحر کرده است، کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد. هارون پرسید: تو را چه شده؟   🔷گفت: خبر تازه‌ای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم این مرد مرتب نماز می‌خواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند می‌شود. به او عرض کردم: مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟ فرمود: با تو چه کار دارم؟ عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آورده‌اند. آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کاره‌اند؟!   🔶نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود، فرش‌های نفیس در آن گسترده بود و حوریه‌های بسیار زیبا با لباس‌های آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم. 👈با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد. هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟ گفت: نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم. ♦️هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد.   از او پرسیدند: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: عبد صالح (موسی بن جعفر علیهماالسلام) را چنین یافتم … . ✍راوی این داستان می‌گوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم (علیه‌السلام) رخ داد.   📚پایگاه عرفان /بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۳۸. علیه السلام ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14_DAHA527-Hashemi Nejad- tavazoe bozorgan_(www.Rasekhoon.net).mp3
491.3K
🔖 تواضع و فروتنی🔖 بدآنجا رسید دانش من که بدانم همی نادانم ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈ پای منبر استاد هاشمی نژاد👇 http://eitaa.com/joinchat/1107755021C6f97430499
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📕دینداری در آخر الزمان 🔸شیطان این را می داند که اجلش نامحدود نیست، لذا در آخرالزمان که نزدیک ظهور است سعی او بر این است که لغزشها را بیشتر کند و هر چه دارد رو می کند و این دورانی است که آن سختی ها بر آن شمرده شده است. ♦️ یکی از شاگردان آیت الله مرعشی نجفی که مرحوم اشتهاردی بودند که در حرم حضرت معصومه نماز می خواندند می گفتند آیت الله مرعشی در درس می فرمودند آقایان من صبح که از خانه بیرون می آیم خدا را به چهارده معصوم قسم می دهم که ظهر دیندار به خانه برگردم. چه بسا سرعت سقوط چقدر زیاد می شود. در روایت است که شخص صبح دیندار است و شب دینش را از دست می دهد و یا شب دیندار است و صبح دینش را از دست می دهد، به خاطر این است که عوامل سقوط زیاد است که اگر کسی مراقب نباشد از این جهت سقوط انسانها بسیار خواهد بود. 📚پایگاه برنامه سمت خدا ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖امید به رحمت خداوند : 🔻خیلی از افراد در حال یاس به خودکشی دست می زنند. در مکتب ما گفته شده که هیچ وقت از رحمت خدا ناامید نباشید. رحمت خدا خیلی گسترده است. امام علی (ع) به فرزندش امام حسین (ع) می فرماید: فرزندم، هیچ وقت گناهکار را از رحمت خدا ناامید نکن، چه بسا کسی که اعتکاف ( ثابت ماندن در کاری )به گناه کرده اند ولی عاقبت آنها به خیر می شود. 🔷 فردی به دیدن یکی از کارگزاران مامون رفت. دید که او روزه خواری می کند. پرسید که چرا روزه می خوری ؟ او گفت: من از آمرزش الهی مایوس هستم زیرا می دانم خدا من را نمی بخشد. من چندین سادات را به دستور مامون اعدام کرده ام. این جرم بزرگی است.پس من برای چه روزه بگیرم و نماز بخوانم زیرا دیگر خدا من را نمی آمرزد. ♦️آن فرد پیش امام رضا (ع) رفت و حرف کارگزار مامون را گفت. امام فرمود: گناه این حرف از گناه کشتن سادات بالاتر است. پس شما نباید ناامید باشید حتی اگر گناه بزرگی انجام داده باشید. ▪️ یکی از بزرگان فرمودند: شیطان هم در طاعات و هم در گناهان ما طمع دارد. شیطان بعد از اینکه ما را به گناه وادار کرد، می گوید که آب از سر تو گذشته است. اگر شیطان انسان را مایوس کرد کاملا بر او مسلط می شود. شیطان در عبادات ما را به غرور وا می دارد.  📚پایگاه برنامه سمت خدا علیه السلام ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖 پيرمرد حريص و هارون الرّشيد 🔻روزى هارون الرّشيد به خاصّان و نديمان خود گفت: من دوست دارم شخصى كه خدمت رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم مشرّف شده و از آن حضرت حديثى شنيده است زيارت كنم تا بلاواسطه از آن حضرت آن حديث را براى من نقل كند. چون خلافت هارون در سنه يكصد و هفتاد از هجرت واقع شد و معلوم است كه با اين مدّت طولانى يا كسى از زمان پيغمبر باقى نمانده، يا اگر باقى مانده باشد در نهايت ندرت خواهد شد. 🔷 ملازمان هارون در صدد پيدا كردن چنين شخصى بر آمدند و در اطراف و اكناف تفحّص نمودند، هيچكس را نيافتند بجز پيرمرد عجوزى كه قواى طبيعى خود را از دست داده و از حال رفته و فتور و ضعف كانون و بنياد هستى او را در هم شكسته بود و جز نفس و يك مشت استخوانى باقى نمانده بود. 🌹او را در زنبيلى گذارده و با نهايت درجه مراقبت و احتياط به دربار هارون وارد كردند و يكسره به نزد او بردند. هارون بسيار مسرور و شاد گشت كه به منظور خود رسيده و كسى كه رسول خدا را زيارت كرده است و از او سخنى شنيده، ديده است. 🔸گفت: اى پيرمرد! خودت پيغمبر اكرم را ديده‏اى؟ عرض كرد: بلى. ♦️هارون گفت: كى ديده‏ اى؟ عرض كرد: در سنّ طفوليّت بودم، روزى پدرم دست مرا گرفت و به خدمت رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم آورد. و من ديگر خدمت آنحضرت نرسيدم تا از دنيا رحلت فرمود. ▪️هارون گفت: بگو ببينم در آنروز از رسول الله سخنى شنيدى يا نه؟ عرض كرد: بلى، آنروز از رسول خدا اين سخن را شنيدم كه مى‏فرمود: يَشِيبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ «فرزند آدم پير مى‏شود و هر چه بسوى پيرى مى‏رود به موازات آن، دو صفت در او جوان مى‏گردد: يكى حرص و ديگرى آرزوى دراز.»(۱) 🔷هارون بسيار شادمان و خوشحال شد كه روايتى را فقط با يك واسطه از زبان رسول خدا شنيده است؛ دستور داد يك كيسه زر بعنوان عطا و جائزه به پير عجوز دادند و او را بيرون بردند. همينكه خواستند او را از صحن دربار به بيرون ببرند، پيرمرد ناله ضعيف خود را بلند كرد كه مرا به نزد هارون برگردانيد كه با او سخنى دارم. گفتند: نمى‏شود. گفت: چاره‏اى نيست، بايد سؤالى از هارون بنمايم و سپس خارج شوم! 😳زنبيل حامل پيرمرد را دوباره به نزد هارون آوردند. هارون گفت: چه خبر است؟ پيرمرد عرض كرد: سؤالى دارم. هارون گفت: بگو. پيرمرد گفت: حضرت سلطان! بفرمائيد اين عطائى كه امروز به من عنايت كرديد فقط عطاى امسال است يا هر ساله عنايت خواهيد فرمود؟ 🔶هارون الرّشيد صداى خنده‏اش بلند شد و از روى تعجّب گفت: صَدَقَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّى اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ؛ يَشِيبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشِبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ! «راست فرمود رسول خدا كه هر چه فرزند آدم رو به پيرى و فرسودگى رود دو صفت حرص و آرزوى دراز در او جوان مى‏گردد!» اين پيرمرد رمق ندارد و من گمان نمى‏بردم كه تا درِ دربار زنده بماند، حال مى‏گويد: آيا اين عطا اختصاص به اين سال دارد يا هر ساله خواهد بود. حرص ازدياد اموال و آرزوى طويل او را بدين‏ سرحدّ آورده كه بازهم براى خود عمرى پيش بينى مى‏كند و در صدد اخذ عطاى ديگرى است. ۱. در كتاب «أربعين» جامى طبع آستان قدس رضوى، ص 22، /مجموعه ورّام ابن أبى فراس به نام «تنبيه الخَواطر و نُزهة النَّواظر» طبع سنگى، ص 204 /با این مضمون در «خصال» صدوق، طبع اسلاميّه (سنه 1389) ج 1، باب الإثنين، ص 73، 📚نرم افزار کیمیای سعادت/علامه طهرانی معاد شناسى، ج‏1، ص: ۲۸ ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━