eitaa logo
مروج توحید
7.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
437 ویدیو
12 فایل
نشر سلسله جلسات سخنرانی علامه حمیدرضا مروجی سبزواری کانال تلگرام 👇 t.me/moravej_tohid کانال آپارات https://www.aparat.com/moravej_tohid_archive دانلود و نصب اپلیکیشن مروج توحید www.moravejtohid.com/app
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5825561986661877440.mp3
33.65M
🎙 جلسه بیست و پنجم در محضر 🆔 @moravej_tohid
4_5825561986661877441.mp3
30.71M
🎙 جلسه بیست و پنجم در محضر 🆔 @moravej_tohid
سلسله جلسات سخنرانی علامه حمیدرضا مروجی سبزواری کانال تلگرام 👇 ☘ t.me/moravej_tohid کانال آرشیو تلگرام 👇 ☘ t.me/moravej_tohid_archive آیدی اینیستا گرام 👇 @moravej_tohid آیدی آرشیو تصویری در آپارات 👇 www.aparat.com/Moravej_tohid_archivehttps://t.me/shams_sabzevari کانال ایتا ☘@moravej_tohid
⭕ ¤عشق مایه گرمی وجود انسان ...خیلی وقت ها بعضی ها حرف میزنند، صحبت میکنند، اما سردند (سرد) هیچ گرمی از اینها در قلب انسان ایجاد نمیشود، حرف ها خیلی حرف های عمیقی است، از فلسفه برایت میگوید از چه و چه برایت میگوید اما چنان این حرفها سرد هست، چنان سرد هست که در قلب انسان هیچگونه گرمی ایجاد نمیشود، اما یکی هم هست که خیلی حرفهای معمولی میزند (خیلی معمولی) ولی چنان این حرفها گرم است که آدم دوست دارد بنشیند و به این حرفها گوش بدهد. علتش چیست که بعضی ها سرد هستند؟ علت همین است که آتش عشق در درون وجود اینها نیست، قلب اینها از عشق او هیچ بهره ای ندارد، هیچ سهمی ندارد، هر چه هم که بنشینند و حرف بزنند فایده ای ندارد، از خدا بگویند، از قیامت بگویند، صدتا دلیل فلسفی بیاورند بر اثبات وجود خدا، اصلاً احساس نمیکنی که ذره ای از این حرفها در تو اثر میکند، اما بعضی ها گرم هستند، یک حرف معمولی میزند، همان حرف به دل انسان مینشیند، این به خاطر همین است، این عشق است که گرم میکند، خیال گرم نمیکند، عقل گرم نمیکند، استدلال های فلسفی گرم نمیکند، عشق است که گرم میکند، مایه گرمی وجود انسان عشق است... برگرفته از جلسه ۴۶ @shams_sabzevari
4_5920402251901308459.mp3
1.63M
ای چشمه آگاهی شاگرد نمی خواهی؟... 📝 @moravej_tohid
تفسیر بسیار زیبا؛ جامع وکامل بر 🍃همراهان گرامی لطفا تفسیرها را دنبال بفرمایید🌺🙏 🆔 @moravej_tohid 👇👇👇👇
🎙 جلسه هفتم در محضر 🔸دقیقه 5 عبادت های ما محصول محاسبات عقل ماست. (عقل، حساب می کند که برای رسیدن به لذت های اخروی باید عبادت کنی) 🔸دقیقه 7 حقیقت انسان، روح است. روح که خانه و... نمی خواهد، روح تابع آن است که به وطن اصلی خودش برگردد. واقعا کسانی که به مقام روحشان برمی گردند، از زندگی در دنیا وحشت دارند. روح، از عالم مجردات آمده، از پیش خدا آمده، از عالم انوار آمده. 🔸دقیقه 13 اگر واقعاً انسان به آن اصل خودش برگردد و به آن حقیقت خودش برگردد، به آن مقام روح خودش برگردد، بعد می بیند که نه دنیا او را اشباع می کند، نه بهشت و امثال اینها، فقط او را می خواهد. 🔸دقیقه 20 جهان بینی باید عوض شود. ما باید خودمان را حیوان نبینیم که به دنبال نیازهای حیوانی خودمانی باشیم. خودم را پرتویی از خدا ببینم. 🔸دقیقه 22 حقیقت خودمان را به شهود ندیده ایم. انسان واقعا باید خودش را به روحانیت ببیند تا خودشناسیش عوض شود. بعد معبودش هم عوض می شود. 🔸دقیقه 24 من کیستم؟ نظر دانشمندان غربی، توماس هابز : انسان گرگ انسان است. فروید : انسان، خوک است. داروین : انسان، میمون است. نیچه : انسان، ابر حیوان است. عرفای اسلامی می گویند : مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک اصلا خاک نیستم، موجود خاکی نیستم که تعریف می کنی، انسان خوک است و.... 🔸دقیقه 28 «علم آدم الاسماء کلها» تمامی کمالات خودش را در آدم اشراق کرد. 🔸دقیقه 28 میخانه در عرفان، یا عالم واحدیت است یا عالم احدیت است. 🔸دقیقه 34 عشق آدم به خداوند از همه ملائک بیشتر است. اگر آدم بتواند به مقام روحش برگردد به عشق خداوند دست پیدا می کند. 🔸دقیقه 38 ما خود حیوانی مان را داریم می پرستیم. خود حیوانی مان را قبله قرار داده‌ایم. پرستش چیست؟ یک چیزی را هدف قرار دهد واعمالی را برای رسیدن به آن انجام دهد. (این می شود عبادت) 🔸دقیقه 40 آثار تجلیات چرا به تجلیات، شراب می گویند؟ تجلیات، جهل و خرافات را از بین می برد. تجلیات، چون خیلی قوی هستند، بنای وجود بشری انسان را ویران می کنند. 🔸دقیقه 45 خوب است انسان، حداقل این درد به جانش بیفتد که من مسلمان نیستم. اگر مسلمانی از این است که حافظ دارد وای اگر از پس امروز بود فردایی 🔸دقیقه 47 انسان، توحید شهودی را از پیر می گیرد. https://eitaa.com/moravej_tohid/3408🆔 @moravej_tohid
اى کاش بر قبرت حرم سازیم امامم بر گنبدش پرچم بیافرازیم امامم آییم پابوس و تو را زوّار گردیم ما بى کسان هم لایق دیدار گردیم 🏴شهادت امام باقر (ع) تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیزار گردند از شهی شاهان اگر بویی برند زان باده‌ها که عاشقان در مجلس دل می‌خورند… https://eitaa.com/moravej_tohid/3420 🆔 @moravej_tohid
🎙 جلسه هشتم در محضر 🔸دقیقه 6 اگر انبیای الهی نبودند، انسان هیچ گاه در تفسیر کتاب وجودی خودش اصلا موفق نبود. 🔸دقیقه 8 عمق وجود انسان، یک حقیقت ربانی است. انسان در باطن وجود خودش رب است. مذهب بودا، نمی تواند انسان را به آنجا برساند که واقعا به مرتبه کشف اسماء الله در درون خودش برسد. 🔸دقیقه 9 کسی که واقعا می خواهد انسان را از قرآن دریابد، باید به مراتب بالای وجودی خودش رسیده باشد، به همین دلیل هم هست که قرآن می‌گوید : تعال (بیایید بالا) یعنی برای فهم قرآن در آن مراتب نازل وجود خودتان (حیوانی خودتان) توقف نکنید. 🔸دقیقه 10 انسان وقتی قرآن را از مرتبه ی پایین نگاه کند، چه بسا قرآن را پر از تضاد ببیند، پر از تناقض ببیند. فلاسفه برای عقل انسان 4 مرتبه قائل هستند. عقل بالقوه، عقل بالملکه، عقل بالفعل، عقل بالمستفاد 🔸دقیقه 16 عقل بالملکه فقط ظاهر را می بیند و از ظاهر تجاوز نمی کند. اکثر انسان ها در عقل بالملکه توقف می کنند. 🔸دقیقه 18 عقل بالفعل، همان است که قرآن به آن می گوید : اولو الالباب : صاحبان لب (لب یعنی باطن) 🔸دقیقه 19 «الشمس و القمر بحسبان» «5،الرحمان» «انا کل شیء خلقناه بقدر» «49،قمر» 🔸دقیقه 20 وهم، آن قوه ای است که فعالیت های انسان را در جهت بقای جسمانی تنظیم می کند. 🔸دقیقه 23 اگر انسان توانست این پوسته ی ظاهر را بشکافد، یک قدم به باطن بگذارد، یعنی به مرتبه ای که عقل بالملکه تبدیل به عقل بالفعل شود. اینجاست که انسان یک موجود باطن بین می شود. 🔸دقیقه 28 انسان وقتی که به مرتبه ی عقل بالفعل رسید این انسان موحد می شود. (اهل توحید) توحید همین است که همه چیز را در حقیقت خودش یک چیز می بیند. «الله نور السماوات و الارض» «35،نور» 🔸دقیقه 34 اگر انسان، یک روزی به آنجایی رسید که اگر به آسمان نگاه کرد، به درخت نگاه کرد، به آب نگاه کرد، به خودش، به انسان های دیگر نگاه کرد، در باطن اینها آن نور (او) را بتواند ببیند این انسان به مرتبه عقل بالفعل رسیده است. 🔸دقیقه 37 و براستی انسان، تا به مرتبه ی عقل بالفعل نرسد، از منیت و تکبر نمی تواند خارج شود. (هر چه می بیند فقط همین ظاهر است که می بیند، من چنین کردم، من چنان کردم، من را نمی تواند ذبحش کند، مگر به آن مرتبه ی عقل بالفعل برسد.) 🔸دقیقه 43 شیاطین جن و انس یعنی واقعاً بعضی انسان ها، شیطان هستند، نه اینکه صفت شیطنت دارند. شیطان کیست؟ شیطان کسی است که به مقام توحید نرسید. 🔸دقیقه 44 مشکل شیطان همین بود که باطن را ندید، ظاهر را دید. 🔸دقیقه 49 مقام نورانیت آدم را ملائکه هم، حتی ندیدند. ملائکه هم سجده نکردند، در آنها هم یک بویی از تکبر بود. 🔸دقیقه 52 ملائکه توبه کردند اما شیطان توبه نکرد. 🔸دقیقه 59 هر قرآن خواندنی که ارزش ندارد، «رب تال القرآن و یلعنه» https://eitaa.com/moravej_tohid/3424🆔 @moravej_tohid
عرفات مجمع اولیاء خداست... عرفات جایی است که امام زمان ﷺ و همه ی اولیاء خدا در آنجا حضور دارند. حضرت عیسی ﷺ در آنجا حضور دارد، حضرت خضرﷺ، حضرت ادریسﷺ و 360 نفر اوتاد و ابدال در آنجا حضور دارند. 💿 شرح حدیث معراج جلسه یک ▶️حضرت علامه مروجی سبزواری https://eitaa.com/moravej_tohid/3425 🆔 @moravej_tohid
هوالحکیم ... آتش وجود اولیا غیر از آتش های معمولی است .آتش های معمولی فقط میسوزانند و نیست میکنند و حیات را می برند و مرگ میاورند ، اما آتش وجود اولیا وجود دنیایی انسان را میسوزاند و وجود الهیش را آزاد میکند . ظلمت های وجود دنیاییش را می برند و نورانیت وجود الهی بدو میبخشند . حیات طبیعی و حیوانیش را میگیرند و به حیات الهی ارتقائش میدهند . باید دانست که آتش اولیا فقط قلب را میسوزاند . اما به شرطی قلب را میسوزاند که روی قلب کاملاً باز باشد و آتش به آن برسد . اما کسی که عمرش را در دنیا و به فکر دنیا و مشغول انجام کارهای دنیوی بوده و روی قلبش را لایه های بسیاری از غبارها و رسوبات دنیایی انباشته کرده است چگونه آتش میتواند آن را بسوزاند ، این بدان میماند که روی پنبه ای را مقداری خاک ریخته باشند ، در اینجا هر چه آتش را به پنبه نزدیک بکنند در پنبه نمیگیرد . عرفات محلی است که قلب انسان به آتش وجود اولیا و مخصوصاً حضرت قطب الاقطاب نزدیک میشود . اگر قلب حاجی کاملاً رویش باز باشد و حجاب و عایقی رویش ، یا اطرافش را نگرفته باشد ، در عرفات که محل جمع شدن انسان با اولیا هست و محل نزدیک شدن آتش وجود اولیا به قلب انسان ها است ، حاجی به ناگاه در خودش سوزشی عجیب ، نه از قِسم سوزش های دنیایی ، همراه با نورانیتی شدید را احساس میکند . عرفات برای حاجی باید بسان طور باشد برای موسی که همچنان که در وادی مقدس ، وجود موسی علیه السلام با آتش الهی تماس یافت و در اثر این تماس وجود دنیایی موسی علیه السلام سوخت و روحش آزاد شد و به مقام توحید رسید ... 📗برگرفته از (ص ۷۲۲ و۷۲۳ ) 📖اثر قلمی @allamedahr
4_5782940298879436098.mp3
3.83M
در عصر روز نهم امام زمان با جسمش در عرفه است... روح حج دراینست که انسان امامش را ببیندولی چرا ما نمی‌بینیم؟ ... برگرفته از جلسه هجدهم در محضر @moravej_tohid
هوالحکیم دعای عرفه ( توحید صدقین ) .. در عرفه نه اینکه بیرون حَرَم است ، انسان اول که میرود در خانه خدا طواف میکند ، آنجا محل فناست ، اگر حاجی حاجی باشد ( به معنای واقعی حاجی باشد ) وقتی که میرود و وارد مسجدالحرام میشود او در مقام فناست ، فنای در اسماء الله هست . خود مسجد الحرام مظهر مقام واحدیت هست ، آنجا حاجی فنای در خداست ( هیچی حالیش نمیشود ) مثل آدم های بیهوش هیچی نمیفهمد . یعنی اگر حاجی حاجی باشد مدتی که در حَرَم هست ، یعنی در مسجدالحرام هست ، هیچی حالیش نشود ، نه غذا بخورد ، نه آب بنوشد ، نه بخوابد ، یعنی نمیفهمد ( مثل آدمی که مست هست ، آنطور ) یک سکری دارد ، فنا شده است ، فنای فی الله شده است و هیچی حالیش نمیشود . چیزی که هست در باطن اسماء بر رویش تأثیر میکنند ، اسماء بر روحش تأثیر میکنند . بعد وقتی که در عرفات از حَرَم بیرون میاید ( چون عرفات در بیرون حَرَم هست ، تقریباً ۱۴ کیلومتری فاصله هست ) ، وقتی که از منطقه حَرَم بیرون میاید ، یعنی از حالت فنا بیرون میاید در مقام " صحو بعد المحو " است ، یعنی در عرفات به هوش میاید ، وقتی که به هوش میاید ، اسمائی که در خانه خانه خدا بوده و در مسجدالحرام بوده در روحش تأثیر کردند و ناخودآگاه در روحش اثر گذاشتند در آنجا به ظهور میایند . لذا اسماء را میبیند ، بعد خودش را میبیند ( خودش را می یابد ) بعد شروع میکند میگوید :  انت الذي مننت ، انت الذي انعمت ، انت الذي احسنت ، انت الذي اجملت ، انت الذي افضلت ، انت الذي اكملت ... لذا این دعایی که امام میخوانند مالِ عرفات هست ، عرفات مقام تفصیل واحد است ، یعنی آن حقیقت واحدی را که در مسجدالحرام گرفته است در عرفات از هم باز میشوند و آن اسمائی که در باطن انسان وارد شده است همه آشکار میشوند . اینست که مناجاتی که امام میکند مطابق حالش هست ، مطابق شأنش هست ( به طور مثال الان اگر کسی به ما بگوید که یک دعا بکن ، دعا میکنیم ، اما معلوم نیست که مناسب حال باشد ) مانند آدمی که در بیابان به سختی گرسنه هست ( خیلی شدید گرسنه هست ) او که نمیگوید خدایا به من پول بده ، میگوید خدایا به من نان بده و یا خیلی تشنه هست ، نمیگوید که خدایا به من لباس بده ، میگوید خدایا به من آب بده . دعا باید مقتضای حال باشد ... دعا باید از قلب بر زبان بجوشد ، شما اگر به امام حسین در مراسم حج بگویی در خود مسجدالحرام دعا کن ، شاید هیچ نگوید ، در مقام فناست دیگر ، زبان بند میشود ، محو است ، بعد که بیرون از حرم میاید ، میگویی دعا کن ، حالا میگوید :  انت الذي مننت ، انت الذي انعمت ، انت الذي احسنت ، انت الذي اجملت ، انت الذي افضلت ، انت الذي اكملت  نه اینکه خودش را یافته است ( خودش را می یابد به اضافه اسمائی که بر رویش تأثیر کرده است ) یعنی از مقام تجرید شهود به مقام شهود ناخالص آمده است ... (چون عارف در همه مقامات باید خدا را عبادت بکند ، هم در مقام جمع ، هم در مقام تفصیل و ... ) اگر انسان واقعاً بر روی خودش کار کرده باشد به حج که میرود اینها را می یابد ، یعنی در همان مدتی که در عرفات هست در آنجا کاملاً اسماء از مقابلش رژه میروند ، ظهور دارند و اسماء را می یابند ، آن ظهوراتی که اسماء بر رویش گذاشته اند آنها را در خودش می یابد ( کاملاً می یابد ) یعنی عرفات ( بحث عرفات را مفصل در اسرار حج آورد ه ایم ) روز مطالعه خودت هست ، در عرفات خودت را مطالعه بکنی ، ببینی در مسجدالحرام که بودی چکار شده است ، خدا با تو چه کرده است ، اسماء چطور بر رویت تأثیر گذاشتند ، اسمائی که بر رویت تأثیر گذاشته اند چه اسمائی هست ، که در همین دعای عرفه امام ( ع ) انگار دارد از اینها خبر میدهد ، همین اسمائی که امام علیه السلام بیان میفرمایند ، مثلاً آنجایی که میفرمایند : " انت الذي مننت " یعنی اسم منان بر رویش تأثیر گذاشته است ، " انت الذي انعمت " اسم منعم بر رویش تأثیر گذاشته است ، " انت الذي احسنت " اسم محسن بر رویش تأثیر گذاشته است ، " انت الذي اجملت " اسم مجمل ( یعنی زیبا کننده و یا جمیل ) ، " انت الذي افضلت " اسم مفضل ، " انت الذي اکملت " اسم مکمل ، " انت الذي رزقت " اسم رازق ، " انت الذي وفقت " اسم مُوَفِق ( یعنی توفیق دهنده ) ، " انت الذي اغنیت " اسم غنی ( یعنی غنی کننده ) ، " انت الذي سترتت " اسم ساتر ، " انت الذي غفرت " اسم غافر ، " انت الذي کفیت " اسم کافی ، " انت الذي هدیت " اسم هادی ، " انت الذی ایّدت " اسم مؤید ، " انت الذي نصرت " اسم ناصر ، " انت الذی شفیت " اسم شافی ، " انت الذي عافیت " اسم عافی " ، " انت الذي اکرمت " اسم مُکرم و همینطور ( همه این اسم ها ، امام که در مسجدالحرام بوده بر رویش تأثیر گذاشته است و حالا که میاید در وجودش " برای خودش " باز میشود و خداوند همه اینها را به او داده است ) . این اسماء وقتی که باز میشوند از ... ادامه مطلب👇
ادامه مطلب☝️ ... این اسماء وقتی که باز میشوند از طرف رب هست ، از طرف خودش هم میگوید :  " أَنا الَّذي أسـأتُ " من کسی هستم که گناه کردم " أَنا الّذي أَخْطأتُ " من کسی هستم که خطا کردم " أَنـا الَّذي هَمَمْتُ " من کسی هستم که اراده گناه کردم " أَنا الَّذي جهِلْتُ " من کسی هستم که جاهلم " أَنا الَّذي غفلْتُ " من کسی هستم که غافلم و ..‌. یعنی کمالات را به رب نسبت میدهد و نقص ها را به خودش نسبت میدهد ( هم وجود خدا برایش باز میشود و هم وجود خودش باز میشود ) . شما این دعا را که میخوانید ... اسماء اضافیست ، یعنی همینطور که خدا را نسبت به خودش میسنجد و خودش را نسبت به خدا میسنجد : " الهی و سیدی، الهی امرتنی و عصیتک " تو امر کردی ، من عصیان کردم ، یعنی تو آمِر هستی ، من عاصی هستم "  و نهیتنی فارتکبت نهیک " تو ناهی هستی من مرتکب هستم و همینطور ... باز میاید در اینجا که : " لا اِلهَ اِلا اَنتسبح انک اِنى کنتُ منَ الظالِمین " الاهی جز تو نیست و من ظالم هستم "لا اِله اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ المستغفِرین " تو الاهی ، من مستغفرم " لا اِله اِلا اَنت سبحانک اِنى کنت من الموحدین " هِی خدا و هِی خودش . " لا اله اِلا اَنت سبحانک اِنى " آنجا أنتَ ، اینجا إني ، تو - من " لا اِلهَ اِلاّ اَنت سبحانک اِنـّىکنت من الْوجلینَ " " لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الرَّاجینَ " تو الاه هستی ، من راجی ( امیدوار ) هستم و همینطور ... دعای عرفات دعایی هست که کثرت بر دعا حاکم است ، کثرت اسمائی بر دعا حاکم است تا میرود و اوج میگیرد تا ... این دعا دو قسمت است ، آن قسمت آخرش خیلی اوج گرفته است و رفته است " اِلـهى اَنـَا الفقیر فىغِناى فکیف لا اکون فَقیراً " من کسی هستم که در عین اینکه غنی هستم فقیرم ، در عین اینکه عالم هستم جاهلم و همینطور میرود تا میرسد به آن جاهایی که دیگر خیلی اوج میگیرد در ... این قسمت دومش را بعضی ها گفته اند مالِ دعای عرفه نیست ، خیلی مضامین عرفانی عجیبی دارد ، مثلاً میگویند عرفا ضمیمه اش کرده اند ، ولی بعید است ، چون مطالب خیلی متعالی هست ، نمیشود که کار بشر باشد " باید از زبان معصوم در بیاید " " عمیت عین لا تراک علیها رقیبا " " كيف يستدل عليك بما هو في وجوده مفتقرٌ إليك " چگونه استدلال شود بر تو از روی چیزی که محتاج توست ، یعنی میخواهد بفرماید که : ( برهان یا انی هست و یا لمی هست ) برهان انی یعنی از معلول به علیت پی ببری ، مثلاً فرض بکنید که من وارد این اتاق میشوم ، میبینم که هوای بیرون سرد است و تا میایم اینجا میبینم گرم است ولی منبع حرارت را نمیبینم ، فقط احساس میکنم گرم است " میگویم اینجا گرم است ، هر جا گرم باشد ، منبع گرما وجود دارد ، پس در این اتاق منبع گرما هست ( یعنی از معلول به علت پی بردم ، از گرما به منبع گرما پی بردم ) این یک نوع ( این را برهان انی میگویند ) و نوع دیگری هم برهان لمی است ، لمی از علت به معلول میرسی ، یعنی مثلاً فرض کنید که من در بیرون آتشی را میبینم ( گرمایش را احساس نمیکنم ) فقط در بیرون میبینم که آتشی هست ، میگویم در آنجا آتش هست و هر جا آتش باشد گرما هم هست ، پس در آنجا گرما هم هست " اینجا از علت به معلول پی بردم ، از آتش به گرما استدلال کردم " . برهان انی خیلی برهان مرتبی نیست ، چرا ؟ برهان انی یعنی اینکه از روی عالَم به وجود خدا استدلال بکنیم ( بگوئیم که عالَم اینطور هست و اینطور هست ، پس یک خدایی دارد ) این برهان خیلی برهان محکمی نیست ، چرا ؟ چون وقتی که انسان به خدا شک دارد ، در علت شک دارد ، یعنی در معلول هم شک دارد ( بعد چطور از روی معلولی که مشکوک هست به خدا برسی ) " فرض اینست که ما بر خدا شک داریم " و میخواهیم خدا را اثبات بکنیم و میاییم از روی عالم ... وقتی که بر خدا شک داریم که علت هست ، شک در علت ، یعنی شک در معلول ، یعنی ناخودآگاه ما بر معلول هم شک داریم ( بر عالم هم شک داریم ) چطوری از عالَمی که شک داریم میخواهیم به خدا برسیم ؟ ( نمیشود ) . اینست که میفرماید چگونه استدلال به این موجودات بکنیم ، چگونه استدلال شود بر تو به چیزی که او در وجودش محتاج به توست ( ما بیائیم بر وجود خدا به چیزهایی استدلال بکنیم که آنها در وجودشان محتاج به تو هستند ) ، نمیشود . منطقیون یک عبارتی دارند که میگویند : معرف باید اجلی از معرف باشد ، یعنی شناسنده باید از شناخته شده قویتر باشد ، مثلاً ... شما اگر بخواهید از روی دنیا خدا را بشناسید باید دنیا جلی تر باشد ، در حالی که نیست ، دنیا فقیر هست ، عالَم فقیر هست . كيف يستدل عليك بما هو في وجوده مفتقرٌ إليك چگونه استدلال شود بر وجود تو به چیزی که او در وجودش محتاج به توست ... اینها مضامینی هستند که هر کس قبول نمیکند ، ( این توحید صدقین میشود ، توحید صدقین انگار اینکه از خدا ، خدا را بشناسی )... ادامه مطلب👇
ادامه مطلب☝️ ... ( این توحید صدقین میشود ، توحید صدقین انگار اینکه از خدا ، خدا را بشناسی ) اینجا خیلی اوج میگیرد :  ايكون لغيرك من الظهور ما ليس لك، حتى يكون هو المظهر لكَ آیا غیر از تو ظهوری دارد تا آن غیر بخواهد ظاهر کننده تو باشد ؟ خیر ، مثلاً ... یعنی تو پنهانی ، ما از روی موجودات تو را ظاهر بکنیم ، چنین چیزی نمیشود ، اصلاً اینها ظهور ندارند . " متى غبت حتى تحتاج إلى دليل يدلّ عليك ؟ " تو کی غایب بودی تا محتاج دلیل باشی ... " ومتى بعدت حتى تكون الْآثار هي الَتي توصل اِلْيْكَ " تو کی دور بوده ای تا اینکه آثار بخواهند ما را به تو نزدیک کنند ، ما از روی آثار به تو نزدیک بشویم ، تو کی از ما دور بودی " عميت عين لا تراكَ عليها رقيباً " کور باد آن چشمی که تو را مراقب خودش نمیبیند . خیال میکند تو خوابی و نمیبینی ، تو دوری و ما را نمیبینی . " وخسرت صفقةُ عبد لم تجعل له من حبّكَ نصيباً " زیان کرد آن بنده ای که ، حب تو را ( عشق تو را ) سرمایه خودش قرار نداد ... صَفقه ، یعنی سرمایه ... یعنی هر کس در این دنیا یک سرمایه ای از عشق تو دارد سود کرده است ، حالا برود و همه دنیا هم برای او باشد ، همه بهشت برای او باشد ، این ضرر کرده است .  إِلهی أَمرت بالرجوع إِلی الآثار فأَرجعْنی إِلیْک بکسوة الاءَنْوار خدایا تو ما را رجوع کردی که به آثارت مراجعه بکنیم ، در قرآن زیاد دارد که رجوع کنید ، بروید و دریاها را ببینید ، خورشید و ماه را ببینید ، ما را به آثار رجوع دادی ، اما مرا به سوی خودت رجوع بده با پوشاندن نور خودت ، یعنی از نور خودت در قلب یک چیزی قرار بده که من دیگر دنبال آثار نروم و از روی نور تو بر خود تو استدلال بکنم ( این همان برهان صدقین میشود ) که برهان صدقین از خدا بر خدا استدلال میکنند ... " و هدايةِ الْإستبصار،حتىٰ‌ أرجع إليْكَ منها كما دخلتُ إليكَ منها مصون السر عن النظر إِليها " آنچنان مرا به سوی خودت حرکت بده که من مصون بمانم از اینکه ذره ای به آثار توجه کنم ، ذره ای به این دنیا توجه کنم ، یعنی دنیا حتی به این نمی ارزد که با آن خدا را اثبات بکند ، با اینکه دنیا دنیای خوبی است ، یعنی انسان بخواهد از روی دنیا خدا را اثبات کند خوب است ولی میفرماید همین را هم نمیخواهم ، چنان مرا قرار بده که سرِّ من و روح من محفوظ بماند از اینکه بخواهم به دنیا نظر بکنم و بخواهم از روی دنیا تو را اثبات بکنم . " ومرفوع الهمة عن الإعتماد عليها " " إِلهي هذا ذلي ظاهر بين يديك " این ذلت من هست که ظاهر است بین دو دست تو و " و هذا حالي لا يخفى عليك منْك أَطلب الوصول إِلَيْكَ " میخواهم که به سوی خودت برسم و به خودت استدلال میکنم بر خودت . برهان صدقین همین هست ، نه از معلول به علت استدلال میکنند و نه از علت به معلول استدلال میکنند ، از خود خدا بر خود خدا استدلال میکنند ... "  بكَ‌ أستدل عليْكَ؛فاهدنى بنوركَ‌ إليك " پس تو هم با نورت مرا هدایت کن ، نه با استدلال و برهان و آیات و ... خیر ، اینها را نمیخواهم ، چیزهایی که فیلسوفان با آن ... تو نور خودت را در قلبم قرار بده ( آفتاب آمد دلیل آفتاب ) ... یک نوری در قلبم قرار بده که من از نور تو بر خود تو استدلال بکنم و دیگر دنبال این و آن نروم . " فاهدنى بنوركَ‌ إليكَ‌ " و تا به آخر که اوج میگیرد ... چون مضامین خیلی عرفانی هست ، بعضی ها گفته اند که این قسمت دعا مالِ امام حسین نیست و عرفا نوشته و ضمیمه کرده اند ، در حالی که حرف ، حرفِ ... متأسفانه اینطور هست که وقتی کلمات ائمه اوج میگیرد و آن حالات عرفانی شدید ، یعنی آن حالت های فنا ، در حالت های ... کلماتی از آنها صادر میشده ، بعد میگویند اینها مالِ ائمه نیست ، مثل اینکه ائمه باید همیشه حرف های سطح پائین ... مثل کتاب مصباح الشریعه از امام صادق ع خیلی مضامین عرفانی عجیب ... این کتاب را هم میگویند مالِ امام صادق نیست و عرفا نوشته اند و به امام صادق ع بسته اند ، در حالی که کلمات چیزی هست که نمیشود مالِ آدم معمولی باشد ( یک فیلسوف این کلمات را بگوید ، چنین چیزی نمیشود ) . نظرم از نقل این حرفها این بود که شما در دعای عرفه کاملاً میبینید که امام خودش را در مقابل خدا تفصیل ... خصوصیت وادی عرفات همین تفصیل یافتن ، اینکه انسان ظهور اسماء را بر خودش مشاهده بکند ، این تجرید تخلیص نیست ، این برای امام عیب نیست ( برای ما عیب است ) ، برای کسی که در سفر سوم هست عیب نیست ، برای کسی که به سوی خدا میرود ( به وادی توحید رسیده است ) کثرات را میبیند ، در بطن کثرات خدا را میبیند و یا خودش را میبیند ، خدا را نسبت به خودش رازق میبیند که پای من در اینجا وسط هست . اگر انسان رفت و در وادی فنا افتاد و در آنجا دیگر هیچی را ندید ، این میشود تجرید شهود ... برگرفته از جلسه۳۴
4_5931288795700792007.mp3
1.09M
اکثر انسانها در عمرشان عید قربان ندارند، چون نمی توانند به این مقام کشتن نفس برسند، علامتش هم این است که اگر کسی واقعاً... 🌷درمحضرعلامه مروجی 💿برگرفته از جلسه ۱۸۳ https://eitaa.com/joinchat/3712155675C116f264dc3 🆔 @moravej_tohid
⚡️نفس میکش جهانی زنده کن .... اکثر انسانها در عمرشان عید قربان ندارند، چون نمی توانند به مقام کشتن نفس برسند، عید واقعی هر انسانی وقتی‌ست که نفسش کاملا کشته شود، کسی که به مقام کشتن نفس رسید ، در دنیا زندگی می کند ولی هیچ میلی به دنیا وبوی دنیا و مقام و منصب آن ندارد و علاقمند به آن‌طرف است ، مرگ را دوست دارد ،چون مرگ پلی است که انسان را به لذتها و حیات واقعی آن‌طرف و به نور می‌رساند ... 💿برگرفته از جلسه ۱۸۳ 🌥 https://eitaa.com/joinchat/3712155675C116f264dc3 🆔 @moravej_tohid
در محضر مبحث همراهان گرامی لطفا جلسات را دنبال بفرمایید. 🆔 @moravej_tohid 🔽🔽🔽🔽🔽
4_5825561986661877442.mp3
28.73M
🎙 جلسه بیست و هفتم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid