توحید صدوق جلسه ۶۴.mp3
23.26M
🎙#شرح_توحید_شیخ_صدوق جلسه شصت و چهارم
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد.
🆔 @moravej_tohid
... یک سری افراد بودند که پای درس ایشان می رفته اند که اینها مجذوبین درس ایشان بوده اند ... چه آتشی بوده این انسان که وقتی به جان بعضی ها می افتاده ... آن درویش می آمده سرش را بر روی زانوی حاجی میگذاشته ... میرود بالای پشت بام ... خودش را پرتاب میکند و یا آن سید عبدالغفور جهرمی خودش را آتش میزند ...یک شاعر هم بوده ... میرود در تبریز با تیغ خودش را میکشد ... یک شاعر دیگر هم بوده ، او هم بنده خدا دربه در میشود ، میرود در جنگلهای مازندان دربه در میشود و دیگر پیدایش نمیکنند ، یک میرزا حسن قزوینی هم بوده که در دریا خودش را غرق میکند ، اینها همه ...
... این انسان چه بوده ، عجیب بوده ، چه آتشی بوده که وقتی به جان اینها می افتاده ، اینها اصلاً نمی فهمیده اند ...
برگرفته از جلسه ۱۶ مثنوی
#علامه_مروجی_سبزواری
@moravej_tohid
تبعیت از رسول خدا ۱.m4a
18.36M
تبعیت از رسول خدا ۱ - حقیقت ولایت
عرفان یعنی اتصال روحانی
خدا چه کسانی را دوست دارد ؟!
عشق محصول اتصال وجودی است
عالم در حال تکمیل شدن است
زمین امروز ما، زمین صد سال قبل نیست
عالم در یک حرکت جوهری در حال کامل شدن است
عالم آفرینش چون مادری است که هرچه کامل تر و قوی تر شود نوزادان قوی تری متولد می کند. در یک مقطعی از زمان عالم آفرینش به اوج قدرت و کمال خودش رسید. از اول تا آخر فقط یک نفر در عالم پیدا شد که …
#شیخ_حمید_رضا_مروجی_سبزواری
🆔 @Moravej_tohid
جریان عرفان در شیعه....mp3
15.83M
...جامع الاسرار از مرحوم سید حیدر آملی ، از کتابهای خیلی عمیق و ریشه دار در علم توحید " یعنی میشود گفت این کتاب از گنج های شیعه...
...سید حیدر آملی هم رسماً شیعه هست و هم در علم توحید به سبک ابن عربی نگارش... یعنی توحید ابن عربی را پیاده کرده است ، چون در مشرب های توحیدی... ما خدمت شما ۳ مشرب از مشرب های توحیدی را معرفی کردیم ، یکی مشرب مشائین و متکلمین اولیه که بنا بر کثرت وجود هست ، یکی مشرب صدرالمتألهین شیرازی هست که بنا بر وحدت وجود هست و یکی هم مشرب عرفا هست که بنابر بر وحدت موجود هست(که یک موجود بیشتر در عالَم نیست که او هم خداست ، همان وجود مطلق)که... البته این حرف نه اینکه مال عرفای اسلام باشد و یا مال ابن عربی باشد ، این از خیلی قدیم...
...اما اول کسی که شیعه هست(و نمیشود بحثی در این کرد)این بحث را مطرح کرد ، مرحوم سید حیدر آملی هست که در همین جامع الاسرار بحث وحدت موجود را دیگر علناً مطرح کرد و... در شیعه هر چه در مورد ابن عربی بگوئیم ، دیگر در اینجا... مضافاً بر اینکه سید حیدر آملی یک خصوصیت دیگری هم که داشت(فقیه هم بود)...
جلسه اول شرح_جامع_الاسرار
#علامه_مروجی_سبزواری
@moravej_tohid
💎📖💎📖💎📖💎📖💎
#هوالحکیم
#خلاصه_شرح_داستان_اول_مثنوی
#مقدمه_قسمت_سیزدهم
اشتباه است اگر گمان کنیم مولوی هفتصد سال پیش کتابی را نوشت و از دنیا رفت و امروز ما هستیم و چندین هزار بیت شعر که در بحر سروده شدهاند، و دیگر هیچ. چنانکه اشتباه است اگر گمان کنیم رسول خدا (ص) هزار و چهارصد سال پیش قرآن را آورد و با ارتحالش از این دنیا، وجودش از بین ما جمع شد و پر کشید و رفت و امروز ما هستیم و کتابی با شش هزار آیه.
بله مسلّماً و قطعاً روح رسول عزیز در باطن این کتاب حضور دارد و انسان خوشبخت و بختیار اوست که هرگاه قرآن را میگشاید روح آن عزیز و آن سرور با او صحبت کند و آیات قرآن را از او بشنود.
رسول خدا به دو جور قرآن را برای مردم قرائت میکرد؛
یکی با همین زبان معمولی، و دیگری با زبان قلبش. آنگاه اکثر و کثیر مردم آیاتی را از ایشان میشنیدند که ایشان با زبان معمولی خود تلاوت میکرد، و اگر در میان همۀ مردمان آن روز پنج یا ده یا پانزده و یا نهایتاً بیست نفر پیدا میشدند که قرآن را با گوش قلب خود، از زبان قلب ایشان میشنیدند.
البته آن زبان معمولی که تکه گوشتی است در دهان در هزار و چهارصد سال پیش خاموش شد و دیگر نطقی نکرد، اما زبان روح ایشان همچنان زنده است و مرتب دارد آیات قرآن را تلاوت میکند و امروز هم افراد اقل و قلیلی هستند که دارند با گوش قلب خود از زبان روح ایشان میشنوند، و اینها هستند که از سعادت واقعی برخوردارند. اینهایی که امروز هم که قرآن میخوانند اگرچه زبانشان آیات را تلاوت میکند، گوش قلبهاشان بر دهان روح آن عزیز است و همان آیاتی را که با زبانشان تلاوت میکنند با گوش قلبشان از زبان روح ایشان میشنوند.
بلاتشبیه، و بدون اینکه ذرّهای قصد تشبیه مثنوی را با قرآن داشته باشیم، چراکه او کلام خداست که از زبان پیامبرش که زبان او زبان خداست و صاحب ولایت مطلقه است جاری و صادر شده است، و این از زبان یک ولیّ خداست و صاحب ولایت مقیده است جاری و صادر شده، و هرگاه محدود را در مقابل نامحدود بگذاری و و مقید را در مقابل مطلق بنهی این محدود و مقید تبدیل به صفر میگردد (این یک قاعدۀ ریاضی هم هست که هر عددی که در مقابل بینهایت قرار میگیرد، صفر میشود و ارزش عددی او برابر صفر میگردد) . ولی به هرحال مثنوی نیز از جهتی که محصول کشف است، با قرآن سنخیت دارد با این تفاوت که قرآن کشف تام ولیّ مطلق است، و مثنوی کشف ناقص ولیّ مقید است.
بنابراین مولوی مثنوی را با دو زبان سروده، یکی همین زبان معمولی که گوشت پاره است در دهان، و دیگری با زبان روحش. آنچه بر زبان معمولی او جاری شد همین ابیات است که در دسترس هرکسی هست حتی آدم کافر. آن زبان در سال ۶۷۲ قمری بسته شد و از نطق افتاد، اما زبان روح او همچنان باز است و ناطق و گویا است.
چرا که اسرار و حکمتهایی که در مثنوی وجود دارد از لوح محفوظ بر روح مولانا نازل میشد و زبان روح آنها را میگفت و تنزل میداد بر زبان جسم و این مثنوی پدید آمد. پس آنچه را که زبان جسمانی مولوی بیان میکرد ترجمان آن چیزهایی بود که زبان روح بیان میکرد.
چون روح آدمی حقیقتی است ماورای زمان و مکان، پس منحصر در قرن هشتم نیست و این زبان فقط در مدت پانزده سال که مولوی مشغول سرودن مثنوی بوده فعال نبوده، بلکه زبان روح تا ابد ناطق است و لذا امروز هم همان زبان دارد میسراید و دارد آن اسرار و حکمتها را بیان میکند. منتهی چه کسی میتواند بیانات روح مولانا را بشنود، مسلّما کسی که خودش به مقام روح رسیده باشد و گوش روحش باز شده باشد و مولانا به چنین کسی میگوید: بشنـــو!
💎📖💎📖💎📖💎📖💎
#خلاصه_شرح_داستان_اول_مثنوی
🆔 @moravej_tohid
منازل السائرین جلسه ۷۴.mp3
32.19M
🎙#تفسیر_منازل_السائرین جلسه هفتاد و چهارم
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد.
🆔 @moravej_tohid
هوالحکیم
☆مراتب ساقی گری
☆واسطه های فیض
... ساقی در مرتبه اول خداوند هست که فرمود :
سوره انسان ، آیه ۲۱
سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً
که خداوند در این آیه خودش را به عنوان ساقی معرفی میکند " سَقاهُمْ " ، یعنی خداوند ساقی گری کرد ، یعنی چشاند ، خود ساقی هم به معنای چشاننده هست ، یعنی کسی که به کسی آب میدهد و یا شراب میدهد ، این را ساقی میگویند ، سقّا هم از همین ماده هست .
لذا اصل ، اولاً و بالذات ساقی ، خداست ، منتها در مرتبه بعد انسانهایی هست که خداوند تجلیاتش را از راه آنها به جانهای ناقص میرساند و آنها را کاملشان میکند " تکمیلشان میکند " که معروفند به پیران طریقت ، مشایخ طریقت و امثال اینها ، که وجود اینها انگار آیینه ای هست که تجلی را ضعیفش میکند ، چون تجلی بخواهد مستقیماً از خداوند بر جان ناقص وارد بشود ، آن را ...
خود مولانا هم میگوید :
پس به هر دوری ولییی قائم هست
آزمایش تا قیامت دائم هست
که میگوید بین مهدی و ما هفتصد پرده هست ، منظورش از پرده ( یعنی انسان ) ، فرض کنید که مثلاً درجه وجودی امام مهدی " علیه السلام " را ۱۰۰ بگیریم ، یک نفر مادون ایشان هست که ۹۹ درجه وجودی دارد ، یکی ۹۸ ، یکی ۹۷ و همینطور تا یک .
حالا ایشان میگوید ۷۰۰ ، ایشان را ۷۰۰ بگیرید ، مادونش ۶۹۹ ، ۶۹۸ و همینطور .
آنوقت هر انسانی که او استعداد برای سلوک داشته باشد ، او با توجه به ظرفیت وجودیش با یکی از این ۷۰۰ مرتبه اتصال پیدا میکند .
مثلاً یکی هست ظرف وجودیش ۱۰ هست ، این با آن ولییی که از ۱۰ درجه وجودی برخوردار هست ، با او تماس میگیرد و آن تجلیات مهدوی را از وجود او میگیرد ، یعنی ۶۹۰ مرتبه ضعیف میشود تا به جان او برسد . یک مثالی هم همانجا میزند ، سبزی را مستقیم روی آتش بگیری میسوزد و یا گوشت را مستقیم روی آتش بگیری میسوزد ، شما میایی و حجاب قرار میدهی ، یعنی در داخل یک دیگ میندازی و آب هم میریزی ، یعنی ۳ تا حجاب هست ، یکی حجاب هوا ( فاصله ای که بین آتش و دیگ هست ، اینجا آتش تا به دیگ برسد ضعیف میشود ) یکی هم حجاب خود دیگ و یکی هم حجاب آب هست ، از ۳ تا حجاب آتش به این دیگ میرسد و این گوشت را میپزد .
میگوید انسانها هم اینطور هستند ، نمی توانند تجلیات امام را ... که امام مثلاً ۷۰۰ درجه وجودی ، وجود دارد ، او اگر بخواهد مستقیم بر یک نفر ...
بله ، آن کسی که ۶۹۹ هست ، او مستقیم از مهدی تجلیات را میگیرد ، اما کسی در ۶۹۸ هست ، باید حتماً واسطه باشد ، اویی که ۱۰ درجه وجود دارد ، حتماً باید ۶۹۰ درجه واسطه باشد ، یعنی ایشان تجلیاتش را به شخص بعدی میفرستد و بعدی به بعدی و همینطور میاید تا ضعیف میشود ۱۰ درجه و از او وارد وجود این آدم میشود .
اینست که هر کسی نمی تواند مستقیم تجلیات را از خداوند بگیرد ( میسوزد ) ، اینست که باید ضعیف بشود .
ساقی بعد از خدا اولیایی هستند که خداوند از طریق اینها تجلیاتش را بر جانهای ناقص ( ولی البته مستعد ، مستعد سلوک ، مستعد سیر قلبی ، سیر انفسی ) وارد میکند و اینها را کم کم ، همینطور هِی بالا میاوردشان تا خلاصه به اصل مطلب برساندشان ( اینها را تحویل امام بدهد ) تا مرحله استبصار اینها را برساند ( مستبصر بشوند ) ، چشمشان به امام بیفتد ( نه امام بیرونی ) یعنی آن نور امام که در باطن همه ما هست و انسان در قلبش ببیند که نور مهدی از شرق قلب او طلوع کرد ( اینجا دیگر کار ولی تمام میشود ) دیگر دستش را به دست امام میدهد ، دیگر همینطور " او که میرفت ، مرا هم به دل دریا برد " ، آن رودخانه با عظمت امام که دارد به سوی دریا میرود .
اینست که ساقی منظور چنین کسانی هستند ، اگر میگوید مُغ ، اگر میگوید مثلاً پیر مغان ( همینجا هم میگوید ) ، اینها همه بر روی همین هست ، همین اولیایی هستند که اینها واسطه در فیض هستند ...
برگرفته از جلسات تفسیر_حافظ
#علامه_مروجی_سبزواری
@moravej_tohid
#متن_پیاده_شده_از_فایل_صوتی
کرامات بر روی حساب....mp3
4.75M
...چون اینها خویِ خدایی دارند ، مثلاً اینکه میتواند طی الارض بکند و به مکه (حج) برود ، اما اینکار را نمیکند ، میرود ثبت نام میکند "صبر میکند" تا نوبتش بشود . اینست که کار باید از مجرای علت و معلولی خودش جلو برود ، بسیاری از اولیاء خدا قدرت هایی دارند ، منتها ظهور نمیدهند (استفاده هم نمیکنند) ، بنا نیست که استفاده بکنند ، مگر خود امام حسین...
...خلاصه همه عالم در اختیار آنهاست ، بالاخره مسئله "رد الشمس" مسئله کوچکی نیست... شما دقت بفرمائید که خورشید برگردد ، میدانید تمام محاسبات منظومه شمسی...
...قابل توجه بعضی ها که خیلی دقت میکنند که این خلاف شرع نیست که حضرت نمازش را نخواند (نخواند دیگر) به خاطر اینکه حضرت رسول سرش بر روی زانویش بود... رویشان نمیشود ، وگر نه میگویند حضرت علی هم خلاف شرع کرد" بعضی ها خیلی در این مسائل دقت دارند"...
...بنابراین این انسانها این قدرت ها را دارند ، اینطور میتوانند در عالم هستی تصرفات عجیب بکنند "اما نمیکنند" ، قرار نیست که...
...اگر ما میبینیم که در بعضی جاها معجزاتی از اینها صادر میشد ، این به خاطر این بود که...
برگرفته از جلسه ۱۰ خلقت_آدم
@moravej_tohid
#فایل_صوتی_کوتاه
💎📖💎📖💎📖💎📖💎
#هوالحکیم
#خلاصه_شرح_داستان_اول_مثنوی
#مقدمه_قسمت_چهاردهم
پیش از این در اینباره بحث شد که در دفتر پنجم و ششم، مولانا در آخر مراتب اطلاق و فنا بوده است، اما آیا از این سفر بیرون آمد و سفر سوم را که سفر از فنا به بقاست، آغاز کرده بود؟
اگر ما از مثنوی فاصله بگیریم و به دیوان غزلیات مولانا نزدیک شویم، ناگاه مواجه میشویم با یک شخصیت پر شور و پرهیجان که چنان در تحت جذبات ربوبی از خود بیخود میشود که مرتب مجالس سماع تشکیل میدهد و بی اعتنا به متعصبان و متشرعان، قوالان و نوازندگان را به مجلس خود میخواند و به پایکوبی و دست افشانی میپردازد.
این حالات به حالات یک آدم در فراق مانده نمیماند.
ثانیاً غزلیات او دارای یک ریتم شاد و مهیج است و انسان را به وجد و سرور میآورد، درست برخلاف غزلیات حافظ و سعدی که همواره بوی فراق از آنها میآید.
ثالثاً در غزلیاتش، به نمونههایی برمیخوریم که تصریح دارد بر اینکه سفر سوم را طی کرده و از فنا به در آمده و از بیهوشی به هوش آمده و اکنون در طی سفر چهارم است و از نزد حق، با وجودی به اندازۀ حق باز گشته و آمده تا دیگران را نیز در رسیدن به چنین شخصیتی یاری کند.
نمونهای از این اشعار که قبلا نیز ذکر کردیم و با عبارت باز آمدم شروع می شد؛
باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من بگفتار آمدم ...
در اینجا صریحاً اشاره میکند به اینکه باز آمدم. انسان دوبار از سوی خدا به این دنیا میآید. بار اول مربوط به همۀ موجودات است که خداوند آنها را از مقام عرش یا همان علم خود تنزل داده و به این دنیا میآورد.
این را نمیگویند باز آمدم. زیرا این کلمه را در جایی بکار میبرند که انسان از اینجا به پیش خدا رفته و دوباره آمده باشد.
بلکه یک آمدن دیگر هست که مخصوص سالکان است. آنها که سفر اول و دوم را طی کرده و به خدا رسیدند و صاحب ولایت شدند و حالا در سفری دیگر «باز میآیند» تا انسانها را یاری کنند، و برای همین میگوید بهر تو غمخوار آمدم.
و یا در این جا مولانا صریحاً مقام ولایت خود را بیان میکند:
ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم
ای مطربان ای مطربان دفّ شما پر زر کنم
ای تشنگان ای تشنگان امروز سقّایی کنم
وین خاکدان خشک را جنت کنم کوثر کنم
ای بیکسان ای بیکسان جاء الفرج جاء الفرج
هر خستۀ غمدیده را سلطان کنم سنجر کنم
ای کیمیای کیمیا در من نگر زیرا که من
صد دیر را مسجد کنم صد دار را منبر کنم
ای کافران ای کافران قفل شما را وا کنم
زیرا که مطلق حاکمم مؤمن کنم کافر کنم
تو نطفه بودی خون شدی وانگه چنین موزون شدی
سوی من آ سوی من آ تا زینت نیکوتر کنم
من غصه را شادی کنم گمراه را هادی کنم
من گرگ را یوسف کنم من زهر را شکّر کنم
تا اینجا سه مؤید آوردیم بر اینکه مولانا قطعاً در سفر چهارم بوده است. او به مقام فنا رسیده و در آنجا به اسرار عالم اسماء، عالم ربوبیت، عالم الوهیت، و عالم هوهویت دست یافته است.
ما مؤید چهارمی هم داریم بر اینکه مولانا یک عارف کامل بوده نه ناقص. کسی که در عالم فنا بماند ناقص است و اجازۀ تربیت مرید ندارد و شیخش به او چنین اجازهای نمیدهد. اما میبینیم که او خود مریدانی داشته مثل صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلپی. پس معلوم میشود که او از فنا بیرون آمده و پس از به خود آمدن بسوی خلق برگشته و با هشیاری کامل به تربیت شاگرد پرداخته است.
💎📖💎📖💎📖💎📖💎
#خلاصه_شرح_داستان_اول_مثنوی
🆔 @moravej_tohid
ندای درون انسان.mp3
2.21M
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
#فایل_صوتی_کوتاه
🆔 @moravej_tohid
برگرفته از جلسات تفسیر منازل السائرین
...سالک موفق کسی هست که به آن عین ثابتش دست پیدا بکند ، به آن نسخه اصلی دست پیدا بکند ، وقتی دست پیدا کرد کارش راحت میشود .
به عبارت دیگر بتواند به سِرُّالْقَدَر خودش دست پیدا بکند ( البته این زحمت میخواهد ، خیلی خلوت میخواهد ، مجاهدت میخواهد ، ریاضت میخواهد ) که اینقدر انسان حجاب ها را کنار بزند که روح پرواز بکند و برود به آن نسخله اصلی وجودش دست پیدا بکند ..
استاد واقعی هم چنین استادی هست که بتواند سِرُّالْقَدَر شاگرد خودش را بفهمد و در همان مسیری که باید سلوکش ادامه پیدا بکند ، در همان مسیر هدایتش بکند .
البته اینها آدم های قوی هستند ( کبریت احمر ) هستند .. که به عین ثابت ، به سِرُّالْقَدَر شاگرد خودش بتواند دست پیدا بکند ...
برگرفته از جلسه ۳۶ منازل_السائرین
@moravej_tohid
خلقت آدم جلسه ۲۲.mp3
20.05M
🎙#خلقت_آدم جلسه بیست و دوم
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد.
🆔 @moravej_tohid
دو بُعد موجودات عالم....mp3
10.14M
...همه موجودات اینطور هستند ، هر کدام از ما که اینجا هستیم یک سیم باطنی داریم که ما را به خدا وصل کرده...
... منتها به درخت که رسیده است یکطور ظهور داده است ، به ستاره یکطور ، به فرش یکطور...
...آن اَمری هم که در باطن عالم جاری هست ، اسم هایش فرق میکند ، یکجا قرآن گفته است " ملکوت السماوات والارض " ، یکجا گفته است " غیب السماوات و الارض " ، یکجا گفته است " نورالسماوات والارض " ، یکجا فرموده است " امر السماوات والارض " یکجا فرموده است " نورالسماوات والارض "...
...آن بحث وحدت وجودی که فلاسفه میگویند و خیلی ها هم از این وحشت دارند ( خیلی ها هم به خاطر همین مسئله وحدت وجود خیلی ها را تکفیر میکنند ) همین حقیقت قرآنی بیشتر نیست ، قرآن دارد داد میزند " وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَة "...
...این آیهء " «أَللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْض " خیلی آیهء عجیبی هست ، این از آن آیات کلیدی هست که در...
...در قرآن صراحت دارد به اینکه موجودات از دو بُعد ظاهر و باطن تشکیل شده اند ، البته ظاهرهایشان فرق میکند ، ظاهر انسان و مورچه و میکائیل و...
برگرفته از جلسه ۱ مقام_نورانیت_امام
@moravej_tohid
#فایل_صوتی_کوتاه
مقام صفای قلب.mp3
5.71M
...بنابراین یک منِ کاذب ، یک منِ دنیایی... این من در کجا ، در کدام قسمت از وجود انسان تشکیل میشود ؟ بر روی قلب انسان تشکیل میشود ، قلب آن منطقه ای هست که خدا بین هست ، آن منطقه ای هست که ادراک خدا میکند(لطیف ترین منطقه وجودی انسان)روی آن من ، روی آن قلب یا روی آن روح انسان که روح نفخه الهی هست ، روح نسیم الهی هست در وجود انسان ، آن روح " منِ حقیقی"هست..."منِ واقعی" آن روح هست ، انسان واقعی آن روح هست ، منتها این منِ کاذب میاید و بر روی این روح قرار میگیرد ، آنوقت این میشود حجاب روح ، یعنی...
...هستند ، بودند و دیدم خودم ، انسانهایی را که به اینجا رسیدند که اینها غذا نمیخوردند... عرض کردم این مسئله را دیدم... اگر انسان به آنجا برسد دیگر از مردار خواری راحت میشود ، از اینکه نان بخورد ، از اینکه گوشت... دیگر راحت میشود ، از آنجا... زفلک قوت بگیرم... منتها چیزی که هست انسان باید از وجود دنیاییش بمیرد"موتو ان تموتو...
...اگر انسان توانست این را ویرانش بکند ، با یک تیشه بردارد به جان این منِ دنیایی بیفتد ، به جان این منِ مجازی و کاذب و دروغین...
برگرفته از جلسه ۱۱ اسرار_حج
@moravej_tohid
#فایل_صوتی_کوتاه
موانع عبادت جلسه ۱۷.mp3
33.58M
🎙#موانع_عبادت جلسه هفدهم
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد.
🆔 @moravej_tohid
شاه خراسانیم.mp3
2.46M
آن دَمِ زندانیم ، بازدم جان شده ؛
از قفسِ سینه ها ، همچون آه آمدم
پیرهنِ یوسفم ، یا کفنِ یوسفم ؟
بوی تنِ یوسفم کز دلِ چاه آمدم
شاه پناهم بیده ، خسته ی راه آمدم …
آه… نگاهم مکن ؛ غرقِ گناه آمدم
راهِ خراسان چنین ، ماه خراسان چنان
شاهِ خراسان ببین ، بَهرِ پناه آمدم
شاه خراسانی ام ؛ رستم دستانی ام …
دست مرا رد مکن ، بر در شاه آمدم
شاه پناهم بیده ، خسته ی راه آمدم…
آه… نگاهم مکن ؛ غرقِ گناه آمدم
شافی دارالشفا ، پنجره فولاد کو ؟
در طلبِ شاخه ای ، مهر گیاه آمدم
مشهدِ مشهودِ من ، حضرت محمود من
طالعِ مسعود من ، نامه سیاه آمدم
شاه خراسانی ام ، دست مرا رد مکن …
بر در شاه آمدم
شاه پناهم بیده ، خسته ی راه آمدم …
آه… نگاهم مکن ؛ غرقِ گناه آمدم
@moravej_tohid
... البته این اولیاء یک خصوصیتی هم که دارند ، اینست که از خلق آزادند ( راحتند ، هیچ کاری به خلق ندارند ) .
قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا فِی أیْدِی النّاسِ
هیچ گاه حاجت به نزد مردم نمیبرند و این از کرامات انسان هست که اگر بتواند " توکل و تفویض " ، مرتبه بالاتر از توکل ، تفویض هست که به کلی کارش را به خدا واگذار کند و از هیچ کس طمعی نداشته باشد ، از هیچ کس حاجتی نخواهد و ...
همینکه انسان حاجت برد پیش کسی کرامتش شکسته میشود ، بنابراین همینکه خودش را خوار کرد ، ذلیل کرد ...
... همه را از خدا بخواهد ، که اگر انسان واقعاً با قدم توکل در این راه حرکت کند ، هر چه که نیاز داشته باشد برایش میرسد ، بدون اینکه خودش را در میان مردم خوار و ذلیل کند .
لذا این انسان آزاد زندگی میکند ، او دیگر در بند نیست ، او دیگر وابسته به کسی نیست ، آدم هایی در بند هستند ، آدم هایی اسیرند ، حبسند که اینها دنیا را میبینند ، برای رسیدن به دنیا حاضرند به هر کاری تن بدهند " چاپلوسی کنند ، خواهش ، تمنا ، خودشان را ذلیل کنند ...
فقط ذلت در مقابل خدا ، انکسار در مقابل خدا ...
برگرفته از جلسه ۴ منطق_الطیر
#علامه_مروجی_سبزواری
@moravej_tohid
اصلِ اصلِ دین.mp3
1.32M
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
ای دریغا عرصهٔ افهام خلق
سخت تنگ آمد ندارد خلق حلق
#فایل_صوتی_کوتاه
🆔 @moravej_tohid
برگرفته از جلسات تفسیر مثنوی
... انسان نیاز به یک مسیح دارد ، باید یک دَم مسیحایی به روح انسان بخورد و تازه شود .
《یک صاحب دم نیاز است که نماز را معنی دار کند 》...
جلسات مثنوی
#علامه_مروجی_سبزواری
@moravej_tohid
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اسْمَعْ دُعائی اِذا دَعَوْتُکَ، وَ اسْمَعْ نِدائی اِذانادَیْتُکَ. وَ اَقْبِلْ عَلَیَّ اِذا ناجَیْتُکَ، فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَمُسْتَکینا لَکَ، مُتَضَرِّعا اِلَیْکَ، راجِیا لِما لَدَیْکَ ثَوابی.
پروردگارا!بر محمد و آل محمد درود فرست، و دعایم را بشنو و وقتیصدایت کردم، صدایم را بشنو، و آن گاه که با تو نجوا نمودم، به من رو کن.پس همانا که من،از دیگران به سوی تو گریختم، و در پیشگاه تو قرار گرفتمدر حالی که درمانده تو هستم و به سوی تو در حال تضرّع و زاری هستم، و بهآنچه نزد تو از ثواب می باشد، امیدوار می باشم.
وَ تَعْلَمُ ما فی نَفْسی وَ تَخْبُرُ حاجَتی وَ تَعْرِفُ ضَمیری وَ لا یَخْفی عَلَیْکَ اَمْرُمُنْقَلَبی وَ مَثْوایَ وَ ما اُریدُ اَنْ اُبْدِئَی بِهِ مِنْ مَنْطِقی وَ اَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتی وَ اَرْجُوهُلِعاقِبَتی. وَ قَدْ جَرَتْ مَقاء دیرُکَ عَلَیَّ یا سَیِّدی فیما یَکُونُ مِنّی اِلی آخِرِ عُمْریمِنْ سَریرَتی وَ عَلانِیَتی، وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتی وَ نَقْصی وَ نَفْعی وَ ضری.
و تو می دانی آنچه را که در دلِ من است و از نیازم آگاهی و ضمیرم رامی شناسی و هیچ امری از امور دنیا و آخرتم بر تو پوشیده نیست؛ و نیزمی دانی آنچه را که می خواهم بر زبان آورم، و به آن دهان بگشایم، وآگاهی به آنچه که برایِ عاقبتم امیدوارم. و به درستی که آنچه در ظاهر وباطنِ من تا آخر عمر از من سر خواهد زد، از تقدیرِ تو گذشته است و کمیو زیادی و سود و زیانِ من به دستِ تو است، و در دستِ هیچ کس جز تونیست.
مناجات شعبانیه
فصوص الحکم جلسه ۱.mp3
15.55M
🎙#شرح_فصوص_الحکم_قیصری جلسه اول
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد.
🆔 @moravej_tohid
💎📖💎📖💎📖💎📖💎
#هوالحکیم
#خلاصه_شرح_داستان_اول_مثنوی
#مقدمه_قسمت_پانزدهم
عارفانی که به مقام وصل میرسند و در حق فانی میگردند دو جورند؛ یکی عارف واصل ناقص، و چنین عارفی کسی است که چون سفر دوم را طی کرد و به مرتبۀ فنای فی الله رسید و واصل به حق شد، آن جذبهای که در سفر دوم او را به سوی الله میکشید و در الله فنا کرد، رهایش نکرده و همچنان در حالت فنا نگه میدارد. به این افراد میگویند مجذوبین، مجانین العقلا، یا والهین. در اثر شدت جذبه اینها از خود بیخود شده و عقل در اینها کار نمیکند و لذا مانند آدمهای دیوانهاند؛ مثل شبلی و ذوالنون مصری. اینها عرفای واصل ناقصند.
اما عارف واصل کامل کسی است که سفر سوم را انجام میدهد یعنی از فنا بیرون آمده و عقلشان به آنها برمیگردد، و البته اینها هم دو جورند.
یک عده عارف واصل کامل غیر مکمل هستند و آنها کسانی هستند که بعد از به خود آمدن، سفر چهارم ندارند و وظیفه ندارند از خود به سوی مردم بروند. بلکه آن اسرار و حکمتهایی را که در زمان وصال به دست آوردهاند فقط برای خودشان است. اینها اولیائی هستند که پنهانند و کسی آنها را نمیشناسد و خود نیز حق آشکار کردن خود را ندارند، گرچه وجود اینها برای جامعهای که در آن زندگی میکنند آثار تکوینی دارد مثل دفع بلا. البته ممکن است بعضی اهل الله آنها را بشناسند ولی باید مخفی کنند.
اما عدۀ دیگری که سفر سوم را طی میکنند و به خود بر میگردند، اجازه دارند که سفر چهارم را نیز انجام داده و به سوی خلق بروند و هرجا نفس مساعدی دیدند، در او یقظه ایجاد کرده و در آنها شوق این سیرِ از خلق به حق را به وجود آورده و بعد آنها را وارد این سیر نمایند. اینها را میگوییم عارف واصل کامل مکمل.
مولانا مسلماً در مقام تربیت شاگرد بوده و از نفوس مستعد دستگیری میکرده و دو شاگرد بزرگ او، صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلپی معروفند.
باز مؤید پنجمی هم داریم بر این که مولانا یک عارف واصل کامل مکمل بوده و آن داستانی است که شمس الدین احمد افلاکی در مناقب العارفین میآورد، که خلاصۀ آن این است که روزی حضرت مولانا با جمعی از معتقدان و مریدان به باغ حسام الدین چلپی رفته بودند. مولانا پاهایش را در جوی آب گذاشته و برای اصحاب، معارف میفرمودند. یکی از اصحاب آهی کشید و گفت حیف که مولانا شمس الدین تبریزی در بین ما نیست. مولانا ناراحت شد و اعتراضاً و انکاراً علیه گفت چرا حیف؟ در مذهب ما حیف و کاش و دریغ نیست. چرا که هر چه هست و هر چه بوده ارادۀ خدا بوده. آن شخص گفت منظوری نداشتم، فقط گفتم اگر در بین ما میبود از او استفادۀ بیشتری میکردیم. مولانا میگوید: چه میگویی که اکنون کسی در مقابلت نشسته است که از سر هر موی او صدهزار شمس تبریزی آونگان است و در ادراک سرّ سرّ او حیران، انتهی.
در اینجا مولانا میخواهد صریحا بگوید که دیگر من از شمس گذشتهام، و بسی از شمس فراتر رفتهام، و دیگر خودت ببین چه از کلمات مولا استنباط میکنی، ولی هرچه هست این را میگویند گذر از شیخ.
آری مولانایی که روزی در غیاب شمس آن بیتابیها را میکرد و عشق و تعلقش به شمس الملک داد تبریزی چنان آتشین و پرشور بود که شهرۀ عام و خاص شده و تاریخ در کتاب بزرگ خود، این عشق را جز عشقهای ماندگار ثبت کرد، اما همین جلال الدین، سالها بعد از رفتن شمس، در زمان غیبت کبرای او روزی در باغ حسام الدین چنین برای شمس میگفت!
در اینجا بد نیست جهت معرفت بیشتر مطلبی را تحت عنوان گذر از شیخ بنگارم تا ان شاالله هم خواننده را مزید معرفتی باشد نسبت به طریق و هم شاید که ما را از دعای خیر فراموش نکنند.
◀️ ادامه دارد...
💎📖💎📖💎📖💎📖💎
#شرح_داستان_اول_مثنوی
🆔 @moravej_tohid
معاد جلسه ۵۴(1).mp3
37.42M
🎙#معاد جلسه پنجاه و چهارم
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد.
🆔 @moravej_tohid
فقه استدلالی جلسه ۷۱.mp3
5.42M
🎙#فقه_استدلالی جلسه هفتاد و یکم
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد.
🆔 @moravej_tohid
...عشق باید در مرتبه اول نثار انسانی بشود و انسانی محبوب و معشوق قرار بگیرد و تا بعد از صنم شروع بشود و به صمد برسد و اینها آن صنم هایی هستند که از اینها باید آغاز بشود و الا ما که نمی توانیم با صمد مستقیماً برخورد بکنیم ، اینها پل هستند که فرموده اند :
المجاز قنطره الحقیقه...
مجاز پلی هست ، عشق مجازی پلی هست برای رسیدن به عشق حقیقی و لذا انسان کامل یکی از خصوصیاتش همین هست که انسان از روی انسان کامل به خدا میرسد ( ما که نمی توانیم مستقیماً با خدا اتصال پیدا بکنیم ) امکان ندارد .
اینست که خداوند ۱۴ نور پاک را برای ما فرستاد و در واقع اینها خودش هستند که در این طور ها خودش را ظهور داده است ، اینها همان اصنامی هستند که عشق از اینها شروع میشود و به صمد پایان میپذیرد .
گفتم صنم پرست مشو با صمد نشین
گفتا به کوی عشق هم این و هم آن کنند
در کوی عشق باید هم انسان صنم پرست باشد و هم صمد پرست باشد ، در مرتبه اول عشقش را نثار انسان کامل بکند و از این عشق انسان کامل برود و برسد به عشق صمد .
گفتم شراب و خرقه نه آیین مذهب است
گفت این عمل به مذهب پیر مغان کنند ...
برگرفته از جلسه ۷ مثنوی
#علامه_مروجی_سبزواری
@moravej_tohid