💠بسم الله الرحمن الرحیم
💫 *#خلاصه_کتـاب کهکشان نیستی*
(قسمت۱۲)
زیارت🦋
🌿...من هم در این فاصله با بچه ها مشغول شده بودم و مدت زیادی بود که به #حرم و #زیارت نرفته بودم. دلم بی تاب بود و برای زیارت پر می کشید. از #سیدعلی خواسته بودم مرا با خودش ببرد و او قول فردا را داده بود .
صبح اول وقت #سیدعلی گفت بچه ها را آماده کنم تا به زیارت برویم.خیلی خوشحال بودم . چشمم که به گنبد مطهر و نورانی اش افتاد بی اختیار دست روی سینه گذاشتم و گفتم:"السلام علیک یا #امیرالمؤمنین و یا قائد الغر المحجلین."
🌿نزدیک به ورودی باب القبله شدیم #سیدعلی ،رقیه را به من داد و به خاک افتاد و پاشنه درها را بوسید .
🌿یک ساعتی گذشت تا #زیارت مان تمام شد. عقب عقب از ضریح چوبی فاصله گرفتیم و از ایوان طلا بیرون آمدیم. بچه ها میدویدند و بازی می کردند دو ساعتی به ظهر مانده بود. همه چیز سرجایش بود و #سیدعلی حال خوبی داشت که ناگهان صدایی از گلدسته ها و ماذنه های حرم شروع به خواندن اعلامیهی کرد. با دقت گوش کردم؛ اسم آشنایی در این اعلان میشنیدم:"ملا حسینقلی همدانی" دیدم #سیدعلی سرجایش خشکش زد و سرش را به زیر انداخت. بچهها هم متوجه شده بودند که طوفان غم دوباره به جان بابایشان افتاده است .
🌿پس از سکوتی طولانی و اشک زیادی که از چشمانش روانه شده بود از جا برخاست و به سمت #باب_القبله راه افتاد . فهمیدم بیش از چیزی که تصور می کردم به هم ریخته. به سمتش رفتم و نمی دانستم چه باید بگویم. پرسیدم:" #سیدعلی جان این عالمی که ماذنه ها دارند وفاتش را اعلام میکنند همان است که میخواستی سراغش بروی؟"
🌿نگاهی به من کرد و با صدای لرزان و پر از غصه گفت:" خدا رحمتش کند خودش بود نمی دانید چقدر شوق داشتم خدمتش برسم و با او مشورت کنم ."
دقایقی بعد در سکوتی معنادار عازم خانه شدیم.
#سیدعلی به اتاق کوچک خانه محقرمان رفت .
نمی دانستم چه باید بکنم اما دیگر دستم آمده بود که وقتی او در خودش فرو میرود باید اجازه بدهم خودش با خودش مسئله را حل کند و از حالی که در آن غوطه ور است بیرون بیاید .
✍ادامه دارد....
🍃❤️🍃〰〰〰〰〰
@moridanoshohada
〰〰〰〰〰🍃❤️🍃
💠بسم الله الرحمن الرحیم
💫 *#خلاصه_کتاب کهکشان نیستی*
(قسمت ۱۳)
مهمان🦋
🌿ناگهان دیدم صدای در می آید .
#سیدعلی فرز و چابک از جا بلند شد و به سمت در چوبی بیرونی خانه رفت .
چند لحظه ای نگذشت که دیدم سراسیمه آمد و با چهرهای که خوشحالی از آن لبریز بود گفت:" رخشنده سادات ممکن است چند دقیقه ای با بچه ها داخل اتاق بروی؟ برایم مهمان آمده است . "
تعجب کردم. ما کسی را نداشتیم که سراغمان بیاید. کاروان تبریزیها هم که روان شده بودند با کنجکاوی پرسیدم:" چه کسی هست این مهمان ؟"
#سیدعلی با خنده گفت :"خودت خواهی دید ."
🌿با تعجب به سرعت بچهها را برداشتم و داخل اتاق بردم و لای در چوبی اتاق را باز گذاشتم تا بتوانم مهمان #سیدعلی را ببینم. پیرمردی بود با ریش های بلند و موهایی تا پشت گردن و تماما سفید .
#سیدعلی دو زانو نشست و سرش را پایین انداخت و لبخندی زد و هیچ نگفت.
🌿 درویش نگاهی به #سیدعلی کرد و گفت:" خدا گر زحکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری .
#سیدعلی دیگر گویا فهمیده بود که باید با عجایب این #درویش کنار بیاید گفت دلم می خواست او را ببینم. درویش با نگاهی پر مهر گفت:" خب خواهی دید ."
#سیدعلی عبایش را روی پاهایش کشید و با حسرت گفت :"من که ابزارش را ندارم تا بتوانم ببینم، قوت روح میخواهد . "
درویش گفت :"پیدا میکنی صبوری کن ."
ارتباط روحانی فقط به دیدن صورت مثالی یا برزخی نیست #سیدعلی .!"
🌿درویش از زیر شال دور کمرش کاغذی کهنه و تا شده را درآورد و به #سیدعلی داد و گفت :"این نامه را ملاحسینقلی چند سال پیش به یکی از شاگردان مبتدی اش نوشته و چون در آن فواید بسیاری بوده از روی آن نسخه برداری کردم و آن را برای چنین روزی نگه داشته ام ."
#سیدعلی با چشمانی پر اشتیاق نامه را گرفت و در قبایش گذاشت .
🌿درویش از جایش بلند شد و گفت:" بین الطلوعین های وادی السلام پر از روح و ریحان است . صبح ها آنجا هستم."
#سیدعلی که انگار طراوت در صورتش دویده باشد با خوشحالی گفت:" حتماً خدمتتان میرسم.
برای ادای احترام سری تکان داد و #درویش را بدرقه کرد. صدای در بیرونی که آمد از اتاق بیرون آمدم و به دنبال #سیدعلی رفتم. از پشت شیشه دیدم که در حیاط کوچک خانه نشسته و میخواهد نامهای را که درویش به او داده باز کند تا بخواند. مزاحمش نشدم. نامه را باز کرد و شروع به خواندن کرد .
✍ادامه دارد....
🍃❤️🍃〰〰〰〰〰
@moridanoshohada
〰〰〰〰〰🍃❤️🍃
#سالروز_فتح_خرمشهر
و #عملیات_بیت_المقدس
3 خرداد 1361
#خرمشهر تاریخ گویای پایداری، ایثار، مقاومت و جاودانگی انقلاب ، پس از یک سال و نیم اشغال به دست بعثیان آزادشد. بعدازظهر 31 شهریور ماه سال 59 "خرمشهر" زیر آتش سنگین ارتش عراق قرار گرفت. انبوهی از آتش خمپارهها و توپهای دشمن روی شهر، همه غافلگیر شده بودند و حیران. شهر در آتش میسوخت و صدای انفجار لحظهای قطع نمیشد. طولی نکشید که بیمارستان پر شد از انبوه مجروحان و #شهیدان. زنان و کودکان و سالخوردگان، آواره بیابانها و جادهها شده بودند. مردم به خصوص جوانان روی به مسجد جامع(نماد مقاومت) و دیگر پایگاهها آوردند تا برای مقاومت سازماندهی شوند. 34 روز مقاومت و تلاش ، بسیاری از مدافعان شهر را به کام #شهادت کشاند ولی دشمن را در دستیابی سریع به اهدافش و اشغال سریع خوزستان ناکام گذاشت. هر چند که #خرمشهر #خونین_شهر شد و به دست دشمن افتاد.....
اما سرانجام با مجاهدت و ایثار رزمندگان اسلام، طی
#عملیاتی به نام🍃 بیت المقدس 🍃
عراق به دلیل ناتوانی در حفظ برتری نظامی و امید به تحمیل شرایط جدید سیاسی به ایران، ناچار به عقب نشینی از #خرمشهر شدو
🎉 "خونینشهر؛ شهر #خون آزاد شد🎉
"بدین ترتیب؛ «خرمشهر» که پس از ۳۴روز مقاومت در برابر دشمن در تاریخ ۴آبان ۵۹سقوط کرده بود، پس از ۵۷۵روز اشغال، در کمتر از ۴۸ساعت آزاد و به طور کامل از وجود نیروهای ارتش عراق پاکسازی شد.
بازتاب #عملیات_بیتالمقدس در رسانههای بیگانه در جریان آزادسازی #خرمشهر و مراحل مختلف #عملیات سخنان ضد و نقیضی از خبرپراکنی استکبار برای تضعیف روحیه مردم #ایران به کار گرفته شد که فتحخرمشهر خط بطلان بر تمام این توطئهها کشید.
@moridanoshohada🇮🇷💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜🌿⚜🌿⚜🌿⚜🌿⚜🌿⚜
"رفیق #شهیدم،باپرواز تو زیر دِینیم،ما ملت #امام_حسینیم"
✅پنجمین شرکت کننده دهه نودی⬇️
{محمدرضاورزاوند}◇{#کد5⃣0⃣2⃣}
رفـیــ💔ــق شــهـــ🌹🕊🌹ــــیـد :
#شهید_امیرمصیب_بابایی
@moridanoshohada🇮🇷💠
💠بسم الله الرحمن الرحیم
💫 *#خلاصه_کتـاب کهکشان نیستی*
(قسمت۱۴)
ملاحسینقلی همدانی🦋
📝بسم الله الرحمن الرحیم
ای هم بازی اطفال، ای حمال اثقال [دربردارنده سنگینی های گناهان]، ای غریق بحر #دنیا...
مگر نشنیده ای که «انما الحیاه الدنیا لعب و لهو»
حقیر عرض میکنم اگر بخواهی عمق دریای حکمتش رو بفهمی، در حقیقت لفظ «بحر عمیق» فکر نما.
آدمهای این دریا نسناس و سباحت ایشان در این دریا به ساحت وسواس است.
به غواصان این دریا، یعنی اهل #دنیا، نظر نما و ببین که کسی به قعر آن نرسیده. به حال خراب خودت نگاه کن و ببین هر قدر که داشته باشی، باز زیاده از آن را طالبی و حرصت در جایی توقف نمی کند.
ای آقای من، این #دنیا چگونه مردم را به خاک سیاه نشانده... #قلوبشان خالی از ذکر و مملو از مکر است. وظایف شرع را متروک و آداب کفر را مسلوک داشته اند.
نه ما را در عاقبت کارمان فکرتی و نه از سیاست های الهیه بر امم ماضیه رسیده عبرتی. گول #صبر و حلمش را خورده و از حکمرانی عظیم او غافل شده...
بلی، چه گویم از شر آن روز پر آه و سوزی که #قلوب_خائفین را خوفش گداخته.
ظالم شرمسار و عادل اشک بار
نامه ها پرّان بر یمین و یسار
یکی از اسامی آن روز #یوم_الحساب و دیگری #یوم_التناد
مانده ام حیران، نمیدانم از قهرش بگویم یا از مهرش، اهل قهرش خاکیان و اهل مهرش افلاکیان.افلاکیان، جسم و جانشان در عرش #رحمان.
زهدشان پشت پا به دنیا زده و توکلشان سر از گریبان #توحید بیرون آورده. همه غرق دریای نور.
بس است. من کجا و وصف پاکان کجا. ما باید در تدبیر ترک معصیت باشیم. تکلیف مریض رجوع به #طبیب است و اگر مریض مطیع باشد، #خداوند_رحیم او را لابد به طبیب حاذق خواهد رسانید.
🌿 #سیدعلی نامه را بست و به فکر فرو رفت. ملاحسینقلی چه عوالمی را طی کرده بود که قلمش چنین گیرا بود!
به راستی ولایت #امیرالمومنین با دل اولیا چه میکند...
🌿 #سیدعلی خوب میدانست که شریعت، قدم اول در رسیدن به طریقت بود. ازینجا بود که اهل بیت علیهم السلام تحفه خلافت الهی را برای #انسان به ارمغان آوردند و راه سلطنت و خداگونه شدن را در تعبد محض از دستورات شریعت معرفی کردند.
🌿#سید_علی با خود عهد کرده بود که از قید تقلید رهیده و مجتهدی تمام عیار شود. به همین دلیل با اینکه منتظر نامه پدرش از تبریز بود، درسهایش را در محضر بزرگانی چون آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی و... تکمیل کرد.
قوتش در ادبیات عرب او را طلبه ای منحصر به فرد کرده بود. قریحه #شعر کم نظیری داشت.
در کنار مباحثات و مطالعات، به عبادات و مراقبات، توجهات عمیقی داشت. پرشمار به #زیارت مشاهد مشرفه ی عراق می رفت. بسیاری از روزها به #وادی_السلام میرفت و هم نشین درویش پر رمز و رازش می شد. احساس میکرد گم شده اش را فقط با ماندن در #نجف خواهد یافت. از این رو پی در پی از درویش می پرسید که چه باید بکند. درویش اما پاسخ نمیداد و این موضوع #سیدعلی را به شدت در هم می شکست.
🌾 *در عدم افکندم آخر خویش را*
🌾 *وارهاندم جان پر تشویش را*
✍ادامه دارد....
🍃❤️🍃〰〰〰〰〰
@moridanoshohada
〰〰〰〰〰🍃❤️🍃
مریدان الشهدا دعای کمیل امامه تاسیس۱۳۷۵
🌿❤️♡💠🇮🇷💠♡❤️🌿
غبار روبی مزار #شهدای روستا به همت خواهران بسیجی در #سالروز فتح خرمشهر و اجرای سرود #سلام_فرمانده توسط بچه های عزیز روستامون در گلزار #شهدا
,,,,,,🍃❤️🍃,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
@moridanoshohada
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,🍃❤️🍃,,,,,,
🔰 #پیام_فرمانده | #تبیین_سبک_زندگی_شهدا
🔻امامخامنهای:
در بیان زندگینامهی #شهیدان سعی کنیم خصوصیّات زندگی اینها و سبک زندگی اینها و چگونگی مشی زندگی اینها را #تبیین کنیم، این مهم است.
۱۳۹۵/۰۷/۰۵
@moridanoshohada🇮🇷
💠بسم الله الرحمن الرحیم
💫 *#خلاصه_کتـاب کهکشان نیستی*
(قسمت۱۵)
سید ابوالحسن اصفهانی🦋
🌿من هم عازم #نجف شده بودم،کمی زودتر از #سیدعلی_قاضی ،چند سال زودتر از او به سرزمین عجایب رسیده بودم.
اصفهان با تمام ویژگی هایش با آن گستردگی و عظمت و آب و هوایش،برای من گوشهای از کوچه های تنگ #نجف هم نمیشد.
پدرم با اینکه نسبش به #موسیبنجعفر میرسید به دلیل شرایط سخت و دوری از خانواده با طلبه شدن مخالفت میکرد،اما به هر روشی که بود راضیش کردم و به حوزه علمیه رفتم.
🌿آرزوی دیرینه ام در محضر مولا بودن بود اما پدر همچنان مخالفت میکرد تا این که به هر ترتیبی بود راضیش کردم
در #نجف حجرهای گرفتم و مشغول درس و بحث شدم.
همه چیز به گونهای پیش می رفت که مطابق میلم بود،اما ناگهان متوجه شدم پدرم عازم #نجف شده است تا مرا اصفهان برگرداند.
عالم روی سرم خراب شد، مثل کسی که وارد #بهشت شده بود و می خواستند او را به زور بیرون بکشند.
🌿پدرم به سراغ آخوند خراسانی رفت و با او برای برگرداندن من صحبت کرد، اما آخوند گفته بود سایر پسرانت برای خودت، اما #سیدابوالحسن مال من باشد،امور او را به من واگذار.
🌿دست لطف #امیرالمومنین پشت سرم بود؛دلم میخواست #سیدعلی، هم بحث کم نظیرم در فقه، با آن درایت، تقوا و چهره پر از نورش هم به حاجت دلش برسد. او هم دلش میخواست در #نجف بماند کمتر کسی پیدا می شد که بتواند از نظر علمی مرا در بحث مجاب کند یا احساس کنم توان علمیاش از من بالاتر است،اما #سیدعلی فرق داشت.
دیگر نه فقط برای خودش بلکه برای خودم و از دست ندادن چنین دوستی آرزو داشتم #امیرالمومنین قضیه رضایت پدرش را بهگونهای حل کند
او یکی از بهترین هم بحث های من در تاریخ زندگی ام بود
🌿خیلی وقت ها که سحر به حرم می رفتم و #سجاده گدایی نیمه شبم را پهن میکردم؛ او را هم می یافتم که در حال عبادت، سجده، فکر،ذکر و #زیارت بود،
بین الطلوعین ها به سمت وادی السلام میرفت و پس از آن ، برای مباحثه به سمت شارع شیخ طوسی و محله العماره می آمدهمانجا که مدرسه قوام بود همیشه پرسشی در ذهنم بود که او برای چه تا این اندازه به #وادی_السلام میرود؟
🌿همیشه ملزم بود سر وقت بیاید, اما آن روز کمی دیرتر از همیشه رسید؛
وارد که شد، چهرهاش را طور دیگری یافتم. غمی عمیق همراه با شادی عجیبی در چهره اش موج می زد.
اگر کسی آن صورت را می دید می توانست بگوید در غایت #خوشحالی است و اگر کسی میگفت کوه #غمی در پس از صندوق خانهی دلش دارد باز هم عجیب نبود.
سلام کرد؛به احترام رفاقت و سیادتش ایستادم و سلام کردم و گفتم :«حضرت آقا دیر تشریف آوردید»
نگاه عمیقی کرد و گفت «سلام
#سیدابوالحسن حلالم کن ماجرایی شگفت را گذراندم»
🌿لبخندی ملیحی زد و گفت«بالاخره اذن ماندن در #نجف برایم صادر شد»
نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم خوشحال بودم و برای ادامه رفاقتمان با او، قند در دلم آب شد اما نتوانستم بفهمم غمی که در چهره دارد برای چیست. پرسیدم این چه حالی است؟ آدم نمی داند خوشحالی یا ناراحت!
کمی جابجا شد و با حالتی که خطوط چهرهاش آدم را برای فهمیدن غم یا شادی به اشتباه میانداخت ، گفت: « خوشحالم #سیدابوالحسن اما خبری به من رسیده که نمیدانم باید گریه کنم یا بخندم.
✍ادامه دارد....
🍃❤️🍃〰〰〰〰〰
@moridanoshohada
〰〰〰〰〰🍃❤️🍃
🔹#سلام_فرمانده ❤️
سلام از این نسل غیور جامانده!
🔹اما جامانده از کجا؟
نه تنها دهه نودی ها،بلکه هشتادی ها و هفتادی ها و شصتی ها هم جا مانده اند،
ما جاماندگان بزرگ تاریخ ایم.
اما جامانده از کجا؟
جامانده از #بدر،از همرزمی با ملائک
جامانده از #احد،از حفاظت شخصیت #علی_مرتضی که چگونه با جان خود ،جان رسول خدا را حفظ کرد،
جامانده از #حنین از #خندق
جا مانده از جنگیدن در رکاب #خاتم انبیاء
جا مانده از #خیبر،
جا مانده از #جمل ،جامانده از #صفین از فرمانبرداری مالک، جامانده از #نهروان
جامانده از شنیدن صوت عرشی #حیدر، لا فرار آنجا که میگفت :
"اگر كوهها متزلزل شوند، تو پايدار بمان. دندانها را به هم بفشر و سرت را به عاريت به خداوند بسپار و پايها، چونان ميخ در زمين استوار كن و تا دورترين كرانه هاى ميدان نبرد را زير نظر گير و صحنه هاى وحشت خيز را ناديده بگير و بدان كه پيروزى از آن خداست."
و جامانده از #کربلا ،
آه #کربلا
مگر نه آنکه گردن ها را باریک آفریدند که در مسلخ عشق راحت تر بریده شود
کجا بودیم وقتی آن سلاله زهرا در آن غروب تاریخی تک به سی هزار می جنگید!
ما جامانده آیم
🔹جامانده از قیام خمینی
از شکستن حکومت نظامی
از جنگ تن به تن با گارد ویژه در ۲۱ بهمن
از جنگ تن با تانک در کربلای پنج
جامانده از والفجر
جامانده از فتح المبین،
از مرصاد
جامانده از #صیاد از #چمران از #کاوه
جامانده از کربلای چهار آنجا که غواص هایمان در آن سرمای استخوان سوز،انگونه به اروند زندند
جامانده از بیت المقدس
جامانده از فتح خرمشهر
جامانده از شنیدن صدای #متوسلیان پشت بی سیم که میگفت:
"ما داخل شهریم،ما داخل شهریم
ما جا ماندیم"
🔹جامانده از بوسنی از یمن از جنگ ۳۳ روزه از سوریه،جامانده از دفاع از حرم، جامانده از کربلای خانطومان
جامانده از جنگ تاکتیک #بیضایی ، جامانده از آموزش #صدرزاده
جامانده از #سالخورده از #همدانی
کجای تاریخ کجای دنیا کسانی را دیده آید که اینگونه از همه چیز جامانده باشند
و جامانده از سربازی در رکاب #سلیمانی
آه سلیما__نی
آه حا__ج قا--سم⚘
آه #شهدا😭😭
🔹#سلام_فرمانده ❤️
سلام از این نسل غیور جامانده!
ما از همه چیز جا ماندیم
اما به یک امید زنده ایم
#فتح آخر
و الیس الصبح بقریب؟
@moridanoshohada🍂